یهودیان نشانههای اباعبدالله علیه السلام را داشتند و میدانستند که این اتفاق کنار فرات خواهد افتاد، در کتابهای آنها بود. برای مسلمانها هم پیامبر صلی الله علیه و آله پیشبینی فرموده بودند. آنها میدانستند که امام بعد از امام حسین اسمش علی است، گفتند: «هم امام حسین و هم امام بعدی را همین جا میکشیم
و کار را یکسره میکنیم.»
اباعبدالله برای اینکه بتوانند این خط را گم کنند، اسم همۀ پسرهایشان را علی گذاشتند. علیاکبر، علی اوسط (امام سجاد) و علیاصغر علیهم السلام. با حکمت خدا حضرت سجاد بیماری بسیار سختی میگیرند طوری که نمیتوانستند تکان بخورند. زمانی که کاروان اسرا را به کوفه میبرند، ابنزیاد میگوید: «این مرد کیست که بین اینها زنده مانده است؟» جواب میدهند که او علیبنالحسین است،
ابنزیاد میگوید: «ما که همۀ علیها را کشتیم.»
این یعنی برنامه داشتند که نباید علی در کربلا زنده بماند، برای همین علیها را در کربلا ویژه زدند. هم از اسم علی بدشان میآمد، طوری که میگویند: «بُغْضاً لاَبِیکَ؛ ما از بابایت علی بغض داریم.» و از طرفی به اینها گفته شده بود که نگذارید
علیها زنده از اینجا برگردند.
هم #روضه است و هم #معرفت و هم بصیرت
#محرمالحرام
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
#روزهشتم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#روایت_کربلا | اباالفضل العباس اولین کسی بود که آمادگی شهادتش را اعلام کرد
رهبر معظم انقلاب: شب عاشورا، امام حسین میفرمایند فردا ما جنگ نهاییمان که شهادت همه ما در آن است، انجام خواهد گرفت. بعد میفرماید: من به همه شما اجازه دادم، حتی یک نفر شما هم نماند، اشکالی ندارد؛ هیچ عهدی از من به گردن شما نیست، بروید. شب را شتر راهوار خودتان قرار بدهید و راه بیفتید بروید.
اول کسی که در مقابل این حرفها پاسخ داد، اباالفضل العباس بود؛ عباس بن علی علیهالسلام بلند شد ایستاد، گفت: برادر! ما چرا این کار را انجام بدهیم؟ برای اینکه چند روزی بعد از تو بیشتر زنده بمانیم! خدا به ما آن روز را نشان ندهد که ما بعد از تو زنده بمانیم، تو کشته بشوی و ما زنده باشیم. ۱۳۶۴/۷/۲۴
#محرمالحرام
#تاسوعا
#اباالفضلالعباس
#بابالحوائج
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
پیوندها و مشابهت های حضرت مهدی و امام حسین علیهما السلام
۱)زیارت عاشورا و یاد حضرت مهدی (عج)
زیارت عاشورا که از سوی امام محمدباقر(ع) به شیعیان و شیفتگان، آموزش داده شده است، مضمون های والایی دارد. در بخشی از زیارت چنین آمده است:
«ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله؛
از خداوند می خواهم خون خواهی تو را در کنار امام یاری شده از خاندان پیامبر (ص) ، روزی ام گرداند.»
مقصود از امام منصور، امام عصر علیه السلام می باشد و از جلوه های منصور نامیدن ایشان، طلب خون جدشان است؛
پس حضرت قائم عج الله تعالی فرجه، ولی دم جد بزرگوارشان هستند. در قرآن نیز آمده:
«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً(اسرا: 33)؛
کسی که مظلوم کشته شده است، برای ولی اش حق سلطه و حق قصاص قرار دادیم.»
۲)روز عاشورا و یاد حضرت مهدی (عج)
جلوه دیگر این ارتباط، روز عاشورا است؛ روزی که عاشقان باید به عشق مهدی (عج ) و ذکر حسین(ع) عزاداری کند، روزی که اشک ها و ناله ها، منتقم خون حسین (ع) را می طلبند تا با اجابت ندای یاری، انتقام خون سالار شهیدان(ع) را از ستم گران بگیرند.
در روز عاشورا، همه جا یاد امام حسین، همراه نام حضرت مهدی (عج) گرامی داشته می شود.نوع تسلیت گویی که از امام باقر علیه السلام در روز عاشورا نقل شده این چنین است:
«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد صلی الله علیه واله
خداوند اجر ما و شما را در مصیبت حسین علیه السلام بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به همراه ولی (خون) امام حسین علیه السلام، امام مهدی عج الله تعالی فرجه، از آل محمد صلی الله علیه وآله، طلب خون آن حضرت کرده و به خون خواهی او برخیزیم.»
۳)مشابهت در زمانه
زمانه حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه و امام حسین علیه السلام در انحراف فکری و فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت در سطح جهانی، شبیه هم است.
امام حسین علیه السلام، زمانه خود را چنین توصیف می کند:
«آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد؟»
«همانا در شرایطی هستیم که سنت پیامبر از بین رفته و بدعت ها زنده شده است.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «زمانه مهدی(ع) چنین است؛ چون مهدی قیام کند،
خواهش های نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند؛ پس از آنکه رستگاری را به هوای نفس بازگردانده باشند و آرا و افکار را پیرو قرآن کند، پس از آن که قرآن را تابع رأی خود گردانده باشند...
پس مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت، چگونه است
و آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد ساخت.»
مشابهت در زمانه، ابعاد بی شماری دارد؛ از تبلیغات جبهه باطل گرفته تا حاکمیت خلفای جور و غربت دین در عرصه زندگی و جامعه.
که تبلیغات بنی امیه و معاویه علیه اهل بیت و امام حسین علیه السلام،شباهت زیادی به تبلیغات کشورهای استکباری و صهیونیست ها علیه جهان اسلام، به ویژه علیه ایران اسلامی دارد.
۴)قیام در روز عاشورا
در برخی روایت ها آمده است که قیام حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه مصادف باشهادت حضرت سیدالشهداء(ع) است و این مطلب ما را به یکی دیگر از پیوندهای ویژه ی صاحبان این دو قیام، رهنمون می سازد.ارتباط بین روز عاشورا و قیام مهدی موعود(عج) ، یک رابطه ملموس و قابل درک برای هر انسان عاقلی است؛
چرا که راه و هدف مهدی(ع) همان هدف امام حسین (ع) در ابعاد گسترده جهانی است
۵)کوفه؛ پایگاه مشترک
رابطه دیگر میان این دو امام و قیامشان، مرکز حکومت آن دو است.
امام حسین(ع) از مکه به جانب کوفه رهسپار بود و شاید با رسیدن به کوفه، مانند پدر بزرگوارشان، آنجا را مقر حکومت خویش قرار می داد؛ ولی سپاهیان یزید راه را بر آن حضرت بستند و ایشان در دوم محرم، در کربلا منزل کرد.
زمانی که خورشید تابناک مکه ظهور کند، کوفه را به عنوان مقر حکومت خود برخواهد گزید.
در روایت آمده که امام باقر علیه السلام فرمودند: «مهدی علیه السلام وارد کوفه می شود با سه پرچم ...»
ودر روایتی دیگر آمده که ابوبکر حضرمی می گوید: به امام باقر یا امام صادق علیهما السلام گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا وحرم پیامبر با فضیلت تر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خوانده اند.
آن جا عدالت الهی پدیدار می گردد و قائم به عدل و قیام کنندگان پس از او، از همان جا خواهند بود. آن جا جایگاه پیامبران و جانشینان صالح آنان است.
امام حسین(ع) از مکه به سمت کوفه رفت و حضرت مهدی(عج)، از مکه به سوی کوفه خواهد رفت و مقر حکومت خود را در کوفه قرار خواهد داد؛ یعنی راه نیمه تمام سیدالشهدا(ع) را به پایان خواهند رساند.
#جمعه
#عاشورا
#ظهور
منبع (ادامه ...):
ble.ir/masjedf
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان مهدی فاطمه و سلامتی نائبشان امام خامنهای صلوات
آیت الله العظمی بهجت(ره): اگر نمازتان را مراقبت و محافظت نکنید اگر میلیاردها قطره اشک هم برای سیدالشهدا(ع) بریزید، در آخرت گریه بر سیدالشهدا(ع)، که به اندازه یک بال زنبور آن دریاهای آتش را خاموش می کند ، به هیچ وجه این قطرات اشک از شما دست گیری نخواهد کرد و شمارا نجات نمی دهد!
مواظب باشید که به بهانه اقامه عزای اباعبد الله و یا عقب بودن کارهای روضه نمازتان را از اول وقت به تاخیر نیاندازید که امام حسین(علیه السلام) آخرین نمازشان را هم در اول وقت خواندند.
عارف کامل مرحوم حضرت آیت الله نخودکی اصفهانی فرمودند : اگر یک اربعین (40روز) به مراقبه مشغول باشید ولی در آخرین روز مراقبه فقط یک نماز تان قضا شود همه 40 روزمراقبه شما بی فایده می شود و اثرش را کاملا از بین می برد...
برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ، یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس ابا عبدالله…
۶- آیة الله شیخ جعفرشوشتری(ره):
کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند،جداً نگران ایمان خود باشند.نام آقا امام حسین(ع) محک ایمان است .
۷- آیت الله علامه امینی (ره) ؛
به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد ( علیهم السلام) چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه ، زمان و مکان را از یاد می برد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعارومدایح و مراثی از آن سخن می گوید.
۸- آیة الله شیخ عبدالکریم حائری(ره): روضه خوانی وگریه برسیدالشهدا (ع) عمل مستحبی است که؛ هزار واجب در آن است.
۱۱- آیت الله بهاءالدینی (ره): دستگاه امام حسین (ع) فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین (ع) اهانت شود، این عزاداری هااحیاءکننده نماز ومساجد است.
#محرمالحرام
#سیدالشهداء
#عزاداری
#گریه
منبع (ادامه...):
ble.ir/masjedf
شهید مصطفی صدرزاده | تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴ مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند. مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید. ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند. نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است. مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
وصیتنامه: بسم رب الشهدای و الصدیقین خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست. سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد. شکر خدایی را که از میان اینهمه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد. و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد. و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علیخامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند. پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بندهرو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم. از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر با ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم... آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند بیبی زینب (س) آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن و منالله توفیق مصطفی صدر زاده ۴ مرداد۱۳۹۲ _______________________ بسم الرب الشهدا و الصدیقین درود خدا بر محمد و خاندان پاکش دوستان با معرفت، همرزمای بسیجیم! میدونم وقتی این نامه رو براتون میخونن از بنده دلخور میشید و به بنده تکخور و یا ... میگید چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید، می دونم عاشق شهادتید... داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم... به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیهالسلام) برسد نام شما را پیش او ببرم... چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم: ۱- وقتی کار فرهنگی را شروع میکنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهلانگاری است. ۲- وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان میآید اگر فکر کرده اید که شیطان میگذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... 3-تا جای که میتوانید از تفرقه فرار کنید. عامل تفرقه غیبت و خبرچینی [ناخوانا] است. ۳- اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ... ۴- سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار میکند و راه درست را نشانتان می دهد. ۵- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید. ۶- خودسازی دغدغه اصلی شما باشد. سید ابراهیم صدر زاده منبع (ادامه...): http://old.roshd.ir/Default.aspx?tabid=748&SSOReturnPage=Check&Rand=0
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان مهدی فاطمه و سلامتی نائبشان امام خامنهای صلوات
ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن به روایت رهبر انقلاب
روایتی است از ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن که رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۳۶۴/۷/۵ بیان کردهاند.
آن وقتى که حسینبنعلى علیهالسّلام از اسب روى زمین افتاد - یعنى در آن لحظات آخر - و اسب بىصاحب امام حسین به خیمهها برگشت، و زن و بچه و اهل حرم فهمیدند که حادثه براى حضرت ابىعبدالله پیش آمده، خب هر کدام یک عکسالعملى نشان دادند. یک بچهى یازده سالهاى بود که در آغوش امام حسین بزرگ شده بود؛ در حادثهى کربلا ده سال از شهادت امام حسن مىگذشت. یعنى این بچه از یک سالگى در دامان عمو تربیت پیدا کرده بود و با عمو انس گرفته بود مثل پدر. شاید به خاطر اینکه بچهى یتیم بوده امام حسین از فرزندان خودش هم بیشتر به او محبت مىکرده. خب پیدا است که یک چنین محبتى چگونه این بچه را سراسیمه کرد وقتى فهمید که عمویش در وسط میدان روى زمین افتاده، با شتاب آمد و رسید بالاى سر أبىعبداللَّه آنطورى که نقل کردند و نوشتند. هنگامى که این بچه رسید یکى از سربازان خبیث و قسىالقلب ابنزیاد شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابىعبدالله فرود بیاورد، این بچه در همین حال رسید که دید عمویش افتاده روى زمین و یک ظالمى هم شمشیر بلند کرده که فرود بیاورد، این بچه آنقدر ناراحت شد، آنقدر سراسیمه شد که این دستهاى کوچک خودش را بىاختیار جلوى شمشیر گرفت. اما این کار موجب نشد که آن حیوان درنده شمشیر را فرود نیاورد. شمشیر را فرود آورد، دست این بچه قطع شد. فریاد این بچه بلند شد، بنا کرد استغاثه کردن، اما این گرگ خونخوار به همین هم اکتفا نکرد، پشت سر این بچه رفت، بچهى یازده ساله را روى زمین انداخت و او را به شهادت رساند. اینجا بود که امام حسین خیلى منقلب شد، کارى هم از او برنمىآید، در مقابل چشم او این عزیز دلش را، این یتیم برادرش را، این بچهى یازده ساله را دارند مىکشند، این بود که اینجا دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللّهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن...
منبع (ادامه...)؛
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=28056
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت میکند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(۸)
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(۹)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو میخواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
روز دوم محرم
در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)
روز سوم محرم
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.
روز هفتم محرم
روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم
تاسوعای حسینی، روز محاصره امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)
اعمال شب عاشورا
۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)
۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)
روز عاشورا
۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)
۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)
روز دوازدهم محرم
ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
پینوشتها:
۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫
۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی.
۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
منبع (ادامه...):
ble.ir/masjedf
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان مهدی فاطمه و نائبشان امام خامنهای صلوات
قدم اول: نماز اول وقت قدم دوم: احترام به پدر و مادر قدم سوم: قرائت دعای عهد قدم چهارم: صبر در تمام امور قدم پنجم: وفای بهعهد با امام زمان(عج) قدمششم: قرائتروزانهقرآن همراه بامعنی قدم هفتم: خودداری از پرخوری و پرخوابی قدمهشتم: صدقه برای سلامتی امامزمان(عج) قدمنهم: حفظ زبان (پرهیز از غیبت و تهمت) قدم دهم: فرو بردن خشم قدم یازدهم: ترک حسادت، طمع و بخل قدم دوازدهم: ترک دروغ قدم سیزدهم: کنترل چشم قدم چهاردهم: دائمالوضو بودن
و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اءول مرة و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم اءنهم فيكم شركا لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون(۹۴)
ترجمه : ۹۴- همه شما به صورت تنها به سوى ما بازگشت نموديد همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، و آنچه را به شما بخشيده بوديم پشت سرگذارديد، و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مى پنداشتيد با شما نمى بينيم ، پيوندهاى شما بريده شد و تمام آنچه را تكيه گاه خود تصور ميكرديد از شما دور و گم شدند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان و تفسير طبرى و تفسير آلوسى چنين نقل شده كه يكى از مشركان به نام نضر بن حارث گفت : لات و عزى (دو بت بزرگ و معروف عرب ) در قيامت از من شفاعت خواهند كرد، آيه فوق نازل شد و به او و امثال او پاسـخ گفت .
تفسیر گمشده ها در آيه گذشته به قسمتى از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در اين آيه گفتارى را كه خداوند به هنگام مرگ يا به هنگام ورود در صحنه قيامت به آنها ميگويد، منعكس شده است . در آغاز مى فرمايد: امروز همه به صورت تنها، همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، به سوى ما بازگشت نموديد (و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اول مرة ). و اموالى كه بشما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود، همه را پشت سر گذارديد و با دست خالى آمديد (و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم ). همچنين بتهائى كه آنها را شفيع خود مى پنداشتيد، و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور ميكرديد هيچكدام را با شما نمى بينيم (و ما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء). در حقيقت جمع شما به پراكندگى گرائيد و تمام پيوندها از شما بريده شد (لقد تقطع بينكم ). تمام پندارها و تكيه گاههائى كه فكر ميكرديد نابود گشتند و گم شدند (و ضل عنكم ما كنتم تزعمون ). مشركان و بت پرستان عرب روى سه چيز تكيه داشتند: قبيله و عشيره اى كه به آن وابسته بودند، و اموال و ثروتهائى كه براى خود گرد آورده بودند، و بتهائى كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت انسان و شفيع در پيشگاه او مى پنداشتند، در هر يك از سه جمله آيه ، به يكى از اين سه موضوع اشاره شده كه چگونه به هنگام مرگ ، همه آنها با انسان وداع ميگويند، و او را تك و تنها به خود وا مى گذارند. در اينجا بايد به دو نكته توجه داشت : ۱ - از قرار گرفتن اين آيه به دنبال آيه قبل كه گفتگوى فرشتگان قبض ارواح را به هنگام مرگ بيان ميكرد و همچنين با توجه به جمله اموال خود را پشت سر گذاشتيد چنين استفاده مى شود كه اين خطاب نيز به هنگام مرگ به آنها گفته ميشود، ولى از طرف خداوند، اما از بعضى روايات استفاده مى شود كه اين خطاب به هنگام ورود در صحنه رستاخيز خواهد بود و البته در هدف اصلى آيه چندان تفاوتى نخواهد داشت . ۲- اين آيه گرچه در باره مشركان عرب نازل شده ولى مسلما اختصاص به آنها نخواهد داشت . در آن روز بطور كلى تمام پيوندها و علائق مادى و همه معبودهاى خيالى و ساختگى و تمام تكيه گاههائى كه انسان در اين جهان براى خود ساخته و آنها را يار و ياور روز بدبختى خود مى پندارد، از او جدا ميشوند، او ميماند و اعمالش ، او ميماند و خدايش ، و بقيه از ميان خواهند رفت ، و به تعبير قرآن گم مى شوند، يعنى آنچنان حقير و پست و ناشناس خواهند بود كه به چشم نمى آيند !
امام حسن علیه السّلام فرمودند: «ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخى الحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّه ُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ.» ؛
«آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، آشكار خواهد ساخت. تا بدين وسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.» [ بحارالانوار، ج14، ص394، ب24، ح12]
مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب در دیدار فضلا، طلاب و مبلغین تبیین کردند: ۲۱ / تیر / ۱۴۰۲ اهمیت تبلیغ بهروز و تاثیرگذار با ابزارهای نوین روحانیت باید وسط میدان باشد لزوم تشکیل کانونهای تبلیغ در حوزهها
مقاومت ملت ایران
یأس دشمن
سرنوشت امت اسلامی
شبیخون فرهنگی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» وتمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است . او حجت را بر شما تمام کرده است و راه رانشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از اوبازخواستی عظیم خواهد شد ...
و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى إلى و لم يوح إليه شى ء و من قال سأنزل مثل ما انزل الله و لو ترى إذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا اءيديهم اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن اياته تستكبرون(۹۳)
ترجمه : ۹۳ - چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد يا بگويد وحى بمن فرستاده شده در حالى كه وحى به او نشده باشد، و كسى كه بگويد من هم همانند آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم ، و اگر ببينى هنگامى كه (اين ) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده به آنان مى گويند جان خود را خارج سازيد امروز مجازات خوار كننده اى در برابر دروغهائى كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد، خواهيد ديد، (در آن روز به حال آنها تاسف خواهى خورد شان نزول : در شان نزول اين آيه روايات متعددى در منابع حديث و كتب تفسير نقل شده از جمله اينكه آيه در مورد شخصى به نام عبد الله بن سعد كه از كاتبان وحى بود و سپس خيانت كرد و پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را طرد نمود و پس از آن ادعا كرد كه من ميتوانم همانند آيات قرآن بياورم نازل گرديده ، جمعى از مفسران نيز گفته اند كه آيه يا قسمتى از آن در باره مسيلمه كذاب كه از مدعيان دروغين نبوت بود نازل گرديده است ، ولى با توجه به اينكه داستان مسيلمه در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، و اين سوره از سوره هاى مكى است طرفداران اين شان نزول معتقدند كه اين آيه همانند چند آيه ديگر از اين سوره در مدينه نازل شده است و به دستور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در لابلاى آيات اين سوره قرار داده شده است . و در هر حال آيه همانند ساير آيات قرآن كه در شرائط خاصى نازل شده مضمون و محتواى آن كلى و عمومى است و همه مدعيان نبوت و مانند آنها را شامل مى شود.
تفسیر به دنبال آيات گذشته كه اشاره به گفتار يهود در باره نفى نزول كتاب آسمانى بر هيچكس نموده بود، در اين آيه سخن از گناهكاران ديگرى است كه در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعاى نزول وحى آسمانى بر خود مى كنند، در حالى كه دروغ ميگويند. و در حقيقت به سه دسته از اينگونه افراد در آيه مورد بحث اشاره شده است . نخست مى گويد: چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند و آيه اى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير ميدهند (و من اظلم ممن افترى على الله كذبا). دسته دوم آنها كه ادعاى نبوت و وحى ميكنند در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است . (او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء). دسته سوم آنها كه به عنوان انكار نبوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يا از روى استهزاء مى گويند ما هم مى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم در حالى كه دروغ مى گويند و كمترين قدرتى بر اين كار ندارند (و من قال سانزل مثل ما انزل الله ). آرى همه اينها ستمگرند و كسى ستمكارتر از آنها نيست زيرا راه حق را به روى بندگان خدا مى بندند و آنها را در بيراهه سرگردان مى سازند و با رهبرى رهبران راستين مبارزه ميكنند، هم خود گمراهند و هم ديگران را به گمراهى ميكشانند، چه ظلمى از اين بالاتر كه افرادى كه صلاحيت رهبرى ندارند ادعاى رهبرى كنند آن هم رهبرى الهى و آسمانى . گرچه آيه مربوط به مدعيان نبوت و وحى است ولى روح آن همه كسانى را كه به دروغ ادعاى مقامى را ميكنند كه شايسته آن نيستند شامل مى شود. سپس مجازات دردناك اين گونه افراد را چنين بيان ميكند: اگر تو اى پيامبر! اين ستمكاران را به هنگامى كه در شدائد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى ، در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند جان خود را خارج سازيد، خواهى ديد كه وضع آنها بسيار دردناك و اسفبار است (و لو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم ). در اين حال فرشتگان عذاب به آنها ميگويند: امروز گرفتار مجازات خوار كننده اى خواهيد شد به خاطر دو كار: نخست اينكه بر خدا دروغ بستيد و ديگر اينكه در برابر آيات او سر تسليم فرود نياورديد (اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن آياته تستكبرون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت . ۱- مدعيان دروغين نبوت و رهبران قلابى همانطور كه مى بينيم به عنوان بد ظالمان در آيه معرفى شده اند و در حقيقت ظلمى بالاتر از اين نيست كه فكر كسى را بدزدند و عقيده او را تخريب كنند و راه سعادت را بر او ببندند و او را مستعمره فكرى خود سازند. ۲ - جمله باسطوا ايديهم ممكن است به اين معنى باشد كه فرشتگان قبض ارواح با گشودن دستها آماده قبض روح آنها مى شوند و ممكن است به معنى دست گشودن براى شروع مجازات آنها بوده باشد . ۳ - اخرجوا انفسكم : جان و روح خود را خارج سازيد در حقيقت يكنوع تحقير از ناحيه فرشتگان قبض ارواح نسبت به اينگونه ظالمان است وگرنه دادن روح و جان كار خود ظالمان نيست بلكه كار آن فرشتگان است ، همانند اينكه هنگام اعدام يك قاتل جانى به او مى گويند اكنون بمير! و در هر صورت اين تحقير گويا در برابر تحقيرى است كه نسبت به آيات خدا و پيامبران و بندگان خدا كرده اند، ضمنا اين آيه گواه ديگرى بر استقلال روح و جدائى آن از جسم است . ضمنا از اين آيه استفاده ميشود كه مجازات اينگونه از گناهكاران از همان لحظه جان دادن و مرگ آغاز ميگردد.
صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید ...
جوان مومن انقلابی ...
اساتید دانشگاه ...
احساس مسئولیت ...
اقتدار فرهنگی ...
مقاومت ملت ایران ...
عزت اسلامی ...
استقامت ملی ...
امام خامنه ای:
شیعه باید به ولایت افتخار کند و غیر شیعه هم سعی کند آن را بشناسد. ۱۳۷۴/۰۲/۲۸
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
امروزخمپارههای جنگ بدون سر و صدا بانوارهای ویدیؤیی به سوی ما پرتاب و چنان حساب شده عمل میکنند که گاهی یکی از آنها چندین خانواده را مورد اثابت قرار میدهد. امروز این آنتنهای ماهوارهاند که کار هدایت توپخانه دشمن را بر عهده دارند.
ای مردم و ای کسانی که نام آزاده برخودگذاردهاید؛ به پاخیزید که جبهههای جنگ امروز به تمام گیتی ما سرایت کرده و در این جنگ مجروحان و کشته شدگان را باید ملبس به لباسهای بیگانه دید. ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست راقبول کنیم باید بگوییم که کارما راتمام شده باید بدانید.
تفسیر این آیه در ادامۀ آیه ۱۶۳ آمده است. تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۵ - تفسیر نور:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ» و بعضی از مردم کسانی هستند که معبودهایی غیر از خداوند برای خود برمیگزینند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست میدارند؛ امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است و آنها که (با پرستش بت به خود) ستم کردند، هنگامیکه عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او دارای عذاب شدید است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۵:
امام باقر علیهالسّلام میفرماید: مراد از «دوناللَّه» و «انداد» در این آیه، بتها نیستند؛ بلکه مراد پیشوایان ستمکار و گمراه هستند که مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند. «کافی، ج ۱، ص ۳۷۴»
از جهت ادبی نیز کلمۀ «هم» در «یُحِبُّونَهُمْ»، برای انسان به کار می رود، نه اشیاء.
ریشۀ محبّت، کمالدوستی و جمالدوستی است. مؤمنان تمام کمالات و جمالها را در خداوند میبینند، لذا بیشترین عشق را به او ابراز میدارند.
عشق و محبّت مؤمنین، بر اساس شایستگی و لیاقت معشوق است و هرگز به سردی و خاموشی نمیگراید. امّا عشق مشرکان، بر اساس خیال و جهل و تقلید و هوسهای بیهوده است. پیامهای سورۀ بقرۀ - آیۀ ۱۶۵:
۱. پرستش و محبّت غیر خدا، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ»
۲. احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»
۳. برخی از مردم تا وقتی پردهها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچی و بیهودگی راه و فکر خویش پی نمیبرند. «وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ»
۴. قدرت در جذب نیرو مؤثر است «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»؛ پس جذب غیر او نشوید. تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶ - تفسیر نور:
«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» در آن هنگام که عذاب را مشاهده کنند و پیوند میانشان بریده (و دستشان از همه چیز قطع) گردد، پیشوایان (کفر)، از پیروان خود بیزاری جویند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶:
به هوش باشیم که رهبرمان کیست و محبّت و عشق چه کسی را در دل داریم؟
بدانیم طاغوتها و غیر خدا، ما را برای خودشان میخواهند تا با قدرت و ارادت ما، به هوسها و آرزوهای خود در دنیا برسند، ولی در قیامت همه را رها و از ما اظهار تنفّر و انزجار خواهند نمود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶:
۱. هر عشق و علاقه، که مایهای از عقل و فطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردی گراییده و یا به دشمنی کشیده میشود. «یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» «تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا»
۲. محبّت، زمینۀ تبعیّت است. «یُحِبُّونَهُمْ» «اتُّبِعُوا»
۳. آیندهنگری لازمۀ عقل است. به کسی عشق و محبّت بورزیم که قدرت داشته باشد و در روز خطر، ما را حمایت کند. «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا»
۴. معیار اصالت یا بی اصل بودن علاقهها و محبّتها، دیدن عذاب در روزهای خطرناک است. «رَأَوُا الْعَذابَ» تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷ - تفسیر نور:
«وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ» و (در آن موقع) پیروان گویند: ای کاش بار دیگری برای ما بود (که به دنیا برمیگشتیم) تا از این پیشوایان بیزاری جوییم، همانگونه که آنها (امروز) از ما بیزاری جستند. بدینسان خداوند اعمال آنها را که مایۀ حسرت آنهاست، به آنها نشان میدهد و هرگز از آتش دوزخ، بیرونآمدنی نیستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷:
به فرمودۀ روایات، در قیامت صحنهها و مواقف متعدّدی است. در برخی از آنها مُهر سکوت بر لبها زده میشود و تنها با نگاههای پرحسرت به یکدیگر نگریسته و گریه میکنند.
در بعضی موارد، از همدیگر استمداد کرده و در صحنهای نسبت به هم ناله و نفرین میکنند. در این آیه میخوانیم که پیروان کفر نیز از حمایتها و عشقورزیهای خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشیمان میشوند.
ولی دیگر کار از کار گذشته و تنها حسرتی است که در دل دارند و با زبان میگویند: اگر ما بار دیگر برگردیم، هرگز دنبالهرو آنها نخواهیم بود. کسانیکه اینقدر بیوفا هستند که از ما در این روز تبرّی میجویند، ما هم اگر به دنیا برگردیم، از آنان تبرّی خواهیم جست. آنها حسرت میخورند، ولی مگر از حسرت، کاری ساخته است.
در آیات متعدّد، کلمۀ «خلود» در مورد عذاب به کار رفته است.
بعضی «خلود» را مدّت طولانی معنا میکنند، ولی از جملۀ «وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ» در این آیه استفاده میشود که «خلود» بهمعنای ابدیّت است، نه مدّت طولانی.
در روایات، نمونههایی از حسرت گنهکاران در قیامت به چشم میخورد که از جمله: کسانی هستند که اموال زیادی را برای وارثان خود میگذارند و خود در زمان حیات، کار خیری نمیکنند.
آنان در آن روز مشاهده میکنند که اگر وارث از ارث او کار خوبی انجام داده، در نامۀ وارث ثبت شده و اگر کار بدی کرده، شریکِ جرم وارث قرار گرفته است. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۱»
نمونۀ دیگر اهل حسرت، آنانکه عبادات بسیار دارند، ولی رهبری و ولایت علیّ بن ابی طالب علیهماالسّلام را نپذیرفتهاند. «بحار، ج ۲۷، ص ۱۸۴»
انسان، دارای اختیار است. اگر چنین نبود، پشیمانی و حسرت و تصمیم مجدّد در او راه نداشت. پشیمانی و حسرت، نشانۀ آن است که میتوانستیم کار دیگری انجام دهیم. و تصمیم مجدّد، رمز آن است که انسان میتواند با اراده و اختیار، هر راهی را که صلاح بداند، انتخاب کند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷:
۱. طاغوتها را رها کنیم. تا آنان ما را در قیامت رها نکردهاند، آنها را در دنیا رها کنیم. «فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ»
۲. در قیامت، چشم انسان حقیقتبین شده و بر کارهای خود، حسرت میخورد. «یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ»
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین» ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید و از گام های (وسوسهانگیز) شیطان، پیروی نکنید. بهراستی که او دشمن آشکار شماست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۸:
اسلام، همواره مردم را به بهره بردن از نعمتهای پاک و حلالِ خداوند، سفارش نموده و با هر گونه رهبانیّت و زهد بیجا مبارزه مینماید.
لذا هم خوردنیهای ناسالم را از شیطان میداند «إِنَّمَا الْخَمْرُ» «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» «مائده، ۹۰»
و هم نخوردن نابهجا را گام شیطان میداند «کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» زیرا در برخی از نقلهای تاریخی آمده است که بعضی از طوائف عرب، قسمتی از زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند و گاهی نیز این تحریمها را به خداوند نسبت میدادند. آیه نازل شد تا رفع ابهام شود.
اسلام، به زندگی مادّی انسان توجّه کامل دارد و در رأس آنها نیازهای غذایی است که در این مورد، دهها آیه و صدها حدیث آمده است.
یکی از وظایف انبیاء نیز بیان خوردنیها و آشامیدنیهای حلال و حرام برای مردم است.
معمولًا قرآن در کنار اجازۀ مصرف، شرطی را بیان کرده است.
مثلًا در اینجا می فرماید: «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً» همچنین میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» «وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» «بقره، ۶۰» بخورید و بیاشامید ولی در زمین فساد نکنید.
در آیۀ دیگر میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» «اعراف، ۳۱» بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.
و در جای دیگر میفرماید: «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا» «حج، ۲۸» بخورید و اطعام کنید.
در تفسیر برهان از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که شخصی به نام طارق، تصمیم گرفته بود تا از همسرش جدا شده و زندگی راهبانهای داشته باشد. حضرت فرمود: «ان هذا من خطوات الشیطان» این از گامهای شیطان است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۸:
۱. شرط اساسی در مصرف، دو چیز است: حلال بودن، پاکیزه و دل پسندبودن. «کُلُوا»، «حَلالًا طَیِّباً»
۲. اسلام با بعضی ریاضتها مخالف است. «کُلُوا»
۳. بهرهگیری از محرّمات و چیزهای پلید و ناپاک، پیروی کردن از شیطان است. «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
۴. نیازهای طبیعی بشر، زمینهای برای انحراف و تسلّط شیطان است. باید ضمن تأمین نیاز، به لغزشهای آن توجّه داشت. «کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ»
۵. شیطان، انسان را قدمبهقدم منحرف میکند. باید از همان قدم اوّل مواظبت کرد. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
۶. شیطان برای انحراف مردم، از راههای گوناگونی وارد میشود. «خُطُواتِ»
۷. وادار نمودن مردم به استفاده از حرامها و بازداشتن آنان از نعمتهای حلال، نمودی از دشمنی آشکار شیطان است. «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً» «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹ - تفسیر نور:
«إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» همانا (شیطان)، شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه بر خداوند چیزهایی بگویید که به آن آگاه نیستید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹: مراحل وسوسۀ شیطان:
در تفسیر روحالبیان آمده است که شیطان در وسوسۀ خود، مراحلی را طی میکند:
ابتدا به کفر دعوت مینماید. اگر موفق نشد، به بدعت، اگر موفق نشد، به گناهان کبیره، اگر موفق نشد به گناهان صغیره، اگر موفق نشد، به کارهای مباح به جای عبادات و اگر باز هم موفق نشد، به عباداتی دعوت می کند که پایینتر است؛ تا شخص از مرحلۀ بالاتر باز بماند.
فرمان شیطان، همان وسوسههای اوست. نه آنکه از انسان سلب اختیار کند تا انسان مجبور به گناه شود.
تأثیر فرمان شیطان، نشان ضعف ماست. هر گاه انسان ضعیف شد، وسوسههای شیطان را همچون فرمان مولا میپذیرد «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» «نحل، ۱۰۰» وگرنه اولیای خدا، در مرحلهای هستند که شیطان به آنان نفوذ ندارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» «حجر، ۴۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹:
۱. نشانۀ دشمنی شیطان، وسوسه برای انجام فحشا و افترا به خداوند است. «عَدُوٌّ مُبِینٌ إِنَّما یَأْمُرُکُمْ»
۲. شیطان، هم دستور به گناه میدهد، هم راه توجیه آن را نشان میدهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجیه گناه است. «یَأْمُرُکُمْ» «وَ أَنْ تَقُولُوا»
۳. اظهار نظر درباره احکام دین و فتوا دادن بدون علم، حرام است. «أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
۴. حتّی در مقام تردید و شک، نباید چیزی را به خداوند نسبت داد، تا چه رسد به مواردی که بدانیم آن حرف و سخن از خدا نیست. بنابراین باید در تفسیر قرآن و بیان احکام دقّت کرد. «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
منبع: تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج ۱ ، ص ۲۵۱ - ۲۵۸.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۸۸تا۹۰
ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده و لو اءشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون (۸۸) اءولئك الذين ءاتيناهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين (۸۹) اءولئك الذين هدى الله فبهدئهم اقتده قل لا اءسلكم عليه اءجرا إن هو إلا ذكرى للعالمين(۹۰)
ترجمه : ۸۸ - اين هدايت خدا است كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمائى ميكند، و اگر آنها مشرك شوند آنچه را عمل مى كردند نابود ميگردد. ۸۹ - آنها كسانى هستند كه كتاب و حكم و نبوت به آنان داديم و اگر نسبت به آن كفر ورزند (مهم نيست زيرا) كسانى را نگاهبان آن ساخته ايم كه نسبت به آن كافر نيستند. ۹۰- آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هدايت آنان اقتدا كن (و) بگو در برابر اين (رسالت و تبليغ ) پاداشى از شما نمى طلبم . اين رسالت چيزى جز يك يادآورى براى جهانيان نيست (و آگاه ساختن و بيدار كردن وظيفه من است و در برابر انجام وظيفه مزد معنى ندارد).
تفسیر سه امتياز مهم به دنبال ذكر نام گروههاى مختلفى از پيامبران الهى در آيات گذشته ، در اينجا اشاره به خطوط كلى و اصلى زندگانى آنها شده ، نخست ميفرمايد: اين هدايت خدا است كه بوسيله آن هر كس از بندگانش را بخواهد هدايت و رهبرى ميكند (ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده ). يعنى گرچه آنها مردان صالحى بودند و با نيروى عقل و انديشه و با تمام وجود خود در طريق هدايت گام بر مى داشتند، ولى باز اگر توفيق الهى شامل حال آنها نمى شد و دست پر مهر او، زير بازوى آنها را نمى گرفت ، امكان لغزش درباره همه آنها و هر كس ، وجود داشته و دارد. سپس براى اينكه كسى تصور نكند آنها به اجبار در اين راه گام گذاشتند و همچنين كسى تصور نكند كه خداوند نظر خاص و استثنائى و بى دليل در مورد آنها داشته است ، مى فرمايد: اگر فرضا اين پيامبران با آنهمه مقام و موقعيتى كه داشتند مشرك ميشدند، تمام اعمالشان بر باد ميرفت (و لو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون ). يعنى آنها نيز مشمول همان قوانين الهى هستند كه درباره ديگران اجرا ميگردد و تبعيضى در كار نيست . در آيه بعد به سه امتياز مهم كه پايه همه امتيازات انبياء بوده اشاره كرده اينها كسانى بودند كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم و هم مقام حكم و هم نبوت (اولئك الذين آتينا هم الكتاب و الحكم و النبوة ). البته منظور اين نيست كه همه آنها داراى كتاب آسمانى بودند بلكه چون سخن از مجموع آنها در ميان است كتاب به مجموع نسبت داده شده ، درست مثل اين است كه ميگوئيم : در فلان كتاب دانشمندان و كتب آنها معرفى شده است ، يعنى كتب آنهائيكه كتابى تاليف كرده اند. ضمنا در اينكه منظور از حكم چيست ، سه احتمال وجود دارد: ۱- حكم به معنى عقل و فهم و درك يعنى علاوه بر اينكه كتاب آسمانى در اختيار آنها گذاشتيم قدرت درك و فهم آن را به آنها بخشيديم زيرا وجود كتاب بدون وجود درك و فهم قوى و كامل ، اثرى نخواهد داشت . ۲ - مقام داورى ، يعنى آنها در پرتو قوانين آسمانى كه از كتاب الهى استفاده مى كردند ميتوانستند در ميان مردم قضاوت كنند و شرائط يك قاضى و دادرس عادل همگى در آنها بطور كامل جمع بود. ۳- حكومت و زمامدارى ، زيرا آنها علاوه بر مقام نبوت و رسالت ، داراى مقام حكومت نيز بودند. شاهد بر معانى فوق علاوه بر اينكه معنى لغوى حكم با تمام اين معانى تطبيق مى كند اين است كه در آيات مختلف قرآن نيز حكم در اين معانى بكار رفته است . و هيچ مانعى ندارد كه حكم در آيه فوق در يك معنى جامع كه همه مفاهيم سه گانه فوق را شامل شود، استعمال شده باشد، زيرا حكم در اصل - آنچنان كه راغب در كتاب مفردات ميگويد به معنى منع و جلوگيرى است ، و از آنجا كه عقل جلو اشتباهات و خلافكاريها را ميگيرد، همچنين قضاوت صحيح مانع از ظلم و ستم است ، و حكومت عادل جلو حكومتهاى نارواى ديگران را ميگيرد، در هر يك از اين سه معنى استعمال مى شود. البته همان گونه كه اشاره كرديم كه همه انبياء داراى اين همه مقامات نبودند ولى هنگامى كه احكامى به جمعى اسناد داده ميشود، لزومى ندارد كه همه افراد آن جمع داراى تمام آن احكام باشند، بلكه ممكن است بعضى از آنها فقط داراى بعضى از آن احكام باشند و لذا موضوع كتاب آسمانى كه تنها براى عده اى از انبياى نامبرده وجود داشته مشكلى براى ما در فهم آيه فوق ايجاد نميكند. سپس مى فرمايد: اگر اين جمعيت ، يعنى مشركان و اهل مكه و مانند آنها، اين حقايق را نپذيرند، دعوت تو بدون پاسـخ نمى ماند، زيرا ما جمعيتى را ماموريت داده ايم كه نه تنها آن را بپذيرند بلكه آن را محافظت و نگهبانى كنند جمعيتى كه در راه كفر گام بر نميدارند و در برابر حق تسليمند (فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين ). در تفسير المنار و تفسير روح المعانى از بعضى از مفسران نقل شده كه منظور از اين جمعيت ، ايرانيان هستند، (كه به زودى اسلام را پذيرفتند و در پيشرفت آن با تمام قوا كوشيدند و دانشمندان آنها در فنون مختلف اسلامى كتابهاى فراوان تاليف كردند). در آخرين آيه ، برنامه اين پيامبران بزرگ را يك سرمشق عالى هدايت به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) معرفى كرده ، و مى گويد: اينها كسانى هستند كه مشمول هدايت الهى شده اند و به هدايت آنها اقتدا كن (اولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده ).
اين آيه بار ديگر تاكيد مى كند كه اصول دعوت همه پيامبران الهى يكى است ، اگر چه از نظر ويژگيها و خصوصيات ، به تناسب نيازمنديهاى مختلف هر زمان تفاوتهاى قابل ملاحظه اى داشته اند، و آئين هاى بعدى كاملتر از آئين هاى قبلى بوده اند كلاسهاى علمى و تربيتى ، تا به آخرين آنها كه برنامه نهائى است ، يعنى اسلام ، رسيده است . در اينكه منظور از اين هدايت كه بايد سرمشق پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گيرد چيست ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه همان صبر و پايدارى در مقابل مشكلات ، و بعضى گفته اند مقصود توحيد و تبليغ رسالت است ، ولى ظاهرا هدايت مفهوم وسيعى دارد كه هم توحيد و ساير اصول اعتقادى را شامل مى شود و هم صبر و استقامت ، و هم ساير اصول اخلاق و تعليم و تربيت . از آنچه گفتيم روشن مى شود كه آيه فوق هيچ منافاتى با اين ندارد كه اسلام ناسخ اديان و شرايع پيشين باشد، زيرا نسخ تنها شامل قسمتى از احكام ميشود، نه اصول كلى دعوت آنها. سپس به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داده مى شود كه به مردم بگويد: من هيچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى كنم ، همانطور كه پيامبران پيشين چنين درخواستى نكردند، من هم از اين سنت هميشگى پيامبران پيروى كرده و به آنها اقتدا ميكنم (قل لا اسئلكم عليه اجرا). نه تنها اقتداء به پيامبران و سنت جاويدان آنها ايجاب مى كند كه پاداشى مطالبه نكنم بلكه از آنجا كه اين آئين پاك كه براى شما آورده ام يك وديعه الهى است كه در اختيار شما قرار ميدهم ، در برابر رساندن وديعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد. به علاوه اين قرآن و رسالت و هدايت يك بيدار باش و يادآورى به همه جهانيان است (ان هو الا ذكرى للعالمين ). و چنين نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است كه جنبه عمومى و جهانى دارد، و هيچگاه خريد و فروش نمى شود و كسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گيرد، اين هدايت و رسالت نيز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد كه بتوان براى آن پاداش قائل شد، (با توجه به آنچه در تفسير اين جمله گفته شد پيوند آنها با يكديگر و با آيات قبل كاملا روشن ميگردد). ضمنا از جمله اخير به خوبى استفاده مى شود كه آئين اسلام جنبه قومى و و منطقهاى ندارد و يك آئين جهانى و همگانى است .
وظيفۀ امام تنها بيان صورى معارف و راهنمايى ظاهرى مردم نيست؛
و امام چنان كه وظيفه راهنمايى صورى مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوى مردم را تنظيم مىكند و حقايق اعمال را به سوى خدا سوق مىدهد.
بديهى است كه حضور وغيبت جسمانى امام دراين باب تأثيرى ندارد وامام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد.
بسماللهالرحمنالرحیم سلام و رحمت خداوند بر آن شهیدان والا مقام بزرگداشت شهدای عزیز و احیاء یاد و نام آنان وظیفهئی مقدس است که خداوند توفیق آن را به شما عنایت فرموده است. سعی کنید سیرهی این بندگان شایستهی خدا را فرهنگ عمومی و شخصیت آنان را الگوی جوانان خود قرار دهید.
والسلام علیکم و رحمة الله سیدعلی خامنهای ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای در دیدار دستاندرکاران کنگره شهیدان سبزوار و نیشابور: باید با شیوههای خلاقانه و جذاب، یاد، سلوک و مجاهدت شهدا به نسل جوان منتقل شود ۱۰ /خرداد/ ۱۴۰۲
تاریخ شهادت : 1395/08/09 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم والله اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستار العیوبی را بر میداشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند. هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم. خدایا به کرمت و به مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود. الهی العفو … اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک – آمین
شهید مدافع حرم شهید احمد محمد مشلب (غریب طوس)
شهادت : 10/12/1394 ... محل شهادت : سوریه - ادلب
بخشی از وصیت نامه:
«السلام علیک یا اباعبدالله، یا مظلوم کربلا رحمة الله و برکاتُه. سلام بر حضرت زینب سلامالله علیها و برادرش ابوالفضل العباس علیهالسلام، سلام بر امام مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب بر حق او، امام خامنهای (مدظلهالعالی) و درود بر روح امام راحل بنیانگذار جمهوری اسلامی، درود بر مرد مقاومت و استقامت سید حسن نصرالله (حفظه الله)، درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد ...
قطعاً شهادت گل رُز زیبایی است که هنگامیکه فکرمان به آن نزدیک میشود آرزوی مشاهدهی آن را داریم و زمانیکه شهادت را مشاهده میکنیم آرزو داریم رایحهی خداوند را استشمام کنیم و هنگامیکه آن رایحهی الهی را استشمام کردیم صفحات روحمان به جهان جاودانگی کشیده میشود و این میتواند یک آغاز باشد. بسیاری از ما از آنها (شهدا) درس شهادت را فراگرفتهایم و سعی کردند شهادت را برای ما مجسم کنند؛ بسیاری آرزوی شهادت دارند و منتظر آن هستند ...
ای برادرانم، ای مجاهدان راه خدا، باید هرکدام از شما عنصر فعالی باشید تا پایان زندگیتان با شهادت خاتمه یابد و به خدا قسم که پایان زندگی نمیشود، بهجز شهادت باشد. دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند، اما آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد. میگویم من نیز این مسیر را طی کردم که بسیاری فکر میکنند سخت است، اما اگر از دید خدایی به آن بنگریم چیزی بهجز آسانی در آن نمیبینی و من این مسیر را برای رسیدن به خدا و نزدیکی به او طی کردم. این راه امتداد مسیر کربلاست و ادامهدهندهی این راه هستم و در این مسیر گام خواهم برداشت ...
به مادرم که خون رگهایم از اوست؛ مادرم! به تو دعایی همراه با لبخند برای دیدار پروردگارم هدیه میکنم. مادرم! ای نور چشمانم، ای مهربان، آیا میتوان لحظهای بهتر و شیرینتر از شهادت به دست آورد؟
ای اولین کلمهای که از زبانم خارج شد؛ ای اولین آموزگار مکتب شهادت، که با شیر خود جهاد درراه خدا را به من یاد دادی، ای کسی که با دستانش مرا تکان داد، ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشم، سلام! گرمترین سلامها بر تو زن صبور باد. ای کسی که درراه شهادت، بیشتر از من پرسیدی و در این راهِ کربلایی تأکید کردی به قرآن و اهلبیت علیهمالسلام تمسک بجوی؛ مرا در دعایت فراموش نکن، که دعای تو مستجاب میشود و امیدوارم که تو را در جوار سرور زنان، حضرت فاطمه سلامالله علیها روسفید کنم ...
ای مادرم! صحبت با تو خیلی خوب است ولی وقت تنگ است. مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر. مادرم! دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی. میخواهم به تو بگویم که مثل حضرت زینب سلامالله علیها صبر کنی. مثل امالبنین سلامالله علیها که چهار پسر تقدیم کرد و صبور ماند و برای پسرانش ناراحت نشد و برای امام حسین علیهالسلام ناراحت شد. تو یک پسر تقدیم کردهای و باید پسران بیشتر و جوانان بیشتری تقدیم کنی و صبور باشی. قطعاً باید صبور و مؤمن باشی، چون تو مرا در این خط بزرگ کردی و برای تو عجیب نیست که پسرت شهید شود. تو بودی که برای شهادتم دعا کردی و مرا برای آن تربیت کردی. پس صبور و مؤمن باش و مرا ببخش و برایم دعا کن. میخواهم به تو بگویم؛ دوری سخت است ولی دوباره همدیگر را در بهشت ملاقات میکنیم. از من راضی باش و مرا ببخش ...
پدر عزیزم؛ سلام بر تو ای مرد راستگو و ای رفیق، ای کسی که عشق به اهلبیت علیهمالسلام و شهادت را به من یاد دادی، از تو ممنونم ای پدرم، زیرا تو بودی که این راه را به من نشان دادی ...
خواهرم! ... در خط اهلبیت علیهمالسلام باش، مواظب دین و نماز و حجاب ... خود باش ...
سلام بر شما ای برادران! مرا ببخشید و دعا کنید و صبر کنید و بدانید که دنیا فانی است و من در کنار پروردگار هستم. به جوانان توصیه میکنم که نماز خود را در اول وقت بخوانید، قرآن بخوانید زیرا که بسیار مهم است. مواظب نماز و دین خود باشید. محرم و عاشورا را زنده نگهدارید و زیارت عاشورا را بخوانید که بسیار مهم است، حتی شده روزی یکبار، زیرا بسیار مهم است. مواظب خود باشید و برای ما دعا کنید و مرا ببخشید ...
و به دختران مسلمان! اینکه مواظب حجاب خود باشید که این مهمترین چیز است. در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و زینبی برخورد کنید. سهچهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که میپوشند واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا بپوشند ولی عبایشان دارای مُد و زرقوبرق است که من برای اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست. (چرا) ما داریم به سراغ بدعتها میرویم. برخی حجاب دارند ولی بدننما و یا حجاب دارند ولی به مردان نگاه میکنند. باید چشمان خود را به زمین بدوزند و احترام عبایی را که بر سردارند را نگهدارند. ما باید از فاطمه زهرا سلامالله علیها الگو بگیریم. حضرت زینب سلامالله علیها بهگونهای بود که غیر از حضرت علی علیهالسلام کسی او را نمیدید. عدهای حجاب بر سردارند ولی همراه با مدلهای جدید،یا صورتها را آرایش میکنند! ...
الآن همهی رابطهها در موبایل است و روابط بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است، عجیب است که اینها از کجا میآیند؟ همه میدانند که من از موبایل و فیسبوک استفاده میکنم و همهی مردم مرا میشناسند که در فیسبوک از نکتههای طنز و عکس استفاده میکنم؛ ولی هیچگاه اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمیدهد. من هم مثل جوانهای دیگر هستم و من هم جوان هستم و فیسبوک و همهی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامههای اجتماعی و دنیای مجازی استفاده میکنم ولی ...
حضرت صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خدا به شما صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینکه ما منتظر او باشیم. هنگامی میشود گفت منتظریم که خود را اصلاح کنیم ولی اگر خود را اصلاح نکنیم هیچگاه ظهور نخواهد کرد. اما صادق علیهالسلام میفرماید: از تقصیرهای بر گردنم گریه میکنم و به سؤالی که در قبر قرار است از من پرسیده شود. اگر از من در قبر بپرسند که تو برای جبهه و این راه چه کردهای چه خواهی جواب بدهی، میگویی که میتوانستم در این راه گام بردارم؟ میتوانستی؟ چرا نرفتی؟ باید بیدار شد... میتوانی و نمیآیی؟ من خواب بودم بیدار شدم...!
اکنون جهاد کردم و به جبهه آمدم،زیرا از تو سؤال میشود که چه میکنی و چه کردهای برای این راه؟ این راهی است که امام حسین علیهالسلام و اهلبیت علیهمالسلام ویارانش برای آن شهید شدند و ما الآن داریم آن را ادامه میدهیم ولی مردمی را میبینی که به این راه ایمان ندارند، واقعاً چرا اینطور میشود؟ میگویند چگونه اینها میروند؟ این راه امام حسین علیهالسلام است و او به خاطر ما و دین و ناموسمان شهید شد و الآن جوانان به جبهه میآیند و میجنگند و برای دین و ناموسشان شهید میشوند ... میخواهم با عناصر حزبالله سخن بگویم ... پیرو ولی و بزرگان باشید ... این راه و افراد و عناصرش زمینهساز ظهور صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند و راهی که در پیش داریم راهی است در مسیر خدا و با شهادت به خدا خواهیم رسید ...
خدا به شما عافیت بدهد و از تمامی مخاطبان این وصیتنامه تشکر میکنم و آخرین دعا این است؛ خدا را شکر میگویم. خداوند من و شما را از مجاهدین در راهش و از عملکنندگان به وعده (الهی) و ازجمله شهیدان قرار دهد و بدنهایمان غرق در خون بهسوی دنیای دیگر و اباعبدالله علیهالسلام برود ...
هشتاد و پنجمین سوره قرآن کریم است که مکی و 22 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره بروج را قرائت کند ده برابر روزهای جمعه و روزهای عرفه ای که او درک کرده است به او پاداش داده می شود.(1)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمودند: هر کس سوره بروج را در نمازهای واجب خود بخواند در محشر و موقف هایی که در پیش خواهد داشت همراه با پیامبران و رسولان و صالحان خواهد بود زیرا سوره بروج سوره پیامبران است.(2)
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بر قرائت این سوره در نمازهای مختلف روزانه سفارش می فرمودند.(3)
آثار و برکات سوره
1) برطرف کننده ترس و سختی از انسان
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: قرائت سوره بروج انسان را از ترساننده ها و سختی ها نجات می بخشد.(4)
2) به راحتی کودک را از شیر جدا کنید
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: اگر بخواهند کودکی را از شیر جدا کنند و شیر را از او بگیرند این سوره را بر او بخوانند. این دو ره برای او آسان خواهد شد و هر کس هنگام خواب این سوره را بخواند تا صبح در امان خدا خواهد بود.(5)
3) برای رفع مسمومیت
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره بروج را بر آب بخواند و به کسی که سم خورده است بنوشاند سم به او آسیبی نمی رساند. (6)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص310
(2) ثواب الاعمال، ص122
(3) بحارالانوار، ج89، ص321
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص621
(5) همان
(6) مکارم الاخلاق، ص365
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» و به آنها که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید؛ بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند که شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند.
برخی از مردم میگفتند: فلانی مُرد. این آیه نازل شد و آنان را از این تفکّر نهی کرد.
شهدا، نهتنها نامشان یا آثار کارهایشان زنده و باقی است، بلکه یک زندگی واقعی برزخی دارند؛ زندگیای که در آن رزق و شادی و بشارت است، زندگی در جوار رحمت خدا که در آن حزن و ترس وجود ندارد.
مشخّصات این زندگی، در تفسیر سورۀ آل عمران «آل عمران، ۱۶۸-۱۷۰» خواهد آمد. إنشاءاللّه.
شهادت در راه خدا، شامل کشته شدن در میدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان، کشتهشدن مؤمنان در دفاع از جان و ناموس و مال، در هر مکان و زمان میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
۱. نگرشهای محدود مادّی را باید با ایمان به خدا و گفتههای او تکمیل و تصحیح کرد. «لا تَقُولُوا»
۲. تکالیف سخت، نیاز به پشتوانۀ اعتقادی و جبران خسارتها دارد. آری، کسی که بداند زنده است، به شهادت رو میکند. «لا تَقُولُوا» «أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ»
۳. شهادت، زمانی ارزش دارد که در راه خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۴. پیکار در راه دین، از ارزشهای والا در پیشگاه خداوند است. «یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۵. روح، بعد از مرگ باقی است؛ هر چند جسم و بدن متلاشی شود. «أَحْیاءٌ»
۶. سرچشمۀ بسیاری از تحلیلها، ناآگاهی از واقعیّات است. «لا تَقُولُوا»، «لا تَشْعُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵ - تفسیر نور:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» و قطعاً شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات، آزمایش میکنیم و صابران (در این حوادث و بلاها را) بشارت بده. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
خداوند متعال، همۀ انسانها را آزمایش میکند، امّا آزمایش و امتحان همه یکسان نیست.
تمام جهان، صحنۀ آزمایش و تمام مردم حتّی پیامبران نیز مورد امتحان قرار میگیرند.
باید بدانیم که آزمایشهای خداوند برای رفع ابهام نیست، بلکه برای شکوفایی استعدادها و پرورش انسانها است.
وسایل آزمایش الهی نیز تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصرۀ اقتصادی، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدانهای نبرد، از جملۀ امتحانات است.
برای پیروزی در آزمایشِ خوف از دشمن، نیاز به توکّل و یاد خداست و برای مبارزه با کمبودها، نیاز به صبر است که در دو آیه قبل «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» راه را نشان داده است.
لازم نیست همۀ مردم با همۀ مسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است:
الف: هر کس با چیزی آزمایش شود؛
ب: فردی در آزمایشی روسفید باشد، ولی در امتحان دیگری رسوایی به بارآورد؛
ج: ممکن است آزمایش فردی، وسیلۀ آزمایش دیگران نیز باشد.
گاهی کم شدن مال و محصولات یا پیدا شدن خوف و ترس و سایر مشکلات، به خاطر آزمایش الهی است؛ ولی در بعضی اوقات، این امور کیفر اعمال خود انسانهاست.
انسانها گاهی مرتکب بعضی گناهان میشوند که خداوند آنها را به برخی گرفتاریها مبتلا میکند. حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئة بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یتذکر متذکر» «نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۴۳» همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به کمبود محصول و حبس برکت و بستهشدن منابع خیر، گرفتار میکند تا شاید متذکّر شوند و توبه نمایند.
البتّه همین تنبّه نیز آزمایش است؛ همانگونه که بر اثر ایمان نعمتی میدهد که وسیلۀ آزمایشی است «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ» «جن، ۱۶» همانا آبی گوارا به آنان نوشاندیم تا ایشان را آزمایش کنیم. عنایتهای خداوند به صابران:
۵. بشارت «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» راه پیروزی در آزمایشهای الهی چند چیز است:
الف: صبر و مقاومت؛
ب: توجّه به گذرابودن حوادث و مشکلات؛
ج: توجّه به تاریخ گذشتگان که چگونه مشکلات را پشت سر گذاردهاند؛
د: توجّه به اینکه همۀ مشکلات ما در منظر و دید خداست و همه چیز حساب دارد.
امام حسین علیهالسّلام وقتی فرزندش روی دستانش تیر خورد و شهید شد، فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» این حادثه سخت، چون خدا میبیند برایم آسان مینماید. «بحار، ج ۴۵، ص ۴۶» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
۱. آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمی الهی است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»
۲. ناگواری ها، سبب مقاومت و رشد است. بسیاری از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، رهد، تقوا،حلم و ایثار، در سایۀ برخورد با تنگدستیها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
۳. مورد بشارت، در آیه بیان نشده است تا شامل انواع بشارتهای الهی باشد. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (صابران) کسانی هستند که هر گاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
صابران، بهجای خودباختگی و پناهندگی به دیگران، تنها به خدا پناه میبرند.
زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم. دنیا جای ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شدائد و سختیهای آن نیز نشانۀ بیمهری خداوند نیست.
ناگواریها برای آن است که زیر پای ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخیها نیز شیرینی است.زیرا شکوفاشدن استعدادها و کامیابی از پاداشهای الهی را بهدنبال دارد؛ مصیبتهایی که از طرف اوست، تصرّف مالک حقیقی و خداوند در مملوک خود است.
اگر انسان بداند که خداوند حکیم و رحیم است و او نیز بندهای بوده که قبلًا هیچ نبوده «لَمْ یَکُ شَیْئاً»«مریم، ۶۷» و حتّی بعد از مراحلی هم چیز قابل ذکری نبوده است «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» «انسان،۱» خواهد پذیرفت که من باید در اختیار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حیوان و از مرتبۀ حیوانیّت به انسانیّت سوق داده و این حوادث را برای رشد و ارتقای من قرار داده است.
همانگونه که ما دانۀ گندم را زیر فشار، آرد میکنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان میکنیم تا مراحل وجودی او را بالا بریم. شعار صابران «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه با مصیبتی مواجه شدید، جملۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»را بگویید. «درّ المنثور، ج ۱، ص ۳۷۷» آثار گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها:
گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از کلام کفرآمیز و شکایت باز میدارد؛
ب: موجب تسلیت و دلداری و تلقین به انسان است؛
ج: مانع وسوسههای شیطانی است؛
د: اظهار عقاید حق است؛
ه: برای دیگران درس و الگو شدن است. مردم در برابر مشکلات و مصائب چند دسته هستند:
الف: گروهی جیغ و داد میکنند «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «معارج، ۲۰»؛
ب: گروهی بردبار و صبور هستند «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»؛
ج: گروهی علاوهبر صبر، شکرگزارند. «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» «فقره آخر زیارت عاشورا»؛
این برخوردها، نشانۀ معرفت هر کس نسبت به فلسفۀ مصائب و سختی هاست. همانگونه که کودک، از خوردن پیاز تند، بیتابی میکند و نوجوان تحمّل میکند، ولی بزرگسال پول میدهد تا پیاز خریده و بخورد. پیام سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
ریشۀ صبر، ایمان به خداوند، معاد و امید به دریافت پاداش است. «الصَّابِرِینَ الَّذِینَ» «قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» آنانند که برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهایی است و همانها هدایتیافتگان هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
کلمه «صَلَواتٌ» از واژۀ «صلو» به معنی ورود در نعمت و رحمت است.
بر خلاف واژۀ «صلی» که به معنای ورود در قهر و غضب است. مانند: «تَصْلی ناراً حامِیَةً» «غاشیه، ۴»
خداوند بر مؤمنانی که در مشکلات، صبر و مقاومت کرده اند، خود درود و صلوات میفرستد «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» ولی دربارۀ مؤمنان مرفّه که زکات اموالشان را میپردازند، دستور میدهد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله درود بفرستد. «صَلِّ عَلَیْهِمْ» «توبه، ۱۰۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
۱. خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود میکند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ»
۲. تشویق صابران از طرف خداوند، به ما میآموزد که باید ایثارگران و صابران و مجاهدان، در جامعه از کرامت و احترام خاصّی برخوردار باشند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۳. تشویق، از شئون ربوبیّت و لازمۀ تربیت است. «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۴. هدایت صابران، قطعی و مسلّم است؛ با آنکه در قرآن، هدایت یافتن بسیاری از انسانها، تنها یک آرزو است «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ» ولی در مورد صابران، هدایت آنان قطعی تلقّی شده است. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
۵. هدایت، مراحلی دارد. با اینکه گویندگانِ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» مؤمنان و هدایتشدگان هستند، ولی مرحلۀ بالاتر را بعد از صبر و دریافت صلوات و رحمت الهی کسب میکنند. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸ - تفسیر نور:
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ» همانا صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر که حج خانۀ خدا و یا عمره به جای آورد، مانعی ندارد که بین صفا و مروه طواف کند. و (علاوهبر واجبات) هر کس داوطلبانه کار خیری انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
«شَعائِرِ» جمع «شعیرة» به نشانههایی که برای اعمال خاصّی قرار میدهند، گفته میشود.
«شَعائِرِ اللَّهِ» علامتهایی است که خدا برای عبادت قرار داده است. «تفسیر مجمعالبیان»
صفا و مروه نام دو کوه در کنار مسجدالحرام است که با فاصلۀ تقریبی ۴۲۸ متر، روبهروی یکدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانی سرپوشیده در آمده است.
زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را طی کنند.
این کار یادآور خاطرۀ هاجر، همسر فداکار حضرت ابراهیم است که برای پیدا کردن جرعۀ آبی برای کودک خود اسماعیل، هفتبار فاصلۀ این دو کوه را با اضطراب و نگرانی و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمی طی کرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: در روی زمین، مکانی بهتر از میان این دو کوه وجود ندارد، زیرا هر متکبّری در آنجا سر برهنه و پابرهنه و کفنپوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانهای باید مسافت بین دو کوه را طی کند، گاهی با دویدن و گاهی با راه رفتن.
کوه صفا، علاوهبر اینها خاطرههایی از دعوت پیامبر اسلام دارد که چگونه کفّار مکّه را به توحید فرا میخواند و آنها گوش نمیدادند. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۵»
در عصر جاهلیّت، مشرکان در بالای کوه صفا، بتی به نام «اساف» و بر کوه مروه، بت دیگری به نام «نائله» نصب کرده بودند و به هنگام سعی، آن دو بت را به عنوان تبرّک، با دست مسح میکردند. مسلمانان بههمینجهت از سعی میان صفا و مروه کراهت داشته و فکر میکردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالای دو کوه، نباید سعی کنند.
آیۀ فوق نازل شد که صفا و مروه از شعائر الهی است و اگر مردم نادان آنها را آلوده کردهاند، دلیل بر این نیست که مسلمانان آن را رها کنند. «تفسیر تبیان، ج ۱، ص ۴۴»
حج و عمره، گاهی در کنار هم، مانند اذان و اقامه به جا آورده میشوند، و گاهی اعمال عمره، جداگانه و بهتنهایی انجام میشود. در عمره پنج عمل واجب است:
۱. احرام؛
۲. طواف؛
۳. نماز طواف؛
۴. سعی بین صفا و مروه؛
۵. کوتاه کردن مو یا ناخن.
حج علاوهبر اینها، چند عمل دیگر دارد که در جای خود بدان اشاره شده است.
به هر حال سعی بین صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.
دیدن صفا و مروه، حضور در صحنۀ تاریخ است تا اینکه تصدیق به جای تصوّر، و عینیّت به جای ذهنیّت قرار گیرد.
در صفا و مروه:
هم کلاس خداشناسی است که چگونه ارادۀ او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یک لباس و یک جهت جمع میکند.
هم کلاس پیامبرشناسی است که چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهی، برای انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت.
هم کلاس انسانشناسی است که میآموزد چگونه انسان میتواند در لحظاتی اعمالی را انجام دهد که تا ابد آثار آن باقی بماند.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد اگر همه با هم حرکت کنیم، روح الهی را در جامعه خود میبینیم.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد که باید تکبّر را به دور انداخته و همراه دیگران حرکت کنیم.
سعی صفا و مروه، به ما میآموزد که در راه احیای نام خداوند، زن و کودک هم سهم دارند.
در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونهای از آزمایش هاجر، کودک، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است.
اثر کار خدایی و اخلاص تا آنجا پیش میرود که همۀ انبیاء و اولیا، موظّف میشوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافهای مضطرب و هرولهکنان همچون او، این مسافت را هفت بار طی کنند.
و این فرمان، تشکر خداوند از رنجهای حضرت هاجر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»
با اینکه سعی صفا و مروه واجب است، لکن میفرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ»، این لحن به خاطر همان نگرانی از وضع پیشین است که جایگاه بت و محلّ عبور مشرکان بود. آیا منظور از طواف گردش دایرهای است؟
طواف، بهمعنای گردش دایرهای نیست، بلکه به هر حرکتی که انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دوری باشد یا طولی، طواف گفته میشود.
