الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۷ ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 27 دی 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۷

وَ لْيَحْكمْ أَهْلُ الانجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِوَ مَن لَّمْ يحْكم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئك هُمُ الْفَسِقُونَ‏(۴۷)

ترجمه:
۴۷ -به اهل انجيل ( پيروان مسيح ) گفتيم بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند فاسق هستند .

تفسیر

آنها كه به قانون خدا حكم نمى‏كنند

پس از اشاره به نزول انجيل در آيات گذشته ، در اين آيه ميفرمايد : ما به اهل انجيل دستور داديم كه به آنچه خدا در آن نازل كرده است ، داورى كنند .
(و ليحكم اهل الانجيل بما انزل الله فيه ) .شك نيست كه منظور از جمله بالا اين نيست كه قرآن به پيروان مسيح (عليه ‏السلام‏) دستور ميدهد كه هم اكنون بايد به احكام انجيل عمل كنند ، زيرا اين سخن با ساير آيات قرآن و با اصل وجود قرآن كه اعلام آئين جديد و نسخ آئين قديم ميكند ، سازگار نيست بلكه منظور اين است ، كه ما پس از نزول انجيل بر عيسى (عليه‏السلام‏) به پيروان او دستور داديم كه به آن عمل كنند و طبق آن داورى نمايند .
و در پايان آيه ، بار ديگر تاكيد ميكند : كسانى كه بر طبق حكم خدا داورى نكنند فاسقند .(و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون) .
قابل توجه اينكه در آيات اخير ، در يك مورد به چنين افراد اطلاق كافر و در مورد ديگر ظالم و در اينجا فاسق ، شده است ، ممكن است اين تفاوت تعبير به خاطر آن باشد كه هر حكم داراى سه جنبه است ، از يك سو به قانونگزار ( خداوند ) منتهى ميشود ، از سوى ديگر به مجريان قانون ( شخص حاكم و قاضى ) و از سوى سوم به كسى كه اين حكم در حق او اجرا ميگردد ( شخص محكوم) .
گويا هر يك از تعبيرات سه ‏گانه فوق ، اشاره به يكى از اين سه جنبه است ، زيرا كسى كه بر خلاف حكم خداوند داورى مى‏كند ، از يك طرف ، قانون الهى را زير پا گذاشته و كفر ورزيده و از طرف ديگر به انسان بى‏گناهى ، ستم و ظلم كرده ، و از طرف سوم از مرز وظيفه و مسئوليت خود خارج شده و فاسق گرديده است ( زيرا همانطور كه در سابق گفتيم فسق به معنى بيرون رفتن از مرز بندگى و وظيفه است) .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۷ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , سوره , مبارکه , مائده , انجيل , پيروان مسيح , خداوند , حکم , نازل , فاسق , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۶ ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : جمعه 24 دی 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۶

وَ قَفَّيْنَا عَلى ءَاثَرِهِم بِعِيسى ابْنِ مَرْيَمَ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِوَ ءَاتَيْنَهُ الانجِيلَ فِيهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظةً لِّلْمُتَّقِينَ‏(۴۶)

ترجمه:
۴۶ -و به دنبال آنها ( يعنى پيامبران پيشين ) عيسى بن مريم را قرار داديم كه به آنچه پيش از او فرستاده شده بود از تورات تصديق داشت و انجيل را به اوداديم كه در آن هدايت و نور بود و ( كتاب آسمانى او نيز ) تورات را كه قبل از او بود تصديق مى‏كرد و هدايت و موعظه براى پرهيزكاران بود .

تفسیر
در تعقيب آيات مربوط به تورات ، در اين دو آيه اشاره به وضع انجيل كرده ، مى‏گويد : پس از رهبران و پيامبران پيشين ، مسيح (عليه‏السلام‏) را مبعوث كرديم ، در حالى كه نشانه‏ هاى او كاملا با نشانه ‏هائى كه تورات داده بود ،
تطبيق مى‏كرد ( و قفينا على آثارهم بعيسى ابن مريم مصدقا لما بين يديه من التورية ) اين جمله تفسير ديگرى نيز دارد و آن اينكه مسيح (عليه ‏السلام‏) به حقانيت تورات كه بر موسى بن عمران نازل شده بود ، اعتراف كرد ، همانطور كه تمام پيامبران آسمانى به حقانيت پيامبران پيشين ، معترف بودند .
سپس ميگويد : انجيل را در اختيار او گذاشتيم كه در آن هدايت و نور بود ( و آتيناه الانجيل فيه هدى و نور) .
در قرآن مجيد به تورات و انجيل و قرآن هر سه نور گفته شده است : در باره تورات ميخوانيم : ( انا انزلنا التورية فيها هدى و نور ) ( مائدة - ۴۴) .
و در باره انجيل در آيه فوق ، اطلاق نور شده بود ، و در باره قرآن ميخوانيم : ( قد جائكم من الله نورو كتاب مبين ) ( مائدة - ۱۵) .
در حقيقت همانطور كه تمام موجودات جهان براى ادامه حيات و زندگى خود احتياج شديد به نور دارند ، همچنين آئينهاى الهى و دستورهاى كتب آسمانى براى رشد و تكامل انسانها ضرورت قطعى دارد .
اصولا ثابت شده كه تمام انرژيها ، نيروها ، حركات ، و زيبائيها ، همه از نور سرچشمه ميگيرند و اگر نور نباشد ، سكوت و مرگ ، همه جا را فرا خواهد گرفت ، همچنين اگر تعليمات پيامبران نباشد همه ارزشهاى انسانى ، اعم از فردى و اجتماعى به خاموشى ميگرايد كه نمونه‏ هاى آنرا در جوامع مادى به روشنى ميبينيم .
قرآن در موارد متعددى از تورات و انجيل به عنوان يك كتاب آسمانى یاد مى‏كند ، در اينكه اين دو كتاب در اصل از طرف خدا نازل شده جاى هيچگونه شك و ترديد نيست ، ولى اين نيز مسلم است كه اين دو كتاب آسمانى بعد از زمان پيامبران دستخوش تحريف شدند ، حقايقى از آن كم شد و خرافاتى بر آن افزوده گرديد و آنها را از ارزش انداخت و يا كتب اصلى فراموش گرديد و كتابهاى ديگرى كه تنها بخشى از حقايق آنها را در برداشت جاى آنها نشست .
بنابراين اطلاق نور به اين دو كتاب ، ناظر به تورات و انجيل اصلى است .
بار ديگر به عنوان تاكيد ، روى اين مطلب تكيه ميكند كه نه تنها عيسى بن مريم ، تورات را تصديق ميكرد ، بلكه انجيل كتاب آسمانى او نيز گواه صدق تورات بود .(مصدقا لما بين يديه من التوراة) .
و در پايان ميفرمايد : اين كتاب آسمانى مايه هدايت و اندرز پرهيزكاران بود .
(و هدى و موعظة للمتقين) .
اين تعبير همانند تعبيرى است كه در آغاز سوره بقره در باره قرآن آمده است آنجا كه ميگويد : هدى للمتقين : قرآن وسيله هدايت پرهيزكاران است نه تنها قرآن ، تمام كتابهاى آسمانى چنينند كه وسيله هدايت پرهيزكاران ميباشند ، منظور از پرهيزكاران كسانى هستند كه در جستجوى حقند ، و آماده پذيرش آن مى‏باشند و بديهى است ، آنها كه از سر لجاج و دشمنى دريچه ‏هاى قلب خود را به روى حق ميبندند ، از هيچ حقيقتى بهره نخواهند برد .
قابل توجه اينكه در آيه فوق در مورد انجيل نخست فيه هدى گفته شده سپس هدى بطور مطلق آمده است ، اين تفاوت تعبير ممكن است بخاطرآن باشد كه در انجيل و كتابهاى آسمانى دلائل هدايت بر هر كس بدون استثناء هست ولى براى پرهيزكاران كه در آن به دقت مى‏انديشند ، باعث هدايت و تربيت و تكامل است .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۶ , پيامبران پيشين , پيامبران , پيشين , عيسى بن مريم , تورات , تصدیق , انجیل , هدایت , نور , کتاب آسمانی , موعظه , پرهيزكاران , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

سوره مبارکه نمل

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

برخی احادیث امام حسین علیه السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بیانات امام خامنه ای حفظه الله تعالی:

 

توصیه‌های کلیدی  حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای برای حفظ و تقویت رویکرد مردمی دولت

در مسیر احیای اعتماد و امید مردم

«بحمدالله دولتی که امروز بر سر کار است، ارتباطاتش با مردم خوب است؛ به میان مردم میرود، در بین مردم حضور دارد؛ یک حرکت مردمی، گرایش مردمی محسوس است که این را باید تکمیل کرد.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ این توصیه‌ی کلیدی رهبر انقلاب خطاب به دولتمردان پیش از این نیز از سوی ایشان مورد تأکید قرار گرفته بود. در ادامه، ابعاد و الزاماتِ مردمی بودن دولت را براساس آخرین توصیه‌ها و تذکرات حضرت آیت‌الله خامنه‌‌ای بررسی می‌کنیم:

* گفتگو با مردم
گفتگوی صادقانه با مردم از جمله کارهای بسیار مهمی است که به مردمی بودن مسئولین کمک می‌کند: «صادقانه با مردم حرف بزنند، مشکلات را به مردم بگویند، راه‌حل‌ها را به مردم بگویند، توقّعات را از مردم ابراز کنند و کمکهای لازم را به مردم تقدیم کنند. حرف زدن با مردم یکی از کارهای مهمّی است که دولت مردمی بایستی [به آن] متعهّد باشد.» ۱۴۰۰/۰۵/۱۲ مطرح کردن مشکلات با مردم و درخواست کمک از آنها یکی از ظرفیت‌های مهمی است که در این گفتگوی دولت و مردم می‌تواند مورد توجه قرار گیرد: «هر مشکلی راه‌حلی هم دارد. با مردم در میان بگذارید، با مردم حرف بزنید، از مردم کمک بخواهید در موارد مختلف، هم کمک فکری، هم کمک عملی. در یک جاهایی یک خطایی اتّفاق می‌افتد از مردم عذرخواهی کنید... گزارش خدمات خودتان را هم به مردم بدهید؛ گزارش صادقانه، بدون مبالغه، بدون بزرگ‌نمایی.» ۱۴۰۰/۰۶/۰۶

* اجتناب از اشرافی‌گری
یکی از جلوه‌های حضور و گرایش مردمی برخورداری از سبک زندگی مردمی و دوری از اشرافی‌گری است: «بی‌تکلّف بودن در ممشی و منش، دوری کردن از منشهای اشرافیگری و از موضع بالا به مردم نگاه کردن و مانند اینها؛ این هم یک جلوه‌ی دیگری است از مردمی بودن که از این منشهای اشرافیگری که معمول است در دنیا، و همه‌ی دولتها و مسئولیّتها و مسئولین مبتلا هستند به این جور نگاه به مردم، به این جور روش زندگی، باید اجتناب کرد.» ۱۴۰۰/۰۶/۰۶

* عمل به وعده‌ها
یکی دیگر از الزامات مردمی بودن دولت عمل به وعده‌هاست: «به وعده‌هایی که به مردم داده میشود عمل بشود؛ باید در موعد خود به این وعده‌ها عمل بشود که مردم بدانند جدّیّت هست. آنجایی که عمل به این وعده امکان‌پذیر نیست آنجا، بروند برای همان مردمی که به آنها این وعده داده شده، صریح، واضح توضیح بدهند، بگویند علّت اینکه این کار را نتوانستیم بکنیم این است.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

* نگاه وفاق‌آمیز به عموم مردم
«نگاه وفاق‌آمیز به عموم مردم» یکی از نکات بسیار کلیدی برای حفظ و تعمیق و تحققِ رویکرد مردمیِ دولت است: «مردم یعنی همه‌ی مردم؛ بدون امتیازهای طبقاتی و گروهی... دولت باید مظهر وفاق باشد. بعضی از این تغایرهای موهومی را که در بین مردم وجود دارد، بایستی با نگاه وفاق‌آمیز و نگاه ملاطفت به عموم مردم این توهّمات را تضعیف کرد.» ۱۴۰۰/۰۵/۱۲

* استفاده از ظرفیت‌های مردم و نخبگان
موضوع مهم دیگر در این زمینه شناخت و فعال‌سازی ظرفیت‌های مردمی در جریان اداره‌ی کشور است: «ظرفیّتهای فراوانی در کشور وجود دارد... در استعداد و آمادگی‌های حیرت‌آور جوانان ظرفیّتهای فوق‌العاده‌ای داریم؛ اینها ظرفیّتهای ما است. بدون تردید این ظرفیّتها میتواند بر مشکلات غلبه کند، به شرط اینکه این ظرفیّتها درست شناخته بشود، به کار گرفته بشود.» ۱۴۰۰/۰۵/۱۲

بُعد دیگری از این بحث هم به استفاده از نظرات و توانمندی‌های نخبگان برمی‌گردد: «گاهی اوقات صاحب‌نظران و متخصّصین که جزو مردمند، نظراتی، شیوه‌هایی را برای کار در بخشهای مختلف به دولتمردان ارائه میدهند، [مسئولین] یک ساز و کاری را پیش بگیرند که بتوانند از این نظرات استفاده کنند که در حقیقت مردم را در تصمیم‌سازی‌های دستگاه‌های مسئول کشور شریک کنند.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

* مبارزه با فساد
«مبارزه با فساد» یکی دیگر از جلوه‌های «دولت مردمی» است: «اگر ما به معنای واقعی کلمه میخواهیم در کنار مردم باشیم، باید بی‌امان با فساد و مفسد مبارزه کنیم... بسترهای فساد، زمینه‌های فساد در قوّه‌ی مجریّه تشکیل میشود؛ اینجا باید با فساد مبارزه کرد. این فرارهای مالیاتی، انحصارهای بی‌دلیل، سوءاستفاده از ارز ترجیحی، فعّالیّتهای ناسالم سوداگرانه، قاچاق و امثال اینها؛ اینها آن فسادهایی است که باید با اینها به معنای واقعی کلمه مواجه شد؛ با برنامه، با پیگیری.» ۱۴۰۰/۰۵/۱۲

نکته‌ی کلیدی در این زمینه اینکه دولتمردان باید «از ظرفیّت مردمی هم برای نظارت عمومی استفاده کنند. در گوشه و کنار کشور مواردی هست که فساد هست، ویژه‌خواری هست که ممکن است از چشم مسئولین ذی‌ربط دور مانده باشد، پنهان مانده باشد؛ اینها را مردم مشاهده میکنند، می‌بینند؛ از ظرفیّت مردم در این زمینه هم استفاده بشود.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

کلام آخر اینکه رسالت مهمِ «احیایِ اعتماد و امید مردم» بر عهده‌ی دولت سیزدهم است. مسئولیتی که تحقق آن نیازمند تلاش و مجاهدتی شبانه‌روزی است: «مسئله‌ی احیای اعتماد مردم و امید مردم هم بسیار چیز مهمّی است؛ چون اعتماد مردم بزرگ‌ترین سرمایه‌ی دولت است. مردم وقتی به شما اعتماد کردند و امید به شما داشتند، با شما راه می‌آیند و کمکتان میکنند.»‌ ۱۴۰۰/۰۶/۰۶

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

به یاد شهداء

شهید عباس فراهانی

بخشی از وصیتنامه شهید حسن بیناباجی

پشتیبان امام و روحانیت باشید ...

وصیتنامه شهید غلامعلی حاجی زاده

گام های استوارتان نلغزد ...

شهید محمد مزیدی در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است:

«اگر محصل هستيد در سنگر علم و دانش، با اسلحه قلم و اگر غيرمحصل هستيد با كليه ابزار كار، دشمنان اسلام و ولايت محمدی را نشانه گيريد و يادآور ياران غيور اسلام از اباذرها و على اكبرها در صحنه كربلاى تاريخ باشيد.»

شهید احمد درختی در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است:

« مادرم! جنايتكاران شرق و غرب کاری كرده‌اند كه بايد در اين راه جان داد، مال و فرزند داد تا زيارت كربلا نمود. مادرم! ديدار در كربلا و زيارتت قبول.»

شهید " محمد ملاح" از شهدای هرمزگانی است که در خرمشهر به فیض شهادت نایل شد.

وی در فرازی از وصیت نامه خود اینطور می‌گوید: « کشته شدن در راه خدا افتخار است. »

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

برخی پیوندها:

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: سوره مبارکه نمل , احادیث , امام حسین علیه السلام , اعتماد , امید مردم , گفتگو با مردم , اجتناب از اشرافی‌گری , عمل به وعده‌ها , نگاه وفاق‌آمیز به عموم مردم , استفاده از ظرفیت‌های مردم و نخبگان , مبارزه با فساد , به یاد شهداء , شهید عباس فراهانی , شهید حسن بیناباجی , پشتیبان , امام , روحانیت , شهید غلامعلی حاجی زاده , گام های استوارتان نلغزد , شهید محمد مزیدی , محصل , سنگر علم , دانش , علم و دانش , اسلحه , قلم , اسلحه قلم , ابزار کار , دشمنان اسلام , ولایت محمدی , نشانه , اباذر , علی اکبر , کربلا , تاریخ , کربلای تاریخ , شهید احمد درختی , مادرم , جنايتكاران شرق و غرب , جنايتكاران , شرق و غرب , شرق , غرب , جان دادن , مال , فرزند , زیارت کربلا , دیدار در کربلا , زیارتت قبول , شهید محمد ملاح , شهدای هرمزگانی , خرمشهر , فیض شهادت , کشته شدن در راه خدا افتخار است , کشته شدن , در راه خدا , افتخار , کشته شدن در راه خدا , یا زهراء سلام الله علیها , امام خامنه ای , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (عليه السلام) :

دوست داشتن ما اهل بيت، گناهان بندگان را مى ريزد، همان گونه كه باد شديد برگ هاى درختان را مى ريزد.

بحار الأنوار ، ج۲۷ ، ص۷۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۵

وَ كَتَبْنَا عَلَيهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْس بِالنَّفْسِ وَ الْعَينَ بِالْعَينِ وَ الأَنف بِالأَنفِ وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ وَ السنَّ بِالسنّ‏ِ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَن تَصدَّقَ بِهِ فَهُوَ كفَّارَةٌ لَّهُوَ مَن لَّمْ يحْكم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئك هُمُ الظلِمُونَ‏(۴۵)

ترجمه:
۴۵-و بر آنها ( بنى اسرائيل ) در آن ( تورات ) مقرر داشتيم كه جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بينى در برابر بينى و گوش در مقابل گوش و دندان دربرابر دندان ، مى‏باشد ، و هر زخمى قصاص دارد و اگر كسى آن را ببخشد ( و از قصاص صرف نظر كند ) كفاره ( گناهان ) او محسوب مى‏شود ، و هر كس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند ستمگر است .

تفسیر

قصاص و گذشت
اين آيه قسمت ديگرى از احكام جنائى و حدود الهى تورات را شرح ميدهد ، و ميفرمايد : ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتيم كه اگر كسى عمدا بى‏گناهى را به قتل برساند اولياى مقتول ميتوانند قاتل را در مقابل اعدام نمايند .
(و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس) .
و اگر كسى آسيب به چشم ديگرى برساند و آن را از بين ببرد او نيز ميتواند ، چشم او را از بين ببرد ( و العين بالعين ) .
و همچنين در مقابل بريدن بينى ، جايز است بينى جانى بريده شود ( و الانف بالانف) .و نيز در مقابل بريدن گوش ، بريدن گوش طرف مجاز است ( و الاذن بالاذن) . و اگر كسى دندان ديگرى را بشكند او ميتواند دندان جانى را در مقابل بشكند ( و السن بالسن) .
و به طور كلى هر كس جراحتى و زخمى به ديگرى بزند ، در مقابل ميتوان قصاص كرد ( و الجروح قصاص) .
بنابراين حكم قصاص بطور عادلانه و بدون هيچگونه تفاوت از نظر نژادو طبقه اجتماعى و طايفه و شخصيت اجرا مى‏گردد ، و هيچگونه تبعيضى در آن از اين جهات راه ندارد ( البته اين حكم مانند ساير احكام اسلامى داراى شروط
و مقرراتى است كه در كتب فقهى آمده است زيرا اين حكم اختصاصى به بنى اسرائيل نداشته ، در اسلام نيز نظير آن وجود دارد چنانكه در آيه قصاص در سوره بقره آيه 178 ذكر شد) .
اين آيه به تبعيضهاى ناروائى كه در آن عصر وجود داشت پايان مى‏دهد ، و به طورى كه از بعضى تفاسير استفاده ميشود ، در ميان دو طايفه يهود مدينه در آن عصر نابرابرى عجيبى وجود داشت : اگر فردى از طايفه بنى النضير فردى از طايفه بنى قريظه را مى‏كشت قصاص نمى‏شد ، ولى به عكس اگر كسى از طايفه بنى قريظه فردى از طايفه بنى النضير را به قتل مى‏رساند ، كشته مى‏شد ، هنگامى كه اسلام به مدينه آمد ، بنى قريظه در اين باره از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سؤال كردند ، پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود خونها با هم فرق ندارد ، طايفه بنى النضير زبان به اعتراض گشودند كه مقام ما را پائين آوردى ، آيه فوق نازل شد و به آنها اعلام كرد كه نه تنها در اسلام ، در آئين يهود نيز اين قانون بطور مساوى وجود داشته است .

ولى براى آنكه اين توهم پيش نيايد كه خداوند قصاص كردن را الزامى شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است ، به دنبال اين حكم ميفرمايد : اگر كسى از حق خود بگذرد و عفو و بخشش كند ، كفاره‏ اى براى گناهان او محسوب ميشود ، و به همان نسبت كه گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت ميكند .
(فمن تصدق به فهو كفارة له) .
بايد توجه داشت كه ضمير به به قصاص بر ميگردد ، گويا اين قصاص را عطيه اى قرار داده كه به شخص جانى بخشيده است .و تعبير به تصدق و همچنين وعده عفوى كه خداوند به چنين كسى داده همگى براى تشويق به عفو و گذشت است ، زيرا شك نيست كه قصاص هرگز نميتواند آنچه را انسان از دست داده به او باز گرداند ، تنها يكنوع آرامش موقت به او ميدهد ، ولى وعده عفو خدا مى‏ تواند به طور كلى آنچه را او از دست داده به صورت ديگرى جبران كند و به اين ترتيب باقيمانده ناراحتى از قلب و جان او برچيده شود و اين رساترين تشويق براى چنين اشخاص است .
در حديثى از امام صادق (عليه‏السلام‏) نقل شده است كه فرمود : كسى كه عفو كند ، خداوند به همان اندازه از گناهان او مي بخشد .اين جمله در حقيقت پاسخ دندان شكنى است به كسانى كه قانون قصاص را يك قانون غير عادلانه شمرده ‏اند كه مشوق روح آدمكشى و مثله كردن است ، زيرا از مجموع آيه استفاده ميشود كه اجازه قصاص براى ايجاد ترس و وحشت جانيان و در نتيجه تامين امنيت جانى براى مردم بى‏گناه است ، و در عين حال راه عفو و بازگشت نيز در آن گشوده شده است ، با ايجاد اين حالت ترس و اميد ، اسلام ميخواهد ، هم جلو جنايت را بگيرد و هم تا آنجا كه ممكن است و شايستگى دارد جلو شستن خون را با خون .و در پايان آيه ميفرمايد : كسانى كه بر طبق حكم خداوند ، داورى نكنند ستمگرند .(و من لميحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون) .
چه ظلمى از اين بالاتر كه ما گرفتار احساسات و عواطف كاذبى شده و از شخص قاتل به بهانه اينكه خون را با خون نبايد شست بكلى صرفنظر كنيم.
و دست قاتلان را براى قتلهاى ديگر باز گذاريم و به افراد بى‏گناه از اين رهگذر ظلم و ستم كنيم .
بايد توجه داشت كه در تورات كنونى نيز در فصل 21 سفر خروج اين حكم آمده است ، آنجا كه ميگويد : و اگر اذيت ديگر رسيده باشد آن گاه ، جان عوض جان بايد داده شود ، چشم عوض چشم ، دندان به عوض دندان ، دست به عوض دست ، پا به عوض پا ، سوختن به عوض سوختن ، زخم به عوض زخم ، لطمه به عوض لطمه ( سفر خروج جمله‏ هاى ۲۵- ۲۴ -۲۳) .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۵ , بنى اسرائيل , تورات , جان , چشم , بينى , گوش , دندان , زخم , قصاص , کفاره , گناهان , احکام , خدا , نازل , حکم , ستمگر , امام صادق (عليه السلام) , دوست داشتن , اهل بيت , گناهان , بندگان , باد شدید , باد , برگ درختان , برگ , درختان , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

گزیده‌ای از بیانات امام خامنه ای درباره جایگاه و ابعاد حادثه ۱۹ دی قم
مبدأ تاریخِ تحولات جدید دنیا

«اگر ما حادثه‌ی نوزدهم دی را مبدأ تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم، شگفت‌آور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است.» ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ این عبارات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به روشنی، اهمیت و جایگاه تاریخی قیام مردم قم در ۱۹ دی ماه ۱۳۵۶ را نشان می‌دهد. حادثه‌ای که برآمده از «ایمان دینی مردم» و برخوردار از عنصر «بصیرت و موقع‌شناسی» بود و به نوبه‌ی خود مبدأ تحولات مهمِ منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ شد.

* نقطه شروع حرکتِ عمومىِ ملّت ایران
نوزدهم دى مبدأ یک حرکت عمومى در میان ملّت ایران شد. این آتش، زیر خاکستر بود، روزبه‌روز هم گسترش پیدا میکرد، امّا بُروز آن و شعله‌ور شدن آن، از نوزدهم دى شد، به‌دست قمى‌ها شد؛ بعد منتهى شد به حرکتهاى گوناگون؛ و ملّت ایران یکپارچه وارد میدان شدند، لبّیک گفتند به امام عزیز و شجاع و الهى و معنوى‌شان و گلاویز شدند با رژیم فاسد. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

* مبدأ تاریخِ تحولات جدید دنیا!
اگر ما حادثه‌ی نوزدهم دی را مبدأ تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم، شگفت‌آور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است. حوادث جامعه‌ی بشری و این عالم بزرگ، متأثر از قانون تأثیر متقابل است. حوادث بر روی هم تأثیر میگذارد و زنجیره‌ی حوادث تاریخی، وقایع بزرگ را به وجود می‌آورد. اگر اینجور تصویر کنیم صورت مسئله را، که حرکت مردم قم در روز نوزدهم دی در سال ۵۶ یک جرقه‌ای بود در فضای ظلمانیِ عجیبِ خفقانِ آن روز - که شرح اختناقی که آن روز در کشور وجود داشت و همه دنیای به‌اصطلاح طرفدار آزادی، پشتیبان آن خفقان بودند و از حکمرانان و سلطه‌گران مستبد و دیکتاتور با همه‌ی وجودشان دفاع میکردند، کتابهای زیادی لازم دارد - در یک چنین فضائی، این خونهای پاکی که در چهارمردان قم ریخته شد و حرکت عظیم مردم قم را در روز نوزدهم دی پدید آورد، جرقه‌ای بود که در حقیقت اصابت کرد به انبار و آذوقه‌ی ذخیره‌ی عظیم ایمانیِ این مردم، و ناگهان فضا را منقلب کرد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۹

* نشانه هویت اسلامیِ نهضت
روز نوزدهم دی بدون شک یکی از ایام‌اللَّه است. این روز در تاریخِ بعد از خود و مسیر حرکت در طول انقلاب و نهضت، تأثیر اساسی داشت. اگر قیام مردم قم در طلیعه‌ی این نهضت و در پیشانی انقلاب ثبت نمی‌شد، به گمان زیاد بدخواهان ملتِ ایران و دشمنان انقلاب حتّی هویت اسلامی نهضت را هم ممکن بود انکار کنند. با این کار، قم مظهر قیام مؤمنانه‌ی مردم، مظهر اعتصام به حبل‌اللَّه و مظهر «تقوموا للَّه مثنی و فرادی» شد. بنابراین روز نوزدهم دی نقطه‌ی عزیمت در نهضت و انقلاب اسلامی ایران است. ۱۳۸۲/۱۰/۱۸

* مردم قم اهمیت حادثه را فهمیدند!
مسئله‌ی نوزدهم دی، صرفاً یک حادثه‌ی تاریخیِ گذرا نیست. اهمیت این حادثه از آنجاست که بخشی از ملت ایران- که مردم عزیز قم بودند- حادثه‌ای را پیش از وقوع آن حس کردند. حس بیداری و هوشیاری این مردم به کمک آن‌ها آمد، تا یک جریان عظیمی را در کشور شروع کنند. قضیه‌ی اهانت به امام بزرگوار در یک روزنامه و به قلم یک مزدور دربار طاغوت، از نظر خیلی از مردم سطحی‌نگر و ظاهربین، آن روز چندان اهمیتی نداشت؛ عمق این قضیه و بخش پنهانی این توطئه را احساس نمی‌کردند؛ درک نمی‌کردند. وقتی یک توطئه‌ای را انسان احساس نکند، طبعاً عکس‌العملی هم در مقابل آن نشان نمی‌دهد. مردم قم، جوانان قم، احساس کردند؛ درک کردند؛ اهمیت حادثه را فهمیدند. این مهم‌ترین بخش از این حادثه‌ای است که در تاریخ انقلاب ما اتفاق افتاد. ۱۳۸۷/۱۰/۱۹

* قم، محور اساسی انقلاب
در حرکت تاریخی [نوزدهم دی]، هم مردم قم و هم حوزه معظّم و جلیل‌القدر علمیه قم نقش داشتند. جوانان و مرد و زن قم، قبل از آن حرکت و با آن حرکت، نشان دادند که پایبندی آنها به اسلام، لقلقه زبان نیست و حوزه علمیه قم و مراجع معظّم قم در آن روز نیز ثابت کردند که ظرفیت و استعداد هدایت یک موج عظیم مردمی را در این اقیانوس بیکران دارا هستند. اینها چیزهایی نیست که زایل شود. امروز هم همان ایمان، همان مردم و همان حوزه علمیه در قم استوار است؛ لذا قم محور اساسی انقلاب بوده و خواهد بود. ۱۳۸۲/۱۰/۱۸

* تجلیِ بصیرت، دشمن‌شناسی و مجاهدت
حادثه [نوزدهم دی] از ابعاد مختلفی قابل توجه و تأمل است: هم بصیرت در این حادثه موج میزند، هم موقع‌‌‌‌‌‌شناسی، هم دشمن‌شناسی، هم مجاهدت و اقدام و فداکاری؛ اینها ابعاد این حادثه‌‌‌ی عظیمی است که در نوزدهم دی سال ۵۶ به وقوع پیوسته است. ۱۳۸۸/۱۰/۱۹

* درک صحیح از حادثه
نقطه‌ی شروع خیلی مهم است. و نقطه‌ی شروع یک چیز تصادفی نیست، ناشی از فهم کردن و درک کردن یک حادثه‌ای است که بسیاری از ابعاد آن پوشیده است؛ از چشمها پنهان است. این هنر را حادثه‌ی نوزده دی قم داشت و نشان داد که این درک صحیح را از قضیه‌ای که پیش آمده بود، دارد؛ توطئه را می‌فهمد؛ می‌داند که پشت سر این مقاله‌ای که علیه امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) در روزنامه درج شده است، چه چیزهائی باید اتفاق بیفتد و اتفاق می‌افتد. چون توطئه را فهمید، وادار به عکس‌العمل شد.

امروز هم درس همین است. شمّ انسانی و عمیق یک ملت باید حوادث را قبل از وقوع آن احساس کند و بفهمد که چه اتفاقی دارد می‌افتد، و عکس‌العمل نشان بدهد. ۱۳۸۷/۱۰/۱۹

* ایمان و بصیرت همراه با اقدام
روزی که جوانهای قم از طلبه و غیرطلبه و اقشار گوناگون و مردم مؤمن آمدند در کوچه و خیابان قم و به دفاع از امام، به دفاع از حقیقت، به دفاع از پرچم برافراشته‌ی مبارزه‌ی علیه طاغوت و در مقابل گلوله‌های مزدوران رژیم طاغوت قرار گرفتند و خونشان روی آسفالتهای خیابان ریخته شد، هیچ‌کس از آن مردم و از حول‌وحوش آن مردم هرگز گمان نمیکرد که این حادثه چه اثری خواهد گذاشت. احساس تکلیف کردند، نیروی خودشان را و آنچه داشتند روی دست گرفتند، آمدند میدان. [مردم قم] فکر میکردند که نوزده دی منشأ این تحوّل عظیمِ زنجیره‌ی مبارزات و اعتراضات بشود و منتهی بشود به خیزش بزرگ عمومی مردم و کار را تمام کند؟ مردم قم فکر میکردند کاری که دارند میکنند این‌قدر برکت داشته باشد؟ فکر نمیکردند؛ امّا: وَ کانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین. عامل پیروزی این است که یک جماعتی - در یک مقیاس بزرگ، یک ملّتی - ایمان درستی داشته باشد، و این ایمان راسخ باشد، و این ایمان با بصیرت همراه باشد، و این ایمان و بصیرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اینها وقتی روی هم گذاشته شد، نصرت قطعی است. ۱۳۹۲/۱۰/۱۹

* عملِ به‌هنگام
مردم قم در آن مقطع [حادثه‌ی ۱۹ دی سال ۵۶]، بهنگام عمل کردند. همیشه کار وقتی‌که در وقت خود انجام گرفت، تأثیر میکند یا تأثیر آن افزایش پیدا میکند. همان کار را اگر گذاشتیم بیات شد، مدّتی گذشت و بعداً انجام گرفت، گاهی اثر نمیکند یا اثر کمی میکند. هنر قمی‌ها این بود که نکته را فوراً گرفتند، دشمنی را فوراً شناختند و در همان وقت اوّل به آن پاسخ دادند، وَالّا اگر بعد از آنکه آن رفتار خباثت‌آمیزِ توطئه‌آمیزِ دشمن نسبت به امام بزرگوار انجام گرفت، این دست آن دست میکردند، [میگفتند] حالا میکنیم، فردا میکنیم، یک ماه دیگر میکنیم، این حوادث بعدی اصلاً به وجود نمی‌آمد. فریضه وقت دارد، در وقت خود باید فریضه را انجام داد؛ بهترین وقت انجام فریضه هم اوّل وقت -وقت فضیلت- است. خب، بعضی اصلاً فریضه را انجام نمیدهند، [میگویند] بی‌خیال؛ بعضی انجام میدهند امّا با تأخیر؛ بعضی میگذارند وقت که گذشت انجام میدهند... کار را در وقت باید انجام داد. خب، اگر بخواهیم کار را در وقت انجام بدهیم، بایستی فریضه را بشناسیم، بدانیم چه کاری باید انجام داد تا آن را در وقت خود انجام بدهیم.۱۳۹۵/۱۰/۱۹

* جلوه نصرت الهی
هنوز مسئله‌ی مهمّ حادثه‌ی نوزدهم دی درخور تأمّل و تدقیق است؛ ابعادی در این حادثه وجود دارد که قابل بازگو کردن و درس گرفتن است؛ یکی از این ابعاد این است که حادثه‌ی نوزده [دیِ‌] قم، مظهر و نماد این آیه‌ی شریفه است: فَانتَقَمنا مِنَ الذینَ اَجرَموا وَ کانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین؛ در آیه‌ی قرآن، در سوره‌ی مبارکه‌ی روم، به تعبیر خداوند متعال نصرت مؤمنین حقّی است بر عهده‌ی خداوند؛ چند جا در قرآن کریم این تعبیر به کار رفته است - [مثل‌] عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرءان، و موارد دیگری - و یکی اینجا است که میفرماید این حقّی است بر عهده‌ی ما یعنی بر عهده‌ی ذات اقدس پروردگار عالَم که مؤمنین را نصرت بدهیم. خب، این در چه شرایطی است؟ در چه شرایطی گفته‌اند که مؤمنین نصرت پیدا میکنند؟ این در آن شرایطی است که هیچ روزنه‌ی امیدی به حسب ظاهر وجود ندارد. ملاحظه کنید همین آیات را؛ آن وقتی است که دشمنِ جبهه‌ی ایمان با قدرت ظاهری و با سرپنجه‌های قوی در مقابل مؤمنین ایستاده است؛ یک مبارزه‌ی جبهه‌ایِ عظیمی به‌وجود آمده است؛ در یک چنین شرایطی میفرماید: وَ کانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین. ۱۳۹۲/۱۰/۱۹