لذا کلمۀ طواف، هم در مورد طوافِ دور کعبه که حرکت دایرهای است گفته شده «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» «حج، ۲۹» و هم دربارۀ حرکت طولی بین صفا و مروه آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
۱. توجّه خاصّ خداوند به برخی مکانها یا زمانها یا اشخاص، موجب میشود که آنها از شعائر الهی گردند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»
۲. نیّت، به کارها ارزش میدهد. مشرکان برای لمس بتها، سعی میکردند، ولی اسلام میفرماید: برای رضای خدا سعی کنید. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
بسیاری از کارها ظاهری یکسان دارد، امّا انگیزهای متفاوت. نظیر دویدن یوسف و زلیخا بهسوی درهای بسته، یوسف میدود تا آلوده نشود، ولی زلیخا میدود که آلوده شود. «فاستبقا»
۳. اگر مراکز حقّ، توسط گروهی با خرافات آلوده شد، نباید از آن دست کشید، بلکه باید با حضور در آن مراکز، آنجا را پاکسازی نموده و دست گروه منحرف را از آن کوتاه کرد. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
۴. عبادت باید عاشقانه و داوطلبانه باشد. «وَ مَنْ تَطَوَّعَ»
۵. خداوند در برابر عبادات بندگان، شاکر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ» این تعبیر، بزرگترین لطف از جانب او نسبت به بندگان است. تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ » کسانیکه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل کردهایم، با آنکه برای مردم در کتاب بیان ساختهایم، کتمان میکنند، خداوند آنها را لعنت میکند و همۀ لعنتکنندگان نیز آنان را لعن مینمایند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصاری هستند که حقایق تورات و انجیل را برای مردم بیان نمیکردند، ولی جملۀ «یَکْتُمُونَ» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمانکنندگان در طول تاریخ میشود؛ چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
کتمان حق میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد؛ گاهی با سکوت و عدم اظهار حق، گاهی با توجیه و گاهی با سرگرم کردن مردم به امور جزئی و غافل ساختن آنها از مسائل اصلی است.
در مواردی همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینی، کتمان واجب یا مستحب است.
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیۀ ۱۸۷ سورۀ آل عمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را برای مردم بیان کرده و کتمان نکنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»
در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمانکنندگان حق، لجام زده میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
۱. ظلم فرهنگی، بدترین ظلمهاست که لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. «یَکْتُمُونَ» «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۲. کتمان، حقّ ممنوع است، چه کتمان معجزات و دلائل حقّانیّت باشد «الْبَیِّناتِ» و چه کتمان رهنمودها و ارشادات.«الْهُدی» «تفسیر المیزان»
۳. کتمان حق، بزرگترین گناهان است. چون مانع هدایت مردم و باقی ماندن نسلها در گمراهی است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ»
۴. کتمان حق، ظلم به دین خدا و حقّ مردم نسبت به هدایت یافتن است. لذا کتمان کنندگان حق را، خدا و مردم لعنت میکنند. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۵. نفرین و لعنت مردم، مؤثر است و باید از اهرم نفرت مردم برای نهی از منکر استفاده نمود. «یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰ - تفسیر نور:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» مگر آنها که توبه کردند و (اعمال بد خود را با اعمال نیک) اصلاح نمودند و (آنچه را کتمان کرده بودند) آشکار ساختند، که من (لطف خود را) بر آنان باز میگردانم، زیرا من توبهپذیر مهربانم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
برای گناه کتمان، همچون سایر گناهان، راه توبه و بازگشت باز است.
امّا توبۀ واقعی، با پشیمانی قلبی و اصلاح عمل و بیان موارد کتمان صورت میگیرد.
توبۀ کسی که نماز نخوانده آن است که نمازهای خود را قضا کند.
توبۀ کسی که مال مردم را تلف کرده آن است که باید همان مقدار را به صاحبش برگرداند.
در این مورد نیز کسی که با کتمان حقایق، به دنیای علم، اندیشه و نسلها، خیانت کرده، فقط با تبیین حقایق و بازگویی آنهاست که میتواند گذشته را جبران نماید.
خداوند به شیطان فرمود: «إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی» «ص، ۷۸» لعنت من بر تو.
و در آیۀ بعد میفرماید: «عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» پس کتمانکنندگان و شیطان، در یک ردیف هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
۱. خداوند، امکان توبه و بازگشت را برای خطاکاران، در هر شرایطی فراهم نموده است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»
۲. کتمان حقایق دینی، فساد است، زیرا به توبهکننده، فرمان اصلاح و جبران داده شده است. «تابُوا وَ أَصْلَحُوا»
۳. توبۀ هر گناه، متناسب با آن است. توبۀ کتمان، بیان حقایق است. «تابُوا» «وَ بَیَّنُوا»
۴. چون در مقام تهدید و توبیخ، لعنت خداوند شامل حال کتمانکنندگان شد، در مقام مهربانی نیز کلمات «أَنَا» و «التَّوَّابُ» و «الرَّحِیمُ» به کار رفته تا بگوید: من خودم با مهربانی مخصوصم، به شما باز میگردم. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۵. تهدید گنهکار و بشارت نیکوکار، دو رکن اساسی برای تربیت فرد و جامعه است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۶. بازگشت لطف خداوند به توبهکنندگان، دائمی، قطعی و همراه با محبّت است. «أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۶۱ - ۱۶۲ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ * خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» همانا کسانیکه کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر آنها خواهد بود.
(آنان برای) همیشه در آن (لعنت و دوری از رحمت پروردگار) باقی میمانند، نه از عذابِ آنان کاسته میشود و نه مهلت داده میشوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
در آیۀ قبل بیان شد که اگر کتمانکنندگان، توبه کرده و حقایق را بیان نمایند، مورد لطف الهی قرار میگیرند.
در این آیه میفرماید: امّا اگر کفّار توبه نکرده و در حال کفر بمیرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گریبانگیر آنان خواهد بود. در آیه، لعنت همۀ مردم بر کفّار مطرح شده است، ولی ناگفته پیداست که بعضی از مردم، خودشان کافر یا دوست کافر هستند، پس لعنت همۀ مردم در آیه به چه معنا میباشد؟
لعنت، در دنیا و آخرت مطرح است. کسانیکه در دنیا دوست کفّار یا خود کافر هستند، در آخرت لعنت خواهند شد. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» «اعراف، ۳۸»
یکی از درخواستها و دعاهای اولیای خدا، مسلمان مردن است.
حضرت یوسف از خداوند میخواهد که مسلمان بمیرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» «یوسف، ۱۰۱»
حضرت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود سفارش میکنند که «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «بقره، ۱۳۲» نمیرید مگر اینکه مسلمان یعنی تسلیم پروردگار باشید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
۱. اصرار بر کفر و در حال کفر مردن، دوری ابدی انسان را از رحمت الهی به دنبال دارد. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»«عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»
۲. آنچه مهم است، پایان عمر انسان است که آیا با ایمان میمیرد یا بی ایمان. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»
۳. تخفیف کیفر یا تأخیر آن، مربوط به دنیاست؛ در قیامت نه تخفیف است و نه تأخیر. «لا یُخَفَّفُ» «لا هُمْ یُنْظَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴ - تفسیر نور:
همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایی که برای سودرسانی به مردم در دریا در حرکتند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین معلّقاند، برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی گویاست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
هماهنگی میان عناصر طبیعت و اجزای هستی و قوانین حاکم بر آنها، همه نشاندهندۀ حاکمیّت و قدرت و ارادۀ خدای یگانه است.
آفرینش آسمانها و توسعۀ دائمی آنها «وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» «ذاریات، ۴۷» که دست انسان تا کنون فقط به قسمتی از اوّلین آسمان رسیده، و استحکام «سَبْعاً شِداداً» «نبأ، ۱۲» و طبقات هفتگانه «سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً» «ملک، ۳» و نظام حاکم «أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها» «فصّلت، ۱۲» و تناسبات و ارتباطات میان هر یک و بیستونبودن «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «رعد، ۲» و حفاظت آنها «سَقْفاً مَحْفُوظاً» «انبیا، ۳۲» و حرکات ستارگان در مدارهای خود و فاصلۀ هر یک از آنها، همه نشانههای قدرت خداوند یکتای حکیم است.
سعدی میگوید:
آفرینش، همه تدبیر خداوند دل است ------- دل ندارد، که ندارد به خداوند اقرار
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیحاند -------- نه همه مستمعی، فهم کند این اسرار
عقل، حیران شود از خوشۀ زرین عنب -------- فهم، عاجز شود از حبّه یاقوت انار
پاک و بیعیب، خدایی که به تقدیر عزیز -------- ماه و خورشید، مسخّر کند و لیل و نهار
کلمه «الرِّیاحِ» جمع «الریح» به معنای باد است.
ولی در قرآن هر جا کلمه «ریحٍ» آمده همراه قهر و عذاب است، مانند: «بِرِیحٍ صَرْصَرٍ» «الحاقه، ۶»
ولی هر جا کلمه «الرِّیاحِ» آمده است، همراه باران و لطف الهی است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه بادی میوزید پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله میفرمود: «اللهم اجعلها ریاحا و لا تجعلها ریحا» خداوندا! این باد را ریاحِ رحمت قرار ده، نه ریحِ عذاب. «تفسیرصفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۱۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
۱. شناخت طبیعت، یکی از راههای خداشناسی است که شناخت او، قدرت، حکمت و یکتایی او را در بر دارد. «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» «فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ»
۲. خداوند، نظیر و شبیه ندارد و مرکب از اجزا نیست. «إِلهٌ واحِدٌ»
۳. هم طبیعت و هم صنعتِ دست ساختِ انسان، از اوست. «خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «وَ الْفُلْکِ»
۴. هر موجودی در جهان هستی، آیهای از آیات کتاب خداوند در طبیعت است. «لَآیاتٍ»
برگ درختانِ سبز، در نظر هوشیار -------- هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
۵. تنها خردمندان از نگاه در هستی، درس خداشناسی میگیرند. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۳۸-۲۵۱.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۸۴تا۸۷
و وهبنا له إسحاق و يعقوب كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمان و اءيوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين(۸۴) و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس كل من الصالحين(۸۵) و إسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين(۸۶) و من ءابائهم و ذرياتهم و إ خوانهم و اجتبيناهم و هديناهم إلى صراط مستقيم(۸۷)
ترجمه : ۸۴ - و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم ) بخشيديم و هر كدام را هدايت كرديم و نوح را (نيز) قبلا هدايت نموديم و از فرزندان او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم ) و اينچنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم . ۸۵ - و (همچنين ) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هر كدام از صالحان بودند. ۸۶ - و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر يك را بر جهانيان برترى داديم . ۸۷ - و از پدران آنها و فرزندان آنها و برادران آنها افرادى را برگزيديم و هدايت به راه راست نموديم .
تفسیر در اين آيات به قسمتى از مواهبى كه خداوند به ابراهيم داده است اشاره شده ، و آن موهبت فرزندان صالح و نسل لايق و برومند است كه يكى از بزرگترين مواهب الهى محسوب مى شود. نخست مى گويد: (ما به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب (فرزند اسحاق ) را بخشيديم ) (و وهبنا له اسحاق و يعقوب ). و اگر در اينجا اشاره به فرزند ديگر ابراهيم ، اسماعيل نشده بلكه در لابلاى بحث آمده است شايد به خاطر آن است كه تولد اسحاق از مادر عقيمى همچون (ساره ) آنهم در سن پيرى موضوع بسيار عجيب و موهبتى غير منتظره بود. سپس براى بيان اينكه افتخار اين دو تنها در جنبه پيغمبرزادگى نبود، بلكه شخصا در پرتو فكر صحيح و عمل صالح نور هدايت را در قلب خود جاى داده بودند، مى گويد: (هر يك از آنها را هدايت كرديم ) (كلا هدينا). و به دنبال آن براى اينكه تصور نشود، در دورانهاى قبل از ابراهيم ، پرچمدارانى براى توحيد نبودند، و اين موضوع از زمان او شروع شده اضافه مى كند، (نوح را نيز پيش از آن هدايت و رهبرى كرديم ) (و نوحا هدينا من قبل ). و مى دانيم نوح نخستين پيامبر اولو العزم است كه داراى آئين و شريعت بود و سر سلسله پيامبران اولوا العزم مى باشد. در حقيقت با اشاره به موقعيت نوح كه از اجداد ابراهيم است و موقعيت جمعى از پيامبران كه از دودمان و فرزندان او هستند، موقعيت ممتاز ابراهيم را از نظر وراثت و ريشه و ثمره وجودى مشخص مى سازد. و در تعقيب آن نام جمع كثيرى از پيامبران را كه از دودمان ابراهيم بودند مى برد، نخست مى گويد: (از دودمان ابراهيم ، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون هستند) (و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ). سپس با اين جمله كه (اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم ) روشن مى كند كه مقام و موقعيت آنها در پرتو اعمال و كردار آنها بود (و كذلك نجزى المحسنين ). در اينكه ضمير من ذريته (از دودمان او) به چه كسى بر مى گردد؟ به ابراهيم يا نوح ؟ در ميان مفسران گفتگوى زيادى است ، ولى غالب مفسران آن را به ابراهيم باز گردانيده اند و ظاهرا نبايد ترديد داشت كه مرجع ضمير ابراهيم است ، زيرا بحث آيه درباره مواهب خدا نسبت به ابراهيم مى باشد، نه درباره نوح پيغمبر، به علاوه از روايات متعددى كه بعدا نقل خواهيم كرد اين موضوع نيز استفاده مى شود. تنها مطلبى كه سبب شده بعضى از مفسران ضمير را به نوح باز گردانند ذكر نام (يونس ) و (لوط) در آيات بعد است ، زيرا مشهور در تواريخ آن است كه يونس از فرزندان ابراهيم نبوده ، و لوط هم برادرزاده يا خواهرزاده ابراهيم است . ولى در مورد (يونس )، مورخان اتفاق نظر ندارند، بعضى او را از دودمان ابراهيم دانسته اند و بعضى او را از پيامبران بنى اسرائيل شمرده اند. به علاوه مورخان معمولا نسب را از طرف پدر حفظ مى كنند، چه مانعى دارد كه يونس همانند عيسى كه نامش را نيز در آيات فوق مى خوانيم از طرف مادر، به ابراهيم منتهى شود. و اما لوط گرچه فرزند ابراهيم نبود ولى از خاندان و دودمان او بود و همانطور كه در لغت عرب گاهى به عمو، (اب ) گفته مى شود، به برادرزاده يا خواهرزاده نيز (ذريه ) و فرزند اطلاق مى گردد، و به اين ترتيب نمى توانيم دست از ظاهر آيات كه درباره ابراهيم است برداريم و ضمير را به نوح كه در اينجا موضوع سخن نيست باز گردانيم . و در آيه بعد نام (زكريا و يحيى و عيسى و الياس را مى برد و اضافه مى كند كه همه اينها از صالحان بودند)، يعنى مقامات آنها جنبه تشريفاتى و اجبارى نداشت ، بلكه در پرتو عمل صالح در پيشگاه خدا شخصيت و عظمت يافتند. (و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين ). در آيه بعد نيز نام چهار نفر ديگر از پيامبران و رهبران الهى آمده و مى فرمايد: (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر كدام را بر مردم عصر خود برترى بخشيديم ) (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين ). در اينكه (اليسع ) چگونه نامى است و اشاره به كدام يك از پيامبران است در ميان مفسران و ادباى عرب گفتگو است ، بعضى آن را يك نام عبرى مى دانند كه در اصل (يوشع ) بوده ، سپس الف و لام به آن داخل شده و شين تبديل به سين گرديده است ، و بعضى معتقدند يك اسم عربى است كه از يسع (فعل مضارع از ماده وسعت ) گرفته شده است ، اين احتمال را نيز داده اند كه به همين صورت نام يكى از انبياى پيشين بوده است و در هر حال از پيامبرانى است كه از نسل ابراهيم مى باشند. و در آخرين آيه يك اشاره كلى به پدران و فرزندان و برادران صالح پيامبران نامبرده كه به طور تفصيل اسم آنها در اينجا نيامده است كرده ، مى گويد: (از ميان پدران آنها و فرزندانشان و برادرانشان ، افرادى را فضيلت داديم و برگزيديم و به راه راست هدايت كرديم ) (و من آبائهم و ذرياتهم و اخوانهم و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم ).
نكته ها در اينجا به چند موضوع بايد توجه داشت : ۱- فرزندان پيامبر - در آيات فوق ، عيسى از فرزندان ابراهيم (و به احتمالى از فرزندان نوح ) شمرده شده ، با اينكه مى دانيم تنها از طرف مادر به آنها مربوط مى شود، و اين دليل بر آن است كه سلسله نسب از طرف پدر و مادر به طور يكسان پيش مى رود و به همين دليل نوه هاى پسرى و دخترى هر دو ذريه و فرزندزاده انسان محسوب مى شوند. روى همين جهت امامان اهل بيت كه همه از طرف دختر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى رسند، ابناء رسول الله (فرزندان پيغمبر) خوانده مى شوند. اگر چه در دوران جاهليت كه براى زن هيچگونه اهميتى قائل نبودند، تنها نسب را از طرف پدر مى دانستند، ولى اسلام قلم بطلان بر اين فكر جاهلى كشيده اما متاءسفانه بعضى از نويسندگانى كه علاقه درستى به ائمه اهل بيت نداشتند كوشش مى كردند اين موضوع را انكار كنند و از گفتن ابن رسول الله به آنها خود دارى نمايند و سنن جاهلى را زنده كنند. اتفاقا اين موضوع در زمان خود ائمه مطرح بوده است ، و آنها با همين آيه كه دليل دندان شكنى محسوب مى شود به آنها پاسـخ مى گفتند. از جمله در كافى و در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: خداوند متعال در قرآن مجيد، نسب عيسى را كه از طرف مادر به ابراهيم منتهى مى شود، به عنوان ذريه (فرزندزاده ) بيان كرده آنگاه آيه و من ذريته داود و سليمان را تا آخر و آيه بعد را هم تا لفظ عيسى تلاوت كرد. و نيز در تفسير عياشى از ابو الاسود روايت شده كه مى گويد: روزى حجاج كسى را به نزد يحيى بن معمر كه از علاقمندان خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود فرستاد كه من شنيدم تو حسن و حسين را فرزندان رسول خدا مى دانى و در اين باره به آيات قرآن استدلال مى كنى ، در حالى كه من قرآن را از اول تا به آخر خواندم و به چنين آيه اى برنخوردم ، يحيى بن معمر در پاسـخ او گفت : آيا در سوره انعام به اين آيه برخورده اى كه مى گويد: (و من ذريته داود و سليمان ... و يحيى و عيسى ) گفت آرى خوانده ام ، گفت : مگر نه اينست كه در اين آيات عيسى ذريه ابراهيم شمرده شده ، با اينكه از طرف پدر به او نمى رسيد؟! در عيون الاخبار در ضمن يك حديث طولانى در زمينه گفتگوى امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) با هارون الرشيد و موسى بن مهدى ، چنين نقل مى كند كه او يعنى به امام كاظم (عليه السلام ) گفت : چگونه شما مى گوئيد ما ذريه پيامبريم ، در حالى كه پيامبر، پسرى نداشت و نسل از طريق پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ امام در پاسـخ از او خواست كه از اين سؤ ال صرفنظر كند، ولى هارون اصرار كرد و گفت به هيچوجه صرف نظر نمى كنم ، زيرا شما معتقديد به اينكه همه چيز در قرآن مجيد است و بايد از قرآن آيه اى در اين باره بياوريد، امام فرمود: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين ، و زكريا و يحيى و عيسى ، سپس سؤ ال كرد اى هارون ! پدر عيسى كه بود؟ گفت : عيسى پدر نداشت ، فرمود: بنابراين اگر او ملحق به ذريه پيامبران است از طريق مريم مى باشد، ما نيز ملحق به ذريه رسول خدا از طريق مادرمان فاطمه هستيم . جالب توجه اينكه بعضى از متعصبين اهل تسنن نيز، اين موضوع را در تفسير خود ذيل همين آيه آورده اند، از جمله فخر رازى در تفسير كبير خود مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه حسن و حسين از ذريه پيامبرند زيرا خداوند عيسى را از ذريه ابراهيم شمرده است با اينكه تنها از طريق مادر به او مربوط مى شود. نويسنده المنار كه در تعصب در بعضى از مباحث خاص مذهبى دست كمى از فخر رازى ندارد، بعد از نقل كلام فخر رازى مى گويد: در اين باب حديثى از ابوبكر در صحيح بخارى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه به امام حسن (عليه السلام ) اشاره كرد و گفت : ان ابنى هذا سيد: اين پسرم آقا است (يعنى كلمه پسرم بر امام حسن اطلاق كرد) در حالى كه در نزد عرب (جاهلى ) لفظ ابن بر دختر زاده اطلاق نميشد... سپس اضافه مى كند به همين جهت مردم اولاد فاطمه (عليهاالسلام ) را اولاد رسول و عترت و اهل بيت او مى دانستند. در هر حال شك نيست كه فرزندزاده ها از طرف دختر و پسر هر دو فرزند انسان محسوب مى شوند و هيچگونه تفاوتى در اين زمينه نيست ، و نه اين موضوع از مختصات پيغمبر ما ميباشد و مخالفت با اين مساله سر چشمه اى جز تعصب و يا افكار جاهلى ندارد، و لذا در تمام احكام اسلامى از قبيل ازدواج و ارث و مانند آن هيچگونه تفاوتى ميان اين دو نيست ، تنها استثنائى كه به موضوع خورده مساله خمس است كه روى عنوان سيادت است و به جهت خاصى كه در كتاب خمس در فقه آمده اين موضوع استثناء شده است .
۲ - چرا نام اين پيامبران در سه گروه در سه آيه بيان شده است ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه گروه اول يعنى داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى نيز بودند و شايد جمله كذلك نجزى المحسنين كه بعد از ذكر نام اينها آمده است به خاطر نيكيهاى فراوانى بوده كه در دوران حكومت خود بر مردم كردند. و اما گروه دوم يعنى زكريا و يحيى و عيسى و الياس از پيامبرانى بودند كه در زهد و بى اعتنائى به دنيا - علاوه بر مقام نبوت و رسالت - نمونه بودند جمله كل من الصالحين بعد از ذكر نام آنها ميتواند اشاره به همين حقيقت بوده باشد. درباره گروه سوم يعنى اسماعيل و اليسع و يونس و لوط اين امتياز را داشتند كه دست به مهاجرت دامنه دارى زدند و براى تحكيم آئين خدا برنامه هجرت را عملى ساختند، و ذكر جمله كلا فضلنا على العالمين (بنا بر اينكه اشاره به اين چهار نفر باشد نه به تمام پيامبرانى كه در اين سه آيه گفته شده است ) نيز ميتواند اشاره به همين سير آنها در جهان و در ميان اقوام مختلف بوده باشد. ۳- اهميت فرزندان صالح در معرفى شخصيت انسان موضوع ديگرى كه از آيات فوق استفاده مى شود همين مساله است زيرا خداوند براى معرفى مقام والاى ابراهيم قهرمان بتشكن ، شخصيتهاى بزرگ انسانى كه از دودمان او در اعصار مختلف به وجود آمدند با شرح و تفصيل بيان ميكند به طورى كه از ميان 25 نفر از پيامبران كه نامشان در مجموع قرآن آمده است در اين آيات نام 16 نفر از فرزندان و بستگان ابراهيم و نام يك نفر از اجداد او آمده است ، و اين در حقيقت درس بزرگى براى عموم مسلمانان است كه بدانند شخصيت فرزندان و دودمان آنها جزئى از شخصيت آنها محسوب مى شود و مسائل تربيتى و انسانى مربوط به آنها فوق العاده اهميت دارد. ۴ - پاسـخ به يك ايراد ممكن است كسانى از آيه اخير كه مى گويد: بعضى از پدران و فرزندان و برادران آنها را برگزيديم و هدايت به راه راست كرديم اين چنين استفاده كنند كه پدران انبياء همگى افراد با ايمانى نبوده اند و در ميان آنها غير موحد نيز وجود داشته است - آنچنانكه بعضى از مفسران اهل تسنن در ذيل اين آيه گفته اند - ولى با توجه به اينكه منظور از اجتبيناهم و هديناهم به قرينه تعبيرى كه در همين سلسله آيات وجود دارد، مقام نبوت و رسالت است ، مشكل حل ميشود، يعنى مفهوم آيه چنين خواهد بود كه بعضى از آنها را به مقام نبوت برگزيديم و اين منافاتى با موحد بودن سايرين ندارد. در آيه 90 همين سوره (چند آيه بعد از اين آيه ) نيز هدايت به مقام نبوت اطلاق شده است .
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست. مردمی یعنی چه؟ یعنی متّکی به ایمانها و ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیلاتی میدهد ... ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
ولایت فقیه در بیان امام خامنه ای:
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این که گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می کردند. عده یی سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه ی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت کننده است - آن طوری که بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می کردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست ... 1383/03/14
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
لو سَلَک النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکتُ وادی رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا.
اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند. تنبیه الخواطر: 2 / 109.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
(شهید حاج قاسم سلیمانی)
دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم؛ انشاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم...
شهید حاج قاسم سلیمانی:
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است ...
شهید حاج قاسم سلیمانی: پارچه سفیدی خریدم و روی آن نوشتم: «حبّالمهدی، حبّالله»!
شهید حاج قاسم سلیمانی: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.
نامهی شهید آوینی به حضرت آیتالله امام خامنهای
شهید مدافع حرم شهید سیدحمید تقویفر
سردار شهید حسین همدانی | تاریخ شهادت: ۱۶ مهر ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: عشق به ولایتفقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.
شهید مصطفی صدرزاده | تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: از تمام دوستان و آشنایان ... تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است ...
شهید محمودرضا بیضایی | تاریخ شهادت: ۲۹ دی ۱۳۹۲
بخشی از وصیت نامه: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً ... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی علیدوست | تاریخ شهادت: 25 مهر 1394
از مردم عزيز كشور میخواهم هیچوقت از مسير ولايت دور نشوند و راه را با رهبری طي كنند. چون راه اسلام و انقلاب فقط با رهبری سيد علي به مقصد میرسد و هیچکس نمیتواند بهتر از ايشان اين انقلاب را پيش ببرد.
نمازخواندن كمك میکند تا به اصول انقلاب پايبند باشيم. البته نمازي كه از ته دل باشد نه بخاطر اين كه فقط تكليف خود را انجام دهيم. نماز از گمراهي نجات ميدهد، پس به نماز اهميت زيادي بدهيد همينطور قرآن كه راه را به ما نشان ميدهد.
شهید امین کریمی | تاریخ شهادت: ۳۰ مهر ۹۴
شهید مدافع حرم امین کریمی اصالتاً مراغهای و ساکن تهران، دانشجوی بسیجی در رشته برق الکترونیک در دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) بود که در حین انجام مأموریت مستشاری در حومه شهر حلب در سوریه به شهادت رسید. این شهید بزرگوار در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) و در روز پنجشنبه 30 مهر در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بهدست نیروهای تکفیری در کشور سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در امامزاده چیذر تهران آرام گرفت.
شهید هادی باغبانی | تاریخ شهادت: ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
شهید مدافع حرم شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستندسازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرده بود، در تاریخ 28 مرداد 1392، در آخرین جنایت گروههای تروریستی مخالفان حکومت بشار اسد در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم شهید محمد استحکامی
بخشی از وصیت نامه:
همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند: "پیرو ولایتفقیه باشید تا به مملکت و اسلام ضربه نخورد"، اصل ولایتفقیه اصل بسیار مهمی است که همهی کسانی که به خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اعتقاد دارند باید به توجه ویژه به آن داشته باشند. هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم ...
مطمئن باشید که دین خدا و اسلام را خود خداوند بهواسطهی حجت خودش بر روی زمین محافظت میکند و حجت خدا بر روی زمین که امام زمان (عج) هستند بهواسطهی نائب آن حضرت که بلاشک مقام معظم رهبری هستند مدیریت میشود و وظیفهی ما در این برهه از زمان که تمام کفر مقابل اسلام ایستادهاند تا آن را تضعیف و به خیال پوچ و بیهودهی خود نابود کنند، سنگین است؛ و باید تمام تلاش خود را بکار ببریم که فرمایشات قرآن و اهلبیت علیهمالسلام و نائب امام زمان (عج) را خوب درک کرده و در زندگی و روش و رفتار و کردار و عملمان نشان دهیم تا سعادتمند شویم ...
شهید مدافع حرم شهید حسن غفاری
بخشی از وصیت نامه:
تازه معنی فزت و رب الکعبه را که از زبان مولا و امام اول خود جاری شده را درک میکنم. در این دنیای ناچیز که دشمن زبون، شمشیر را برعلیه شیعیان از رو بسته، دیگر آرام و قرار ندارم.
خدای من! تو از دل بندههایت آگاه و باخبری، چگونه میتوانم ساک نشسته و زندگیام را ادامه دهم. در حالی که جگر مولایم امام زمان (عج) خون است.
آیا میتوانم چشمانم را به روی این همه جنایتها که بر محبین اهلبیت (ع) میآورند ببندم ...
شهید مدافع حرم شهید مصطفی بختی
شهید مدافع حرم شهید روحالله قربانی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید رضا حاجیزاده:
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهلبیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگهدارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید ...
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و بهخصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید ...
هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.
داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بیچون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایتپذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد ...
همسر مهربان و صبورم!
میدانم که بعد از رفتن من تمام سختیهای این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمیروم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و میخواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهلبیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این بار سنگین بر دوش توست و از تو میخواهم صبر زینبگونه پیشه کنی و در برابر تمام سختیها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری ...
از تو میخواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامهدهنده را شهدا باشند ...
خطاب شهید به دخترش:
... بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو میخواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند ...
خطاب شهید به پسرش:
... از تو میخواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایتفقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا میکنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامهدهنده راه شهدا باشی و در زندگیات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد ...
شهید مدافع حرم شهید محمد اینانلو
شهید مدافع حرم شهید سید محمدحسین میردوستی
بخشی از وصیت نامه:
خطاب به همسر: از تو میخواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد ...
پدرم ممنونم؛ بابت همهچیز ممنون. از اینکه به من آموختی پشتیبان ولایت باشم و همیشه من را در این راه تشویق میکردی.
مادرم ممنونم که همیشه به من لطف داشتی ...
از خواهران و برادرم میخواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید ...
فرزندم، آقا محمد یاسا، پسرم؛ نمیدانم چه زمانی این نامه را میخوانی؟ از تو میخواهم در زندگیات پشتیبان ولایت باشی و مراقب فریب دشمن باشی ...
شهید مدافع حرم شهید محمدحسین مرادی
تاریخ شهادت: 28 آبان 1392 | سوریه،دمشق،حجیره
شهید مدافع حرم شهید سید مهدی موسوی
تاریخ شهادت: 10 تیر 1392 | سوریه
شهید مدافع حرم شهید میثم نجفی
تاریخ شهادت: 12 آذر 1394 | حلب، سوریه
شهید مدافع حرم شهید علیرضا نوری
تاریخ شهادت: 29 اسفند 1393 | سوریه-شیخ هلال
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید مهدی نوروزی
تاریخ شهادت: 20 بهمن 1393 | العوینات در حومهی سامرا
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین (علیهالسلام) است. انشاالله آمده است انتقام حضرت زهرا (سلامالله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت (علیهالسلام) باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان] باشد.»
یا علیاکبر لیلا عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالاگرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته مانند جدت رحمة للعالمینی / حیف است دست خالی مرا را نبینی امروز ۳ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق، عقیله بنیهاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاهمشقی به نام "وصیتنامه" بنویسم. خدایا! خدای من! خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم. روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطهی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفهی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازهی زمانی قراردادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی، نمونهاش حب شهزاده علیاکبر (علیهالسلام) عنایت کردی. الهی؛! أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا! من رو بپذیر" بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دستنوشته را میخوانید من دیگر در بین شما نیستم. میخوام کمی راحتتر و خودمانیتر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. اول از همه شما پدر مهربونم! بابا، انصافاً به حالت غبطه میخورم. همیشه [ناخوانا] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا میدونه لذتبخشتر از زمانی که دستت رو میبوسیدم و صورتم رو میبوسیدی تو عمرم نداشتم؛ و هیچ موقع از خودم بینهایت متنفر نمیشدم الا وقتایی که دلت رو به درد میآوردم... منو ببخش بابا مامان، مامان، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا میدونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمیشن و اون حس و حالش رو هم نمیتونم با قلم برات توصیف کنم. مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم؛ دوستت دارم ...و امّا روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضهها همه به سرم بیان! خدا کنه! یعنی میشه؟ رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علیاکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علیاکبر (ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علیاکبر (ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکهام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علیاکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم. پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر. خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب. مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم ... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بیبی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علیاکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهلبیت علیهمالسلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل میخوام. یا علیاکبر سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید. سهشنبه ۵/اسفند/۱۳۹۳
شهید مدافع حرم شهید عبدالحمید سالاری | تاریخ شهادت: ۳ آذر ۱۳۹۴ ... حلب، سوریه
بسمالله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الاالله، اشهد ان محمدا رسولالله (ص) و اشهد ان علی ولیالله (ع)
بعد از عرض سلام و احترام خدمت آقا امام زمان (عج)، چند نکتهای را خدمت خانوادهی عزیزم عرض مینمایم: با توجه به شرایط کنونی و آغاز جنگ در سرزمینهایی که برای ما شیعیان دارای اهمیت خاصی از لحاظ قداست است و با توجه به بیم بیحرمتی و تخریب این اماکن مقدس توسط دشمنان اسلام، تصمیم گرفتم نسبت به ادای دین، هرچند ناچیز و کوچک اقدام نمایم تا شاید در دنیا و آخرت شرمسار خاندان رسولالله (ص) نباشم و در صورتی که لایق باشم به شعار "کلنا عباسک یا زینب (س)" جامهی عمل بپوشانم و امیدوارم این لیاقت را در دنیا و آخرت بر اساس نظر ایشان کسب نمایم. و این نکته را لازم به یادآوری میدانم که این انتخاب کاملاً از روی عقل و بر اساس باورهای دینی من شکلگرفته و هیچ شخص و یا عامل دیگری در تصمیمگیری من دخیل نبوده است.
پدر و مادر عزیزم؛ هر آنچه در دنیا از لحاظ معنوی و معرفتی کسب نمودم را مدیون رزق حلال و تربیت اسلامی شما عزیزان هستم و میدانم که هیچگاه و هیچگاه نمیتوانم حتی لحظهای جبران زحمات شما را نمایم. از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و عاجزانه خواهشمندم مرا عفو نمایید و اشتباهات و قصور مرا از روی جهل و نادانی بدانید. وقتی بین شما نیستم نیز مرا از دعای خیر فراوان خود محروم ننماید که درواقع وقتی در بین شما نیستم بیشتر از قبل به دعای خیر شما نیازمندم.
خواهران عزیزم؛ شما نیز مرا حلال کنید و همواره به یاد داشته باشید که محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم.
مادر، پدر و خواهران عزیزم؛ هیچگاه بابت نبود من، هیچ شخص و یا هیچ ارگان و سازمانی را مقصر ندانید و با صبر زینب گونه مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید و همانطور که در بالا یادآوری کردم، این انتخاب بر اساس احساس تکلیف و ادای دین به خاندان رسولالله (ص) صورت گرفته است. همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله (ص)". همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست. پس گریه و شیون را در حد معمول و معقول انجام دهید. مبادا با گریه و شیون خارج از حد و غیرمعقول باعث شادی دشمنان اسلام شوید. همانطور که گفتم حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید.
همسر عزیزم؛ در طول زندگی مشترکمان فراز و نشیبهای فراوانی را با هم طی کردیم. از آغاز، هدفمان ساختن زندگی مشترک بود. در تمام سالهای زندگی سعی کردم علاقهام را با تمام وجود به شما هدیه نمایم، اما شما میدانید که انسان کامل فقط معصومین هستند. در طول این مسیر بنده قصورات فراوانی را نسبت به شما داشتم، عاجزانه خواهشمندم مرا حلال نمایید و حتماً برای من همیشه دعای خیر نمایید.
و اما پسر عزیزم، امیرعلی جان؛ شاید شما مرقومه را سالها بعد بخوانی، اما اکنون که به سنی رسیدهای که قادر به خواندن هستی بدان که تمام وجود و هستی من شما هستی. حتی زمانی که در کنار شما نیستم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک خواهم کرد. پسر عزیزم، شما را به انجام سه عمل بر اساس فرمایش رهبری توصیه میکنم. در طول زندگی همیشه تحصیل، تهذیب و ورزش را سرلوحه امور خود قرار بده و هر سه را بهطور همزمان تقویت کن. اعمال واجب شرعی را هیچگاه ترک نکن و اعمال مستحبی را در حد توان انجام بده. به معصومین (ع) بهویژه آقا امام حسین (ع) عنایت ویژهای داشته باش. هیچگاه خود را خارج از محضر آقا امام زمان (عج) فرض نکن. تمام عرایض و شکوههایت را به محضر ایشان ببر و این را بدان که تا حرکت نکنی برکت جاری نمیشود. دعا و روزه و نماز بهجای خود، اما تا وقتی وارد میدان نشوی اعمال فوق مؤثر نخواهد بود. در رابطه با تحصیل، سعی کن عالیترین مدارج را کسب نمایی (در رشته مورد علاقهات) و شغلی را انتخاب نمایی که مرتبط با تحصیلات باشد که بهترین علم علمی است که همراه با عمل باشد که خیر دنیا و آخرت در این امر است. در رابطه با ورزش، حتماً یک رشته ورزشی را مخصوصاً شنا را بهطور کامل بیاموز که صحت جسم در انجام ورزش مداوم است و اسلام نگاه ویژهای به شنا دارد. هیچگاه به مادرت بیاحترامی نکن. اوامر او را انجام بده و همواره خود را فرزند او بدان نه بیشتر از آن. رمز موفقیت، استمرار و تلاش و پشتکار است. در امور فوق، پشتکار داشته باش تا بعد از سالها بتوانی نتیجه آن را ببینی. همانطور که گفتم حتی اگر در کنار شما نباشم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک میکنم. پسرم همواره به یاد من باش و مرا از دعای خیرت محروم نکن.
خانوادهی عزیزم (پدر، مادر، خواهران، همسر و پسرم)؛ مجدداً شما را به صبر دعوت میکنم و از شما میخواهم که با صبر خود مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید. با صبرتان باعث آرامش روحی من میشوید.
پدر بزرگوارم؛ از شما خواهشمندم از همکاران، دوستان و اقوام برای من حلالیت بطلبید و در صورتی که دینی دارم از طرف من ادا نمایید. در بین همکاران من طلب مغفرت و حلالیت نمایید.
خواهران عزیزم؛ شما نیز از همسرانتان و خانوادهی خود برای من حلالیت طلب نمایید و در صورت داشتن دینی مراتب را به پدرم منتقل نمایید تا ایشان از طرف من ادا نمایند.
شهدای مدافع حرم: شهید حسین امیدواری و شهید مجید قربانخانی
شهید مدافع حرم شهید مقداد مهقانی
شهادت: جمعه 11فروردین 1402
در اثرحمله هوایی جنایتکارانه جنگنده های رژیم صهیونیستی
شهید مرزبان فراجا "قربانعلی پیری" که درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز زابل استان سیستان و بلوچستان در 26 اردیبهشت 1402 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
شهید علی مسلمزاده چهاردهم دي 1341، در روستاي بندرلافت از توابع شهرستان قشم ديده به جهان گشود. پدرش موسی، فروشنده بود و مادرش اوشن نام داشت.
تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم ارديبهشت 1362، در كرمانشاه بر اثر اصابت سهوی گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید
متن وصیت نامه شهید علی مسلمزاده:
وصیتم به ملت شهید پرور این است که همیشه و در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید. فرمایشات پیامبر گونه امام خمینی(ره) عمل کنید.
شهید محمد محمدی شهادت هشتم اردیبهشت 1361 در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
«همكاران فرهنگى كه دوش شما مسئوليت سنگينى را تحمل مىنمايد شاگردان خود را با تقوا بار آوريد، محصلين عزيز درس خود را بخوانيد و حاضر در صحنه باشيد. با قرآن و نهجالبلاغه و ساير كتب اسلامى خود را مجهز نماييد. اگر با اين مخارج سنگين كه بر دوش دولت مىباشد درس نخوانيد خيانت به اسلام است.»
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و (به یاد آور) هنگامیکه ابراهیم، پایههای خانه (کعبه) را با اسماعیل بالا میبرد (و میگفتند:) پروردگارا از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
از آیات و روایات متعدّد استفاده میشود که خانۀ کعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم علیهالسّلام آن را تجدید بنا نموده است.
چنانکه آن حضرت در موقع اسکان همسر و فرزندش در سرزمین مکّه میگوید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» «ابراهیم، ۳۷» خداوندا بعضی از خاندانم را در این سرزمین خشک و بدون زراعت، در کنار خانه تو سکونت دادم.
بنابراین در زمان شیرخوارگی حضرت اسماعیل علیهالسّلام نیز اثری از کعبه وجود داشته است.
در سورۀ آل عمران «آل عمران، ۹۶» نیز از کعبه به عنوان اوّلین خانۀ مردم یاد شده است.
در آیۀ مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایههای خانه به دست ابراهیم علیهالسّلام است و این تعبیر میرساند که اساس خانۀ کعبه، قبلًا وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام آن را بالا بردهاند.
حضرت علی علیهالسّلام نیز در خطبه قاصعه «نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲» میفرماید: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همین کعبه و سنگهای آن آزمایش مینماید.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام در کار مساوی نبودند. در حدیث میخوانیم: ابراهیم بنّایی میکرد و اسماعیل سنگ به دست پدر میداد.
شاید به سبب همین تفاوت، میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
۱. بانیان کارهای نیک را فراموش نکنیم. «إِذْ یَرْفَعُ» «إِذْ» یعنی گذشته را یاد کن.
۲. در مسیر اهداف الهی، کار بنّایی و کارگری نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولی آن را میخواهند. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ» «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۳. کار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّی اگر کعبه بسازیم، ولی مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «رَبَّنا تَقَبَّلْ»
۴. کارهای خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذکر ندانیم. حضرت ابراهیم نامی از کار و بنّایی خود نبرد و فقط گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۵. در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیهالسّلام دعای خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنامَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (ابراهیم و اسماعیل همچنین گفتند:) پروردگارا! ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده و از نسل ما (نیز) امّتی که تسلیم تو باشند قرار ده و راه و روش پرستش را به ما نشان ده و توبۀ ما را بپذیر؛ که همانا تو، توبهپذیر مهربانی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
با آنکه حضرت ابراهیم و اسماعیل هر دو در اجرای فرمان ذبح، عالیترین درجۀ تسلیم در برابر خدا را به نمایش گذاردند، امّا با این همه در این آیه از خداوند میخواهند که ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده.
گویا از خداوند تسلیم بیشتر و یا تداوم روحیّۀ تسلیم را میخواهند. کسی که فقط تسلیم خدا باشد، نه تسلیم عموی بتتراش میشود و نه در برابر بتها به زانو میافتد و نه از طاغوتها پیروی میکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
۱. به کمالات امروز خود قانع نشوید، تکامل و تداوم آن را از خدا بخواهید. «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»
۲. توجّه به نسل و فرزندان، یک دورنگری عاقلانه و خداپسندانه است که حاکی از وسعت نظر و سوز و عشق درونی است و بارها در دعاهای حضرت ابراهیم آمده است. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا»
۳. راه و روش بندگی را باید از خدا آموخت؛ وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات میشود. «أَرِنا مَناسِکَنا»
۴. تا روح تسلیم نباشد، بیان احکام سودی نخواهد داشت. در اینجا ابراهیم علیهالسّلام ابتدا از خداوند روح تسلیم تقاضا میکند، سپس راه و روش عبادت و بندگی را میخواهد. «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» «أَرِنا مَناسِکَنا»
۵. نیاز به توبه و بازگشت الطاف الهی، درهرحال و برای هر مقامی، ارزش است. «تُبْ عَلَیْنا»
در حدیث میخوانیم: رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله هر روز، هفتاد مرتبه استغفار مینمود؛ با اینکه او معصوم بود و هیچ گناهی نداشت.
۶. یکی از آداب دعا، ستایش پروردگار است که در این آیه نیز به چشم میخورد. «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و (از مفاسد فکری، اخلاقی و عملی) پاکیزهشان نماید، همانا که تو خود توانا و حکیمی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
این آیه، دعایی دیگر از حضرت ابراهیم علیهالسّلام را بازگو میکند که بیانگر عظمت فوقالعاده روح، و ترسیمکنندۀ سوز و اخلاص درونی اوست؛ با آنکه خود در حال حیات و از پیامبران برجستۀ الهی است، برای نسلهای آینده دعا میکند که پروردگارا! در میان مردم و ذریّۀ من، پیامبری از خودشان مبعوث کن.
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «أنا دعوة ابی ابراهیم» من نتیجۀ اجابت دعای پدرم ابراهیم هستم که فرمود: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» «تفسیر صافی و المیزان»
با آنکه در دعای ابراهیم علیهالسّلام تعلیم بر تزکیه مقدّم شده است، امّا خداوند در اجابت این دعا، تزکیه را مقدّم داشته تا به ابراهیم هشدار دهد که تزکیه، با ارزشتر است و تعلیم در مرتبۀ بعدی است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» «جمعه، ۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
۱. نیاز به رهبر آسمانی، از اساسیترین نیازهای جامعۀ بشری است. اگر قرنها قبل برای آن دعا میشود، نشاندهندۀ اهمیّت و ارزش و نقش آن است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ» «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ»
آری، بالا بردن دیوارهای کعبه بدون حضور رهبر معصوم و الهی، بتخانه ای بیش از آب درنمیآید.
۲. هدف از بعثت پیامبران، تعلیم و تزکیه مردم بر اساس کتاب آسمانی است. «یَتْلُوا»«یُعَلِّمُهُمُ»«یُزَکِّیهِمْ»
۳. علم و دانش زمانی نتیجه میدهد که همراه با بینش و حکمت، و همراه با تزکیه و تقوی باشد. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰ - تفسیر نور:
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» کیست که از آیین ابراهیم روی بگرداند، مگر کسیکه خود را (فریب داده و) بیخردی کند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
در آیات قبل، گوشههایی از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید.
این آیه با توجّه به تابناکی و پاکی چهرۀ ابراهیم و آیین او میپرسد، چهکسی جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض میکند؟!
آیین او بهقدری ارزش دارد که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مفتخر است که راه او راه ابراهیم است.
ابراهیم کسی است که در منطق، مخالف کافر را مبهوت میکند: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» «بقره، ۲۵۸»
و در شجاعت یک تنه همۀ بتها را میشکند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» «انبیاء، ۵۸»
قرآن او را حلیم معرّفی مینماید
در صبر و توکّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا که درون آتش افکنده میشود بیآنکه واهمهای داشته باشد.
در سخاوت گوسالۀ چاقی را برای مهمانان کباب میکند.
در تسلیم، کودک خود را در بیابان بیآبوگیاه مکه رها کرده و آنگاه که او به سن نوجوانی میرسد، به امر خداوند کارد بر گلوی او میگذارد.
آری، انسان تنها با فریبدادن خرد خویش میتواند از ادیان الهی گریزان باشد. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
ابراهیم علیهالسّلام در دعایی از خداوند خواست که: «أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» «شعراء، ۸۳» خداوند دعای او را استجابت کرده و میفرماید: ابراهیم در آخرت از صالحان است.
کسیکه راه ابراهیم را که برای نسل بشر، مرکز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب میکند، رها کرده و بهدنبال دیگران برود، سفیه و نادانی بیش نیست!!
در فرهنگ قرآن، به افرادی که حقایق را نادیده انگاشته و کفران نعمت کنند، سفیه گفته میشود.
چنانکه به بنیاسرائیل بهجهت بهانههای بیموردی که دربارۀ تغییر قبله میگرفتند، سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
در ذیل آیۀ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» نیز از امام علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: کسیکه شراب بخورد، سفیه است. چنین شخصی بهجای نوشیدنیهای مفید و حلال، به سراغ آشامیدنی مضرّ و حرام میرود.
آری، کسانی که راه حقّ را رها نموده و بیراهه میروند، سفیه هستند و آنکس که در انتخاب رهبر و مکتب، قدم درست بردارد عاقل است.
در حدیث میخوانیم: عقل همان چیزی است که بهوسیلۀ آن خدا عبادت شود وگرنه شیطنت است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
۱. سفیه کسی است که منطق، مکتب، رهبر و راه حق را نادیده گرفته و بهدنبال هوسهای خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
۲. دینداری، خردورزی، و اعراض از آن، دلیلِ بیخردی است. «مَنْ یَرْغَبُ» «سَفِهَ نَفْسَهُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱ - تفسیر نور:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» (بهخاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگار ابراهیم به او گفت: تسلیم شو. گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱:
۱. مقامات و الطاف الهی، بدون دلیل به کسی واگذار نمیشود. اگر خداوند ابراهیم را برمیگزیند، به خاطر روحیّۀ تسلیمپذیری او در برابر خداست. «أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ»
۲. فلسفۀ تسلیم انسان در برابر خداوند آن است که او ربّالعالمین است. «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲ - تفسیر نور:
«وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به همان آیین سفارش نمودند (و گفتند:) فرزندان من! خداوند برای شما این دین (توحیدی) را برگزیده است. پس (تا پایان عمر بر آن باشید و) جز در حال تسلیم (و فرمانبرداری) نمیرید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲:
۱. در فکر سلامت عقیده و ایمان نسل و فرزندان خود باشیم و در وصایای خود تنها به جنبههای مادّی اکتفاء نکنیم. «وَصَّی» «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
۲. راه حق، همان راه اسلام و تسلیم بودن در برابر خداوند است. انبیاء همین راه را سفارش مینمودند. «وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»
۳. خداوند در میان همۀ راهها، راه دین را برای ما برگزیده است. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ»
۴. حُسن عاقبت و مسلمان مردن مهم است. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» بسیار افرادی که اهل ایمان بودند، ولی مرتد و کافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» «نساء، ۱۳۷»
۵. گرچه زمان و مکان مردن به دست ما نیست، ولی میتوانیم زمینۀ حسنِ عاقبت خود را از طریق عقیده و عمل درست و دعا و دوری از گناه و افراد فاسد، فراهم کنیم. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳ - تفسیر نور:
«أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» آیا شما (یهودیان) هنگامیکه مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید؟! آنهنگامکه به فرزندان خود گفت: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا، و ما در برابر او تسلیم هستیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
گروهی از یهود اعتقاد و ادّعا داشتند که یعقوب هنگام مرگ، فرزندان خود را به دینی که یهود، با تمام تحریفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصیه کرده است و آنها بدین سبب به آئین خود پای بند هستند.
خداوند در ردّ این ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤال قرار میدهد که آیا شما در هنگام مرگ بر بالین یعقوب حاضر بودهاید که اینگونه میگویید؟
بلکه او از فرزندان خود اسلام و تسلیم در برابر خداوند را خواست، و فرزندان به او وعده دادند که عبادت و پرستش خدای یگانه و تسلیم بودن در برابر او را در پیش گیرند.
در قرآن از جد و عمو، به پدر «أب» تعبیر میکند. «آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» چون ابراهیم، جدّ فرزندان یعقوب و اسماعیل، عموی آنان بوده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
۱. سخن باید بر اساس علم و آگاهی باشد. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ»
۲. مرگ به سراغ همه میآید، حتّی پیامبران. «حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ»
۳. حسّاسترین زمانِ زندگی، لحظۀ مرگ است و حسّاسترین مسئله، موضوع دین و عقیده و حسّاسترین مخاطب، نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ»
۴. موعظه در آستانۀ مرگ، آثار عمیقی دارد. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»
۵. پدران باید نسبت به آیندۀ دینی فرزندان خویش، توجّه داشته باشند؛ حتّی فرزندان انبیاء در معرض خطر بیدینی هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»
۶. همۀ انبیا، به عبادت و تسلیم در برابر خداوند سفارش میکردند. «إِلهاً واحِداً»
۷. فقط در برابر فرمان خداوند، تسلیم شویم. «لَهُ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴ - تفسیر نور:
«تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ» آنها امّتی بودند که درگذشتند، دستاورد آنها مربوط به خودشان و دستاورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام دادهاند، بازخواست نخواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
یکی از اشتباهات بنیاسرائیل این بود که به نیاکان و پیشینیان خویش، بسیار مباهات و افتخار میکردند و گمانشان این بود که اگر خودشان آلوده باشند، به خاطر کمالات گذشتگانشان، مورد عفو قرار خواهند گرفت.
این آیه به آنان هشدار میدهد که شما مسئول اعمال خویش هستید، همچنانکه آنان مسئول کردههای خویش هستند.
در کتاب غرر الحکم از حضرت علی علیهالسّلام آمده است: «الشرف بالهمم العالیة لا بالرمم البالیة» شرافت و بزرگی به همّتهای عالی و بلند است، نه به استخوانهای پوسیدۀ نیاکان و گذشتگان.
در تاریخ میبینیم که افراد در سایۀ عمل خویش، آیندۀ خود را رقم میزنند.
زن فرعون اهل بهشت میشود، ولی همسر لوط در اثر بدکرداری، به دوزخ رهسپار میشود.
اینها نمونۀ عدالت و نظام حقِ پروردگار است.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: ای بنیهاشم، مبادا سایر مردم برای آخرت خود کار کنند، ولی شما به انساب خود دل خوش کنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
۱. نسبت خویشاوندی، در قیامت کارساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ»
۲. آیندۀ هر کس و هر جامعهای، در گرو عمل خود اوست. «وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۱۲.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۷۳
و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق و يوم يقول كن فيكون قوله الحق و له الملك يوم ينفخ فى الصور عالم الغيب و الشهادة و هو الحكيم الخبير(۷۳)
ترجمه: ۷۳ - او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و آن روز كه به آنها مى گويد موجود باش ، موجود مى شود، سخن او حق است و در آن روز كه در صور دميده مى شود حكومت مخصوص او است ، از پنهان و آشكار با خبر است و حكيم و آگاه مى باشد.
تفسیر اين آيه در حقيقت دليلى است بر مطالب آيه قبل و دليلى است بر لزوم تسليم در برابر پروردگار، و پيروى از رهبرى او، لذا نخست مى گويد: او خدائى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده است (و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق ). تنها چنين كسى كه مبدا عالم هستى است ، شايسته رهبرى مى باشد و بايد تنها در برابر فرمان او تسليم بود، زيرا همه چيز را براى هدف صحيحى آفريده است . منظور از حق در جمله بالا همان هدف و نتيجه و مصالح و حكمتها است يعنى هر چيزى را براى خاطر هدف و نتيجه و مصلحتى آفريد، در حقيقت اين جمله شبيه مطلبى است كه در سوره ص آيه 77 آمده آنجا كه مى فرمايد: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا: ما آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها است بيهوده و بيهدف نيافريديم . سپس مى فرمايد: نه تنها مبدا عالم هستى او است ، بلكه رستاخيز و قيامت نيز به فرمان او صورت مى گيرد و آن روز كه فرمان مى دهد رستاخيز بر پا شود فورا بر پا خواهد شد (و يوم يقول كن فيكون ). بعضى احتمال داده اند كه منظور از اين جمله همان آغاز آفرينش و مبدا جهان هستى باشد كه همه چيز به فرمان او ايجاد شده است ، ولى با توجه به اينكه يقول فعل مضارع است ، و اينكه قبل از اين جمله اشاره به اصل آفرينش شده و همچنين با توجه به جمله هاى بعد ميتوان گفت كه اين جمله مربوط به رستاخيز و فرمان الهى در باره آن است همانطور كه در جلد اول صفحه 299 (ذيل آيه 117 بقره ) گفتيم منظور از جمله كن فيكون اين نيست كه خداوند يك فرمان لفظى به عنوان موجود باش صادر ميكند بلكه منظور اين است هر گاه اراده او به آفرينش چيزى تعلق گيرد، بدون نياز به هيچ عامل ديگرى ، اراده اش جامه عمل به خود ميپوشد، اگر اراده كرده است يك دفعه موجود شود، يك دفعه موجود خواهد شد و اگر اراده كرده است تدريجا موجود گردد، برنامه تدريجى آن شروع خواهد شد. بعد اضافه مى كند كه گفتار خداوند حق است يعنى همان طور كه آغاز آفرينش بر اساس هدف و نتيجه و مصلحت بود، رستاخيز نيز همانگونه خواهد بود. (قوله الحق ). و در آن روز كه در صور دميده مى شود و قيامت بر پا ميگردد، حكومت و مالكيت مخصوص ذات پاك او است (و له الملك يوم ينفخ فى الصور). درست است كه مالكيت و حكومت خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پايان جهان و در عالم قيامت ادامه خواهد داشت و اختصاصى به روز رستاخيز ندارد، ولى از آنجا كه در اين جهان يك سلسله عوامل و اسباب در پيشبرد هدفها و انجام كارها مؤثر است گاهى اين عوامل و اسباب انسان را از خداوند كه مسبب الاسباب است غافل ميكند، اما در آن روز كه همه اين اسباب از كار ميافتد، مالكيت و حكومت او از هر زمان آشكارتر و روشنتر ميگردد، درست نظير آيه ديگرى كه مى گويد: لمن الملك اليوم لله الواحد القهار: حكومت و مالكيت امروز (روز قيامت ) براى كى است ؟ تنها براى خداوند يگانه پيروز است (سوره غافر - آيه 16). در باره اينكه منظور از (صور)كه در آن دميده مى شود چيست و چگونه اسرافيل در صور ميدمد تا جهانيان بميرند و بار ديگر در صور ميدمد تا همگى زنده شوند و قيامت بر پا گردد، در ذيل آيه 68 سوره زمر به خواست خدا مشروحا بحث خواهيم كرد، زيرا تناسب بيشترى با آن آيه دارد. و در پايان آيه اشاره به سه صفت از صفات خدا كرده ،خداوند از پنهان و آشكار با خبر است (عالم الغيب و الشهادة ). و كارهاى او همه از روى حكمت ميباشد، و از همه چيز آگاه است (و هو الحكيم الخبير). در آيات مربوط به رستاخيز غالبا به اين صفات خدا اشاره شده است كه او هم آگاه است و هم قادر و حكيم يعنى به مقتضاى علم و آگاهيش اعمال بندگان را ميداند و به مقتضاى قدرت و حكمتش به هر كس جزاى مناسب ميدهد.
خداوندا؛ بر من منّت بگذار با توکّل بر خودت، و سپردن امور به خودت، و پسندیدن تقدیراتت، و تسلیم برای دستوراتت، تا آنکه نه دوست داشته باشم آنچه به تأخیر می اندازی زودتر اتّفاق بیفتد، و نه آنچه جلو می اندازی تأخیر بیفتد، ای پروردگار جهانیان.
«کافی» ج ۲ ص ۵۸۱
بسم الله الرحمن الرحیم
بیان رحمت
لطائف عرفانی در ادعیۀ ائمّه علیهم السلام
علّامه آیةالله حسن زاده آملی
آن لطائف ذوقى و عرفانى، آن نكات سرّى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمۀ اطهار ما پيدا مى شود در روايات نمى شود بدست آورد،
زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند؛
اما در مناجاتها و ادعيه در خلوتخانۀ عشق، با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مىآوردند.
جهیزیهی کم سرشکستگی نیست مبادا بروید پول قرض کنید، #جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانوادهتان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیهاش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست. بیانات امام خامنه ای در مراسم خطبه عقد زوجهای جوان؛ ۸۱/۳/۲۹
شهید عیسی ریگی راد شهادت: یازدهم آبان 1365، در اطراف فرودگاه زاهدان بر اثر سانحه هوایی سقوط هواپیمای c130 ارتش
شهید«عیسی ریگی راد» در قسمتی از وصیت نامه اش به خانواده خود می نویسد: در هر کاری صداقت را پیشه کنند و به جامعه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت نمایند و تحت هیچ شرایطی رهبر و مسئولان نظام را فراموش نکنند و همیشه خدمتگزار آنها باشند و با مردم باشند با اخلاق نیکو رفتار نماینـد، از یاد خدا غافل نشوند و نمازشان را به وقت بخوانند. چون خواندن نماز انسان را از معصیت و گناه پاک می کند.
شهيد «مصيب دهقان» شهادت: 27 اسفند ماه سال 1361
بخشی از وصیت نامه: خداوند را شكرگزارم كه دانايىام داد كه خودم و او را بشناسم و راهم را انتخاب كنم. خداوند را شكر گزارم كه بينايىام داد كه جهان را با ديدهاى باز بنگرم و جهان بينى خود را انتخاب كنم... بارالها از تو مىخواهم كه رزمندگان اسلام، پويندگان راه حسين و يارى دهندگان و مبلغين و ناشرين كتب و ناطقين اسلام را در پناه خودت محفوظ بدارى. بارالهى از تو مىخواهم كه پاسداران برحق اسلام را يارى دهى. اى خداى مهربان از تو مىخواهم كه شهادت در راهت را نصيبم كنى و آن طور كه تو مىخواهى بشوم. بار خدايا فرزندانم را فرزندانى صالح و يارى دهنده امام زمان (عج) قرارده. بار خدايا از سرتقصيرات و گناهانم و اشتباهات اين بنده حقير و ذليل و مسكين درگذرى و مرا همنشين اصحابت قرار دهى.
شهید غلامرضا زورقی شهادت: چهارم خرداد 1367، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم زحمات شما همیشه در نظرم هست. شما باید زینبی زندگی کنید از فرهنگ غرب تقلید نکنید. شمایید که با حجاب خود به خون من بهاء می دهید …
شهید «غلامرضا مرزبان» شهادت: 24 اسفندماه 1363 در منطقه شرق دجله
بخشی از وصیت نامه: ای امت حزبالله! دست از این انقلاب و رهبر بر ندارید که به گمراهی خواهید افتاد و به عذاب خداوند دچار خواهید شد. پاسدار خون شهدا باشید.
شهید رجبعلی ادب هفدهم آذر ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش هاجر نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سیزدهم اسفند ۱۳۶۴ در مریوان توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.
بخشی از وصیت نامه:
شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با عشق انتخابش میکند ...
شهید محمود دولتی مقدم شهادت: بیست و هفتم دی 1371، به عنوان فرمانده گردان امام حسن مجتبی (ع) در جاده زابل_زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: زمزمه و نغمه ای غیر از اسلام را فرصت گسترش و رشد و پیشروی ندهید. زیرا که باعث به هدر رفتن زحمات چند صد ساله پیامبران امامان و انسان های شریف و مومن را در بر خواهد داشت ...
شهید «علی یاری»
شهادت: 15 فروردین 1367 در منطقه شاخ شمیران
خداوندا! به شهدای كربلا قسمت میدهم، ما را نيز جزو شهدا محسوب كن. چه كنم از روزی كه از عمرم سوال میشود؟ چه كنم روزی كه از نعمتهايت سوال میشود؟
...
حال كه بايد يك روزی بميريم و با اين ذلت، چرا مرگ را مغلوب خودمان نكنيم و با افتخار به سراغش نرويم و در عوض شهادت و رضوان خدا را بخريم. حالا كه خدا جانی را كه خودش به ما داده خريدار است، چرا نفروشيم؟ مگر ما چقدر میخواهيم زنده بمانيم؟
شهید «اکبر دهباشی» شهادت: بیست و چهارم فروردین 1370، در پاسگاه کوله سنگی زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: خدایا چطور وقتی اسرائیل به مردم بی دفاع فلسطین حمله می کند، آمریکا از او پشتیبانی می نماید، ما مسلمانان برای چه این گونه خودخواه و بی معرفت و بی غیرت باشیم؟ ... برادران و خواهران مسلمان همکاران عزیز در راه اسلام لحظه ای درنگ نکنید، که اگر اسلام شکست بخورد، دیگر خبری از اسلام نیست ...
شهید«محمد حسین رافت» شهادت: بیست و دوم شهریور 1359، در سردشت
اما توصیه من به خانواده من این است که همیشه خوددار باشند و به مصائب حضرت زینب (س) فکر کنید. هیچ از جدایی من نگران مباشـیـد کـه اگـر مـن شهید شوم جای این دارد به پدرم تبریک بگویید. چون در راه اسلام شهید شده ام. خواهران و برادران من همیشه پیرو خط امام خمینی باشید و با حجاب خود راه اسلام و حضرت زینب (س) را ادامه دهید ...
شهید «محمد خانی» شهادت: نوزدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۶ در پاسگاه زید
بخشی از وصیت نامه: «ای کسانی که در پای مجالس روضه با ریختن اشک فریاد بر میآورید که ای کاش در کربلای حسین(ع) بودم و حسین(ع) را یاری میکردم. به هوش باشید که تاریخ تکرار شده است و اکنون اسلام نیاز به یاری شما دارد و هر سستی خیانت به اسلام و امام حسین(ع) است.»
شهید «حسین واحد اطربی»
شهادت: 16 فروردین 1367
بخشی از وصیت نامه: «شما ای خواهر عزیز و مهربان! از شما میخواهم که در شهادتم زینبوار حرکت کنید به خاطر اینکه اولین هدیه بود که در راه اسلام دادید، باید سربلند و سرفراز باشید و بدانید که حجاب اسلامی شما کوبندهتر از خون من است.»
شهید«عیسی راحتی» شهادت: بیست و چهارم اسفند 1360، در گیلان غرب
بخشی از وصیت نامه: خدایا شهادت برایم آرزوست پروردگارا با تــو پیمان می بندم که حتی یک لحظه را غنیمت شمرده و از آن یک لحظه جهت انهدام دشمن تلاش کنم انقدر بستیزم تا اگر سزاوار باشم شربت گوارای شهادت را بنوشم. خدایا شهادت برایم آرزوست ...
بخشی از وصیت نامه: پدر و مادر عزیزم، نماز را اول وقت بخوانید زیرا ستون و پایهی یکتاپرستی است. همیشه پشتیبان حق باشید حتی اگر به ضرر شما باشد. پشتیبان امام و ولایت فقیه و برای فرج و ظهور امام عصر (عج) دست به دعا باشید. تا آخرین قطره خون خود پاسدار و نگهبان جمهوری اسلامی باشید.
شهید «داود ابراهیمی» شهادت: سیام اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در سومار
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم! همانطوری که من راه حسین(ع) را در پیش گرفتهام شماها هم دنباله راه زینب (س) را ادامه بدهید. واجب شرعی بود بر ما جوانها که در دفاع از دین جد ما محمد (ص) بپا خیزیم ...
شهید «اشرفعلی ذوالفقاری کرباسکی»
شهادت: بیست و چهارم تیر 1361، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: پدر جان برایم غصه نخورید که من شهید می شوم چون من راه خدا را می پیمایم و در راه اسلام شهید می شوم اگر شهید شدم به مراد خودم رسیدم ... پدر اگر شهید شدم و بدنم را نیاوردند، ناراحت نشوی، چون کسی که برای جنگ می آید، جانش را فدای راه حسین(ع) و راه امام را می پیماید ...
بخشی از وصیت نامه: ای مادر و خواهر گرامی! دوست دارم كه در مرگ من همانند زينب(س) در مرگ برادرش، استقامت داشته باشيد و زينبوار با دشمنان اسلام مبارزه نماييد ... دوستان! به راه پاک رهبر روح الله ايمان داشته باشيد و در راه پيشبرد اهداف جمهوری اسلامی با وحدت هرچه بيشتر تلاش نماييد. مرا با همين لباس بسيجی به خاک بسپاريد تا منافقان و شيطان بزرگ بدانند كه من سرباز امام زمان(عج) و نايب بر حق او امام خمينی بودم. از خواهران شهيدپرور میخواهم كه فرزندان خود را به اخلاق نيكو آراسته نمايند زيرا كه اين كودكان اميدان امروز و به اهتزاز درآورندگان پرچم "لا اله الا الله" بر فراز كاخهای سفيد و سرخ در فردا هستند. از ملت شهيدپرور میخواهم كه دعای كميل، توسل و ساير دعاها را فراموش ننماييد و هميشه برای سلامتی رهبر دعا نماييد ...
شهید«مهدی خزائی»
شهادت: دوازدهم تیر 1365 در عملیات کربلای 1
بخشی از وصیت نامه: شهادت می دهم که محمد(ص) فرستاده خدا و علی (ع) امام بعد از او بوده و شما را به تقوا و حفظ شئون اسلامی و پیروی از ولایت فقیه وصیت می کنم ...
حدیث حضرت فاطمه الگوی امام زمان امام زمان علیه السلام فرمودند: وَ فی إِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ صلّى الله علیه و آله و سلم لی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛
دختر رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلم (فاطمه زهرا علیها السلام) براى من، اسوه و الگویى نیکو است. الغیبة طوسى، ص286، ح245 ؛ احتجاج، ج2، ص279 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص180، ح9 . شرح حدیث: شیخ طوسى رحمه الله، در کتاب الغیبة خویش، قصّهى مشاجرهى ابن ابى غانم قزوینى با جماعتى از شیعه دربارهى امر جانشینى امام عسکرى علیه السلام را نقل کرده است. ابن ابى غانم، به جانشینى براى حضرت امام عسکرى علیه السلام اعتقادى نداشت. عدّهاى از شیعیان نامهاى به حضرت مىنویسند و در آن مشاجرهاى را که میان ابن ابى غانم و جماعت شیعه ایجاد شد، یادآور مىشوند.
حضرت، در جواب نامه به خطّ مبارک خود، بعد از دعا براى عافیت شیعیان از ضلالت و فتنهها و درخواست روح یقین و عاقبت بخیرى آنان و تذکر به امورى چند، مىفرماید: فاطمه زهرا علیها السلام، دختر رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلم، براى من، در این مسأله، الگوى خوبى است.
در این که حضرت کدام گفتار یا رفتار حضرت زهرا علیها السلام را سرمشق خویش قرار دادهاند، احتمالهاى مختلفى بیان شده است. که در اینجا به سه مورد از آنها اشاره مىشود:
1. حضرت زهرا علیها السلام تا پایان عمر شریفش، با هیچ حاکم ظالمى بیعت نکرد. حضرت مهدى علیه السلام هم بیعت هیچ سلطان ستمگرى را بر گردن ندارد.
2. شأن صدور این نامه این است که برخى از شیعیان، امامت ایشان را نپذیرفتهاند. حضرت مىفرمایند: اگر مىتوانستم و مُجاز بودم، آن چنان مىکردم که حق بر شما کاملاً آشکار شود به گونهاى که هیچ شکّى براى شما باقى نماند؛ ولى مقتداى من حضرت زهرا علیها السلام است. ایشان، با این که حق حکومت از حضرت على علیه السلام سلب شد، هیچ گاه براى بازگرداندن خلافت، از اسباب غیرعادى استفاده نکرد. من نیز از ایشان پیروى مىکنم، و براى احقاق حقّم در این دوران، راههاى غیرعادى را نمىپیمایم.
3. حضرت در پاسخ نامه فرموده است: اگر علاقه و اشتیاق فراوان ما به هدایت و دستگیرى از شما نبود، به سبب ظلمهایى که دیدهایم از شما مردمان روى گردان مىشدیم. حضرت، با اشاره به حضرت زهرا علیها السلام مىخواهند بفرمایند، همان طورى که اذیت و آزارى که دشمنان نسبت به حضرت فاطمه علیها السلام روا داشتند و سکوتى که مسلمانان پیشه کردند، هیچ کدام سبب نشد که ایشان از دعا براى مسلمانان دست بکشد، بلکه دیگران را بر خود مقدم مىداشت، من نیز این ظلمها و انکارها را تحمّل مىکنم و از دلسوزى و راهنمایى و دعا و ... براى شما، چیزى فرو نمىگذارم.
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى علیه السلام، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
حدیث حق با ما اهل بیت است امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: الْحَقُّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا، وَنَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا
حق با ما اهل بیت است و کناره گیرى عده اى از ما هرگز سبب وحشتمان نمى شود؛ چرا که ما دست پرورده هاى پروردگاریم، و دیگر مخلوقین خداوند، دست پرورده هاى ما هستند. الغیبة، شیخ طوسى، ص285، ح245 ؛ احتجاج، ج2، ص278 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص178، ح9 . شرح حدیث: این حدیث شریف را شیخ طوسى(رحمه الله)، با سند معتبر، از ابوعمرو عمرى، از امام زمان(علیه السلام) نقل کرده است.حضرت(علیه السلام) در این فقره از حدیث، به سه نکته اشاره مى فرماید: 1. تمام حقّ و حقیقت، با اهل بیت(علیهم السلام) و همراه با آنان است. باید توجه داشت که جمله ى «الحقّ معنا» با جمله ى «اهل البیت مع الحق» فرق مى کند؛ زیرا مفهوم جمله ى نخست آن است که اهل بیت(علیهم السلام) محور اساسى براى تشخیص حقّ از باطل اند و براى شناخت این دو از هم دیگر باید به سنّت و رفتار و کردار آنان رجوع کرد؛ بر خلاف مفهوم جمله ى دوم. همین معنا، از حدیث «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ»[1] نیز استفاده مى شود. 2. کسى که حقّ با اوست نباید از اِعراض دیگران از او و تنها ماندنش، به وحشت بیفتد و به کمى یا زیادى طرف داران خود نگاه کند. حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) به هشام مى فرماید: اى هشام! اگر در دست تو گردویى است و همه ى مردم مى گویند که آن دُرّ است، براى تو نفعى ندارد؛ زیرا تو مى دانى که در دستت گردو است؛ و نیز اگر در دست تو دُرّ است، و مردم مى گویند گردو است، به تو ضررى نمى رسد؛ زیرا تو مى دانى که آن چه در دست توست دُرّ است[2]. هم چنین امام على(علیه السلام) مى فرماید: در راه هدایت، از کمى اهل آن وحشت نکنید[3]. 3. درباره ى جمله ى سومى که در این حدیث آمده است، دو تفسیر متفاوت وجود دارد که مانعى در جمع این دو نیست. در ذیل به آن ها اشاره مى کنیم: الف) همانا اهل بیت(علیهم السلام)، در عقاید و اعمال دینى، محتاج به مردم نیستند، و آن چه از جانب خداوند به واسطه ى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به آنان رسیده است، آنها را کفایت مى کند؛ در حالى که امّت، در این امور، محتاج به اهل بیت اند، و تنها رجوع به کتاب و سنّت، آنان را کفایت نمى کند، و بدون مراجعه به اهل بیت(علیهم السلام) قطعاً گمراه و هلاک مى شوند. ب) نعمت هاى خداوند بر اهل بیت(علیهم السلام)، مباشرتاً و بدون واسطه ى کسى نازل مى گردد، در صورتى که نعمت هایى که خداوند بر مردم نازل مى کند، بدون واسطه ى اهل بیت(علیهم السلام)نخواهد بود.
پی نوشت ها: [1]. احتجاج، ج1، ص97 ؛ بحارالأنوار، ج29، ص243، ح11 . [2]. تحف العقول، ص386 ؛ بحارالأنوار، ج75، ص300، ح1 . [3]. نهج البلاغه، حکمت201 ؛ بحارالأنوار، ج64، ص158، ح1 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
اوصیا کسانى هستند که خداوند متعال، دینش را با آنان زنده مى کند، و نورش را با آنان کاملاً مى گسترد و سیطره مى دهد. خداوند میان آنان و برادران و عموزادگان و دیگر خویشاوندانشان تفاوت آشکارى گذاشته است که به سبب آن، حجّت از غیر حجّت، و امام از مأموم، شناخته مى شود. آن تفاوت آشکار این است که آنان را از گناهان محفوظ و مصون داشته، از عیوب مبرّا کرده، از پلیدى پاک گردانیده، از اشتباه منزهشان داشته، آنان را خزانه داران علم و حکمت و پرده داران سرّ خود قرار داده و آنان را با دلیل ها تأیید کرده است. اگر این گونه نبود، همه ى مردم با هم یکسان بودند و هر کس مى توانست ادعاى امامت کند که در این حال، حقّ از باطل و عالم از جاهل، تشخیص داده نمى شد. الغیبة، طوسى، ص288، ح246؛ احتجاج، ج2، ص280؛ بحارالأنوار، ج53، ص194و195، ح21. شرح حدیث: این کلمات، از جمله مطالبى است که امام زمان(علیه السلام) در جواب نامه ى احمد بن اسحاق مرقوم داشته است. آن حضرت(علیه السلام) بعد از اشاره به نکاتى چند، به حقیقت و شأن و مقام امامت و امام پرداخته و خصوصیاتى را براى امام بیان فرموده است، تا سبب تمایز امام حق از مدعى دروغین امامت باشد: 1. امام کسى است که به سبب او دین خدا زنده خواهد ماند؛ زیرا او است که در هنگام اختلافات و وقوع فتنه ها و شبهه ها، حقّ را از باطل تشخیص مى دهد و مردم را به دین واقعى هدایت مى کند. 2. نور خدا که با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شروع شد، با امام تمام و کامل مى شود. 3. خداوند متعال، در ذریه ى پیامبر، براى تمیز امام از بقیه ى افراد، اوصافى اختصاصى براى امام قرار داده است، تا مردم، در امر امامت، دچار شبهه نشوند، خصوصاً هنگامى که بعضى از ذریه ى پیامبر، ادعاى دروغین امامت مى کنند. برخى از این ویژگى ها، عصمت از گناهان، دورى از عیوب، طهارت از پلیدى، نزاهت و پرهیز از اشتباه و ... است. اگر این ویژگى ها نبود، هر کس مى توانست ادعاى امامت کند و بدین سان، حق و باطل جدا شدنى نبودند و در نتیجه، دین الهى بر جهانیان حاکم نمى شد.
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
حدیث ائمه پناهگاه خلق امام زمان(علیه السلام) أَوَ ما رَأَیْتُمْ کَیْفَ جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ مَعاقِلَ تَأْوُونَ إِلَیْها، وَأَعْلاماً تَهْتَدُونَ بِها مِنْ لَدُنْ آدَمَ(علیه السلام
آیا ندیدید که چگونه خداوند براى شما، ملجأهایى قرار داد که به آنان پناه برید و عَلَم هایى قرار داد تا با آنان هدایت شوید، از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا کنون. الغیبة، شیخ طوسى، ص286، ح245 ؛ احتجاج، ج2، ص278 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص179، ح9 . شرح حدیث: این عبارت، قسمتى از توقیعى است که از ناحیه ى حضرت، به خاطر اختلاف میان ابن أبى غانم قزوینى و جماعتى از شیعیان صادر شده است. ابن ابى غانم معتقد بود که براى امام حسن عسکرى(علیه السلام) جانشینى نیست و امامت به ایشان ختم شده است. گروهى از شیعیان، به حضرت مهدى(علیه السلام)نامه مى نویسند و داستان را باز مى گویند. از ناحیه ى حضرت نامه اى صادر مى شود که حدیث فوق بخشى از آن است. امام زمان(علیه السلام) بعد از سفارش هاى زیاد در دورى از تردید و شک در امر امامت و وصایت و جانشینى، مى فرمایند: مسئله ى وصایت، در طول تاریخ بشریت، ثابت است و تا انسان وجود دارد، زمین، خالى از حجّت نیست. حضرت مى فرماید: تاریخ را بنگرید! آیا زمانى را خالى از حجّت دیده اید که اینک اختلاف کرده اید؟ حضرت، در این قسمت از حدیث، براى امامت، دو فایده برشمرده است: یکى، ملجأ و پناه مردم در گرفتارى ها، و دیگرى هدایت کردن مردم به دین الهى؛ زیرا امام معصوم(علیه السلام) نه تنها هدایتگر مردم به شریعت و دین الهى است، بلکه در مسائل مادّى و دنیوى نیز حلاّل مشکلات مختلف آنان خواهد بود.
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
حدیث وجوه سه گانه علم ائمه امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: عِلْمُنا عَلى ثَلاثَةِ أَوْجُه: ماض وَغابِر وَحادِث، أَمَّا الْماضی فَتَفْسیرٌ، وَأَمَّا الْغابِرُ فَمَوْقُوفٌ، وَأَمَّا الْحادِثُ فَقَذْفٌ فیِ الْقُلُوبِ، وَنَقْرٌ فی الاَْسْماعِ، وَهُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا، وَلا نَبیَّ بَعْدَ نَبِیِّنا
علم ما اهل بیت(علیهم السلام) بر سه نوع است: علم به گذشته و آینده و حادث. علم گذشته، تفسیر است؛ علم آینده، موقوف است و علم حادث، انداختن در قلوب، و زمزمه در گوش هاست. این بخش، بهترین علم ماست و بعد از پیامبر ما، رسول دیگرى نخواهد بود. دلائل الإمامة، ص524، ح495 ؛ مدینة المعاجز، ج8، ص105، ح2720 . شرح حدیث: این عبارت، بخشى از جواب امام زمان(علیه السلام) به سؤال على بن محمّد سمرى درباره ى علم امام است. مرحوم مجلسى(رحمه الله) در مرآة العقول، در تفسیر این سه نوع علم مى فرماید: علم ماضى یعنى علمى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)براى اهل بیت(علیهم السلام)تفسیر کرده اند؛ نیز شامل علومى است از وقایع گذشته درباره ى انبیا و امّت هاى پیشین، و حوادثى که براى آنان اتّفاق افتاده و خبر از شروع امور و عوالم است. مراد از «غابر»، علومى است که به امور آینده تعلّق مى گیرد؛ زیرا، غابر به معناى «باقى» است. مراد از غابر خبرهاى حتمى است که مربوط به آینده ى جهان است. و بدین سبب امام آن را به «موقوف» تفسیر کرده اند که علومى که تعلق به آینده ى جهان دارد، مختصّ به اهل بیت(علیهم السلام)است. موقوف، یعنى «مخصوص». مراد از علم حادث، علمى است، که به تجدد احوال موجودات، تجدّد پیدا مى کند، ویا تفصیل مجملات است ... مراد از «قذف در قلوب»،الهام الهى بدون واسطه ى ملک است. مراد از «نقر در اسماع» الهام الهى است به واسطه ى ملک. دلیل افضلیّت نوع سوم این است که الهام ـ با واسطه یا بدون واسطه ـ به اهل بیت(علیهم السلام)اختصاص دارد. از آن جا که ادعاى الهام الهى، ممکن است انسان را به توهّم نبوّت بیندازد، حضرت در پایان به این نکته اشاره دارد که پس از پیامبر ما، پیامبرى نخواهد آمد[1].
پی نوشت: [1]. ر.ک: مرآة العقول، ج3، ص136و137 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
دل هاى ما ظروفى براى خواست خداوند است. اگر خدا چیزى را اراده کند و بخواهد، ما نیز اراده کرده، خواهیم خواست. خداوند متعال مى فرماید: و شما نمى خواهید مگر این که خداوند بخواهد. الغیبة طوسى، ص247، ح216 ؛ الهدایة الکبرى، ص359 ؛ کشف الغمة، ج3، ص303 ؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص459 ؛ دلائل الامامة، ص506 ؛ بحارالأنوار، ج25، ص337، ح16. شرح حدیث: امام زمان(علیه السلام) در این کلام، در ردّ مقصِّره[1] و مفوّضه[2]، خطاب به کامل بن ابراهیم مى فرماید: آنان دروغ مى گویند، بلکه قلوب ما ظرف هایى است از براى خواست خداوند. هر چه او بخواهد، ما مى خواهیم، و در مقابل خواست خداوند، از خود اراده و خواست مستقلى نداریم. در حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) آمده است: همانا خداوند قلوب امامان را در مسیر اراده ى خود قرار داده است؛ پس هر گاه خداوند متعال چیزى را بخواهد، آنان آن چیز را مى خواهند؛ و این سخن خداوند متعال است که مى فرماید: و شما نمى خواهید مگر این که خداوند بخواهد.[3] از این کلامِ امام زمان(علیه السلام) نکاتى استفاده مى شود که به چند مورد از آن ها اشاره مى کنیم: 1. قلب ها ظروف واردات خواسته هاى الهى یا شیطانى است. 2. امامان معصوم اند؛ زیرا اراده ى اهل بیت(علیهم السلام)، همان اراده ى الهى است، کسى که چنین باشد، از مقام عصمت برخوردار است. 3. اراده ى اهل بیت(علیهم السلام) بر اراده ى خداوند پیشى نمى گیرد و نیز از آن تأخیر نمى افتد. ما نیز باید نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) چنین باشیم. 4. بدون تعلّق اراده ى خداوند به چیزى، اهل بیت(علیهم السلام)اراده ى آن چیز را ندارند.
پی نوشت: [1]. «مقصّره» کسانى هستند که براى اهل بیت، از ولایت خدا، چیزى را قائل نیستند. [2]. «مفوّضه» گروهى از مسلمانان اند که معتقدند، خداوند، بعد از خلقت عالم، اراده ى خود را به امامان واگذار کرده و آنان، به هر نحو که بخواهند، در این عالم تصرّف مى کنند. [3]. تفسیر على بن ابراهیم، ج2، ص409 ؛ بصائر الدرجات، ص537، ح47 ؛ بحارالأنوار، ج5، ص114، ح44 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
حدیث نماز بگذار و بینى ابلیس را به خاک بمال امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: ما أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّیْطانِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلاةِ، فَصَلِّها وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ
هیچ چیز به مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى ساید، پس نماز بگذار و بینى ابلیس را به خاک بمال. کمال الدین، ج2، ص520، ح49 ؛ فقیه، ج1، ص498، ح1427 ؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص175، ح155 ؛ الإستبصار، ج1، ص291، ح10 ؛ الغیبة، طوسى، ص296، ح250 ؛ احتجاج، ج2، ص298 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11 ؛ وسائل الشیعة، ج4، ص236، ح5023 . شرح حدیث: این کلام از پاسخ هایى است که از ناحیه ى مقدّس امام زمان(علیه السلام)، در جواب مسائل ابى الحسین جعفر بن محمّد اسدى، صادر شده است. از این حدیث استفاده مى شود که به خاک مالیدن بینى شیطان (غلبه بر شیطان) اسباب متعدّدى دارد که بهترین آنها نماز است؛ زیرا نماز، مشتمل بر انقطاع از خلق و توجه تامّ به خداوند متعال و ذکر و یاد اوست. خداوند متعال مى فرماید: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری)[1]؛ نماز را براى یاد من برپا دار. نمازى که چنین باشد، انسان را از فحشا و منکرات باز مى دارد، و در نتیجه، انسان بر هواى نفس و شیطان غالب مى گردد.
پی نوشت: [1]. سوره ى طه، آیه ى 14 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
عقوبت به تاخیر انداختن نماز صبح امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداةَ إِلى أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ
ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.». الغیبة، طوسى، ص271، ح236 ؛ احتجاج، ج2، ص298 ؛ بحارالأنوار، ج52، ص16، ح12 ؛ وسائل الشیعة، ج4، ص201، ح4919 . شرح حدیث: این حدیث قسمتى از توقیعى است که در جواب سؤال محمّد بن یعقوب از ناحیه ى مقدسه رسیده است. امام زمان(علیه السلام)در این توقیع تأکید فراوانى بر نماز اوّل وقت کرده و کسانى را که تا روشن شدن هوا و ناپدید شدن ستاره ها نماز صبح را به تأخیر مى اندازند، نفرین شده دانسته است. از این حدیث و احادیث دیگر استفاده مى شود که نماز سه وقت دارد: 1. وقت فضیلت: که همان اول وقت نماز است و از آن در روایات به «رضوان اللّه» تعبیر شده و بهترین وقت براى نماز همین وقت است؛ زیرا: الف) در این وقت است که دستورِ به جاى آوردن نماز از جانب خداوند متعال صادر شده و اهمیّت دادن به دستورهاى الهى و زودتر انجام دادن آن مطلوب است. ب) نماز در حقیقت ارتباط موجود محدود و سراپا محتاج با موجود نامحدود، و بهره بردارى از اوست، که این در حقیقت به نفع انسان است، و سرعت و فوریت در آن مطلوب است. ج) امام زمان(علیه السلام) در اوّل وقت نماز مى خواند، و کسانى که در این موقع نماز بخوانند، به برکت نماز آن حضرت(علیه السلام)، خداوند نمازشان را قبول خواهد کرد؛ البته اختلاف افق ها تأثیرى در این موضوع ندارد؛ به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در زمان واحد نیست، بلکه مقصود اتحاد در یک عنوان واحد، یعنى «اداى نماز در اول وقت» است، منتها هر کسى بر حسب افق خودش. 2. آخر وقت: که در روایات با تعبیر «غفران اللّه» آمده است. تأخیر نماز از اوّل وقت به آخر وقت، مذموم است؛ لذا امام زمان(علیه السلام) چنین شخصى را ملعون و دور از رحمت خدا دانسته است. در روایتى دیگر از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: به جاى آوردن نماز در اول وقت موجب خشنودى خداست و به جاى آوردن آن در آخر وقت گناه، ولى مورد عفو و مغفرت خداوند است.[1] 3. خارج از وقت: به جا آوردن نماز در خارج از وقت آن است، که اصطلاحاً از آن به «قضا» تعبیر مى شود. اگر کسى نماز خود را در داخل وقت آن به جاى نیاورد، باید قضاى آن را به جاى آورد؛ و این به امر و دستور جدید است. حال اگر عمداً نماز را تا پایان وقت به تأخیر انداخته معصیت کرده است و باید از آن توبه کند و الاّ مورد عقوبت خداوند متعال قرار مى گیرد؛ ولى اگر از روى سهو و نسیان بوده و در آن قصورى نداشته باشد، مورد عقوبت الهى نخواهد بود.
پی نوشت: [1]. فقیه، ج1، ص217، ح651 ؛ بحارالأنوار، ج79، ص351، ح23 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
سجده ى شکر، از لازم ترین و واجب ترین مستحبات الهى است ... همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات بر دعاى بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است. احتجاج، ج2، ص308 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص161، ح3 ؛ و وسائل الشیعة، ج6، ص490، ح8514 . شرح حدیث: حدیث شریف، قسمتى از پاسخ امام مهدى(علیه السلام) به سؤال هاى محمّد بن عبداللّه حمیرى است. حضرت، در این کلام، به اهمیّت یکى از مستحبات، یعنى سجده ى شکر اشاره مى کند و بعد از آن به دعا و تسبیح بعد از فرایض پرداخته، فضیلت آن را مانند فضیلت فریضه بر نوافل مى داند و نیز اصل سجده و قرار دادن پیشانى بر خاک را در اجر و ثواب به منزله ى دعا و تسبیح مى داند. از بررسى آیات و احادیث به دست مى آید که همه ى واجبات و یا همه ى مستحبات، در یک سطح و اندازه نیستند؛ مثلاً اهمیّت نماز، در میان واجبات، از همه بیش تر است؛ زیرا، قبولى اعمال، به قبول شدن نماز بستگى دارد. در میان مستحبات ـ برابر این حدیث ـ اهمیّت سجده ى شکر، از همه ى مستحبات بیش تر است. شاید علّت، این باشد که سجده ى شکر، کلید افزایش و تداوم نعمت است؛ یعنى هر گاه انسان با دیدن و یا رسیدن به نعمتى، شکر گزارد، آن نعمت تداوم مى یابد و نعمت هاى دیگر نیز نازل مى گردند. این نکته در قرآن به صراحت آمده است: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)[1]؛ اگر شکر نعمت به جاى آورید، بر نعمت شما مى افزایم. حضرت(علیه السلام) در این حدیث به چند نکته اشاره مى فرماید: 1. سجده ى شکر، زمان و مکان خاصّى ندارد، ولى با توجّه به این حدیث، بهترین زمان براى این کار بعد از نمازهاى واجب و نوافل است. 2. سجده کمال انسان و نهایت خضوع در برابر خداوند متعال است، در این هنگام است که انسان خود را نمى بیند و تمام عظمت و بزرگى را از آن خداوند مى داند؛ لذا این حالت، بهترین حالت براى بنده است، خصوصاً هنگامى که توأم با ذکر و شکرگزارى لفظى و قلبى باشد. 3. ثواب دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب، از ثواب دعا و تسبیح پس از نمازهاى نافله خیلى بیش تر است، همان گونه که فضیلت فرایض از نوافل بیش تر است. 4. حضرت(علیه السلام) با بیان این که سجده، دعا و تسبیح است، مى فهماند که خود سجده هم یک نوع تسبیح و دعاست و همان گونه که ذکرِ پس از نماز، مطلوب است، سجده کردن هم کارى مستحب است؛ زیرا غایت و هدف از دعا و تسبیح، خضوع و خشوع و تذلّل براى خداوند متعال است، و شکّى نیست که این غایت، در سجده، به نحو اتمّ و اکمل است.
پی نوشت: [1]. سوره ى ابراهیم، آیه ى7 . منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
در فضیلت تسبیح تربت امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: مِنْ فَضْلِه، أَنَّ الرَّجُلَ یَنْسى التَّسْبیحَ وَیُدیرُ السُّبْحَةَ فَیُکْتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ
از فضایل تربت حضرت سیّدالشهداء(علیه السلام)آن است که چنان چه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود، ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گر چه دعایى هم خوانده نشود. احتجاج، ج 2، ص 312؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 165، ح4. شرح حدیث: این حدیث از جمله پاسخ هایى است که امام زمان(علیه السلام) در جواب سؤال هاى محّمد بن عبداللّه حمیرى بیان فرموده اند. او در سؤالى از حضرت(علیه السلام) مى پرسد: آیا جایز است که از خاک قبر امام حسین(علیه السلام)تسبیح بسازیم؟ آیا در آن فضیلتى هست؟ حضرت(علیه السلام) ابتدا در جواب سؤال مى فرماید: تسبیح خود را از تربت مزار امام حسین(علیه السلام)بسازید و با آن خداوند را تسبیح نمایید؛ زیرا براى تسبیح، چیزى بهتر از تربت امام حسین(علیه السلام)نیست. از جمله فضایل این تربت این است که اگر کسى ذکر را فراموش کند و تسبیح تربت را فقط در دست خود بگرداند، براى او ثواب ذکر تسبیح نوشته مى شود. درباره ى فضیلت تسبیح با تربت حسینى، شایسته است به دو نکته اشاره کنیم: 1. تربت امام حسین(علیه السلام) از جمله تربت هایى است که خداوند متعال آن را مبارک گردانیده است؛ زیرا از قطعه زمینى است که جسد پاک و مطهّر حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) را در برگرفته است. از جمله اغراض و مقاصد عالى در استحباب تسبیح با تربت حسینى، آن است که وقتى شخص تسبیح کننده ى با تربت، آن را در دست مى گیرد، به یاد فداکارى امام حسین(علیه السلام) در پیشگاه خداوند مى افتد و این که چگونه یک انسان مى تواند در راه عقیده و مبدأ، این گونه فداکارى و با ظالمان مقابله کند. انسان در این حال به یاد آن ارواح پاک و مقدّس و مطهّرى مى افتد که در راه معشوق حقیقى فدا شدند و به ملکوت اعلى پرکشیدند. در این هنگام و با این تفکّر، حالت خضوع و خشوع در او ظاهر شده، دنیا و آن چه در آن است در نظر او حقیر جلوه مى کند، و حالت عرفانى و معنوى خاصّى در نفس او پدید مى آید و این به خاطر توسل و ارتباط با امام حسین(علیه السلام)از طریق تربت اوست؛ از این رو در روایات مى خوانیم که سجده بر تربت حسینى حجاب هاى هفت گانه را پاره مى کند. 2. یکى دیگر از آثار و برکات تسبیح با تربت امام حسین(علیه السلام) ـ که اهل بیت(علیهم السلام)در پى آن بودند ـ شناساندن مظلومیّت امام حسین(علیه السلام) به مردم است؛ زیرا شخص نمازگزار هر روز بعد از نماز و بهره مندى از آن، هنگامى که چشمش به تربت حسینى مى افتد، به یاد امام حسین(علیه السلام)و فداکارى هاى او و اصحاب و اهل بیتش مى افتد؛ و معلوم است که یادآورى چنین الگوهایى ـ از حیث روان شناسى ـ اثر تربیتى و معنوى عجیبى در نفس انسان مى گذارد، انسان ها را حسینى بار مى آورد و روح و خون حماسه ى حسینى را در وجود انسان به جنبش مى آورد.
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
«ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر (حکم و) آیهای را نسخ کنیم و یا (نزول) آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم، آیا نمیدانی که خدا بر هر چیزی قادر است؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
کلمۀ «نُنْسِها» از مصدر «انساء» بهمعنای تأخیر انداختن یا حذفکردن است. بدینمعنا که نزول آیه به تأخیر افتد و پس از مدّتی نازل شود.
این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال میکردند چرا در اسلام برخی قوانین تغییر پیدا میکند؟ چرا قبله از بیتالمقدّس به کعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلی درست بود، پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است، پس اعمال قبلی شما باطل است. پاسخ قرآن به ایرادهای یهود، مبنی بر علت تغییر در برخی از قوانین:
قرآن با این آیه، به این ایرادها پاسخ میگوید:
ما هیچ حکمی را نسخ نمیکنیم یا آن را به تأخیر نمیاندازیم؛ مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن میسازیم.
آنان از اهداف و آثار تربیتی، اجتماعی و سیاسی احکام غافل هستند.
همانگونه که پزشک برای بیمار در یک مرحله دارویی تجویز میکند، ولی وقتی حال مریض کمی بهبود یافت، برنامۀ دارویی و درمان او را تغییر میدهد.
یا معلّم با پیشرفت درس دانشآموز، برنامۀ درسی او را تغییر میدهد،
خداوند نیز در زمانها و شرایط مختلف و متفاوت، برنامههای تکاملی بشر را تغییر میدهد.
یکی از مصادیق آیه، استمرار امامت در جامعه و جانشینی هر امام به جای امام قبلی است،
چنانکه در حدیثی ذیل این آیه میخوانیم: هر امامی از دنیا میرود، امام دیگر جانشین او میشود. «نخبة التفاسیر» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
۱. انسان همراه با نیازهای فطری و ثابت خویش، گاهی در شرایط خاصّ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز قرار میگیرد.
در این موارد در کنار قوانین و مقررات و احکام ثابت، باید دستور العملهای متغیّر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر و جانشینان او به مردم ابلاغ شود. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ»
۲. تغییر احکام، دلیل بر شکست طرح قبلی نیست، بلکه نشانۀ توجّه به مسائل جدید و تغییری حکیمانه است؛ همانند تغییر کتاب و معلّم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ» «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۳. در ظاهر دستورها متغیّر و انبیاء متعدّدند؛ ولی لطف خدا همواره یکسان است. «مِثْلِها»
۴. جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها، به دست خداست. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۵. همواره باید بهتر جایگزین شود، نه پستتر. «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۶. اسلام هرگز بنبست ندارد. بعضی از قوانین، قابل تغییر است. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۷. تغییر قانون، علاوهبر زمینههای گوناگون و پیدا شدن مصالح جدید، نیاز به قدرت دارد. «نَنْسَخْ» «أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» آیا ندانستی که حکومت آسمانها و زمین از آن خداست؟ (و او حق دارد هرگونه تغییر و تبدیلی را به مقتضای حکمت و حاکمیّت خود، در قوانین و احکام به وجود آورد.) و جز خدا برای شما هیچ یاور و سرپرستی نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
آنانکه دربارۀ تغییر بعضی احکام و دستورات اعتراض و ایراد میکنند، توجّه به حاکمیّت مطلق خداوند ندارند.
حاکمیّت خداوند دائمی و ذاتی و عمومی است، ولی غیر خدا، حاکمیّت و حکومتش محدود، موقّتی، قراردادی و غیر ذاتی است.
بنیاسرائیل از حاکمیّت الهی چنین تصوّر نادرستی داشته و خدا را نسبت به اعمال حاکمیّت، دستبسته میدانسته و میگفتند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» « مائده، ۶۴»، درحالیکه دست خداوند در آفرینش و خلقت و همچنین در وضع و جعل قوانین و تغییر و تحوّل آنها باز است.» «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»
خداوند میتواند هر گاه اراده کند، در آفرینش ایجاد تغییر کند.
مثلًا آب را تلخ کند «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» «واقعه، ۷۰»؛
و یا درختان را خشک سازد «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» «واقعه، ۶۵»؛
بالاتر از همه، تمامی مردمان را نابود و گروه دیگری را بیافریند «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» «ابراهیم، ۱۹».
چنانکه به گروهی از بنیاسرائیل فرمود: «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» «بقره، ۶۵» یعنی شما به شکل بوزینهگان درآیید و آنان از شکل انسانی به صورت بوزینهگان درآمدند.
این نوع تغییر و تحوّل را بنیاسرائیل در طول تاریخ زندگانی خویش بارها دیده است، خشک شدن دریا برای عبور آنان، اژدها شدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، شکافته شدن سنگها و جاری شدن آب، چگونه است این همه را با چشم خود دیدهاند، ولی اکنون با تغییر مختصری در احکام و دستورات بهانه گیری میکنند؟ پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
۱. حقّ حاکمیّتِ همیشگی و مطلقِ آسمانها و زمین، مخصوص خداوند است. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
۲. تغییر قوانین، مخصوص خداوندی است که حاکمیّت آسمانها و زمین را دارد. لذا شائبۀ هیچ هوس یا ترسی در این تغییرها نیست. «ما نَنْسَخْ» «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ»
۳. راضی کردن دیگران که بهانهگیر و لجوج هستند، برای شما ارزش نباشد؛ چون غیر از خداوند کسی شما را یاوری و سرپرستی نخواهد کرد. «ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۰۸ - تفسیر نور:
«أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ» آیا بنا دارید از پیامبرتان سؤالات و درخواستهایی (نابهجا) بکنید، آنگونه که پیش از این، موسی (از طرف بنیاسرائیل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر کس (با این بهانهجوییها از ایمان سرباز زند و) کفر را با ایمان مبادله کند، پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
با توجّه به خود آیه و آنچه از شأن نزولها برمیآید، برخی از مسلمانان ضعیف الایمان و بعضی از مشرکان، از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله تقاضاهای نامربوط و غیر منطقی داشتند.
مثلًا تقاضا میکردند برای ما نامهای از سوی خداوند بیاور! و یا نهرهایی را برای ما جاری ساز.
و برخی دیگر همانند بنیاسرائیل میگفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببینیم و به او ایمان بیاوریم!
آوردن معجزه و اتمام حجّت، برای صدق دعوت پیامبر لازم است، ولی انجام دادن هر درخواستی، طبق هوس و میل هر فردی که از راه میرسد، درست نیست.
یک مهندس یا نقاش برای اثبات مهارت خویش، چند نمونه کار ارائه میدهد، ولی ضرورت ندارد برای هر کسی خانهای بسازد یا تابلویی بکشد!
بازگویی مشکلات و تاریخ انبیا، برای دلداری دادن به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله است، که اگر افرادی از تو سؤال و درخواست نامعقول دارند، از انبیای پیشین نیز از همین قبیل درخواستها میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
۱. از سؤالات و درخواستهای بیجا بپرهیزید که گاهی زمینهساز کفر است. «أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا» «وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ»
۲. خطراتی که پیروان دیگر ادیان را تهدید کرده، مسلمانان را نیز تهدید میکند. «تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَماسُئِلَ مُوسی»
«وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» بسیاری از اهل کتاب (نهتنها خودشان ایمان نمیآورند، بلکه) از روی حسدی که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با اینکه حق (بودن اسلام و قرآن) برای آنان روشن شده است، ولی شما (در برابر حسادتی که میورزند، آنها را) عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد، همانا خداوند بر هر کاری تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
«عفو» یعنی بخشیدنِ خلاف، «صفح» یعنی نادیدهگرفتنِ خلاف.
دشمن که در دل آرزوی کفر شما را دارد، در عمل از هیچ توطئه و نقشهای خودداری نخواهد کرد.
روشهای اقدام آنها همان طرح سؤالات بیجا، وسوسهها، القای شبهات و میباشد که باید نسبت به آنها هوشیار بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
۱. نسبت به روحیّات و برنامههای دشمنان خود، مواظب باشید. «وَدَّ» «یَرُدُّونَکُمْ»
۲. در برخورد با دشمن نیز باید انصاف داشت. «وَدَّ کَثِیرٌ» آیه میفرماید: بسیاری از اهل کتاب چنین هستند، نه همۀ آنان.
۳. شعلۀ حسادت، چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمینشیند. «حَسَداً» «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»
۴. شما با ایمان آوردن به اسلام، عظمت و عزّتی مییابید که دشمنان به شما رشک و حسد میورزند و میخواهند شما به جهل، شرک و تفرقۀ زمان جاهلیّت برگردید. «وَدَّ کَثِیرٌ» «لَوْ یَرُدُّونَکُمْ»
۵. با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتّی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود. «فَاعْفُوا»
۶. فرمان عفو دشمن، به صورت موقّت و تا زمانی است که مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی»
۷. عفو، نشان ضعف نیست. خداوند بر انجام هر کاری تواناست و امروز نیز میتواند شما را بر دشمنان غالب گرداند. «إِنَّ اللَّهَ» «قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰ - تفسیر نور:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و هر خیری که برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت، همانا خداوند به اعمال شما بیناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
بعد از اوّلین خطاب در آیۀ ۱۰۴ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، این آیه حامل سومین دستور برای مسلمانان است.
در دستور اوّل خداوند رعایت ادب در گفتوگو با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را یادآور شد تا در سخن گفتن مواظب باشند بهانه و دستاویزی برای تمسخر به دست دشمنان و مخالفان ندهند. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»
دستور دوّم عفو و اغماض از کینه و حسادت اهل کتاب تا زمان صدور دستور جدید بود. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»
دستور سوّم اقامۀ نماز و پرداخت زکات است.
درزمانیکه مسلمانان در تیررس انواع کینه و حسادتها بودند و مأمور به عفو و اغماض شدهاند، لازم است رابطۀ خودشان را با خداوند از طریق اقامۀ نماز، و پیوند با محرومان جامعه را از طریق زکات، تقویت نمایند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
۱. معمولًا دستور به نماز همراه با زکات در قرآن آمده است. یعنی یاد خدا باید همراه با توجّه به خلق خدا باشد. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۲. اعمال انسان، قبل از خود انسان وارد عرصه قیامت میشود. «تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ»
۳. مقدار کار خیر مهم نیست؛ هر کس به هر مقدار میتواند باید انجام دهد. «مِنْ خَیْرٍ»
۴. کارهای خیر، برای قیامت محفوظ میماند. «تَجِدُوهُ»
۵. ایمان به نظارت الهی و پاداش در قیامت، قویترین انگیزۀ عمل صالح میباشد. «ما تُقَدِّمُوا» «تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۱ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و گفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودی یا نصرانی باشد. اینها آرزوهای آنهاست، بگو: اگر راستگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۱:
۱. غرور دینی، باعث شد تا یهود و نصارا خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»
۲. امتیازطلبی و خودبرتربینی، آرزویی خام و خیالی واهی است. «تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ»
۳. ادّعای بدون دلیل محکوم است. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ»
۴. هر گونه عقیدهای باید بر اساس دلیل باشد. «قالُوا قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قرآن، مطالب خود را با دلیل بیان کرده است و از مخالفان نیز تقاضای دلیل میکند. تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲ - تفسیر نور:
«بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » آری، کسی که با اخلاص به خدا روی آورد و نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲:
آیه علّت ورود در بهشت را، تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن میداند. یعنی بهشت به ادّعا و شعار به کسی داده نمیشود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۲:
۱. برای ورود به بهشت، به جای خیال و آرزو، هم تسلیم خدا بودن و ایمان درونی لازم است و هم عمل صالح بیرونی. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»
۲. نیکوکاری باید سیرۀ انسان باشد، نه به صورت موسمی و فصلی. «هُوَ مُحْسِنٌ»
۳. پاداش دادن، از شئون ربوبیّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»
۴. هر کس خالصانه روی به خدا آورد، هم بهر کامل دارد «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بیمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۶۸تا۶۹ و إ ذا راءيت الذين يخوضون فى ءاياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره و إما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين(۶۸) و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون(۶۹)
ترجمه : ۶۸ - هر وقت كسانى را كه آيات ما را استهزاء مى كنند مشاهده نمائى از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين ) جمعيت ستمگر منشين . ۶۹ - و اگر افراد با تقوى (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشينند) چيزى از حساب (و گناه ) آنها برايشان نيست ، ولى (اين كار تنها بايد) براى متذكر ساختن آنها باشد شايد (بشنوند و) پرهيز كارى پيشه كنند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه چون آيه نخست نازل گرديد و مسلمانان از مجالست با كفار و استهزا كنندگان آيات الهى نهى شدند جمعى از مسلمانان گفتند: اگر بخواهيم در همه جا به اين دستور عمل كنيم بايد هرگز به مسجد الحرام نرويم طواف خانه خدا نكنيم (زيرا آنها در گوشه و كنار مسجد پراكنده اند و به سخنان باطل پيرامون آيات الهى مشغولند و در هر - گوشه اى از مسجد الحرام ما مختصر توقفى كنيم ممكن است سخنان آنها به گوش ما برسد) در اين موقع آيه دوم نازل شد و به مسلمانان دستور داد كه در اين گونه مواقع آنها را نصيحت كنند و تا آنجا كه در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائى آنها را بپردازند. ذكر شان نزول براى آيه فوق - همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم - منافات با نازل شدن تمام سوره با هم ندارد، زيرا ممكن است حوادث مختلفى در زندگى مسلمانان رخ دهد، سپس سوره اى يكجا نازل شود و هر چند آيه اى از آن ناظر به قسمتى از آن حوادث بوده باشد.
تفسیر دورى از مجالس اهل باطل از آنجا كه بحثهاى اين سوره بيشتر ناظر به وضع مشركان و بت پرستان است در اين دو آيه به يكى ديگر از مسائل مربوط به آنها اشاره نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: هنگامى كه مخالفان لجوج و بى منطق را مشاهده كنى كه آيات خدا را استهزاء مى كنند، از آنها روى بگردان تا از اين كار صرف نظر كرده به سخنان ديگر بپردازند (و اذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ) گرچه در اين جمله روى سخن به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى مسلما اين حكم اختصاصى به او ندارد و تمام مؤ منان را شامل مى شود، فلسفه اين حكم نيز روشن است زيرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شركت مى كردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ايشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى دادند، اما هنگامى كه با بي اعتنائى از كنار آنها بگذرند طبعا سكوت خواهند كرد و به مسائل ديگر خواهند پرداخت ، زيرا تمام هدف آنها ناراحت ساختن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمين بود. سپس اضافه مى كند اين موضوع به اندازه اى اهميت دارد كه اگر شيطان ترا به فراموشى افكند و با اين گونه اشخاص سهوا همنشين شدى به مجرد اينكه متوجه موضوع گشتى فورا از آن مجلس برخيز و با اين ستمكاران منشين (و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ) دو سؤ ال در اينجا دو سؤ ال پيش مى آيد نخست اينكه : مگر ممكن است شيطان بر پيامبر مسلط گردد و باعث فراموشى او شود، و به تعبير ديگر آيا با وجود مقام عصمت و مصونيت از خطا حتى در موضوعات ، ممكن است پيامبر گرفتار اشتباه و فراموشى شود؟! در پاسـخ اين سؤ ال مى توان گفت كه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است اما در حقيقت منظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموشكارى شدند و در جلسات آميخته به گناه كفار شركت كردند به محض اينكه متوجه شوند بايد از آنجا برخيزند و بيرون روند، و نظير اين بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مى شود كه انسان روى سخن را به كسى مى كند اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب كه مى گويد: اياك اعنى و اسمعى يا جاره . بعضى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البيان و ابو الفتوح در تفسير معروف خود، پاسـخ ديگرى داده اند كه حاصلش اين است سهو و فراموشى در احكام و در مقام رسالت از طرف خداوند در مورد انبياء جايز نيست و اما در موضوعات در صورتى كه موجب گمراهى مردم نشود مانعى ندارد ولى اين پاسـخ با آنچه در ميان متكلمين ما مشهور است كه انبياء و ائمه علاوه بر احكام ، در موضوعات عادى نيز معصوم و مصون از اشتباه هستند سازش ندارد. سؤ ال ديگر اينكه بعضى از دانشمندان اهل تسنن اين آيه را دليلى بر عدم جواز تقيه بر رهبران دينى گرفته اند زيرا آيه صريحا مى گويد: در برابر دشمنان تقيه نكن و حتى اگر در مجلس آنها باشى از مجلس آنها برخيز. پاسـخ : اين ايراد نيز روشن است ، زيرا شيعه هرگز نمى گويد در همه جا بايد تقيه كرد بلكه تقيه در پاره اى از موارد قطعا حرام است ، و وجوب آن منحصر به مواردى است كه تقيه و ترك اظهار حق منافعى داشته باشد كه از اظهار آن بيشتر باشد، و يا موجب دفع ضرر و خطر كلى گردد. در آيه بعد يك مورد را استثناء كرده و مى گويد: اگر افراد با تقوا براى نهى از منكر در جلسات آنها شركت كنند و به اميد پرهيزكارى و بازگشت آنها از گناه ، آنان را متذكر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنين اشخاصى نخواهند نوشت ، زيرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظيفه بوده است (و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون ) براى اين آيه تفسير ديگرى نيز ذكر شده ولى آنچه گفتيم با ظاهر آيه و همچنين با شان نزول آن سازگارتر است . ضمنا بايد توجه داشت تنها كسانى مى توانند از اين استثناء استفاده كنند كه طبق تعبير آيه داراى مقام تقوا و پرهيزگارى باشند و نه تنها تحت تاثير آنها واقع نشوند بلكه بتوانند آنها را تحت تاثير خود قرار دهند. در ذيل آيه 140 سوره نساء نيز مضمونى شبيه آيه فوق داشتيم و مطالب ديگرى در اين زمينه بيان شد.
1- آن كه بسيار مى گِريند، 2- آن كه با خاك بازى مى كنند، 3- آن كه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست؛ 4- آن كه چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند، 5- آن كه مى سازند و سپس، خراب مى كنند (دل بستگى ندارند) .
هشتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی و 36 آیه دارد.
در سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: هر کس که سوره مطففین را قرائت نماید خداوند به او شرابی از باده سر به مهر، می نوشاند.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس در نمازهای واجب خود سوره مطففین را قرائت نماید خداوند امنیت از اتش را به او عطا می کند به گونه ای که نه تو آتش را می بیند و نه آتش او را. در روز قیامت بر روی پل جهنم عبور نمی کند و از او محاسبه نمی شود.(2)
آثار وبرکات سوره
1) برای حفظ موجودی انبارها
از رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم نقل شده است: اگر این سوره را بر مخزن و انباری بخوانند از هر گونه خطر و افتی حفظ می شود. (3)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره مطففین را بر هر چیزی بخوانند از شر و آفت حشرات روی زمین نگاه داشته می شود.(4)
_________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص289
(2) ثواب الاعمال ص122
(3) تفسیرالبرهان، ج10، ص289
(4) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
شهید مدافع حرم شهید سید اسماعیل سیرت نیا اصالتا اهل شهر رشت و ساکن تهران بود. وی از دانشجویان رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن بود که در مقطع کارشناسی پیوسته مشغول به تحصیل بود. این شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در عملیات مستشاری در سوریه در جریان عملیات محرم سال ۹۴ و در نزدیکی حلب به وسیله اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پهلو و پشت سرش همچون مادرش حضرت زهرا س به شهادت رسید. پیکر این شهید در ستاد تیپ عملیاتی سپاه محمد رسول الله تشییع و سپس در زادگاهش شهر رشت تشییع و تدفین شد ...
بنا به روایت جابربن عبداللّه انصاری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله:این سوره بهترین سوره های قرآن است.و به نقل ابن عباس؛سوره ی حمد اساس قرآن است.در حدیث نیز آمده است:اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد،تعجّب نکنید[بحار،ج 92،ص 257]
استغفرالله ربى و اتوب الیه فى الوتر سبعین مرة تنصب یدیک الیسرى ، و تعد بالیمنى الاستغفار؛
در قنوت نماز وتر، هفتاد بار استغفار، بگویید براى اینکار دست چپ را مقابل صورت قرار دهید و با دست راست استغفار را بشمارید.
نماز وتر چیست؟ نماز وتر از نمازهای پرفضیلت است که در نماز شب خوانده میشود. برای آگاهی بیشتر در ادامه مطلب میگوییم نماز وتر چند رکعت دارد و چگونه خوانده میشود. با ما همراه باشید.
نماز چگونه خوانده می شود؟ نماز شب از 11 رکعت تشکیل شده است که یک رکعت آخر آن نماز وَتر نامیده میشود. نماز وتر در کنار نماز شفع بهترین قسمت از نماز شب میباشد و از لحاظ فضیلت، نماز وتر حتی برتر از نماز شفع دانسته میشود.
طریقه خواندن نماز وتر نماز وتر مستحبی است و بخشی از نماز شب به حساب میآید که در نیمه شب و پیش از طلوع خورشید خوانده میشود. طریقه خواندن نماز وتر به شرح زیر است: 1. برای خواندن نماز وتر ابتدا نیت کنید: یک رکعت نماز وتر میخوانم قُربة اِلی الله 2. در نماز وتر یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس به همین ترتیب خوانده میشود. 3. سپس به قنوت رفته و پس از خواندن ذکرهای مخصوص به تعداد مشخص، حاجت بیان میشود. 4. در پایان نماز نیز تشهد و سلام خوانده میشود.
حکم نماز وتر چیست؟ در مورد حکم نماز وتر که واجب است یا نه اختلاف نظر وجود دارد. در بین اهل تسنن نماز وتر از نظر امام ابوجنیفه واجب تلقی میشود و از نظر دو شاگرد او به نام های امام ابویوسف و امام محمد و جمهور ائمه، سنت موکده به حساب میآید. امام ابوحنیفه این نماز را واجب میداند زیرا در حدیث به خواندن آن امر شده و امر به معنای واجب بودن عمل است. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَوْتِرُوا قَبْلَ أَنْ تُصْبِحُوا.
از ابی سعید رضی الله عنه نیز نقل شده است که پیغمبر (ص) فرمودند: نماز وتر را قبل از طلوع صبح بخوانید. و دلیل جمهور ائمه برای واجب بودن نماز وتر: از ابوهریره نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: إن الله وتر، یحب الوتر متفق علیه. خداوند وتر (تنها) است و وتر را دوست دارد.
پیروی از عابد خالص امام هادى علیه السلام فرمودند: لو سَلَک النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکتُ وادی رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا.
اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند. تنبیه الخواطر: ۲ / ۱۰۹.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ایرانیها به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش و خودسازی میکند، به چهرهی درخشان و قهرمان امّت اسلامی تبدیل میشود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: پایهگذاری امثال قاسم سلیمانیها در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. 99/6/31
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشتههای فرهنگی و معنوی و انقلابی و ارزشهای خودش را در او متبلور و مجسّم دید. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این مسئلهی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقهها و علیه مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیشبینی کرد. بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایت و باهوشی بود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: روحیهی فداکاری و نوعدوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها مطرح نبود؛ نوعدوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی اهل معنویّت و اخلاص و آخرتجویی بود و اهل تظاهر نبود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فیسبیلالله از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت به دهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ هم با تدبیر بود؛ منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصهی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مراقب بود که به کسی تعدّی و ظلم نشود. به دهان خطر میرفت امّا جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ ذوب در انقلاب بود. پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همهی نقشههای نامشروع آمریکا در منطقهی غرب آسیا را خنثی کند. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شخصیّتهای ایمانی وقتی که ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش میشود شخصیّتی مثل شهید سلیمانی که حتّی دشمنانش او را تحسین میکنند! 98/11/16
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آمریکاییها کسی را که سرشناسترین و قویترین فرمانده مبارزهی با تروریسم بود ترور کردند! 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: درمیدان روبهروی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد؛ این کار مایهی روسیاهی آمریکا شد! 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ما شهید زیاد داریم امّا شهیدی که به دست خبیثترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکاییها به شهادت برسدچنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمیآید. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: او همهی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی نرمافزارِ مقاومت و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: امپراتوری خبری صهیونیسم در همهی دنیا سعی کردند سردار بزرگوار عزیز ما را متّهم کنند به تروریست؛ خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آنها میخواستند ترتیب داد. 27/10/98
حضرت آیت الله امام خامنه ای: با رفتن او به حول و قوّهی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این شهادت بزرگ یکی از آیات قدرت الهی است. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حادثهی یومالله تشییع جنازهی شهید و حادثهی یومالله در هم کوبیدن پایگاه آمریکایی از ذهن این مردم نخواهد رفت و روزبهروز انشاءالله زندهتر خواهد شد. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: روزی که دهها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقهی جهان را شکل دادند، یکی از ایّامالله است. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مردم قدر سردار شهید قاسم سلیمانی را دانستند و این ناشی از اخلاص است. یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این جور برجسته کرد ... شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همهی دنیا کشید. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. 98/11/29
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند ... شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند ... اردیبهشت 1384
حضرت آیت الله امام خامنه ای: فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامهی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: خوشا بهحال حاج قاسم که به آرزویش رسید، او شوق شهادت داشت و برای آن اشک میریخت و داغدار رفقای شهیدش بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسهی درسآموز نگاه کنیم. 98/10/27
من یاد شهید سلیمانی عزیزمان را هرگز فراموش نمیکنم. 99/9/26
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد.
مستدرک الوسائل، ج6، ص210
فضیلت و خواص سوره انسان سوره «انسان» یا «دهر» یا «هل أتی» ( درمان با قرآن، ص133) هفتاد و ششمین سوره قرآن کریم است که مدنی و 31 آیه دارد. شأن نزول این سوره از امام باقر علیه السلام روایت شده است: امام حسن و امام حسین علیهم السلام در دوران کودکی بیمار شدند پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از آنها عیادت کرد و به امام علی علیه السلام فرمود: ای ابالحسن اگر برای فرزندانت نذری کنی خداوند به ایشان عافیت می بخشد. امام علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و فضه نذر کردند که سه روز روزه بگیرند تا بیماری حسنین شفا یابد. در روز اول هنگام افطار مسکینی به در خانه آمد و تقاضای غذا کرد. ایشان غذای خود را به او دادند. روز دوم هنگام افطاریتیم و اسیری به در خانه آمدند و آنها غذای خود را به آنها دادند. روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه بود که سوره هل أتی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد. (مناقب آل ابی طالب، ج3، ص149) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره انسان را قرائت نماید پاداش او بهشت و حوریان بهشتی خواهد بود. (مجمع البیان، ج10, ص206) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که سوره انسان را قرائت نماید خداوند او را با تعداد زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید و در سرای باقی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص121) در سیره امام رضا علیه السلام آمده است: ایشان در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول سوره حمد و انسان و در رکعت دوم بعد از حمد سوره غاشیه را قرائت می نمود و می فرمود: هر کس در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه اینگونه نماز بخواند خداوند در این دو روز ایشان را از شرور در امان می دارد. (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص308) امام صادق علیه السلام همچنین فرمودند: من ضامنم برای هر یک از شیعیانم که در نماز صبح روز پنجشنبه سوره انسان را بخواند و اگر در آن شب یا روز بمیرد با امنیت و بدون حساب از گناهانی که انجام داده وارد بهشت می شود و دیوان حسابرسی برای او باز نمی شود و در قبر از او پرسشی نخواهد شد و اگر زنده بود در حفظ و امان الهی است و آفات دنیا از او برداشته می شود و چیزی از جنبنده های زمینی تا پنجشنبه بعد به او آسیبی نمی رساند. (الاصول السته عشر، ص3)
آثار و برکات سوره انسان موجب قدرت روح، اعصاب، قلب از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است: هر کس بر قرائت سوره انسان مداومت ورزد اگر روحش ضعیف باشد دارای قدرت روحی می شود و اگر این سوره را بنویسند و پس از شستن، آب شسته شده آن را بنوشند برای درد قلب سودمند است و تنش سلامت می یابد و بیماری هایش خوب می شود. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543) امام جعفر صادق علیه السلام نیز فرمودند: قرائت سوره انسان موجب تقویت و نیرومندی روح و قوی شدن اعصاب و آرامش یافتن اضطراب مفید است و اگر کسی که در قرائت آن ضعیف است و نمی تواند آن را بخواند این سوره را بنویسد و پس از شستن آب آن را بنوشد از ضعف نفس جلوگیری می کند و نتیجه بخش است. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543)
رسول خدا (ص) فرمودهاند:
هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است؛ و همچنین زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر نمیگذارد و در غیاب شوهر، خود را خوشبو نمیکند که اگر چنین کند، دینش را تباه و خدا را به خشم آورده است. برای زن، جایز نیست مچ پا را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد، اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.
هر زنی که شوهر خود را بیازارد،خداوند هیچ انفاق و عوض و کار نیکی را نمی پذیرد تا او را راضی کند، حتی اگر روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بگذراند و ... چنین زنی اولین کسی است که وارد آتش خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
هيچ كس نيست كه ما اهل بيت (ع) را دوست داشته باشد و از ما متابعت کند، مگر اين كه هرگاه مرتکب لغزش شود، خداوند گام ديگر او را، اصلاح نماید و این خطای بنده و الهام خداوند، آنقدر ادامه یابد، تا سرانجام منجر به حسن عاقبت او شده و در روز قيامت جزء نجاتیافتگان باشد.
الاحکام، ج ۲، ص ۵۵۵. میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۳۶. مودة اهل البیت ع، ص ۱۲۰. احقاق الحق، ج ۲۴، ص ۴۳۱.
مردى به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کرد که اندازه حُسن خلق چقدر است؟
فرمودند: همان را که براى خودت از مردم انتظار دارى، همان را براى مردم بگوئى.
سپس عرض کرد پس اندازه توکل چقدر است؟
فرمودند: جز از خدا از هیچ کس نترسى.
عرض کرد من دوست دارم بدانم که شما مرا چقدر دوست دارى؟
فرمودند: مراجعه به دلت کن، ببین تو مرا چقدر دوست دارى، من هم همان اندازه تو را دوست دارم.
و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منه.
امام هادی علیه السلام فرمودند:
در زمانی که عدل غالب بر ظلم و جور است، حرام است که کسی به احدی گمان بد ببرد، مگر آن که بدی او را بداند؛
و در زمانی که ظلم و جور بر عدل غلبه دارد، مبادا کسی به احدی گمان خیر ببرد، مگر به کسی که خیر او را بداند.
مستدرک الوسائل، ج9 ص 146
فضیلت استغفار در ماه رجب امام علی علیه السلام فرمودند: درماه رجب زیاد استغفارنمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد می کند. و هر شخص در این ماه زیاد استغفرالله گوید فرشتگان بر او مژده بهشت را می دهند. فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را می دهد. و پایان سخن اینکه، ماه رجب ماه کشت (انجام اعمال صالح) "شعبان"ماه آبیاری (بااشک) و رمضان ماه دروی رحمت است. (منبع: فضایل دوازده ماه قمری)
عبادت تجار، بندگان و آزادگان امام حسین علیه السلام فرمودند: إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ. گروهى خدا را از روى میل به بهشت عبادت مى کنند، که این عبادت تجارت کنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى پرستند و این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شایستگى مى پرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است. تحف العقول: ص ۲۷۹
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
… فیکون موته بِاشَّد حَسْرَهً واَعْظَمُ اَسَفٍ؛ (وقتی ملک الموت منازل عذاب کافر را به او می نمایاند) مرگش با شدیدترین حسرت و عظیمترین افسوس همراه خواهد شد.»
و اما حق فرزندت؛ آن است که بدانی او از تو است و در این دنیا به تو وابسته است، خوب باشد یا بد. و تو باید پاسخگوی سرپرستی او باشی درباره تربیت و راهنمایی او به سوی پروردگارش و یاری او به اطاعت وی درباره خودت و درباره خودش، پس بر عمل او ثواب می بری و در صورت کوتاهی کیفر خواهی دید. پس درباره او کاری کن که در دنیا اثر نیکو داشته باشد و خود را بدان بیارایی و در نزد پروردگارش نسبت به او معذور باشی به سبب سرپرستی خوبی که از او کردی و نتیجه الهی که از او گرفتی.
تحف العقول، ص 269.
سرمایه ارزشمند امام سجاد علیه السلام فرمودند:
... وِ أمّا حَقُّ ألْمالِ فَأَنْ لاتأخُذَهُ إلاّ مِنْ حِلّهِ وَ لاتُنفِقَهُ إلّا فَی حِلّهِ... حق مال این است که آن را تنها از راه حلال تحصیل کرده و فقط در راه مباح و شایسته هزینه نمایی.
تحف العقول، ص 191.
شرح حدیث: هر سرمایه و تولیدی ارزش ندارد. سرمایه و تولید باید از راه مشروع و قانونی تحصیل شود و در راه حلال و شایسته هم هزینه گردد، تا حق آن ادا شود. مالی که از راه تولید شراب، مواد مخدّر و محصولات ضداخلاقی به دست می آید، نه تنها ارزش مالی ندارد بلکه حرام است و اصل آن مواد و محصولات هم باید از بین برود.
تولید، نشانه مروت امام سجاد علیه السلام فرمودند:
اِسْتنماءُ (استثمار) ألْمالِ، تَمامُ الْمُروَّۀِ؛ فراهم ساختن زمینه برای نمو و افزایش دارایی ها، کمال مردانگی و مروّت است.
بحارالانوار، ج 78، ص 78، تحف العقول، ص 287.
شرح حدیث: از راه های مهم افزایش و نموّ اموال، سرمایه گذاری آنها در بخش تولید است.
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
قَالَ سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ قَالَ: ال_ْمُجِیبُ ال_ْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَهِ السُّؤَالِ؛ از علی بن أبی طالب علیه السلام درباره فصیح ترین مردم سؤال شد؟ آن حضرت فرمود: کسی است که در برابر سؤال ناگهانی، پاسخ ساکت کننده داشته باشد. (مخاطب را قانع کند)
و امّا حق پدرت آن است که بدانی که او ریشه توست و تو شاخه او هستی و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر گاه در وجود خود چیزی دیدی که دوست داشتی بدان که از پدرت داری و حمد خدای را به جا آور و او را به همان اندازه شکر کن.
تحف العقول، ص 269
پاکی امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ مِنّا لایَکُونُ إلاَّ مَعْصُومَا، وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَهُ فی ظاهِرِ الْخِلْقَهِ فَیُعْرَفَ، وَ لِذلِکَ لایَکُونُ إلاّ مَنْصُوصَا؛ امامی از ما (اهل بیت) نیست مگر این که معصوم باشد و عصمت به ظاهر خلقت (و صورت) نیست تا (به چشم و ظاهر) شناخته شود و به این خاطر کسی امام نیست مگر به نص و تصریح (پیشوایان قبلی).
معانی الأخبار، ص 132.
قرآن و امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ؛ امام (مردم را) به قرآن راهنمایی می کند و قرآن به امام هدایت می کند.
معانی الأخبار، ص 132.
آرزوی فرزند سالم درباره سیره امام سجاد علیه السلام در روایت آمده:
إذَا بُشِّرَ [علی بن الحسین علیهماالسلام ] بِوَلَدٍ لا یَسْأَلْ أَذَکَرٌ هُوَ أَمْ أُنْثَی حَتَّی یَقُولُ : أَسَوِیٌّ؟ فَإِذَا کَانَ سَوِیّاً قَالَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ مِنِّی شَیْئاً مُشَوَّهاً؛ هنگامی که حضرت سجاد علیه السلام را به ولادت مولودی بشارت می دادند، پیش از آن که از پسر یا دختر بودن او سؤال کند از سالم بودن او جویا می شد ، پس اگر فرزند، سالم بود، می گفت: خدای را شکر که از من، فرزندی زشت و ناسالم نیافرید.
مکارم الاخلاق، ص 228؛ عده الداعی، ص 88.
قداست سرزمین کربلا امام سجاد علیه السلام فرمودند:
تزهر أرض کربلا یوم القیامه کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسه الطیبه المبارکه التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنه. زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى درخشد و ندا مى دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
کامل الزیارات، ص ۲۶۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: امام خمینیِ عزیز بزرگ ما، افتخاربزرگش این بودکه یک امت بتواندعامل به سخن پیامبر اسلام باشد. حبّ اهل بیت درهمهی عالم اسلام، عمومی است. وقتی عدالت و عبودیّت خدا نباشد،جامعه پوک و ذهنها خراب میشود. هرکس بتواند جامعهی اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ولایت، یعنی حكومتی كه همراه با محبت، همراه با پیوستگی با مردم وهمراه با عاطفهی نسبت به آحاد مردم است. در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيداكردهايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. ملت ايران حاضر نيست اين قلدرى را كه امريكا بهخرج مىدهد، قبول كند. درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبت و عشق است. درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابىعبدالله الحسین علیهالسلام انجام دادید. نام امام حسین علیهالسلام را خدا بزرگ کرده است و اوست که حادثهى کربلا را در تاریخ نگه داشته است.
۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اوّل و آخر، تقواست و توصیه اصلی به توشهگیری از تقواست. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین کودک نور دیده سوگلی پیامبر است. حسینبنعلی؛ عزیزترین عزیزان پیامبر است ؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد، جان خودش را، جان عزیزانش را، جان علی اصغرش را، جان علی اکبرش را و جان عباسش را فدا میکند؛ اما نتیجه میگیرد. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بینهایت دوست میداشت. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عاشورا غیر از درسهایش، عبرتهایی دارد که مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. درسهای عاشورا، یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است و مخصوص زمان معیّنی نیست. درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابیعبداللَّه الحسین علیهالسّلام انجام دادید. حادثه عاشورا را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. حادثه عاشورا، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عدالت، یعنى هر چیزى را به جاى خود گذاشتن و به هر کسى حق او را دادن. تربیت انسانها کار تدریجی است؛ کار دفعی نیست ولایت، یعنی حکومتی که همراه با محبّت، همراه با پیوستگی با مردم ، همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است، فقط فرمانروایی و حکمرانی نیست. نام امام زنده و جاودانه است. حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آنچنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت و امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خودشان، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ارزشها تهیدست میشود و به نقطهای میرسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی میماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش میآید؛ مانند امتحان قیام ابیعبداللَّه و جامعه در این امتحان مردود میشود. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند ... بدانید که حتی جزئیات حادثه کربلا هم ثبت شده است؛ چه کسی کدام ضربه را زد، چه کسی اوّل زد، چه کسی فلان چیز را دزدید؛ همه اینها ذکر شده است. آن کسی که مثلاً قطیفه حضرت را دزدید و به غارت برد، معلوم است؛ یعنی خاندان پیامبر و دوستانشان نگذاشتند که این حادثه در تاریخ گم شود. در قضایای کربلا زیاد میبینید که امام حسین گریه کرد. این گریه، گریه جزع نیست؛ همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام عاطفه را در فرد رشد میدهد. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود ... امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حق درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفاء آن، از همهی ابزارها و وسائل زمان، استفاده میشد. سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعتماد دلها و جانها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت: انا اعطیناک الکوثر... ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز، دستهای مجرم، که از آغاز انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس همه سعی شان این بود، که حقانیت درخشان و مظلومانهی یاوران خمینی عزیز را، کتمان کنند در کار آنند که خاطرههای دوران جنگ را، به دست تند با دهای تبلیغات مغرضانه بسپرند، و آنها را در وادی فراموشی رها کنند، ولی بیشک موفق نخواهند شد. همت و غیرت و ایمان صادقانهی خیل عظیم مؤمنان انقلاب و اسلام بخصوص جوانان غیور و صالح که بدنهی عظیم ملت ایران را تشکیل میدهند، یکبار دیگر در تاریخ تجربهی احیاء نام و یاد آن حق مظلوم را، تکرار خواهند کرد. و به توفیق الهی خورشید فروزان شهادت، همهی حجابهای تحریف و فریب را، خواهد شکافت. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: نام و یاد شهیدان عزیز ما نیز، همانند سیدهی عالمیان، با گذشت زمان نورانیتر و نافذتر خواهد شد. پروردگارا شهیدان را در جامعهی ما روز به روز عزیزتر فرما و همهی مشتاقان شهادت را توفیق پیوستن، به آن کاروان مبارک در سیر عرشی و ربوبیاش، عنایت کن، و دعای حضرت بقیه الله ارواحنا فداه را، سایهی سر آنان قرار ده، و روح امام راحل عظیمالشأن را با آنان محشور فرما. آمین با رب العالمین. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بیدینی و ضدانقلابی. (14/10/1401)
بخشهایی از وصیت نامه شهید احمد دشتی رحمت آبادی
شهادت: بهمن 1359 در سوسنگرد
برادران من حتى فرصت نيافتم حضور امام امت برسم، اگر توانستيد حتما براى من به حضور امام برويد و به ايشان بگوييد که از خدا برايمان طلب آمرزش کند و از ايشان براى اينکه واقعا ما را در راه الله قرار داد تشکر کنيد برادران و خواهران من اميدوارم که همگى به اماممان خمينى عزيز ايمان داشته باشيم و گوش به فرمان اين رهبر بزرگ و رهبرى که هميشه خارى در چشم امپرياليسم شرق و غرب بوده و خواهد بود ... ملت ايران نبايد از شهيد دادن وحشتى داشته باشند و بگويند که جوان هايمان را از دست دادهايم. نه اين درست نيست، درخت اسلام خون مىخواهد تا بتواند رشد کند همه مىدانند که اين انقلاب براى حفظ قرآن و اسلام بوده است و روى اين اصل خدا ما را يارى خواهد کرد و تا زمانى که خدا را داريم از هيچ چيز و هيچ ابرقدرتى وحشت نداريم ... اميدوارم که برادران پاسدار در تشييع جنازه برادر کوچکشان شرکت کرده و راه پاک شهيدان اسلام را ادامه دهند و هميشه در پشت سر امام و روحانيون مبارز که همان راه اسلام اصيل است قدم بردارند و هر عمل ضد انقلابى را که هر مفسدى مىخواهد بر عليه انقلاب و ولايت فقيه انجام دهد در نطفه خفه کنند والسلام.