* فتحِ دژِ تسخیرناپذیرِ دشمن
اگر مردم قم در نوزدهم دی‌ماه سال ۱۳۵۶ قیام نمی‌کردند و آن حوادث عظیم را پی‌درپی به وجود نمی‌آوردند، احتمالًا حوادث به سمت و سوی دیگری می‌رفت؛ اما آن‌ها ابتکار به‌خرج دادند و مرد و زن و جوان و پیر و روحانی و غیر روحانی، در این حرکت سهیم شدند؛ هرچند نقطه‌ی اصلی ثقل این کار بر دوش جوانها بود؛ چون فطرت پاک و پایبند نبودن به تعلّقات مادی، جوان را راحت‌تر به وسط میدانِ انجام وظیفه می‌بَرَد. همه‌ی ملت ایران در دوران انقلاب، این منش و کار بزرگ را نشان دادند؛ یکی زودتر، یکی دیرتر؛ اما جلوتر از همه قم بود. نتیجه این شد که دژ تسخیرناپذیری که دربست در اختیار دشمنان ملت ایران و غارتگران و زورگویان و راهزنان بین‌المللی بود دژ حکومت ایران به وسیله‌ی مردم از دست آن‌ها خارج شد و مردم آن را فتح کردند. ۱۳۷۹/۱۰/۱۹

* اگر حادثه‌ی نوزده دی قم نبود...
اگر حادثه‌ی نوزده دی قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسله‌ی اربعین‌ها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمی‌آمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، ۲۲ بهمن به وجود نمی‌آمد، انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. اگر این شکسته شدن هیبت پوشالی ابرقدرتها - که با هیبتِ خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیای انسانها تصرف میکنند - مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگی مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلی، در دوران سختِ توأمان دفاع مقدس و تحریم - اینکه ملت ایران اینجور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند - ملتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگی نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملتها وارد میدان نمیشدند؛ بیداری اسلامی به وجود نمی‌آمد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۹

* شناخت ریشه تاریخی حرکتِ انقلاب
مسئله‌ی نوزدهم دی و به یاد نگهداشتن این خاطره، یک مسئله‌ی صرفاً تکراری یا برخاسته‌ی از عادت نیست؛ یک مسئله‌ی اساسی و اصولی است. همه‌ی مناسبتهای بزرگ تاریخی ما همین طور است. اولاً نسل جوان و جدید که مسئولیت جوانانِ آن روز را امروز بر دوش گرفته‌اند، ریشه‌ی تاریخی و سابقه‌ی تاریخی حرکت خودشان را با این یادآوریها میشناسند، آن را احساس میکنند؛ ثانیا قدر مجاهدتهائی که برای رسیدن ملت ایران به امروز تحمل شده است، سختیهائی که تحمل شده، خطرهائی که مردم با آن سینه به سینه مواجه شده‌اند، دانسته میشود؛ اینها بیان میشود، روشن میشود که آنچه امروز ملت ایران در اختیار دارند، یک نعمتِ آسان به دست آمده نیست؛ یک حادثه‌ی تصادفی نیست. «رو خطر کن ز کام شیر - باید گفت ز کام گرگ - بجوی». ملت ایران خطر کردند، زحمت کشیدند، جان دادند، در مقابل پلیس شقىِ جبارِ رژیم طاغوت ایستادگی کردند، کشته دادند، شهید دادند، مجروح دادند، تا توانستند این کاروان عظیمِ مصممِ بااراده را به راه بیندازند و به اینجا برسانند. ۱۳۹۱/۱۰/۱۹

* حراست از حماسه
از خود آن حماسه [نوزدهم دی] بایستی حراست کنیم و نگهبانی کنیم، چون این یکی از نقطه‌های اوج حیات ملّت ایران بود. ملّتها نقاط اوج و نقاط حضیض دارند؛ نقاط اوج را بایستی زنده نگه داشت. نقاط اوج، آنهایی هستند که زنده بودن و پای کار بودن و با اراده و عزم بودن یک ملّت را و بصیرت یک ملّت را در این مواقع حسّاس نشان میدهند؛ نوزدهم دی این جوری بود. نقطه‌ی اوج را باید زنده نگه داشت، چون هم به آیندگان روحیه میدهد، هم مایه‌ی افتخار و عزّت ملّی است. این نقطه‌های اوج در تاریخ ثبت میشود و راه آینده را برای آیندگان روشن میکند. بنابر‌این، خود این حادثه را نباید گذاشت کهنه بشود و همین طور که تا امروز بحمدالله این حادثه زنده و پُرنشاط باقی مانده، همچنان باقی بماند. ۱۳۹۹/۱۰/۱۹

* درس‌های حادثه ۱۹ دی برای امروز ما
درس امروزِ من و شما از حادثه‌ی نوزدهم دی این باشد که بدانیم باید دشمن را شناخت، شیوه و سمت‌وسوی کار دشمن را دانست و بهنگام، بوقت با هر وسیله‌ای که در اختیار من و شما هست، در مقابل او باید ایستاد. اگر این کار را کردیم، بدانید دشمنان جهانی و بین‌المللی ما - از آمریکا و انگلیس و صهیونیسم و کمپانی‌های بین‌المللی و زرسالاران بین‌المللی و دشمنان عنود- در مقابل ملّت ایران هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند. ۱۳۹۵/۱۰/۱۹

* استمرار در صراط مستقیم
جوانان قم نقش و سهم بسیار بزرگ خود را فراموش نکنند. آن روز [روز نوزدهم دی]، روز شروع بود؛ امروز، روز استمرار در صراط مستقیم است. اگر آن روز آن حرکت مهم بود، امروز هم دقّت و احتیاط برای زاویه نخوردن به صراط مستقیم و منحرف نشدن مهم است. خداوند متعال به پیغمبر و اصحاب پیغمبر فرمود: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ یعنی در این راه بمانید و استقامت کنید؛ راه را گم نکنید؛ خط را اشتباه نکنید؛ هدف را فراموش نکنید. این خطاب به ما و خطاب به همه ملت ایران است. وقتی با همان نیّت و با همان عزم، یک ملت راه خود را استمرار بخشید و از تاب و توان نیفتاد - که نمیافتد - دروازه‌های مدینه موعود الهی - مدینه سعادت - به روی مردم باز خواهد شد. بعد از پیروزی انقلاب همه همّت دشمنان انقلاب و مستکبران در این متمرکز بود که حالا که کار از دستشان دررفت، شاید بتوانند راه این راهروان را منحرف کنند؛ همچنان که در قیام مشروطه کردند. ۱۳۸۲/۱۰/۱۸

منبع:

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49369

**************

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , ,
:: برچسب‌ها: بیانات امام خامنه ای , حادثه ۱۹ دی قم , نقطه شروع , حرکتِ عمومىِ , ملّت ایران , مبدأ تاریخِ , تحولات جدید دنیا , نشانه , هویت اسلامیِ , نهضت , مردم قم , اهمیت , حادثه , قم , محور اساسی , انقلاب اسلامی , تجلیِ بصیرت , دشمن‌ شناسی , مجاهدت , درک صحیح , ایمان , بصیرت , اقدام , عمل به هنگام , جلوه , نصرت الهی , فتحِ , دژِ , دشمن , شناخت , ریشه تاریخی , حرکتِ انقلاب , حراست , حماسه , درس‌های حادثه ۱۹ دی , حادثه 19 دی , 19 دی , دی ماه , دی , استمرار , صراط مستقیم , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

دعا در گرفتاری و آسایش

حضرت امام صادق علیه السلام
منْ سَرَّهُ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فِي الشِّدَّةِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعَاءَ فِي الرَّخَاءِ

هر کس دوست دارد که در گرفتاری ها دعایش مستجاب شود، در زمان آسایش بسیار دعا کند.

«الکافی» ج ۲ ص ۴۷۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۴

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌيحْكُمُ بهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّنِيُّونَ وَ الأَحْبَارُ بِمَا استُحْفِظوا مِن كِتَبِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شهَدَاءَفَلا تَخْشوُا النَّاس وَ اخْشوْنِ وَ لا تَشترُوا بِئَايَتى ثَمَناً قَلِيلاًوَ مَن لَّمْ يحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئك هُمُ الْكَفِرُونَ‏(۴۴)

ترجمه:
۴۴ -ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود و پيامبران كه تسليم در برابر فرمان خدا بودند ، با آن ، براى يهوديان حكم مى‏كردند و ( همچنين ) علماء و دانشمندان به اين كتاب الهى كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند ، داورى مى‏نمودند ، بنابراين ( از داورى كردن بر طبق آيات الهى ) از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند كافرند .

تفسیر

ساختن تاريكي هاى جهل و نادانى .

(انا انزلنا التوراة فيها هدى و نور) .
به همين جهت پيامبران الهى كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند و بعد از نزول تورات روى كار آمدند همگى بر طبق آن براى يهود ، حكم مى‏كردند .
(يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا) .
نه تنها آنهاچنين مى‏كردند بلكه علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان و پاك آنها ، بر طبق اين كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود ، و بر آن گواه بودند داورى مى‏كردند .
(و الربانيون و الاحبار بما استحفظوا من كتاب الله و كانوا عليه شهداء) .
در اينجا روى سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه در آن عصر مى‏زيستند كرده و مى‏گويد : از مردم نترسيد و احكام واقعى خدا را بيان كنيد ، بلكه از مخالفت من بترسيد كه اگر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد .
(فلا تخشوا الناس و اخشون) .
و همچنين آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد .(و لا تشتروا باياتى ثمنا قليلا)
در حقيقت سرچشمه كتمان حق و احكام خدايا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شخصى و هر كدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوط شخصيت است ، و در جمله ‏هاى بالا به هر دو اشاره شده است .
و در پايان آيه ، حكم قاطعى در باره اينگونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مى‏كنند صادر كرده ، مى‏فرمايد : آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمى‏كنند ، كافرند .(و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون) .
روشن است عدم داورى بر طبق حكم خدا اعم از اين است كه سكوت كنند و اصلا داورى نكنند و با سكوت خود مردم را به گمراهى بيفكنند ، و يا سخن بگويند و بر خلاف حكم خدا بگويند ، اين موضوع نيز روشن است كه كفر داراى مراتب و درجات مختلفى است كه از انكار اصل وجود خداوند شروع مى‏شود و مخالفت و نافرمانى و معصيت او را نيز در بر مى‏گيرد ، زيرا ايمان كامل انسانرا به عمل بر طبق آن دعوت مى‏كند و آنها كه عمل ندارند ايمانشان كامل نيست اين آيه مسئوليت شديد دانشمندان و علماى هر امت را در برابر طوفانهاى اجتماعى و حوادثى كه در محيطشان مى‏گذرد روشن مى‏سازد ، و با بيانى قاطع آنها را به مبارزه بر ضد كجرويها و عدم ترس از هيچكس دعوت مى‏نمايد .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

In order to shed light on the Truth, Imam Hussein (a.s.) took with him to the battlefields his loved ones

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۴ , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , تورات , نازل , هدایت , نور , پیامبران , تسلیم , فرمان خدا , یهودیان , حکم , علما , دانشمندان , کتاب الهی , گواه , داوری , آیات الهی , مردم , ترس , بهای ناچیز , آیات خدا , آیات الهی , احکام , حکم , کافر , دعا در گرفتاری و آسایش , دعا , گرفتاری , آسایش , حضرت امام صادق علیه السلام , حضرت , امام صادق علیه السلام , مستجاب , استجابت , استجابت دعا , شهید عباس فراهانی , شهید فراهانی , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تاکید بر مراقبه

مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی (رضوان الله تعالی علیه) میفرمود؛
می‌گویند خداوندداستان ابلیس را تعریف کردتا بدانی که نمی‌شود:
به عبادتت، به تقربت،به جایگاهت اطمینان کنی؛
خدا هیچ تعهدی برای آن‌که تو همان که هستی بمانی،
نداده است؛
شاید به همین دلیل است که سفارش شده
وقتی حال خوبی داری،
عاقبت به خیری‌ات را بطلبی.

#اللهم_الجعل_عواقب_امورنا_خیرا

نکته:

وقدیمی ها چه حکیمانه دعا می کردند،
عاقبتت بخیر...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

السلام علیکِ یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها

مِن دُعائِها:
«اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک قُوَّةً فی عبادَتِک وَتبَصُّرا فی کتابِک وَفَهْما فی حُکمِک، اَللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ وَالِ محَمَّدٍ وَلاتجْعَلِ الْقُرْانَ بِنا ماحِلاً وَالصِّراطَ زائِلاً وَمحَمَّدا صلَی اللّهُ عَلَیهِ وَالِهِ عَنّا مُوَلِّیا»

یکی از دعاهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) این بود:

«بارالها! نیرومندی در بندگی ات و بینش روشن در کتابت و فهم و درک احکامت را از تو خواستارم. خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و قرآن را دور از دسترس ما و پل صراط را لغزشگاه ما و محمد را رویگردان از ما قرار مده.»

بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴٠۳ ق، ج ۸۷، ص ۳۳۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امام ڪاظـم (علیه‌السلام) :

دنیا به آب ‌دریا می‌ماند ڪه هرچه تشنه از آن بنوشد تشـنه تر می‌شود تا سرانجام او را می‌ڪُشد.

 میزان الحڪمه ج ۴ ص ۱۳۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۳

وَ كَيْف يحَكِّمُونَك وَ عِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِك وَ مَا أُولَئك بِالْمُؤْمِنِينَ‏(۴۳)

ترجمه:
۴۳ -آنها چگونه تو را به داورى مى‏طلبند در حالى كه تورات نزد ايشان است و در آن حكم خدا هست ( وانگهى ) پس از داورى خواستن از حكم تو روى مى‏گردانند ، و آنها مؤمن نيستند .

تفسیر
اين آيه بحث در باره يهود را در مورد داورى خواستن از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مى‏كند و از روى تعجب مى‏گويد : چگونه اينها ترا به داورى مى‏طلبند در حالى كه تورات نزد آنها است و حكم خدا در آن آمده است .
(و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم الله ) .
بايد دانست كه حكم مزبور يعنى ( حكم سنگسار كردن زن و مردى كه زناى محصنه كرده ‏اند ) در تورات كنونى در فصل بيست و دوم از سفر تثنيه آمده است .
تعجب از اين است كه آنها تورات را يك كتاب منسوخ نمى‏دانند ، و آئين اسلام را باطل مى‏شمرند با اين حال چون احكام تورات موافق اميالشان نيست آن را رها كرده و به سراغ حكمى مى‏روند كه از نظر اصولى با آن موافق نيستند .
و از آن عجبتر اينكه بعد از انتخاب تو براى داورى ، حكم تو را كه موافق حكم تورات است چون بر خلاف ميل آنها است نمى‏پذيرند .
(ثم يتولون من بعد ذلك ) .
حقيقت اين است كه آنها اصولا ايمان ندارند و گر نه با احكام خدا چنين بازى نمى‏كردند .(و ما اولئك بالمؤمنين) .
ممكن است ايراد شود كه چگونه آيه فوق مى‏گويد : حكم خدا در تورات ذكر شده است در حالى كه ما با الهام گرفتن از آيات قرآن و اسناد تاريخى تورات را تحريف يافته مى‏دانيم و همين تورات تحريف يافته در زمان پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) بوده است ؟
ولى بايد توجه داشت كه اولا - ما تمام تورات را تحريف يافته نمى‏دانيم بلكه قسمتى از آن را مطابق واقع مى‏دانيم و اتفاقا حكم فوق از اين احكام تحريف نايافته مى‏باشد ثانيا - تورات هر چه بوده نزد يهوديان يك كتاب آسمانى و تحريف نايافته محسوب مى‏شده با اين حال آيا جاى تعجب نيست كه آنها به آن عمل نكنند ؟ ! .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

دوران دفاع مقدس

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴۳ , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , داورى , تورات , حكم خدا , مؤمن , امام کاظم علیه السلام , دنیا , آب دریا , تشنه , میزان الحکمه , بارالها , نیرومندی , بندگی , بینش روشن , کتاب خدا , قرآن کریم , فهم , درک , احکام , پل صراط , لغزشگاه , پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم , رویگردان , السلام علیکِ یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها , مراقبه , عاقبت به خیری , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲ ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 19 دی 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲

يَأَيُّهَا الرَّسولُ لا يحْزُنك الَّذِينَ يُسرِعُونَ فى الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا ءَامَنَّا بِأَفْوَهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُواسمَّاعُونَ لِلْكذِبِ سمَّاعُونَ لِقَوْمٍ ءَاخَرِينَ لَمْ يَأْتُوك يحَرِّفُونَ الْكلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِك لَهُ مِنَ اللَّهِ شيْئاًأُولَئك الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطهِّرَ قُلُوبَهُمْ لهَُمْ فى الدُّنْيَا خِزْىٌوَ لَهُمْ فى الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏(۴۱) سمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكالُونَ لِلسحْتِ فَإِن جَاءُوك فَاحْكُم بَيْنهُمْ أَوْ أَعْرِض عَنهُمْ وَ إِن تُعْرِض عَنْهُمْ فَلَن يَضرُّوك شيْئاًوَ إِنْ حَكَمْت فَاحْكُم بَيْنهُم بِالْقِسطِ إِنَّ اللَّهَ يحِب الْمُقْسِطِينَ‏(۴۲)

ترجمه:
۴۱ -اى فرستاده ( خدا ) آنها كه با زبان مى‏گويند ايمان آورده‏ ايم و قلب آنها ايمان نياورده و در مسير كفر بر يكديگر سبقت مى‏جويند تو را اندوهگين نكنند و ( همچنين ) از يهوديان ( كه اين راه را مى‏پيمايند ) آنها زياد به سخنان تو گوش مى‏دهند تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند ، آنها جاسوسان جمعيت ديگرى هستند كه خود آنها نزد تونيامده ‏اند ، آنها سخنان را از محل خود تحريف مى‏كنند ، و مى‏گويند اگر اين را ( كه ما مى‏خواهيم ) به شما دادند ( و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد ) بپذيريد و الا دورى كنيد ( و عمل ننمائيد ) و كسى را كه خدا ( بر اثر گناهان پى در پى ) بخواهد مجازات كند قادر به دفاع از او نيستى ، آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند ، در دنيا رسوائى و در آخرت مجازات بزرگ نصيب آنان خواهد شد .
۴۲ -آنها بسيار به سخنان تو گوش مى‏دهند تا آنرا تكذيب كنند ، مال حرام فراوان مى‏خورند اگر نزد تو آمدند در ميان آنان داورى كن يا ( اگر صلاح بود ) آنها را بحال خود واگذار و اگر از آنها صرف نظر كنى به تو زيان نمى‏رسانند و اگر ميان آنها داورى كنى با عدالت داورى كن كه خدا عادلان را دوست دارد.