فرازهایی از وصیتنامه شهید علیرضا نهروانحیدرآبادی
شهادت: بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود
به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند، ولی انسان دیگری را در میان میلیونها گلوله حفظ میکند. به نام آن کسی که به شما هدیهای عطا میکند و پس از چندی آن را از شما پس میگیرد و به امید ظهور هرچه سریعتر منجی عالم بشریت حضرت حجت، مهدی موعود (عج). شهادت را از دست ندهید آنقدر به جبههها میروم و میجنگم، تا این که شهید شوم و یا اسلام پیروز شود. ما در این دنیا مثل مسافر هستیم و حتماً باید بگذریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ پس بهتر است قبل از این که مرگ، ما را در رختخواب غافلگیر کند ما برویم و در راه خدا کشته شویم و ما او را غافلگیر کنیم. نگذاریم که چنین شهادتی را از دست بدهیم. استغفار و دعا، بهترین درمانها برای تسکین دردها است پدر و مادر عزیزم! من به شما و خواهران و برادران، خیلی علاقه داشتم و به خدا قسم شما را از آنچه روی زمین بود از همه بیشتر دوست داشتم؛ ولی عشق خدا و دفاع از اسلام از اینها خیلی بالاتر است. برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردها است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند در خاتمه سخنی با بدخواهان: گمان نکنید که جوانان ما از مُردن و از شهادت میترسند. شهادت ارثی است که از اولیا به ما رسیده است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند؛ ولی ما که بعد از مرگ را حیات اخروی میدانیم، ترس و هراسی نداریم. این خائنان هستند که باید بترسند.
شهید اصغر موسیزاده يكم بهمن 1349، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود ... تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. روحاني بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم بهمن 1365، در شلمچه بر اثراصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. متن وصیت نامه شهید اصغر موسیزاده: مساجد را خالی نگذارید. این جبههها با پایبندی مساجد پایبند میباشد. در مراسم مذهبی شرکت کنید.
شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری
شهادت: هفتم بهمن 1365، در شلمچه
وصیت نامه شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری: شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن با مرگ خویش بر دشمن پیروز میشود. شهید قلب تاریخ است. همچنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی میدهد. جامعهای که رو به مردن میرود، جامعهای که فرزندانش ایمان خویش را از دست دادهاند و جامعهای که به مرگ تدریجی گرفتار است تسلیم را تمکین کرده است. جامعهای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت بازمانده است. شهید همچون قلبی به اندامهای خشک مرده بی رمق جامعه خون خویش را میرساند. بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل ایمان جدید به خویشتن را میبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید. امام حسین(ع) یک درس بزرگتر از شهادتش را به ما داده است و آن نیمه گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است، حجی که همه اجدادش و پدرانش برای احیای این سنّت جهاد کردند، این حج را نیمه تمام میگذارد و شهادت را انتخاب میکند.
بخشی از وصیت نامه شهید ستار مظفری
شهادت: هشتمین روز از بهمن ماه 1362
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نايب بر حقش حضرت امام خمينى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، بهتر است وصيت نامهام را با سخنى از رسولاكرم (ص) آغاز كنم كه فرمودهاند: خونى كه در راه خدا ريخته شود با ارزش ترين خون هاست و همچنين حضرت امام فرمودهاند: شهادت فوزى بس عظيم است. من پاى به اين سرزمين مقدس گذاشتهام تا در راه اسلام با كفار بجنگم، و از حريم مملكت اسلامى دفاع كنم، و اگر هم خدا قبول كرد در اين راه شهيد شدم، يعنى به آرزوى هميشگى خود رسیده ام. دوستان خوبم اگر من شهيد شدم مرا از ياد نبريد، حتماً نماز را سروقت بخوانيد و يادتان نرود كه به نماز جمعه برويد، زندگى نامه و وصيتنامههاى شهدا را بخوانيد از آنها درس عبرت بگیرید، امام را دعا كنيد و او را تنها نگذاريد، در تشييع پیکر شهدا و مجالس مذهبی شرکت کنید. سخنى چند با خانواده عزيزم و در حقيقت وصيتى چند به خانوادهام: از خداوند منان مى خواهم كه هميشه سالم و تندرست باشيد، در مرگ من هيچ گاه ناراحت نباشيد و افتخار كنيد كه شما هم شهيدى را به اسلام بزرگ و اين انقلاب اسلامى تقديم نمودهاید همانند كوه استوار باشيد زيرا از استوارى و پابرجايى خانواده های شهداست كه وحدت و يكپارچگى بين امت اسلام حكم فرماست. از خواهران عزیزم می خواهم برای شهادت من گریه نکنند، برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید، براى بهشتىها، رجائىها، باهنرها گریه کنید که مظلوم از دنیا رفتند. پدر و مادر عزیزم اگر سرزمين مقدس عراق به دست سپاهيان اسلام از دست بعثيان كافر آزاد شد وان شاءالله كه مىشود شما هم به كربلا مىرويد و امام حسين و ديگر ائمه را زيارت مىكنيد و از آنها بخواهيد كه اين شهيدى كه به اسلام هديه نمودهايد قبول كنند ...
بخشی از وصیت نامه شهید کریم کُلمی شهادت: هفتم مهرماه سال 1363 در منطقه عملیاتی میمک
من از تمام ملت مسلمان ایران میخواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشند و از ملت به پا خواسته ایران میخواهم که راه این شهیدان را ادامه دهند زیرا این انقلاب با خون این شهیدان به اینجا رسیده است ما باید از خون این شهیدان دفاع کنیم ... ما تا آخرین قطره خونی که داریم در راه این انقلاب و این شهیدان خواهیم جنگید و همیشه امام را دعا کنید.
بخشی از وصیت نامه شهید علی محمد دهقانی
شهادت: 9 آذر 1360 در بستان
به شما خواهرانم توصیه می کنم که از این به بعد باید بار مسئولیت و رسالت پیام خون را بدوش بگیرید و زینب گونه عمل کنید زیرا آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند. در اینجا لازم دانستم که این چند نکته را به عرض برادران و خواهران دینی برسانم شما که در پشت جبهه هستید و این گونه ایثار و فداکاری می کنید قدر این رهبر عظیم الشان را بدانید و در این زمان که فریاد حسین گونه اش به گوش شما می رسد او را یاری کنید و همیشه وحدت را که ضامن پیروزی است حفظ کنید و برای تحقق اسلام و آگاه کردن نسل جوان جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزید و از انقلاب اسلامی که با خون شهیدانی همچون مطهری ، بهشتی ، رجایی و باهنرها آبیاری شده حراست کنید. و پیام خون این شهیدان عزیز و همه از جان گذشتگان راه دین را به گوش جهانیان برسانید و این را بدانید و ابرقدرتها بدانند تا پیروزی انقلاب و برقراری حکومت عدل اسلامی در جهان از پای نخواهیم نشست و از خدا می خواهم که انقلابمان را به حکومت مهدی (عج) متصل کند به امید چنین روزی.
شهید مدافع حرم شهید «سعید علیزاده»
بخشی از وصیت نامه شهید صمد بيات
شهادت: بيست و یکم دي 1365، در شلمچه
... از برادران خود میخواهم در كارهاي نيك همديگر را ياري كنند و نيز نماز را حتماً فراموش نكنند، چون ما براي نماز جنگ مي كنيم. از شما خواهشمندم در آخر نماز خود براي طول عمر اين امام امّت و اين بت شكن قرن و اين پير رشيد جماران و منجي ايران دعا كنيد و خواستار سلامتي ايشان باشيد. ديگر اينكه در آخر هر نماز براي رزمندگان پيروز، پيروزي عظيمتر و بزرگتر را خواستار باشيد و منافقان و كساني كه به اين انقلاب توهين كرده و ضرر مي زنند را راهنمایي كنيد. برادران عزيز! اميدوارم هميشه در زندگي با ايمان و تقواي قوي خودتان بر دشواري ها غلبه كنيد و با صبر و روحيهاي عالي در زندگي پيشروي كنيد.
شهید "سیدمحمد حسینی"
شهادت: هنهم بهمن ماه 1364
بخشی از وصیت نامه:
سلام و درود خداوند بر پيامبر بزرگ اسلام.
خداوند سایهی اين رهبر بزرگ را از سر این امت شهیدپرور کوتاه نکند تا صاحب اصلي اين حرکت و مملکت ظهور کند؛ امت شهیدپروري که بهراستی ایثارگریشان نشانهی پربار بودنشان از معنويات اسلام است. امتي که هرلحظه بودنشان در جبهه نشانهی رشد مذهبي و انقلابي آنها است.
اي امتي که فرزندان پاک و مخلص خود را تقديم انقلاب اسلامي کرديد! شما که به کافران دين خدا نه گفتيد و لباس ذلت را به درآورديد و لباس خونين اباعبدالله لايه را به تن کرديد و لحظاتی از نبرد با الحاد و کفر نايستاديد؛ شما که هميشه فريادتان با خميني است و دعايتان بر خميني است و راهتان با خميني است؛ اين پيروزي را بر شما تبريک ميگويم.
شما را به کلام خدا قسم! شمارا به پيامبر بزرگ اسلام قسم تا ظهور حضرت مهدي شبيه امام عزيزمان را ياري کنيد؛ مرجع عزيزمان را ياري کنيد؛ وگرنه موجب برانگيختن غضب و خشم الهي خواهيد شد. امت حزبالله! زمان، زمانحساس است.
جنگ ميان حق و باطل با تمام قوا ادامه دارد. دشمنان داخلي و خارجي عليه اين انقلاب توطئه میکنند. کساني که در لواي اسلام ولي مخالف ولایتفقیه توطئه میکنند، بر شماست که درصحنه باشيد و شجاعانه و صبورانه با اين عوامل کفر بستیزید و به دشمن امان ندهيد. پيروزي از آن اسلام است.
خداوندا! از گناهان اين حقير و بیچاره درگذر و اگر سعادت شهادت نصیبم شد، چند وصيت دارم: مادرم! مرا ببخشيد که نتوانستم خدمات زياد شمارا جبران کنم. از خداوند برایم طلب مغفرت کن. برايم دعا کن که در آتش دوزخ نسوزم. مرا ببخشي مادر مهربان و عزيزم. برادران و خواهران عزيزم مرا ببخشيد و اين بندهاي گناهکار را دعا کنيد. عيال عزيزم! مرا بخش که همسر خوبي برائت نبودم. خداوند به شما صبر دهد. مقاوم و استوار با کمک خداوند ايستادگي کنيد و مرا دعا کنيد. شما آگاه بوديد که من آگاهانه در جبهه حضور داشته و هیچکس و هيچ تبليغي مرا به جبهه نکشاند، مگر یاریکردن اسلام عزيز ...
بخشی از وصیت نامه شهید «اسماعیل برهانی»
شهادت: هفتم بهمن ۱۳۶۶ در ارتفاعات گوجار
«خواهرم! زینب زمان باش و با ناملایمات، دست و پنجه نرم کن، در برابر سختیها و دشواریها استوار باش و حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگیات قرار بده.»
اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم برادران عزیز! شما را به تقوی سفارش میکنم. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) میکنم. افتخارم این است مسلمانم؛ زیرا اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم. این دفاع موقعیتی بود که عاشورای حسینی، بار دیگر در این سرزمین زنده شود و نشان داد که هنوز هم حسینیها هستند که حکومت الله را در سراسر جهان برقرار سازند.
امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن آگاهیم من با کمال میل به جبهه آمدم؛ زیرا ما فقط به خودمان تعلق نداریم، یعنی خلق نشدیم که راحت طلب باشیم و فقط درپی آسایش دنیوی، بلکه برای آزمایش آفریده شدیم تا با سربلند بیرون آمدن از این آزمون به زندگی جاوید آن جهان دست یابیم. جوانان عزیز! درخت انقلاب احتیاج به خون دارد تا سیراب بماند. اکنون که صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان به گوش میرسد، بر همه ملت مسلمان واجب است که لبیک بگوییم. امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این برای ما راهی نیست، یا پیروز میشویم و یا با شهادتمان اسلحهای مرگبار بر فرق دشمنان اسلام فرود میآوریم. «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین [۱] را خداوند به بندگان صالح خود وعده داده است.»
رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است
راه و حرکت ما تازه آغاز نشده، بلکه از تاریخ هابیل و قابیل شروع شده است. ما با نثار خون خود، زمینه حکومت حضرت مهدی (عج) را فراهم میکنیم. عزیزان! نمیتوانیم در این دنیایی که هر لحظه، خون بیگناهی به دست اربابان مزدوری چون کارتر، صدام و دیگر جنایتکاران به زمین میریزد، ساکت باشیم و حرفی نزنیم. باید در صف حق قرار گیریم، چه بهتر که در این راه شهادت نصیب ما بشود. رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است. راه ولایت فقیه استمرار راه انبیاست.
خدایا! تو خودت به من جان دادی و خودت هم جانم را خواهی گرفت، پس مرا در صراطی قرار بده که در لحظه جان دادن حسرت نخورم. بارالها! آنقدر گناه کردم و از فرمانت سرپیچی نمودم، که شرمندهام و از تو میخواهم مرا از آمرزیدگان درگاهت قرار بدهی و شهادت در راهت را نصیبم کنی. پروردگارا! اسلام و مسلمین را یاری ده و پیروزی را هر چه زودتر برای مسلمین نایل گردان. خدایا! از تو میخواهم در ظهور امام زمان تعجیل کنی و بر سلامتی نایبش بیفزایی و عمرش را افزون گردانی.
بخشی از وصیت نامه شهید محمدرضا قریببلوک
شهادت: پنجم تیر ۱۳۶۱
مسئول خون شهدا باشید
مسئول خون شهدا باشید. اگر در راه نبرد علیه کفر، سستی کنید، مدیون هستید و باید راه شهدا را ادامه دهید. ای مادرم! ناراحت نباش، چون پسر خود را در راه اسلام دادهای. نگو من پسرم را داماد نکردم. مگر خون ما از خون قاسم و علی رنگینتر است. مادرم! برادران مرا خوب تربیت کن و کمک به مستمندان بکنند. برای من گریه نکنید، برای حسینبنعلی گریه کنید و سیاه نپوشید و برای امام حسین (ع) سیاه بپوشید.
ای خواهرانم! مانند زینب باشید که چگونه مصیبت حسین (ع) را تحمل کرد و حجاب خود را حفظ کنید. اگر من شهید شدم، دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه مردم بدانند که من از دنیا چیزی را با خود نبردم و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند که من کورکورانه کشته نشدهام.
شهید مدافع حرم شهید نوید صفری
دستنوشته شهید: زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه نصیبم نشد و بدانید هرکه 40 روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. انشاءالله شرمنده شما نباشم.
بسیجی شهید داوود جاودانیان از بسیجیان تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد
شهادت: 1401/11/13 در ارتفاعات شمالغرب و در حین انجام ماموریت
شهید «شهرام حیدری» رئیس پلیس اطلاعات شهرستان جوانرود
و اذا جاءک الذین یؤ منون بایاتنا فقل سلام علیکم کتب ربکم على نفسه الرحمة اءنه من عمل منکم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده و اءصلح فأنه غفور رحیم (۵۴) و کذلک نفصل الایات و لتستبین سبیل المجرمین (۵۵)
ترجمه ۵۴ - هر گاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده ، هر کس از شما کار بدى از روى نادانى کند سپس توبه و اصلاح (و جبران ) نماید او آمرزنده مهربان است . ۵۵ - و اینچنین آیات را برمیشمریم (و روشن میسازیم ) تا راه گناهکاران آشکار گردد.
تفسیر بعضى معتقدند آیه نخست درباره کسانى نازل شده که در آیات قبل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور شد که از طرد آنها خوددارى کند، و آنها را از خود جدا نسازد و بعضى معتقدند درباره جمعى از گناهکاران بوده است که نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمدند و اظهار داشتند ما گناهان زیادى کرده ایم و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سکوت کرد تا آیه فوق نازل شد. اما شان نزول آن هر چه باشد، شک نیست که مفهوم آیه یک معنى کلى و وسیع است و همه را شامل میشود، زیرا نخست به صورت یک قانون کلى به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد که تمام افراد با ایمان را هر چند گناهکار باشند، نه تنها طرد نکند، بلکه به خود بپذیرد و چنین مى گوید: هر گاه کسانى که به آیات ما ایمان آورده اند به سراغ تو بیایند، به آنها بگو: سلام بر شما (و اذا جائک الذین یؤمنون بایاتنا فقل سلام علیکم ). این سلام ممکن است از ناحیه خدا و بوسیله پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده باشد، و یا مستقیما از ناحیه خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و در هر حال دلیل بر پذیرا شدن و استقبال کردن و تفاهم و دوستى با آنها است . در جمله دوم اضافه میکند، که پروردگار شما رحمت را بر خود فرض کرده است (کتب ربکم على نفسه الرحمة ). (کتب )که از ماده ( کتابت ) به معنى نوشتن است ، در بسیارى از موارد کنایه از الزام و ایجاب و تعهد مى باشد، زیرا یکى از آثار نوشتن مسلم شدن و ثابت ماندن چیزى است . و در جمله سوم که در حقیقت توضیح و تفسیر رحمت الهى است ، با تعبیرى محبت آمیز چنین مى گوید: هر کس از شما کارى از روى جهالت انجام دهد، سپس توبه کند و اصلاح و جبران نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است (انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم ) همانطور که سابقا گفته ایم منظور از (جهالت ) در اینگونه موارد، همان غلبه و طغیان شهوت است که انسان نه از روى دشمنى و عداوت با حق ، بلکه به خاطر غلبه هوى و هوس آنچنان مى شود که فروغ عقل و کنترل شهوت را از دست مى دهد، چنین کسى با اینکه عالم به گناه و حرام است اما چون علمش تحت الشعاع هوى و هوس واقع شده ، به آن جهل اطلاق گردیده ، مسلما چنین کسى در برابر گناه خود مسؤ ل است ، اما چون از روى عداوت و دشمنى نبوده ، سعى و کوشش مى کند اصلاح و جبران کند. در حقیقت آیه فوق به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد، که هیچ فرد با ایمانى را از هر طبقه و نژاد و در هر شرائطى بوده باشد، نه تنها از خود نراند، بلکه آغوش خویش را یکسان به روى همه بگشاید، حتى اگر کسانى آلوده به گناهان زیاد باشند، آنها را نیز بپذیرد و اصلاح کند. و در آیه بعد براى تاکید مطلب مى فرماید:(ما آیات و نشانه ها و دستورات خود را این چنین روشن و مشخص مى کنیم ، تا هم راه حقجویان و مطیعان آشکار گردد و هم راه گنهکاران لجوج و دشمنان حق (و کذلک نفصل الایات و لتستبین سبیل المجرمین ). روشن است که منظور از مجرم ، در آیه فوق هر گناهکارى نیست ، زیرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این آیه ماموریت پیدا مى کند گناهکاران را در صورتى که به سوى او بیایند هر چند اعمال خلافى از روى نادانى انجام داده باشند، بپذیرد، بنابراین منظور از مجرم همان گناهکاران لجوج و سرسختى است که با هیچ وسیله تسلیم حق نمى شوند. یعنى بعد از این دعوت عمومى و همگانى به سوى حق ، حتى دعوت از گناهکارانى که از کار خود پشیمانند، راه و رسم مجرمان لجوج و غیر قابل انعطاف کاملا شناخته خواهد شد
**************
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۵۶تا۵۸
قل انى نهیت اءن اءعبد الذین تدعون من دون الله قل لا اءتبع اءهواءکم قد ضللت اذا و ما اءنا من المهتدین (۵۶) قل انى على بینة من ربى و کذبتم به ما عندى ما تستعجلون به إن الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین (۵۷) قل لو اءن عندى ما تستعجلون به لقضى الامر بینى و بینکم و الله اءعلم بالظالمین (۵۸)
ترجمه : ۵۶ - بگو من از پرستش کسانى که غیر از خدا میخوانید نهى شده ام ، بگو من از هوى و هوسهاى شما پیروى نمى کنم اگر چنین کنم گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود. ۵۷ - بگو من دلیل روشنى از پروردگارم دارم و شما آنرا تکذیب کرده اید (و نپذیرفته اید) آنچه شما درباره آن عجله دارید به دست من نیست ، حکم و فرمان تنها از آن خدا است ، حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جدا کننده (حق از باطل ) است . ۵۸ - بگو اگر آنچه را که شما در باره آن عجله دارید نزد من بود (و به درخواست شما ترتیب اثر مى دادم عذاب الهى بر شما نازل مى گشت و) کار من و شما پایان گرفته بود و خداوند ظالمان را بهتر مى شناسد.
تفسیر اصرار بیجا در این آیات همچنان روى سخن به مشرکان و بت پرستان لجوج است - همانطور که بیشتر آیات این سوره نیز همین بحث را دنبال مى کند - لحن این آیات چنان است که گویا آنها از پیامبر دعوت کرده بودند به آئینشان گرایش پیدا کند پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور مى شود که صریحا به آنها بگوید: من از پرستش کسانى را که غیر از خدا مى پرستید نهى شده ام (قل انى نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله ). جمله نهیت (ممنوع شده ام ) که به صورت فعل ماضى مجهول آورده شده است اشاره به این است که ممنوع بودن پرستش بتها چیز تازهاى نیست بلکه همواره چنین بوده و خواهد بود. سپس با جمله : بگو اى پیامبر من پیروى از هوا و هوسهاى شما نمى کنم (قل لا اتبع اهوائکم ) پاسـخ روشنى به پیشنهاد بى اساس آنها مى دهد و آن اینکه بت پرستى هیچ دلیل منطقى ندارد، و هرگز با حکم عقل و خرد جور نمى آید، زیرا عقل به خوبى درک مى کند که انسان از جماد اشرف است چگونه ممکن است انسان در برابر مخلوق دیگرى و حتى در برابر موجود پست تر سر تعظیم فرود آورد، علاوه بر این بتها غالبا ساخته و پرداخته انسان بودند چگونه ممکن است چیزى که مخلوق خود انسان است معبود او و حلال مشکلاتش گردد، بنابراین سرچشمه بت پرستى چیزى جز تقلید کورکورانه و پیروى از خرافات و هوا پرستى نیست . و در آخرین جمله براى تاکید بیشتر مى گوید: اگر من چنین کارى را کنم مسلما گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود (قد ضللت اذا و ما انا من المهتدین ). در آیه بعد پاسـخ دیگرى به آنهاو آن اینکه من بینه و دلیل روشنى از طرف پروردگارم دارم اگر چه شما آن را نپذیرفته و تکذیب کرده اید (قل انى على بینة من ربى و کذبتم به ). بینة در اصل به چیزى مى گویند که میان دو شى ء فاصله و جدائى مى افکند به گونه اى که دیگر هیچگونه اتصال و آمیزش با هم نداشته باشند، سپس به دلیل روشن و آشکار نیز گفته شده ، از این نظر که حق و باطل را کاملا از هم جدا مى کند. در اصطلاح فقهى اگر چه ( بینة ) به شهادت دو نفر عادل گفته مى شود ولى معنى لغوى آن کاملا وسیع است و شهادت دو عادل یکى از مصداقهاى آن مى باشد و اگر به معجزات بینة گفته مى شود باز از همین نظر است که حق را از باطل جدا مى کند و اگر به آیات و احکام الهى بینة گفته مى شود باز به عنوان مصداق این معنى وسیع است . خلاصه در این آیه نیز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور است روى این نکته تکیه کند که مدرک من در مسئله خدا پرستى و مبارزه با بت کاملا روشن و آشکار میباشد و انکار و تکذیب شما چیزى از اهمیت آن نمى کاهد. سپس به یکى دیگر از بهانه جوئیهاى آنها اشاره مى کند و آن اینکه آنها مى گفتند اگر تو بر حق هستى کیفرهائى که ما را به آن تهدید میکنى زودتر بیاور پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در پاسـخ آنها میگوید آنچه را شما درباره آن عجله دارید به دست من نیست ) (ما عندى ما تستعجلون به ). تمام کارها و فرمانها همه به دست خدا است (ان الحکم الا لله ). و بعد به عنوان تاکید مى گوید: او است که حق را از باطل جدا مى کند و او بهترین جدا کنندگان حق از باطل است (یقص الحق و هو خیر الفاصلین ). بدیهى است کسى میتواند به خوبى حق را از باطل جدا کند که علمش از همه بیشتر باشد و شناخت حق و باطل براى او کاملا روشن است ، به علاوه قدرت کافى براى اعمال علم و دانش خود نیز داشته باشد و این دو صفت (علم و قدرت ) به طور نامحدود و بى پایان تنها براى ذات پاک خدا است ، بنابراین او بهترین جدا کنندگان حق از باطل است . در آیه بعد به پیامبر دستور مى دهد که در برابر مطالبه عذاب و کیفر از ناحیه این جمعیت لجوج و نادان به آنها بگو : اگر آنچه را که شما با عجله از من مى طلبید در قبضه قدرت من بود و من به درخواست شما ترتیب اثر میدادم کار من و شما پایان گرفته بود (قل لو ان عندى ما تستعجلون به لقضى الامر بینى و بینکم ). اما براى اینکه تصور نکنند مجازات آنها به دست فراموشى سپرده شده در پایان خداوند از همه کس بهتر ستمکاران و ظالمان را مى شناسد و به موقع کیفر آنها را خواهد داد (و الله اعلم بالظالمین ).
نکته ها در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: ۱ - از آیات قرآن استفاده مى شود که بسیارى از اقوام گذشته همین درخواست را از پیامبران خود داشتند، که اگر راست مى گوئى پس چرا مجازاتى را که براى ما انتظار دارى به سراغ ما نمى فرستى ؟! قوم نوح (علیه السلام ) چنین درخواستى را از او کردند و گفتند اى نوح ! چرا این همه با ما سخن مى گوئى و مجادله مى کنى ؟ اگر راست مى گوئى عذابى را که به عنوان تهدید مى گوئى زودتر بیاور قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین (هود - 32) نظیر این تقاضا را قوم صالح نیز از او کردند (اعراف - 77). و همچنین قوم عاد به پیامبرشان هود چنین پیشنهادى داشتند (اعراف - 70) از سوره اسراء نیز استفاده مى شود که این درخواست از پیامبر اسلام مکرر واقع شد، حتى گفتند ما به تو ایمان نمى آوریم مگر زمانى که یکى از چند کار انجام دهى از جمله اینکه سنگهاى آسمانى را قطعه قطعه بر سر ما بیفکنى ! (او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا) (اسراء - 92). این درخواستهاى نامعقول یا به عنوان استهزاء و مسخره کردن صورت مى گرفته و یا به راستى به عنوان طلب اعجاز و در هر دو صورت کار احمقانه اى بود، زیرا در صورت دوم موجب نابودى آنها مى شده و جائى براى استفاده از معجزه باقى نمى مانده و در صورت اول نیز با دلائل و نشانه هاى روشنى که پیامبران با خود داشتند حداقل احتمال صدق آنها در نظر هر بیننده مجسم میشده است ، چطور ممکن است با چنین احتمالى انسان تقاضاى نابودى خودش را بکند، یا آن را به شوخى بگیرد ، ولى تعصب و لجاجت بلاى بزرگى است که جلو هر گونه فکر و منطق را مى گیرد. ۲- جمله (ان الحکم الا لله ) معنى روشنى دارد و آن اینکه : هر گونه فرمان در عالم آفرینش و تکوین و در عالم احکام دینى و تشریع به دست خدا است ، و بنابراین اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ماموریتى پیدا مى کند آنهم به فرمان او است . و اگر حضرت مسیح مثلا مرده اى را زنده مى کند آنهم به اذن او است ، همچنین هر منصبى اعم از رهبرى الهى و قضاوت و حکمیت به کسى سپرده شده است آنهم از ناحیه پروردگار است . اما متاسفانه جمله به این روشنى در طول تاریخ کرارا مورد سوء استفاده واقع شده است ، گاهى خوارج براى ایراد به مسئله تعیین حکمین در جریان جنگ صفین که به پیشنهاد آنها و امثال آنها صورت گرفته بود به این جمله چسبیده و به گفته على (علیه السلام ) کلمه حقى را گرفته و در معنى باطلى به کار میبردند، و تدریجا جمله لا حکم الا لله شعارى براى آنها شد. آنها آن قدر نادان و ابله بودند که تصور مى کردند اگر کسى به فرمان خدا و به دستور اسلام در موضوعى حکمیت پیدا کرد با جمله ان الحکم الا لله مخالف است ، با اینکه قرآن زیاد میخواندند اما کمتر مى فهمیدند، زیرا حتى قرآن در موضوع دادگاه خانوادگى اسلام تصریح به انتخاب حکم از طرف زن و مرد مى کند (فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها) (نساء - 35) بعضى دیگر - همانطور که فخر رازى در تفسیر خود نقل مى کند - این جمله را دلیلى بر مسلک جبر گرفته اند، زیرا وقتى قبول کنیم همه فرمانها در جهان آفرینش به دست خدا است اختیارى براى کسى باقى نمى ماند. در حالى که مى دانیم آزادى اراده بندگان و اختیار آنها نیز به فرمان پروردگار است ، این خدا است که مى خواهد آنها مختار و آزاد در کار خود باشند تا در پرتو اختیار و آزادى ، تکلیف و مسئولیت بر دوش آنها نهد و تربیت شوند. ۳- جمله یقص در لغت به معنى قطع کردن و بریدن چیزى است و اینکه در آیه فوق مى خوانیم یقص الحق : خداوند حق را میبرد یعنى کاملا آنرا از باطل جدا و تفکیک مینماید، بنابراین جمله بعد و هو خیر الفاصلین او بهترین جدا کنندگان است تاکید براى این موضوع محسوب مى شود. و باید توجه داشت که جمله ( یقص ) از ماده ( قصه ) به معنى بیان سرگذشت و داستان نیست آنچنان که بعضى از مفسران پنداشته اند.
تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۲ - تفسیر نور
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» همانا کسانیکه (به اسلام) ایمان آورده و کسانیکه یهودی شدند و نصاری و صابئان، هرکسکه به خدا و روز قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس برای آنها در نزد پروردگارشان، پاداش و اجر است و بر آنها ترسی نیست و آنها محزون نمیشوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۲:
در تفسیر نمونه از جامعالبیان، نقل شده است:
سلمان فارسی به رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله گفت: دوستان من که اهل ایمان و نماز بودند، ولی شما را ندیدند تا به شما ایمان بیاورند؛ وضع آنها در قیامت چگونه است؟
یکی از حاضرین جواب داد: اهل دوزخ هستند.
ولی این آیه نازل شد که هر کدام از پیروان ادیان که در عصر خود بر طبق وظایف و فرمان الهی عمل کردهاند، مأجور هستند. آیا طبق آیه ۶۲، سوره بقره می توان بر یهودیت و مسیحیت باقی ماند؟
این آیه نمیتواند بهانه و دستاویزی برای ماندن در یهودیّت و مسیحیّت باشد؛ زیرا
اوّلًا: قرآن، اهل کتاب را به اسلام دعوت نموده است.
ثانیاً: تهدید کرده که اگر آگاهانه به سراغ دینی غیر از اسلام بروند، مورد قبول نیست. «آل عمران، ۸۵»
مراد از «الَّذِینَ هادُوا» یهودیان هستند. این نامگذاری یا بهسبب اظهار توبۀ آنان است که با تعبیر«إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ» «اعراف، ۱۵۶» آمده است و یا بهجهت آنکه این قوم به یکی از فرزندان حضرت یعقوب که یهود نام داشت، منسوب بودند.
مراد از «النَّصاری»، مسیحیان هستند که در جواب حضرت عیسی که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی» گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» «صف، ۱۴»
شاید هم این نامگذاری بهجهت سکونت آنان در منطقۀ ناصریّه، زادگاه عیسی علیهالسّلام باشد.
«صابئین» به کسانی گفته میشود که خود را پیروان حضرت یحیی میدانند و برای ستارگان، قدرت تدبیر قائل هستند.
نام این گروه در سورههای بقره، مائده و حج، در کنار یهود، نصاری، مجوس و مشرکین آمده است. «بقره، ۶۲، مائده، ۶۹، حج، ۱۷»
از اینجا معلوم میشود که صابئین غیر از چهار دستۀ مذکور هستند.
پیروان این آیین نیز همانند سایر اهل کتاب، به اسلام دعوت شدهاند. اینها با توجّه به اعتقادات خاصّ خود، پیروان اندکی دارند و اهل تبلیغ از دین خودشان نیستند. آنها بیشتر در کنار رودخانهها و دریاها زندگی میکنند و گوشهگیر و منزوی هستند.
این افراد، غسلهای متعدّدی دارند که در تابستان و زمستان باید در رودخانه و آب جاری انجام دهند.
هماکنون تعداد نزدیک به پنجهزارنفر از آنان در خوزستان در کنار رود کارون و شهرهای دیگر آن استان زندگی میکنند و قریب به هشتهزارنفر نیز در عراق در کنار دجله و شهرهای دیگر عراق سکونت دارند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۲:
۱. تمام ادیان آسمانی، اصول مشترک دارند توحید، معاد و انجام اعمال صالح. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»
۲. مهمترین اصل اعتقادی بعد از توحید، معاد است. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»
۳. صاحبان ادیان دیگر در صورت بیاطّلاعی از اسلام، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، اگر به دین آسمانی خود ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند و در بیاطّلاعی خود مقصّر نباشند، اهل نجات هستند. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
۴. انسان، تنها در سایۀ ایمان به خداوند و امید به معاد و انجام عمل صالح، آرامش مییابد. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
۵. سعادت و کرامت، مربوط به ایمان و عمل صالح است؛ نه عنوانِ مسلم، یهودی، مسیحی و صابئی. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ»«لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» و (یاد کن) زمانیکه از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) آنچه را (از آیات و دستورات خداوند) به شما دادهایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، بهخاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزگار شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۳:
ماجرای کندهشدن کوه طور از جای خود و قرار گرفتن در بالایِِ سرِ یهود، در سورههای «بقره، ۹۳»، «نساء، ۱۵۴» و «اعراف، ۱۷۱» نیز آمده است.
همچنین شاید مراد از پیمان مطرح شده در این آیه، همان پیمانی باشد که در سوره های بقره، ۴۰ و ۸۲» و مائده ، ۱۲» آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۳:
۱. میثاق گرفتن، یکی از عوامل و انگیزههای عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. خداوند، هم از طریق فرستادن پیامبر و هم با نشان دادن کارهای خارقالعاده، حجّت را بر مردم تمام کرده است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۳. تهدید، برای سرکوبکردن روحیّههای مغرور و لجوج، یک وسیلۀ تربیتی است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۴. حفظ دستاوردهای انقلاب (نجات از سلطۀ فرعون و آزاد شدن از اسارت و)، باید با قدرت و قوّت دنبال شود. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۵. عمل به آیات و احکام الهی، باید همراه با جدّیّت، عشق و تصمیم باشد؛ نه شوخی، نه عادت، نه شکّ و نه تشریفات. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ»
۶. معارف دینی باید با تدریس و تبلیغ، در اذهان مردم زنده بماند. «اذْکُرُوا ما فِیهِ»
۷. یاد آیات الهی و تدبّر در آنها، زمینهساز تقواست. «اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۴ - تفسیر نور:
«ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ» سپس شما بعد از این جریان (که کوه طور را بالای سر خود دیدید، بازهم) رویگردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود قطعاً از زیانکاران بودید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۴:
۲. نومید نشوید، زیرا که خداوند با متخلّفان نیز با فضل و رحمت برخورد میکند. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»
۳. نجات از خسارت، در سایۀ فضل و رحمت الهی است. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۵ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» قطعاً شما از (سرنوشت) کسانی از خودتان که در روز شنبه، نافرمانی کردند (و بهجای تعطیلکردن کار در این روز، دنبال کار رفتند) آگاه هستید، ما (به خاطر این نافرمانی) به آنان گفتیم: به شکل بوزینههای مطرود درآیید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۵:
یکی از احکام تورات، وجوب تعطیل کردن شنبه بود که حرص و آز، گروهی از بنیاسرائیل را به کار واداشت و با حیلهای که بعداً خواهیم گفت، روزهای شنبه، کار میکردند.
لذا خداوند، افراد حیلهگر را به صورت بوزینه درآورد تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
این ماجرا علاوهبر این آیه در سورۀ «اعراف، ۱۶۳ - ۱۶۶» نیز آمده است و اصولًا مسخ چهره، یکی از عذابهای الهی و تحقّق قهر خداوندی است.
گروهی از نصاری نیز بعد از نزول مائدۀ آسمانی، کفر ورزیدند که به شکل بوزینه و خوک در آمدند. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ» «مائده، ۶۰»
کلمۀ «سبت» بهمعنای قطع و دستکشیدن از کار است.
چنانکه در آیهای دیگر، دربارۀ نقش خواب فرموده است: «وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً» «نبأ، ۹»
و لذا شنبه، روز تعطیلی یهود، «یومالسبت» نامیده شده است.
«خاسِئِینَ» از مادۀ «خسأ» بهمعنی «طرد نمودن» است.
این واژه ابتدا برای طرد سگ به کار رفته، ولی سپس بهطورعام استعمال شده است. در آیه بهجای «قردة خاسئة»، «خاسِئِینَ» فرموده که صفت برای جمع مذکّر عاقل است، شاید این استعمال برای آن است که جسم آنان تبدیل به بوزینه شده، نه روح و عقل انسانی آنان؛ زیرا در این صورت، عذابِ بیشتری میکشند.
هر چند که برخی، همانند مراغی در تفسیر خود، مراد از بوزینهشدن را یک تشبیه دانسته و گفتهاند: این آیه نیز نظیر آیۀ «کَمَثَلِ الْحِمارِ» و یا «کَالْأَنْعامِ» است؛ یعنی مسخ معنوی آنان منظور است، نه مسخ صوری و ظاهری.
ولی در تفسیر أطیبالبیان روایتی از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاریخ بهخاطر کفرشان، تغییر چهره داده و به سیزده نوع حیوان، تبدیل شدهاند. «بحار، ج ۱۴، ص ۷۸۷»
همانگونه که در روایات میخوانیم دامنۀ مسخ در قیامت با توجّه به خصوصیّات روحی افراد، گستردهتر خواهد بود. در قیامت مردم چند گونه محشور میشوند؟
در قیامت مردم دهگونه محشور میشوند:
۱. شایعهسازان، بهصورت میمون؛
۲. حرامخواران، بهصورت خوک؛
۳. رباخواران، واژگونه؛
۴. قاضی ناحق، کور؛
۵. خودخواهان مغرور، کر و لال؛
۶. عالم بی عمل، درحالجویدن زبان خود؛
۷. همسایهآزار، دستوپابُریده؛
۸. خبرچین، آویخته به شاخههای آتش؛
۹. عیّاشان، بَدبوتر از مُردار؛
۱۰. مستکبران، در پوششی از آتش. «تفسیر مجمعالبیان و نورالثّقلین و صافی، ذیل آیۀ ۱۸ سورۀ نبأ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۵:
۱. از دانستنیهای تاریخ، عبرت بگیرید. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ»
۲. کسیکه حکم خدا را نسخ کند، خود را مسخ کرده است. تغییر و تحریف چهرۀ دین، تغییر چهرۀ انسانیّت را بهدنبال دارد. «اعْتَدَوْا» «کُونُوا قِرَدَةً»
۳. استراحت و عبادت، باید جزو برنامههای رسمی باشد و هر کس زمان تعطیل و تفریح و عبادت را به کار مشغول شود، متجاوز است. «اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ»
۴. هر کس راه خدا را کنار بگذارد، بوزینه صفت، مقلّد دیگران خواهد شد. «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ»
۵. در جهان طبیعت، تبدیل موجودی به موجود دیگر ممکن است. «کُونُوا قِرَدَةً»
۶. حیوانات، از رحمتِ خداوند دور نیستند؛ ولی حیوان شدن انسان، نشانۀ قهر و طرد الهی است. «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۶ - تفسیر نور:
«فَجَعَلْناها نَکالاً لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» ما این عقوبت را عبرتی برای حاضران معاصر و نسلهای بعدشان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۶:
«نَکالَ» عذابی است که اثر آن باقی و ظاهر باشد تا دیگران ببینند و عبرت بگیرند.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: مراد از «لِما بَیْنَ یَدَیْها»، مردم زمان نزول بلا هستند و مراد از «ما خَلْفَها»، امّتهای بعد از نزول هستند که شامل ما مسلمانان نیز میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۶:
۱. شکستها و پیروزیها باید برای آیندگان درس باشد. «نَکالًا» «ما خَلْفَها»
و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد (برای یافتن قاتل) مادهگاوی را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را به تمسخر میگیری؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۷:
این سوره را بهجهت این داستان، سورۀ بقره نامیدهاند.
فرمان ذبح گاو، در تورات، سِفر تثنیه، فصل ۲۱» بهعنوان یک قانون قضایی مطرح شده است . خلاصۀ ماجرا از این قرار بوده که مقتولی در بین بنیاسرائیل پیدا شد که قاتل آن معلوم نبود. در میان قوم نزاع و درگیری شروع شد و هر قبیله، قتل را به طایفه و قبیلهای دیگر نسبت میداد و خود را تبرئه میکرد.
آنها برای داوری و حلّ مشکل، نزد حضرت موسی رفتند. موسی علیهالسّلام به آنها فرمود: خداوند دستور داده گاوی را ذبح کنید و قطعهای از بدن آن را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرّفی کند.
آنها با شنیدن این جواب به موسی علیهالسّلام گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی گفت: مسخرهکردن کار جاهلان است و من به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم.
در فرهنگ قرآن و روایات، جهل بهمعنای بیخردی است؛ نه نادانی.
لذا کلمۀ «جهل» در برابر «عقل» به کار میرود، نه در برابر علم و چون مسخره کردن دیگران، نشانۀ بیخردی است، حضرت موسی از آن به خدا پناه میبرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۷:
۱. اگر فرمان خداوند، با ذهن و سلیقۀ ما مطابق نیامد و راز آن را نفهمیدیم، نباید آن را انکار کنیم. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ» «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
۲. موسی علیهالسّلام دستور ذبح گاو را از سوی خدا معرّفی میکند تا بلکه رعایت ادب نموده و تسلیم شوند، ولی آنها باز بهانهگیری میکنند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ»
۳. خداوند اگر اراده نماید، از بههمخوردن دو مرده، مردهای زنده میشود. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
۴. در کشتنِ گاو، تقدّس گاو کوبیده میشود؛ همانند بتشکنی ابراهیم علیهالسّلام و آتشزدن گوسالۀ طلایی سامری. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
۵. درجۀ ایمان مردم به پیامبرشان، از برخورد آنها در مقابل دستورات وی فهمیده میشود. «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
۶. استعاذه و پناهبردن به خدا، یکی از راههای بیمهشدن است. عصمت انبیاء در سایۀ استعاذه و امثال آن است. «أَعُوذُ»
۷. مسخرهکردن، کار افراد جاهل و بیخرد است. «أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
۸. جهل، خطری است که اولیای خدا، از آن به خدا پناه میبرند. «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
۹. خداوند در یک ماجرا، توحید، قدرتنماییِ خود، نبوّت، معجزۀ موسی و معاد، زنده شدن مرده، را به اثبات میرساند. تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۸ - تفسیر نور:
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لابِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» (بنیاسرائیل به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند که آن چگونه (گاوی) است؟
(موسی) گفت: همانا خداوند میفرماید: مادهگاوی که نه پیر و ازکارافتاده باشد و نه بکر و جوان؛ (بلکه) میان این دو (و میانسال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هرچهزودتر) انجام دهید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۸:
وقتی بنیاسرائیل فهمیدند که موضوع جدّی است، شروع به بهانهتراشی نمودند.
به نظر برخی مفسّران، احتمال میرود که این بهانهها از طرف قاتل واقعی به مردم القا میشد، تا مبادا رسوا شود. «تفسیر فخر رازی، ذیل آیه»
در هر حال روش سؤالکردنِ قوم، حکایت از روحیّۀ لجاجت آنان دارد که در آیه به آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است. پیامهای سوره بقره - آیه ۶۸:
۱. با ادب سؤال کنید. در این آیه کلمه «لَنا» دو بار تکرار شده و بهجای «ربّنا» کلمۀ «رَبَّکَ» آمده که نشانۀ روح تکبّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا»
۲. فرمان خداوند را سریع انجام دهید و از وسوسه و تردید بپرهیزید. «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۹ - تفسیر نور:
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ» (آنان به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن سازد که رنگش چگونه باشد؟ (موسی) گفت: همانا خداوند میگوید: آن مادهگاوی باشد زردِ یکدست، که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۹:
با اینکه فرمان ذبح، دو بار صادر شد، امّا گویا برخی از آنها قاتل را میشناختند و نمیخواستند معرّفی شود.
لذا از روی لجاجت و بهانهتراشی، سؤالهای متعدّدی را مطرح میکردند، تا بالاخره از رنگ گاو سؤال کردند.
خداوند در جواب آنها فرمود: رنگ گاو، زردِ شدید و پُررنگ و خالص باشد. رنگی که بینندگان را شادمان کند؛ یعنی از خوشاندامی، سلامتی، رنگ و زیبایی خاصّی برخوردار باشد.
ای بسا اگر وسیلۀ وزنکردن داشتند، از وزنِ گاو نیز سؤال میکردند!
از سؤالات نابهجا نهی شدهایم. در سورۀ مائده میخوانیم: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» «مائده، ۱۰۱» از چیزهایی که اگر به آنها پاسخ داده شود برای شما مشکل به وجود میآید، سؤال نکنید.
روزی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دربارۀ لزوم و اهمّیت حج، خطبهای ایراد میفرمودند؛ در بین خطبه، شخصی سؤال کرد: آیا حج، هر سال واجب است؟
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله جواب نفرمود. آن شخص دوباره سؤال خود را تکرار نمود.
حضرت ناراحت شده فرمودند: چرا اصرار میکنی؟ اگر بگویم بله، کار شما مشکل میشود؛ همینکه دیدید من ساکت شدم، اصرار نکنید.
سپس پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: یکی از عوامل هلاکت اقوام گذشته، سؤالات نابهجای آنها بود. «تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۹۶»
حضرت علی علیهالسّلام در نهجالبلاغه میفرماید: «و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها» «شرح ابن أبی الحدید، ج ۱۸، ص ۱۰۲» خداوند حکم برخی اشیا را مسکوت گذاشته است، این سکوت از سرِ فراموشی نیست، بلکه برای آن است که شما در عمل، در وسعت باشید.
و لذا با سؤالات نابهجا، موشکافی نکنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۹:
۱. رنگ زرد، چنانکه در روایات نیز آمده، مورد سفارش دین است. «فاقِعٌ لَوْنُها»
۲. رنگ ها، در روحیّۀ انسان تأثیر دارند. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»
هفتاد و پنجمین سوره قرآن کریم است که در مکه مکرمه نازل شده و دارای 40 آیه می باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره قیامت را قرائت کند در روز قیامت من و جبرئیل شهادت می دهیم که اوبه قیامت ایمان داشته است و در حالی وارد محشر می شود که چهره اش درخشان تر از دیگر آفریدگان خداست(1)
امام باقر علیه السلام نیز فرمودند: هر کس در قرائت سوره قیامه مداومت ورزد و به آیات آن عمل کند خداوند عزیز و جلیل او را به بهترین شکل با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم محشور می کند در حالی که چهره اش شاد و خندان است تا اینکه از پل صراط و میزان بگذرد.(2)
آثار و برکات سوره
1) جهت محبوب شدن
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت است: ... مداومت در خواندن این سوره باعث افزایش روزی و امنیت و محبوبیت در بین مردم می شود. (3)
2) تقویت کننده عفاف و پاکدامنی
امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند: قرائت سوره قیامت موجب خشوع می شود و تقویت کنده عفاف و پاکدامنی و حفظ و صیانت خواهد بود.و هر کس آنرا بخواند از حاکمی نترسد و به اذن خدا در شب و روز محفوظ خواهد بود.(4)
3) رفع ضعف و ناتوانی
اگر این سوره را بنویسند و آب شسته شده ان را بنوشند ضعف و ناتوانی را از بین می برد.(5)
____________________
پی نوشت:
(1).مجمع البیان، ج10، ص190
(2) ثواب الاعمال، ص121
(3) تفسیرالبرهان، ج5، ص533
(4) همان
(5) المصباح کفعمی، ص459
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
نماز شب پنجم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من عمل اللیلة الخامسة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل سی و پنجم، عمل شب پنجم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِکَ فِی کُتُبِ الْأَسْبَابِ إِلَى رِضَاءِ مَالِکِ یَوْمِ الْحِسَابِ مَرْوِیّاً عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ در برخى کتابهاى دربردارندهى اعمال که به وسیلهى آنها انسان به خشنودى پروردگار مالک روز حساب، راه مىیابد، آمده است که پیامبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- فرمود: مَنْ صَلَّى فِی اللَّیْلَةِ الْخَامِسَةِ مِنْ رَجَبٍ سِتَّ رَکَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] هرکس در شب پنجم ماه رجب شش رکعت نماز-با یک بار سورهى «حمد» و بیست و پنج بار سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» -بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ أَرْبَعِینَ نَبِیّاً وَ أَرْبَعِینَ صِدِّیقاً وَ أَرْبَعِینَ شَهِیداً وَ یَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ اللَّامِعِ عَلَى فَرَسٍ مِنَ النُّور خداوند پاداش چهل پیامبر و چهل صدیق و چهل شهید را به او عطا مىکند و سوار بر اسبى از نور، همانند آذرخش درخشان از [پل] صراط مىگذرد.
بدانکه اولین شب جمعه ماه رجب را «لیلة الرغاب» (یعنى شب دلدادگان) مى گویند و براى آن عملى با فضیلت بسیار از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله وارد شده که آن را سیّد در کتاب «اقبال» و علاّمه حلى در «اجازه بنى زهره» نقل کرده اند، بعضى از فضیلت آن اینکه به سبب انجام آن، گناهان بسیار آمرزیده مى شود، و نیز نمازى در آن وارد شده که هرکه آن را به جاى آورد هنگام شب اوّل قبرش حق تعالى ثواب آن را به نیکوترین صورت و با روى گشاده و درخشان و زبانى گویا به سوى او مى فرستد، پس به او مى گوید: اى حبیب من تو را بشارت باد که از هر شدّت و سختى نجات یافتى، بنده مى گوید تو کیستى؟ به خدا سوگند من چهره اى زیباتر از چهره تو ندیدم، و سخنى شیرین تر از سخن تو نشنیدم، و بویى بهتر از بوى تو نبوییدم!! پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازم که در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردى امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا کنم، و مونس تنهایى تو باشم، و هراس را از تو برگیرم و هنگامى که در صور (شیپور قیامت) دمیده شود، در عرصه قیامت سایه اى بر سرت خواهم افکند، پس خوشحال باش که خیر هرگز از تو جدا نخواهد شد. کیفیت این نماز چنین است:
اولین پنجشنبه ماه رجب را روزه مى دارى، چون شب جمعه داخل شود، ما بین نماز مغرب و عشا، دوازده رکعت نماز بجاى مى آورى، هر دو رکعت با یک سلام به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «سوره قدر» و دوازده مرتبه «سوره توحید» مى خوانى و هنگامى که از نماز فارغ شدى هفتاد مرتبه مى گویى
نماز شب هفتم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة السابعة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل سی و نهم، عمل شب هفتم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِيمَا نَظَرْنَاهُ مِمَّا يُقَرِّبُ الْعَبْدَ إِلَى مَوْلَاهُ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى اعمال نزديككنندهى بنده به مولاى خويش، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّابِعَةِ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ[3] وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ[4] هركس در شب هفتم ماه رجب چهار ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» سه بار و سورهى «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلنّٰاسِ» -بخواند وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص عِنْدَ الْفَرَاغِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ يَقُولُ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ عَشْرَ مَرَّاتٍ و بعد از اتمام نماز ده بار بر پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-صلوات بفرستد و باقيات صالحات (اعمال شايستهى پاينده) ؛ يعنى «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر» را ده بار بگويد، أَظَلَّهُ اللَّهُ تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِهِ [تَحْتَ الْعَرْشِ] وَ يُعْطِيهِ ثَوَابَ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ خداوند او را در سايهى [زير]عرش خود قرار مىدهد و پاداش كسى كه ماه رمضان را روزه داشته به او عطا مىكند و تا زمان فراغت از نماز، فرشتگان براى او طلب آمرزش مىكنند وَ يُسَهِّلُ عَلَيْهِ النَّزْعَ وَ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ- وَ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَر و جان كندن و فشار قبر او آسان مىگردد و از دنيا بيرون نمىرود تا اينكه جايگاه خويش را در بهشت ببيند و خداوند او را از هراس بزرگتر [روز قيامت]ايمن گرداند
نماز شب هشتم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثامنة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل چهل و یکم، عمل شب هشتم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِي كُتُبِ الصَّلَوَاتِ فِي الْأَوْقَاتِ الصَّالِحَاتِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى نمازها در اوقات شايسته، آمده است كه پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: [وَ] مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّامِنَةِ مِنْ رَجَبٍ عِشْرِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[3] وَ الْفَلَقِ[4] وَ النَّاسِ[5] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هركس در شب هشتم ماه رجب بیست ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورههاى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»، «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ»، «فلق» و «ناس» سه بار-بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ وَ الصَّابِرِينَ وَ رَفَعَ اسْمَهُ فِي الصِّدِّيقِينَ وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ أَجْرُ كُلِّ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ خداوند به او پاداش سپاسگزاران و شكيبايان را عطا مىكند و نام او در ميان صديقان نوشته و بالا برده مىشود و در برابر هر حرف كه در نماز خوانده، پاداش همهى صديقان و شهيدان براى او خواهد بود وَ كَأَنَّمَا خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ تَلْقَّاهُ سَبْعُونَ مَلَكاً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ يُشَيِّعُونَهُ إِلَيْهَا و گويى كه قرآن را در ماه رمضان خوانده و ختم كرده است و آنگاه كه از قبرش بيرون مىآيد، هفتاد فرشته به پيشواز او آمده و بشارت بهشت را به او مىدهند و از پى او روانه مىگردند.
مادر ستارههای فروزان ولایت حضرت آیتالله امام خامنهای: اگر شخصیت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها سرور همهی زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبهای برسد که برابر مرتبهی انبیا و اولیا است. در واقع فاطمهی زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن، ستارههای فروزان ولایت قرار گرفته است. همهی ائمّه علیهمالسّلام برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران میشود دید. ۱۳۷۶/۷/۳۰
گرهها آسانتر باز میشود... حضرت آیتالله امام خامنهای: «اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقیای که خدای متعال و آیین الهی برای همهی انسانها -چه مرد و چه زن- بهطور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و باصفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گرههای زندگی آسانتر باز خواهد شد؛ یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. برای این باید تلاش کرد؛ هدف این است.» ۱۳۷۶/۷/۳۰
گرمای مطالعه حضرت آیتالله امام خامنهای:«این مسأله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خودِ بانوان خیلی جدّی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند.» ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
دو لنگه یک در حضرت آیتالله امام خامنهای: «اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگهی یک در، دو چشم در چهرهی انسان، دو سنگرنشین در جبههی نبرد زندگی و دو کاسبِ شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هرکدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلتهایی، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژهی خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینی که اسلام معیّن کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و مهربان و بابرکت و پرفایده خواهند داشت.» ۱۳۷۵/۰۶/۲۸ حضرت آیتالله خامنهای: «هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان این است که زن تحت ستم نباشد و مرد خود را حاکم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقی هست. مرد حقوقی دارد، زن هم حقوقی دارد و این حقوق بهشدت عادلانه و متوازن ترتیب داده شده است. آنچه متعلق به اسلام است، بینات اسلام و مسلمات اسلام است.» ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
حرکت مردم آمل در مقابل معارضین؛ نمونه پیروی از اهل بیت علیهمالسلام در همین داستان آمل که یک حرکت مردمی عجیبی مردم آمل نشان دادند، اینکه امام (رضواناللهتعالیعلیه) در وصیتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشاندهندهی عظمت کار اینها -قشرهای مختلف، حتی زنها- است. دخترک چهارده پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسد. البته سوابق مردم مازندران که زیاد است؛ من بارها گفتهام، از دورانهای قدیم این منطقهی طبرستان و منطقهی پشت این جبال سربهفلککشیده که لشکریان فاتح خلفا نمیتوانستند از این جبال عبور بکنند، فراریان خاندان پیغمبر، این جوانهایی که در مدینه و در کوفه و در مناطق عراق و حجاز زیر فشار قرار میگرفتند، خودشان، زنوبچههاشان فرار میکردند و خودشان را میرساندند به آن طرفی که نیروهای مسلح آن روز نمیتوانستند برسند. لذا مردم مازندران از وقتی که مسلمان شدند، پیرو اهلبیت بودند؛ یعنی از همان اول، اسلام اینها همراه بود با پیروی از اهلبیت (علیهمالسلام). یک چنین کار بزرگی [کردند]. ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
«مسئلهی دفاع مقدس علاوه بر اینکه یک آزمون بزرگی بود برای ملت ایران، آزمونی هم بود برای بروز استعدادها، هم استعداد اشخاص، هم استعداد مناطق کشور؛ حالا در مورد استعداد اشخاص به نظر من این نکتهی مهم و قابل توجهی است که به آن توجه نمیشود؛ یعنی از بس واضح است مورد غفلت قرار میگیرد، از کثرت وضوح مخفی میماند؛ و آن این است که این دفاع مقدس وسیلهای شد برای اینکه استعدادهای مکنون(۳) در انسانها، به شکل عجیبی بروز کند. مثلا در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانی وارد میدان جنگ میشود و در حالی که از مسائل نظامی هیچ اطلاعی ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامی؛ این خیلی مهم است. خب، شما الان در حالات شهدا و سرداران بزرگ و مانند اینها که نگاه میکنید، مثلا فرض کنید شهید حسن باقری منباب مثال، بلاشک یک طراح جنگی است. هرکس منکر این معنا باشد، اطلاع ندارد؛ والا کسی اطلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعا این جوان بیست و چند ساله یک طراح جنگ است. کی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است!» ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
«من شرح حال شهید افشردی (باقری) را میخواندم - به نظرم شرح حال ایشان یا یکی دیگر از همین شهدا بود - در آنجا ذکر شده بود که ایشان هر روز خطاهای خود را مینوشته؛ همین که در توصیهی علمای اخلاق و در توصیههای بعضی از احادیث و اینها هم هست که خطاهای خودتان را بنویسید، هر شب خودتان را محاسبه کنید. او این چیزها را روی کاغذ مینوشته. ماها رومان نمیشود خودمان بنویسیم، روی کاغذ بیاوریم، علنی کنیم؛ ولو بین خودمان و کاغذ. او در یادداشتهای خود نوشته بود که مثلاً من شب دیدم امروز این چند تا گناه را انجام دادم.» ۱۳۹۰/۰۱/۲۳
«قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی -حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه بهوسیلهی دولت دستنشاندهی آمریکا انجام گرفت، به جای خود- در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستادهی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یکجوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مینویسد -اینها اسناد تاریخی است- و میگوید من به ژنرال قرهباغی گفتم که در مواجههی با مردم لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتلعام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لولهی تفنگها را پایین آوردند، عدّهای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر میگوید؛ قرهباغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایدهای نکرد، مردم عقب نرفتند، آنوقت هایزر میگوید من دیدم این ژنرالهای شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب میکُشتند. ببینید این رژیمِ دستنشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتلعام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیهی او عمل میکند و چون فایدهای ندارد، میرود به او میگوید فایدهای ندارد؛ او هم میگوید اینها بچّهاند، اینها کودکانه فکر میکنند. این، ماحصل و خلاصهی حکومت پهلوی در ایران است.» ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
اختلاط با نامحرم به ضرر زنهاست آن آقایی که با زنان نامحرم سروکار دارد، دو جا برای او امکان اشباع غرایزش در سطوح مختلف وجود دارد، این دیگر به زن خودش آن جور پای بند نیست. مثل مردی که هیچ زنی نگاه نمیکندنیست.
اینکه میگویند زن باید خودش را در محیطهای اجتماعی با نامحرم مخلوط نکند، برای این است که این زن، دلبستگیاش به مرد خودش باشد و الّا اگر زن کارش به جایی رسید که مرد خودش برایش عادی شد، مثل وضعیتی که الآن در جوامع غربی میبینید که اصلاً این مرد برای زن اهمیّتی ندارد، میگوید حالا شد، شد، نشد هم نشد. میگوید طلاق میگیریم، تمام میکنیم تو برو دنبال کارت، من هم میروم دنبال کارم. این بد است. بعضی از خانمها امروز تلاش میکنند که وضع زنان را این جوری کنند. این به ضرر زنهاست به نفع زنها نیست؛ چون این، بنیان خانواده را متلاشی میکند. رهبر انقلاب؛ ۷۷/۱/۱۹
نهضت اسلامی در دنیا، یک امر جدی است. احساس هویت اسلامی در میان ملتهای مسلمان، بلکه در میان جمعیتهای مسلمان - یعنی آنجایی که مسلمین، یک ملت محسوب نمیشوند، بلکه یک جمعیت در اقلیت هستند - یک امر واضح و غیرقابل انکاری است. گویی تمام عوامل دست به دست هم داده است، تا ایمان اسلامی و احساس مسلمانی را در باطن مسلمین عالم قوی کند و آن را به عمل و منش و تحرک بیرونی و ظاهری تبدیل بنماید ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۵
**************
شهید یوسف کلاهدوز
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر ملتی، اگر تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شد، از دست رفته است. هر ملتی، اگر حاضر شد از شرف ملی، اقتدار ملی و ارادهی ملی چشم بپوشد، در ورطهی ضعف بیپایان و وادییی که آخر آن معلوم نیست، لغزید. هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم شود، بیش از گذشته محکوم به ضعف و ذلت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصیت شد. این، یکی از چیزهایی است که وضع فعلی جهان، آن را نشان میدهد.
**************
شهید یوسف کلاهدوز
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در نظام جمهوری اسلامی، اگر کسی که مسؤولیتی بردوش گرفته، اخلاص و قصد قربت و نیت برای خدا نداشته باشد، تحقیقاً مغبون شده است. اگر اخلاص و عمل للَّه و تلاشِ منهای انگیزههای غیر الهی بود، هر مسؤولیتی گوارا، هر کار سنگینی تحمل کردنی، و هر باری برداشتنی است ... باید انگیزهی حرکت ما - در هر سطحی که هستیم - انگیزهی الهی باشد. علاج همهی دردهای ما، اخلاص است. اگر اخلاص باشد، همهی چیزهایی که فعلاً نظام و جامعهی ما از آنها متأذّی است، برطرف خواهد شد. اخلاص در عمل، موجب خواهد شد یکپارچگیها تحکیم بشود ... بحمدالله ملت ما یکپارچه و متفقند. تبلیغات و وساوس دشمن نتوانسته است یکپارچگی ما را به هم بزند و اختلاف ایجاد کند؛ باید این را تحکیم کرد. این یکپارچگی و اتحاد، به مسؤولان و متصدیان امور امکان خواهد داد که وظایف و بارهای سنگینی که بر دوششان است، با جرأت و قدرت بیشتر حمل کنند و گره مشکلاتی که ما از گذشتههای دور و از سالهای طولانی غلبه و سلطهی طاغوت بر این کشور وارث آنها هستیم، باز نمایند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۵
پسرم و عزیز دلم امیر حسین جانم، بابایی من: خیلی دوستت دارم زیبایی نگاهت و چشمانت هیچ گاه فراموشم نمی شود. پسرم بابا رفت که حضرت زینب (س) تنها نماند. خانم زینب (س) در کربلا تنها ماند و در کربلا ماها نبودیم ولی حالا چی، اکنون کربلای دیگر آغاز شده اگر من باز جا بمانم در آن روز حساب در برابر مولایم و پروردگارم و معبودم چگونه سر بالا بگیرم، آن هم با دستی خالی و بی توشه …
امیدوارم ان شاالله این راه توشه ای باشد برایم در آن روز حسرت و شرمندگی …
فرزندم امیر حسین بابا تا میتوانی به مادرت محبت کن و به او توجه نما و از حرفها و رفتارها و کردارش پند بگیر و آنگونه رفتار کن که خداوند دوست دارد و میپذیرد و تابع ولایت باش که انسان بی ولایت پوچ است و توشه ای به همراه ندارد. به نماز و واجباتت توجه کن و بدان همیشه و همه جا خدا حاضر و ناظر بر اعمالت هست، برایم دعا کن و بدان که من هم برایت دعا میکنم ...
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فضیلت و خواص سوره مدثر
هفتاد و چهارمین سوره قرآن است که مکی و 56 آیه دارد. «مدثر» از نام های رسول خداست چنانکه در زیارتی خطاب به ایشان آمده است: «السلام علیک ایها المدثر». (1)
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر که سوره مدثر را قرائت نماید ده برابر کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در مکه تصدیق یا تکذیب کردند حسنه عطا می شود.(2)
در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: کسی که در نمازهای واجبش سوره مدثر را قرائت نماید بر خداوند واجب است او را با پیامبر اکرم همراه و هم درجه قرار دهد و در زندگی دنیایی شقاوت و بدبختی به او نمی رسد.(3)
آثار و برکات سوره
1) توفیق حفظ قرآن
در سختی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: کسی که بر قرائت این سوره مداومت ورزد اگر خواستار حفظ قرآن باشد به حفظ آن توفیق می یابد و اگر بیشتر از آن بخواهد خداوند به او اعطا می کند.(4)
_______________
پی نوشت:
(1) بحار الانوار، ج15، ص151
(2) مجمع البیان, ج10,ص
(3)ثواب الاعمال، ص120
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص521
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من عمل اللیلة الثانیة من رجب
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل بیست و نهم، عمل شب دوم ماه رجب:
خداوند همهى گناهان کوچک و بزرگ او را مىآمرزد و تا سال آینده از نمازگزاران مىنویسد و-همان گونه که در ضمن اعمال شب اول یادآور شدیم-از نفاق و دورویى پاک و مبرّا مىگردد
حضرت آیتالله امام خامنهای: «اینکه امام باقر «باقرالعلم» است، یعنی حقایق و مفاهیم اسلامی را که در قشری از دروغ و فریب و ریا و تحریف پیچیده شده بود، میشکافد و آن لبّ و مغز را میاندازد در کام مشتاقان حقیقت. این یک گوشهی دیگری است از مبارزهی ائمّهی ما.» کتاب همرزمان حسین علیهالسلام، ص۱۴۲ منبع (ادامه مطلب ...)