شان نزول
در شان نزول اين آيه ، روايات متعددى وارد شده كه از همه روشنتر ، روايتى است كه از امام باقر (عليه‏ السلام‏) در اين زمينه نقل گرديده كه خلاصه ‏اش چنين است : يكى از اشراف يهود خيبر كه داراى همسر بود ، با زن شوهردارى كه او هم از خانواده ‏هاى سرشناس خيبر محسوب مى‏شد عمل منافى عفت انجام داد ، يهوديان از اجراى حكم تورات ( سنگسار كردن ) در مورد آنها ناراحت بودند ، و به دنبال راه حلى مى‏گشتند كه آن دو را از حكم مزبور معاف سازد در عين حال پاى‏بند بودن خود را به احكام الهى نشان دهند ، اين بود كه به هم مسلكان خود در مدينه پيغام فرستادند كه حكم اين حادثه را از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) بپرسند ( تا اگر در اسلام حكم سبكترى بود آن را انتخاب كنند و در غير اين صورت آنرا نيز بدست فراموشى بسپارند و شايد از اين طريق مى‏خواستند توجه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) را نيز به خود جلب كنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمايند ) به همين جهت جمعى از بزرگان يهود مدينه به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شتافتند ، پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود : آيا هر چه حكم كنم مى‏پذيريد ؟ آنها گفتند : بخاطر همين نزد تو آمده ‏ايم ! در اين موقع حكم سنگباران كردن كسانى كه مرتكب زناى محصنه مى‏شوند نازل گرديد ولى آنها از پذيرفتن اين حكم ( به عذر اينكه در مذهب آنها چنين حكمى نيامده شانه خالى كردند ! ) پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اضافه كرد ، اين همان حكمى است كه در تورات شما نيز آمده آيا موافقيد كه يكى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل كرد بپذيريد ، گفتند : آرى .
پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گفت : ابن صوريا كه در فدك زندگى مى‏كند چگونه عالمى است ؟ گفتند : او از همه يهود به تورات آشناتر است ، به دنبال او فرستادند و هنگامى كه نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم‏) آمد به او فرمود : ترا به خداوند يكتائى كه تورات را بر موسى (عليه‏السلام‏) نازل كرد و دريا را براى نجات شما شكافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود و در بيابان شما را از مواهب خود بهره ‏مند ساخت سوگند مى‏دهم بگو آيا حكم سنگباران كردن در چنين موردى در تورات بر شما نازل شده است يا نه ؟ او در پاسخ گفت : سوگندى به من دادى كه ناچارم بگويم آرى چنين حكمى در تورات آمده است .
پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گفت : چرا از اجراى اين حكم سرپيچى مى‏كنيد ؟ او در جواب گفت : حقيقت اين است كه ما در گذشته اين حد را در باره افراد عادى اجرا مى‏كرديم ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خود دارى مى‏نموديم ، اين بود كه گناه مزبور در طبقات مرفه جامعه ما رواج يافت تا اينكه پسر عموى يكى از رؤساى ما مرتكب اين عمل زشت شد ، و طبق معمول از مجازات او صرفنظر كردند ، در همين اثنا يك فرد عادى مرتكب اين كار گرديد ، هنگامى كه مى‏خواستند او را سنگباران كنند ، خويشان او اعتراض كردند و گفتند : اگر بنا هست اين حكم اجرا بشود بايد در مورد هر دو اجرا بشود به همين جهت ما نشستيم و قانونى سبكتر از قانون سنگسار كردن تصويب نموديم و آن اين بود كه به هر يك چهل تازيانه بزنيم و روى آنها را سياه كرده و وارونه سوار مركب كنيم و در كوچه و بازار بگردانيم ! در اين هنگام پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد كه آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار كنند .
و فرمود : خدايا من نخستين كسى هستم كه حكم ترا زنده نمودم بعد از
آنكه يهود آن را از بين بردند .
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و جريان مزبور را به طور فشرده بيان كرد .

تفسیر
داورى ميان دوست و دشمن
از اين آيه و چند آيه بعد از آن استفاده مى‏شود كه قضات اسلام حق دارند با شرايط خاصى در باره جرائم و جنايات غير مسلمانان نيز قضاوت كنند كه شرح آن طى اين آيات بيان خواهد شد .
آيه فوق با خطاب يا ايها الرسول ( اى فرستاده ! ) آغاز شده اين تعبير تنها در دو جاى قرآن ديده مى‏شوديكى در اينجا و ديگرى در آيه 67 همين سوره كه مساله ولايت و خلافت مطرح است مى‏باشد ، گويا به خاطر اهميت موضوع و ترس و واهمه‏ اى كه از دشمن در كار بوده مى‏خواهد حس مسئوليت را در پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بيشتر تحريك كند و اراده او را تقويت نمايد كه تو صاحب رسالتى آنهم رسالتى از طرف ما ، بنابراين بايد در بيان حكم استقامت بخرج دهى .
سپس به دلدارى پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به عنوان مقدمه ‏اى براى حكم بعد پرداخته و مى‏فرمايد : آنها كه با زبان ، مدعى ايمانند و قلب آنها هرگز ايمان نياورده و در كفربر يكديگر سبقت مى‏جويند هرگز نبايد مايه اندوه تو شوند ( زيرا اين وضع تازگى ندارد) .
(لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم) .
بعضى معتقدند تعبير يسارعون فى الكفر با تعبير يسارعون الى الكفر تفاوت دارد زيرا جمله اول در باره كسانى گفته مى‏شود كه كافرند و در درون كفر غوطه ‏ور ، و براى رسيدن به مرحله نهائى كفر بر يكديگر سبقت مى‏جويند ، ولى جمله دوم در باره كسانى گفته ميشود كه در خارج از محدوده كفر به سوى آن در حركتند و بر يكديگر سبقت ميگيرند .
بعد از ذكر كارشكنى‏ هاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و يهود پرداخته و ميگويد : همچنين كسانى كه از يهود نيز اين مسير را مى‏پيمايند نبايد مايه اندوه تو شوند ( و من الذين هادوا) .
بعد اشاره به پاره ‏اى از اعمال نفاق‏ آلود آنان كرده ، مى ‏گويد : آنها زياد به سخنان تو گوش ميدهند اما اين گوش دادن براى درك اطاعت نيست بلكه براى اين است كه دستاويزى براى تكذيب و افترا بر تو پيدا كنند ( سماعون للكذب) .
اين جمله تفسير ديگرى نيز دارد ، آنها به دروغهاى پيشوايان خود فراوان گوش ميدهند .
ولى حاضر به پذيرش سخن حق نيستند .
صفت ديگر آنها اين است كه نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر ميشوند بلكه در عين حال جاسوسهاى ديگران كه نزد تو نيامده ‏اند نيز ميباشند .
(سماعون لقوم آخرين لم ياتوك) .
و به تفسير ديگر آنها گوش بر فرمان جمعيت خودشان دارند و دستورشان اين است كه اگر از تو حكمى موافق ميل خود بشنوند بپذيرند و اگر بر خلاف ميلشان بود مخالفت كنند ، بنا بر اين اينها مطيع و شنواى فرمان بزرگان خود هستند نه فرمان تو ، در چنين حالى مخالفت آنها نبايد مايه اندوه تو گردد.
زيرا از آغاز به قصد پذيرش حق نزد تو نيامدند.
ديگر از صفات آنها اين است كه سخنان خدا را تحريف مى‏كنند ( خواه تحريف لفظى و يا تحريف معنوى ) هر حكمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خود تشخيص دهند آن را توجيه و تفسير و يا بكلى رد مى‏كنند .
(يحرفون الكلم من بعد مواضعه) .
عجبتر اينكه آنها پيش از آنكه نزد تو بيايند تصميم خود را گرفته ‏اند ، بزرگان آنها به آنان دستور داده ‏اند كه اگر محمد حكمى موافق خواست ما گفت بپذيريد و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى كنيد .
(يقولون ان اوتيتم هذا فخذوه و ان لم تؤتوه فاحذروا ) .
اينها چنان در گمراهى فرو رفته ‏اند و افكارشان بقدرى متحجر شده كه بدون هر گونه انديشه و مطالعه آنچه را كه بر خلاف مطالب تحريف شده آنان باشد رد ميكنند ، و به اين ترتيب اميدى به هدايت آنها نيست ، و خدا ميخواهد به اين وسيله آنها را مجازات كرده و رسوا كند و كسى كه خدا اراده مجازات و رسوائى او را كرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نيستى .
(و من يرد الله فتنته فلن تملك له من الله شيئا) .
آنها بقدرى آلوده ‏اند كه قابل شستشو نمى‏باشند بهمين دليل آنها كسانى هستند كه خدا نمى‏خواهد قلب آنها را شستشو دهد .
(اولئك الذين لم يرد الله ان يطهر قلوبهم) .
زيرا كار خدا هميشه آميخته با حكمت است و آنها كه با اراده و خواست خود يك عمر كجروى كرده ‏اند و به نفاق و دروغ و مخالفت با حق و حقيقت و تحريف قوانين الهى آلوده بوده‏ اند ، بازگشت آنها عادتا ممكن نيست ، و در پايان آيه ميفرمايد : آنها هم در اين دنيا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت كيفر عظيمى خواهند داشت .
(لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم) .

در آيه دوم بار ديگر قرآن تاكيد مى‏كند كه آنها گوش شنوا براى شنيدن سخنان تو و تكذيب آن دارند ( و يا گوش شنوائى براى شنيدن دروغهاى بزرگانشان دارند ) .
(سماعون للكذب) .
اين جمله به عنوان تاكيد و اثبات اين صفت زشت براى آنها تكرار شده است .
علاوه بر اين آنها زياد اموال حرام و ناحق و رشوه مى‏خورند .(اكالون للسحت) .
سپس به پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اختيار مى‏دهد كه هر گاه اين گونه اشخاص براى داورى به او مراجعه كردند مى‏تواند در ميان آنها داورى به احكام اسلام كند و مى‏تواند از آنها روى گرداند .
(فان جاؤك فاحكم بينهم او اعرض عنهم) .
البته منظور اين نيست كه پيغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم‏) تمايلات شخصى را در انتخاب يكى از اين دو راه دخالت دهد بلكه منظور اين است شرائط و اوضاع را در نظر بگيرد اگر مصلحت بود دخالت و حكم كند و اگر مصلحت نبود صرفنظر نمايد .
و براى تقويت روح پيغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اضافه مى‏كند اگر صلاح بود كه از آنها روى بگردانى هيچ زيانى نمى‏توانند بتو برسانند .
(و ان تعرض عنهم فلن يضروك شيئا) .
و اگر خواستى در ميان آنها داورى كنى حتما بايد اصول عدالت را رعايت نمائى زيرا خداوند افراد دادگرو عدالت پيشه را دوست دارد .
(و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين ) در اينكه اين حكم يعنى تخيير حكومت اسلامى ميان داورى كردن به احكام اسلام در باره غير مسلمانان و يا صرفنظر كردن از داورى ، نسخ شده و يا به قوت خود باقى است در ميان مفسران گفتگو است .
بعضى معتقدند كه در محيط حكومت اسلامى هر كس زندگى مى‏كند ، خواه مسلمان باشد يا غير مسلمان از نظر حقوقى و جزائى مشمول مقررات اسلام هست ، بنابراين حكم آيه فوق يا نسخ شده و يا مخصوص به غير كفار ذمى است ( يعنى كفارى كه به عنوان يك اقليت در كشور اسلامى زندگى ندارند بلكه با مسلمانان پيمانهائى برقرار ساخته و با آنان رفت و آمد دارند ) .
ولى بعضى ديگر معتقدند كه حكومت اسلامى هم اكنون نيز در باره غير مسلمانان اين اختيار را دارد كه شرائط و اوضاع را در نظر گرفته چنانچه مصلحت ببيند طبق احكام اسلام در باره آنها رفتار كند و يا آنها را به قوانين خودشان رها سازد ( تحقيق و توضيح بيشتر در باره اين حكم را در بحث قضاء در كتب فقهى بخوانيد)

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

دوران دفاع مقدس

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۱تا۴۲ , تفسیر سوره مبارکه مائده , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , تفسیر , فرستاده خدا , زبان , ایمان , قلب , کفر , سبقت , اندوهگین , یهودیان , سخنان , وش دادن , دستاویز , تکذیب , جاسوسان , تحریف , داوری , خدا , گناهان , مجازات , دفاع , دل پاک , رسوائی , آخرت , مجازات بزرگ , نصیب , مال حرام , حرام خواری , صلاح , صرف نظر , زیان , عدالت , عادلان , امام باقر علیه السلام , اشراف یهود , همسر , زن شوهردار , عمل منافی عفت , یهودیان , حکم تورات , سنگسار , تورات , حکم , ناراحت , راه حل , معاف , احکام الهی , هم مسلک , پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم , پرسش , اسلام , فراموشی , دوست , مسلمانان , یهود , مدینه , سنگباران , زنای محصنه , ابن صوريا , فدک , عالم , حضرت موسی علیه السلام , دریا , نجات , دشمن , فرعون , غرق , بیابان , مواهب الهی , ثروتمندان , اشراف , گناه , طبقات مرفه , رواج گناه , تازیانه , وارونه , اسب , کوچه و بازار , مسجد , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امیرالمومنین (عليه السّلام):

ما اتَّقى أحَدٌ إلاّ سَهَّلَ اللّه ُ مَخرَجَهُ.

هيچ كس پرهيزكارى پيشه نكرد، مگر اين كه خدا راه بیرون رفتن از سختى ها و مشکلات زندگی را برايش آسان كرد.

غرر الحكم ح9565

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۳۸تا۴۰

وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقْطعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءَ بِمَا كَسبَا نَكَلاً مِّنَ اللَّهِوَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏(۳۸) فَمَن تَاب مِن بَعْدِ ظلْمِهِ وَ أَصلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوب عَلَيْهِإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏(۳۹) أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الأَرْضِ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُوَ اللَّهُ عَلى كلّ‏ِ شىْ‏ءٍ قَدِيرٌ(۴۰)

ترجمه:
۳۸ -دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملى كه انجام داده‏ اند به عنوان يك مجازات الهى قطع كنيد ، و خداوند توانا و حكيم است .
۳۹ -اما آن كس كه پس از ستم كردن ، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را مى‏پذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .
۴۰ -آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك و حكمران آسمانها و زمين است ؟ هر كس را بخواهد ( و شايسته ببيند ) مجازات مى‏كند و هر كس را بخواهد ( و شايسته بداند ) مى‏بخشد و خداوند بر هر چيزى قادر است .

تفسیر

مجازات دزدان

در چند آيه قبل احكام محارب يعنى كسى كه با تهديد به اسلحه آشكارا متعرض جان و مال و نواميس مردم مى‏شود بيان شد ، در اين آيات ، به همين تناسب ، حكم دزد يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى‏برد بيان گرديده است : نخست مى‏فرمايد : دست مرد و زن سارق را قطع كنيد .
(و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما) .
در اينجا مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده در حالى كه در آيه حد زنا كار ، زن زانیه بر مرد زانى مقدم ذكر شده است ، اين تفاوت شايد به خاطر آن باشد كه در مورد دزدى عامل اصلى بيشتر مردانند و در مورد ارتكاب زنا عامل و محرك مهمتر زنان بى‏بند و بار !
سپس مى‏گويد : اين كيفرى است در برابر اعمالى كه انجام داده ‏اند و و مجازاتى است از طرف خداوند .
(جزاء بما كسبا نكالا من الله) .
در حقيقت در اين جمله اشاره به آن است كه اولا - اين كيفر نتيجه كار خودشان است و چيزى است كه براى خود خريده‏ اند و ثانيا - هدف از آن پيشگيرى و بازگشت به حق و عدالت است ( زيرا نكال به معنى مجازاتى است كه به منظور پيشگيرى و ترك گناه انجام مى‏شود - اين كلمه در اصل به معنى لجام و افسار است و سپس به هر كارى كه جلوگيرى از انحراف كند گفته شده است ) و در پايان آيه براى رفع اين توهم كه مجازات مزبور عادلانه
نيست مى‏فرمايد : خداوند هم توانا و قدرتمند است ، بنابراين دليلى ندارد كه از كسى انتقام بگيرد و هم حكيم است بنا بر اين دليلى ندارد كه كسى را بى‏حساب مجازات كند ( و الله عزيز حكيم) .
در آيه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده و مى‏فرمايد : كسى كه بعد از اين ستم توبه كند و در مقام اصلاح و جبران برآيد خداوند او را خواهد بخشيد زيرا خداوند آمرزنده مهربان است .
(فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم) .
آيا به وسيله توبه تنها گناه او بخشوده مى‏شود و يا اينكه حد سرقت ( بريدن دست ) نيز ساقط خواهد شد ؟ معروف در ميان فقهاى ما اين است كه : اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه كند حد سرقت نيز از او برداشته مى‏شود ، ولى هنگامى كه از طريق دو شاهد عادل ، جرم او ثابت شد با توبه از بين نمى‏رود .
در حقيقت توبه حقيقى كه در آيه به آن اشاره شده آن است كه قبل از ثبوت حكم در محكمه انجام گيرد ، و گرنه هر سارقى هنگامى كه خود را در معرض مجازات ديد اظهار توبه خواهد نمود و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند و به تعبير ديگر توبه اختيارى آن است كه قبل از ثبوت جرم در دادگاه انجام گيرد ، و گرنه توبه اضطرارى همانند توبه ‏اى كه به هنگام مشاهده عذاب الهى و يا آثار مرگ صورت مى‏گيرد ارزشى ندارد ، و به دنبال حكم توبه سارقان روى سخن را به پيامبر بزرگ اسلام كرده ، مى‏فرمايد : آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك آسمان و زمين است و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف مى‏كند ، هر كس را كه شايسته مجازات بداند مجازات ، و هر كس را كه شايسته بخشش ببيند مى‏بخشد و او بر هر چيز توانا است .
(ا لم تعلم ان الله له ملك السموات و الارض يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء و الله على كل شى قدير) .

شرائط مجازات سارق

قرآن در اين حكم همانند سائر احكام ريشه مطلب را بيان كرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است ، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى‏شود اين است كه اجراى اين حد اسلامى ( بريدن دست ) شرائط زيادى دارد كه بدون آن اقدام به اين كار جائز نيست از جمله اينكه :
۱ -متاعى كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد .
۲-از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيب‏هاى داخلى سرقت شود .
۳ -در قحط سالى كه مردم گرسنه‏ اند و راه به جائى ندارند نباشد .
۴ -سارق عاقل و بالغ باشد ، و در حال اختيار دست به اين كار بزند .
۵-سرقت پدر از مال فرزند ، يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد .
۶-سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حكم استثناء كرده ‏اند .
۷ -كليه مواردى كه احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد كه مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه كرده است از اين حكم مستثنى است .
و پاره‏اى از شرائط ديگر كه شرح آن در كتب فقهى آمده است .
اشتباه نشود منظور از ذكر شرائط بالا اين نيست كه سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است ، بلكه منظور اين است كه اجراى حد مزبور ، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شكل به هر صورت ، و به هر اندازه و هر كيفيت در اسلام حرام است .

اندازه قطع دست سارق :

معروف در ميان فقهاى ما با استفاده از روايات اهل بيت (عليهم‏السلام‏) اين است
كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى‏شود ، نه بيشتر ، اگر چه فقهاى اهل تسنن بيش از آن گفته ‏اند .

آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است؟

بارها اين ايراد از طرف مخالفان اسلام و يا پاره ‏اى از مسلمانان كم اطلاع شده است كه اين مجازات اسلامى بسيار شديد به نظر مى‏رسد و اگر بنا بشود اين حكم در دنياى امروز عمل شود بايد بسيارى از دستها را ببرند ، به علاوه اجراى اين حكم سبب مى‏شود كه يك نفر گذشته از اينكه عضو حساسى از بدن خود را از دست دهد تا پايان عمرانگشت ‏نما باشد .
در پاسخ اين ايراد بايد به اين حقيقت توجه داشت كه : اولا - همانطور كه در شرائط اين حكم گفتيم هر سارقى مشمول آن نخواهد شد بلكه تنها يك دسته از سارقان خطرناك هستند كه رسما مشمول آن مى‏شوند .
ثانيا - با توجه به اينكه راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد اين موضوع باز هم تقليل پيدا مى‏كند .
ثالثا - بسيارى از ايرادهائى كه افراد كم اطلاع بر قوانين اسلام مى‏كنند به خاطر آن است كه يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى‏دهند ، يعنى به عبارت ديگر آن حكم را در يك جامعه صددرصد غير اسلامى فرض مى‏كنند ، ولى اگر توجه داشته باشيم كه اسلام تنها اين يك حكم نيست بلكه مجموعه احكامى است كه پياده شدن آن در يك اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى ، و مبارزه با فقر ، و تعليم و تربيت صحيح ، و آموزش و پرورش كافى ، آگاهى و بيدارى و تقوا مى‏گردد ، روشن مى‏شود كه مشمولان اين حكم چه اندازه كم خواهند بود اشتباه نشود ، منظور اين نيست كه در جوامع امروز اين حكم نبايد اجراء شود بلكه منظور اين است كه هنگام داورى و قضاوت بايد تمام اين جوانب را در نظر گرفت .
خلاصه حكومت اسلامى موظف است كه براى تمام افراد ملت خود نيازمنديهاى اولى زندگى را فراهم سازد ، و به آنها آموزش لازم دهد ، و از نظر اخلاقى نيز تربيت كند ، بديهى است در چنان محيطى افراد متخلف بسيار كم خواهند شد .
رابعا - اگر ملاحظه مى‏كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى‏شود و لذا در محيط هائى كه اين حكم اسلامى اجراء مى‏گردد ( مانند محيط عربستان سعودى كه تا سالهاى اخير اين حكم در آن اجراء مى‏شد ) امنيت فوق ‏العاده‏اى از نظر مالى در همه جا حكمفرما بود .
بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خودچمدانها يا كيفهاى پول را در كوچه و خيابانهاى حجاز ديده ‏اند كه هيچكس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اينكه مامورين اداره جمع ‏آورى گمشده ‏ها بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد و نشانه دهد و بگيرد .
غالب مغازه ‏ها در شبها در و پيكرى ندارند و در عين حال كسى هم دست به سرقت نمى‏زند .
جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى‏شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد .
آيا بريدن چند دست خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏شود ؟
آیا اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آنهمه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده ندارد ، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است .
اتفاقا همين سؤال - به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى‏آيد - از عالم بزرگ اسلام ، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى ، در حدود يكهزار سال قبل شد ، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد : يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار ؟ يعنى : دستى كه ديه آن پانصد دينار است .
چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى‏شود ؟ سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود : عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارى يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد .
و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد ، فلسفه حكم خدا را بدان .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

دوران دفاع مقدس

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۳۸تا۴۰ , تفسیر سوره مبارکه مائده , مرد دزد , زن دزد , مرد , زن , قطع دست , قطع دست دزد , مجازات , مجازات الهی , خداوند , توانا , حکیم , ستم , توبه , جبران , آمرزنده , مهربان , مالک , حکمران , آسمان , آسمانها , زمین , شایسته , بخشش , قادر , امیرالمومنین (عليه السّلام) , پرهیزکاری , سختی , مشکلات , زندگی , مشکلات زندگی , آسان , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه آیات ۳۳تا۳۴

۳۳ إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ ۳۴ إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

ترجمه
۳۳ ـ كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ بر مى خيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مى كنند، (و به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند،) فقط اين است كه اعدام شوند; يا به دار آويخته گردند; يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر، بريده شود; و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوائى آنها در دنياست; و در آخرت، مجازات عظيمى دارند. ۳۴ ـ مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند; پس بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد;) خداوند آمرزنده و مهربان است.

شان نزول
در شأن نزول اين آيه، چنين نقل كرده اند كه: جمعى از مشركان خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده مسلمان شدند، اما آب و هواى «مدينه» به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بيمار شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى بهبودى آنها دستور داد به خارج «مدينه» در نقطه خوش آب و هوائى از صحرا كه شتران زكات را در آنجا به چَرا مى بردند، بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آنجا از شير تازه شتران به حدّ كافى استفاده كنند، آنها چنين كردند و بهبودى يافتند، اما به جاى تشكر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) چوپان هاى مسلمان را دست و پا بريده، چشمان آنها را از بين بردند، سپس دست به كشتار آنها زدند، شتران زكات را غارت كرده و از اسلام بيرون رفتند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد آنها را دستگير كردند و همان كارى كه با چوپان ها انجام داده بودند، به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت، يعنى چشم آنها را كور كردند، دست و پاى آنها را بريدند و كشتند تا ديگران عبرت بگيرند و مرتكب اين اعمال ضد انسانى نشوند، آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.

تفسیر
اين آيه در حقيقت بحثى را كه در مورد قتل نفس در آيات سابق بيان شد، تكميل مى كند و جزاى افراد متجاوزى كه اسلحه بر روى مسلمانان مى كشند و با تهديد به مرگ و حتى كشتن، اموالشان را به غارت مى برند، با شدت هر چه تمام تر بيان مى نمايد، مى فرمايد: «كيفر كسانى كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مى خيزند، و در روى زمين دست به فساد مى زنند، اين است كه كشته شوند، يا به دار آويخته شوند، يا اين كه دست و پاى آنها به طور مخالف (دست راست با پاى چپ) بريده شود و يا اين كه از زمينى كه در آن زندگى دارند تبعيد گردند» (إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَساداً أَنْ يُـقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الأَرْضِ). چنان كه ملاحظه شد، كيفر كسانى كه با خدا و رسول او به محاربه بر مى خيزند، يا در زمين فساد به راه مى اندازند چهار گونه است: قتل، به دار آويختن، بريدن دست و پا به طور مخالف و تبعيد. با توجه به اين بيان توضيح ذيل براى رفع ابهام لازم به نظر مى رسد: منظور از «محاربه با خدا و پيامبر» آن چنان كه در احاديث اهل بيت(عليهم السلام)وارد شده و شأن نزول آيه نيز كم و بيش به آن گواهى مى دهد اين است كه: كسى با تهديد به وسيله اسلحه به جان يا مال مردم تجاوز كند، اعم از اين كه به صورت دزدان گردنه ها در بيرون شهرها چنين كارى كند و يا در داخل شهر. بنابراين، افراد چاقوكشى كه به جان و مال و نواميس مردم حمله مى كنند نيز مشمول آن هستند. جالب توجه است كه: محاربه و ستيز با بندگان خدا در اين آيه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و اين، تأكيد فوق العاده اسلام درباره حقوق انسان ها و رعايت امنيت آنان را ثابت مى كند. و منظور از «قطع دست و پا» طبق آنچه در كتب فقهى اشاره شده، همان مقدارى است كه در مورد سرقت بيان گرديده، يعنى تنها بريدن چهار انگشت از دست يا پا مى باشد اما آيا مجازات هاى چهارگانه فوق، جنبه تخييرى دارد، يعنى حكومت اسلامى هر كدام از آنها را درباره هر كسى صلاح ببيند اجراء مى كند، و يا متناسب با چگونگىِ جرم و جنايتى است كه از آنها سر زده است؟ يعنى اگر افراد محارب دست به كشتن انسان هاى بى گناهى زده اند، مجازات قتل براى آنها انتخاب مى شود. اگر اموال مردم را با تهديد به اسلحه برده اند، انگشتان دست و پاى آنها قطع مى شود. اگر، هم دست به آدم كشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى شوند و جسد آنها براى عبرتِ مردم، مدتى به دار آويخته مى شود. و اگر تنها اسلحه به روى مردم كشيده اند بدون اين كه خونى ريخته شود و يا سرقتى انجام گيرد، به شهر ديگرى تبعيد خواهند شد؟ شك نيست كه معنى دوم، به حقيقت نزديك تر است، و اين مضمون در چند حديث كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام)نقل شده، به چشم مى خورد درست است كه در پاره اى از احاديث اشاره به مخيّر بودن حكومت اسلامى در اين زمينه شده است ولى، با توجه به احاديث سابق منظور از تخيير، اين نيست كه: حكومت اسلامى پيش خود يكى از اين چهار مجازات را انتخاب نمايد و چگونگى جنايت را در نظر نگيرد; زيرا بسيار بعيد به نظر مى رسد كه مسأله كشتن و به دار آويختن، هم رديف تبعيد بوده باشد، و همه در يك سطح. اتفاقاً در بسيارى از قوانين جنائى و جزائى دنياى امروز نيز، اين مطلب به وضوح ديده مى شود كه براى يك نوع جنايت چند مجازات را در نظر مى گيرند، مثلاً در پاره اى از جرائم، در قانون مجازات مجرم، حبس از سه سال تا 10 سال تعيين شده، و دست قاضى را در اين باره باز گذاشته اند، مفهوم آن اين نيست كه قاضى مطابق ميل خود سال هاى زندان را تعيين نمايد، بلكه، منظور اين است: چگونگى وقوع مجازات را كه گاهى با «جهات مخفّفه» و گاهى با «جهات مشدّده» همراه است در نظر بگيرد و كيفر مناسبى انتخاب نمايد. در اين قانون مهم اسلامى كه درباره محاربان وارد شده، چون نحوه اين جرم و جنايت بسيار متفاوت است و همه محاربان مسلماً يكسان عمل نمى كنند و يكسان نيستند، طرز مجازات آنها نيز متفاوت ذكر شده است.

ناگفته پيدا است شدّتِ عمل فوق العاده اى كه اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براى حفظِ خون هاى بى گناهان و جلوگيرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، زورمند، جانى، چاقوكش و آدمكش، به جان و مال و نواميسِ مردم بى گناه است در پايان آيه مى فرمايد: «اين مجازات و رسوائى آنها در دنيا است و تنها به اين مجازات قناعت نخواهد شد، بلكه در آخرت نيز كيفر سخت و عظيمى خواهند داشت» (ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ). از اين جمله استفاده مى شود كه: حتى اجراى حدود و مجازات هاى اسلامى مانع از كيفرهاى آخرت نخواهد گرديد.
سپس براى اين كه راه بازگشت را حتى بر روى اين گونه جانيان خطرناك نبندد و در صورتى كه در صدد اصلاح بر آيند، راه جبران و تجديدنظر به روى آنها گشوده باشد مى فرمايد: «مگر كسانى كه پيش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت كنند كه مشمول عفو خداوند خواهند شد و بدانيد خداوند غفور و رحيم است» (إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ). از اين قسمت استفاده مى شود كه تنها در صورتى مجازات و حدّ از آنها برداشته مى شود كه پيش از دستگير شدن به ميل و اراده خود از اين جنايت توبه كنند و پشيمان گردند. البته نياز به تذكر ندارد كه توبه آنها سبب نمى شود اگر قتلى از آنها صادر شده، يا مالى را به سرقت برده اند مجازات آن را نبينند، بلكه تنها مجازات تهديد مردم با اسلحه برداشته خواهد شد. و به عبارت ديگر، توبه او تنها تأثير در ساقط شدن حق اللّه دارد و اما حق النّاس بدون رضايت صاحبان حق، ساقط نخواهد شد (دقت كنيد). و نيز به تعبير ديگر: مجازاتِ محارب، از مجازات قاتل يا سارق معمولى شديدتر است و با توبه كردن، مجازات محارب از او برداشته مى شود، اما مجازات سارق و غاصب يا قاتل معمولى را خواهد داشت. با اين توضيح كه: اگر توبه نمى كرد حاكم او را به قتل مى رساند، يا به دار مى آويخت، يا دست و پاى آنها را بر خلاف يكديگر قطع و يا تبعيد مى نمود، چه صاحبان حق و اولياء دم راضى باشند يا خير، چه حاضر به عفو شوند، يا به ديه رضايت دهند، در هر صورت حاكم موظف به اجراء حكم محارب بود، اما پس از توبه، قصاص، ديه، و يا عفو مربوط به صاحبان حق و اولياء دم است، هر گونه آنها تصميم بگيرند، حاكم عمل خواهد نمود. ممكن است سؤال شود: توبه يك امر باطنى است از كجا مى توان آن را اثبات كرد؟ در پاسخ مى گوئيم: طريق اثبات اين موضوع فراوان است، از جمله اين كه: دو شاهد عادل گواهى بدهند كه در مجلسى توبه او را شنيده اند و بدون اين كه كسى آنها را اجبار كند به ميل خود توبه نموده اند و يا اين كه برنامه و روش زندگى خود را چنان تغيير دهند كه آثار توبه از آن آشكار باشد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کلید سعادت در مراقبه است

مکرّر اندر مکرّر علامه طباطبایی را در خیابان و یا صحن مطهّر و غیر این جاها ملاقات می‌کردند و از خدمتشان استمداد و کمک می‌خواستند ، می‌فرمودند : « کلید سعادت در مراقبه است».

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۳۵

۳۵ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

ترجمه
۳۵ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و وسيله اى براى تقرّب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد!

تفسیر
روى سخن در اين آيه، به افراد با ايمان است و براى رستگار شدن، به آنها سه دستور داده شده: نخست مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقوا و پرهيزگارى پيشه كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ). پس از آن دستور مى دهد كه: «وسيله اى براى تقرّب به خدا انتخاب نمائيد» (وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ). و سرانجام مى فرمايد: «در راه خدا جهاد نمائيد» (وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ). و نتيجه همه آنها را اين مى شمارد: «شايد در مسير رستگارى قرار گيريد» (لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). موضوع مهمى كه در اين آيه بايد مورد توجه قرار گيرد، دستورى است كه درباره انتخاب «وسيله» به افراد با ايمان داده شده است.
«وَسِيلَة» در اصل به معنى تقرّب جستن و يا چيزى كه باعث تقرّب به ديگرى از روى علاقه و رغبت مى شود، مى باشد. بنابراين، وسيله در آيه فوق معنى بسيار وسيعى دارد و هر كار و هر چيزى را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار مى شود، شامل مى گردد كه مهم ترين آنها، ايمان به خدا و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا ـ اعم از انفاق هاى پنهانى و آشكار ـ و همچنين هر كار نيك و خير مى باشد. همان طور كه على(عليه السلام) در «نهج البلاغه» فرموده است: إِنَّ أَفْضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللّهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى الإِيْمانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهادُ فِى سَبِيْلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الإِسْلامِ، وَ كَلِمَةُ الإِخْلاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقامُ الصَّلاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ، وَ إِيْتاءُ الزَّكاةِ فَإِنَّها فَرِيْضَةٌ واجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمارُهُ فَإِنَّهُما يَنْفِيانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضانِ الذَّنْبَ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّها مَثْراةٌ فِى الْمالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِى الأَجَلِ، وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّها تُكَفِّرُ الْخَطِيْئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلانِيَةِ فَإِنَّها تَدْفَعُ مِيْتَةَ السُّوءِ وَ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّها تَقِى مَصارِعَ الْهَوانِ...: «بهترين چيزى كه به وسيله آن مى توان به خدا نزديك شد، ايمان به خدا، پيامبر او و جهاد در راه خدا است كه قلّه كوهسار اسلام است، و همچنين كلمه اخلاص (لا إِلهَ إِلاَّ اللّه) كه همان فطرت توحيد است، و بر پا داشتن نماز كه آئين اسلام است، و زكات كه فريضه واجبه است، و روزه ماه رمضان كه سپرى است در برابر گناه و كيفرهاى الهى، و حج و عُمره كه فقر و پريشانى را دور مى كند و گناهان را مى شويد، و صله رحم كه ثروت را زياد و عمر را طولانى مى كند، انفاق هاى پنهانى كه جبران گناهان مى نمايد و انفاق آشكار كه مرگ هاى ناگوار و بد را دور مى سازد و كارهاى نيك كه انسان را از سقوط نجات مى دهد» و نيز شفاعت پيامبران، امامان و بندگان صالح خدا كه طبق صريح قرآن باعث تقرّب به پروردگار مى گردد، همه در مفهوم وسيع توسّل داخل است. و همچنين پيروى از پيامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها; زيرا همه اينها موجب نزديكى به ساحت قدس پروردگار مى باشد، حتى سوگند دادن خدا به مقام پيامبران و امامان و صالحان كه نشانه علاقه به آنها و اهميت دادن به مقام و مكتب آنان مى باشد، همه جزء اين مفهوم وسيع است. و آنها كه آيه فوق را به بعضى از اين مفاهيم اختصاص داده اند، در حقيقت هيچ گونه دليلى بر اين تخصيص ندارند; زيرا همان طور كه گفتيم: «وسيله» مفهوم لغويش به معنى هر چيزى است كه باعث تقرّب مى گردد. لازم به تذكر است كه هرگز منظور اين نيست كه چيزى را از شخص پيامبر يا امام مستقلاً تقاضا كنند، بلكه منظور اين است: با اعمال صالح يا پيروى از پيامبر و امام(عليه السلام)، يا شفاعت آنان و يا سوگند دادن خداوند به مقام و مكتب آنها (كه خود يك نوع احترام و اهتمام به موقعيت آنها و يك نوع عبادت است) از خداوند چيزى را بخواهند. اين معنى نه بوى شرك مى دهد، نه بر خلاف آيات ديگر قرآن است و نه از عموم آيه فوق بيرون مى باشد (دقت كنيد).