یکی از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانی - چه دختر و چه پسر - وقتی که بزرگ شد، از لحاظ روحی، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتاری، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایی که امروز نسلهای جوان و نوجوان غربی در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد. رهبر انقلاب؛ ۷۵/۱۲/۲۰ منبع (ادامه مطلب ...)
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فضیلت و خواص سوره مزمل
سوره مزمل هفتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی است و 20 آیه دارد.
حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید سختی های دنیا و اخرت از او دفع می شود.(1)
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس سوره مزمل را در نماز عشای خود در آخر شب بخواند شب و روز به عنوان دو شاهد به همراه این سوره به نفع قاری این سوره شهادت می دهند و خداوند به او زندگی پاک داده و با مرگ پاک از دنیا می رود.(2)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید اجری همانند کسی که در راه خداوند بندگانی را به تعداد جنیان و شیاطین آزاد کند اعطا می شود.و سختی دنیا و اخرت از او برداشته می شود و هر کس بر قرائت این سوره مداومت ورزد رسول خدا را در خواب خواهد دید.و می تواند آنچه دلش می خواهد از ایشان درخواست نماید.(3)
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده : ... هر کس این سوره را در شب جمعه صد بار بخواند خداوند صد گناه از او می آمرزد و هزار حسنه به وی عطا می کند. (4)
آثار و برکات سوره
1) آشتی میان زن و شوهر
اگر این سوره را در میان زن و شوهر ناسازگاری سه بار به شربت بخواند و به آن دو بیاشامند دوستدار یکدیگر و مهربان شوند. (5)
2) پیدا شدن گمشده
...هر کس چیزی را گم کرده باشد 10 روز هر روز 1 بار سوره مزمل را بخواند به یاری خداوند پیدا شود..(6)
3) برای فرزند دار شدن
...اگر کسی را فرزندی نباشد زن و شوهر هر دو روزه بگیرند و وقت افطار غسل کنند و 1 بار سوره مبارکه مزمل را برآب بخوانند و از آن آب بخورند، فرزند حاصل می شود... (7)
4) ادای قرض
...هر کس قرض دار باشد بعد از نماز در خواندن این سوره مداومت نماید قرض او ادا می شود... (8)
5) وسعت رزق و روزی
...اگر کسی تنگ روزی باشد سوره مزمل را هر روز تا 40 روز، روزی 1 بار بخواند روزیش زیاد شود... (9)
6) باطل کردن سحر
...اگر کسی را سحر کرده باشند روز یکشنبه این سوره را بنویسد و بشویند و کسی که سحر شده از آن آب بیاشاند سحر او باطل می شود... (10)
7) درمان درد
...سوره مزمل را بر بادام تلخ بخوانند و بر کسی که درد اندام دارد بمالند بیمار صحت می یابد... (11)
ختم مجرب
جهت رفع کلیه حاجات ختم زیر را بجا آورید:
11 روز هر روز 11 بار بعد از نماز صبح این سوره را بخواند و بعد از 11 بار، 11 بار این دعا را بخواند:
«یا مُسَبّبْ سَبّب یا مُفَتّح فَتّح یا مُفَرّجْ فَرِّجْ یا مدبر دبر، یا مسهل سهل، یا میسر یسر، یا متمم تمم، برحمتک یا ارحم الراحمین.» (12)
____________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص157
(2) ثواب الاعمال، ص120
(3)تفسیرالبرهان، ج5، ص515
(4) همان
(5) درمان با قرآن، ص130
(6) همان
(7) همان
(8) همان
(9) همان
(10) همان،ص131
(11) همان
(12) همان
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
در هر شب، دو رکعت، بعد از حمد سه مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون سلام دهد دست ها را بلند کند و بگوید:
«لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حیّ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر و الیه المصیر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم صلّ علی محمد النّبیّ الامّیّ و آله» و بکشد دست ها را به صورت خود.
از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است که کسی که این عمل را به جا آورد، حق تعالی دعای او را مستجاب گرداند و ثواب شصت حج و شصت عمره به او عطا فرماید.
الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من صلاة أخرى فی أول لیلة من رجب و ثوابها
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هشتم، نماز شب اول ماه رجب و ثواب و پاداش آن:
هر مرد یا زن مؤمنى در شب اول ماه رجب سی رکعت نماز-در هر رکعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ یا أَیُّهَا اَلْکافِرُونَ» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» سه بار-بخواند،
اعمال مخصوصه ماه رجب: روز اول رجب، روز شریفی است و در آن چند عمل است؛ پنجم شروع كند به نماز سلمان رضي الله عنه بدين طريق كه ده ركعت نماز گزارد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد و در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه سوره توحيد و سه مرتبه سوره قل يأيها الكافرون بخواند و بعد از هر سلام دستها را بلند كند و بگويد
در کتاب وسائل الشیعه به نقل از امام حسین علیهالسلام آمده است: روزی پیامبر صلیالله علیه و آله در مجلسی نشسته بودند و درباره آداب معاشرت میان همسران صحبت میکردند. در ضمن صحبتهایشان فرمودند: «هر زنی که قبل از عروسی و در زمان عقد مهریهاش را به شوهرش ببخشد، خداوند متعال به ازای هر یک دیناری که او از مهریهاش بخشیده، پاداش آزاد کردن یک بنده اسیر را به حساب نامه اعمالش خواهد نوشت». یکی از افراد آن جمع پرسید: «اگر زنی مهریهاش را بعد از عروسی و در زمان زندگی کنار همسرش به او ببخشد، چه پاداشی دارد؟» پیامبر صلیالله علیه و آله در جواب فرمودند: «این کار باعث افزایش مودت و الفت بین آنها میشود».
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسانتر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(۱) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل» [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(۲) این جوری است که بعضیها را از آن طرف میبرد، بعضیها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشنتر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.۱۳۹۸/۰۱/۲۶
یک امتیاز بزرگ امام این بود که ملّت را با مفهوم مقاومت آشنا کرد. ملّتها در موارد زیادی اتّفاق میافتد که دنبال یک کاری هم هستند امّا قدرت مقاومت ندارند؛ وقتی فشار وارد میآید، عقبنشینی میکنند. امام ملّت ایران را این جوری بار آورد، این جوری تقویت کرد: مقاومت را، ایستادگی را به این ملّت تزریق کرد؛ لذا ملّت ایران امروز یک ملّت کاملاً مقاوم و کاملاً مستحکم است. خدا را شکر! این هم از برکات امام بزرگوار است و عنوان «مقاومت» امروز در ادبیّات سیاسی دنیا وارد شده؛ این مقاومتی که امام به ملّت ایران و به همهی ما یاد داد، امروز یکی از واژههای برجستهی در ادبیّات سیاسی دنیا است.۱۴۰۱/۰۳/۱۴
یک نکته هم اینکه به نخبگان ما افق روشن نشان داده بشود. بعضیها نخبه را مأیوس میکنند، افق را تاریک نشان میدهند؛ این خلاف واقع است؛ افق روشن است، باید نشان داد، باید آنها را دلگرم کرد. هم استاد، هم مدیران آموزش عالی، هم فعّالانی که در رسانهها کار میکنند ــ چه رسانهی ملّی، چه مطبوعات ــ چه صاحبان صنایع و شرکتهای دانشبنیان، که حالا اینجا هم بعضی از دوستان گفتند، فضا را فضای شوقانگیزی برای نخبهها قرار بدهند. امروز ناامید کردن نخبهها و بیآینده نشان دادن نخبهها به نظر من بخشی از جنگ نرم دشمن است. سعی دشمن همین است که نخبگان کشور را بیآینده نشان بدهد. حالا این را عرض میکنم که نقطهی ضعف وجود دارد در کشور، نه اینکه نقطهضعفها را انکار کنیم؛ نقطهضعف کم هم نیست، زیاد است، امّا نقاط قوّت را در کنار نقاط ضعف باید دید. دشمن سعی میکند در مورد نقاط ضعفِ ما اغراقگویی کند، نقاط قوّت ما را بپوشاند؛ نباید بگذاریم، ما نباید به دشمن در این زمینه کمک کنیم.۱۴۰۱/۰۷/۲۷
فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایهگذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همهی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
به تاریخ ۱۹/۱۰/۵۹ شمسی ساعت ۱۰:۱۰ شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) . و السلام؛ محمد ابراهیم همت
دومین وصیت نامه شهید همت: به نام خدا نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم. سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت. مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم! درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین». من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن) در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام. از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است. خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید: *۱-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید. *۲-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد. *۳-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند. *۴-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است. *۵-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید. حقیر حاج همت
همانگونه که از وصیتنامه شهید اسماعیل دقایقی آشکار است، او یکی از افراد متعهد به اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت )ع( و ولایت فقیه بوده و همواره خانواده و سایر افراد جامعه را به پیروی از این خط دعوت نموده است. دقایقی ضمن ارسال سلام به خمینی بزرگ )ره ( و روحانیت متعهد و امت حزب الله، به همسرش توصیه نموده بعد از شهادت خود، با آقایان علما مشورت نماید و منطقی ترین راه را برای حل مشکلات انتخاب کند. این شهید فداکار بر این عقیده بوده که در راه حسین )ع( گام برداشتن، حسینی شدن و پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است را می طلبد.
بسم الله الرحمن الرحیم: «ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا القوم الکافرینالقوم الکافرین.» خدایا امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران پایداری کنند و سپس بر آنان غلبه کنند. خدایا شهادت می دهم که غیر از تو خدایی نیست و محمّد )ص( رسول و فرستاده توست و علی )ع ( وصی رسول خدا است. سلام بر خاندان عصمت و طهارت درود بر خمینی کبیر. سلام بر روحانیت متعهد و امت حزب الله. خدایا از تو می خواهم در هنگامی که شیطان سستی به سراغم می آید او را دور سازی و مرا قوت و آرامش عطا فرمایی که «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم .»
پدر و مادر گرامی: در مقابل شما شرمنده ام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق ش ما خیلی کم نصیبم شد. بدانید که «انا لله وانا الیه راجعون » انشاء الله که خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصا خانواده شهداء و اسراء و معلولین را دلداری بدهید و من هم دعا گوی شما هستم.
همسر محترمه: در این حدود 5 سال زندگی از خصوصیات خوبت و بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبوده ام. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم که هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم و خوب می دانی که راه من هم در ادامه این زندگی و مسیر به عمل درآوردن عقیده به اسلام بوده است. چطور می توانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبهه سرازیر است، انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ایمان و توجه به خدا را درک می کند و اگر رفتن من مصیبتی برایت باشد، می دانی که: « الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله وانا الیه راجعون».
در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما، برای آنها دعا می کنم و امیدوارم افرادی مفید برای اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و ولایت باشند. و بعد از من سعی کن با مشورت آقایان علما منطقی ترین راه را برای خود انتخاب کنی که انشاء الله اگر بهشت نصیبم شد یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم، انشاء الله با صبر و استقامت خود که داشته ای و خدا بیشتر به تو بدهد اسوه ای در جامعه خود باشی.
برادران و خواهران محترمه: برای شما آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلامی دارم. انشاء الله که بتوانید با کار و فعالیت خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور و خیانت ابر قدرتها است.
تلاش و ایثار می خواهد در راه حسین، سید الشهداء )ع( رفتن، حسینی شدن را می خواهد. انشاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است موفق باشید. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مش غول نماز هستند و با متانت نیروهای دشمن و تانک های او را می بینند و با سلاح مختصر با آنان مقابله می کنند از تجلیات خمینی شدن این امت که مرا به وجد آورده است. حقوق شما را آنطور که باید رعایت ننموده ام. انشاء الله مرا ببخشید. من هم دعاگوی شما هستم. خدمت کلیه اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان سلام عرض می کنم و برای آنان توفیق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومندم. قطعا نتوانست هام حقوق شما را به خوبی رعایت کنم، انشاء الله مرا ببخشید. از همه شما التماس دعا دارم. والسلام علی عباد الله الصالحین.
پاسدار اسماعیل دقایقی 3 جمادی الثانی 1404 روز وفات فاطمه زهرا )س( اولین منادی حق و ولایت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت.
شهید علی اصغر حسینی محراب در سی ام دی ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت موشک به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه:
خداوندا! از تو [می خواهم] دشمنان خود و پیامبرت را، به دست من نابود گردانی. اینک به جبهه آمده ام و آماده ی حمله بر سپاه کفر می شوم. البته نه برای انتقام، بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم و برای ادامه ی راه شهدا. با دعا برای سلامتی رهبرم. پای در چکمه می کنم، و خدا را به یاری می طلبم، و از او می خواهم که هدایتم فرماید.
اگر خداوند لطفی به این بنده حقیر و ناتوانش داشته باشد؛ و فوز عظیم شهادت را در این راه مقدس تعیین فرماید، در آن هنگام قطرات ناچیز خونم، با پیوستن به دریای بیکران خون دیگر شهدای اسلام، راهگشای عبور کشتی های صدور انقلاب اسلامی خواهد بود ...
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هفتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 44 آیه است. این سوره به «سأل سائل» نیز شهرت دارد. (1)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره معارج را قرائت کند خداوند ثواب کسانی که رعایت امانت و عهدهای خود را می کنند و کسانی که بر نمازهای خود مواظبت می کنند را به او عطا می کند.(2)
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره معارج را زیاد بخواند خداوند از گناهان او پرسش نخواهد کرد و در روز قیامت او را نزد پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام ساکن خواهد کرد.(3)
آثار و برکات سوره
1)گره گشایی برای اسیران و زندانیان
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: کسی که در اسارت است یا در زندان و در بند است اگر سوره معارج را بخواند برای او گره گشایی می شودو این سوره او را حفظ می کند تا نزد خانواده اش بازگردد.(4)
2)برای محتلم نشدن
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در شب سوره معارج را قرائت نماید از احتلام و جنب شدن در خواب در امان می ماند و تمام شب را در امنیت الهی خواهد بود تا صبح.(5)
3)روا شدن حاجات
روایت است که هر کس بر خواندن این سوره در شب و روز مداومت کند هر حاجتی که دارد روا می گردد.(6)
_________________
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص126
(2)مجمع البیان، ج10، ص116
(3) ثواب الاعمال، ص119
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص481
(5) همان
(6)درمان با قرآن، ص127
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
شصت و نهمین سوره قرآن کریم است که مکی و 52 آیه دارد.
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: هر کس سوره حاقه را قرائت نماید خداوند در حسابرسی او آسانگیری می کند.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: سوره حاقه را زیاد بخوانید زیرا قرائت آن در نمازهای واجب و مستحب از نشانه های ایمان به خدا و رسول اوست، این سوره درباره امیرالمومنین علی علیه السلام و معاویه نازل شده است دین قاری سوره، از او سلب نخواهد شد تا اینکه خداوند را دیدار کند.(2)
در روایتی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده ست: هر که یازده آیه از سوره حاقه را بخواند خدای تعالی او را از فتنه دجّال نگاه می دارد و اگر همه سوره را بخواند موجب نورانی شدن او از سر تا پا می شود.(3)
آثار وبرکات سوره
1)محافظت جنین و بالا بردن ضریب هوشی طفل
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: ...اگر سوره حاقه را بنویسند و زن باردار آن را به همراه خود داشته باشد فرزندی که در شکم دارد به اذن خداوند حفظ می شود و اگر آن را بنویسند پس از شستن آب آن را به طفل شیرخوار بدهند تا بنوشد آن طفل دارای حافظه و هوش بسیار می شود...(4)
امام صادق علیه السلام نیز در روایتی فرمودند: اگر کودکی از آب نوشته شده سوره حاقه بنوشد بسیار باهوش می شود و خداوند او را به سلامت می دارد و به بهترین شکل رشد و نمو می کند. (5)
اگر آب شسته شده سوره حاقه را زن بارداری بنوشد طفلش بسیار باهوش و ذکاوت می شود و از آزار دهنده ها و شیاطین حفظ می شود و اگر نوشته آن را زن باردار همراه خود داشته باشد جنین در شکم از هر آفت و سویی حفظ می شود. (6)
__________________
پی نوشت:
(1)مجمع البیان، ج10، ص102
(2) ثواب الاعمال، ص119
(3)روض الجنان و روح الجنان، ج19، ص373
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص467
(5) همان
(6)المصباح کفعمی، ص458
منبع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
منبع:
https://quran.anhar.ir/fazilat-300.htm
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ» مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن کسی است که آتشی افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایی و نورشان را ببرد و آنان را در تاریکیهایی که (هیچ) نمیبینند، رهایشان کند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
مثال، برای تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّری دارد.
مسائل معقول را محسوس و به این وسیله، راه را نزدیک و عمومی میکند، درجۀ اطمینان را بالا میبرد و لجوجان را خاموش میسازد. نمونهای از مثالهای قرآنی:
در قرآن مثالهای فراوانی آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روی آب. « رعد، ۱۷»
مثال حقّ به شجرۀ طیّبه و باطل به شجرۀ خبیثه. «ابراهیم، ۲۶»
تشبیه اعمال کفّار به خاکستری در برابر تندباد. «ابراهیم، ۱۸»
تشبیه کارهای کفّار، به سراب. «نور، ۳۹»
تشبیه بتها و طاغوتها به خانۀ عنکبوت. «عنکبوت، ۴۱»
تمثیل دانشمند بیعمل به الاغی که کتاب حمل میکند. «جمعه، ۵»
تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادری که مرده است. «حجرات، ۱۲»
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهای از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار میافروزند، ولی خداوند نورش را میبرد و دود و خاکستر و تاریکی برای آنان باقی میگذارد.
امام رضا علیهالسّلام فرمودند: معنای آیه «تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ» آن است که خداوند آنان را به حال خود رها میکند. «تفسیر نور الثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
۱. منافق برای رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده میکند که خاکستر و دود و سوزش نیز دارد. «اسْتَوْقَدَ ناراً»
۲. نور اسلام عالمگیر است، ولی نوری که منافقان در سایۀ آن تظاهر به اسلام میکنند، در شعاعی کمتر و روشنایی آن ناپایدار است. «أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ»
۳. اسلام، نور و کفر، تاریکی است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ»
۴. کسیکه از یک نور، بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقی میماند. «بِنُورِهِمْ» «فِی ظُلُماتٍ» (کلمۀ «نور» مفرد و کلمۀ «ظُلُماتٍ» جمع است.)
۵. نقشهها و توطئههای منافقان، به ارادۀ الهی ناتمام میماند. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۶. طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۷. عاقبت و آیندۀ منافقان، تاریک است. «فِی ظُلُماتٍ»
۸. منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیمگیریهای دراز مدّت، سردرگم هستند. «فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»
۹. گاهی در آغاز، ایمان واقعی است، ولی کم کم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق میشود. (کلمۀ «بِنُورِهِمْ» در این آیه و جملۀ «لا یَرْجِعُونَ» در آیۀ بعد نشان میدهد که آنان نوری داشتند، ولی بهسوی آن نور برنگشتند.) تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸ - تفسیر نور:
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند، پس ایشان (بهسوی حق) باز نمیگردند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
قرآن در ستایش برخی پیامبران میفرماید: آنان دست و چشم دارند، «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «ص، ۴۵»
شاید مقصود آن است که کسیکه دست بتشکنی دارد دست دارد، کسیکه چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان که چنین دست و چشمی ندارند، در واقع همچون ناقصالخلقههایی هستند که خود مقدّمات نقص را فراهم کرده و وسایل شناخت را از دست دادهاند.
لذا در این سوره دربارۀ منافقان تعابیری همچون «لا یَشْعُرُونَ، ما یَشْعُرُونَ، لا یَعْلَمُونَ، لا یُبْصِرُونَ، یَعْمَهُونَ، صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ، لا یَرْجِعُونَ» به کار رفته است.
نظر، غیر از بصیرت است.
در سورۀ اعراف میخوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» «اعراف، ۱۹۸» میبینی که به تو نگاه میکنند، درحالیکه نمیبینند؛ یعنی چشم بصیرت ندارند که حق را ببینند.
عدم بهرهگیری صحیح از امکانات و وسایل شناخت، مساوی با سقوط و از دست دادن انسانیّت است. «در سورۀ اعراف آیۀ ۱۷۹ میخوانیم: «لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» آنان دل دارند، ولی نمیفهمند، چشم دارند ولی نمیبینند، گوش دارند ولی حق را نمیشنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پستتر و گمراهترهستند، ایشان غافل هستند.»
جزای کسیکه در دنیا خود را به کوری و کری و لالی می زند، کوری و کری و لالی آخرت است. «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» « اسراء، ۹۷» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
۱. نفاق، انسان را از درک حقایق و معارف الهی باز میدارد. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۲. کسیکه از عطایای الهی در راه حق بهره نگیرد، همانند کسی است که فاقد آن نعمتهاست. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۳. حق ندیدن منافقان دو دلیل دارد: یکی آنکه فضای بیرونی آنان تاریک است «فِی ظُلُماتٍ» و دیگر آنکه خود چشم دل را از دست دادهاند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۴. منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹ - تفسیر نور:
«أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» یا چون (گرفتاران در) بارانی تند از آسمان هستند که در آن، تاریکیها و رعد و برقی است که از ترس صاعقهها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار میدهند (ولی) خداوند بر کافران احاطه دارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
خداوند، منافق را به اشخاصِ در بارانماندهای تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیرهکنندۀ برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه برای حفظ خود از باران پناه گاهی دارد و نه برای تاریکی، نوری و نه گوشی آسوده از رعد و نه روحی آرام از مرگ. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
۱. منافقان غرق در مشکلات و نگرانیها میشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایی و ذلّت دامنگیرشان میشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»
۲. منافقان از مرگ میترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»
۳. منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههای آنها را افشا میکند. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ»
نگاهی به عملکرد و سرنوشت منافقان در جریان انقلاب اسلامی ایران، نشانهای روشن برای این آیه است.
دلهره، تفرقه، شکست، آوارگی، غربت، بیآبرویی، پناهندگی به کفّار و طاغوتها و جاسوسی، نتیجۀ اعمالشان بود.
آنان با استفاده از شعارها و شخصیّتهای مذهبی، خیال پیروزی داشتند «استوقد نارا» ولی با خنثیشدن توطئهها و آگاه شدن مردم از سوءنیت آنان، خداوند آنان را گرفتار سردرگمی و تفرقه و بیخبری از واقعیت ها و حقایق نمود. «ذهب اللَّه بنورهم»
آنان چون شنیدن اخبار و سخن حق را از علما تحریم میکنند، به منزلۀ کران هستند، و چون دریافتهای درونی خود و حقایق را بازگو نمینمایند مانند افراد لال هستند، و چون چشم دیدن پیشرفت و پیروزی اسلام را ندارند، کور هستند و در اثر لجاجت و تعصّب مصداق «لا یرجعون» میباشند. ولی پیروزیها مثل برق و نهیب مردم و آیات افشاگر همانند رعد و صاعقه، آنان را به وحشت و اضطراب انداخته است.
۴. سرانجام نفاق، به کفر منتهی میشود. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» لذا در جای دیگر قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً» «نساء، ۱۴۰» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰ - تفسیر نور:
«یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» نزدیک است که برق، نور چشمانشان را برباید. هرگاه که (برق آسمان در آن صحرای تاریک و بارانی) برای آنان بدرخشد، در آن حرکت کنند، ولی همینکه تاریکی، ایشان را فراگرفت بایستند و اگر خداوند بخواهد، شنوایی و بینایی آنان را (از بین) میبرد، همانا خداوند بر هر چیزی تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
منافقان، تاب و توان دیدن دلایل نورانی و فروغ آیات الهی را ندارند. همانند مسافر شب گرد در بیابان که در اثر برقِ آسمان، چشمانش خیره میشود و جز چند قدم برنمیدارد. منافقان در جامعۀ اسلامی هر چند گاهی چند قدمی پیش میروند، ولی در اثر حوادث یا اتّفاقاتی از حرکت باز میایستند. آنان چراغ فطرت درونی خویش را خاموش کرده و منتظر رسیدن نوری از قدرتهای بیرونی ماندهاند.
هر گاه گفته میشود خداوند بر هر کاری قادر است، مراد کارهای ممکن است.
مثلًا اگر گفتیم فلانی ریاضیدان است، معنایش آن نیست که بتواند حاصل جمع ۲ و ۲ را ۵ بیاورد؛ زیرا این امر محال است، نه آنکه آن شخص قادر بر جمع نمودن آن نباشد.
افرادی از امام علیهالسّلام سؤال کردند: آیا خداوند میتواند کرۀ زمین را در تخممرغی قرار دهد؟ امام ابتدا یک پاسخ اقناعی دادند که با یک عدسیِ چشم، آسمان بزرگ را میبینیم، سپس فرمودند: خداوند قادر است، امّا پیشنهاد شما محال است. « تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۹» درست مانند قدرت ریاضیدان که مسئلۀ محال را حل نمیکند. سیمای منافق در قرآن چگونه است؟
منافق، در عقیده و عمل، برخورد و گفتوگو، عکسالعملهایی را از خود نشان میدهد که در این سوره و سورههای منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد آمده است.
آنچه در اینجا بهمناسبت میتوان گفت، این است که: منافقین در باطن ایمان ندارند، ولی خود را مصلح و عاقل میپندارند؛
با همفکران خود خلوت میکنند؛ نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است؛
نسبتبه مؤمنان عیبجو و نسبتبه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله موذی هستند؛
از جبهه فراری و نسبتبه خدا غافل هستند. افرادی یاوهسرا، ریاکار، شایعهساز و علاقهمند به دوستی با کفّارند. ملاک علاقهشان کامیابی و ملاک غضبشان، محرومیّت است.
نسبت به تعهّداتی که با خدا دارند بیوفا هستند، نسبتبه خیراتی که به مؤمنین میرسد نگران، ولی نسبتبه مشکلاتی که برای مسلمین پیش میآید شاد هستند.
امربهمنکر و نهیازمعروف می کنند.
قرآن در برابر این همه انحرافهای فکری و عملی میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» «نساء، ۱۴۵» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
۱. منافق در مسیر حرکت، متحیّر است. «أَضاءَ» «مَشَوْا» «أَظْلَمَ» «قامُوا»
۲. حرکت منافق، در پرتوی نور دیگران است. «أَضاءَ لَهُمْ»
۳. منافق به سبب اعمالی که مرتکب میشود، هر لحظه ممکن است گرفتار قهر خداوندی شود. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ»
۴. سنّت الهی، آزادی دادن به همه است وگرنه خداوند میتوانست منافقان را کر و کور کند. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۱ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» ای مردم! پروردگارتان که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
در کتابهای قانون، مواد قانون، بدون خطاب بیان میشود، ولی قرآن کتاب قانونی است که با روح و عاطفه مردم سر و کار دارد، لذا در بیان دستورات، خطاب میکند. البتّه خطابهای قرآن مختلف است. برای عموم میفرماید: «یا ایّها الناس»، امّا برای هدایتیافتگان فرموده: «یا ایّها الذین امنوا»
هدف از خلقت جهان و انسان، تکامل انسانهاست؛ یعنی هدف از آفرینش هستی، بهرهگیری انسانهاست. «سَخَّرَ لَکُمُ» (جاثیه، ۱۳)، «خَلَقَ لَکُمْ» (بقره، ۲۹)
و تکامل انسانها در گرو عبادت «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ( ذاریات، ۵۶)
و اثر عبادت، رسیدن به تقوی «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره، ۲۱)
و نهایت تقوی، رستگاری است. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره، ۱۸۹) سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم؟
پاسخ: در چند جای قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
چون خداوند خالق و مربّی شماست. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» «مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولی ربوبیّت را انکار مینمودند، خداوند در این آیه دو کلمۀ «ربّکم» و «خلقکم» را در کنار هم آورده تا دلالت به این نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.»
چون تأمینکنندۀ رزق و روزی و امنیّت شماست. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» «قریش، ۳-۴»
چون معبودی جز او نیست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» «طه، ۱۴»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده.
او نیازی به عبادت ما ندارد، اگر همۀ مردم زمین کافر شوند، او بینیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ» چنانکه اگر همۀ مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد.
با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّی ماست، ولی بازهم در برابر این ادای تکلیف، پاداش میدهد و این نهایت لطف اوست. چه اموری، انسان را وادار به عبادت میکند؟
۱. توجّه به نعمتهای او که خالق و رازق و مربّی ماست؛
۲. توجّه به فقر و نیاز خود؛
۳. توجّه به آثار و برکات عبادت؛
۴. توجّه به آثار سوء ترک عبادت؛
۵. توجّه به اینکه همۀ هستی، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصلۀ ناهمرنگ هستی باشیم؛
۶. توجّه به اینکه عشق و پرستش، در روح ماست و به چهکسی برتر از او عشق بورزیم. سؤال: طبق آیۀ «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» اگر کسی به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟!
معنای آیه: یعنی عبادت کن تا به یقین برسی.
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخۀ بالای درخت برسد، معنایش این نیست که هر گاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط میکنی.
کسیکه از عبادت جدا شد، مثل کسی است که از آسمان سقوط کند «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ»
بهعلاوه کسانیکه به یقین رسیدهاند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظهای از عبادت دست برنداشتند.
بنابراین مراد آیه، بیان آثار عبادت است؛ نه تعیین محدودۀ عبادت. طبق آیات قرآن، عبادت چگونه باید باشد؟
۱. عبادت مأمورانه باشد؛ یعنی طبق دستور او بدون خرافات؛
۲. عبادت آگاهانه باشد، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» «نساء، ۴۳»؛
۳. عبادت خالصانه باشد. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «کهف، ۱۱۰»؛
۴. عبادت خاشعانه باشد. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» «مؤمنون، ۲»؛
۵. عبادت مخفیانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۱»؛
۶. عبادت عاشقانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۳»؛
و خلاصه در یک نگاه باید بگوییم که برای عبادت سه نوع شرط است الف: شرط صحّت، نظیر طهارت و قبله.
ب: شرط قبولی، نظیر تقوی.
ج: شرط کمال، نظیر اینکه عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه و عاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. «پرتوی از اسرار نماز و تفسیر نماز، محسن قرائتی» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
۱. دعوت انبیا، عمومی است و همۀ مردم را دربر میگیرد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»
۲. از فلسفههای عبادت، شکرگزاری از ولی نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۳. اوّلین نعمتها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۴. مبادا بُتپرستی یا انحراف نیاکان، ما را از عبادت خداوند دور کند، حتّی آنان نیز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
۵. عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتی تقوی ایجاد نکند، عبادت نیست. «اعْبُدُوا» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
۶. به عبادت خود مغرور نشویم که هر عبادتی، تقوا ساز نیست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۲ - تفسیر نور:
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» آن (خداوندی) که زمین را برای شما فرشی (گسترده) و آسمان را بنایی (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبی فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزی برای شما بیرون آورد، پس برای خداوند شریک و همتایی قرار ندهید با آنکه خودتان میدانید (که هیچیک از شرکا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزی میدهند و اینها فقط کار خداست.) نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
در این آیه خداوند به نعمتهای متعدّدی اشاره میکند که هر کدام از آنها سرچشمۀ چند نعمت دیگر است.
مثلًا فرّاش بودن زمین، اشاره به نعمتهای فراوان دیگری است. همچون سختبودن کوهها و نرم بودن خاکِ دشتها، فاصلۀ زمین تا خورشید، درجۀ حرارت و دما و هوای آن، وجود رودخانهها، درّهها، کوهها، گیاهان و حرکتهای مختلف آن که مجموعاً فرّاشبودن زمین را مهیّا کردهاند. تعابیر قرآن در ارتباط با زمین:
زمین هم «مهد» («الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» طه، ۵۳) گهواره است،
هم «ذلول» («هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» ملک، ۱۵) رام و آرام است،
و هم «کفات» («أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً» مرسلات، ۱۵) در برگیرنده است.
کلمۀ «سماء» در آیه یکبار در برابر «ارض» آمده است که به همۀ قسمت بالا اشاره دارد و یکبار مراد همان قسمت نزول باران از ابرها میباشد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
۱. یاد نعمتهای الهی از بهترین راههای دعوت به عبادت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۲. از بهترین راههای خداشناسی، استفاده کردن از نعمتهای در دسترس است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»
۳. در نظام آفرینش، هماهنگی کامل به چشم میخورد؛ هماهنگی میان زمین، آسمان، باران، گیاهان، میوهها و انسان. (برهان نظم) «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۴. آفریدهها هر کدام برای هدفی خلق شدهاند. «رِزْقاً لَکُمْ» باران برای رشد و ثمردادن میوهها «فَأَخْرَجَ بِهِ» و میوهها برای روزی انسان. «رِزْقاً لَکُمْ»
۵. زمین و باران وسیله هستند، رویش گیاهان و میوهها به دست خداست. «فَأَخْرَجَ»
۶. نظم و هماهنگی دستگاه آفرینش، نشانۀ توحید است؛ پس شما هم یکتاپرست باشید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»
۷. ریشۀ خداپرستی در فطرت و وجدان همۀ مردم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
۸. آفرینش زمین و آسمان و باران و میوهها و روزی انسان، پرتوی از ربوبیّت خداوند است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۹. همۀ انسانها، حقّ بهرهبرداری و تصرّف در زمین را دارند. (در آیه «لَکُمُ» تکرار شده است.)
۱۰. دلیل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست که زمین و آسمان و باران و گیاهان را برای روزی شما قرار داده است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۱۱. خداوند بر اسباب طبیعی حاکم است. «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۱۲. پندار شریک برای خداوند، از جهل است. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۳ - تفسیر نور:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و اگر در آنچه بر بندۀ خود (از قرآن) نازل کردهایم، شک دارید، اگر راست میگویید (لا اقل) یک سوره همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند بر این کار دعوت کنید. نکتههای سورۀ بقره- آیۀ ۲۳:
این آیه، معجزهبودن قرآن را مطرح میکند.
پیامبران، یک دعوت دارند که هدایت بهسوی خداست و با استدلال و موعظه و جدال نیکو انجام میدهند و یک ادّعا دارند که ازسوی خدا برای هدایت مردم آمدهاند و برای آن معجزه میآورند.
پس معجزه برای اثبات ادّعای پیامبر است، نه دعوت او. «معجزه بهمعنای نادیده نگرفتن نظام علّت و معلول نیست؛ بلکه معجزه نیز علّت دارد، ولی علّت آن یا ارادۀ الهی است، یا عواملی که خداوند علّت بودن آن را برای مردم مخفی نموده است.»
خداوند در قرآن، بارها مخالفان اسلام را دعوت به مبارزه کرده است، که اگر شما این کتاب را از سوی خدا نمیدانید و ساخته و پرداخته دست بشر میدانید، بهجای این همه جنگ و مبارزه، کتابی مثل قرآن بیاورید تا صدای اسلام خاموش شود!
خداوند برای اثبات حقّانیت پیامبر و کتاب خود، از یکسو مخالفان را تحریک و از سویدیگر به آنان تخفیف داده است.
یکجا فرموده: «فَأْتُوا بِکِتابٍ» «قصص، ۴۹» کتابی مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر فرموده است: «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ» «هود، ۱۳» دهسوره مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر میفرماید: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «یونس، ۳۸» یکسوره، مثل قرآن بیاورید.
بهعلاوه میگوید: برای این کار میتوانید از تمام قدرتها و یاران و همفکران خود در سراسر جهان دعوت کنید.
تقسیمبندی قرآن و نامگذاری هر بخش به نام سوره، در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و از جانب خداوند بوده است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
قرآن در ستایش انبیا، یا بعد از کلمۀ «عَبْدِنا» و یا قبل از کلمه «عبد» نام آنان را میبرد «عَبْدَنا أَیُّوبَ»، «إِبْراهِیمَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا»
ولی دربارۀ پیامبر اسلام تنها کلمۀ «عبد» بدون ذکر نام را به کار میبرد تا بگوید عبد مطلق، محمّد صلّی اللَّه علیه و آله است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۳:
۱. باید از فکر و دل افراد، شکزدایی صورت گیرد، مخصوصاً در مسائل اعتقادی. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ»
۲. شرط دریافت وحی، بندگی خداست. «نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا»
۳. قرآن، کتاب استدلال و احتجاج است و راهی برای وسوسه و شک باقی نمیگذارد. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
۴. انبیاء باید معجزه داشته باشند و قرآن معجزۀ رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۵. دین جاوید، معجزۀ جاوید میخواهد تا هر انسانی در هر زمان و مکانی، اگر دچار تردید و شک شد، بتواند خود را آزمایش کند. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۶. بر حقّانیت قرآن بهقدری یقین داریم که اگر مخالفان، یکسوره مثل قرآن نیز آوردند، بهجای تمام قرآن میپذیریم. «بِسُورَةٍ»
۷. بهترین قاضی و داور، وجدان است. خداوند وجدان مخالفان را داور قرار داده است. «وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۴ - تفسیر نور:
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» پس اگر این کار را نکردید، که هرگز نتوانید کرد، از آتشیکه هیزمش مردم (گناهکار) و سنگها هستند و برای کافران مهیّا شده، بپرهیزید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
در سورۀ انبیاء میخوانیم: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» «انبیاء، ۹۸» شما و آنچه غیر از خدا پرستش میکنید (بتهایتان)، هیزم دوزخ هستید.
بنابراین ممکن است مراد از سنگ در این آیه، همان بتها باشند که مورد پرستش بودهاند، نه هر سنگی، «چنانکه در طول تاریخ و در میان آن همه سنگ و چوب، هرگز حجرالاسود مورد پرستش واقع نشده و نقش بت را نداشته و هرگز آتشگیرانه دوزخ نخواهد شد. آری! حجرالاسود دست خدا در زمین و حافظ اسرار و گواه بر اقرار فطرتهای بشری است» تا آنان بدانند و به چشم خود ببینند که کاری از بتها ساخته نبوده و نیست.
همچنین این سنگها در قیامت، همانند چاقوی خونی همراه پروندۀ قاتل، سند جرم و گناه آنان است. با اینکه الفاظ اختراع بشر است، پس چگونه نمیتواند مثل قرآن را بیاورد؟
پاسخ: حروف الفبا از بشر است، ولی نحوۀ ترکیب و بیان مفاهیم بلند آنها، برخاسته از علم و هنر است.
قرآن بر اساس علم و حکمت بیپایان الهی، نزول یافته است، ولی هر کتاب دیگری، از سوی هر کس که باشد، بر اساس علم محدود و محصور به جهلِ بشر، تألیف یافته است. پس هیچگاه بشر نمیتواند کتابی مثل قرآن بیاورد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
۱. یقین به حقّانیت راه و هدف، یکی از اصول رهبری است. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا»
۲. اکنون که احساس عجز و ناتوانی کردید، تسلیم حق شوید. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا»
۳. انسان جمود و کافر، همردیف سنگ است. «النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»
۴. خباثتهای درونی انسان گناهکار، در قیامت تجسّمیافته و آتشگیرانه میشود. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۵. کفر و لجاجت، انسان شایستۀ خلیفةالّلهی را، به هیزم دوزخ تبدیل میکند. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۶. رهایی از آتش دوزخ، در گرو ایمان به قرآن و تصدیق پیامبر اسلام است. «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ» «أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ»
قل اء رءيتكم إن اءتئكم عذاب الله اءو اءتتكم الساعة اء غير الله تدعون إن كنتم صادقين (۴۰) بل إ ياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه إ ن شاء و تنسون ما تشركون(۴۱)
ترجمه : ۴۰ - بگو آيا هيچ فكر كرده ايد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد يا رستاخيز بر پا شود آيا غير خدا را (براى حل مشكلات خود) مى خوانيد، اگر راست ميگوئيد؟! ۴۱ - (نه ) بلكه تنها او را ميخوانيد و او اگر بخواهد مشكلى را كه به خاطر آن او را خوانده ايد بر طرف ميسازد و آنچه را (امروز) شريك (خدا) قرار مى دهيد (آنروز) فراموش مى كنيد.
تفسیر توحيد فطرى بار ديگرى روى سخن به مشركان كرده و از راه ديگرى براى توحيد و يگانه پرستى ، در برابر آنها، استدلال ميكند، به اين طريق كه لحظات فوق العاده سخت و دردناك زندگى را به خاطر آنها مى آورد، و از وجدان آنها استمداد مى كند كه در اينگونه لحظات كه همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند پناهگاهى جز خدا براى خودشان فكر ميكنند! اى پيامبر به آنها بگو اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آنهمه هول و هيجان و حوادث وحشتناك بر پا شود، راست بگوئيد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدائد خود مى خوانيد؟ (قل ارايتكم ان اتيكم عذاب الله او اتتكم الساعة ا غير الله تدعون ان كنتم صادقين ). روح معنى اين آيه نه تنها براى مشركان ، براى همه كس به هنگام بروز شدائد و حوادث سخت ، قابل درك است ، ممكن است در حال عادى و در حوادث كوچك انسان به غير خدا متوسل گردد، اما هنگامى كه حادثه فوق العاده شديد باشد انسان همه چيز را فراموش ميكند ولى در همين حال در اعماق دل خود يكنوع اميدوارى به نجات كه از منبع قدرت مرموز و نامشخصى سر چشمه ميگيرد احساس ميكند اين همان توجه به خدا و حقيقت توحيد است . حتى مشركان و بت پرستان در چنين لحظاتى سخنى از بتها به ميان نمى آورند و همه را به دست فراموشى مى سپرند. در آيه بعد مى فرمايد: بلكه تنها او را ميخوانيد، او هم اگر بخواهد مشكل شما را بر طرف ميكند، و شريكهائى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى كنيد (بل اياه تدعون فيكشف ما تدعون اليه ان شاء و تنسون ما تشركون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. 1 - استدلالى كه در دو آيه فوق ديده مى شود همان استدلال به توحيد فطرى است كه در دو بحث ميتوان از آن استفاده كرد يكى در اصل اثبات وجود خدا، و ديگر در اثبات يگانگى او، لذا در روايات اسلامى ، و همچنين در سخنان دانشمندان ، هم در برابر منكران خدا و هم در برابر مشركان با آن استدلال شده است . 2 - قابل توجه اينكه در استدلال بالا سخن از قيام ساعة (روز رستاخيز) به ميان آمده ، در حالى كه ممكن است گفته شود، آنها چنان روزى را اصلا قبول نداشتند، بنابراين چگونه ممكن است در برابر آنها چنين استدلالى شود؟ ولى بايد توجه داشت كه اولا همه آنها منكر قيامت نبودند بلكه جمعى از آنها به نوعى از رستاخيز اعتقاد داشتند ثانيا ممكن است منظور از ساعة همان ساعت مرگ يا ساعت حوادث وحشتناكى باشد كه انسان را در آستانه مرگ قرار ميدهد ثالثا ممكن است اين تعبير كنايه از حوادث هولناك بوده باشد زيرا آيات قرآن مكرر ميگويد كه شروع رستاخيز با يك سلسله حوادث فوق العاده هولناك همراه است : و زلزله ها، طوفانها، صاعقه ها و مانند آن در آن هنگام به وقوع مى پيوندند. 3 - با اينكه مى دانيم روز رستاخيز و حوادث قبل از آن مسائل حتمى است و به هيچ وجه قابل تغيير نيست ، چگونه در آيه فوق مى گويد: اگر خدا بخواهد آن را بر طرف خواهد ساخت ؟ آيا فقط منظور بيان قدرت پروردگار است ؟ و يا معنى ديگرى منظور بوده است ؟ در پاسـخ اين سؤ ال بايد گفت : منظور اين نيست كه خداوند اصل قيام ساعت و روز رستاخيز را با دعا از بين ببرد بلكه منظور اين است مشركان - و حتى غير مشركان - هنگامى كه در آستانه قيامت قرار گيرند از حوادث و مشكلات آن و كيفرهاى سختى كه در پيش دارند وحشت ميكنند و از خدا مى خواهند اين وضع را بر آنان آسان گرداند و آنها را از خطرات برهاند، در حقيقت دعا براى نجات خويش از حوادث دردناك است نه دعا براى از بين رفتن رستاخيز.
از برترین صدقات
حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام
▫️عوْنُكَ لِلضَّعِيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَة
▪️کمک کردن به شخص ضعیف از برترین صدقات است
«تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام» ص ۴۱۴
حضرت ایت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها نفر از مردم اصفهان: ۲۸ / آبان / ۱۴۰۱ علت عصبانیت غرب پیشرفتهای جمهوری اسلامی است؛ بساط شرارت بدون شک جمع خواهد شد فریبخوردگان، موعظه و عاملان جنایت، تخریب و تهدید به اندازه گناهشان مجازات شوند مشکلات اقتصادی با تلاش بیشتر دستگاهها و همافزایی مردم و مسئولان حل خواهد شد
امامجمعه سخنگوی انقلاب اسلامی است و یکی از وظایف اساسی او بازتولید مفاهیم معرفتی و مبانی انقلابی و پاسخگویی به شبهات با زبان روز و تبیین مستدل آنها و رفتار پدرانه با همه است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
اهمیت جایگاه نماز جمعه و جایگاه استثنایی آن در میان فرائض دینی «پیوند میان توجه به خدا و حضور و اجتماع مردمی»، «ذکر و یاد خدا بهصورت دستهجمعی و نزول برکات آن بر جمع»، «استمرار بدون توقف نماز جمعه در هر هفته»، «پایگاهی مهم برای طرح مسائل مختلف جامعه اعم از مسائل فکری، خدمات اجتماعی، همکاریهای عمومی و آمادگیها و بسیج نظامی» و «آمیختن معنویت با سیاست» از مهمترین ویژگیهای نمازجمعه است که آن را تبدیل به ظرفیت عظیم و فرصت فوقالعاده کرده است. نماز جمعه با چنین ویژگیهایی، حلقهای مهم در سلسله قدرت نرمِ مُفصل و طولانی نظام اسلامی است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
در نماز جمعه قشرها و سلایق مختلف حضور دارند، رفتار امامجمعه باید همانند رفتار پدر با فرزندان خود باشد و باید همه را بر سر سفره معنویت و دین بنشاند. جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... من در یکی از سفرهای استانی در جمع علمای آن استان به حضور افراد مختلف در مراسم استقبال اشاره کردم و گفتم در میان مردم، افرادی گریه میکردند که شاید شما در برخورد با آنها احتمال دهید که حتی اعتقادی به دین ندارند در حالی که همه آنها معتقد به دین هستند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
سلوک مردمی یعنی حضور در بین مردم و گفتگو با آنان: صِرفِ رفتن بین مردم کار مهمی است بنابراین از مردم فاصله نگیرید و ارتباطات خود را به یک گروه خاص محدود نکنید، البته در طول این سالها، شبکه امامت جمعه جزو مردمیترین نهادهای انقلابی بوده است. فعالیت گروههای پُر شمار جوان، خودجوش، گمنام و بیادعا در سراسر کشور، وظیفه ائمهجمعه، ارتباط با این گروهها و حمایت از آنان: شرکت در خدمات اجتماعی، همچون کمک به مردم در حوادث طبیعی و در مقابله با کرونا و جمعآوری کمکهای مؤمنانه برای نیازمندان جزو کارهای لازم امامان جمعه است که بعضی از ائمهجمعه نیز انصافاً در این زمینه خوش درخشیدهاند ... ما طرفدار عدالت هستیم و پرچم آن را بلند کردهایم اما تحقق عدالت بدون کمک به طبقه محروم و مستضعف معنا ندارد ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
پرهیز از ورود در فعالیتهای اقتصادی توسط ائمه جمعه: از فعالیت اقتصادی حتی بهعنوان تأمین هزینههای نماز جمعه باید اجتناب شود چرا که آثار منفی ورود بعضی از آقایان محترم به این فعالیتها، هنوز هم دامنگیر نظام اسلامی است. اداره تشکیلات روحانیت و حوزههای علمیه، همواره مردمی: حوزههای علمیه، مراجع و فضلای حوزه، وابسته به مردم هستند و احتیاجی به دولتها و قدرتها ندارند و این یک افتخار و امتیاز است. به همین علت است که حوزههای علمیه در قضایای مختلف توانستهاند بدون رودربایستی با دولتها در کنار مردم بایستند. بنابراین نمازجمعه نیز باید به همین شکل و با کمکهای مردمی اداره شود. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
خطبه نمازجمعه و خطیب، سخنگوی انقلاب اسلامی و تبیینکننده و مطالبهگر مبانی انقلاب: هنر بزرگ خطیب جمعه این باشد که مفاهیم معرفتی و انقلابی همچون مسئله بسیار مهم عدالت، استقلال، حمایت از مستضعفین و پیروی از شریعت را متناسب با نیازهای روز و با ادبیات جدید بازتولید کند.خطبهها باید پُر مغز، آموزنده و پاسخگوی سؤالات عمومی باشد: ادبیات خطبه باید گرم، صمیمی، اتحادآفرین، امیدبخش، بصیرتافزا و آرامشبخش به مردم باشد نه آنکه موجب اضطراب، حاشیهسازی، تلاطم روحی، بدبینی به وضع کنونی و آینده شود و برای هجمه معاندان نیز دستاویز ایجاد کند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
انقلاب اسلامى و ملت ایران، علىرغم میل قدرتهاى جهانخوار، براى ملتها الگو شدهاند؛ الگویى زنده و آموزنده. اینکه شما مىبینید در کشورهایى که دهها سال در قفس تنگ توهمات حزبى و ستم قومى گرفتار بودند، ملتها - مخصوصاً ملتهاى مسلمان و همچنین ملتهاى مظلوم بسیارى از کشورهاى دیگر - احساس هویت و شخصیت مىکنند و حرفشان را مىزنند و حقشان را مطالبه مىکنند، این به برکت استقامت ملت ایران است. از روزى که ما شروع کردیم، تا روزى که ملتهاى دنیا الگو و نسخهى ما را تکرار کردند، ده سال و بیشتر طول کشیده است. آنچه که در دنیا مشاهده مىشود، الگوى مقاومت ملت ایران است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۳
امریکا و اذنابش خوب فهمیدهاند که با حاکمیت و شیوع دین و معرفت دینی، نخواهند توانست نظام سلطهی عالمی و جهانی را حفظ کنند. راه موفقیت امریکا و دیگر قدرتها و مرتجعان و حکام ظالم و حلقههای زنجیرهی سلطهی جهانی این است که مردم از دین و معرفت و ایمان دینی عاری بشوند؛ بیبندوبار، بیایمان، بیعقیده، بیتعصب و بیغیرت دینی بشوند. مردم و ملتها را اینطور میپسندند. لذا وقتی میبینند از کانونی مثل ایران اسلامی، ایمان و عمل و جهاد تراوش میشود و به همهجا پر میکشد، بشدت با آن مبارزه میکنند. امروز همهی قدرتهای مستکبر و ظالم و شیطانی، با اسلام و ایران اسلامی - به عنوان کانون اسلام - مخالفند. ما در چنین وضعیتی، باید با همهی وجود و امکانات، دودستی و محکم به اسلام و وحدت اسلامی بچسبیم و آن را حفظ کنیم.۱۳۶۹/۰۳/۰۴
برادران عزیز ما از پیروان مکتب اهلبیت(علیهمالسّلام)! در هرجای دنیا که هستید، این دو نکته را هرگز فراموش نکنید: اول، تعارف و ارتباط و وصل و خبرگیری از هم و اطلاع از نظرات هم و کمک به یکدیگر. (...) آن نکتهی دوم، همین ایجاد وحدت و مهربانی با فرق دیگر اسلامی است. نگذارید دشمن سوء استفاده کند. نگذارید دشمن به دست برادران، آنها را ضعیف کند و از بین ببرد؛ «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»(۱). در دنیای اسلام، همه را برادر بدانید. امروز مجموعهی اسلام، از سوی دشمنان مورد تهدید است. امروز از سوی قدرتهای استکبار جهانی، اصل دین مورد فشار و تهدید است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۴ ۱ ) سوره مبارکه الأنفال آیه 46
این مردمی که در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیینکننده میباشند. اگر خدای نکرده جنگی بشود، اینها هستند که باید بیایند دفاع کنند. اگر سازندگی باشد، اینها هستند که در سازندگی باید شرکت کنند. اگر حمایت از حرکتی باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. اگر خنثی کردن توطئهی دشمن باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. دشمن هم که میخواهد کاری انجام بدهد، چون از کودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فکر کار کردن روی ذهن همین مردم میافتد ... نمازهای جمعه در هرجایی از نقاط کشور، بَهر و بخشی از کار دستگاه رهبری این کشور را انجام میدهند، مردم را توجیه میکنند، به استقامت در راه وادار مینمایند، از اشتباهات دور نگه میدارند، ذهن مردم را با معارفِ لازم آشنا میکنند، دشمنان را نسبت به نفوذ در اذهان مردم مأیوس میکنند، از اینکه دشمن بتواند روی مردم اثر سوء بگذارد، مانع میشوند و مردم را به حرکت و تلاش در مجموعهی کلی نظام وادار میکنند. وقتی نظام مردمی است، همهی مردم باید حرکت کنند، تا نظام راه بیفتد؛ و الّا اگر عدهیی از مردم حرکت نکردند، حرکت نظام، کُند خواهد شد.۱۳۶۹/۰۳/۰۷
دنیا امروز متوجه ملت ایران است. ما ملت ایران باید بتوانیم در پرتو تعالیم اسلام، با تمسک به اسلام و قرآن و در جهت رهنمودهای امام بزرگوار راحلمان، بهسمت هدفهای متعالی این انقلاب، حرکتمان را با شتاب هرچه بیشتر ادامه بدهیم. یک لحظه توقف جایز نیست. ما باید بدانیم دشمنان زخم خورده - آنهایی که امیدوار بودند اسلام از دنیا محو بشود و علیرغم خواست آنان، اسلام روزبهروز در دنیا عالمگیرتر شده است - همچنان در کمینند تا ما یک لحظه غفلت کنیم. لذا غفلت برای ما حرام است. ملت ایران، با قدرت و استقامت و توکل به خدا و اتحاد کامل و شرکت در سازندگی عمومی کشور و با آگاهی و هوشیاری خود، باید دشمنان - یعنی امریکا و ارتجاع و زخمخوردگان - را از دستاندازی به این انقلاب و به کشور عزیزمان مأیوس کند. استکبار جهانی از ملت ایران میترسد؛ مثل همهی بدکاران و راهزنانی که از انسانهای شجاع و آگاه میترسند.
دشمنانی که هنوز درصددند نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، نیات خصمانه و شومشان را اعمال بکنند، چشم امید به اختلافات بستهاند. آنها از وحدت و یکپارچگیِ شما مردم میترسند؛ این را متوجه باشید. ملت ایران، به هیچ قیمت نباید وحدت و یکپارچگی خودش را از دست بدهد. مسؤولان باید متوجه باشند که با این یکپارچگی عظیم، چگونه باید رفتار کرد ... ۱۳۶۹/۰۳/۱۴
اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاه سالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیهی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمیکرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطهیی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمیکرد. روحیهها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابی، ضربهی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمیآید.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
اینها روحیه است که شما و انقلاب شما و امام شما و این جنگ پُربرکت شما، به همهى مسلمانان عالم داد. مقاومت و قیام و روحیهى پولادین و سخن حق و مشت گرهکردهى شما، مسلمانان دنیا را زنده کرد. استکبار نمىتواند این را علاج کند. ما ضربه و شکست را بر امریکا و استکبار وارد کردیم. امام(ره) این بذر را پاشید. چه کار مىتوانند بکنند؟ براى همین است که استکبار، در مقابل ملت ایران، دستپاچه است.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
دشمن تبلیغ میکند که با رفتن امام، دوران امام تمام شد! دشمن غلط میکند. ما هم گفتیم، اعلامیه دادیم، حرف زدیم، همهی مردم هم اثبات کردند که نخیر، دوران امام، با رفتن جسمانی و ظاهری ایشان تمام نشد و نخواهد شد. این ثابت شد؛ اما این دشمن است که میگوید. مبادا یک عده دوست نادان در داخل کشور، به عنوان دلسوزی، به عقل ناقص خودشان چیزی را در گوشهیی نشان کنند که خیال نمایند این با خط امام و انقلاب نمیسازد و شیون سر بدهند که دوران امام تمام شد. اگر چنین سخنی - ولو با اشاره - از زبان کسی صادر بشود، دشمن شاد خواهد شد؛ مواظب باشید. ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ملت اسلام، بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد. کشورهایی در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا، با عنوان اسلامی وجود دارد. شخصیتهای برجسته، دانشمندان، متفکران و فیلسوفان در میان مسلمانانِ همه جای دنیا هستند. این جمعیتِ بیش از یک میلیاردی که بیش از یکپنجم نفوس دنیا را دارند اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان، در حوادث دنیا اثر بگذارند، معنایش این است که یکپنجم همهی حوادث عالم، با ارادهی مسلمین انجام بگیرد. چیز خیلی مهم و عظیمی است. دین اسلام هم برخلاف بعضی از ادیان دیگر، مردم را به تصمیمگیری، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکداری و اداره و اینطور امور تشویق میکند. این دین، دین زندگی و حکومت و سیاست است. مثل ادیان دیگر نیست که دوری از سیاست و صحنهی زندگی و فعالیتهای گوناگون و امثال اینها را، جزو اصول خودشان بدانند.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ابرقدرتها، چه کار میخواهند بکنند؟ اینکه امریکا و همدستانش هر گاهی یک بار، با یک تهدید حقیقتاً مضحک و خندهآور سعی میکنند که این کوه استوار - یعنی ملت ایران - را از میدان خارج کنند، چرا اثر نمیکند؟ برای خاطر اینکه هر تهدیدی نسبت به جمهوری اسلامی و مسؤولان آن، برای استکبار دیگر فایدهیی نخواهد داشت. چهطور میتوانند روحیهی مسلمانان را که با انقلاب ما به آنها برگشته، دوباره از آنها بگیرند؟ صدوپنجاه سال دیگر کار لازم دارند. مسلمانان انگلیس، چه موقع به خودشان قدرت و جرأت میدادند که هزار هزار به خیابانها بیایند و سخن حق خودشان را با صدای بلند بیان کنند؟ یک دختربچهی مسلمان، چه موقع جرأت میکرد که در قلب دنیای کفر و فساد، داعیهی مسلمانی و حجاب مسلمانی داشته باشد؟ ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آزادى فكر و بيان يكى از ارزشهاى انقلاب بود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اساس مسئله براى يك ملت، استقلال و آزادى است.
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علی امرایی
شـهادت : 1394/4/1 سوریه - دمشق-درعا توسط تروریست های تکفیری
به خاطر آرامش دل حضرت زهرا(ص) و امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و حضرت عباس (ع) به سوریه رفتم تا به حضرت زینب(س) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب»
همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
عابس بن ابى شبيب شاكرى
عابِس بن ابیشَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، (شهادت 61ق)، از اصحاب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنیشاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ویژه نامه شهادت (ثامن الائمّه) امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام
آیات قرآن که دلالت بر امر به معروف و نهی از منکر می کنند فراوان است که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1- « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... » [1] باید از میان شما ،جمعی دعوت به نیکی ، و امر به معروف ونهی از منکر کنند!...
2- « یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ ...» [2] پسرم ! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهی ازم نکرکن ،...
3- « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّه » [3] . ، شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند ؛(چه اینکه) امر به معروف و نی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید .
4- « یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... » [4] به خدا و روز دیگر ایمان می آورند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛...
5- «... یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ ... » [5] آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز می دارد ؛اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد،...
6- « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و .. . » [6] . مردان و زنان با ایمان ، ولی ( و یار و یاور ) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا میدارند و... .
7- « ... اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ » [7] .آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!
8- « الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر... » [8] همان کسانیکه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا میدارند، و زکات می دهند ، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
و آن که به دل، کار نیکی را نستاید و کار زشت، او را ناخوش نیاید، طبیعتش دگرگون شود و زشتی هایش آشکار و نیکویی هایش ناپدیدار می شود.
2. شریک شدن در گناه گناهکاران سکوت درباره انجام معاصی و ترک واجبات، به معنای رضایت از آن وضعیت است و فرد برای این که نارضایتی خود را نشان دهد باید به هر صورت ممکن، ناخوشایندی خود را از آن وضع اعلام و ابراز کند و اگر می تواند، در اصلاح آن وضع بکوشد. لذا کسانی که توان اظهار تنفر و اقدام اصلاحی دارند و اقدام نمی کنند، با ترک این وظیفه خطیر، در گناهِ گناهکاران شریک خواهند شد. امام صادق (ع) فرمود:
هر کس همسایه گنهکاری داشته باشد و او را از گناه منع نکند، با او شریک جرم است.
3. شیوع فساد انسان، هم از اجتماع تأثیر می پذیرد و هم بر اجتماع تأثیر می گذارد. این تأثیر و تأثر، هم در جهت خوبی هاست و هم در جهت بدی ها. بنای اسلام بر آن است که محیط جامعه پاک باشد وگناه و فحشا وجود نداشته یا حداقل آشکار نباشد و در مقابل تقوا، پاکی و خوبی قرار نگیرد تا افراد در محیطی پاک رشد یابند و ناپاکی های روحی و روانی زمینه رشد پیدا نکنند. دعوت اسلام به پوشاندن گناهان افراد، مبارزه با غیبت و افشا کردن گناهان در همین راستاست. پوشاندن گناه، یعنی جلوگیری از گسترش دایره فساد و محدود کردن آن. پیامبر (ص) فرمود:
اگر معصیت، پنهانی انجام شود فقط به خود شخص آسیب می رساند و اگر علنی و آشکارا انجام شود و با او برخورد نشود، همه آسیب می بینند.
قرآن در داستان ها و ماجراهای مختلف به این حقیقت اشاره کرده است. در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می شود:
1. امام باقر (ع) فرمود: «خداوند به حضرت شعیب پیامبر فرمود: صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم نمود، چهل هزار نفر از بدها و شصت هزار نفر از خوبان. حضرت شعیب عرض کرد: خدایا! عذاب بدها معلوم است اما خوبان را چرا عذاب خواهی کرد؟ خداوند به او وحی نمود: چون آنها با گناهکاران سازش کردند و به خاطر خشم و غضب من، به گناهکاران خشم نکردند.»[4]
2. ناقه حضرت صالح را یک نفر پی کرد و کشت؛ اما قرآن می فرماید: تمام قوم ثمود عذاب شدند چرا که با او مقابله نکردند.
3. در داستان اصحاب قلم آمده است: باغی به چند برادر رسیده بود و آنان تصمیم گرفتند حق فقرا را ندهند. تمام باغ سوخت، گرچه برخی از آنان مخالف تصمیم برادران خود بودند، اما به صورت جدی مقابله نکردند.
کشور اسپانیا که در جنوب غربی اروپا قرار دارد و از کشورهای حاصل خیز و خوش آب و هوای اروپاست، در سال 711 میلادی به دست مسلمانان فتح شد و یکی از پایگاه های تمدن اسلامی گردید و هشتصد سال در اختیار مسلمانان قرار داشت.
در طول این مدت بارها مسیحیان به نبرد با مسلمانان پرداختند و با تمام تجهیزات به میدان جنگ آمدند ولی هربار با تحمل ضربه ای سخت تر از گذشته مجبور به عقب نشینی شدند.
سرانجام با رواج منکرات در بین مسلمانان به هدف خود دست یافتند و آنچه را که طی صدها سال با جنگ و دادن تلفات فراوان به دست نیاورده بودند، در زمان کوتاه و با تزریق آلودگی های اخلاقی به دست آوردند. آنها مشروبات الکلی را به میزان زیاد و رایگان در اختیار جوانان مسلمان گذاشتند. دختران فاسد اروپایی را وارد شهرهای مسلمان نشین کرده و در تفریح گاه های عمومی در کنار جوانان مسلمان قرار دادند. سرانجام پس از رواج عیاشی و بی بند و باری با یک حمله گسترده به حکومت مسلمانان در اسپانیا پایان دادند و مراکز علم و فرهنگ را به آتش کشیدند.[5]
چگونه اید هنگامی که زنان شما فاسد و جوانانتان تبهکار شوند و امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟ پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا چنین می شود؟ فرمود: آری، بدتر از این نیز خواهد شد. چگونه اید آن گاه که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟ پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا چنین می شود؟ فرمود: آری، بدتر از این هم خواهد شد. چگونه اید وقتی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید؟
پی نوشت ها
[1] . نهج البلاغه، قصار 375.
[2] . لئالي الاخبار، ج 5، ص 263؛ مجموعه ورام، ج 1، ص 2.
[3] . بحارالانوار، ج 98، ص 98؛ تفصيل وسائل الشيعه، ج 16، ص 136.
آن کسانی که از وابستگی و عقبماندگی ملت ایران منتفع میشدند، امروز دشمن خونی جمهوری اسلامی هستند. ممکن است یک وقتی این دشمنی از بین برود اما شرطش این است که دشمن ناامید شود ...
امروز محافل انگلیسی برای منطقه و ایران اسلامی نقشه میکشند؛ یکی از نقشهها تجزیهی کشورهای منطقه است. میگویند دوران یک عراق، یک سوریه، یک لیبی و یک یمن گذشته است. اسم ایران را نمیآورند چون از افکار عمومی ایران میترسند؛ مثل محمدرضا که گفت بعد من، ایران، ایرانستان میشود؛ اینها هم همین را میخواهند. 1395/10/19
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قرآن در ستایش مجاهدان راه حق، کارکرد آنان را پس از پیروزی، اقامهی صلات و ایتاء زکات و امر به معروف و نهی از منکر میداند و درحقیقت، نخستین و مهمترین وظایف آنان را در هنگام تشکیل حکومت معیّن میکند. 1396/09/09
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیهی قرآن میفرماید یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر ائمّه (علیهمالسّلام) بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند.