از آيات ديگر قرآن نيز به خوبى استفاده مى شود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحى در پيشگاه خدا و طلب چيزى از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد، در آيه 64 سوره «نساء» مى خوانيم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيْماً: «اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند (و مرتكب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى كردى، خدا را توبه پذير و رحيم مى يافتند». و نيز در آيه 97 سوره «يوسف» مى خوانيم كه: برادران يوسف از پدر تقاضا كردند در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و يعقوب (عليه السلام) نيز اين تقاضا را پذيرفت. در آيه 114 سوره «توبه» نيز موضوع استغفار ابراهيم (عليه السلام) در مورد پدرش آمده كه تأثير دعاى پيامبران درباره ديگران را تأئيد مى كند و همچنين در آيات متعدّد ديگر قرآن اين موضوع منعكس است.
از روايات متعدّدى كه از طرق شيعه و اهل تسنن در دست داريم، نيز به خوبى استفاده مى شود كه توسّل، به آن معنى كه در بالا گفتيم هيچ گونه اشكالى ندارد، بلكه كار خوبى محسوب مى شود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادى نقل شده كه ما به چند نمونه از آنها ـ كه در كتب معروف اهل تسنن مى باشد ـ اشاره مى كنيم: الف ـ در كتاب «وفاء الوفاء» تأليف دانشمند معروف سنّى «سمهودى» چنين آمده: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز بوده، هم بعد از تولّد، هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسّل آدم(عليه السلام) به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را از «عمر بن خطاب» نقل كرده كه: آدم روى اطلاعى كه از آفرينش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در آينده داشت، به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: يا رَبِّ أَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد لَمّا غَفَرْتَ لِى: «خداوندا به حق محمّد(صلى الله عليه وآله) از تو تقاضا مى كنم كه مرا ببخشى» سپس حديث ديگرى از جماعتى از راويان حديث، از جمله «نسائى» و «ترمذى» دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسّل به پيامبر، در حال حيات نقل مى كند كه خلاصه اش اين است: مرد نابينائى تقاضاى دعا از پيامبر براى شفاى بيماريش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند: أَللّهُمَّ إِنِّى أَسْئَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّد نَبِىِّ الرَّحْمَةِ يا مُحَمَّدُ إِنِّى تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلى رَبِّى فِى حاجَتِى لِتَقْضِىَ لِىَ اللّهُمَّ شَفِّعْهُ فِىَّ: «خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت، پيامبر رحمت تقاضا مى كنم و به تو روى مى آورم اى محمّد! به وسيله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى شوم، خداوندا او را شفيع من ساز» سپس در مورد جواز توسّل به پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از وفات چنين نقل مى كند كه: مرد حاجتمندى در زمان «عثمان» كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده نماز خواند و چنين دعا كرد: أَللّهُمَّ إِنِّى أَسْئَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنا مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، يا مُحَمَّدُ إِنِّى أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلى رَبِّكَ أَنْ تَقْضِىَ حاجَتِى: «خداوندا من از تو تقاضا مى كنم و به وسيله پيامبر ما محمّد(صلى الله عليه وآله) پيغمبر رحمت، به سوى تو متوجه مى شوم، اى محمّد! من به وسيله تو متوجه پروردگار تو مى شوم تا مشكلم حل شود». بعداً اضافه مى كند، چيزى نگذشت كه مشكل او حل شد.

ب ـ نويسنده كتاب «التوصل الى حقيقة التوسّل» كه در موضوع توسّل بسيار سخت گير است، 26 حديث از كتب و منابع مختلف نقل كرده كه جواز اين موضوع در لابلاى آنها منعكس است، اگر چه نامبرده سعى دارد در اسناد اين احاديث، خدشه وارد كند، ولى واضح است روايات هنگامى كه فراوان باشند و به حدّ تواتر برسند جائى براى خدشه در سند حديث باقى نمى ماند و رواياتى كه در زمينه توسّل در منابع اسلامى وارد شده است مافوق حدّ تواتر است. از جمله رواياتى كه نقل مى كند اين است: «ابن حجر مكّى» در كتاب «صواعق» از «امام شافعى» پيشواى معروف اهل تسنن نقل مى كند كه به اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) توسّل مى جست و چنين مى گفت: آلُ النَّبِىِّ ذَرِيْعَتِى * وَ هُمُ إِلَيْهِ وَسِيْلَتِى أَرْجُو بِهِمْ أُعْطى غَداً * بِيَدِ الْيَمِيْنِ صَحِيْفَتِى «خاندان پيامبر وسيله منند * آنها در پيشگاه او سبب تقرّب من مى باشند». «اميدوارم به سبب آنها فرداى قيامت * نامه عمل من به دست راست من سپرده شود» و نيز از «بيهقى» نقل مى كند: در زمان خلافت خليفه دوم سالى قحطى شد، «بلال» به همراهى عده اى از صحابه بر سر قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده، چنين گفت: يا رَسُولَ اللّهِ إِسْتَسْقِ لاُِمَّتِكَ... فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا: «اى رسول خدا! از خدايت براى امّتت باران بخواه... كه ممكن است هلاك شوند» حتى از «ابن حجر» در كتاب «الخيرات الحسان» نقل مى كند كه: «امام شافعى» در ايامى كه در «بغداد» بود به زيارت «ابوحنيفه» مى رفت و در حاجاتش به او متوسّل مى شد! 6 و نيز در «صحيح دارمى» از «ابى الجوزاء» نقل مى كند كه: سالى در «مدينه» قحطى شديدى واقع شد، بعضى شكايت به «عايشه» بردند، او سفارش كرد بر فراز قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) روزنه اى در سقف ايجاد كنند، تا به بركت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از طرف خدا باران نازل شود، چنين كردند و باران فراوانى آمد! «آلوسى» در تفسير خود، قسمت هاى زيادى از احاديث فوق را نقل كرده و پس از تجزيه و تحليل طولانى و حتى سختگيرى درباره احاديث فوق، در پايان ناگزير به اعتراف شده چنين مى گويد: «بعد از تمام اين گفتگوها من مانعى در توسّل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر(صلى الله عليه وآله)نمى بينم، چه در حال حيات پيامبر، و چه پس از رحلت او». و بعد از بحث نسبتاً مشروحى در اين زمينه، اضافه مى كند: «توسّل جستن به مقام غير پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پيشگاه خدا نيز مانعى ندارد به شرط اين كه او حقيقتاً در پيشگاه خدا مقامى داشته باشد» و اما در منابع شيعه موضوع به قدرى روشن است كه نياز به نقل حديث ندارد.

اوّلاً ـ همان طور كه گفتيم، منظور از توسّل اين نيست كه كسى حاجت را از پيامبر يا امامان بخواهد، بلكه منظور اين است كه: به مقام او در پيشگاه خدا متوسّل شود، و اين در حقيقت، توجه به خدا است; زيرا احترام پيامبر نيز به خاطر اين است كه: فرستاده او بوده و در راه او گام برداشته و ما تعجب مى كنيم از كسانى كه اين گونه توسّل را يك نوع شرك مى پندارند در حالى كه شرك اين است كه براى خدا شريكى در صفات و اعمال او قائل شوند و اين گونه توسّل به هيچ وجه شباهتى با شرك ندارد. ثانياً ـ بعضى اصرار دارند ميان حيات و وفات پيامبر و امامان(عليهم السلام) فرق بگذارند، در حالى كه گذشته از روايات فوق ـ كه بسيارى از آنها مربوط به بعد از وفات است ـ از نظر يك مسلمان، پيامبران و صلحاء، بعد از مرگ «حيات برزخى» دارند، حياتى وسيع تر از عالم دنيا همان طور كه قرآن درباره شهداء به آن تصريح كرده مى گويد: «آنها را مردگان فرض نكنيد آنها زندگانند» ثالثاً ـ بعضى نيز اصرار دارند ميان تقاضاى دعاء از پيامبر، و بين سوگند دادن خدا به مقام او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غير آن را ممنوع بشمارند، در حالى كه هيچ گونه فرق منطقى ميان اين دو ديده نمى شود. رابعاً ـ بعضى از نويسندگان و دانشمندان اهل تسنن، مخصوصاً «وَهّابى ها» با لجاجت خاصّى كوشش دارند تمام احاديثى كه در زمينه توسّل وارد شده است را تضعيف كنند و يا با اشكالات واهى و بى اساس، آنها را به دست فراموشى بسپارند. آنها در اين زمينه چنان بحث مى كنند كه هر ناظر بى طرفى احساس مى كند قبلاً عقيده اى براى خود انتخاب كرده، سپس مى خواهند عقيده خود را به روايات اسلامى «تحميل» كنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعى از سر راه خود كنار بزنند. در حالى كه يك محقق هرگز نمى تواند چنين بحث هاى غير منطقى و تعصّب آميزى را بپذيرد. خامساً ـ همان طور كه گفتيم، روايات توسّل به حدّ تواتر رسيده يعنى به قدرى زياد است كه ما را از بررسى اسناد آن بى نياز مى سازد. علاوه بر اين، در ميان آنها روايت صحيح نيز فراوان است با اين حال، جائى براى خرده گيرى در پاره اى از اسناد آنها باقى نمى ماند. سادساً ـ از آنچه گفتيم روشن مى شود رواياتى كه در ذيل اين آيه وارد شده و مى گويد: پيغمبر به مردم مى فرمود: از خداوند براى من «وسيله» بخواهيد 2 و يا آنچه در «كافى» از على(عليه السلام) نقل شده كه: وسيله بالاترين مقامى است كه در بهشت قرار دارد ، با آنچه در تفسير آيه گفتيم هيچ گونه منافاتى ندارد; زيرا همان طور كه مكرّر اشاره كرديم، «وسيله»، هر گونه تقرّب به پروردگار را شامل مى شود و تقرّب پيامبر به خدا، و بالاترين درجه اى كه در بهشت وجود دارد يكى از مصداق هاى آن است.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۳۶تا۳۷

۳۶ إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الأَرْضِ جَميعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ ۳۷ يُريدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ

ترجمه
۳۶ ـ به يقين كسانى كه كافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمين است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از كيفر روز قيامت بدهند، از آنان پذيرفته نخواهد شد; و مجازات دردناكى خواهند داشت. ۳۷ ـ پيوسته مى خواهند از آتش خارج شوند، ولى نمى توانند از آن خارج گردند; و براى آنها مجازاتى پايدار است.

تفسیر
در تعقيب آيه گذشته كه به مؤمنان دستور تقوا و جهاد و تهيه وسيله مى داد، در اين دو آيه، به عنوان بيان علت دستور سابق به سرنوشت افراد بى ايمان و آلوده اشاره كرده، مى فرمايد: «افرادى كه كافر شدند اگر تمام آنچه روى زمين است و همانند آن را داشته باشند تا براى نجات از مجازات روز قيامت بدهند از آنها پذيرفته نخواهد شد و عذاب دردناكى خواهند داشت» (إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الأَرْضِ جَميعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ). مضمون اين آيه در سوره هاى «زمر» آيه 47، «رعد» آيه 18، و «يونس» آيه 54 نيز آمده است، منتها هر كدام با عنوان خاص، مثلاً در سوره «زمر» مى فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِيْنَ ظَلَمُوا...»، و در سوره «رعد» مى فرمايد: «وَ الَّذِيْنَ لَمْ يَسْتَجِيْبُوا لَهُ...»، و در سوره «يونس» مى فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْس ظَلَمَتْ...» كه البته قابل ارجاع به يك معنى است و اين نهايت تأكيد در مسأله مجازات هاى الهى را مى رساند كه با هيچ سرمايه و قدرتى از سرمايه ها و قدرت ها نمى توان از آن رهائى جست، هر چند تمام سرمايه هاى روى زمين، يا بيش از آن باشد، تنها در پرتو ايمان و تقوا و جهاد و عمل مى توان رهائى يافت. سپس به دوام اين كيفر اشاره كرده، مى گويد: «آنها پيوسته مى خواهند از آتش دوزخ خارج شوند ولى توانائى بر آن را ندارند و كيفر آنها ثابت و برقرار خواهد بود» (يُريدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ). درباره مجازات دائمى و خلود كفار در دوزخ، در ذيل آيه 108 سوره «هود» به خواست خدا بحث خواهد شد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمومنین(علیه السلام) :

لوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها، إلاّ خَواصَّ الشّیعَهِ الَّتی تَشْبَهُ اقْوالُهُمْ افْعالَهُمْ.

اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شما‌ها برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می‌گردید، مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است.

مستدرک ج۵ ص۲۴۷

اهمیت علم آموزی

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

منْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَهُ لِِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً ،

فقِيلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ.

هر كه براى خدا علم را بياموزد و بدان عمل كند و بديگران بياموزد، در مقامهاى بلند آسمانها عظيمش خوانند و گويند:
آموخت براى خدا، عمل كرد براى خدا، تعليم داد براى خدا.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۳۵

باقی ماندن بر دوستی

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

إذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْهُ بِذَلِكَ فَإِنَّهُ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّةِ بَيْنَكُمَا.

هر گاه مردى را دوست داشتى او را بدان آگاهش ساز، زيرا كه آن دوستى ميان شما را پابرجاتر كند.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 644

دیدن خدا

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

ذاكَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عیه السلام
فِيمَا يَرْوُونَ مِنَ الرُّؤْيَةِ، فَقَالَ:
الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْكُرْسِيِّ
وَ الْكُرْسِيُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْعَرْشِ
وَ الْعَرْشُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْحِجَابِ
وَ الْحِجَابُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ السِّتْرِ

فَإِنْ كَانُوا صَادِقِينَ فَلْيَمْلَئُوا أَعْيُنَهُمْ مِنَ الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ.!

روای گوید،با امام صادق (علیه السلام) در باره آنچه راجع بديدن خدا روايت كنند مذاكره ميكردم، حضرت فرمود:
اين خورشيد يك هفتادم نور كرسى است
و كرسى يك هفتادم نور عرش است،
و عرش يك هفتادم‏ نور حجاب است،
و حجاب يك هفتادم نور ستراست،

اگر آنها راستگويند، چشم خود را بهمين خورشيد وقتى كه در ابر نباشد بدوزند.!

کتاب شریف اصولكافی (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۹۸

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده , كيفر , خدا , خدا و پيامبرش , پیامبر , جنگ , فساد در روى زمين , فساد , روى زمين , زمین , جان و مال و ناموس مردم , جان , مال , ناموس مردم , حمله , اعدام , دار , چهار انگشت , بریدن , سرزمین , تبعید , رسوائی , دنیا , آخرت , مجازات عظیم , مجازات , عظیم , توبه , خداوند , آمرزنده , مهربان , کلید سعادت , علامه طباطبایی , مراقبه , ایمان , مخالفت , فرمان , فرمان خدا , تقرب به خدا , جهاد در راه خدا , رستگار , یقین , کافر , نجات , کیفر روز قیامت , کیفر , روز قیامت , مجازات دردناک , دردناک , آتش , طلب مغفرت , هلاک , شیعیان خاص , گفتار , کردار , اهمیت علم آموزی , امیرالمومنین (علیه السلام) , هلاک , حضرت امام صادق علیه السلام , امام صادق علیه السلام , براى خدا , علم , عمل , دیگران , آموزش علم , آموزش , آسمانها , عظیم , آموخت براى خدا , آموخت , عمل كرد براى خدا , عمل کرد , تعليم داد براى خدا , تعلیم داد , الكافي , باقی ماندن بر دوستی , دوستی , پابرجا , دیدن خدا , خورشيد , نور كرسی , کرسی , نور عرش , عرش , نور حجاب , حجاب , نور ستر , کتاب شریف اصول كافی , کتاب , کتاب شریف , اصول كافی ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ممانعت حاج قاسم سلیمانی از بکارگیری دخترشان در سازمان اوج سپاه/ برشی از کتاب «حاج قاسمی که من می‌شناسم،

نکته:
حاج قاسم که تربیت یافته مکتب قرآن و عترت و دردانه انقلاب بود و (یکی بود) که تکرار نشدنی است و جای خود دارد و ما ادریک حاج قاسم...

اما:
هر پدر و مادر دین باور و با بصیرت و اهل تقوی و عفت و پاکدامنی که قدری با وضعیت فرهنگی، اجتماعی فعلی این جامعه آشنا باشد.! امکان ندارد موافق باشند دخترشان در اداره یا سازمان و هر تشکیلات دیگری مشغول بکار شود،
زن عفیف که محبوب خدای متعال است لاجرم بغیر از معلمی و پزشکی آنهم برای زنان و درمحیط های زنانه که جمعی از زنان متدینه و محجبه و عفیفه باشند، جای دیگری برای کار نمیرود،
ضمن اینکه اساساً زن برای کار در خارج از خانه ساخته نشده و بزرگترین رسالتش ازدواج، شوهر داری و تربیت فرزند برای تحویل شخصیت های بزرگ به اجتماع می باشد،
و هنگامی که شوهر نمود متکفل مخارجش شوهر است، و لذا دیگر هیچ بهانه ای برای کار کردن بیرون از خانه ندارد، مگر اینکه بی تقوا باشد و برایش مهم نباشد که در جایی کار کند که مجبور باشد در طول روز با چندین مرد بیگانه و نامحرم سرو کار داشته باشد-۶۳۴۸-

**************

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , حجاب , ,
:: برچسب‌ها: حاج قاسم سلیمانی , ممانعت , سازمان اوج سپاه , کتاب , حاج قاسم , تربیت , مکتب , قرآن و عترت , دردانه انقلاب , دردانه , انقلاب , پدر و مادر , دین باور , با بصیرت , اهل تقوی , عفت و پاکدامنی , عفت , پاکدامنی , وضعیت فرهنگی , اجتماعی , جامعه , اداره , سازمان , تشکیلات , مشغول به کار , مشغول , کار , زن , عفیف , زن عفیف , محبوب خدای متعال , محبوب , خدای متعال , معلمی , پزشکی , زنان , محیط های زنانه , زنانه , زنان متدینه , متدینه , محجبه , عفیفه , کار در خارج از خانه , خارج از خانه , ازدواج , شوهر داری , تربیت فرزند , شخصیت های بزرگ , اجتماع , رسالت زن , شوهر , متکفل , مخارج زندگی , بهانه , کار کردن بیرون از خانه , کار کردن , بیرون از خانه , بی تقوا , تقوا , مرد بیگانه , نامحرم , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

مشت‌های پولادین

 

امام خامنه ای:

 

 دریافت کد صوت:

<center>
<audio controls autoplay loop >
<source src="https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/17877/13900819_3739_192k.mp3" type="audio/mp3" />

مرورگر شما ا&#1740;ن تگ را ساپورت نم&#1740; کند .
</center>

ما اهل تجاوز به هیچ ملتی و هیچ کشوری نیستیم؛ ما هرگز اقدام به جنگ خونین نمیکنیم - ملت ایران این را به اثبات رسانده است - اما ما ملتی هستیم که هرگونه تجاوز را، بلکه هرگونه تهدید را، با استواری و با قدرت کامل پاسخ خواهیم داد. ما ملتی نیستیم که بنشینیم تماشا کنیم قدرتهای پوشالیِ مادی که از درون کرم‌خورده و موریانه‌خورده‌اند، ملت استوار و پولادین ایران را تهدید کنند. ما در مقابل تهدید، تهدید میکنیم. هر کسی فکر تجاوز به جمهوری اسلامی ایران در مخیله‌اش خطور کند، باید خود را آماده‌ی دریافت سیلی‌های محکم و مشت‌های پولادین کند؛ از سوی ملت مقتدر ایران، از سوی نیروهای مسلح؛ ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مردمی، و پشت سر همه، ملت بزرگ ایران. و بدانند؛ هم آمریکا بداند، هم دست‌نشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژیم صهیونیستی در این منطقه بداند؛ پاسخ ملت ایران به هرگونه تعرضی، هرگونه تجاوزی، بلکه هر گونه تهدیدی، پاسخی خواهد بود که از درون، آنها را از هم خواهد پاشید و متلاشی خواهد کرد.

منبع (ادامه مطلب ...)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تقدیر رئیس جمهور از برگزاری موفق رزمایش پیامبراعظم(ص) ۱۷

آیت الله رئیسی: رزمایش پیامبراعظم(ص) ۱۷ نشانه‌ای از اراده و توان جمهوری اسلامی در دفاع از منافع و امنیت ملت ایران است
هرگونه تحرک خصمانه از سوی دشمنان با پاسخ فراگیر و قاطع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مواجه خواهد شد و معادلات راهبردی را بصورت معناداری تغییر خواهد داد/

**************

تصویری جالب از دقت برخورد پهپادهای انتحاری سپاه پاسداران در حمله به دیمونا در رزمایش پیامبر اعظم ص ۱۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , ,
:: برچسب‌ها: مشت‌های پولادین , امام خامنه ای , تجاوز , ملت ایران , تجاوز , تهدید , استواری , قدرت , تماشا , قدرتهای پوشالی , مادی , کرم خورده , موریانه‌ , ملت استوار , پولادین , ایران , تهدید , فکر , جمهوری اسلامی ایران , مخیله‌ , سیلی‌ , سیلی های محکم , مشت , ملت مقتدر ایران , نیروهای مسلح , ارتش جمهوری اسلامی ایران , سپاه پاسداران انقلاب اسلامی , بسیج مردمی , آمریکا , سگ نگهبان , رژیم صهیونیستی , منطقه , پاسخ ملت ایران , تعرض , متلاشی , تقدیر , رئیس جمهور , آیت الله رئیسی , اراده و توان جمهوری اسلامی , اراده و توان , جمهوری اسلامی , دفاع , امنیت , معادلات , راهبردی , معادلات راهبردی , تحرک , پاسخ , فراگیر , قاطع , دشمنان , خصمانه , منافع , امنیت ملت ایران , پهپادهای انتحاری سپاه پاسداران , دقت برخورد , حمله به دیمونا , دیمونا , رزمایش پیامبر اعظم , رزمایش , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 5 دی 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم:

پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲)، دمشق ساعت ۷ صبح:

با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد...

ساعت ۷:۴۵ صبح:
به مکان جلسه رسیدم.....مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند...

ساعت ۸ صبح:
همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود.با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند. دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه *حاج‌قاسم* جلسه را رسما آغاز می‌کند...
هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید:
همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!...
همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت...
گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه...
آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد اما پنجشنبه اینگونه نبود...
بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت: عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...

ساعت ۱۱:۴۰ ظهر:
زمان اذان ظهر رسید...با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!...

ساعت ۳ عصر:
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم...
پایان جلسه...مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند...

ساعت حدود ۹ شب:
حاجی از بیروت به دمشق برگشته، شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند...
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند..سکوت شد...
یکی گفت:حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!...
حاج‌قاسم با لبخند گفت: می‌ترسید شهید بشم!...
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد:
شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!...حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم....
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!...
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد که اینم رسیده‌ست...اینم رسیده‌ست...

ساعت ۱۲ شب:
هواپیما پرواز کرد...
ساعت ۲ صبح جمعه:
خبر شهادت حاجی* رسید...
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود...
در آن نوشته بود: *«مرا پاکیزه بپذیر...»

راوی: از ستاد لشکر فاطمیون...

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , ,
:: برچسب‌ها: روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم , روایت , آخرین روز زندگی , حاج قاسم , شهید سلیمانی , حاج قاسم سلیمانی , شهید حاج قاسم سلیمانی , پنج‌شنبه , دمشق , جلسه , مسئولین , گروه‌های مقاومت , مقاومت , سوریه , فرمانده بزرگ جبهه مقاومت , فرمانده بزرگ , جبهه مقاومت , فرمانده , حاجی , مطالب , حجم مطالب , آرامش , عجله , اذان ظهر , نماز , ناهار , درب خروج , خودرو , سید حسن نصرالله , بیروت , دمشق , سید حسن , خداحافظی , عراق , هماهنگی , سکوت , می‌ترسید شهید بشم , شهید , حاجی , سکوت , آرام , شمرده شمرده , میوه , باغبان , میوه رسیده , درخت , پوسیده , نگاه , هواپیما , خبر شهادت حاجی , خبر شهادت , حاجی , خبر , شهادت حاجی , صبح جمعه , اتاق استراحت , کاغذ , مرا پاکیزه بپذیر , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه
حضرت مسیح علیه السلام
را اینگونه توصیف می کنند:

نهج البلاغه

اگر خواهی از عیسی بن مریم علیه السلام بگویم ، که سنگ را بالش خود قرار می داد ،
لباس پشمی خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد، نان خورش او گرسنگی، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گُل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهار پایان می رویاند ،
زنی نداشت که او را فریفته خود سازد ،فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد ، مالی نداشت تا او را سرگرم کند ، و آزو طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید، مرکب سواری او دو پایش، و خدمتگزار وی، دستهایش بود.

خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , مسئله مهدویت , ظهور , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: امیرالمومنین علی علیه السلام , خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه , حضرت مسیح علیه السلام , عیسی بن مریم علیه السلام , نهج البلاغه , سنگ , بالش , لباس پشمی خشن , لباس , پشمی , خشن نان خشک , خورش , گرسنگی , چراغ , شب , ماه , پناهگاه , زمستان , شرق و غرب , زمین , میوه , سبزیجات , چهارپایان , زن , فریفته , فرزند , غمگین , مال , سرگرم , آز , طمع , خوار و ذلیل , مرکب سواری , دو پا , دست , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

 ‏امیرالمومنین (علیه السلام) به فرزندشان محمد بن حنفيه فرمودند :

فرزندم! از فقر بر تو مى ترسم پس از آن به خدا پناه ببر. چراكه فقر ، هم دين انسان را ناقص مى كند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبين مى كند.

نهج البلاغه حکمت ۳۱۹


نکته:
منظور از فقر در این فرمایش "تنها" فقر مادی نیست، چرا که اهلبیت رسالت سلام الله علیهم خودشان فقر را انتخاب نمودند و لذا در بیان دیگری مولی الموحدین میفرمایند؛ الفقرُ فَخری ، فقر برای ما مایع فخر است، بلکه منظور انواع فقر از جمله فقر فرهنگی است،

راغب اصفهانى در ماده «فقر» در كتاب مفردات مى گويد:

فقر در چهار معنا استعمال مى شود:
اوّل: وجود نيازهاى ضرورى در انسان و در همه موجودات كه خداى متعال در آيه شريفه (۱۵ سوره «فاطر») به آن اشاره فرمود:

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ).

دوم: تهى دست بودن از اموال و وسايل زندگى كه در آيه ۲۷۳ سوره «بقره» به آن اشاره شده است:

(لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ).

سوم: فقر نفس، و حرص و آز است و بعيد نيست كه حديث مشهور نبوى «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» اشاره به آن باشد و نقطه مقابل آن غناى نفس است.

چهارم: فقر به معناى نياز و وابستگى به ذات پاك پروردگار است، همانگونه كه در دعا وارد شده است: «اللّهُمَّ اغْنِني بِالاِْفْتِقارِ إلَيْکَ؛ يعنى خداوندا مرا وابسته به ذات پاك خويش گردان»-۶۳۴۸-

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: مسئله مهدویت , ظهور , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: امیرالمومنین (علیه السلام) , محمد بن حنفيه , فرزندم , فقر , دين , انسان , ناقص , عقل , مشوش , مردم , بدبین , نهج البلاغه , فقر مادی , فقر فرهنگی , انواع فقر , راغب اصفهانى , فقر نفس , نياز , وابستگى , ذات پاك پروردگار , غنای نفس , حرص و آز , تهیدست , اموال , وسایل زندگی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

زیارت حضرت فاطمه الزهرا "سلام الله علیها"

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.

ای آزموده، آزمودت خدایی که تو را آفرید، پیش از آنکه تو را بیافریند، پس به آنچه آزمودت تو را شکیبا یافت، ما بر این باوریم که دوستان و تصدیق‌کنندگان توییم و به تمام آنچه پدرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) و جانشینش برای ما آورده شکیبایی کننده‌ایم، پس از تو درخواست می‌کنیم، اگر تصدیق‌کننده تو بوده‌ایم، ما را به تصدیقمان به پدرت و جانشینش مرتبط کنی تا خود را بشارت دهیم که به سبب دوستی تو پاک شده‌ایم.

و نیز مستحب است بگویی:

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛سلام بر تو ای دختر رسول خدا، سلام بر تو ای دختر پیامبر خدا، سلام بر تو ای دختر محبوب خدا، سلام بر تو ای دختر دوست صمیمی خدا، سلام بر تو ای دختر برگزیده خدا، سلام بر تو ای دختر امین خدا، سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا، سلام بر تو ای دختر برترین پیامبران خدا و رسولان و فرشتگانش، سلام بر تو ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو ای بانوی بانوان جهان از گذشتگان و آیندگان، سلام بر تو ای همسر ولی خدا و بهترین خلق بعد از رسول خدا؛السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ؛سلام بر تو ای مادر حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو ای صدّیقه شهیده، سلام بر تو ای خشنود از خدا و خدا خشنود از تو، سلام بر تو ای فاضله پاکیزه، سلام بر تو ای حوریه در لباس انسان، سلام بر تو ای پرهیزگار پاک، سلام بر تو ای هم‌سخن با ملائکه و ای بسیار دانا، سلام بر تو ای ستمدیده، ای که حقت غصب شده، سلام بر تو ای سرکوب شده و پس‌زده شدۀ دشمن، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا، درود خدا بر تو روح و تن تو؛أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً.

گواهی می‌دهم که بر برهانی روشن از سوی پروردگارت از جهان درگذشتی و هرکه تو را شاد کرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را شاد نمود و هرکه به تو جفا کرد، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) جفا کرد و هرکه تو را آزرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را آزرد و هرکه به تو پیوست، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) پیوست و هر که از تو برید، از رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) برید، چراکه تو پاره تن او و روح بین دو پهلوی او هستی، خدا و رسولان خدا و فرشتگانش را گواه می‌گیرم که من خشنودم از کسی که تو از او خشنودی و خشمگینم بر کسی که تو بر او خشمگینی و بیزارم از هر که تو از او بیزاری و دوست دارم هرکه را تو دوست داری و دشمنم هرکه را تو با او دشمنی و متنفّرم از هرکه تو از او نفرت داری و محبّت دارم به هرکه تو به او محبّت داری و خدا برای شهادت و حسابرسی و کیفر دهی و پاداش دهی کافی است.

آنگاه بر رسول خدا و ائمه طاهرین صلوات می‌فرستی.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۸

۱۸ وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ

ترجمه
۱۸ ـ يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستيم». بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى كند»؟! بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده; هر كس را بخواهد، مى بخشد; و هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مى كند; و حكومت آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آنِ اوست; و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.

تفسیر
در تكميل بحث هاى گذشته درباره يهود و نصارى، در اين آيه، به يكى از ادعاهاى بى اساس و امتيازات موهومى كه آنها داشتند اشاره كرده، مى گويد: «يهود و نصارى گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم»! (وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ)! اين تنها امتياز موهومى نيست كه آنها براى خود قائل شدند، و در اين آيه به آن اشاره شده، بلكه در قرآن بارها به اين گونه ادعاهاى آنان اشاره شده است. در آيه 111 سوره «بقره» ادعاى آنها درباره اين كه غير از آنان كسى داخل بهشت نمى شود و بهشت مخصوص يهود و نصارى است را بيان كرده و ابطال مى نمايد. در آيه 80 سوره «بقره» ادعاى يهود دائر بر اين كه آتش دوزخ جز ايام معدودى به آنان نمى رسد ذكر نموده و آنها را سرزنش مى كند. و در آيه فوق به ادعاى موهوم فرزندى خدا و دوستى خاص او اشاره شده است. شك نيست كه آنها خود را حقيقتاً فرزند خدا نمى دانستند، تنها مسيحيان، عيسى(عليه السلام) را فرزند حقيقى خدا مى دانند و به آن تصريح مى كنند ولى منظورشان از انتخاب اين نام و عنوان، براى خود اين بوده كه بگويند رابطه خاصى با خدا دارند و گويا هر كس در نژاد آنها و يا جزء جمعيت آنها مى شد، بدون اين كه اعمال صالحى انجام داده باشد، خود به خود، از دوستان و گروه فرزندان خدا مى شد! 2 اما مى دانيم قرآن با تمام اين امتيازات موهوم مبارزه مى كند و امتياز هر انسانى را تنها در ايمان، عمل صالح و پرهيزگارى او مى شمرد، لذا در آيه فوق، براى ابطال اين ادعا چنين مى گويد: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مى كند»؟ (قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ). يعنى شما خودتان اعتراف داريد كه لااقل مدتى كوتاه مجازات خواهيد شد، اين مجازات نشانه آن است كه: ادعاى ارتباط فوق العاده شما با خدا ـ كه خود را دوستان، بلكه فرزندان خدا مى شماريد ـ ادعائى است بى اساس. به علاوه، تاريخ شما نشان مى دهد كه گرفتار يك سلسله مجازات ها و كيفرهاى الهى در همين دنيا نيز شده ايد، و اين دليل ديگرى بر بطلان ادعاى شما است. آنگاه براى تأكيد مطلب اضافه مى كند: «شما بشرى هستيد از مخلوقات خدا، همانند ساير انسان ها» (بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ). و اين يك قانون عمومى است كه: «خدا هر كه را بخواهد (و شايسته ببيند) مى بخشد، و هر كه را بخواهد (و مستحق ببيند) كيفر مى دهد» (يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ). از اين گذشته، همه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوك او، بنابراين نام فرزند خدا بر كسى گذاشتن منطقى نيست، مى فرمايد: «مالكيت آسمان ها و زمين و آنچه بين اين دو است از آنِ خدا است» (وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما). و مى افزايد: «و سرانجام تمام مخلوقات به سوى او باز مى گردند» (وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ). در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه: در كجا آمده كه يهود و نصارى دعوى فرزندى خدا كردند؟ (هر چند فرزند در اينجا به معنى مجازى باشد نه معنى حقيقى). در پاسخ اين سؤال بايد توجه داشت: در «اناجيل» كنونى، اين تعبير مكرّر ديده مى شود، از جمله در «انجيل يوحنا»، باب 8، جمله 41 به بعد، از زبان عيسى خطاب به يهود مى خوانيم: «شما كارهاى پدر خود را مى كنيد (يهوديان) به او گفتند: ما از زنا متولد نشده ايم يك پدر داريم كه خدا است! عيسى ايشان را گفت: كه اگر خدا پدر شما مى بود، مرا دوست مى داشتيد» در روايات اسلامى نيز در حديثى از «ابن عباس» مى خوانيم كه: پيغمبر(صلى الله عليه وآله)جمعى از يهود را به دين اسلام دعوت كرد و آنها را از مجازات خدا بيم داد، گفتند: چگونه ما را از كيفر خدا مى ترسانى در حالى كه ما فرزندان خدا و دوست هاى او هستيم! 4 در تفسير «مجمع البيان» در ذيل آيه مورد بحث، نيز حديثى شبيه حديث فوق نقل شده كه: جمعى از يهود در برابر تهديد پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مجازات الهى گفتند: ما را تهديد مكن! زيرا ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم، اگر خشم بر ما كند، همانند خشمى است كه انسان نسبت به فرزند خود دارد يعنى به زودى اين خشم فرو مى نشيند!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وقتی خدا بنده ای را دوست دارد...