نظام اسلامی متّکی است به اقامهی صلات، ایتاء زکات، امر به معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی 1394/01/01
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امر به معروف یعنى شما همه مسئولید که معروف را، نیکى را گسترش بدهید، امر کنید به آن؛ نهى از منکر [یعنى] زشتى را، بدى را، پلشتى را نهى کنید؛ جلوى آن را بگیرید با شیوههاى مختلف. 1393/09/06
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار» اعتدال است؛ امربهمعروف و نهیازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفهای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهی مؤمن انجام میدهد، جلوگیری کنیم. 1393/04/16
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، براى آنسوى مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفهى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است. 1393/02/23
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
رفق و مدارا در امر به معروف و نهی از منکر
[چند وقتی است که مشکل بدحجابی و ارائهی فرهنگهای غلط در دانشگاهها دغدغهی بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمهی کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالی چیست؟] قاطعیت یعنی چه؟ یعنی برخورد فیزیکی و جسمانی؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمیکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثی را برای جمعی میخواندم که آمر به معروف و ناهی از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهی میکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛(۱) با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطوری باید عمل شود.۱۳۸۲/۰۲/۲۲ بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی
امام تبیین و قیام حضرت آیتالله خامنهای: امام حسین (ع) را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین (ع) است. ایشان را به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او خطاب به علما، خطاب به نخبگان و مردم باید شناخت. در میدان جنگ در کربلا هم حضرت اهل تبیین بودند، از هر فرصتی استفاده میکردند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دستهای دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبهروز این احساسات تندتر و این معرفت عمیقتر شده است. 1389/07/27
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملتی كه بانشاط و باایمان باشد، ملتی كه اسلام را از بن دندان قبول داشته باشد، ملتی كه خود را باور داشته باشد، به خدای خود اعتماد داشته باشد، هیچ مانعی نمیتواند از پیمودن راه كمال در برابر او جلوگیری كند.۱۳۸۹/۰۳/۱۸
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
مردم ما به توفيق الهى، به هدايت الهى، به دستگيرى الهى، مردم مومنى هستند؛ هم آگاهند، هم مومنند، هم حاضر در صحنهاند، پا به ركابند در هر جائى كه لازم باشد. 1388/04/07
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
آن ملتى كه دل به اسلام سپرده است، با قرآن پيوند بسته است و هيچ قدرتى قادر نيست اين كشور و اين ملت را شكست دهد.۱۳۸۲/۰۱/۰۱
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
پایبندی مردم ایران به دین حضرت آیت الله امام خامنه ای: دشمنی دشمنان با ملت ایران بهخاطر طرفداری از اسلام و ایستادگی در پای نظام اسلامی و دفاع جانانه از آن است. 1381/10/19
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
مردم، ایمان و پایبندی خود را به دین، اعتقادات و ارزشهای والای اسلامی نشان دادهاند و امروز از الفاظ به ظاهر زیبایی که دشمنان این ملت بر زبان جاری میکنند، فریب نمیخورند.۱۳۸۱/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملت بزرگ ما نشان داده که پای اسلام و انقلاب و ارزشهای اسلامی ایستاده است.۱۳۸۱/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
این ملت با همه وجود به اسلام پایبند است. بعد از پنجاه سال تلاش برای دینزدایی، یک ملت آن حرکت عظیم را پشت سر امام بزرگوار و عالم دین و مرجع تقلیدش به راه انداخت و این نظام اسلامی را سرِ کار آورد. اسلام همان چیزی است که وقتی نام و پرچم آن در ایران بلند شد، هرجا مسلمان مطّلع و آگاهی پیدا شد، احساس هویّت و شخصیت و عزّت کرد. ۱۳۷۹/۰۴/۱۹
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اساسيترين پايههاى قدرت در اين كشور - يعنى مردم - دلبستهى اسلام و انقلاب و راه امام و ارزشهاى الهى و اسلامىاند.۱۳۷۸/۰۹/۲۶
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
واللَّه هیچ قدرتی امروز در دنیا نمیتواند ملت ایران را از راه پرافتخار اسلام و قرآن برگرداند. کسانی که غیر ازاین گمان میکنند، چه فکر میکنند؟۱۳۷۶/۰۲/۰۳
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اسلام و عمل به قرآن و پایبندی به این دو، رمز بقای نظام اسلامی و اقتدار آن است.۱۳۷۳/۰۶/۰۴
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملت ایران با همهی وجود به اسلام و قرآن متمسك است.۱۳۷۳/۰۳/۱۷
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
از نقاط قوّتِ بزرگ ملت ایران، ایمان و دینباوری، معرفت دینی و مذهبی و علاقهی شدید به مسائل الهی و معنوی است. این هم نقطهی قوّتی است که کسی نمیتواند انکارش کند. همیشه بزرگترین کارها را کسانی کردهاند که با منبع غیبی در ارتباط بودهاند. این، امر واضحی است. به عنوان مثال، در جهاد هشتسالهی ملت ایران، اگر توسّل و توجّه و تکیه به غیب و اتکا به خدا به عنوان منشأ تمام قدرتهای عالم وجود نداشت، آن پیروزیهای درخشان به دست نمیآمد.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام خامنه ای
آیین اسلام از مهمترین ارکان فرهنگ ملی ماست امروز ملت ایران پس از گذشت چهارده قرن افتخار میکند که فرهنگ، زبان و عادات او با اسلام آمیخته شده است. آداب، سنن و فرهنگ اسلامی جزء فرهنگ ماست و در این مسأله برای ما ملی بودن عین اسلامی بودن است و هرگز در مقابل یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12
حضرت آیت الله امام خامنه ای
حجاب شرط اول است در نظام اسلامی زنان باید از درک سیاسی برخوردار باشند، فن خانه داری و همسرداری را بدانند و در صحنه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و خدمات، مظهر عصمت، طهارت و مناعت باشند و به این مهم توجه کنند که #حجاب شرط اول است. زیرا بدون حجاب، زن فراغت لازم را برای دستیابی به مراتب بالا بدست نخواهد آورد.
حجاب
امام خامنه ای:
اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 1396/12/17
امام خامنه ای:
زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است. 1396/12/17
خیانت به زن حضرت آیتالله امام خامنهای:«کسانی که کانون خانواده را تحقیر میکنند، خیانت میکنند؛ هم به ملّت، هم به جامعهی زنان. کسانی که وانمود میکنند عدالت جنسیّتی به این است که در همهی میدانهایی که مردها وارد میشوند، زنها هم باید وارد بشوند، اینها به اعتماد، حرمت، شخصیّت و هویّت زن خیانت میکنند.» ۹۶/۱۲/۱۷
بررسی مولفه های فرهنگ ایثار و شهادت در اندیشه ی شهید مطهری
... شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی
شهید حاج قاسم سلیمانی
بخشی از وصیت نامه: امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکری:
بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند ...
شهید باکری: چرا دشمن از ما مسلمانان میترسد؟
دشمنان اسلام، اسلام را خوب شناختهاند و فهمیدهاند که اگر یک لحظه از مقابله با اسلام ما غافل بشوند همگی محو و نابود خواهند شد ان شاءالله؛ پس ما را خوب شناختهاند. در نتیجه شب و روز در تلاش هستند که راه اسلام را سد کنند، به همین جهت این تکلیف شرعی به عهده ما مسلمین میباشد، مسلمینی که تسلیم خداوند متعال هستند، خداوندی که نابودکننده ستمگران و یار مستضعفین است. بنابراین خداوند متعال راه راست و خط ما را دقیقاً مشخص کرده و امامی را که برایمان قرار داده است ایشان هم راه ما را مشخص کردهاند، و راه قدس، راه کربلا کلماتی که به زبان ما آمده اند شعار نیستند و ما مکلف هستیم که به گفتههایمان عمل کنیم.
عملیات خیبر به روایت شهید مهدی زینالدین
شهید علی مراد ناصری پور شهادت: 27 اسفند1359
بخشی از وصیت نامه: کنار رهبر، تحت امر او مبارزه با تهاجم فرهنگی را تشدید کنید. هرکَس بتواند کمک بکند و نکند خداوند از او نمی گذرد. در مدارس، مساجد و پایگاههای فرهنگی به تربیت نسل جدید و انقلابی همت گمارید که خدا یارتان باد
شهید اصغر نوروزی شهادت: نوزدهم دی ماه 1365
بخشی از وصیت نامه: مى گوییم اى حسین جان اگر در کربلا نبودیم که لبیک به نداى هل من ناصر ینصرنى شما بگوییم. ولى جواب فرزندت روح خدا را مىدهیم و تا آخرین قطره خون بدنمان در راه خدا اسلام قرآن و در راه شما جانفشانى کرده و پیرو خط سرخ ولایت فقیه خواهیم رفت ...
شهید اصغر نوروزی شهادت: نوزدهم دی ماه 1365
بخشی از وصیت نامه:
پرچم انقلاب را باید به دست صاحب عصر امام زمان«عج» برسانیم ... امیدوارم که پرچم انقلاب جمهورى اسلامى ایران به پرچم انقلاب حضرت مهدى «عج» بپیوندد و حکومت عدل الهى در تمام جهان بر سر مظلومان سایه گستراند و سر بلند و استوار باشد ...
شهید مدافع حرم شهید مسلم خیزاب
بخشی از دست نوشته شهید: از آن جهت که آفرینش زن زینتبخش وجود انسان است و افق روح او تجلیگاه رحمت و دامان پرمهرش جایگاه رشد مردان بزرگ است و همچنین از آن جا که اصلاح جامعه در گرو پاکی، پرهیزگاری و پاکدامنی زن بوده و ایشان به عنوان مربی بشر نقش بسیار اساسی در جامعه ایفا میکنند ...
«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» «پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایستۀ (ازدواج) خود را همسر دهید. (و از فقر نترسید که) اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود بینیازشان میگرداند. خداوند، گشایشگر داناست. (او از فقر و نیاز شما آگاه است و بر کفایت شما وعده داده است و در عمل به وعدهاش قدرت دارد.)» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
«ایامی» جمع «ایم»، یعنی کسی که همسر ندارد؛ خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.
بهترین واسطه گریها، شفاعت و واسطهگری در امر ازدواج است. چنان که در روایت آمده است: کسی که دیگری را داماد یا عروس کند، در سایۀ عرش خداست. (تفسیر نور الثقلین)
پدر و مادری که با داشتن امکانات، فرزندشان را همسر نمیدهند، اگر فرزند مرتکب گناه شود، والدین در گناه او شریک هستند. (تفسیر مجمع البیان)
دربارۀ ازدواج، روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: توسعۀ زندگی، در سایۀ ازدواج است. کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند سوءظن برده است. دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد. (مجموعۀ روایات از تفسیر نور الثقلین میباشد.) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
۱. جامعۀ اسلامی، مسئول ازدواج افراد بیهمسر است. «وَ أَنْکِحُوا»
۲. ازدواج در اسلام، امری مقدّس و مورد تأکید است. «وَ أَنْکِحُوا»
۳. لازم نیست خواستگاری، از طرف خاصّی باشد، هر یک از طرفین ازدواج میتوانند پیشقدم شوند. «وَ أَنْکِحُوا»
۴. تنها سفارش به ترک نگاه حرام، کافی نیست؛ مسألۀ ازدواج را باید حل کنیم. «یَغُضُّوا، یَغْضُضْنَ، أَنْکِحُوا»
۵. زنان بیوه را همسر دهید. ( «الْأَیامی»، شامل آنان نیز میشود.)
۶. داشتن صلاحیّت، شرط طرفین عقد است. «وَ الصَّالِحِینَ» (یعنی باید صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)
۷. اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح، تشویقی است که جوانان لاابالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. «وَ الصَّالِحِینَ» ... (بنا بر این که مراد از صلاحیّت، صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)
۸. در تأمین نیازهای جنسی، فرقی میان انسانها نیست. (زن، مرد، غلام و کنیز) «مِنْکُمْ، عِبادِکُمْ، إِمائِکُمْ»
۹. فقر، نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۰. در صورت فقر، به ازدواج اقدام کنید و بر خدا توکّل نمایید. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۱. فقر، برای عروس و داماد عیب نیست. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۲. خداوند، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج، وسیلۀ وسعت و برکت زندگی است. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۴. رشد و توسعهای که خداوند نصیب بندگانش میفرماید، بر اساس علم و حکمت اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ» تفسیر صفحه ۳۵۴ قرآن کریم - سوره نور- آیه ۳۳ - تفسیر نور:
«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «و کسانی که وسیلۀ ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی نیاز نماید. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان بازخرید و آزادی (تدریجی) خود باشند، (یعنی مایلند با قرارداد کتبی با مالک خویش کار کرده و خود را آزاد نمایند) اگر در آنان خیر و شایستگی دیدید، تقاضای آنان را بپذیرید (و برای کمک به آزاد شدن آنان) از مالی که خدا به شما داده به آنان بدهید، و کنیزان خود را که تصمیم بر پاکدامنی دارند، به خاطر رسیدن به مال دنیا به فحشا وادار نکنید، که هر کس آنان را به فحشا مجبور کند، البتّه خداوند برای آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشتهاند، بخشندۀ مهربان است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
ابتدا باید به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام کرد، سپس به غیر متأهّلین سفارش عفت و پاکدامنی. (آیه «وَ أَنْکِحُوا» قبل از آیه «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» آمده است) علی (علیهالسّلام) فرمود: در جاهلیّت مردم کنیزان را برای کسب درآمد به فحشا وادار میکردند. (تفسیر در المنثور) اگر مسلمانان در جنگ پیروز شدند و اسیر گرفتند، در مورد رفتار با اسرا یکی از این چند راه را میتوانیم پیش بگیریم:
الف: همۀ اسیران را یک جا آزاد کنیم؛ که در این صورت، دوباره جنگ شروع میشود.
ب: همه را بکشیم، که این، نشانۀ سنگدلی مسلمانان خواهد بود.
ج: اسرا را در منطقهای گرد آوریم و از بیت المال مسلمین، مخارج آنان را تأمین کنیم. (در این طرح، باید بیگناهان هزینۀ مجرمان را بپردازند).
د: آنها را میان مسلمانان تقسیم کنیم تا سیرۀ اسلام و مسلمین را مشاهده کنند و به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند و مسلمان شوند، سپس از راه های مختلف، آنها را آزاد کنیم، که این طرح، بهترین است، و طرح اسلام نیز همین است.
بگذریم که نظام جنگ در آن زمان این بود که اسیر جنگی را به عنوان برده مورد استفاده قرار میدادند و اسلام نیز مقابله به مثل میکرد، همان گونه که امروز در دنیا اسیران را در اردوگاهها قرار میدهند که ما نیز باید قوانین بین المللی جنگ را تا آنجا که منافاتی با مذهب ما نداشته باشد بپذیریم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
۱. دسترسی نداشتن به همسر، مجوّز گناه نیست؛ صبر و عفّت لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»
۲. هر کجا احساس خطر بیشتر شد، سفارش مخصوص لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» (چون افراد غیر متأهل بیشتر از دیگران در معرض فحشا و منکر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است)
۳. اگر عفّت و تقوا داشته باشیم، خداوند ما را بی نیاز میکند. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ ... یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ» (جوانان به خاطر امکانات ازدواج، به سراغ تهیّۀ مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوای مالی از خود نشان دهند)
۴. در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم جوانان خود را حفظ کنند، «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»، هم حکومت قیام کند «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخیزند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۵. در هر قراردادی حتّی با زیردستان خود، سند کتبی داشته باشید. «مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ»
۶. آسان گرفتن ازدواج بردگان از طریق قرارداد بازخرید باید همراه با علم به مصلحت باشد. «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»
۷. اسلام برای آزادی بردگان، طرحهای مختلفی دارد. یکی از آنها قرارداد بازخرید است. «فَکاتِبُوهُمْ»
۸. دارایی و اموال را از خود ندانید بلکه از خداست که چند روزی امانت به شما داده است. «مالِ اللَّهِ»
۹. ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان، مسئولیّت بیشتری دارند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ»
۱۰. اولیا به بردگانی که توان پرداخت بهای بازخرید خود را ندارند، کمک کنند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ» حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: یک چهارم قیمت قرارداد را رها کنند. (تفسیر در المنثور) و امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: چیزی از بهای قرارداد را کم کنند. (من لا یحضر، ج ۳، ص ۷۸)
۱۱. بردگان در بستن قرارداد، هم سنگ مالکان خود هستند. ( «فَکاتِبُوهُمْ» در موردی است که هر دو طرف برابر هم باشند)
۱۲. از مال الهی (بودجۀ زکات) هم برای آزادی بردگان و هم برای ازدواج جوانان هزینه کنید. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۱۳. به کارگیری زیردستان در مسیر حرام و وا داشتن کنیزان عفیف بر فحشا، ممنوع است. «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ»
۱۶. دنیا زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (کلمۀ «عَرَضَ» به معنای عارضی و زودگذر است)
۱۷. ارزشها نباید فدای رفاه و مال و مادیّات شود. «لا تُکْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا»
۱۸. شخصیّت کنیزان مانند دخترانِ آزاد است. ( «لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ» و نفرمود: «لا تکرهوا امائکم»)
۱۹. اسلام حامی کنیزان است. «لا تُکْرِهُوا»
۲۰. پاکدامنی و عفت برای زن بهترین ارزش است. «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۱. سرچشمه بخشی از گناهان، بزرگترها هستند. «لا تُکْرِهُوا ... أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۲. افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار می گیرند. «فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۴ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» «همانا ما به سوی شما آیاتی روشنگر و از کسانی که قبل از شما بودند نمونههای برجسته و تاریخی و پندی برای پرهیزکاران فرستادیم» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۴:
۱. خداوند با مردم اتمام حجّت میکند. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۲. آیات قرآن نور و روشنگر است. «آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۳. تاریخ گذشتگان، چراغ راه آیندگان است. «مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ»
۴. قرآن کتاب جامعی است. «آیاتٍ مَثَلًا مَوْعِظَةً»
۶. متّقین نیز به موعظه نیازمندند. «مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» «خداوند، نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهای و آن شیشه همچون ستارهای تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقی است و نه غربی. (روغنش به قدری صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله ور شود و) روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و خداوند برای مردم مثلها میزند و به هر چیزی آگاه است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
«مشکاة» یعنی چراغدان.
«دُرِّیٌّ» به معنای پر نور و پر فروغ است.
«زیت» روغن زیتون را گویند. (مادّهای که وسیلۀ روشنایی است.)
«نُورُ» یعنی چیزی که هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیای دیگر است. در فرهنگ اسلام از چند چیز به عنوان «نُورُ» یاد شده است، از جمله: قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر (صلوات اللَّه علیه) و امامان معصوم (علیهمالسّلام).
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: چیزی را ندیدم مگر آن که خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن دیدم. «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه»
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم......... به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت......... نشان از قامت رعنا تو بینم
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ» یعنی؛ خداوند هدایت کنندۀ آسمان و زمین است. در میان تمام اقوالی که برای «نور» گفته شده است، از قبیل روشنگر، زینت بخش و هادی، معنای هدایت بهتر به نظر میآید، چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز آمده است. «أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» و جملۀ «نُورٌ عَلی نُورٍ» به معنای هدایتهای دایمی و پی در پی است و در پایان آیه نیز میفرماید: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
۱. هستی، فیض خداوند و پرتوی از نور اوست؛ قوام و بقای هستی از اوست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ»
۲. نور خدا هم زیاد است و هم ثابت. (شیشه، هم نور را زیاد میکند و هم نور را از خاموش شدن حفظ میکند.) «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ»
۳. روشنی نور خدا از ذات اوست نه از جرقههای بیرونی. «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»
۴. زیتون درخت مبارکی است. «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ»
۵. اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر میشود، ولی اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» «(این نور هدایت) در خانههایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
در زیارت جامعه خطاب به ائمّه شیعه (علیهمالسّلام) میخوانیم: «جعلکم فی بیوت أذن الله أن ترفع» بنا بر این حرم امامان معصوم (علیهمالسّلام)، یکی از مصادیق «فِی بُیُوتٍ» است.
کلمۀ «تُرْفَعَ» در آیه به معنای بلندی مکانی نیز میباشد، نظیر آیۀ «إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» (بقره، ۱۲۷) یعنی حضرت ابراهیم پایههای کعبه را بلند ساخت.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: آن خانهها، خانههای انبیاء و حکما و امامان معصوم میباشد. (تفسیر نور الثقلین) و «ثعلبی» در تفسیر خود نقل میکند: روزی پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) مشغول تلاوت این آیه بود. ابو بکر برخاست و پرسید: آیا خانۀ فاطمه (علیهاالسّلام) و علی (علیهالسّلام) از مصادیق این آیه است؟ فرمود: آری، از بهترین مصادیق این آیه است. (تفسیر روح المعانی)
امام کاظم (علیهالسّلام) فرمود: مراد از «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» در آیه، نمازهای اوّل وقت است. (بحار، ج ۲۳، ص ۳۲۶)
در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدی به جای نماز، تسبیح آمده است. «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ» (آل عمران،۴۱)، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» (ق، ۳۹) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
۱. راهیابی به نور خدا در هر کجا نیست؛ بلکه در مکانها و از راههای خاصّی است. «اللَّهُ نُورُ ... فِی بُیُوتٍ»
«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» «مردانی که هیچ تجارت و معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، سرگرم و مشغول نمیکند، از روزی که در آن، دلها و چشمها دگرگون میشود بیمناکند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
«تِجارَةٌ» داد و ستد دایمی است که برای به دست آوردن سود انجام میگیرد، ولی «بَیْعٌ» خرید و فروش مقطعی و دفعی برای رفع نیازهای روزمرّۀ زندگی است. (تفسیر المیزان)
کلمۀ «رِجالٌ» در این جا شامل همۀ بندگان خدا میشود؛ چه مرد و چه زن. در حدیث میخوانیم: مراد از کسانی که در این آیه از آنها یاد شده است، تجاری هستند که با شنیدن صدای اذان، تجارت را رها میکنند و به سوی نماز میروند. (تفسیر نور الثقلین) تجارت، تنها عاملی نیست که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا باز میدارد، عوامل دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله: تکاثر، آرزو، فرزند و دوست بد. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
۱. کسانی که تجارت آنان را غافل نکند، مردان بزرگی هستند. (کلمۀ «رِجالٌ» با تنوین آمده که علامت بزرگی و عظمت است)
۲. تلاش و اقتصاد منهای یاد خدا، پوچ و بیارزش است. ( «لا تُلْهِیهِمْ» به جای «لا تمنعهم» بیانگر آن است که اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدی کار تو لهو، پوچ و بی ارزش است.)
۳. تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگی است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۴. اگر ایمان و ارادۀ قوی باشد، ابزار و وسائل اثری ندارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۵. بازار اسلامی هنگام نماز، باید تعطیل شود. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۶. از نظر اسلام، حتّی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند؛ چه رسد به کارهای مکروه و حرام. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۷. ترک تجارت، ارزش نیست؛ بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ ... عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ» (مردان خدا برای زندگی مادّی خود تلاش میکنند، ولی از آخرت غافل نیستند.)
۸. ایمان به آخرت، دنیا را نزد انسان کوچک میکند. «لا تُلْهِیهِمْ ... یَخافُونَ یَوْماً»
۹. با این که نماز ذکر خداست، ولی به خاطر اهمیّت آن در کنار ذکر اللَّه جداگانه مطرح شده است. «ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»
۱۰. نماز و زکات عِدل یکدیگرند و تاجرانی استحقاق ستایش دارند که اهل هر دو باشند. «إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ»
۱۱. دنیا، شما را از آخرت غافل نکند. «یَخافُونَ یَوْماً»
۱۲. در قیامت، چشمها گاهی تیز و گاهی خاشع و دلها منقلب است. «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قیامت صحنههای هولناک و هراسآوری دارد. «یَخافُونَ»
۱۳. در قیامت، معیارها عوض میشود. (آنچه در دنیا در دیده ها و دل ها جلوه میکند، در آخرت به شکل دیگری درمیآید. آنچه امروز به سوی آن میرویم، فردا از آن فرار خواهیم کرد). «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۸ - تفسیر نور:
«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» «تا خداوند به آنان به نیکوتر از آنچه کردهاند پاداش بدهد و از فضل و رحمت خویش بر پاداششان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۸:
۱. خداوند کم و کاستیهای اعمال مردان خدا را جبران کرده و پاداش عمل کامل به آنان میدهد. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»
۲. مردان خدا همواره در حال رشد میباشند و ابعاد وجودی آنان افزایش مییابد. («یَزِیدَهُمْ ...» و نفرمود: «یزید لهم ...»)
۳. پاداش را بیش از عمل بدهید. «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (در اسلام سفارش شده است که مزد را معیّن کنید؛ ولی هنگام پرداخت بیش از آن مقدار بدهید.)
۴. اگر از سود تجارت دنیا بگذرید به سود بی حساب آخرت میرسید. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ بِغَیْرِ حِسابٍ» (مراد از بی حساب، پاداشی فراوان و فوق انتظار است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۹ - تفسیر نور:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» «اعمال کسانی که کافر شدند همچون سرابی در بیابان است که تشنه آن را آب میپندارد، (امّا) همین که به سراغ آن آمد آن را چیزی نیافت، امّا خدا را نزد خویش یافت که حساب او را بی کم و کاست داده و خداوند زود به حسابها میرسد» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
کلمۀ «قیعة» به معنای زمین مسطح و بزرگ است.
«ظمآن» کسی را میگویند که عطشش زیاد باشد.
کلمۀ «وفی» به معنای پاداش و کیفر کامل و بدون کم و کاست است. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
۱. شرط قبولی عمل، داشتن ایمان است و سعادت انسان نیز در گرو ایمان است. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ» (کفر سبب حبط و پوچی عمل است.)
۲. اعمال کفّار فریبنده است. «کَسَرابٍ» به انگیزهها بنگرید، نه به جلوهها و ظاهر تلاشها.
۳. در تعلیم و تربیت استفاده از مثال و تشبیه مؤثّر است. «کَسَرابٍ»
۵. سعادتخواهی، در فطرت همۀ انسانها وجود دارد و انگیزۀ تمام حرکتها رسیدن به خیر است لکن تفاوت در واقعبینی و خیالگرایی است. «یَحْسَبُهُ ... ماءً»
۶. کفّار در قیامت، هیچ سرمایهای ندارند. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»
۷. علاوه بر عقیده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا ... أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ»
۸. همۀ مردم، روزی خدا را باور خواهند کرد. «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»
۹. در قیامت، رسیدگی به حساب افراد هم کامل و دقیق است و هم سریع. «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ ... سَرِیعُ الْحِسابِ» (بر خلاف حسابرسیهای دنیوی که یا دقیق و کامل نیست و یا همراه معطّلی است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:
«أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» «یا (اعمال کافران) همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ روی آن را میپوشاند، و روی آن، موج بزرگ دیگری است و بالای آن موج (دوّم) ابری است، (تاریکی عمق دریا و موجهای انباشته و ابرهای تیره) ظلماتی است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (برای نجات) برآورد، احدی دست او را نمیبیند (تا نجاتش دهد). و خداوند برای هر کس نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
کافر معمولی و ساده به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست. مانند کدورت سادهای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاشها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیدهاش اصرار ورزیده و دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگها کرده و بودجهها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش و عمل او، موجی از ظلمت بر موجهای قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکمتر ساخته است.
اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراه ترشان میکند و حجابی روی حجاب دیگر است. نظیر آیۀ «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» (بقره، ۲۵۷) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
۱. به هنگام معرّفی الگوها باید از الگوهای مثبت و منفی سخن گفت. (الگوی مثبت «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» و الگوی منفی در آیۀ قبل و این آیه «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۲. در برابر نور الهی (آیه ۳۵) که «نُورٌ عَلی نُورٍ» بود، در این آیه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»
۳. هر عملی از مؤمن نور و هر عملی از کافر ظلمت است. «أَوْ کَظُلُماتٍ»
۴. اعمال خوب کفّار، سراب و اعمال بد آنها ظلمات است. «کَسَرابٍ ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۵. علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بی نیاز نمیکنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمیدهد. «فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ * وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است و پرندگان بال گشوده (در پرواز) برای خدا تسبیح میگویند، و هر یک نیایش و تسبیح خود را میداند؟ و خداوند به آنچه میکنند داناست * و فرمانروایی آسمانها و زمین، مخصوص خداست. و بازگشت (همه) به سوی اوست» نکتههای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
ظاهر آیه همان طور است که ترجمه شد، امّا ممکن است فاعل «عَلِمَ» خدا باشد، نه موجودات که در این صورت معنای آیه چنین میشود: خداوند از نیایش و تسبیح همۀ موجودات آگاه است.
قرآن، بارها مسألۀ تسبیح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بیان کرده و گاهی فرموده است: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. (اسراء، ۴۴) از این آیات به دست میآید که علم و شعور، مخصوص انسان ها نیست. گرچه بعضی تسبیح موجودات هستی را تسبیح تکوینی و زبان حال آفرینش دانستهاند، ولی ظاهر آیات بر خلاف این مطلب است. خداوند، در این آیه چند مرتبه به صورت غیر مستقیم، به انسان هشدار داده است:
الف: موجودات آسمان و زمین و پرندگان در حال تسبیح هستند. چرا انسان غافل است؟!
ب: تسبیح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان حضور قلب ندارد؟!
ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبیح و نمازند، امّا برخی انسان ها هنگام پرواز در آسمان، مظلومان را بمباران میکنند و یا در حال غفلت و مستی به سر میبرند! در روایات میخوانیم: امام صادق (علیهالسّلام) هنگامی که صدای گنجشکی را شنید فرمود: این پرنده مشغول دعا و تسبیح است. (تفسیر کبیر فخر رازی و روح البیان) پیامهای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
۱. تنها به خود نیندیشید؛ به اطراف خود هم بنگرید و در هستی نیز مطالعه و اندیشه کنید. «أَ لَمْ تَرَ»
۲. کسی که میخواهد دیگران را ارشاد کند، خود باید از دید عمیقی برخوردار باشد. پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه)، تسبیح موجودات را میدید. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. در میان موجودات هستی، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّی به خدا دارند. «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ»
۴. همۀ موجودات هستی، شعور دارند و نماز و تسبیح موجودات، آگاهانه است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۵. نماز، در صورتی ارزش دارد که نمازگزار بداند چه میگوید و چه میکند. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۶. نماز و تسبیح هر موجودی به صورت خاصّی است. «صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»
۷. خداوند، بر جزئیات کار تمام هستی آگاه است. «عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»
۸. نظام هستی، هم فرمانروا دارد «وَ لِلَّهِ مُلْکُ» و هم هدفدار است. «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» «آیا ندیدی که خداوند ابرها را به آرامی میراند. سپس بین اجزای آن پیوند برقرار میکند. آن گاه آن را متراکم میسازد. پس میبینی که باران از میان آن بیرون میآید و خداوند از آسمان از ابرهایی که مثل کوه است تگرگ فرو میفرستد. پس (زیانِ) آن را به هر کس بخواهد میرساند و از هر کس بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشندگی برق آن ابر، چشمها را کور کند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
«یُزْجِی» به معنای حرکت آهسته همراه با دفع است.
«بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» یعنی سرمایهای که کمکم قابل دفع و برگرداندن است.
کلمۀ «رُکاماً» به معنای تراکم است.
«الْوَدْقَ» به معنای باران است.
کلمهی «سَنا» به معنای درخشش است و «سَنا بَرْقِهِ» یعنی درخشش برق.
اگر کسی با هواپیما بالاتر از ابرها پرواز کند، میبیند که تودههای ابر مثل کوه است و این از معجزات قرآن است که ۱۴ قرن قبل فرمود: «یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ» از کوهِ ابر، تگرگ میفرستیم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
۱. سخن حقّ خود را با بیان نمونهها تثبیت کنید. «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ ... أَ لَمْ تَرَ»
۲. دقّت در آفرینش، بهترین راه شناخت خدا و مایۀ عشق به اوست. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. تمام حرکتها در جهان طبیعت، با قدرت و ارادۀ الهی و برای هدفی حکیمانه انجام میگیرد. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ»
۴. عوامل طبیعی، مسیر تحقّق ارادۀ خداست، نه به جای خدا. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ، یُنَزِّلُ»
۵. بارش باران و تگرگ و مفید بودن یا مضرّ بودن آن به ارادۀ خداست. «فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ»
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام خامنه ای
آیین اسلام از مهمترین ارکان فرهنگ ملی ماست امروز ملت ایران پس از گذشت چهارده قرن افتخار میکند که فرهنگ، زبان و عادات او با اسلام آمیخته شده است. آداب، سنن و فرهنگ اسلامی جزء فرهنگ ماست و در این مسأله برای ما ملی بودن عین اسلامی بودن است و هرگز در مقابل یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12
شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
به امام صادق صلوات الله عليه عرض شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند؛ و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می کنید.
حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود.
خصائص الزینبیة، ص 49 - ثمرات الأعواد
اعمال ماه محرم الحرام
روز اول محرم اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت میکند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(۸)
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(۹)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو میخواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
روز دوم محرم در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)
روز سوم محرم از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.
روز هفتم محرم روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم تاسوعای حسینی، روز محاصره امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)
اعمال شب عاشورا ۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)
۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)
روز عاشورا ۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)
۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)
روز دوازدهم محرم ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
پینوشتها: ۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫ ۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی. ۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
حالات حضرت موسیبنجعفر(علیه السلام) در ده روز اول ماه محرم
قال الرضا عليه السلام: كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام،
فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...؛
هر گاه ماه محرم فرا مى رسيد، پدرم (موسىبنجعفر) ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت.
روز دهم محرم كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.
ما جلس قوم فی مجلس من مساجد اللّهِ يَتْلونَ كِتابَ اللّهِ وَ يَتَدارَسونَهُ بَيْنَهُمْ اِلاّ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكينَةُ وَ غَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ وَ ذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَنْ عِنْدَهُ؛
هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر اين كه آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در ميان كسانى كه در نزدش هستند، از آنان ياد كرد. مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ح3788، ج3 ، ص 363
پیام حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
به فعالان حوزه جمعیت با تأکید بر جوانشدن نیروی انسانی کشور: 28 / اردیبهشت / 1401
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به همهی کسانی که دلسوزانه و عاقبتاندیشانه به فعالیت در حوزهی جمعیت روی آوردهاند، و با تشکر از مسئولانی که در مجلس و دولت به چارهجوئی برای نجات کشور از آیندهی هولناک پیری جمعیت میپردازند، بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد. این یک سیاست حیاتی برای آیندهی بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوشهای صادقانهی علمی نشان داده است که این سیاست را میتوان با پرهیز از همهی آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد و آیندهی کشور را از آن بهرهمند ساخت.
به دستاندرکاران این حسنهی ماندگار توصیه میکنم که در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگسازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند.
توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
پیام حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
به فعالان حوزه جمعیت با تأکید بر جوانشدن نیروی انسانی کشور: 28 / اردیبهشت / 1401
تلاش برای افزایش نسل و حمایت از خانواده از ضروریترین فرائض و سیاستی حیاتی است
سیاست افزایش نسل را میتوان با پرهیز از همه آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد
به فرهنگسازی در فضای عمومی و نظام بهداشتی برای افزایش نسل اهمیت دهید
حضرت آیتالله امام خامنهای:
معجزه بزرگ فتح خرمشهر
«واقعه خرمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود... وقتی نیروهای مسلّح ما در عملیات بیتالمقدّس با تدبیر، روشنبینی، اراده برخاسته از ایمان، توکّل به خدا، استفادهی از همه امکانات -یعنی نگذاشتند جزئی از امکانات هدر برود- و با تکیه به نیروی خود و اعتماد به خدای متعال حرکتشان را شروع کردند، هیچ کس در دنیا باور نمیکرد اینها بتوانند خرمشهر را آزاد کنند؛ اما توانستند. وقتی ما اعلام کردیم خرمشهر را پس گرفتهایم، تا یکی دو روز خبرگزاریهای دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش کنند -با چشم تردید به آن نگاه میکردند- اما این اتّفاق افتاد و آخر هم همه مجبور شدند به این پیروزی اذعان کنند.... دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و فهمید این ملت اگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه میدانها پیروز خواهد شد.» 1381/3/1
کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام ...
آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر چنانچه از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال آمریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها] همهی امکانات کشور متعلّق به دشمن [است] و ملّت، ذلیلِ در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن. 1397/11/19
کسانی که معتقدند برای پیشرفت کشور باید به غرب پناه برد، عقل خود را باختهاند زیرا عقل میگوید باید از تجربهها درس گرفت/ در برجام ثابت شد که آمریکاییها همچنان سرگرم دشمنی با ملت ایران هستند/ من براساس وظیفهی دینی و شرعی و اخلاقی، تا جان در بدن دارم خواهم ایستاد و به مردم هم اعتماد دارم؛ همچنانکه به نتیجهی ایستادگی یعنی پیروزی یقین دارم. 1395/04/12
در جنگ اُحد مسلمانها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوتهبینی یک عدّهی معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. قرآن میگوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ این کارهایی که قبلاً آنها با خودشان کردند، آنها را در معرض این لغزش قرار داد. عزیزان من! گناهان، بیتوجّهی به خود، عدم رعایت تقوا اینجوری است. اگر میخواهیم در مقابل جبههی استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعدهی آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایتهای لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم؛ [این] نیاز ما است. 1395/04/12
دشمن در زمینه تحریم و تهدید نظامی دستش خالی است و کارش این است که دستگاه محاسباتی ما را خراب کند/ این جنگ نرمی است که از چندسال پیش گفتیم.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهى ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند ... از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههاى فریبنده؛ اینجا هم آیهى شریفهى قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. 1393/04/16
وقتی من و شما زندگیمان را زندگی رفاهطلبانه و اشرافی قرار بدهیم، مردم از ما یاد میگیرند. یک عدهای منتظر بهانهاند؛ به ما نگاه میکنند، میگویند آقا ببینید اینها چه جوری زندگی میکنند، ما هم میخواهیم همین جور زندگی کنیم. اینها کسانی هستند که دستشان میرسد. یک عدهای معتقدند که باید در زندگی مقتصد بود، نباید اسراف کرد، نباید افراط کرد؛ اینها وقتی نگاه میکنند میبینند من و شما اسراف میکنیم، میگویند خب، ما از اینها که بالاتر نیستیم؛ اینها که رؤسای ما هستند. این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگی رفاهطلبانه برای خود بود. برای مردم هرچه میتوانید، رفاه ایجاد کنید؛ هرچه میتوانید، درآمد ملی را زیاد کنید؛ هرچه میتوانید، در کشور ثروت تولید کنید؛ اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتی مسئولند، به زندگی رفاهطلبی رو نکنند. غفلت از روحیهی جهادی و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگی دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضای رسانهای کشور، بیمبالاتی نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
آنچه موجب شهادت حمزه سیدالشهداء شد حضرت آیتالله امام خامنهای: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا. حاصل ترجمه این است: آن کسانی که شما دیدید روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت کردند و فاجعه درست کردند و موجب شهادت حمزهی سیدالشهداء و بزرگانی از اصحاب شدند -انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا- لغزش آنها را شیطان از ناحیهی آنچه که قبلها انجام داده بودند، زمینهسازی کرد؛ یعنی گناهانشان.» ۱۳۸۹/۰۵/۳۱
بعضیها توجیه میکنند: خوب آقا، اول انقلاب، اول انقلاب بود؛ حالا زمان اثر گذاشته، ما عوض شدیم! نخیر، زمان بر روی عنصرهای ضعیف و بی ریشه و اعتقادهای واهی و مبتنی بر احساس محض اثر میگذارد؛ یا زمان با همراهی طمعها و هوسها اثر میگذارد. «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». ( سوره مبارکه آل عمران آیه 155) قرآن میگوید: آنهایی که در جنگ احد برگشتند؛ طاقت نیاورند بایستند، این لغزش اینها به خاطر آن کاری است که قبلاً کردند. ما وقتی روح را نساختیم، خودمان را محکم نکردیم، معلوم است؛ هر مماسی روی آن اثر میگذارد؛ یکی، دو تا، سه تا، ناگهان میبینید که شکلش عوض شد؛ اما وقتیکه مثل فولاد آبدیده، محکم و استوار و بر مبنای تفکر درست و منطق صحیح، هویت دینی انسان شکل گرفت و هویت انقلابی شکل گرفت، هرچه زمان بگذرد، این هویت روشنتر، واضحتر، جذابتر، مستحکمتر میشود. آدمها اینجورند، نهادها هم اینجورند. نگذارید نهاد جهاد دانشگاهی، تبدیل شود به یک هویت دیگر؛ به یک هویت غیر دینی، غیر انقلابی.1386/04/25
کسانیکه در ماجرای اُحد دچار آن لغزش خسارتبار شدند و از میدان جنگ رو برگرداندند و این همه خسارت بر نیروی نورستهی اسلام و حکومت اسلامی وارد شد، علتش «ببعض ما کسبوا» بود؛ کارهایی بود که قبلاً سرِ خود آورده بودند. دل دادن به شهوات و هواهای نفسانی اثرش را اینطور جاها ظاهر میکند. آیهی شریفهی دیگر میفرماید: به اینها گفته شد انفاق کنید، ولی به تعهد خود عمل نکردند؛ لذا نفاق بر قلب آنها مسلط شد؛ «فا عقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه» (سوره مبارکه التوبة آیه 77)؛ یعنی وقتی انسان نسبت به تعهدی که با خدای خود دارد، بیتوجهی نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلط میشود. بنابراین اگر ما بیتوجهی کنیم و تن به شهوات و هویها بسپاریم، ایمان مغلوب و عقل مغلوب میشود و هوی و هوس غالب؛ باز هم همان انحرافی که از آن میترسیدیم، ممکن است پیش بیاید. بنابراین در همهی حالات انسان باید این گمان را داشته باشد که ممکن است لغزش پیدا کند. هیچکس خودش را از این خطر دور نداند. یک نمونهی این قضیه «بَلعم باعورا» است؛ «و اتل علیهم نبأ الذی آتیناه آیاتنا»( سوره مبارکه الأعراف آیه 175) تا آخر. 1384/07/17
شما به اتفاقی که در جنگ احد افتاد، توجه کنید. آن پنجاه نفری که دچار نفرین و شکوهی همهی مسلمانها در طول این چهارده قرن شدند، مسلمان بودند؛ اصحاب پیغمبر بودند؛ خیلی از آنها در جنگ بدر شرکت کرده بودند؛ مردمان بدی نبودند؛ اما همینها دچار آن آفت شدند؛ یعنی بهخاطر جمعآوری غنیمت، گردنه را رها کردند؛ میدان را به دشمن دادند و موجب شدند که مقدار زیادی از خونهای پاک بر زمین ریخته شود؛ خونی مثل خون حمزهی سیدالشهداء بر زمین ریخته شد؛ پیغمبر زخم خورد و حکومت اسلام و نظام نوپای اسلامی دچار تزلزل شد؛ بهخاطر کوتاهی این پنجاه نفر. قرآن دربارهی این پنجاه نفر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»؛(1) یعنی کاری که اینها کردند، نتیجهی اشتباهات و لغزشهایی بود که قبل از این کرده بودند. هر لغزشی به نوبهی خود لغزشهای دیگری را بر انسان تحمیل میکند؛ یعنی پایهی ایمان را سست میکند، و سستی ایمان، تأثیر سوء خودش را در عمل بعدی ما میگذارد. وقتی ما لغزش پیدا میکنیم، این لغزش روی ایمان ما - ولو نامحسوس - تأثیر میگذارد. «انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»؛ کار خطایی را قبلاً یک نفر انجام میدهد، بعد این خطا در ایمان او تأثیر منفی میگذارد، بدون اینکه خود انسان هم متوجه شود؛ مثل خیلی از وقتها که انسان از حالی به حالی میرود، لیکن تغییر حال خود را متوجه نمیشود.1383/08/20 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 155
در جنگ اُحد میدانید چه اتّفاقی افتاد. پیروزی پیش آمد، بعد این پیروزی تبدیل به شکست و خسارت شد؛ بهخاطر اینکه جمعی نتوانستند نفس خود را مهار کنند. آیهی قرآن میفرماید: «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»(1) آنهایی که در جنگ اُحد نتوانستند خود را حفظ کنند و پایشان لغزید، شیطان بهخاطر بعضی از کارهایی که خودشان بر سر خود آورده بودند - نانی که خودشان در سفرهی خود گذاشته بودند - آنها را به این بلا دچار کرد. خودشان برای خودشان مشکل ایجاد کرده بودند؛ این عدمِ مهار نفس است. ما باید نفس خود را مهار کنیم. ما در مسؤولیتهایی که قرار گرفتهایم، باید به لذّات و شهوات و جمعآوری ثروت دل نسپاریم.1382/05/15
پیام شهیدان، تسلیم نشدن در برابر وسوسهی غنائم صحنه، صحنهی روشنی است. عزیزان من! همهی دوران زندگی ما، جنگ اُحد است. اگر خوب حرکت کردیم، دشمن شکست خواهد خورد؛ ولی به مجرّد اینکه چشممان به غنائم افتاد و دیدیم چهار نفر غنیمت جمع میکنند، ما هم حسودیمان شد، سنگر را رها کردیم و به سمت غنیمت رفتیم، ورق برمیگردد. دیدید که در جنگ اُحد ورق برگشت! در طول تاریخ اسلام، جنگ اُحد تکرار شده است. فرماندهی الهیِ آشنای با صفحهی حقیقت، با آن دل نورانی، این عدّه را اینجا گذاشته و گفته است که شما از اینجا تکان نخورید و پاسداران جبهه باشید؛ اما تا چشمشان افتاد و دیدند که چهار نفر آن پایین غنیمت جمع میکنند، پای اینها هم لرزید. البته اگر با تک تک آنها صحبت میکردید، میگفتند ما هم بالاخره آدمیم، ما هم دل داریم، ما هم خانه و زندگی میخواهیم. بله؛ اما دیدید که با این تسلیم شدن در مقابل خواستههای حقیر بشری، چه اتّفاقی افتاد! دندان پیامبر شکست؛ بدن مبارک آن حضرت مجروح شد؛ جبههی حق مغلوب شد؛ دشمن پیروز گردید و چقدر از بزرگان اسلام شهید شدند. پیام شهیدان این است که تسلیم وسوسهی غنیمت نشوید. پیام آنها به من و شما و همهی کسانی که به این خونهای به ناحق ریختهی مطهّر احترام میگذارند، همین است. شما نگاه نکن که یک نفر تخلّف میکند و سراغ جمع کردن غنیمت رفته است. «لا یضرّکم من ضلّ اذ اهتدیتم»(1). شما چه کار داری که دیگری گمراه شد؟ شما خودت را نگهدار و حفظ کن. دستور اسلام و پیام خون شهید، این است.1376/02/17
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 105
زنده نگهداشتن یاد شهدای کربلا حضرت آیتالله خامنهای: «گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاالسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند.» ۱۳۷۶/۰۲/۱۷
جناب عبدالعظیم به ری آبرو داد حضرت آیتالله امام خامنهای:«جناب عبدالعظیم حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حق عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.» ۸۲/۳/۵
امام خامنه ای:
بصیرت بیمورد نیست که امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود!
این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
بصیرت ...
یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههای عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، آن را مشاهده میکنیم. بعضیها آدمهای مقدسمآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهای حسابی ثبت شده است؛ اما اشتباه میکردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبههی حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبههی حق را با جبههی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیدهام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آنجاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکتهیی مورد اشتباه قرار میگرفت، آن کسی که میآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف میکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین - از جمله در صفین - نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیمالقدر را میبیند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
بصیرت
جنگ صفین ماهها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را میدیدند که نماز میخوانند، عبادت میکنند، نماز جماعت و قرآن میخوانند؛ حتّی قرآن سرنیزه میبرند! خیلی دل و جرأت میخواست که کسی روی این افرادی که نماز میخوانند، شمشیر بکشد.
در روایتی از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمیجنگید، تکلیف اهل قبلهی بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمیشد. این علیبنابیطالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چهکار باید کرد. بچههای ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبههی مهاجم وارد میشدند و آنها را اسیر میگرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا میکردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم میخواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه میافتادند. آن کسی که سراغ اینها میرفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است ... 1369/02/06
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود!
این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
پس، یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههای عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، آن را مشاهده میکنیم. بعضیها آدمهای مقدسمآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهای حسابی ثبت شده است؛ اما اشتباه میکردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبههی حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبههی حق را با جبههی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیدهام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آنجاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکتهیی مورد اشتباه قرار میگرفت، آن کسی که میآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف میکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین - از جمله در صفین - نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیمالقدر را میبیند. ۱۳۶۹/۰۲/۰۶
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
جنگ صفین ماهها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را میدیدند که نماز میخوانند، عبادت میکنند، نماز جماعت و قرآن میخوانند؛ حتّی قرآن سرنیزه میبرند! خیلی دل و جرأت میخواست که کسی روی این افرادی که نماز میخوانند، شمشیر بکشد.
در روایتی از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمیجنگید، تکلیف اهل قبلهی بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمیشد. این علیبنابیطالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چهکار باید کرد. بچههای ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبههی مهاجم وارد میشدند و آنها را اسیر میگرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا میکردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم میخواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه میافتادند. آن کسی که سراغ اینها میرفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است.۱۳۶۹/۰۲/۰۶
امام خامنه ای:
توجه به روح نماز نزدیک کننده انسان به خدا:
ای بسا انسانهایی هستند با جسمهای نیرومند و زیبا، ولی با روحهایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمیخورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند، ولی در حال نماز، توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه میگوید و با چه کسی حرف میزند، مضامین نماز را بکلی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بیفایدهیی است.
البته کسانی که عربی نخواندهاند و معنای این جملات را نمیدانند، اگر در حال نماز، همین اندازه توجه پیدا کنند که با خدا حرف میزنند و به یاد خدا باشند، این هم بهرهی خوبی است؛ ولی سعی کنید که معنای نماز را بدانید. یاد گرفتن معنای نماز، کار خیلی آسانی است؛ خیلی زود میتوانید ترجمهی این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که «قربان کلّ تقیّ»( قصار 136) خواهد بود. نماز، نزدیک کنندهی انسان به خداست؛ اما نزدیک کنندهی انسان با تقوا.1369/02/06
اهمیت اربعین از روز اول هم که بوجود آمد، به همین اندازه امروز بود. اربعین اول، رسانه پُرقدرت عاشوراست. این چهل روز، چهل روز فرمانروایی منطق حق در میان دنیای ظلمانی بنی امیه و سفیانی ها بود. اهل بیت در یک حرکت چهل روزه طوفانی بپا کردند/ امروز هم این حرکت راهپیمایی در دنیای پیچیده و پُرتبلیغات، یک فریاد رسا و یک رسانه بی همتاست. چنین چیزی در دنیا وجود ندارد؛ اینکه همه حرکت میکنند به سمت آن مبدأ. بدرستی گفتید که الحسین یجمعنا. این حرکت باید روزبه روز گسترش و عمق بیشتری پیدا بکند. 1398/07/21
امام خامنه ای
ابزار نظامی سپاه باید پیشرفته باشد. ما در زمینه ابزار نظامی در دوران طاغوت، هم وابسته، هم عقب مانده و هم نابلد بودیم. ابزار نظامی باید بروز باشد، مال خود شما باشد، خود شما آن را ابداع و تولید کنید. ببینید امروز در همه زمینه های نظامی و اطلاعاتی چه لازم دارید و به سراغ آن بروید. 1398/07/21
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی
مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی (شهادت 61ق) از صحابه رسول خدا(ص) و از شهدای کربلا. او در قیام مسلم بن عقیل در کوفه، فرماندهی قبایل مَذحِج و بنی اسد را بر عهده داشت. پس از شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین پیوست. وی نخستین شهید روز عاشورا است.
امام خامنه ای:
شهادت قلّه است، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم تا به قلّه برسیم ... 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
این دامنه اخلاص، ایثار، صدق، معنویّت، مجاهدت، گذشت، توجّه به خدا، کار برای مردم، تلاش برای عدالت و تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
شهر باید مزیّن شود به نام و یاد شهیدان؛ شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر میشود. 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
کارِ بزرگداشت شهیدان را نباید یک کار معمولی و عادی دانست؛ این حقیقتاً یک حسنهی بزرگ است 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثه بزرگداشت شهیدان شروع شده و باید ادامه پیدا بکند ... 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیتنامه شهید «محمدعلی دانشمند دیزیچه»
شهادت: 20 اردیبهشت 1360
ما به خاطر اهداف اسلام كه مستضعفين جهان را به قيام میخواند به جبهه میرويم، اگر كشته شديم شهيد راه حقيم و به خيل شهدا راه اسلام در آمدهايم و به راه پاک امامان متقی و پرهيزگار خود رفتهايم. ما دشمنان و مستكبران را به امر الله خوار و ذليل میكنيم، اگر كه همه ما شهيد گرديم از رحمت خدا نا اميد نمیگرديم و اين تنها معاملهای است كه در آن هيچگونه ضرری ندارد.
دشمنان اسلام بايد بدانند كه جوانان شيعه هميشه دارِ خويش را بر خود حمل میكنند و هميشه پيام مرگ را برای مستكبرين رسانند و حتی اگر كشته گردند به لقاالله كه بزرگترين آرزوی هر شيعه است خواهند رسيد.
در آخر میگويم نكند امام را تنها بگذاريد. در ركاب اين مرد بزرگوار و متقی بر دشمنان بتازيد كه خدا مزد نيكوكاران را ضايع نمینمايد.
اگر شهيد شدم از اين كه ديگر در ميان شما نيستم ناراحت نباشيد؛ چون تا خون ما میجوشد نخواهيم گذاشت كه به اسلام ما بتازند. ما بدينوسيله پايه يک حكومت عدل جهانی را پیريزی خواهيم كرد.
خداوند يار و نگهدار همگی باشد. پيروز باد اتحاد جمهوری اسلامی، پاينده باد امام خمينی ياور مستضعفين، مرگ بر مستكبرين جهان
فرازی از وصیتنامه شهید «حسین حدادی»
شهادت: بیستم اردیبهشت ماه سال 1361 در خرمشهر
پیام من به ملت ایران این است که با گروههای منافق بجنگید و نابودشان کنید و نگذارید عزیزان و یاران امام را از بین ببرند و راه شهیدان را ادامه دهید.
پیام من به دولت و شخصیتهای مملکتی این است که: مملکت را از هر گزندی حفاظت کنید تا ریشهی آمریکا را بِکَنید. پیام من به سپاه و برادران سپاه: شما موظف هستید که در داخل و در مرز و کشورهای مسلمان، علیه کفر بجنگید.
پیام من به جوانان ایران: امام را تنها نگذارید، گول گروهکها را نخورید، روحانیت را تنها نگذارید، گوش به فرمان امام باشید و تمام ملت باید گوش به فرمان امام دهند که نایب امام زمان (عج) است. پس امام زمان (عج) را فراموش نکنید که در جبههها به فرزندان شما سر میزند.
امیدوارم تمام گناهانی را که کردهام، خدا ببخشد و مرا جزو یاران امام زمان (عج) قرار دهد تا لیاقت داشته باشم در رکاب او بجنگم.
فرازی از وصیتنامه شهید «اکبر حنیفی»؛
شهادت: بیست و یکم اردیبهشت ماه سال 1365 در اشنویه هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب
شما را سفارش میکنم به تقوی و ترس از خدا و اطاعت از فرمان و چنگ زدن به ریسمان او. نمازتان را اول وقت بخوانید و روزه و تلاوت قرآن را فراموش نکنید
فرازی از وصیتنامه شهید حمید علیپورمقدم
شهادت: بیست و سوم دی ماه سال 1365 در شلمچه
پس با برادران ایمانی خود چنین میگویم: در این مقطع از زمان که همه ابرقدرتهای جهان برای نابودکردن دین، قرآن و اسلام ما دست به دست هم دادهاند و از هیچ کوششی دریغ نمینمایند. برادر و خواهر من! شما میتوانید با اطاعت از امر خداوند، ولایتفقیه و اطاعت از قانون جمهوری اسلامی و با ایثار و از خود گذشتگی، دِین خود را نسبت به اسلام ادا کرده و برای نجات مستضعفینی که در گوشه و کنار دنیا گرفتار چنگال ابرقدرتها و از خدا بی خبران هستند و با سختترین، مشکلترین و با حداقل امکانات، زندگی را سپری میکنند، همت نمایید.
فرازی از وصیتنامه شهید حمید علیپورمقدم
شهادت: بیست و سوم دی ماه سال 1365 در شلمچه
من این عمل را برای خود افتخاری بزرگ و ارزشمند میدانم؛ چون بزرگ پیشوایان و امامان ما، برای احیای اسلام، از جان خود گذشتند؛ مانند مولای ما، حضرت امام حسین(ع) که با کمترین امکانات در مقابل آن همه امکانات گوناگونی که مشرکین داشتند، قیام کرد و در این نهضت، پیروزمندانه همه چیز خود را در راه اسلام و برای رضای خدا فدا نمود؛ و من، چون شیعه حضرت علی (ع) هستم، به همین جهت فکر کردم با پاسدار شدنم، این امکان هست که بتوانم دِینم را به اسلام ادا کنم. لذا، خواهر و برادر گرامیام! شما را به حق توصیه میکنم، که اگر لحظهای از حق غافل بمانید، غفلت همان و ذلت و هلاکت همان!
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
اکنون که خدایم را یافتهام، به سویش میشتابم و در راه رسیدن به او رمزی است که فقط در جبهه یافت میشود. بار پروردگارا! حقاً تو میدانی که آنچه در ماست و ما را به جبهه کشانید، نه از برای تفریح و تفرُّج است و نه از برای فخر و بلندمنشی میباشد؛ بلکه فقط به جهت میل به قیام و امر به معروف و نهی از منکر است تا موجب نصرت مظلومان و سرکوبی ظالمان گردد.
ای برادران، دوستان و آشنایان! لحظهای در خود فرو روید و به خود بیندیشید که از کجا آمدهاید و به کجا میروید؟ آیا زندگیتان به سوی حیات ابدی پیش میرود یا به ذلت و خواری؟ و آنگاه راه خود را برگزینید که مرگها بزودی فرا میرسد و در انتخاب هیچ درنگ نکنید؛ چرا که الگوهای فراوانی برای شما هست که راه رسیدن به سعادت را به شما نشان داده است.
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
آنجا که خداوند کریم در سوره عنکبوت میفرماید: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...»؛ کسانی که در راه ما جهاد کنند ما راههای خود را به آنها نشان میدهیم و آنجایی که سرور کربلای حسینی میفرمایند: «و به درستی که چقدر مرگ در راه وصول به عزت و احیای حق سبک و راحت است و نیست مرگ در راه عزت مگر زندگانی جاویدان و نیست زندگانی به ذلت مگر مرگی که با او حیاتی نیست.» بنابراین بر ما اتمام حجت کردهاید و این ما هستیم که باید راه او و یارانش را ادامه دهیم و دل بشوییم از مال دنیا و فرزند و عیال و هر آن چه سدی است که ما را در این راه، مانع رسیدن به کمال و جاوداندگی است.
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
و ای برادران عزیز دانشجو! فکر نکنید آمدن به جبهه مانع از درس خواندن میشود؛ چرا که اینجا نیز درسهای فراوانی است که باید برای حیات خود فرابگیریم و این درسها، فوق درسهای ظاهری است؛ درسهای حیات است و سعادت و شهادت و ایثار؛ درسهای غیرت است و مردانگی؛ اینها همه لازمه زندگانی بشری است و نباید از آنها غافل ماند و بدون اینها هیچ چیز معنا پیدا نخواهد کرد.
فرازی از وصیتنامه شهید «میر نادر حسینی سامیان»
شهادت:24 اردیبهشت 1360
خداوندا! مرا اكنون كه از لشكريان تو قرار گرفته و در اين راه از جان گذشته، در راه تو احياء میكنم و به راستی كه لشكريان تو پيروزند.
پدر عزيزم! میبخشی كه تو را از خود رنجاندم و نتوانستم برای تو فرزند لايق و عصای دست تو باشم. من راه حق را در پيش گرفتم و رفتم با لشكريان كفر مبارزه نمايم.
پدر جان! اميدوارم بتوانی برادران و خواهرانم را از من انقلابیتر سازيد، همانطور كه هميشه مرا به دين و قرآن و راه حق تعليم میدادی.
پدر! من از تو میخواهم كه در راه مبارزه با كفر و خدمت به امام امت خمينی بتشكن كوشا باشيد. انشاءالله اگر عمرم باقيماند به خدمت برمیگردم و فرزندی لايق و عصای دست تو در پيری بشوم، اگر هم شهيد شدم مرا میبخشيد.
پدر جان! فراموش نكن در راه مبارزه و خدمت به امام، به خواهران و برادرانم درس انقلاب آموز.
مادر عزيزم، از جان و دل عزيزترم! تا عمر دارم خدمتهای تو را در راه من فراموش نخواهم نمود. تو برای من مادری نمونه بودی.
مادر جان! اميدوارم كه همانطور كه به من خدمت كردی و درس انقلاب و مذهب و قرآن آموختی، به برادران و خواهرانم بياموزی.
مادر جان! اميدوارم كه در راه خدمت به امام خمينی بتشكن كوشا باشيد و هر چقدر میتوانيد پيش رويد و نترسيد. به حق خداوند، ما پيروزيم، اسلام پيروز است.
مادر عزيزم اگر شهيد نشدم برمیگردم و جبران آن همه محبت تو را خواهم کرد.
فرازی از وصیتنامه شهید
پرویز اسفندیاری شهادت: چهارم دی ماه سال 1365 در امالرصاص
پدر و مادر عزیز و مهربانم! ... من مانند بعضى از شهدا نمى گویم که گریه نکنید؛ ولى براى حسین (ع) و فاطمه (س) و براى زینب (س) برادر از دست داده و براى طفلان اسیر حسین (ع) بگریید.
اگر بتوانید خود را طورى بسازید که نیّت گریستنتان براى آنها باشد، من به شما قول مىدهم که در آخرت، دست شما را خواهند گرفت؛ سعى کنید خود را با خوى حسینی بپرورانید.
برادر خوب و مهربانم! امیدوارم که هر بدى از من دیدهاى، به صافى دل خودت ببخشى. از تو به عنوان یک برادر مىخواهم که سعى خود را براى شرکت در نمازجمعهها، نمازجماعتها و تشییع جنازه شهدا و مجالس آنها بکنى که محیطهاى بسیار دلگشا و باصفایى است.
من در طول عمرم، جایی بهتر از جبهه نیافتم. سعی کن نمازهایت ترک نشود و دعا براى سلامتى و طول عمر امام و پیروزى هر چه زودتر اسلام را هم فراموش نکن.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
پدر عزيزم، مادر عزيزم، خواهرهای عزيزم! از اينكه ما شهيد شديم ناراحت نشوند، بخندند و شاد باشند. پيام خون ما را برسانند، با هر كه برخورد میكنند. نگذارند انقلاب منحرف شود در هر جايی كه هستند، ببينند جوانهایشان شهيد شدند نگذارند خونشان پايمال شود.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
نگذارند دوباره آمريكا و مزدورانش بيايند و حاكم بشوند، هر وقت ديدند اين چنين چيزی در حال وقوع است قيام كنند، آنها هم خون بدهند و مثل زينب(س)، امام سجاد(ع) و حضرت رقيه(س) بشوند، همه قيام بكنند و نگذارند دوباره حاكم شوند.
اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد. پدر و مادرها بايد افتخار كنند كه فرزندانشان شهيد شدند. شهيد شدن گريه ندارد، بلكه لذت دارد.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد. پدر و مادرها بايد افتخار كنند كه فرزندانشان شهيد شدند. شهيد شدن گريه ندارد، بلكه لذت دارد.
مؤمن نبايد توی رختخواب بميرد، مؤمن بايد در ميدان جهاد شهيد شود. همه امامهای ما هم شهيد بودند و هيچكدام در رختخواب نمردند.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
مادرم! وصيتم اين است كه مقاوم باشی و پيام خون ما را برسانی. هرجا نشستی از انقلاب و امام حرف بزنی. هر كه بخواهد توطئه كند جلويش بايستی مواظب باشی. انسان بايد ننشيند و هميشه بايد در حال قيام و به پاخاستن باشد تا اینکه قانونهای خدايی پياده شود. مكتب ما مكتب توحيد، شهادت، مكتب حسين(ع)، زهرا(س)، محمد(ص) و مكتب انقلاب است، انقلابی كه میخواهد مستضعفين را آزاد کند.
اول از همه از ملت ايران و به خصوص ملت رزمنده و شهيدپرور ورزنه میخواهم كه راه تمام شهيدان ما را ادامه بدهند.
ولا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون (گمان نكنيد كسانی كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند بلكه آنها زندهاند و در نزد پروردگار خود روزی میخورند.
ای ملت! به ياد جملهای از امام افتادم كه گفت، إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً؛ به راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم، و زندگی با ستمکاران را جز ملال.
فرازی از وصیتنامه شهید «رضاعلی تقیپور»
شهادت:28 اردیبهشت 1361 در عملیات بیتالمقدس
ای ملت! به ياد جملهای از امام افتادم كه گفت، إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً؛ به راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم، و زندگی با ستمکاران را جز ملال.
آری برادران من! حسين با صدای «هل من ناصر ينصرنی» خود را سر داد و من نيز به او لبيک گفتم، نه من بلكه جمع كثيری از همرزمان من چنين كردهاند. جبهههای ايران كمتر از جبهه كربلا كه امام حسين(ع)، علیِ خود را فدای اسلام كرد و خون من و امثال من مگر از خون امام حسين(ع) بالاتر است؟
جبهههای ايران كمتر از جبهه كربلا نیست
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیه و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
پروردگارا وجود پُر خیر این نعمت عظمی و شخصیت والا ،رهبر حکیم ، متوسم و معظم ، فقیهی جامع الشرایط ، عارف ، زاهد ، متقی و افضل از انبیاء بنی اسرائیل ، که امید و ارامش میلیونها انسان موحد و مظلوم ومستضعف در سراسر جهان است را تا ظهور حجتت. منجی عالم ، انسان کامل ،حضرت حجت بن الحسن العسکری( روحی فداه ) از جمیع بلیات ارضی و سماوی و کید نفاق جدید و حسادت حسودان و دشمنان داخلی و خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی، حفظ بفرما، آمین رب العالمین س.م.ر
مقدمه: از سوره هاى مكى و داراى 165 آيه مى باشد سوره انعام سوره مبارزه با انواع شرك و بت پرستى گفته مى شود اين سوره شصت و نهمين سوره اى است كه در مكه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل گرديد، ولى در چند آيه از آن گفتگو است كه بعضى معتقدند اين چند آيه در مدينه نازل شده است ، اما از رواياتى كه از طريق اهل بيت به ما رسيده استفاده مى شود كه يكى از امتيازات اين سوره آن است كه تمام آياتش يكجا نازل شده است و بنابراين همه آن مكى خواهد بود. هدف اساسى اين سوره ، همانند ساير سوره هاى مكى ، دعوت به اصول سه گانه توحيد و نبوت و معاد است ، ولى بيش از همه روى مساله يگانه پرستى و مبارزه با شرك و بت پرستى دور مى زند، به طورى كه در قسمت مهمى از آيات اين سوره روى سخن به مشركان و بت پرستان است ، و به همين مناسبت گاهى رشته بحث به اعمال و كردار و بدعتهاى مشركان مى كشد. در هر صورت تدبر و انديشه در آيات اين سوره كه آميخته با استدلالات زنده و روشنى است ، روح توحيد و خدا پرستى را در انسان زنده كرده ، و پايه هاى شرك را ويران مى سازد، و شايد به خاطر همين بهم پيوستگى معنوى و اولويت مساله توحيد بر ساير مسائل بوده كه همه آيات آن يكجا نازل گرديده است . و نيز به خاطر همين موضوع است كه در رواياتى كه پيرامون فضيلت اين سوره نازل شده كرارا مى خوانيم سوره انعام را هفتاد هزار فرشته ، به هنگام نزول بدرقه كردند، و كسى كه آن را بخواند (و در پرتو آن روح و جانش از سرچشمه توحيد سيراب گردد) تمام آن فرشتگان براى او آمرزش مى طلبند!. دقت در آيات اين سوره ميتواند روح نفاق و پراكندگى را از ميان مسلمانان برچيند، گوشها را شنوا، و چشمها را بينا و دلها را دانا سازد. ولى عجيب اين است كه بعضى از اين سوره ، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مى كنند، و جلسات عريض و طويلى براى ختم انعام وحل مشكلات شخصى و خصوصى خود با تشريفات ويژهاى تشكيل مى دهند كه بنام جلسات ختم انعام ناميده مى شود، مسلما اگر در اين جلسات به محتواى سوره دقت شود، نه تنها مشكلات شخصى ، مشكلات عمومى مسلمانان نيز حل خواهد شد، اما افسوس كه بسيارى از مردم به قرآن به عنوان يك سلسله اوراد كه داراى خواص مرموز و ناشناخته است مى نگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمى انديشند، در حالى كه قرآن سراسر درس است و مكتب ، برنامه است و بيدارى ، رسالت است و آگاهى .
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱و۲
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى خلق السماوات و الا رض و جعل الظلمات و النور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون (۱) هو الذى خلقكم من طين ثم قضى اءجلا و اءجل مسمى عنده ثم اءنتم تمترون (۲)
ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد و ظلمتها و نور را ايجاد كرد، اما كافران براى پروردگار خود شريك و شبيه قرار مى دهند (با اينكه دلايل توحيد و يگانگى او در آفرينش جهان آشكار است ). ۲- او كسى است كه شما را از گل آفريد سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد) و اجل حتمى نزد او است (و او از آن آگاه است ) با اين همه شما (مشركان در توحيد و يگانگى يا قدرت او) ترديد مى كنيد.
تفسیر اين سوره با حمد و ستايش پروردگار آغاز شده است . نخست از طريق آفرينش عالم كبير (آسمان و زمين ) و نظامات آنها، و سپس از طريق آفرينش عالم صغير يعنى انسان ، مردم را متوجه اصل توحيد مى سازد و ابتدا مى گويد: حمد و سپاس براى خدائى است كه آسمانها و زمين را آفريد (الحمد لله الذى خلق السماوات و الارض ). خداوندى كه مبدء نور و ظلمت و بر خلاف عقيده دوگانه پرستان ، آفريننده همه چيز است (و جعل الظلمات و النور). اما مشركان و كافران به جاى اينكه از اين نظام واحد درس توحيد بياموزند براى پروردگار خود شريك و شبيه مى سازند (ثم الذين كفروا بربهم يعدلون ) قابل توجه اينكه عقيده مشركان را با كلمه ثم كه در لغت عرب براى ترتيب با فاصله است ذكر كرده و اين نشان مى دهد كه در آغاز، توحيد به عنوان يك اصل فطرى و عقيده عمومى و همگانى بشر بوده است و شرك بعدا به صورت يك انحراف از اين اصل فطرى به وجود آمده . اما در اينكه چرا درباره آفرينش زمين و آسمان ، كلمه خلق به كار رفته ، و در مورد نور و ظلمت كلمه جعل مفسران ، سخنان گوناگونى دارند، ولى آنچه نزديكتر به ذهن مى رسد اين است كه خلقت درباره اصل وجود چيزى است و جعل درباره خواص و آثار و كيفياتى است كه به دنبال آنها وجود پيدا مى كند و از آنجا كه نور و ظلمت جنبه تبعى دارد از آن تعبير به جعل شده است . جالب توجه اينكه در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) در تفسير اين آيه چنين نقل شده است كه فرمود: اين آيه در حقيقت به سه طايفه از منحرفان پاسـخ مى گويد، اول به ماديها كه جهان را ازلى مى پنداشتند و منكر خلق و آفرينش بودند، دوم به دوگانه پرستانى كه نور و ظلمت را دو مبدء مستقل مى دانستند، سوم رد بر مشركان عرب كه براى خدا شريك و شبيه قائل بودند. آيا ظلمت از مخلوقات است ؟ از آيه بالا استفاده مى شود، همانطور كه نور مخلوق خداوند است ، ظلمت هم آفريده او است ، در حالى كه معروف در ميان فلاسفه و دانشمندان علوم طبيعى اين است كه ظلمت چيزى جز عدم نور نيست ، و اين را مى دانيم كه نام مخلوق بر معدوم نمى توان گذاشت ، بنابراين چگونه آيه مورد بحث ، ظلمت را جزء مخلوقات خداوند بشمار آورده است ؟! در پاسـخ اين ايراد مى توان گفت : اولا ظلمت هميشه به معناى ظلمت مطلق نيست ، بلكه ظلمت غالبا به معناى نور بسيار كم و ضعيف در برابر نور فراوان و قوى بكار مى رود، مثلا همه مى گوئيم شب ظلمانى با اينكه مسلم است ، در شب ، ظلمت مطلق نيست ، بلكه همواره ظلمت شب آميخته با نور كم رنگ ستارگان يا منابع ديگر نور ميباشد، بنابراين مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى نور قوى و ديگرى نور بسيار ضعيف است ، قرار داد و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است . و ثانيا درست است كه ظلمت مطلق يك امر عدمى است ، اما امر عدمى هنگامى كه در شرائط خاصى واقع شود، حتما از يك امر وجودى سرچشمه ميگيرد يعنى كسى كه ظلمت مطلق را در شرائط خاصى براى اهداف معينى بوجود مى آورد حتما بايد از وسائل وجودى استفاده كند، مثلا ما ميخواهيم در لحظه معينى اطاق را براى ظاهر كردن عكسى تاريك كنيم ناچاريم جلوى نور را بگيريم تا ظلمت در اين لحظه معين بوجود آيد، چنين ظلمتى مخلوق است (مخلوق بالتبع ). و به اصطلاح عدم مطلق گرچه مخلوق نيست ، اما عدم خاص سهمى از وجود دارد و مخلوق مى باشد. نور رمز وحدت و ظلمت رمز پراكندگى است نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه در آيات قرآن ، نور با صيغه مفرد آورده شده و ظلمت به صورت جمع (ظلمات ). ممكن است اين تعبير اشاره لطيفى به اين حقيقت باشد كه ظلمت (اعم از حسى و معنوى ) همواره سرچشمه پراكندگيها و جدائيها و دور افتادنها است ، در صورتى كه نور رمز وحدت و اجتماع مى باشد. بسيار با چشم خود ديده ايم كه در يك شب تابستانى ، چراغى در وسط حياط يا بيابان روشن مى كنيم ، در مدت كوتاهى همه گونه حشرات گرد آن جمع مى شوند و در واقع مجمعى از زندگى را در اشكال متنوع تشكيل ميدهند، اما هنگامى كه آن را خاموش كنيم هر كدام به طرفى ميروند و پراكنده مى گردند، در مسائل معنوى و اجتماعى نيز همينگونه است ، نور علم و قرآن و ايمان مايه وحدت ، و ظلمت جهل و كفر و نفاق موجب پراكندگى است . گفتيم اين سوره براى تحكيم پايه هاى خدا پرستى و توحيد در دلها نخست انسان را متوجه عالم كبير مى سازد، و در آيه بعد توجه به عالم صغير يعنى انسان مى دهد و در اين مورد به شگفت انگيزترين مساله يعنى آفرينش او از خاك و گل اشاره كرده مى فرمايد: او است خدائى كه شما را از گل آفريد (هو الذى خلقكم من طين ).
درست است كه آفرينش ما از پدران و مادرانمان بوده است ، نه از خاك ولى چون آفرينش انسان نخستين از خاك و گل بوده است ، درست است كه به ما نيز چنين خطابى بشود.سپس به مراحل تكاملى عمر انسان اشاره كرده مى گويد: پس از آن مدتى را مقرر ساخت كه در اين مدت انسان در روى زمين پرورش و تكامل پيدا كند (ثم قضى اجلا).اجل در اصل به معنى مدت معين است ، و قضاء اجل به معنى تعيين مدت و يا به آخر رساندن مدت است ، اما بسيار ميشود، كه به آخرين فرصت نيز اجل گفته مى شود، مثلا مى گويند اجل دين فرا رسيده است يعنى آخرين موقع پرداخت بدهى رسيده است ، و اينكه به فرا رسيدن مرگ نيز اجل مى گويند به خاطر اين است كه آخرين لحظه عمر انسان در آن موقع است .سپس براى تكميل اين بحث مى گويد: اجل مسمى در نزد خدا است (و اجل مسمى عنده ).و بعد ميگويد شما افراد مشرك درباره آفريننده اى كه انسان را از اين اصل بى ارزش يعنى گل آفريده و از اين مراحل حيرت انگيز و حيرت زا گذرانده است شك و ترديد به خود راه ميدهيد، موجودات بى ارزشى همچون بتها را در رديف او قرار داده ، يا در قدرت پروردگار بر رستاخيز و زنده كردن مردگان شك و ترديد داريد. (ثم انتم تمترون ). اجل مسمى چيست ؟ شك نيست كه كلمه اجل مسمى و اجلا در آيه به دو معنى است و اينكه بعضى هر دو را به يك معنى گرفته اند با تكرار كلمه اجل مخصوصا با ذكر قيدمسمى در دفعه دوم به هيچوجه سازگار نيست .لذا مفسران درباره تفاوت اين دو، بحثها كرده اند اما از آنچه بقرينه ساير آيات قرآن و همچنين رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده استفاده مى شود تفاوت اين دو در آن است كه اجل به تنهائى به معنى عمر و وقت و مدت غير حتمى ، و اجل مسمى به معنى عمر و مدت حتمى است ، و به عبارت ديگر اجل مسمى مرگ طبيعى و اجل مرگ زودرس است .توضيح اينكه : بسيارى از موجودات از نظر ساختمان طبيعى و ذاتى استعداد و قابليت بقاء براى مدتى طولانى دارند، ولى در اثناء اين مدت ممكن است موانعى ايجاد شود كه آنها را از رسيدن به حد اكثر عمر طبيعى باز دارد، مثلا يك چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ، ممكن است مثلا بيست ساعت استعداد روشنائى داشته باشد، اما وزش يك باد شديد و ريزش باران و يا عدم مراقبت از آن سبب مى شود كه عمر آن كوتاه گردد.در اينجا اگر چراغ با هيچ مانعى برخورد نكند و تا آخرين قطره نفت آن بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسيده است و اگر موانعى قبل از آن باعث خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غير حتمى ميگوئيم .در مورد يك انسان نيز چنين است اگر تمام شرائط براى بقاى او جمع گردد و موانع بر طرف شود ساختمان و استعداد او ايجاب مى كند كه مدتى طولانى - هر چند اين مدت بالاخره پايان وحدى دارد - عمر كند، اما ممكن است بر اثر سوء تغذيه يا مبتلا شدن به اعتيادات مختلف و يا دست زدن به خودكشى يا ارتكاب گناهان خيلى زودتر از آن مدت بميرد، مرگ را در صورت اول اجل حتمى و در صورت دوم اجل غير حتمى مى نامند.و به تعبير ديگر اجل حتمى در صورتى است كه ما به مجموع علل تامه بنگريم و اجل غير حتمى در صورتى است كه تنها مقتضيات را در نظر بگيريم .با توجه به اين دو نوع اجل بسيارى از مطالب روشن ميشود، از جمله اينكه در روايات مى خوانيم صله رحم عمر را زياد و يا قطع رحم عمر را كم مى كند (منظور از عمر و اجل در اين موارد اجل غير حتمى است ).و يا اينكه در آيه اى مى خوانيم فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لايستقدمون : هنگامى كه اجل آنها فرا رسد نه ساعتى به عقب ميافتد و نه جلو در اينجا منظور از اجل همان مرگ حتمى است .بنابراين آيه مزبور تنها مربوط به موردى است كه انسان به عمر نهائى خود رسيده است ، و اما مرگهاى پيشرس را به هيچ وجه شامل نمى شود.و در هر صورت بايد توجه داشت كه هر دو اجل از ناحيه خدا تعيين مى شود يكى بطور مطلق و ديگرى به عنوان مشروط و يا معلق ، درست مثل اينكه مى گوئيم : اين چراغ بعد از بيست ساعت بدون هيچ قيد و شرط خاموش مى شود و نيز مى گوئيم اگر طوفانى بوزد بعد از دو ساعت ، خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها نيز چنين است ميگوئيم خداوند اراده كرده است كه فلان شخص يا ملت پس از فلان مقدار عمر بطور قطع از ميان برود و نيز ميگوئيم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگارى و تنبلى را پيشه كنند در يك سوم آن مدت از بين خواهند رفت ، هر دو اجل از ناحيه خدا است يكى مطلق و ديگرى مشروط.از امام صادق (عليه السلام ) در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: هما اجلان اجل محتوم و اجل موقوف : اين اشاره به دو نوع اجل است ، اجل حتمى و اجل مشروط و در احاديث ديگرى كه در اين زمينه وارد شده تصريح گرديده است كه اجل غير حتمى (مشروط) قابل تقديم و تاخير است و اجل حتمى قابل تغيير نيست (نور الثقلين جلد اول صفحه 504 ).
و هو الله فى السماوات و فى الارض يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون(۳)
ترجمه : ۳ - او است خداوند در آسمانها و در زمين ، پنهان و آشكار شما را مى داند و از آنچه (انجام مى دهيد و) به دست مى آوريد با خبر است .
تفسیر در اين آيه براى تكميل بحث گذشته در زمينه توحيد و يگانگى خدا و پاسـخ گفتن به كسانى كه براى هر دسته اى از موجودات خدائى قائلند و مى گويند خداى باران ، خداى جنگ ، خداى صلح ، خداى آسمان و مانند آن چنين مى گويد: او است خداوندى كه الوهيتش بر تمام آسمانها و زمين حكومت مى كند (و هو الله فى السماوات و فى الارض ) (۱). يعنى با توجه به اينكه خالق همه چيز او است ، مدبر و اداره كننده همه نيز او ميباشد. - زيرا حتى مشركان جاهليت خالق و آفريدگار را( الله ) ميدانستند ولى تدبير و تصرف را براى بتها قائل بودند. آيه به آنها پاسـخ ميدهد: كسى كه خالق است ، تدبير و تصرف در همه جا نيز به دست او است . اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه خداوند در همه جا حاضر است ، در آسمانها و در زمين و جائى از او خالى نيست ، نه اينكه جسم باشد و مكان داشته باشد بلكه احاطه به همه مكانها دارد. بديهى است كسى كه در همه جا حكومت مى كند و تدبير همه چيز بدست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانيها را ميداند، و لذا در جمله بعد مى گويد: چنين پروردگارى پنهان و آشكار شما را ميداند و نيز از آنچه انجام ميدهيد با خبر است (يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون ). ممكن است گفته شود سر و جهر در آيه اعمال انسانها و نيات آنها را نيز شامل ميشود، بنابراين نيازى به ذكر ما تكسبون (انجام ميدهيد) نيست . ولى بايد توجه داشت كه كسب به معنى نتيجه هاى عمل و حالات روحى حاصل از اعمال خوب و بد است ، يعنى او هم از اعمال و نيات شما با خبر است ، و هم از اثراتى كه اين اعمال در روح شما ميگذارد، و در هر حال ذكر اين جمله براى تاكيد در مورد اعمال انسانها است .
و ما تاتيهم من ءاية من ءايات ربهم إلا كانوا عنها معرضين (۴) فقد كذبوا بالحق لما جاءهم فسوف يأ تيهم اءنبؤا ما كانوا به يستهزءون(۵)
ترجمه : ۴- هيچ نشانه و آيه اى از آيات پروردگارشان به آنها نميرسد مگر اينكه از آن روى ميگردانند !. ۵- آنان حق را هنگامى كه سراغشان آمد، انكار كردند ولى به زودى خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنان ميرسد (و از نتائج كار خود آگاه مى شوند).
تفسیر گفتيم در سوره انعام روى سخن بيشتر با مشركان است ، و قرآن به انواع وسائل براى بيدارى و آگاهى آنها متوسل ميشود، اين آيه و آيات فراوانى كه بعد از آن مى آيد در تعقيب همين موضوع است . در اين آيه به روح لجاجت و بي اعتنائى و تكبر مشركان در برابر حق و نشانه هاى خدا اشاره كرده ، مى گويد: آنها چنان لجوج و بى اعتنا هستند كه هر نشانه اى از نشانه هاى پروردگار را ميبينند، فورا از آن روى برمى گردانند. (و ما تاتيهم من آية من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين ) يعنى ابتدائى ترين شرط هدايت و راهيابى كه تحقيق و جستجوگرى است در آنها وجود ندارد، نه تنها شور و عشق يافتن حق در وجود آنان نيست كه همانند تشنگانى كه به دنبال آب ميدوند در جستجوى حق باشند، بلكه اگر چشمه آبى زلال بر در خانه آنها بجوشد صورت از آن برگردانده و اصلا به آن نگاه نمى كنند، حتى اگر اين آيات از طرف پروردگار آنها باشد (ربهم ) و به منظور تربيت و تكامل خود آنها نازل گردد! اين روحيه منحصر به دوران جاهليت و مشركان عرب نبوده ، الان هم بسيارى را ميبينيم كه در يك عمر شصت ساله حتى ، زحمت يكساعت تحقيق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمى دهند، سهل است اگر كتاب و نوشته اى در اين زمينه به دست آنها بيفتد به آن نگاه نميكنند، و اگر كسى با آنها در اين باره سخن گويد، گوش فرا نميدهند، اينها جاهلان لجوج و بيخبرى هستند كه ممكن است گاهى در كسوت دانشمند ظاهر شوند! سپس به نتيجه اين عمل آنها اشاره كرده و مى گويد: نتيجه اين شد كه آنها حق را به هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند در حالى كه اگر در آيات و نشانه هاى پروردگار دقت مى نمودند، حق را بخوبى ميديدند و مى شناختند و باور مى كردند (فقد كذبوا بالحق لما جائهم ). (و نتيجه اين تكذيب را بزودى دريافت خواهند داشت ، و خبر آنچه را بباد مسخره گرفتند به آنها مى رسد) (فسوف ياتيهم انباء ما كانوا به يستهزئون ) در دو آيه فوق در حقيقت اشاره به سه مرحله از كفر شده كه مرحله به مرحله تشديد ميگردد، نخست مرحله اعراض و روى گردانيدن ، سپس مرحله تكذيب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره كردن حقايق و آيات خدا. اين امر نشان كه انسان در طريق كفر در يك مرحله متوقف نميشود بلكه هر چه پيش ميرود بر شدت انكار و عداوت و دشمنى با حق و بيگانگى از خدا مى افزايد. منظور از تهديد كه در آخر آيه ذكر شده ، اين است كه در آينده دور يا نزديك عواقب شوم بى ايمانى دامن آنها را در دنيا و آخرت خواهد گرفت ، آيات بعد نيز شاهد اين تفسير است .
متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایهی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و 180 درجه بر خلاف خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید. 1399/12/25
سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند ... 1400/08/30
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنیاسد و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود. او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه نامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعتشکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. قبر او در حرم امام حسین(ع) و در نزدیکی ضریح امام حسین(ع) است و ضریحی مستقل از دیگر شهدای کربلا دارد.
شهيد فريدون دلفي
شهادت: بیست و چهارمین روز از شهریورماه 1363 در تنگه چزابه
بخشی از وصیت نامه:
اميدوارم شما هم راهم را به آخر برسانيد، که خط سرخ شهادت خط محمد(ص) و آل علي(ع) است.
شهید محمد تقی ابوسعیدی شهادت: هفدهم ارديبهشت 1361 ، در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
برادران و خواهران من بیایید و مومن زندگی کنید و مومن از دنیا بروید باشد که شفیع گنه کاران باشید.
همیشه و در همه وقت این حدیث از پیامبر اکرم در گوشتان زنگ بزند که پرهیزکار باش تا عابد در بین مردم باشی. قانع باش تا شاکرترین مردم باشی آنچه را رابرای خود میخواهی برای مردم بخواه تا مومن باشی. با همسایه خوشرفتاری کن تا مسلمان باشی همنشین نیکوکاران باش تا مومن باشی واجبات دینی را عمل کن تا عابد باشی به قسمت الهی راضی باش تا زاهد و پارسا باشی.
...
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار به امید جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت حزب الله در سرتاسر جهان.
شهید محمد تقی ابوسعیدی شهادت: هفدهم ارديبهشت 1361 ، در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
دوستان و برادران چند نکته را در اینجا ضروری می دانم که ذکر کنم: نماز را نماز را سبک نشمارید. همیشه سر وقت نماز را بر پا دارید که نماز نور مومن است نماز گردونه اسلام است و تا آنجا می شود جماعت چونکه جلوی تمام عاملهای نفاق و جدائی را می گیرد و درس وحدت و یگانگی و اخوت به انسان میدهد.
جماعت است که به انسان شکل می دهد آدمی را از تنگ نظری و گوشه گیری بیرون می آورد و به انسان روح با مومنان زیستن و همراه مردان خدا بودن می بخشد و دوم اینکه دعا را، این فریضه را هر که دست به طرف خدا دراز کند خدا حیاء می کند که آن را خالی بگذارد.
...
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار به امید جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت حزب الله در سرتاسر جهان.
شهید نعمتالله رجبی شهادت: دهم آبان 1361 در عینخوش
بخشی از وصیت نامه:
تقوی را نصبالعین خود قرار دهید
خانواده و بستگانم را به خدای بزرگ میسپارم و به خانواده و مردم شهیدپرور ایران توصیه مینمایم که از ذکر خدا غافل نباشید و در کارها تقوی را، تقوی را، تقوی را نصبالعین خود قرار دهید!
فقها امانتدار و جانشینان پیامبرانند
از دستورات ولایت فقیه پیروی کنید تا پرچم عزیز اسلام در همه دنیا به دست توانمند حضرت مهدی (عج) برافراشته شود و انقلاب اسلامی را که با خون هزاران شهید پاک بنا نهاده شده تا ظهور آن حضرت، با کوشش و تلاش خود حفظ نمایید. طبق فرمایش رسول اکرم (ص): «فقها امانتدار و جانشینان پیامبرانند.» بر همه مسلمانان لازم است از دستورات آنان که همان دستورات الهی است تبعیت نمایند. ایجاد هرگونه خطوط انحرافی در کنار خط ولایت فقیه باعث گمراهی و ضلالت است.
شهید نعمتالله رجبی شهادت: دهم آبان 1361 در عینخوش
بخشی از وصیت نامه:
فرهنگیان عزیز! برای رشد فرهنگ اسلامی کوشش نمایند
از برادران و خواهران فرهنگیام تقاضا دارم برای رشد فرهنگ اسلامی در محیط کار خود کوشش نمایند تا جامعه سالم و ایدهآل اسلامی داشته باشیم.
شهادت میراث ائمه اطهار (س) و اولیاء خداست که به امت مسلمان به ارث رسید. هرگاه کسی در مواقع ضروری از آن سرباز زند، خداوند لباس ذلت در دنیا و آخرت بر او پوشاند.
شهادت، منتهى آمال و آرزوی من است
اگر توفیق شهید شدن در راه مکتب آل محمد (ص) را یافتم، این منتهى آمال و آرزوی من بوده است و آن روز، روز امتحان شماست. مگر میشود هر روز خون عزیزانی ریخته شود و ما نظارهگر آن باشیم؟
تاریخ شهادت : 1393/12/09 | محل شهادت : درعا - سوریه
امام خامنه ای:
یکی از مصداقهای پیام شهیدان برای امروز ما درباره گرایش پیدا نکردن به دشمن است، «اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست.» 1397/08/14
شهید مدافع حرم شهید فرهاد خوشهبر (ابوحامد) تاریخ شهادت : 1393/12/09 | محل شهادت : درعا - سوریه
در کتاب «جمال الصالحین» از مولایمان امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
همانا از حقوق ما بر شیعیان ما این است که بعد از هر نماز واجب دست هایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند:
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ
ای پروردگار محمّد، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما، ای پروردگار محمّد، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد، ای پروردگار محمّد، انتقام دختر محمّد را بگیر.
ترجمه: ۱۰۱ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد از مسائلى سؤال نكنيد كه اگر براى شما آشكار گردد شما را ناراحت مىكند ، و اگر به هنگام نزول قرآن از آنها سؤال كنيد براى شما آشكار مىشود ، خداوند آنها را بخشيده ( و از آن صرف نظر كرده ) است و خداوند آمرزنده و حليم است. ۱۰۲ -جمعى از پيشينيان از آنها سؤال كردند و سپس به مخالفت با آن برخاستند ، ( ممكن است شما هم چنان سرنوشتى پیدا کنید.
شان نزول در شان نزول آيات فوق در منابع حديث و تفسير اقوال مختلفى ديده مىشود ، ولى آنچه با آيات فوق و تعبيرات آن سازگارتر است شان نزولى است كه در تفسير مجمع البيان از على بن ابى طالب (عليه السلام) نقل شده است كه روزى پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بيان كرد شخصى بنام عكاشه - و بروايتى سراقه - گفت آيا اين دستور براى هر سال است ، و همه سال بايد حج بجا بياوريم ؟ پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) به سؤال او پاسخ نگفت ، ولى او لجاجت كرد ، و دو بار ، و يا سه بار ، سؤال خود را تكرار نمود ، پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) فرمود : واى بر تو چرا اينهمه اصرار مىكنى اگر در جواب تو بگويم بلى ، حج در همه سال بر همه شما واجب مىشود و اگر در همه سال واجب باشد توانائى انجام آن را نخواهيد داشت و اگر با آن مخالفت كنيد گناهكار خواهيد بود ، بنابراين ما دام كه چيزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزيد زيرا ( يكى از ) امورى كه باعث هلاكت ( بعضى از ) اقوام گذشته شد اين بود كه لجاجت و پر حرفى مىكردند و از پيامبرشان زياد سؤال مىنمودند ، بنابراين هنگامى كه به شما دستورى مىدهم به اندازه توانائى خود آنرا انجام دهيد ( اذا امرتكم من شىء فاتوا منه ما استطعتم ) و هنگامى كه شما را از چيزى نهى مىكنم خوددارى كنيد آيات فوق نازل شد و آنها را از اين كار باز داشت . اشتباه نشود منظور از اين شان نزول - همانطور كه در تفسير آيه خواهيم گفت - اين نيست كه راه سؤال و پرسش و فراگيرى مطالب را بروى مردم ببندد زيرا قرآن در آيات خود صريحا دستور مىدهد كه مردم آنچه را نمىدانند از اهل اطلاع بپرسند فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون. بلكه منظور سؤالهاى نابجا و بهانه گيريها و لجاجتهائى است كه غالبا سبب مشوب شدن اذهان مردم ، و موجب مزاحمت گوينده ، و پراكندگى رشته سخن و برنامه او مىگردد.
تفسیر سؤالات بيجا! شك نيست كه سؤال كردن كليد فهم حقائق است ، و به همين دليل كسانى كه كمتر مىپرسند كمتر مىدانند ، و در آيات و روايات اسلامى نيز به مسلمانان دستور اكيد داده شده است كه هر چه را نمىدانند بپرسند ، ولى از آنجا كه هر قانونى معمولا استثنائى دارد ، اين اصل اساسى تعليم و تربيت نيز استثنائى دارد و آن اينكه گاهى پاره اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامين مصالح افراد بهتر است در اينگونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى ، براى پرده برداشتن ، از روى واقعيت ، نه تنها فضيلتى نيست بلكه مذموم و ناپسند نيز مىباشد ، مثلا غالب پزشكان صلاح اين مىدانند كه بيماريهاى سخت و وحشتناك را از شخص بيمار مكتوم دارند ، گاهى تنها اطرافيان را در جريان مىگذارند ، با اين قيد كه از بيمار پنهان دارند ، زيرا تجربه نشان داده ، بيشتر مردم اگر از عمق بيمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مىگردند كه اگر كشنده نباشد لااقل بهبودى را به تاخير مىاندازد . در اينگونه موارد بيمار هرگز نبايد در برابر طبيب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد . زيرا اصرارهاى مكرر او گاهى چنان ميدان را بر طبيب تنگ مىكند كه براى آسودگى خود و رسيدگى به ساير بيماران جز اين نمىبيند كه حقيقت را براى اين بيمار لجوج آشكار سازد اگر چه او از اين رهگذر زيانهائى ببيند.همچنين مردم در همكاري هاى خود نياز به خوشبينى دارند و براى حفظ اين سرمايه بزرگ صلاح اين است كه از تمام جزئيات حال يكديگر با خبر نباشند ، زيرا بالاخره هر كس نقطه ضعفى دارد ، و فاش شدن تمام نقطه هاى ضعف ، همكارى هاى افراد را مواجه با اشكال مىكند ، مثلا ممكن است يك فرد با شخصيت و مؤثر تصادفا در يك خانواده پست و پائين متولد شده باشد ، اكنون اگر سابقه او فاش شود ، ممكن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد در اين گونه موارد به هيچوجه نبايد افراد ، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخيزند .و يا اينكه بسيارى از نقشه ها و طرحهاى مبارزات اجتماعى بايد تا هنگام عمل مكتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربه اى بر موفقيت و پيروزى اجتماع است. اينها و امثال آن مواردى است كه سؤال كردن در آن صحيح نيست و رهبران تا در فشار زياد قرار نگيرند ، نبايد آنها را پاسخ گويند .قرآن در آيه فوق به اين موضوع اشاره كرده ، صريحا مىگويد : اى كسانى كه ايمان آورده ايد از امورى كه افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مىشود پرسش نكنيد ( يا ايها الذين آمنوا لا تسالوا عن اشياء ان تبد لكم تسؤكم).
ولى از آنجا كه سؤالات پى در پى از ناحيه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممكن است موجب شك و ترديد براى ديگران گردد و مفاسد بيشترى به بار آورد اضافه مىكند اگر در اينگونه موارد زياد اصرار كنيد بوسيله آيات قرآن بر شما افشاء مىشود و به زحمت خواهيد افتاد ( و ان تسالوا عنها حين ينزل القرآن تبد لكم). و اينكه افشا كردن اينها را به زمان نزول قرآن اختصاص مىدهد به خاطر آن است كه سؤالات مربوط به مسائلى بوده كه مىبايست از طريق وحى روشن گردد. سپس اضافه مىكند : تصور نكنيد اگر خداوند از بيان پاره اى از مسائل سكوت كرده است از آن غفلت داشته بلكه مىخواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است ، و خداوند بخشنده حليم است ( عفا الله عنها و الله غفور حليم).در حديثى از على (عليه السلام) مىخوانيم : ان الله افترض عليكم فرائض فلا تضيعوها و حدلكم حدودا فلا تعتدوها و نهى عن اشياء فلا تنتهكوها و سكت لكم عن اشياء و لم يدعها نسيانا فلا تتكلفوها : خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضايع مىكنيد ، و حدود و مرزهائى تعيين كرده از آنها تجاوز ننمائيد و از امورى نهى كرده در برابر آنها پرده درى نكنيد ، و از امورى ساكت شده و صلاح در كتمان آن ديده و هيچگاه اين كتمان از روى نسيان نبوده ، در برابر اينگونه امور ، اصرارى در افشاء نداشته باشيد. سؤال: ممكن است گفته شود اگر افشاى اين امور بر خلاف مصلحت مردم است چرا با اصرار افشا مىشود ؟ پاسخ: دليل آن همان است كه در بالا اشاره كرديم كه گاهى اگر رهبر در مقابل سؤالات پى در پى و مصرانه سكوت كند ، مفاسد ديگرى ببار مىآورد ، سوءظن هائى بر مىانگيزد و باعث مشوب شدن اذهان مردم مىشود ، همانطور كه اگر طبيب در برابر سؤالات پى در پى مريض ، سكوت اختيار كند گاهى ممكن است بيمار را ، در اصل تشخيص بيمارى بوسيله طبيب ، به ترديد اندازد ، و تصور كند كه اصولا بيمارى او ناشناخته مانده و دستورات او را به كار نبندد ، در اينجا طبيب چاره اى جز از افشاى بيمارى ندارد ، اگر چه بيمار از اين رهگذر دردسرهائى پيدا كند . در آيه بعد براى تاكيد اين مطلب مىگويد : بعضى از اقوام پيشين ، اين گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصيان برخاستند ( قد سالها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كافرين). در اينكه اين اشاره كلى درباره اقوام پيشين مربوط به كداميك از آنها است ميان مفسران بحث است : بعضى احتمال داده اند مربوط به درخواست مائده آسمانى از مسيح (عليه السلام) وسيله شاگردان بوده كه بعد از تحقق يافتن آن بعضى به مخالفت برخاستند ، و بعضى احتمال داده اند مربوط به تقاضاى معجزه از حضرت صالح (عليه السلام) بوده است ، ولى ظاهرا تمام اين احتمالات اشتباه است ، زيرا آيه درباره سؤال به معنى پرسش و كشف مجهول سخن مىگويد ، نه سؤال به معنى تقاضا و درخواست چيزى گويا استعمال كلمه سؤال در هر دو معنى باعث چنين اشتباهى شده است . ولى ممكن است مراد ، جمعيت بنى اسرائيل بوده باشد كه چون مامور به ذبح گاوى براى تحقيق درباره جنايتى شدند ( كه شرح آن در جلد اول صفحه 209 گذشت ) موسى را سؤال پيچ كرده و از جزئيات گاو كه هرگز دستور خاصى در مورد آن نداشتند پىدرپى پرسش كردند ، به همين جهت كار را بر خود آن چنان سخت كردند كه بدست آوردن چنان گاوى آنقدر مشكل و پر هزينه شد كه نزديك بود از آن صرفنظر كنند . در معنى جمله اصبحوا بها كافرين دو احتمال وجود دارد نخست اينكه مراد از كفر ، عصيان و مخالفت بوده باشد همانطور كه در بالا اشاره كرديم ، و ديگر اينكه كفر به معنى معروف آن بوده باشد ، زيرا گاهى شنيدن پاسخهاى ناراحت كننده كه بر ذهن شنونده سنگين آيد ، سبب مىشود كه به انكار اصل موضوع و صلاحيت گوينده بپاخيزد مثل اينكه گاهى شنيدن يك پاسخ ناراحت كننده از ناحيه طبيب ، سبب مىشود كه بيمار عكس العمل از خود نشان دهد و صلاحيت او را انكار كند و اين تشخيص را فى المثل ناشى از پيرى و خرفت شدن پزشك معرفى كند ! در پايان اين بحث تكرار نكته اى را كه در آغاز گفتيم لازم مىدانيم كه آيه هاى فوق به هيچوجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمىبندد ، بلكه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است كه نه تنها مورد نياز نيست بلكه مكتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
امام (علیه السلام) فرمودند: نماز صله و موهبتى است از طرف خداوند به بنده اش با رحمت و طلب وصال خدا از سوى بنده، هرگاه با نيّت وارد نماز شود و با تعظيم و اجلال تكبير گويد و شمرده قرائت كند و با خشوع به ركوع رود و با تواضع سر از ركوع بردارد و با خوارى و خضوع سجده كند و با اخلاص و اميد، تشهّد گويد و با رحمت و رغبت سلام دهد و با بيم و اميد نمازش را تمام كند؛ كه هرگاه چنين كند حقيقتِ نماز را به جا آورده است. عرض شد: آداب نماز چيست؟ فرمود: حضور قلب و فارغ كردن اعضاى بدن [از هر حركتى، جز حركات نماز] و به خوارى ايستادن در برابر خداوند تبارك و تعالى و بهشت را در سمت راست خود قرار دادن و دوزخ را در سمت چپ خود ديدن و صراط را جلو خود و خداوند را در برابر خويش دانستن، همانا نماز بهترين عبادات است و آن زيباترين شكلى است كه خداوند آن را آفريده، پس كسى كه به طور كامل و تمام آن را به جا آورد، حق واجب آن را ادا كرده و كسى كه در انجام آن كوتاهى كند خدا آن را به صورتش مى زند.
حقیقت صلاة را در این روایت امام (علیه السّلام)صله عبد و معبود تعبیر می فرمایند؛
به عبارتی دیگر، عبد، صلاة را بجا می آورد برای صلة الله. زیرا صلة ارتباط و پیوندی دو جانبه است که دو طرف اتصال را به هم پیوند می دهد. پس إقامه صلاة؛ پیوند معبود با عبدش و همچنین طلب وصال معبود از سوی عبد است. البته این پیوند از جانب معبود به صله ای رحمانی تعبیر شده؛ یعنی این پیوند به واسطه رحمت معبود است و اگر این رحمت قدسی او نبود هرگز این وصال هم نبود؛ رحمت اوست که عبد فقیر را بر درگاه معبود غنی و بی نیاز ، بواسطه صلاة می خواند. «و اعلم انه غير محتاج الى خدمتك، و هو غنى عنك و عن عبادتك و دعائك، و انما دعاك بفضله يرحمك».
مصباح الشريعة، متن، ص ۵۵
این صلة الله آدابی دارد که اهمّ آن خضوع و خشوع قلب است، زیرا عابد بتمامه ذلّ است و ربش بتمامه عزّ .
در روایات آمده است چون حضرت مولانا امیرالمومنین علی (علیه السلام) شبانه در نخلستان به إقامه نماز برمی خاست، صدای ضجه، ناله و مناجات حضرت تمام نخلستان را می لرزاند، وقتی به رکوع می رفتند، گویی تمام نخلستان با آن حضرت به رکوع می رفتند، و آنگاه که به سجده می رفتند، گویی تمام نخلستان سبوح و قدوس می گفتند. سپس صیحه ای زده و مثل چوب خشک روی زمین میفتادند. یکی از صحابه که ناظر بر این مناجات حضرت بود، تا این حال حضرت مولی (علیه السلام) را می بیند، سراسیمه خدمت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) می رود تا قضیه را اطلاع دهد. آنگاه حضرت صدیقه (علیها السلام) می فرمایند: این کار هر شب علی (علیه السلام) است.
الأمالي (للصدوق)، النص، ص۷۹
سپس ذیل روایت فوق الذکر (حقیقت نماز)، معصوم (علیه السلام) به شرطی انحصاری تصریح می فرمایند و منطوق آن شرط این است که حق نماز که بر ذمه مکلف واجب است تنها زمانی ادا می شود که مکلف صلاتش را تماما و کمالا أدا کند. بعد به سبب اهمیت این بحث، مولی خود به مفهوم مخالف شرط اشاره می فرماید که تهاون در حق صلاة چه حکمی در پی دارد.
«كُنْتُ أَنَا الْأَذَانَ فِي النَّاس»؛ من حقیقت اذان در میان مردم هستم.
نیز خطبه مبارکه افتخار فرمودند: «أنا حیّ على الصلاة، أنا حیّ على الفلاح».
علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۴۲؛ الفضائل، ص ۸۴
همانطور که ملاحظه می شود در این احادیث شریف، أمیرالمومنین علی (علیه السلام) خود را با ضمیر متکلم وحده ( أنا ) معرفی فرمودند. در شرح این مهم، باید بر این نکته توجه داشت که :
" أنا " ضمیر متکلم وحده، معرفه و حاضر و معروف نزد متکلم می باشد. ضمیر متکلم وحده از مخاطب و غائب، أعرف است. وحدانیت یا فردانیت ضمیر متکلم، دلالت بر فاعلیت ذات یا همان حقیقتِ وجود و شیئیت آن دارد. در این استعمال، متکلم، اراده دارد تا ذات خویش را بی واسطه و صریح معرفی کند.
پس آن حضرت در این فرازها ذات خویش را صریح و بی واسطه، به دیگران می شناسانند.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته علی ابن ابی طالب و الائمه المعصومین علیهم السلام
سوره مبارکه مومنون، آیات ۱و۲: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون، الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون»؛ به تحقيق مؤمنان رستگار شدهاند آنان كه در نمازشان خشوع دارند.
این آيه شريفه به صورت اولی ظهور در وجوب صلاة دارد، ليكن دلالت معنا و حجيت ظاهر اين كريمه بر مشروط بودن فلاح مومن به خشوع در صلاة است. تفصیل این بحث در ذیل آمده است.
قدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون
این آیه شریفه با حرف تحقیق «قد» آغاز شده که مثبِت للتوقع است؛ یعنی آنچه که مورد توقع یا انتظار بوده را اثبات می کند. از آنجا که آیه شریفه تصریح بر بشارت مومنین دارد و این بشارت با "قد" آغاز شده، یعنی به تحقیق که مومنین به فلاح و رستگاری نائل خواهند شد.
و به بیانی دیگر مومنون با وعده الهی انتظار فلاحشان را داشتند و خداوند تبارک و تعالی با این بیان، آنچه متوقع ایشان بود را به قطعیت ثابت می دارد؛ که «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد»؛ میعاد الهی لایتغیر است.
فلاح به معنای فوز، نجات و ظفر و بنا بر نظر برخی بقاء فی الخیر می باشد و چون تحصیل سعادت منوط به شکافتن موانعی است، از اینرو موضوع له رستگاری برای فلاح وضع شده است. إفلاح، بلوغ فلاح و صیرورت و دخول به سعادت و رستگاری است. به همین دلیل مولی "فلح" را در باب إفعال و به هيئت ماضى إستعمال فرمود تا بر حتمیت، دوام و ثبات رستگاریِ مومنین تاکید فرماید.
فاعل فلاح در این آیه شریفه "مومنون" می باشد که اسم فاعل در هیئت صفت است؛ یعنی کسانی که متصف به ایمان باشند و حمل ایمان کرده باشند، فلاح برای آنان ثابت می باشد. این بشارت قطعی به مومنان داده شده، و اختصاصی به ذکور ندارد، بلکه مشتمل بر اعم از ذکور و إناث است، مگر اینکه قرینه خاص ظهور مومن را مختص ذکور کند که مفاد این آیه فاقد چنین قرینه ای است.
به این ترتیب نتیجه آیه مبارکه اول به این فایده منتهی می شود که: قطعا مومنین که متصف به خشوع در صلاتند، مفلح اند. و مفهوم مخالف این عبارت آن می شود که عصاة و کفار هرگز از مفلحین نخواهند بود. به عبارت دیگر حکم فلاح با انتفاء ایمان، منتفی خواهد شد. و مثبِت این استنباط قول خداوند تبارک و تعالی در این سوره مبارکه است که آن را با "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ" افتتاح و با "إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ" به اختتام رسانید.
آیات بعدی این سوره مبارکه، در مقام بیان اوصاف مومنین است، لذا آغاز آیات بعدی با "الَّذينَ"؛ نعت مومنون می باشد. البته باید این نکته را اضافه کرد که علت موصول آوردن مسند اليه، إشعار به تبیین علت حكم دارد، و چه بسا تناسب حكم و موضوع اين معنا را متعين سازد.
نکته قابل توجه آن است که أهم أوصاف مومنون در نخستین جمله صله یعنی آیه دوم ظهور می یابد که إشعار به حکم صلاة دارد؛ "الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون".
شارع صلاة را در این آیه کریمه در هیئت جملة اسمية جعل فرمود و موضوعِ حكم را که در جمله سابق اسم ظاهر بود، در اینجا بر ضمير منفصل مترتب نمود که إفاده حصر خبر و متعلقش در آن را می کند.
«الذين هم في صلاتهم خاشِعُونَ»؛ «مؤمنين در نمازشان خاشع هستند». (في صلاتهم) متعلّق به خبر یعنی خاشع و مقدم بر آن است. تقدم متعلق (جارومجرور) بر خبر دلالت بر أهمیت صلاة در اتصاف انسان به صفت ایمان دارد.
همچنین در عبارت «فِي صَلٰاتِهِمْ»؛ ضمیر "هم" به صلاة اضافه شده که حاکی از انتساب صلاة به مومنین است؛ زیرا مولی از آن بی نیاز است و این عبد است که به دلیل فقر ذاتی اش نیازمند عبادت مولایش می باشد. پس اضافه صلاة به مومنین برای بیان اختصاص نماز به ایشان است. این مومنون اند که باید برای إقامه صلاة و إصطبار بر آن قیام کنند.
و همچنین نکته دیگری از این اضافه حاصل می آید و آن اینکه شرط صحت و قبولی نماز منوط است به ایمان در مصلی و خشوع در صلاة. چون مولی که در مقام بیان بود می توانست صلاة را به امر دیگری اضافه فرماید، حال آنکه نماز را به مقید به صفت ایمان نمود و نیز صلاة را متعلق خشوع.
حال که این نکات تبیین شد، نوبت به بیان این مطلب می رسد که مستفاد از تعلق جارومجرور به خبر این فایده است که مطلوب مولی در صلاة صفت خشوع است و این مطلب وجه تمایز این آیه شریفه با آیات دیگریست که ظهور در وجوب داشتند.
پس از دلالت این آیه شریفه به دست می آید که إقامه صلاتی مطلوب مولی است که متصف به خشوع باشد. یعنی فلاح مومنین مشروط به خشوع در صلاة است. پس صلاة و خشوع در آن واجب است، لتعلق الفلاح به. یعنی تحقق فلاح متوقف بر خشوع در نماز مومنین است، به همین دلیل صرف إقامه صلاة امتثال مأموربه عند الشارع نیست، بلکه مأتی به باید مقید به وصف دیگری باشد که آن خشوع است.
از اینکه خشوع در این آیه کریمه در هیئت فاعلی استعمال شد، این مطلب استفاده می شود که مکلف در همه زمانها باید ملتزم خشوع در صلاة باشد. زیرا فاعل دلالت بر ذات دارد، یعنی مانند مصدر نیست که دلالت بر تحقق نسبت و وقوع آن امر داشته باشد؛ پس تنها با قیام حدث بر ذات دلالت می کند.
در خبر صحیحه ای چنین وارد شده است: «أنّ أمير المؤمنين في يوم أحد أصابته سهام كثيرة و من غاية الوجع كانوا لا يقدرون على إخراجها، فوصل الخبر إلى فاطمة الزهراء (علیها السلام) فقالت: إذا شرع في صلاته فاعملوا به ما شئتم. فلما دخل في الصلاة جاؤوا بجرّاح فأخرجها من بدنه الشريف و لما فرغ من صلاته رأى الدماء على مصلّاه فسأل منه، فبيّنوا له الأمر، فقال بأبي و أمّي فو اللّه الذي نفسي بيده ما التفتّ في أيّ زمان شرعتم و أيّ وقت فرغتم».
«خٰاشِعُونَ» یعنی خاضعون متواضعون متذلّلون. مبتنی بر برخی روایات (که شرح آن در مباحث علل الشرایع رفت) خشوع در صلاة، علت تشریع و معنای آن تلقی شده است. پس خشوع در ظواهر مصلی کفایت نمی کند، بلکه خشوع باید در باطن او نیز راه یافته باشد و از رسولخدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «ما زاد خشوع الجسد على ما في القلب فهو عندنا نفاق».
در این قسمت، اطلاق آیه شریفه مشتمل بر فروعات مسئله خشوع می شود؛ خشوع اعضا و جوارح، خشوع قلب و بصر و نظر که هر یک دربردارنده احکامی از فرائض، مندوبات و ... می باشند.
أخبار بسیاری نیز در این باره وارد شده مانند این روایت حضرت مولی (علیه السلام) که فرمودند: «لَا تُجَاوِزْ بِطَرْفِكَ فِي الصَّلَاةِ مَوْضِعَ سُجُودِكَ الْحَدِيثَ».
بنابراین مستنبط از مفاد این کریمه، فوائد ذیل است: فلاح برای مومنین امری حتمی و قطعی است. فلاح مختص مومنین است، پس عصاة و کفار تخصصا از شمول فلاح خارج اند.
فلاح مشروط و معلولِ خشوع مومنین در صلاتشان است. وجوب صلاة نیز مقید به خشوع است، پس صلاة بلا خشوع، صلاة تلقی نمی شود، زیرا فاقد فلاح است.
إقامه صلاة از اوصاف بارز مومنین است. و شرط صحت و قبولی صلاة نیز دوام اتصاف مصلّی به ایمان و خشوع است.
اطلاق آیه شریفه نیز دلالت دارد بر همه اقسام خشوع؛ اعم از خشوع در ظواهر (مانند اقسام شَغل نظر و بصر و ... در صلاة) و خشوع باطنی.
طاعت خداوند عزّ و جلّ همانا به او خدمت كردن در روى زمين است و هيچ خدمتى از خدمات نسبت به خداوند نيست كه با نماز برابرى كند، و به همين سبب است كه فرشتگان، زكريّا (عليه السّلام) را هنگامى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، بشارت فرزند فرستادند.
شرح الحدیث
طاعة الله، انقیاد ماسوی الله از ساحت کبریایی خداوند تبارک و تعالی وخدمت او بر روی زمین است. ذات أقدس ربوبی غنی مطلق، مالک کل شیء، ربّ العالمین و الواحد القهار است،
▫️و الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُ اللَّه با اینحال خدمت کردن به آن قادر متعال وجه ممیزه ای دارد و آن این است که او قادر متعال، بی نیاز از این طاعات و خدمات است.
و نیز نوع خدمت عیال الله به او متمایز می باشد. چنانچه در اینجا اشاره می فرماید: هیچ خدمتی از خدمات نزد خداوند با نماز برابرى نمى كند؛ زیرا قربی که با إقامه صلاة برای مکلف حاصل می شود، از هیچ عبادت دیگری به دست نمی آید.
از اینرو آن حضرت (علیه السلام) تعلیل کلام را به این آیه کریمه عطف می فرمایند که: فرشتگان حضرت زكريا را آنگاه به فرزند بشارت دادند كه او در محل عبادت خود نماز مى گزارد.
یعنی استجابت دعا و بشارت به حضرت زكريا از جانب ذات باریتعالی و توسط ملائکه در صلاة شرف صدور يافت. چون در آیه شریفه از واو حالیه استفاده شده است؛ یعنی درحالیکه او در نماز بود این بشارت و استجابت به او رسید.
بنابراین، روايت شريفه از لسان مبارك امام صادق (علیه السلام) إشعار به حكمت و علت ديگری از تشریع وجوب اقامه صلاة براي عبد دارد که آن خدمت به ساحت ربوبي است. از اين خدمت تنها بنده حقير محتاج، ذی نفع است و ذات باری تعالی غنی مطلق.
اتَّقُوهُ وَ أقيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكين
سوره مبارکه روم، آیه ۳۱ می فرماید: «وَ اتَّقُوهُ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكين»؛ تقوای الهی پیشه کنید و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد.
خطاب آیه شریفه ظهور بر وجوب أقامه صلاة دارد. این خطاب در کریمه تعمیمی است و مشتمل بر جمیع مکلفین می شود.
آیه شریفه متشکل از جملات متعاطفینی است که هریک از آنها دلالت معنای حکم صلاة را واضح می کند و شرح آن از این قرار است:
حجیت ظهور اتَّقُوهُ
مستفاد از قراین متصله در آیه شریفه، امر به تقوا در اینجا دلالت بر امتثال از جمیع مأمورات و إجتناب از جمیع منهیات می کند.
ذکر خواص بعد از عام حجیت ظهور أقيمُوا الصَّلاةَ سپس در میان جمیع اوامر الهی، امر به إقامه صلاة شده است. و در میان تمام نواهی، نهی از شرک می شود. و اینها از باب ذکر خاص بعد از عام می باشد؛
زیرا صلاة أغلب و أبرز المصادیق برای امتثال اوامر الهی است. چنانچه امام صادق (عليه السّلام) می فرمایند: «إِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خِدْمَتُهُ فِي الْأَرْضِ، وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ يَعْدِلُ الصَّلَاةَ» (شرح این حدیث در مبحث ۸ علل الشرایع بیان شد). نیز صلاة وجه دین، مناط قبولی عبادات، جامع العباداة، عمود الدین می باشد.
لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكين پس از امر به اقامه صلاة که مهمترین در میان أوامر الهی بود، از شرک نفی می فرماید؛ علت اینکه در میان تمام منهیات، به شرک اشاره شد، این مطلب است که شرک از همه گناهان كبيره بزرگتر است. آيه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ» مستند این استنباط است. وفق کریمه همه گناهان کبیره مورد بخشش خداوند قرار می گیرد جز شرک.
اتَّقُوهُ وَ أقيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكين
بیان شد که آیه ۳۱ سوره مبارکه روم دلالت بر وجوب إقامه صلاة دارد. وجوب إقامه الصلاة در این کریمه مسبوق به امر عام اتَّقُوا بود. و دلیل ذکر خاص بعد عام، أهمیت صلاة به عنوان بارزترین مصداق عبودیت بود. نیز بیان شد که مولی پس از امر به صلاة، از شرک نهی می کند و این تقابل بنوعی بیانگر حکم ترک صلاة محسوب می شد. به بیانی دیگر ترک متعمدانه صلاة مصداق شرک و کفر تلقی می شود. ▫️در ادامه بررسی این آیه شریفه، به بررسی حجیت ظهور و دلالت معنای آن بر وجوب اقامه نماز می پردازیم.
حجیت ظهور أقيمُوا الصَّلاةَ بر وجوب
حال که ظواهر آیه مورد بررسی قرار گرفت، نوبت به تبیین حکم آیه و حجیت آن می رسد.
علت اینکه در آیه کریمه امر را در ماده (قوم- قام) بیان فرمود، این است که امتثال امر الهی متوقف بر صرف نماز گزاردن نیست، زیرا مولی هیئت امر را در ماده أقم استعمال فرمود.
بررسی آیات حضرت قرآن مثبت این مطلب است که صرف نماز مأمور به شارع نیست، بلکه حکم وجوب صلاة متعلقی دارد که آن نیز مورد امر واجب می باشد. این متعلق در بسیاری از آیات "إقامه" است، یعنی برای نماز از فعل إقامه و هم خانواده های آن استفاده شده است.
در زبان عربی وقتی برای کاری از «قام بالامر و أقامه» استفاده می شود که شخص آن را به پا داشته و با جديّت و تلاش آن کار را انجام دهد.
اقامه صلاة یعنی أدای آن به وجه أکمل و أتم، به گونه ای که از ارکان، اجزاء و شروط آن با اهتمام کامل مراقبت و محافظت شود.
به این ترتیب صلاتی مصیب و ممتثل عند الله خواهد بود که به وجه أتم و أکمل آن إقامه شود.
همچنین از اینکه "أقیموا" در قالب جمع استعمال شد، عمومیت خطاب به جمیع مکلفین أعم از ذکور و اناث استنباط می شود.
با توجه به آیه شریفه «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» (سوره مبارکه حجر آيه ۸۷) ، خداوند عزوجل، سوره حمد را در مقابلِ «قرآن عظیم» قرار داده است: فَأَفْرَدَ الِامْتِنَانَ [عَلَيَ] بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ، وَ جَعَلَهَا بِإِزَاءِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ (۱)؛ چنانکه در حدیث نبوی اشاره گردیده که اگر «فاتحة الکتاب» در کفه ای از ترازو و «قرآن» در کفه ای دیگر قرار داده شود ، فاتحة الکتاب (در نسبت و میزان) هفت برابر آن خواهد بود: لو أن فاتحة الكتاب وضعت في كفة الميزان ، ووضع القرآن في كفة ، لرجحت فاتحة الكتاب سبع مرات (۲)
لذا جایگاه این سوره ، نه سوره ای از سور مبارکه حضرت قرآن ، بلکه همانطور که اسامی آن نیز دلالت می نماید، امّ و اساس القرآن بودن آن است: «ان لكل شى ء اساسا ... و اساس القرآن الفاتحة» (۳) بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) تصریح نمودند که سوره ای همانند «ام الکتاب»، در حضرت قرآن یافت نمی شود: «و الذی نفسی بیده ما انزل اللَّه فی التوراة و لا فی الزبور و لا فی القرآن مثلها هی ام الکتاب (۴)
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) علت تشریع حکم وجوب قرائت در نماز را «رفع مهجوریت حضرت قرآن» بیان نمودند ؛ قرائتی که آغاز آن با سوره مبارکه ی حمد است که جامع کل خیر و حکمت می باشد: أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَهًْ فِی الصَّلَاهًْ لِئَلَّا یَکُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَیَّعاً..َ وَ إِنَّمَا بُدِئَ بِالْحَمْدِ دُونَ سَائِرِ السُّوَر..جُمِعَ فِیهِ مِنْ جَوَامِعِ الْخَیْرِ وَ الْحِکْمَهًْ (۵)
به عبارت دیگر قرائت سوره حمد در نماز سبب رفع مهجوریت حضرت قرآن می شود.
بنابراین در بررسی سیر تاریخی نزول آیات حضرت قرآن، گرچه در معنایی عام می توان سوره حمد را به عنوان یکی از سور حضرت قرآن دانست ، اما در حقیقت معنا، تمامی آیات حضرت قرآن در نزول تدریجی و سیر تاریخی شان از «امّالکتاب» که همان سوره حمد است، برگرفته شده اند. بر همین اساس، ما نیز قبل از ورود به مباحث آغازین بعثت که با نازل شدن آیات سوره مبارکه علق در ارتباط است، جایگاه سوره مبارکه «أم الکتاب» را بررسی خواهیم نمود.
(۱). التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ، ص۲۹ عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج۱ ؛ ص۳۰۲ (۲).مستدرك الوسائل ج۴ ص۳۳۰ (۳).تفسير نمونه، ج ۱ ص۴ (۴)بحارالأنوار، ج ۸۹ ص ۲۵۹. (۵). من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۰؛ وسائل الشیعه ، ج۶، ص۳۸
گرچه در معنایی عام می توان سوره حمد را به عنوان یکی از سور حضرت قرآن دانست ، اما در حقیقت معنا، تمامی آیات حضرت قرآن در نزول تدریجی و سیر تاریخی شان از «امّالکتاب» که همان سوره حمد است، برگرفته شده اند و بر همین اساس، در ابتدای بررسی سیر تاریخی نزول آیات قرآن کریم ، جایگاه این سوره مبارکه را مورد مداقه و بررسی قرار می دهیم.
در باب جایگاه سوره مبارکه حمد در ترتیب نزول ، أقوال مختلفی بیان شده که عبارتند از:
بر اساس ترتیب نزول سوره ها:
اولین سوره نازل شده و یا اولین سوره جمعی النزول (تمامی آیات آن با هم نازل شده اند)
بر اساس ترتیب نزول آیات:
مقارنت نازل شدن آيات این سوره مبارکه با آغاز وحی [آیات ابتدایی سوره مبارکه علق]
و یا نازل شدن آيات سوره مبارکه حمد بلافاصله پس از وقایع آغازینِ مبعوث شدن حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) [ یعنی بلافاصله پس از آیاتی از سور مبارکه ی علق، قلم، مزمل، مدثر که همگی در ارتباط با آغاز بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه) می باشند]
مستندات اقوال فوق که برگرفته از نصوص [کلام حضرات قرآن ناطق علیهم السلام] و یا اقوال علمای علوم قرآن و مستندات تاریخی است، بدین صورت می باشند:
حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) فرمودند:
از پيامبر اکرم (صلوات الله علیه) از ثواب قرائت قرآن سؤال نمودم، پس آن حضرت ثواب سوره ها را یک به یک به همان ترتیبی که نازل شده اند برشمردند. پس اول سورهاى كه در مكه بر آن حضرت نازل شد، «فاتحه الکتاب» بود سپس «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»:
عن علي بن أبي طالب عليه السلام أنه قال: سألت النبي عن ثواب القرآن، فأخبرني بثواب سورة سورة على نحو ما نزلت من السماء، فأول ما نزل عليه بمكة «فاتحة الكتاب» ثم «اقرأ باسم ربك» (۱)
از حضرت صادق ال محمد (علیه السلام) مرویّ است که فرمودند:
فاَوّل ما نُزِلَ علی رسول الله بِمَکَهَ بَعدَ اَن نُبِیءَ الحمد (۲):
اول آیاتی که بر رسول الله المکرم (صلوات الله علیه) در مکه پس از نبوت آن حضرت نازل گردید، حمد بود.
در شرح وقایع آغاز بعثت در غار حراء ، نقل است که همان روز اول بعثت، جناب جبرئيل نماز و وضو را به پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) تعليم نمود، و از آنجا که «لا صلاة الا بفاتحة الكتاب» (قائمیت هر نمازی به فاتحة الکتاب است)، فلذا سوره مبارکه حمد در همان روز اول بعثت نازل شده است (۳):
عن ابن عباس : فَقَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» ...قَالَ لِی: تَوَضَّأْ. فَتَوَضَّأْتُ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّی وَ صَلَّیْتُ مَعَهُ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا الصَّلَاهًْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) (۴)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند: جبرئیل گفت: «بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد» سپس به من گفت : «وضو بگیر». پس وضو گرفتم و با جبرئیل دو رکعت نماز گزاردم.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
لذا همانطور که در أقوال علمای علوم و تاریخ قرآن بیان شده است:
لا شکّ أنّ النبیّ (صلی اللّه علیه و آله و سلم) کان یصلّی منذ بعثته.. فلا بدّ أنّ سورة الفاتحة کانت مقرونة بالبعثة (۵):
شکی نیست که پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) از ابتدای بعثت نماز می گزاردند.. در نتیجه شکی نیست که سوره فاتحة الکتاب مقارن با بعثت بوده است.
و اما در خصوص قولی که قائل به نازل شدن آیات سوره مبارکه حمد در ترتیب پنجم (پس از نازل شده آیاتی از سور مبارکه علق، قلم، مزمل، مدثر) است، مؤلف کتاب «المتهمید فی علوم القرآن» می نویسد:
أما سورة الفاتحة فهي اولى سورة نزلت بصورة كاملة، و بسمة كونها سورة من القرآن كتابا سماويا للمسلمين، فهي أوّل قرآن نزل عليه (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بهذا العنوان الخاصّ، و أمّا آيات غيرها سبقتها نزولا، فهي إنما نزلت لغايات اخرى، و إن سجّلت بعدئذ قرآنا ضمن آياته و سوره (۶)
سوره فاتحة، اولین سوره ای است که به صورت کامل و در مقام نازل شدن حضرت قرآن، به عنوان کتابی آسمانی برای مسلمانان، نازل گردیده است ؛ اما آیاتی که پیش از آن نازل شده اند، در این مقام نبوده اند [از باب مبعوث شدن حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه به رسالت بوده اند] که بعدا تحت عنوان (آیاتی از) قرآن، مکتوب شده اند در میان دیگر آیات و سوره ها.
لذا تمامی اقوال مختلف فوق، حول حقیقت جایگاه و شأن این سوره مبارکه قابل جمع می باشند و آن همان شأن «فاتحة الکتاب» بودن سوره مبارکه حمد است که در همان نقطه آغازین نزول تدریجی حضرت قرآن ، به صورت یکجا بر قلب مبارک حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین (صلی الله علیه و اله و سلم) نازل گردیده است.
(۱). مجمع البيان في تفسير القرآن ج۱۰ ص۲۱۲ (۲). بحارالانوار ،ج ۸۲، ص ۵۲ (۳). التمهيد فی علوم القرآن؛ ج۱ ، ص ۱۲۶ (۴).تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۶ (۵).التمهيد في علوم القرآن ج ۱ صص۱۲۸ (۶).التمهيد في علوم القرآن ج ۱ صص۱۲۷
ترجمه: ۹۰ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و ازلام ( كه يك نوع بخت آزمائى بوده ) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد . ۹۱ -شيطان مىخواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند ، و شما را از ذكر خدا و از نماز باز دارد آيا ( با اينهمه زيان و فساد و با اين نهى اكيد ) خوددارى خواهيد كرد ؟! ۹۲ -و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و ( از مخالفت فرمان او ) بترسيد ، و اگر روى برگردانيد ( و مخالفت نمائيد مستحق مجازات خواهيد بود ) و بدانيد بر پيامبر ما جز ابلاغ آشكار چيز ديگرى نيست ( و اين وظيفه را در برابر شما انجام داده است).
شان نزول: در تفاسير شيعه و اهل تسنن شان نزولهاى مختلفى درباره آيه نخست ذكر شده است ، كه تقريبا با يكديگر شباهت دارند از جمله اينكه در تفسير در المنثور از سعد بن وقاص چنين نقل شده كه مىگويد : اين آيه در باره من نازل گرديد ، مردى از انصار غذائى تهيه كرده بود و ما را دعوت كرد ، جمعى در مجلس ميهمانى او شركت كردند ، و علاوه بر صرف غذا شراب نوشيدند و اين قبل از تحريم شراب در اسلام بود ، هنگامى كه مغز آنها از شراب گرم شد شروع به ذكر افتخارات خود كردند ، كم كم كار بالا گرفت و به اينجا رسيد كه يكى از آنها استخوان شترى را برداشت و بر بينى من كوبيد و آن را شكافت ، من خدمت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) رسيدم و اين جريان را عرض كردم در اين موقع آيه فوق نازل شد . از مسند احمد و سنن ابى داود و نسائى و ترمذى چنين نقل شده است كه عمر ( كه طبق تصريح تفسير فى ظلال جلد سوم صفحه 33 علاقه شديد به نوشيدن شراب داشت ) دعا مىكرد ، و مىگفت : خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما ، هنگامى كه آيه سوره بقره ( يسئلونك عن الخمر و الميسر ... ) ( بقره - 219 ) نازل شد پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) آيه را براى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مىداد ، و مىگفت : خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما ، تا اينكه آيه سوره نساء ( يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى ) ( نساء 43 ) نازل شد ، پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) آن را نيز بر او خواند ، باز به دعاى خود ادامه مىداد ! ، تا اينكه سوره مائده ( آيه مورد بحث ) كه صراحت فوق العادهاى در اين موضوع دارد ، نازل گرديد ، هنگامى كه پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) آيه را بر او خواند ، گفت : انتهينا انتهينا ! از نوشيدن شراب خوددارى مىكنيم ، خوددارى مىكنيم ! .
تفسیر حكم قطعى درباره شراب و مراحل تدريجى آن همانطور كه در جلد سوم اين تفسير صفحه 396 ذيل آيه 43 سوره نساء اشاره كرديم ، شرابخوارى و ميگسارى در زمان جاهليت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت يك بلاى عمومى در آمده بود ، تا آنجا كه بعضى از مورخان مىگويند عشق عرب جاهلى در سه چيز خلاصه مىشد : شعر و شراب و جنگ ! ، و نيز از روايات استفاده مىشود كه حتى بعد از تحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين و مشكل بود ، تا آنجا كه مىگفتند : ما حرم علينا شىء اشد من الخمر : هيچ حكمى بر ما سنگينتر از تحريم شراب نبود . روشن است كه اگر اسلام مىخواست بدون رعايت اصول روانى و اجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود ، و لذا از روش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود ، استفاده كرد ، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره هاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نمود ، چنانكه در آيه 67 سوره نحل مىخوانيم و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا از ميوه هاى درخت نخل و انگور ، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مىكنيد . در اينجا سكر يعنى مسكر و شرابى را كه از انگور و خرما مىگرفتند درست در مقابل رزق حسن قرار داده است ، و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است. ولى عادت زشت شرابخورى از آن ريشه دارتر بود ، كه با اين اشاره ها ريشه كن شود ، بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مىكرد لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد ، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترى نازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهائى آماده تر سازد ، در اين موقع بود كه آيه 219 سوره بقره نازل گرديد يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما - در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از جوامع همانند جامعه جاهليت ، اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است يادآورى مىشود .به دنبال آن در آيه 43 سوره نساء يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه درحال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مىگويند. البته مفهوم اين آيه آن نبود كه در غير حال نماز ، نوشيدن شراب مجاز بود ، بلكه برنامه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود ، و به عبارت ديگر اين آيه نسبت به غير حال سكوت داشت و صريحا چيزى نمىگفت. آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسده بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود ، سبب شد كه دستور نهائى با صراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرند نازل گرديد ، كه همين آيه مورد بحث بوده باشد. جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبيرات گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرار گرفته است: ۱ -آيه با خطاب يا ايها الذين آمنوا شروع شده اشاره به اينكه مخالفت با اين حكم با روح ايمان سازگار نيست. ۲ -بعد از آن كلمه انما كه براى حصر و تاكيد است به كار رفته. ۳ -شراب و قمار همرديف انصاب بتهائى كه شكل مخصوصى نداشتند و تنها قطعه سنگى بودند ) ذكر شده است و نشان مىدهد ، خطر شراب و قمار به قدرى زياد است كه در رديف بت پرستى قرار گرفته ، به همين دليل در روايتى از پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) مىخوانيم شارب الخمر كعابد الوثن : شرابخوار همانند بت پرست است : ۴ -شراب و قمار و همچنين بت پرستى و ازلام ( يك نوع بختآزمائى ) همگى به عنوان رجس و پليدى شمرده شده اند ( انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس). ۵ -تمام اين اعمال جزء اعمال شيطانى قلمداد شده است ( من عمل الشيطان). 6 -سرانجام فرمان قاطع براى اجتناب از آنها را صادر كرده ومىفرمايد ( فاجتنبوه). ضمنا بايد توجه داشت كه اجتناب مفهومى رساتر از نهى دارد ، زيرا معنى اجتناب فاصله گرفتن و دورى كردن و نزديك نشدن است كه بمراتب از جمله ننوشيد رساتر مىباشد . ۷ -در پايان اين آيه مىگويد : اين دستور به خاطر آن است كه شما رستگار شويد ( لعلكم تفلحون). يعنى بدون آن رستگارى ممكن نيست.
۸ -در آيه بعد به پاره اى از زيانهاى آشكار شراب و قمار پرداخته نخست مىگويد : شيطان مىخواهد از طريق شراب و قمار در ميان شما تخم عداوت و دشمنى بپاشد و از نماز و ذكر خدا باز دارد ( انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة ) ۹ -در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى ، مىگويد : آيا شما خود دارى خواهيد كرد ؟ ( فهل انتم منتهون). يعنى پس از اينهمه تاكيد باز جاى بهانه جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دو گناه بزرگ باقى مانده است ؟ ! و لذا مىبينيم كه حتى عمر كه تعبيرات آيات گذشته را بخاطر علاقه اى كه ( طبق تصريح مفسران عامه ) به شراب داشت وافى نمىدانست پس از نزول اين آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است. ۱۰ -و در آيه سوم به عنوان تاكيد اين حكم نخست به مسلمانان دستور مىدهد كه خدا و پيامبرش را اطاعت كنند و از مخالفت او بپرهيزند ( و اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و احذروا). و سپس مخالفان را تهديد مىكند كه اگر از اطاعت فرمان پروردگار سر باز زنند ، مستحق كيفر و مجازات خواهند بود و پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) وظيفه اى جز ابلاغ آشكار ندارد ( فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبين). اثرات مرگبار شراب و قمار گرچه در ذيل آيه 219 بقره جلد دوم تفسير نمونه صفحه 74 تا 79 بحثهاى فشرده اى پيرامون ضررهاى اين دو بلاى اجتماعى ذكر شده است ، ولى در اينجا نيز براى تاكيد مطلب - به عنوان اقتدا به قرآن مجيد - لازم است نكات ديگرى را ياد آور شويم ، اين نكات مجموعهاى است از آمارهاى مختلف كه هر كدام به تنهائى به اندازه یك بحث مشروح براى بيان عمق و عظمت اين زيانها گويا است: ۱ -به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت ، و اين جنون با جنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود ، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانه الكلى فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است! ۲ -به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستانهاى آمريكا بدست آمده 85 درصد از بيماران روانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مىدهد ! ۳ -يكى از دانشمندان انگليسى به نام بنتام مىنويسد : مشروبات الكلى در كشورهاى شمالى انسان را كودن و ابله ، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مىكند ، سپس مىافزايد : آئين اسلام تمام انواع نوشابه هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازات اسلام مىباشد. ۴ -اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه هائى را ويران ساخته و خانمان هائى را بر باد داده اند آمارى تهيه شود ، رقم سرسام آورى را تشكيل مىدهد. ۵ -در فرانسه ، هر روز 440 نفر جان خود را فداى الكل مىكنند ! ۶ -طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا در يكسال دو برابر تلفات آن كشور در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان در بيماريهاى روانى آمريكا مشروبات الكلى و سيگار نقش اساسى داشته اند! ۷ -به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام هوگر به مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 درصد قتلهاى عمدى ، 75 درصد ضرب و جرح ، 30 درصد جرائم ضد اخلاقى ( از جمله زنا با محارم ! ) 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند . ۸-از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار به خاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال ( تقريبا 1750 مليون تومان ) برآورد شده است ، كه اين مبلغ بتنهائى مىتواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان و دبيرستان را تامين كند ۹ -به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته : الكل 137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرح زير تحميل مىكند : 60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندانها . 40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه. ۱۰ ميليارد فرانك مخارج بيمارستانها براى الكليها. 70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى ! و به اين ترتيب روشن مىشود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستانها و قتلها و نزاعهاى خونين و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد ميخانه ها تناسب مستقيم دارد. ۱۰ -بزرگترين مؤسسات آمارگيرى آمريكا ثابت كرده است كه قمار در 30 درصد جنايتها دخالت مستقيم دارد. و به موجب آمار ديگرى كه در زمينه جرائم قماربازان منتشر شده با نهايت تاسف مىبينيم كه 90 درصد جيب برى . 50 درصد جرائم جنسى. 10 درصد فساد اخلاق. 30 درصد از طلاقها. 40 درصد از ضرب و جرحها. و 5 درصد از خودكشيها بخاطر قمار صورت گرفته است.