حضرت امام صادق علیه السلام

إنَّ اللَهَ إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلآءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُم یَا سَدِیرُ لَنُصبِحُ بِهِ وَ نُمسِی

خداوند تبارک و تعالی هنگامی که بنده اش را دوست داشته باشد، او را در بلاها و ابتلائات فرو می برد. و ای سدیر! ما و شما صبح و شب در بلا هستیم.

«الکافی» ج 3 ص 253

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۹

۱۹ يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشير وَ لا نَذير فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ

ترجمه
۱۹ ـ اى اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى ميان پيامبران، به سوى شما آمد; در حالى كه حقايق را براى شما بيان مى كند; تا مبادا بگوييد: «نه بشارت دهنده اى به سراغ ما آمد، و نه بيم دهنده اى». (هم اكنون، پيامبرِ) بشارت دهنده و بيم دهنده، به سوى شما آمد. و خداوند بر همه چيز تواناست.

تفسیر
باز در اين آيه، روى سخن به اهل كتاب است، مى فرمايد: «اى اهل كتاب و اى يهود و نصارى پيامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى كه ميان پيامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقايق را براى شما بيان مى كند، مبادا بگوئيد از طرف خدا بشارت دهنده و بيم دهنده به سوى ما نيامد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشير وَ لا نَذير). آرى، اكنون «بشير» و «نذير» آمده، يعنى: «پيامبر اسلام به سوى شما آمده تا افراد با ايمان و نيكوكار را به رحمت و پاداش الهى بشارت، و افراد بى ايمان، گنهكار و آلوده را از كيفرهاى الهى بيم مى دهد» (فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ). و در پايان آيه مى فرمايد: «و خداوند بر همه چيز توانا است» (وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ). يعنى برانگيختن پيامبران و جانشينان آنها براى نشر دعوت حق در برابر قدرت او ساده و آسان است. «فترت» در اصل، به معنى سكون و آرامش است و به فاصله ميان دو جنبش و حركت يا دو كوشش و نهضت و انقلاب، نيز گفته مى شود. و از آنجا كه در فاصله ميان «موسى» (عليه السلام) و «مسيح» (عليه السلام) پيامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در ميان حضرت مسيح و پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله) به اين شكل نبود، قرآن اين دوران را دوران «فترت رسل» ناميده است، و مى دانيم كه ميان دوران مسيح و بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) حدود ششصد سال فاصله بود ولى طبق آنچه در قرآن در سوره «يس» آيه 14 به آن اشاره شده، و مفسران اسلامى نيز گفته اند، حداقل در ميان اين دو پيامبر، سه نفر از رسولان آمده اند و بعضى عدد آنها را چهار نفر مى دانند. اما در هر حال ميان وفات آن رسولان و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) فاصله اى وجود داشت و به همين دليل در قرآن از آن به عنوان دوران «فترت» ياد شده است.

در اينجا ممكن است گفته شود: طبق عقيده ما، جامعه انسانيت لحظه اى از نماينده خدا و فرستادگان او خالى نخواهد شد، چگونه ممكن است چنين فترتى وجود داشته باشد؟ در پاسخ بايد توجه داشت: قرآن مى گويد: «عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ» يعنى رسولانى در اين دوران نبودند اما هيچ مانعى ندارد كه اوصياى آنها وجود داشته باشند. به تعبير بهتر، «رسولان»، آنهائى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى مى زدند، مردم را بشارت مى دادند و انذار مى كردند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى شكستند، و صداى خود را به گوش همگان مى رساندند، ولى اوصياى آنها همگى چنين مأموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها به خاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم به طور پنهان زندگى مى نموده اند. على(عليه السلام) در يكى از بياناتش در «نهج البلاغه» مى فرمايد: اَللّهُمَّ بَلى لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمّا خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ... يَحْفَظُ اللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّناتِهِ حَتّى يُودِعُوها نُظَرائَهُمْ وَ يَزْرَعُوها فِى قُلُوبِ أَشْباهِهِمْ: «آرى، روى زمين هرگز از كسى كه قيام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، يا پنهان و ناشناخته، براى اين كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از ميان نرود (و آنها را از تحريف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسيله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبيه خود بيفشانند...» روشن است هنگامى كه رسولان انقلابى و مبلّغان موج شكن در ميان جامعه نباشند، تدريجاً خرافات، وسوسه هاى شيطانى و تحريف ها و بى خبرى از تعليمات الهى گسترش مى يابد، اينجا است كه ممكن است جمعى وضع موجود را عذر و بهانه اى براى فرار از زير بار مسئوليت ها بپندارند، در اين موقع، خداوند به وسيله مردانِ آسمانى اين عذر و بهانه ها را قطع مى نمايد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۲۰تا۲۶

۲۰ وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ ۲۱ يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ ۲۲ قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبّارينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ ۲۳ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ ۲۴ قالُوا يا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ ۲۵قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ ۲۶ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ

ترجمه
۲۰ ـ (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذكر شويد هنگامى كه در ميان شما، پيامبرانى قرار داد; (و زنجير بندگى را شكست) و شما را صاحب اختيار خود قرار داد; و به شما چيزهائى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود! ۲۱ ـ اى قوم! به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شويد! و به پشت سر خود باز نگرديد (و عقب گرد نكنيد) كه زيانكار خواهيد بود»! ۲۲ ـ گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمين)، جمعيتى (نيرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمى شويم تا آنها از آن خارج شوند; اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهيم شد»! ۲۳ ـ (ولى) دو نفر از مردانى كه از خدا مى ترسيدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ايمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شويد! هنگامى كه وارد شديد، پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكّل كنيد اگر ايمان داريد»! ۲۴ ـ (بنى اسرائيل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد آن نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همين جا نشسته ايم»! ۲۵ ـ (موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، ميان ما و اين جمعيت گنهكار، جدائى بيفكن»! ۲۶ ـ خداوند (به موسى) فرمود: «اين سرزمين (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است; پيوسته در زمين (در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود; و درباره (سرنوشت) اين جمعيت گنهكار، غمگين مباش»!

تفسیر
در اين آيات، براى زنده كردن روح حق شناسى در يهود، و بيدار كردن وجدان آنها در برابر خطاهائى كه در گذشته مرتكب شدند ـ تا به فكر جبران بيفتند ـ بخش هائى از نعمت هائى كه به آنها داده، بازگو شده است و نيز به سستى و تنبلى و بهانه جوئى آنها به طور اجمال پرداخته و سرانجام به محروميت آنها از نعمت ورود به سرزمين مقدس. نخست چنين مى گويد: «به خاطر بياوريد زمانى را كه موسى به پيروان خود گفت: اى بنى اسرائيل نعمت هائى كه خدا به شما ارزانى داشته است را به ياد آوريد و آنها را فراموش نكنيد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ). روشن است كلمه «نِعْمَةَ اللّهِ» همه مواهب و نعمت هاى پروردگار را شامل مى شود، ولى به دنبال آن به سه قسمت مهم از آنها اشاره كرده است. در مرحله اول، نعمت وجود پيامبران و رهبران فراوان در ميان آنها كه بزرگ ترين موهبت الهى درباره آنان بود، مى فرمايد: «چرا كه پيامبرانى در ميان شما قرار داد» (إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ). تا آنجا كه مى گويند: تنها در زمان موسى بن عمران(عليه السلام) بالغ بر هفتاد پيامبر وجود داشت و تمام هفتاد نفرى كه با او به كوه طور رفتند در زمره پيامبران قرار گرفتند. در پرتو اين نعمت بود كه از دره هولناك شرك و بت پرستى و گوساله پرستى رهائى يافتند و از انواع خرافات، موهومات، زشتى ها و پليدى ها نجات پيدا كردند، و اين بزرگ ترين نعمت معنوى در حق آنها بود. در مرحله دوم، به بزرگ ترين موهبت مادّى كه به نوبه خود مقدمه مواهب معنوى نيز مى باشد اشاره كرده، مى فرمايد: «شما را صاحب اختيار جان و مال و زندگى خود قرار داد» (وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً). زيرا بنى اسرائيل ساليان دراز در زنجير اسارت و بردگى فرعون و فرعونيان بودند و هيچ گونه «اختيارى» از خود نداشتند، و با آنها همچون حيوانات اسير معامله مى شد، خداوند به بركت قيام موسى بن عمران(عليه السلام) زنجيرهاى بردگى و استعمار را از دست و پاى آنها گشود و آنها را صاحب اختيار هستى و زندگى خود ساخت. بعضى چنين پنداشته اند كه: منظور از «ملوك» در اينجا «سلاطين و پادشاهانى» است كه از بنى اسرائيل برخاستند. در حالى كه مى دانيم بنى اسرائيل تنها در دوران كوتاهى داراى حكومت و سلطنت بودند. به علاوه، تنها بعضى از آنها به چنين مقامى رسيدند، در حالى كه آيه فوق مى گويد: وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً: «خداوند به همه شما اين مقام را داد»، از اين روشن مى شود كه منظور از آيه همان است كه در بالا گفتيم. گذشته از اين «مَلِك» (بر وزن اَلِف) در لغت هم به معنى سلطان و زمامدار آمده و هم به معنى كسى كه مالك و صاحب اختيار چيزى است در حديثى كه در تفسير «درّ المنثور» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده چنين آمده: كانَتْ بَنُو اِسْرائِيْلَ اِذا كانَ لاَِحَدِهِمْ خادِمٌ وَ دابَّةٌ وَ امْرَأَةٌ كُتِبَ مَلِكاً: «در بنى اسرائيل رسم بر اين بود، هر گاه كسى داراى همسر و خدمتكار و مَركب بود، به او ملك مى گفتند» علاوه بر همه اينها، اين سخن از زبان موسى(عليه السلام) است و در آن زمان از ملوك و پادشاهان بنى اسرائيل خبرى نبود. و در پايان آيه، به طور كلّى به نعمت هاى مهم و برجسته اى كه در آن زمان به احدى داده نشده بود، اشاره فرموده، مى گويد: «به شما چيزهائى داد كه به احدى از عالميان نداد» (وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ). اين نعمت هاى متنوع، فراوان بودند، از جمله: نجات معجزه آسا از چنگال فرعونيان، شكافته شدن دريا براى آنها و استفاده كردن از غذاى مخصوصى به نام «مَنّ و سَلْوى» كه شرح آن در جلد اول، ذيل آيه 57 سوره «بقره» گذشت و مانند آنها.

پس از آن، در آيه بعد، جريان ورود بنى اسرائيل به سرزمين مقدس را چنين بيان مى كند: «موسى به قوم خود چنين گفت: شما به سرزمين مقدسى كه خداوند برايتان مقرّر داشته است وارد شويد، عقب نشينى نكنيد، براى ورود به آن از مشكلات نترسيد و از فداكارى مضايقه ننمائيد، اگر به اين فرمان پشت كنيد، زيان خواهيد ديد» (يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ). در اين كه «ارض مقدسة» كه در آيه فوق به آن اشاره شده، چه نقطه اى است، مفسران گفتگو بسيار كرده اند: بعضى آن را سرزمين بيت المقدس. بعضى شام. و بعضى ديگر «اردن» ، يا «فلسطين» ، يا سرزمين «طور»، مى دانند اما بعيد نيست منظور از سرزمين مقدس تمام منطقه شامات باشد كه با همه اين احتمالات سازگار است; زيرا اين منطقه به گواهى تاريخ، مهد پيامبران الهى و سرزمين ظهور اديان بزرگ، و در طول تاريخ مدت ها مركز توحيد و خداپرستى و نشر تعليمات انبياء بوده است، و به همين جهت نام سرزمين مقدس براى آن انتخاب شده است، اگر چه گاهى به خصوص منطقه «بيت المقدس» نيز اين نام اطلاق مى شود، همان طور كه در جلد اول، ذيل آيه 58 سوره «بقره» توضيح داده شد. از جمله «كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ» استفاده مى شود: خداوند چنين مقرّر داشته بود كه بنى اسرائيل در اين سرزمين مقدس با آرامش و رفاه زندگى كنند، مشروط به اين كه آن را از لوث شرك و بت پرستى پاك سازند و خودشان نيز از تعليمات انبياء منحرف نشوند، اما اگر اين دستور را به كار نبندند، زيان هاى سنگينى دامان آنها را خواهد گرفت. بنابراين، اگر ملاحظه مى كنيم نسلى از بنى اسرائيل كه اين آيه خطاب به آنها بود، بالاخره موفق به ورود در اين سرزمين مقدس نشدند، بلكه چهل سال در بيابان سرگردان ماندند، و نسل آينده آنها اين توفيق را يافت، منافاتى با جمله كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ: «خداوند براى شما مقرّر داشته» ندارد; زيرا اين تقدير مشروط به شرائطى بود كه آنها انجام ندادند، همان طور كه از آيات بعد استفاده مى شود.

اما بنى اسرائيل در برابر اين پيشنهاد موسى ـ همان طور كه روش افراد ضعيف، ترسو و بى اطلاع است كه مايلند همه پيروزى ها در سايه تصادف ها و يا معجزات براى آنها فراهم شود و به اصطلاح لقمه را بگيرند و در دهانشان بگذارند ـ «به او گفتند: اى موسى! تو كه مى دانى در اين سرزمين جمعيتى جبّار و زورمند زندگى مى كنند و ما هرگز در آن گام نخواهيم گذاشت تا آنها اين سرزمين را تخليه كرده و بيرون روند، هنگامى كه آنها خارج شوند ما فرمان تو را اطاعت خواهيم كرد و گام در اين سرزمين مقدس خواهيم گذاشت» (قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبّارينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ) اين پاسخ بنى اسرائيل به خوبى نشان مى دهد استعمار فرعونى در طول ساليان دراز چه اثر شومى روى نسل آنها گذارده بود، و كلمه «لَنْ» كه معمولاً به معنى «نفى ابد» است، نشان دهنده وحشت عميق اين جمعيت از دست زدن به مبارزه براى آزاد كردن و پاك ساختن سرزمين مقدس است. ولى مقرّر اين بود كه: بنى اسرائيل سرزمين مقدس را با فداكارى، تلاش و كوشش و جهاد به دست آورند و اگر فرضاً بر خلاف سنت الهى با يك معجزه تمام دشمنان بدون هيچ گونه اقدامى محو و نابود مى شدند و بنى اسرائيل بدون رنج و زحمت وارث اين منطقه آباد و وسيع مى شدند، تازه از اداره كردن آن عاجز مى ماندند و علاقه اى به حفظ چيزى كه براى آن زحمتى نكشيده بودند، نشان نمى دادند، و آمادگى و شايستگى چنان كارى را نداشتند. ضمناً منظور از «قوم جبّار» در اين آيه ـ آن گونه كه از تواريخ استفاده مى شود ـ جمعيت «عمالقه بوده اند كه اندام هاى درشت و بلند داشتند. گاهى درباره طول قد آنها مبالغه ها شده و افسانه ها ساخته اند و مطالب مضحكى كه با هيچ دليل علمى همراه نيست، پيرامون آنها ـ مخصوصاً پيرامون «عوج» در تواريخ ساختگى و آميخته به خرافات ـ ديده مى شود. چنين به نظر مى رسد كه اين گونه افسانه ها كه به پاره اى از كتب اسلامى نيز راه يافته از ساخته هاى بنى اسرائيل است كه معمولاً از آنها به عنوان «اسرائيليات» نام مى برند. شاهد اين سخن اين است كه: در متن «تورات» فعلى نيز نمونه اى از اين افسانه ها به چشم مى خورد. در «سفر اعداد» اواخر فصل سيزدهم چنين مى خوانيم: «درباره زمينى كه (جاسوسان بنى اسرائيلى) تجسّس نموده بودند خبر بد از آن بنى اسرائيل رسانيده گفتند: زمينى كه از آن، جهت تجسّس نمودنش، گذر كرديم زمينى است كه ساكنانش را تلف مى نمايد و تمامى قومى كه در آن ديديم مردمان بلند قدند و هم در آنجا بلندقدان يعنى اولاد «عناق» كه بلند قدانند ديديم، و مادر نظر خود مثل ملخ نمودار بوديم و همچنين در نظر ايشان نيز مى نموديم»!

سپس در آيه بعد مى گويد: «در اين هنگام دو نفر از مردان با ايمان كه ترس از خدا در دل آنها جاى داشت و به همين دليل مشمول نعمت هاى بزرگ او شده بودند و روح استقامت و شهامت را با دورانديشى و آگاهى اجتماعى و نظامى آميخته بودند براى دفاع از پيشنهاد موسى(عليه السلام) به پا خاستند و به بنى اسرائيل گفتند: شما از دروازه شهر وارد بشويد، هنگامى كه وارد شديد (و آنها را در برابر عمل انجام شده قرار داديد) پيروز خواهيد شد» (قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ). «ولى بايد در هر صورت از روح ايمان استمداد كنيد و بر خدا تكيه نمائيد تا به اين هدف برسيد» (وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ). درباره اين كه اين دو نفر چه كسانى بوده اند غالب مفسران نوشته اند كه: آنها «يوشع بن نون» و «كالب بن يوفنا» (يفنه) بوده اند كه از نقباى دوازده گانه بنى اسرائيل محسوب مى شدند كه سابقاً به آنها اشاره كرديم - 8 در تفسير جمله «مِنَ الَّذِيْنَ يَخافُونَ» گرچه احتمالات متعددى داده شده، ولى روشن است مفهوم ظاهر جمله اين است: آن دو مرد از افرادى بودند كه از خدا مى ترسيدند و به همين دليل از غير خدا وحشتى نداشتند. جمله أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا: «خداوند نعمتش را بر آنها ارزانى داشته بود» نيز شاهد اين معنى است، چه نعمتى بالاتر از اين كه انسان تنها از خدا بترسد، نه از غير او. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اين دو نفر از كجا مى دانستند اگر بنى اسرائيل با يك حمله غافلگيرانه وارد شهر بشوند، «عمالقه» عقب نشينى خواهند كرد؟ پاسخ اين است: شايد از اين نظر بوده كه آنها علاوه بر اطمينانى كه به وعده موسى بن عمران(عليه السلام) دائر بر فتح و پيروزى داشتند، مى دانستند