ترجمه: ۹۳ -بر كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند گناهى در آنچه خورده اند نيست ( و نسبت به نوشيدن شراب قبل از نزول حكم تحريم مجازات نمىشوند ) مشروط بر اينكه تقوا پيشه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند ، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند ، سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند ، و خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد .
شان نزول در تفسير مجمع البيان و تفسير طبرى و تفسير قرطبى و بعضى ديگر از تفاسير چنين آمده است كه پس از نزول آيه تحريم شراب و قمار ، بعضى از ياران پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) گفتند : اگر اين دو كار اينهمه گناه دارد پس تكليف برادران مسلمان ما كه پيش از نزول اين آيه از دنيا رفته اند و هنوز اين دو كار را ترك نكرده بودند چه مىشود ؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .
تفسیر در اين آيه در پاسخ كسانى كه نسبت به وضع گذشتگان قبل از نزول تحريم شراب و قمار و يا نسبت به وضع كسانى كه اين حكم هنوز به گوش آنها نرسيده ، و در نقاط دور دست زندگى داشتند مىگويد : آنهائى كه ايمان و عمل صالح داشته اند و اين حكم به آنها نرسيده بوده ، اگر شرابى نوشيده اند و يا از درآمد قمار خورده اند گناهى بر آنها نيست ( ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا ) . سپس اين حكم را مشروط به اين مىكند كه آنها تقوا را پيشه كنند و ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند ( اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ) بار ديگر همين موضوع را تكرار كرده ، مىگويد : سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند ( ثم اتقوا و آمنوا). و براى سومين بار با كمى تفاوت همين موضوع را تكرار نموده ، مىگويد : سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند ( ثم اتقوا و احسنوا). و در پايان آيه مىفرمايد : خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد ( و الله يحب المحسنين. درباره تكرار اين سه جمله ميان مفسران قديم و جديد گفتگو بسيار است بعضى آنها را حمل بر تاكيد كرده اند ، زيرا اهميت موضوع تقوا و ايمان و عمل صالح ايجاب مىكند كه روى آن بطور جدى و مكرر تكيه و تاكيد شود . ولى جمعى از مفسرين معتقدند كه هر يك از اين سه جمله ناظر به حقيقت جداگانه اى است و در زمينه تفاوت آنها احتمالات متعددى داده اند كه بسيارى از آنها دليل و شاهدى ندارد. شايد بهترين سخن در اين زمينه اين است كه گفته شود : منظور از تقوا كه نخستين بار ذكر شده همان احساس مسئوليت درونى است كه انسان را به سوى تحقيق و بررسى درباره دين و نگاه كردن در معجزه پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و جستجو در باره حق مىكند و نتيجه آن ايمان و عمل صالح است ، و به تعبير ديگر تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نبوده باشد به فكر تحقيق و جستجوى حق نمىافتد ، و بنابر اين نخستين بار كه در آيه فوق سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به اين مرحله از تقوا است و اين منافات با آغاز آيه كه مىگويد ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات ... ندارد ، زيرا ايمان در آغاز آيه ممكن است به معنى تسليم ظاهرى بوده باشد ولى ايمانى كه بعد از تقوا به وجود آيد ايمان واقعى است . و دومين بار كه سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به تقوائى است كه در درون جان انسان نفوذ مىكند و اثر آن عميقتر مىگردد و نتيجه آن ايمان مستقر و ثابتى است كه عمل صالح جزء آن است ، لذا در جمله دوم پس از ذكر ايمان سخنى از عمل صالح به ميان نيامده تنها مىفرمايد : ثم اتقوا و آمنوا ... يعنى اين ايمان بقدرى نافذ و ثابت است كه نيازى به ذكر عمل صالح در تعقيب آن نيست. و در مرحله سوم كه گفتگو از تقوا مىكند منظور تقوائى است كه به مرحله عالى خود رسيده بطورى كه علاوه بر دعوت به انجام وظائف حتمى ، دعوت به احسان يعنى كارهاى نيك نيز مىكند حتى كارهائى كه از واجبات نيست . خلاصه اينكه هر يك از اين سه تقوا اشاره به مرحلهاى از احساس مسئوليت و پرهيزگارى است ، مرحله ابتدائى ، مرحله متوسط ، و مرحله نهائى و هر يك قرينهاى در خود آيه دارد كه به اتكاى آن مىتوان مقصود را دريافت. بر خلاف احتمالاتى كه بعضى از مفسرين در تفاوت اين سه تقوا و سه ايمان دادهاند كه فاقد قرينه و شاهد است.
ترجمه: ۹۴ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه ( به نزديكى شما مىآيند و ) دستها و نيزه هاى شما به آنها مىرسد ، مىآزمايد ، تا معلوم شود چه كسى از خدا به وسيله ايمان به غيب مىترسد ، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى خواهد داشت. ۹۵ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد ، كفاره اى كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند ، و به صورت قربانى به ( حريم ) كعبه برسد ، يا ( بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد ، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس تكرار كند خداوند از او انتقام مىگيرد و خداوند توانا و صاحب انتقام است. ۹۶ -صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره مند شويد ، ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است واز ( نافرمانى ) خدائى كه به سوى او محشور مىشويد بترسيد .
شان نزول بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده ، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلىالله عليه وآله وسلّم) و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند ، بطورى كه مىتوانستند آنها را با دست و نيزه ها صيد كنند!. اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته اند دوش بدوش مركبها و از نزديك خيمه ها رفت و آمد مىكردند ، نخستين آيات فوق در اين هنگام نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت ، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوع امتحان براى آنها محسوب مىشود .
تفسیر احكام صيد در حال احرام اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى و دريائى در حال احرام مىباشد. نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند ، كرده ، مىگويد : اى كسانيكه ايمان آورده ايد ، خداوند شما را با چيزى از شكار مىآزمايد ، شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مىشوند كه حتىبا نيزه و دست مىتوانيد آنها را شكار كنيد ( يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم) از تعبير آيه چنين استفاده مىشود كه مىخواسته به عنوان يك پيشبينى مردم را از جريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد ، و نيز معلوم مىشود كه وجود اين همه شكار در دسترس مردم آنجا يك امر بىسابقه بوده است ، و اين يك نوع آزمايش الهى براى مسلمانان محسوب مىشده ، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشت حيوانات داشته اند ، و با توجه به اينكه اين حيوانات به شكل وسوسه انگيزى در اطراف خيمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند ، تحمل محروميت از چنين غذاى آماده آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مىتوانست يك آزمايش بزرگ بوده باشد . بعضى گفته اند منظور از اين جمله : كه با دست شما قابل صيد خواهند بود ، اين است كه با دام و تور مىتوانستند آنها را بگيرند ، ولى ظاهر آيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند. سپس به عنوان تاكيد مىفرمايد : اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا با ايمان به غيب مىترسند ، از ديگران شناخته شوند. (ليعلم الله من يخافه بالغيب ) همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم ، منظور از تعبير به لنعلم ( تا بدانيم ) يا ليعلم ( تا خدا بداند ) و امثال آن ، اين نيست كه خداوند چيزى را نمىدانسته ، و مىخواهد بوسيله آزمايش و امتحان و امثال آن بداند ، بلكه منظور اين است كه مىخواهيم به واقعيت علمى خود جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانيم ، زيرا نيتهاى درونى و آمادگىهاى اشخاص به تنهائى كافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست ، بلكه بايد به صورت افعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد ، ( براى توضيح بيشتر به ذيل همان آيه مراجعه فرمائيد ) . و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند ، تهديد به عذاب دردناك كرده است. (فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم). گرچه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد در حال احرام دارد ، ولى در آيه بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريم صيد را در حال احرام صادر كرده ، مىگويد : اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حال احرام شكار نكنيد ( يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم). آيا تحريم صيد ( كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيوانات صحرائى را شامل مىشود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص به حلال گوشت دارد ؟ در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست ، ولى مشهور در ميان فقهاء و مفسرين اماميه عموميت حكم است ، و رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است اين مطلب را تاييد مىكند ، و اما فقهاى اهل تسنن بعضى مانند ابو حنيفه با ما در اين زمينه موافقند ، ولى بعضى ديگر مانند شافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت دانسته اند ، اما در هر حال حيوانات اهلى را شامل نمىشود ، زيرا به حيوانات اهلى صيد و شكار گفته نمىشود. قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن در حال احرام تحريم شده ، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد در حال احرام تحريم گرديده است.
ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكار شامل حيوانات حرام گوشت نمىشود ، در حاليكه چنين نيست ، زيرا شكار حيوانات به منظورهاى مختلف انجام مىگردد ، گاهى به منظور استفاده از گوشت و گاهى پوست و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مىگردد ، شعر معروفى كه از على (عليه السلام) نقل شده است ، نيز مىتواند شاهدى براى تعميم باشد ، آنجا كه فرمود : صيد الملوك ارانب و ثعالب و اذا ركبت فصيدى الابطال ! شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مىشوم ، قهرمانانند ! ( براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام در حال احرام به كتب فقهى مراجعه شود). سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده ، مىگويد : كسى كه عمدا صيدى را به قتل برساند ، بايد كفاره اى همانند آن از چهار پايان بدهد ( يعنى آن را قربانى كرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد). (و من قتله منكم متعمدا فجراء مثل ما قتل من النعم ) . در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است ، به اين معنى كه مثلا اگر كسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند ، بايد كفاره آنرا شتر انتخاب نمايد ، و يا اگر آهو صيد كند ، براى كفاره ، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن است ، قربانى نمايد ، و يا اينكه منظور از مثل همانندى در قيمت است ؟ مشهور و معروف ميان فقهاء و مفسران ، همان معنى اول است ، و ظاهر آيه نيز با آن سازگارتر مىباشد ، چه اينكه با توجه به تعميم حكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت بسيارى از اين حيوانات ، قيمت ثابت و مشخصى ندارند ، كه بتوان همانند آنرا از حيوانات اهلى انتخاب كرد . و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظر شكل و اندازه براى آن پيدا بشود ، و در غير اين صورت چاره اى جز اين نيست كه به نوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده ، و همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلى حلال گوشت انتخاب كنند. و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود ، قرآن در اين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذيرد ( يحكم به ذوا عدل منكم). و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود ، دستور مىدهد كه به صورت قربانى و هدى اهداء به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد ( هديا بالغ الكعبة). ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيد حال احرام عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه ، و اين با آيه فوق منافات ندارد ، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمره نازل شده است. سپس اضافه مىكند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد ، بلكه دو چيز ديگر نيز هر يك مىتوانند جانشين آن شوند ، نخست اينكه معادل پول آن را در راه اطعام مساكين مصرف كند ( او كفارة طعام مساكين ) . و يا معادل آن روزه بگيرد ( او عدل ذلك صياما). گرچه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به ميان نيامده است ، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو ، و تصريح به لزوم موازنه ميان روزه از سوى ديگر ، نشان مىدهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين را مىخواهد اطعام كند ، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد ، و اما اينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مىشود از بعضى از روايات استفاده مىشود كه در مقابل هر يك مد طعام ( يعنى تقريبا معادل 750 گرم گندم و مانند آن ) يك روز روزه بگيرد ، و از پاره اى ديگر از روايات استفاده مىشود در مقابل هر دو مد يك روز روزه بگيرد ، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه در ماه مبارك رمضان اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان مىدهند ( توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد). درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند ، نخست قربانى نمايد و اگر نتوانست ، اطعام مسكين ، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد ، در ميان مفسران و فقهاء گفتگو است ، اما ظاهر آيه تخيير است. اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند ( ليذوق و بال امره). اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمىشود ، تصريح مىكند كه خدا از تخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ايد ، عفو فرموده است ( عفى الله عما سلف). و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد در حال احرام شود ، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است ، و به موقع انتقام مىگيرد ( و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) .
در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مىشود يا نه ؟ ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيز تكرار مىشد مىبايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيز تصريح گردد ، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم السلام) به ما رسيده اين موضوع آمده است.در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده ، مىگويد : صيد دريا و طعام آن براى شما ( در حال احرام ) حلال است ( احل لكم صيد البحر و طعامه ) .در اينكه منظور از طعام چيست ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد ماهيانى است كه بدون صيد ميميرند و بروى آب مىمانند ، در حالى كه مىدانيم اين سخن درست نيست ، زيرا ماهى مرده خوردنش حرام است ، اگر چه در بعضى از روايات اهل تسنن تصريح به حليت آن شده است. آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مىشود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده شود ، زيرا آيه مىخواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردن و ديگر غذاى صيد شده خوردن .ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد ، نيز اجمالا استفاده مىشود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكه خوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست.سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مىگويد : اين بخاطر اين است كه شما و مسافران بتوانيد بهره ببريد( متاعا لكم و للسيارة). يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيد بهرهمند شويد ، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است.و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با نمك آميخته و به صورت ماهى شور در مىآورند ، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونه تفسير كرده اند كه افراد مقيم مىتواننداز ماهى تازه و مسافران ازماهى شور استفاده كنند.اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مىخوانيم صيد دريا براى شما حلال شده مفهومش يك حكم كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست ، آنچنانكه بعضى پنداشته اند ، زيرا آيه نمىخواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند ، بلكه هدف آيه اين است كه به محرم اجازه دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى او حلال بوده در حال احرام از آن استفاده كند ، و به تعبير ديگر آيه اصل تشريع قانون را بيان نمىكند ، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شده است ، و به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست ، بلكه فقط احكام محرم را بيان مىكند.ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته ، مىگويد : مادام كه در حال احرام هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است ( و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما ) .و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مىفرمايد : از خداوندى كه در قيامت در پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد ( و اتقوا الله الذى اليه تحشرون).فلسفه تحريم صيد در حال احرام مىدانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و درمحيطى مملو از معنويت فرومىبرد.تعينات زندگى مادى ، جنگ و جدالها ، خصومتها ، هوسهاى جنسى ، لذات مادى ، در مراسم حج و عمره به كلى كنار مىروند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست مىزند ، و به نظر مىرسدكه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است. از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود ، با توجه به اينهمه رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس مىشود ، نسل بسيارى از حيوانات در آن منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى ، حيواناتش نيز كم است ، بر چيده مىشد ، و اين دستور يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حيوانات آن منطقه است.مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم ، و همچنين كندن درختان و گياهان آن ممنوع است ، روشن مىشود كه اين دستور ارتباط نزديكى با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات ، بلكه كمك كردن حتى نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريق اهل بيت (عليهم السلام) مىخوانيم كه امام صادق (عليه السلام) به يكى از يارانش فرمود : لا تستحان شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انت حلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليه فيستحل من اجلك فان فيه فداء لمن تعمده : هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال مشمر ، و همچنين صيد حرم را در غير حال احرام ، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتى اشاره به آن مكن ( و دستور مده ) تا به خاطر تو صيد را حلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مىشود .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
فضیلت ماه شعبان : این ماه بسیار شریف و منسوب به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) است . آن حضرت این ماه را روزه می داشت و متصل به ماه مبارک رمضان می کرد و می فرمود : «شعبان ماه من است.» آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمود : «هر کسی که ماه شعبان را روزه بدارد ، برای محبت پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) و تقرب به خدا، خدا او را دوست دارد و او را به کرامت خود در روز قیامت نزدیک می سازد، و بهشت را بر او واجب می کند.» نماز در هر پنجشنبه از ماه شعبان: در هرپنجشنبه از این ماه، دورکعت نماز خوانده می شود. در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید را بخواند و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد. از امام علی (علیه السلام) روایت شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود : " آسمان ها در هر پنج شنبه از ماه شعبان زینت داده می شود ، پس ملائکه عرض می کنند خدای ما بیامرزد روزه داران این روز را ، و دعای آنها را اجابت کند . و کسی که یک روز از این ماه را روزه بگیرد خدا بدن او را بر آتش حرام می کند. نماز شب اول : نماز شب اول ماه ماه شعبان دوازده رکعت است . در هر رکعت بعد از حمد پانزده مرتبه سوره توحید . رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود : خدا به او ثواب دوازده هزار شهید عطا فرماید و برای او ثواب عبادت دوازده سال را می نویسد و از گناهان خارج می شود ، مانند روزی که از مادر متولد شده باشد . نماز دیگر شب اول : دو رکعت است . در هر رکعت بعد از حمد ، سی مرتبه سوره توحید را بخواند ، و بعد از سلام نماز بگوید : " اللهُمَّ هذا عَهدی عِندَکَ اِلی یَومِ القیامة. " رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود : از ابلیس و لشکر او حفظ می شود ، و به او ثواب راستگویان عطا می نماید . نماز شب دوم : نماز این شب پنجاه رکعت است، در هر رکعت بعد از حمد سوره توحین و معوذتین (سوره های فلق و ناس) یک مرتبه. نماز شب سوم : دو رکعت است و در هر رکعت بعد از حمد، بیست و پنج مرتبه سوره توحید خوانده شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:کسی که این نماز را به جا آورد،خدا برای او در روز قیامت هشت در بهشت را باز می کند و هفت در جهنم را بر او می بندد، و خداوند هزار حله و هزار تاج بر او می پوشاند. نماز شب چهارم : چهل رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، بیست و پنج مرتبه سوره توحید قرائت مى شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هر کسى که این نماز به جا آورد، خدا براى او به هر رکعتى ، ثواب هزار هزار (یک میلیون) سال عبادت مى نویسد و براى او به هر سوره ، هزار هزار (یک میلیون) شهر بنا مى کند و به او ثواب هزار هزار (یک میلیون) شهید را عطا مى فرماید. نماز شب پنجم : دو رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، پانصد مرتبه سوره توحید خوانده و بعد از نماز هفتاد مرتبه صلوات فرستاده مى شود. نماز شب ششم : چهار رکعت مى باشد که در هر رکعت بعد از حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده مى شود. نماز شب هفتم : دو رکعت است و در رکعت اول بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، صد مرتبه آیة الکرسى قرائت مى شود. نماز شب هشتم : دو رکعت مى باشد؛ در رکعت اول بعد از حمد، آیه آمن الرسول تا آخر سوره پنج مرتبه و پانزده مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، آیه آخر سوره کهف یک مرتبه و پانزده مرتبه سوره توحید ذکر مى گردد. نماز شب نهم : چهار رکعت است ؛ و در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره نصر خوانده مى شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: کسى که این نماز را به جا آورد، البته حرام مى کند خدا جسد او را بر آتش و به او به هر آیه ، ثواب دوازده شهید از شهداى بدر را و ثواب علما عطا مى کند. نماز شب دهم : چهار رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، آیة الکرسى یک مرتبه و سوره کوثر نیز سه مرتبه قرائت مى شود. ثواب این نماز صد هزار حسنه ، صد هزار درجه بالا رفتن ، صد هزار در براى او باز شدن ، و آمرزیدن پدر و خود و همسایگانش مى باشد. نماز شب یازدهم : هشت رکعت مى باشد؛ در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره کافرون قرائت مى گردد. خداوند به این شخص به هر رکعتى ، باغى از باغهاى بهشت را عطا مى کند. نماز شب دوازدهم : دوازده رکعت مى باشد که در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره تکاثر خوانده مى شود. ثواب این نماز، آمرزش چهل ساله گناهان او و بلند شدن چهل درجه براى او و استغفار چهل هزار ملک براى او و ثواب کسى که شب قدر را درک کرده باشد مى باشد. نماز شب سیزدهم : دو رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، سوره والتین یک مرتبه خوانده مى شود. نماز شب چهاردهم : چهار رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، پنج مرتبه سوره والعصر تکرار مى گردد. ثواب این نماز، ثواب نمازگزاران از زمان آدم تا روز قیامت و برانگیخته شدن او در حالى که صورتش از خورشید و ماه نورانى تر مى باشد و موجب آمرزش او مى گردد. نماز شب پانزدهم - شب میلاد امام زمان (عج): چهار رکعت است و ما بین نماز مغرب و عشا و در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه توحید (به روایتى یازده مرتبه ) خوانده مى شود. بعد از نماز ده مرتبه گفته مى شود: یا رب اغفرلنا و نیز ده مرتبه یا رب ارحمنا و باز ده مرتبه یا رب تب علینا و بیست و یک مرتبه سوره توحید و سپس مى گویند: سبحان الذى یحیى و الموتى و یمیت الاحیاء و هو على کل شیى قدیر . در پایان نیز ده مرتبه ذکر مى شود: استجاب اللّه له و قضى حوائجه فى الدنیا و الاخرة و اعطاه اللّه کتابه بیمینه و کان فى حفظ اللّه الى قابل . نماز شب شانزدهم : دو رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسى و پانزده مرتبه سوره توحید قرائت مى گردد. ثوابش ، بناى هزار قصر در بهشت است. نماز شب هفدهم : دو رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، هفتاد و یک مرتبه سوره توحید خوانده و بعد از نماز، هفتاد مرتبه استغفار مى گردد. نماز شب هجدهم : ده رکعت است و در هر رکعت بعد از حمد، پنج مرتبه سوره توحید ذکر مى گردد. نماز شب نوزدهم : دو رکعت مى باشد و بعد از حمد، پنج مرتبه آیه قل اللهم مالک الملک قرائت مى شود. از ثواب هاى این نماز، خارج شدن والدین مى باشد از آتش ، اگر در آتش باشند. نماز شب بیستم : چهار رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، پانزده مرتبه سوره نصر خوانده مى شود. رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود: کسى که این نماز را بخواند قسم را آنچنان کسى که مرا بر حق به پیغمبرى مبعوث کرد! خارج نمى شود از دنیا تا مرا در خواب ببیند و مى بیند جایگاه خود را در بهشت و باکرام البررة محشور مى شود. نماز شب بیست و یکم : هشت رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید و معوذتین (ناس و فلق ) یک مرتبه ذکر مى گردد. نماز شب بیست و دوم : دو رکعت است و در هر رکعت بعد از حمد، سوره کافرون و توحید، پانزده مرتبه خوانده مى شود. نماز شب بیست و سوم : سى رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه سوره زلزلت قرائت مى شود. نماز شب بیست و چهارم : دو رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره نصر خوانده مى شود. نماز شب بیست و پنجم : ده رکعت مى باشد؛ در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه سوره تکاثر خوانده مى شود. ثواب این نماز، ثواب هفتاد پیغمبر است . نماز شب بیست و ششم : ده رکعت مى باشد؛ در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه آیه آمن الرسول قرائت مى گردد. خداوند به این شخص در روز قیامت ، شش نور عطا مى کند. نماز شب بیست و هفتم : دو رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره اعلى را خوانده مى شود. نماز شب بیست و هشتم : چهار رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه سوره توحید، ناس و فلق قرائت مى شود. نماز شب بیست و نهم : ده رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره تکاثر، ده مرتبه معوذتین (ناس و فلق ) و ده مرتبه سوره توحید خوانده مى شود. از ثواب این نماز، گذشتن از صراط مثل برق است . نماز شب سى ام : دو رکعت است و در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره اعلى خوانده و بعد از سلام ، صد مرتبه صلوات فرستاده مى شود. رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود: قسم به آنچنان کسى که مرا به حق به پیغمبرى مبعوث کرد! به درستى که بلند مى کند خدا براى او هزار هزار (یک میلیون) شهر در جنت النعیم و اگر اهل آسمانها و زمین جمع شوند که ثوابش را شمارش کنند، نتوانند و براى او هزار حاجت بر مى آورد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تهجد و شب زنده داری ، باعث نورانیت، باز شدن چشم، اجابت دعا ، تقرب به خدای مهربان... و روئیت ملائک در هنگام فجر صادق است ... در شب جمعه افضل از اوقات دیگر.
سعی کنید متن دعای عهد را خودتان بخوانید ، بطور کلی خواندن دعا از روی متن کتاب و یا تلاوت قرآن کریم از روی مصحف شریف بخط عثمان طه که صحیح ترین کتابت است ، و عیناً همان است که بواسطه جناب جبریل امین به قلب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل و سپس از دو لب رسول الله خارج و بوسیله امیر المومنین علی علیه السلام جمع آوری شده که تعداد آیاتش با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم اول هر سوره ۶۳۴۸ آیه می باشدو قرائت حفص از عاصم... ، آثار معنوی اش بسیار بالاتر از گوش دادن به صوت دیگران است، مگر اینکه برای آموزش تجوید ویا در مجالس ختم قرآن و همچنین در سفر و بین راه قرائت اساتید قران کریم را گوش دهید که خود ثواب مجزا و مضاعف دارد و باعث جلاء قلوب و طهارت روح می شود ،
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
ترجمه: ۵۷-اى كسانيكه ايمان آورده ايد ، افرادى كه آئين شما را بباد استهزاء و بازى مىگيرند از اهل كتاب و مشركان ، دوست و تكيه گاه خود انتخاب نكنيد ، و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد . ۵۸ -آنها هنگامى كه ( اذان مىگوئيد و مردم را ) به نماز مىخوانيد آنرا به مسخره و بازى مىگيرند ، اين بخاطر آن است كه آنها جمعى هستند كه درك نمىكنند .
شان نزول در تفسير مجمع البيان و ابو الفتوح رازى و فخر رازى نقل شده كه دو نفر از مشركان به نام رفاعه و سويد ، اظهار اسلام كردند و سپس جزء دار و دسته منافقان شدند ، بعضى از مسلمانان با اين دو نفر رفت و آمد داشتند و اظهار دوستى مىكردند ، آيات فوق نازل شد و به آنها اخطار كرد كه از اين عمل بپرهيزيد ( و در اينجا روشن مىشود كه اگر در اين آيه سخن از ولايت به معنى دوستى به ميان آمده ، - نه بمعنى سرپرستى و تصرف كه در آيات قبل بود - به خاطر آن است كه اين آيات شان نزولى جداى از آن آيات دارد و نمىتوان يكى را بر ديگرى قرينه گرفت ) و در شان نزول آيه دوم كه دنباله آيه اول است ، نقل شده كه جمعى از يهود و بعضى از نصارى صداى مؤذن را كه مىشنيدند و يا قيام مسلمانان را به نماز مىديدند شروع به مسخره و استهزاء مىكردند ، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با اينگونه افراد برحذر داشت .
تفسیر در اين آيه بار ديگر خداوند به مؤمنان دستور مىدهد كه از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهيزيد ، منتها براى تحريك عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه اين حكم ، چنين مىفرمايد : اى كسانى كه ايمان آورده ايد آنها كه آئين شما را به باد استهزاء و يا به بازى مىگيرند ، چه آنها كه از اهل كتابند و چه آنها كه از مشركان و منافقانند ، هيچيك از آنان را به عنوان دوست انتخاب نكنيد . (يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبامن الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اولياء) . و در پايان آيه با جمله و اتقوا الله ان كنتم مؤمنين ، موضوع را تاكيد كرده كه طرح دوستى با آنان با تقوا و ايمان سازگار نيست . بايد توجه داشت كه هزو ( بر وزن قفل ) به معنى سخنان يا حركات مسخره آميزى است كه براى بى ارزش نشان دادن موضوعى انجام مىشود . و به طورى كه راغب در كتاب مفردات مىگويد : بيشتر به شوخى و استهزائى گفته مىشود كه در غياب و پشت سر ديگرى انجام مىگيرد ، اگر چه گاهى هم به شوخى ها و مسخره هائى كه در حضور انجام مىگيرد به طور نادر اطلاق مىشود . لعب معمولا به كارهائى گفته مىشود كه غرض صحيحى در انجام آن نيست و يا اصلا بى هدف انجام مىگيرد و بازى كودكان را كه لعب مىنامند نيز از همين نظر است . در آيه دوم در تعقيب بحث گذشته در مورد نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل كتاب كه احكام اسلام را بباد استهزاء مىگرفتند ، اشاره به يكى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه كرده و مىگويد : هنگامى كه شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مىكنيد ، آنرا بباد استهزاء و بازى مىگيرند ( و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا) . سپس علت عمل آنها را چنين بيان مىكند : اين بخاطر آن است كه آنها جمعيت نادانى مىباشند و از درك حقايق بدورند ( ذلك بانهم قوم لا يعقلون) .
اذان شعار بزرگ اسلام هر ملتى در هر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظائف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و اين موضوع در دنياى امروز به صورت گسترده ترى ديده مىشود . مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس پيروان خود را به كليسا دعوت مىكنند ، ولى در اسلام براى اين دعوت از شعار اذان استفاده مىشود ، كه به مراتب رساتر و مؤثرتر است ، جذابيت و كشش اين شعار اسلامى به قدرى است كه بقول نويسنده تفسير المنار ، بعضى از مسيحيان متعصب هنگامى كه اذان اسلامى را مىشنوند ، به عمق و عظمت تاثير آن در روحيه شنوندگان اعتراف مىكنند . سپس نامبرده نقل مىكند كه در يكى از شهرهاى مصر جمعى از نصارى را ديده اند كه به هنگام اذان مسلمين اجتماع كرده تا اين نغمه آسمانى را بشنوند .
چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مىگردد و به وحدانيت و يگانگى آفريدگار جهان و گواهى به رسالت پيامبر او اوج ميگيرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مىپذيرد ، از نام خداالله شروع مىشود و با نام خدا الله پايان مىپذيرد ، جمله ها موزون ، عبارات كوتاه ، محتويات روشن ، مضمون سازنده و آگاه كننده است . و لذا در روايات اسلامى روى مساله اذان گفتن تاكيد زيادى شده است در حديث معروفى از پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نقل شده كه اذان گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر و گردن بلندترند ! اين بلندى در حقيقت همان بلندى مقام رهبرى و دعوت كردن ديگران به سوى خدا و به سوى عبادتى همچون نماز است . صداى اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف از ماذنه شهرهاى اسلامى طنين افكن مىشود ، مانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت گوشهاى مسلمانان راستين را نوازش مىدهد و بر جان بدخواهان رعشه و اضطراب مىافكند ، و يكى از رموز بقاى اسلام است ، شاهد اين گفتار اعتراف صريح يكى از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار مىداشت : تا هنگامى كه نام محمد در ماذنه ها بلند است و كعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمينهاى اسلامى استوار و برقرار گردد ! اما بيچاره و بينوا بعضى از مسلمانان كه گفته مىشود اخيرا اين شعار بزرگ اسلامى را كه سندى است بر ايستادگى آئين و فرهنگ آنان در برابر گذشت قرون و اعصار ، از دستگاههاى فرستنده خود برداشته و بجاى آن برنامه هاى مبتذلى گذاشته اند ، خداوند آنها را هدايت كند و به صفوف مسلمانان باز گرداند . بديهى است همانطور كه باطن اذان و محتويات آن زيبا است ، بايد كارى كرد كه به صورتى زيبا و صداى خوب ادا شود ، نه اينكه حسن باطن به خاطر نامطلوبى ظاهر آن پايمال گردد . اذان از طريق وحى به پيغمبر (صلىالله عليه وآله وسلّم)رسيد . در پاره اى از روايات كه از طرق اهل تسنن نقل شده مطالب شگفت - انگيزى در مورد تشريع اذان ديده مىشود كه با منطق هاى اسلامى سازگار نيست از جمله اينكه نقل كرده اند كه : پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) بدنبال درخواست اصحاب كه نشان هاى براى اعلام وقت نماز قرار داده شود با دوستان خود مشورت كرد ، و هر كدام پيشنهادى از قبيل برافراشتن يك پرچم مخصوص ، يا روشن كردن آتش ، يا زدن ناقوس مطرح كردند ، ولى پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) هيچكدام را نپذيرفت ، تا اينكه عبد الله بن زيد و عمر بن خطاب در خواب ديدند كه شخصى به آنها دستور مىدهد براى اعلام وقت نماز اذان بگويند و اذان را به آنها ياد داد و پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) آنرا پذيرفت . ولى اين روايت ساختگى و توهينى به مقام شامخ پيغمبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) محسوب مىشود ، كه بجاى تكيه بر وحى كردن ، روى خوابهاى افراد تكيه كند و مبانى دستورات دين خود را بر خواب افراد قرار دهد ، بلكه همانطور كه در روايات اهلبيت (عليهم السلام) وارد شده است اذان از طريق وحى به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) تعليم داده شد . امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد : هنگامىكه جبرئيل اذان را آورد ، سر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) بر دامان على (عليه السلام) بود ، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) تعليم داد ، هنگامى كه پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) سر خود را برداشت ، از على (عليه السلام) سؤال كرد آيا صداى اذان جبرئيل را شنيدى ؟ عرض كرد : آرى .
پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) بار ديگر پرسيد آيا آنرا به خاطر سپردى ؟ گفت : آرى ، پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) فرمود : بلال را ( كه صداى رسائى داشت ) حاضر كن ، و اذان و اقامه را به او تعليم ده ، على (عليه السلام) بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد .
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
نماز شب چهاردهم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الرابعة عشر من رجب غير ما ذكرناه جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل پنجاه و دوم، عمل شب چهاردهم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِي أَوْرَاقِ صَحَائِفِ الدَّلَالَةِ عَلَى السِّيَاقِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى هدايتگر به مسابقه در اعمال براى درگاه الهى به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الرَّابِعَةَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ ثَلَاثِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] مَرَّةً وَ آخِرِ الْكَهْفِ هركس در شب چهاردهم ماه رجب سی ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» یک بار و آيهى آخر سورهى كهف را (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)[3] « بگو: من هم مثل شما بشرى هستم ولى به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس هركس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچكس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد» وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَتْ ذُنُوبُهُ أَكْثَرَ مِنْ نُجُومِ السَّمَاءِ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ صَلَاتِهِ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ وَ كَأَنَّمَا قَرَأَ كُلَّ كِتَابٍ أَنْزَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى بخواند، سوگند به خدايى كه جانم به دست او است، اگر گناهانش از ستارگان آسمان هم بيشتر باشد، پاك و پاكيزه از نماز بيرون مىآيد و گويى كه تمام كتابهايى را كه خداوند متعال فرو فرستاده، خوانده است [1]) سوره الحمد(فاتحه) [2]) سوره التوحید (الاخلاص) [3]) سوره کهف، آیه 110
نماز شب های پانزدهم، شانزدهم و هفدهم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من صلاة في ليلة النصف أيضا برواية أخرى جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل پنجاه و ششم، نماز در شب نيمهى ماه رجب به روایت دیگر(چهارمین نماز): رَأَيْنَا ذَلِكَ مِنْ جُمْلَةِ حَدِيثٍ عَنِ النَّبِيِّ ص بِمَا مَعْنَاهُ در بخشى از حديث مفصل كه از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-نقل شده، اين مضمون آمده است: أَنَّ مَنْ صَلَّى فِيهَا ثَلَاثِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ[1] وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى يُعْطَى ثَوَابَ سَبْعِينَ شَهِيداً هركس در شب نيمهى ماه رجب سی ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» ده بار-بخواند، نماز را به پايان نمىبرد مگر آنكه ثواب هفتاد شهيد به او داده مىشود وَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ نُورُهُ يُضِيءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ يَرْفَعُ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْر و در روز قيامت در حالى كه نورش به فاصلهى ميان «مكه» و «مدينه» براى اهل جمع مىدرخشد، حاضر مىگردد و خداوند، دورى از آتش جهنم و نيز دورى از نفاق و دورويى را به او عطا مىكند و عذاب قبر از او برداشته مىشود فصل فيما نذكره من عمل الليلة السادسة عشر من شهر رجب
فصل شصت و شش- عمل شب شانزدهم رجب وَجَدْنَاهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةِ التَّوْفِيقِ وَ التَّرْغِيبِ فِي طَاعَةِ الْمَالِكِ الشَّفِيقِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابها كه دربردارندهى عبادات توفيق بار و ترغيب بر طاعت خداوند مالك و مهربان است، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّادِسَةَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ ثَلَاثِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى يُعْطَى ثَوَابَ سَبْعِينَ شَهِيداً هركس در شب شانزدهم ماه رجب سی ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» ده بار-بخواند، از نماز بيرون نمىآيد تا اينكه ثواب هفتاد شهيد به او داده شود وَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ نُورُهُ يُضِيءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ يَرْفَعُ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْر و در روز قيامت حاضر مىشود در حالى كه نور او به فاصلهى ميان «مكه» و «مدينه» براى همگان مىدرخشد و خداوند به او دورى از آتش جهنم و نيز دورى از نفاق و دورويى را عطا نموده و عذاب قبر از او برداشته مىشود فصل فيما نذكره من عمل الليلة السابعة عشر من رجب
فصل شصت و هشتم- عمل شب هفدهم ماه رجب وَجَدْنَاهُ فِي طُرُقِ الْمَرَاحِمِ وَ مُوَافِقِ الْمَكَارِمِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى راههاى رسيدن به الطاف الهى و موافق با كرامتهاى خداوند، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّابِعَةَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ ثَلَاثِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى يُعْطَى ثَوَابَ سَبْعِينَ شَهِيداً هركس در شب هفدهم ماه رجب سی ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» ده بار-بخواند، از نماز بيرون نمىآيد تا اينكه ثواب هفتاد شهيد به او داده شود وَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ نُورُهُ يُضِيءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ يَرْفَعُ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْرِ وَ قَدْ تَقَدَّمَ هَذَا و در روز قيامت حاضر مىشود در حالى كه نور او به فاصلهى ميان «مكه» و «مدينه» براى همگان مىدرخشد و خداوند به او دورى از آتش جهنم و نيز دورى از نفاق و دورويى را عطا نموده و عذاب قبر از او برداشته مىشود
[1]) سوره الحمد [2]) سوره الاخلاص
نماز شب هجدهم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثامنة عشر من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هفتادم، عمل شب هجدهم ماه رجب: وَجَدْنَاهُ عَلَى طَبَقِ الضِّيَافَةِ وَ مَوَائِدِ الرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ براساس سفرههاى ضيافت الهى و موائد مهر و رحمت خداوند، به نقل از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّامِنَةَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] وَ الْفَلَقِ[3] وَ النَّاسِ[4] عَشْراً عَشْراً هركس در شب هجدهم ماه رجب دو ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و هريك از سورههاى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» ، «فلق» و «ناس» ده بار-بخواند، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِكَتِهِ لَوْ كَانَتْ ذُنُوبُ هَذَا أَكْثَرَ مِنْ ذُنُوبِ الْعَشَّارِينَ لَغَفَرْتُهَا لَهُ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ هنگامى كه نمازش را به پايان مىبرد، خداوند به فرشتگان مىفرمايد: اگر گناهان اين شخص از گناهان مالياتگيران بيشتر باشد، به واسطهى اين نماز گناهان او را مىآمرزم وَ جَعَلَ اللَّهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ سِتَّةَ خَنَادِقَ بَيْنَ كُلِّ خَنْدَقٍ مِثْلُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض و خداوند هفت گودال ميان او و آتش جهنم فاصله قرار مىدهد كه فاصلهى هر گودال با ديگرى به اندازهى فاصله ميان آسمان و زمين است.
نماز شب نوزدهم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة التاسعة عشر من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هفتاد و یکم، عمل شب نوزدهم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِي مَذْخُورِ أَوْرَاقِ السُّرُورِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ در گنجينهى برخى اوراق مايهى شادمانى، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ التَّاسِعَةَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ[2] خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[3] خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً هركس در شب نوزدهم ماه رجب چهار ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و آية الكرسى پانزده بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» پانزده بار-بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أُعْطِيَ مُوسَى ع وَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ ثَوَابُ شَهِيدٍ وَ يَبْعَثُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِلَيْهِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ ثَلَاثَ بِشَارَاتٍ الْأُولَى لَا يَفْضَحُهُ فِي الْمَوْقِفِ الثَّانِي لَا يُحَاسِبُهُ خداوند همانند ثوابهايى كه به حضرت موسى-عليه السّلام-عطا كرده به او عطا مىكند و در برابر هر حرف، ثواب يك شهيد براى او نوشته شود و نيز خداوند سبحان همراه با فرشتگان سه بشارت به او مىدهد: نخست اينكه او را در جايگاه ايستادن مردم در قيامت رسوا نمىكند. دوم اينكه از او حساب نمىكشد. وَ الثَّالِثَةُ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَ إِذَا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَعَالَى يُسَلِّمُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ يَقُولُ لَهُ يَا عَبْدِي لَا تَخَفْ وَ لَا تَحْزَنْ فَإِنِّي عَنْكَ رَاضٍ وَ الْجَنَّةُ لَكَ مُبَاحَة سوم اينكه بدون حساب وارد بهشت مىشود و آنگاه كه در پيشگاه خداوند متعال قرار مىگيرد، خداوند بر او سلام فرستاده و مىگويد: اى بندهى من، بيمناك و اندوهگين مشو؛ زيرا من از تو خشنودم و ورود به بهشت براى تو آزاد است.»
نماز شب بیستم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة العشرين من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هفتاد و سوم، عمل شب بيستم ماه رجب: وَجَدْنَاهُ فِي صَدَفِ جَوَاهِرِ الْيَوْمِ الْآخِرِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى صدفهاى دربردارندهى جواهرآلات اخروى به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْعِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ خَمْسَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[2] هركس در شب بيستم ماه رجب دو ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ» پنج بار-بخواند، يُعْطِيهِ اللَّهُ ثَوَابَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ يَحْيَى وَ عِيسَى ع وَ مَنْ صَلَّى هَذِهِ الصَّلَاةَ لَا يُصِيبُهُ شَيْءٌ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ بِعَيْنِ رَحْمَتِه خداوند ثواب حضرت ابراهيم، موسى، يحيى و عيسى-عليهم السّلام-را به او عطا مىكند و نيز هر كس اين نماز را بخواند، هيچ گزندى از جنّيان و انسانها به او نمىرسد و خداوند با ديدهى رحمت به او مىنگرد.
[1]) سوره الحمد(فاتحه) [2]) سوره القدر
نماز شب بیست و یکم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الحادية و العشرين من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هفتاد و پنجم، عمل شب بيست و يكم ماه رجب: وَجَدْنَاهُ فِي شَجَرِ ثَمَرِ الْإِقْبَالِ بِالْأَعْمَالِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى درختهاى دربردارندهى ميوههاى اقبال و توجه به خدا به واسطهى انجام اعمال نيك، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الْحَادِيَةِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ سِتَّ رَكَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ سُورَةِ الْكَوْثَرِ[2] عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[3] عَشْرَ مَرَّاتٍ هركس در شب بيست و يكم رجب شش ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «كوثر» ده بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» ده بار-بخواند، يَأْمُرُ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ أَلَّا يَكْتُبُوا عَلَيْهِ سَيِّئَةً إِلَى سَنَةٍ وَ يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ إِلَى أَنْ يَحُولَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ خداوند به فرشتگان بزرگوار كه اعمال بندگان را مىنويسند، دستور مىدهد تا يك سال هيچ گناهى بر او ننويسند و تا گردش يك سال، اعمال نيك براى او بنويسند. سوگند به خدايى كه جانم به دست او است وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ مَنْ يُحِبُّنِي وَ يُحِبُّ اللَّهَ فَصَلَّى بِهَذِهِ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَ يَعْجِزُ عَنِ الْقِيَامِ فَيُصَلِّي قَاعِداً فَإِنَّ اللَّهَ يُبَاهِي بِهِ مَلَائِكَتَهُ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَه و سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، هركس من و خدا را دوست بدارد و اين نماز را بخواند و اگر نتوانست ايستاده بخواند، در حال نشسته بخواند، خداوند به فرشتگان مباهات مىكند و مىفرمايد: من او را بخشيدم.
نماز شب بیست و دوم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثانية و العشرين من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هفتاد و هفتم، عمل شب بيست و دوم ماه رجب: وَجَدْنَاهُ فِي كُتُبِ فَتْحِ الْأَبْوَابِ إِلَى دَارِ الثَّوَابِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى گشايندهى درهاى سراى پاداش اخروى، به نقل از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى اللَّيْلَةَ الثَّانِيَةَ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[2] سَبْعَ مَرَّاتٍ هركس در شب بيست و دوم ماه رجب هشت ركعت نماز- در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ» هفت بار-بخواند فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَشْرَ مَرَّاتٍ و هنگامى كه نمازش را به آخر رساند، ده بار بر پيامبر صلوات بفرستد و ده بار استغفار كند، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يَكُونُ مَوْتُهُ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ يَكُونُ لَهُ أَجْرُ سَبْعِينَ نَبِيّا از دنيا بيرون نمىرود تا اينكه جايگاه خود را در بهشت ببيند و بر آيين اسلام جان مىسپارد و پاداش هفتاد پيامبر براى او خواهد بود.
[1]) سوره الحمد(فاتحه) [2]) سوره الکافرون
نماز شب بیست و سوم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثالثة و العشرين من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هشتادم، عمل شب بيست و سوم ماه رجب: وَجَدْنَاهُ فِي مَنَاهِلِ الْجُودِ الدَّالَّةِ عَلَى مَالِكِ الْوُجُودِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ در برخى سرچشمههاى جود الهى كه انسان را به سوى خداوند مالك وجود رهنمون مىسازد، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّالِثَةِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ سُورَةِ وَ الضُّحَى[2] خَمْسَ مَرَّاتٍ هركس در شب بيست و سوم ماه رجب دو ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى«و الضّحى» پنج بار-بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ وَ بِكُلِّ كَافِرٍ وَ كَافِرَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ سَبْعِينَ حَجَّةً خداوند در برابر هر حرف و به تعداد هر مرد و زن كافر، يك درجه در بهشت به او عطا مىكند و نيز ثواب هفتاد حج وَ ثَوَابَ مَنْ شَيَّعَ أَلْفَ جَنَازَةٍ وَ ثَوَابَ مَنْ عَادَ أَلْفَ مَرِيضٍ وَ ثَوَابَ مَنْ قَضَى أَلْفَ حَاجَةٍ لِمُسْلِم و ثواب كسى كه در تشييع هزار جنازه شركت جسته و نيز ثواب كسى كه به عيادت هزار بيمار رفته و پاداش كسى كه حاجت هزار مسلمان را برآورده نموده است، به او عطا مىكند.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام باقر علیه السلام فرمودند: قنبر، غلام على علیه السلام، افطارى را نزد وى آورد ... . چون خواست بیاشامد، فرمود: «به نام خدا. خداوندا! براى تو روزه گرفتیم و با روزىِ تو افطار کردیم. پس، از ما بپذیر! همانا تو شنواى دانایى».
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
نماز مقدم بر افطاری خوردن
امام باقر علیه السلام فرمودند:
نماز را بر افطار مقدّم مىدارى، مگر آن که با گروهى باشى که اوّل، افطار مىکنند. پس با آنان مخالفت نکن و با ایشان افطار کن، وگرنه اوّل، نماز بخوان؛ چرا که بهتر از افطار است و نمازت با حالت روزه نوشته مىشود و این نزد من، محبوبتر است.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
حمام رفتن در حال روزه داری
محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام درباره کسى پرسیدند که وارد حمّام مى شود، در حالى که روزه است. حضرت فرمودند: «تا وقتى که بیم ضعف نداشته باشد، بى اشکال است».
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
دروغ و نگاه حرام، باطل کننده روزه
امام باقر علیه السلام فرمودند: دروغ، روزه را باطل مىکند؛ همچنین نگاهِ پس از نگاه؛ و همه [گونههاى] ستم: اندکش و بسیارش.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
آمرزش الهی در ماه مبارک رمضان
امام باقر علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) به جابر بن عبد اللّه فرمودند: «اى جابر! این، ماه رمضان است. هر کس روزش را روزه بدارد و بخشى از شبش را به عبادت برخیزد و شکم و شهوتش را پاک نگه دارد و زبانش را حفظ کند، از گناهانش بیرون مى شود، آن گونه که از این ماه بیرون مى شود». جابر گفت: اى پیامبر خدا! این سخن، چه نیکوست! پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: «اى جابر! و این شرط ها چه سخت است!».
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
روزه ناقص
امام باقر علیه السلام فرمودند:
روزه این افراد کامل نیست: 1. کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند. 2. بنده فرارى تا زمانى که برگردد. 3. زنى که اطاعت شوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4. فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
آمرزش الهی در ماه رمضان
امام باقر علیه السلام فرمودند:
ماه رمضان، ماه رمضان! روزه داران در آن، میهمانان خدا و اهل کرامت الهى اند. هر کس ماه رمضان بر او وارد شود و او روزش را روزه بگیرد و بخشى از شبش را به عبادت و نماز بایستد و از آنچه خداوند بر او حرام کرده، پرهیز کند، بدون حساب وارد بهشت مى شود.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
منتظران استوار امام باقر علیه السلام فرمودند: زمانى بر مردم مى آید که امام و پیشواى آنان غیبت مى کند، پس خوشا به حال کسانى که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
منتظران پیروز
امام باقر علیه السلام فرمودند:
کسى که در حال انتظار امام زمان علیه السلام مرده باشد، زیان نکرده که در میان خیمه یا لشگر حضرت نمرده است. (یعنى هر جا بمیرد، پاداش شهید را دارد).
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
پاداش منتظران
امام باقر علیه السلام فرمودند:
بدانید کسى که منتظر حکومت حقّ باشد، پاداش او همانند پاداش روزه دار شب زنده دار است.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی: 26 /آبان/ 1400
نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است. نعمت الهی را باید شکر کرد/ آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، صرفاً استعداد و ظرفیت ذهنی نیست. خیلیها هستند استعداد دارند، ظرفیت ذهنی هم دارند و این ضایع میشود. اصلاً بروز پیدا نمیکند یا از او هیچ استفادهی مناسب و شایسته نمیشود و تبدیل به نخبه نمیشود. آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، علاوهی بر استعداد و ظرفیت ذهنی، قدرشناسی از این حقیقت و از این نعمت است.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی: 26 /آبان/ 1400
کشور ما از لحاظ استعداد ذهنی از متوسط جهان بالاتر است این ادعا نیست، این چیز ثابتشده و مسلم است. ملت ما بالقوه نخبه است/ یک بخش مهم جنگ نرم استعمارگران عبارت است از اینکه ملت را از استعداد خودش غافل کنند. وقتی که غفلت از توانایی خود بر ملتی حاکم شد غارت آن ملت آسان میشود.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی: 26 /آبان/ 1400
یک وقت دانشجویی بر اساس نیازهای فکری یا بحث خانوادگیاش مایل است برود در یک کشوری تحصیل کند، این اشکالی ندارد. عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش هست و درس بخوانند برگردند بیایند/ آن چیزی که اشکال دارد مهاجر فرستی است. در بعضی از دانشگاهها عناصری هستند که جوان نخبه را تشویق میکنند به ترک کشور، من صریح میگویم این خیانت است، این دشمنی با کشور است. دوستی با آن جوان هم نیست.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی: 26 /آبان/ 1400
لازمه رشد و تقویت شرکتهای داخلی این است که بازار داخل را در اختیار تولید داخلی بگذاریم/ باز یک عدهای جنجال نکنند مثل قضیه لوازم خانگی که چرا شما گفتید که لوازم خانگیِ فلان کشور را نیاورند. لازمه رشد شرکتهای داخلی این است که بازار داخل را در اختیار تولید داخلی بگذاریم. بخصوص دولتها و سازمانهای بزرگ که اینها بزرگترین مشتری اینهایند، واردات کمر اینها را نشکند/ آن بنگاه داخلی هم وظائفی دارد آنها هم باز قیمتها را گران نکنند، کیفیت را پایین نیاورند که به کلی بیفایده بشود.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی: 26 /آبان/ 1400
امروز آنچه نیاز هست و بایستی انجام بگیرد آفرینش علم است، باید خلّاق باشید، باید تولید کنید علم را که غالباً از کشف یک نیرویی در طبیعت به وجود میآید. یعنی نوآوری در علم ناشی از این است که یک ناموسی را، یک قانونی را که در طبیعت وجود دارد و تا امروز کشف نشده، شما کشف میکنید، براساس آن تولید علم میشود، براساس آن فناوریهای متعددی بوجود میآید. باید دنبال این باشید. یعنی جوان نخبهی ما باید دنبال خلاقیت در دانش باشد.
در دیدار جمعی از پرستاران و خانوادههای شهدای مدافع سلامت: 21 /آذر/ 1400
زینب کبری سلاماللّه علیها توانست به همه تاریخ و همه جهان نشان بدهد ظرفیت روحی و عقلی عظیم جنس زن را. زینب کبری توانست نشان بدهد علوّ مرتبهی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را. زینب کبری سلاماللّه علیها دو نکته را نشان داد. یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمل. دوم اینکه زن میتواند قله بلندی باشد از خردمندی و تدبیر.
در دیدار جمعی از پرستاران و خانوادههای شهدای مدافع سلامت: 21 /آذر/ 1400
شما روایت کنید حقایق جامعه خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. اگرشما روایت نکنید دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب و دفاع مقدس را روایت نکنید دشمن روایت میکند، هرجور دلش میخواهد. توجیه میکند، دروغ میگوید، ۱۸۰ درجه با این خلاف واقع، جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثهی تسخیر لانه جاسوسی را روایت نکنید که متأسفانه نکردید، دشمن روایت میکند و کرده؛ روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم، این وظیفه جوانهای ما است.
در دیدار جمعی از پرستاران و خانوادههای شهدای مدافع سلامت: 21 /آذر/ 1400
ما یک کمبودی در زمینه روایت هنری این حوادث داریم. همین حوادث بیمارستانی؛ این سختیهای پرستارها و دشواریهایی که اینها مواجه هستند، اینها به تعبیر فرنگی رایج در زبان هنریها مایههای دراماتیک دارد، میشود از اینها برنامههای هنری جذاب به وجود آورد. هنرمندان بیایند به میدان. اینها سرمایه عظیم فرهنگی است. از اینها همه باید استفاده کنند و آن کسی که میتواند این سرمایهها را نقد کند هنرمندان ما هستند.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
شهید سلیمانی، واقعاً مظهر تلاش بود. کار خستگیناپذیر، همراه با شجاعت، یعنی کاری که کار معمولی نیست، احتیاج به شجاعت و شهامت دارد و متکی به عقلانیت است؛ هم شجاعت، هم عقلانیت، هر دو تحسینّبرانگیز، با تدبیر. هم دشمن را درست میشناخت، هم ابزارهای دشمن را میدانست. کاملاً امکانات دشمن را هم میشناخت، اما در عین حال با کمال شهامت و قدرت وارد میدان میشد. از دشمن بیم نداشت و راهِکار را انتخاب میکرد با تدبیر.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
گفتهاند شهید سلیمانی برای دشمنانش خطرناکتر از سردار سلیمانی است. واقعاً همینجور است. آنهایی که دو سال پیش شهید سلیمانی و شهید عزیز ابومهدی عزیز را و دیگر همراهانشان را به شهادت رساندند فکر میکردند کار تمام شد؛ اما امروز وضع آنها را نگاه کنید ببینید در چه وضعیتیاند. جریان مقاومت در منطقه امروز از دو سال پیش پُررونقتر و شادابتر و امیدوارتر دارد حرکت میکند. اینها برکات این خون عزیز و خون مظلومانه است.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
شهید سلیمانی، ثابت کرد که هم میتوان ملتیترین چهره کشور بود، هم میتوان امتیترین چهره کشور بود. در آن واحد ملیترین و امتیترین بود. ملیترین بود از کجا معلوم؟ از تشییع جنازه او. امتیترین هم هست بهخاطر اینکه در این دو سال نام و یادِ روزافزون او در دنیای اسلام نفوذ بیشتری دارد پیدا میکند.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
مکتب سلیمانی، عبارت است از صدق و اخلاص. این دوتا کلمه در واقع عنوان و نماد و نمایه مکتب سلیمانی است. «صدق» یعنی همان چیزی که در آیه شریفه «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَاعَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» آمده و «اخلاص» هم همین که در آیات متعدد قرآن از جمله این آیه شریفه «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ» است. این دوعنوانِ قرآنی تشکیلدهنده حرکت شهید سلیمانی بود.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
شهید سلیمانی ماندنی است، تا ابد زنده است، آنهایی که او را شهید کردند ترامپ و امثال او جایشان زبالهدان تاریخ است و جزو فراموش شدگان تاریخ خواهند بود در زبالهدان اما او تا ابد زنده است، تا ابد زنده است، شهید اینجوری است و دشمنان او گم و گور خواهند شد البته بعد از آنی که تقاص دنیویشان را بدهند انشاءاللّه گم و گور خواهند شد.
در دیدار خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تنی چند از همرزمان او: 11 /دی/ 1400
سردار قهرمان ملت ایران، در همه کارها و فعالیتهای بی پایانش در حد تحسین برانگیزی از شجاعت و شهامت و در عین حال عقلانیت برخوردار بود و ضمن شناخت دقیق از دشمن و امکانات و ابزارهایش، بدون ذرهای بیم، با قدرت و تدبیر وارد میدان مقابله میشد و کارهای اعجابانگیزی انجام میداد.
حضرت آیتالله امام خامنهای پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی
بهمناسبت تشییع 250 شهید گمنام: 16 /دی/ 1400
سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصهی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظهی شهادتشان کشور را با رائحهی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند.
غیرت دینی، عامل پیروزی حضرت آیتالله امام خامنهای: «غیرت دینی پدران و مادران و همسران موجب شد که جوانهای ما بروند به جبهه و در این جنگِ در واقع بینالمللی، که آمریکای آن روز، شوروی آن روز، ناتوی آن روز، ارتجاع منطقه در آن روز، همه با هم همدست شده بودند که ایران را شکست بدهند و امام را به زانو در بیاورند و نهضت را نابود بکنند، همهی اینها را شکست داد و توانست پیروز بشود.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
عالمان دینی سیاستشناس حضرت آیتالله امام خامنهای در ارتباط تصویری با مردم قم (۱۴۰۰/۱۰/۱۹) فرمودند: «[در] اغلب قضایای مهمّی که در این ۱۵۰ سال اخیر در کشور ما واقع شده... پای یک مرجع دینی و عالِم شجاع، مبارز و سیاستشناس در میان است.»
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار تصویری با جمعی از مردم قم 19 /دی/ 1400
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار تصویری با جمعی از مردم قم 19 /دی/ 1400
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار تصویری با جمعی از مردم قم 19 /دی/ 1400
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار تصویری با جمعی از مردم قم 19 /دی/ 1400
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی
در دیدار جمعی از مداحان اهلبیت علیهمالسلام: 3 /بهمن/ 1400
هیئت کانون جهاد تبیین است؛ نقش خود را در مقابل جنگ رسانهای علیه ملت بیابید
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار جمعی از تولیدکنندگان و فعالان صنعتی: 10 /بهمن/ 1400
جهاد کارآفرینان وکارگران در سنگر تولید موجب اعتراف آمریکا به شکست جنگ اقتصادی شد
دهه فجر و چهلوسومین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی؛
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی(ره) و گلزار شهدا حضور یافتند
۱۱ /بهمن/ ۱۴۰۰
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی
در دیدار دستاندکاران همایش حضرت حمزه (علیهالسلام): 14 /بهمن/ 1400
قدرت شناخت و عزم راسخ دو ویژگی برجسته و الگوساز در جناب حمزه است
حضرت آیتالله امام خامنهای فرمانده کل قوا
در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش مطرح کردند؛ 19 /بهمن/ 1400
عامل ماندگاری، استمرار و اثرگذاری آن حرکت بزرگ و تاریخساز (بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی(ره) در 19 بهمن 1357)
یک کار رسانه ای و روایت صحیح آن ماجرا براساس یک قاب هنرمندانه:
امروز نیز مقابله با تهاجم دشمن برای تحریف واقعیتها، دستاوردها، پیشرفتها و اقدامات حماسهآمیز نظام اسلامی نیازمند یک حرکت دفاعی و تهاجم ترکیبی با محوریت فریضه فوری و قطعی جهاد تبیین است.
حضرت آیتالله امام خامنهای فرمانده کل قوا
در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش مطرح کردند؛ 19 /بهمن/ 1400
فرمان تهاجم ترکیبی متقابل (یعنی تهاجم اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانهای و دیپلماسی) به جبهه دشمن :
در مقابل این تهاجم ترکیبی و دستهجمعی، نمیتوانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینههای مختلف از جمله رسانهای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام بخصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند.
به یاد شهداء
شهید محمودرضا بیضایی
تاریخ ولادت:۱۳۶۰/۰۹/۱۸
تاریخ شهادت:۱۳۹۲/۱۰/۲۹
بخشی از وصیت نامه شهید بیضایی:
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتاً.
تمام دنیا جمع شده اند؛ تمام استکبار، کفار، صهییونیست ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی شرف، همه و همه جبهه ی واحدی تشکیل داده اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه سازان ظهور است و بس. در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده اند تا این علم و این نهضت زمینه ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببینند.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
هركس در شب دهم ماه رجب بعد از [نماز]مغرب، دوازده ركعت نماز-با یک بار سورهى «حمد» و سه بار سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» -بخواند، خداوند كاخى بر بالاى «عامودى» ؛ (ستونى) از ياقوت سرخ بر مىافرازد. عرض شد: اى رسول خدا، مقصود از «عامود» چيست؟ فرمود: ستونى به اندازهى فاصلهى مشرق و مغرب كه هفتصد هزار طبقهى بزرگتر از دنيا در آن وجود دارد و همهى آن خانهها از جنس طلا، نقره، ياقوت و زبرجد هستند و نيز در آن كاخ به شمارهى ستارگان آسمان خيمه وجود دارد و نعمتهايى در آن نهفته است كه هيچيك از افراد بشر توان توصيف آنها را ندارند
نماز شب یازدهم ماه رجب (اقبال الاعمال)
هركس در شب يازدهم ماه رجب دوازده ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و آية الكرسى دوازده بار-بخواند، خداوند ثواب كسى كه تورات، انجيل، زبور و فرقان (قرآن كريم) و تمامى كتابهايى را كه خداوند متعال بر پيامبران فرو فرستاده قرائت كرده است، به او عطا مىكند و مناديى از عرش ندا در مىدهد: عمل از سر گير، كه خداوند تو را آمرزيد
نماز شب دوازدهم ماه رجب (اقبال الاعمال)
هركس در شب دوازدهم ماه رجب دو ركعت نماز، در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و بخواند آيه آمن الرّسول را ده بار، خداوند متعال ثواب امركنندگان به معروف و نهىكنندگان از منكر و نيز ثواب آزاد كردن هفتاد برده از فرزندان حضرت اسماعيل-عليه السّلام-را به او عطا مىكند و نيز هفتاد رحمت خويش را به او ارزانى مىدارد.
نماز شب سیزدهم ماه رجب (اقبال الاعمال)
هركس در شب سيزدهم ماه رجب ده ركعت نماز-در ركعت اول، سورهى «حمد» و سورهى «و العاديات» و در ركعت دوم، سورهى «حمد» و سورهى «أَلْهاكُمُ اَلتَّكاثُرُ» -بخواند و بقيهى ده ركعت را نيز به همين صورت بخواند، خداوند همهى گناهان او را مىآمرزد و اگر عاقّ والدين هم باشد، خداوند سبحان از او خشنود مىگردد و دو فرشتهى «منكر» و «نكير» نمىتوانند به او نزديك شوند و او را بترسانند و همانند آذرخش گذرا و درخشان از [پل]صراط مىگذرد و نامهى عملش به دست راستش داده مىشود و ترازوى عملش سنگين مىگردد و در بهشت فردوس هزار شهر به او عطا مىشود
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
نماز شب هشتم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثامنة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل چهل و یکم، عمل شب هشتم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِي كُتُبِ الصَّلَوَاتِ فِي الْأَوْقَاتِ الصَّالِحَاتِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى نمازها در اوقات شايسته، آمده است كه پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: [وَ] مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّامِنَةِ مِنْ رَجَبٍ عِشْرِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[3] وَ الْفَلَقِ[4] وَ النَّاسِ[5] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هركس در شب هشتم ماه رجب بیست ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورههاى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»، «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ»، «فلق» و «ناس» سه بار-بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ وَ الصَّابِرِينَ وَ رَفَعَ اسْمَهُ فِي الصِّدِّيقِينَ وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ أَجْرُ كُلِّ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ خداوند به او پاداش سپاسگزاران و شكيبايان را عطا مىكند و نام او در ميان صديقان نوشته و بالا برده مىشود و در برابر هر حرف كه در نماز خوانده، پاداش همهى صديقان و شهيدان براى او خواهد بود وَ كَأَنَّمَا خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ تَلْقَّاهُ سَبْعُونَ مَلَكاً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ يُشَيِّعُونَهُ إِلَيْهَا و گويى كه قرآن را در ماه رمضان خوانده و ختم كرده است و آنگاه كه از قبرش بيرون مىآيد، هفتاد فرشته به پيشواز او آمده و بشارت بهشت را به او مىدهند و از پى او روانه مىگردند.
نماز شب نهم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة التاسعة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل چهل و سوم، عمل شب نهم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِيمَا يُوجَدُ أَمْثَالُهُ فِيهِ مِمَّا يَقْرُبُ إِلَى إِقْبَالِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ مَرَاضِيهِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى عبادات كه دربردارندهى اعمال نزديككنندهى انسان به روى آوردن بر خداوند-جلّ جلاله-و خشنودىهاى او هستند، به نقل از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است كه فرمود: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ التَّاسِعَةِ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ أَلْهَيكُمُ التَّكَاثُرُ[2] خَمْسَ مَرَّاتٍ هركس در شب نهم ماه رجب دو ركعت نماز- با یک بار سورهى «حمد» و پنج بار سورهى «أَلْهاكُمُ اَلتَّكاثُرُ» -بخواند، لَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ وَ يُعْطِيهِ ثَوَابَ مِائَةِ حَجَّةٍ وَ مِائَةِ عُمْرَةٍ از جاى خود برنخاسته خداوند او را مىآمرزد و ثواب صدحج و عمره را به او عطا مىكند وَ يُنَزِّلُ عَلَيْهِ أَلْفَ أَلْفِ رَحْمَةٍ وَ يُؤْمِنَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنْ مَاتَ إِلَى ثَمَانِينَ يَوْماً مَاتَ شَهِيدا و يك ميليون رحمت بر او فرود مىآورد و از آتش جهنم ايمن مىگرداند و چنانچه تا هشتاد روز بعد از آن بميرد، شهيد از دنيا مىرود.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم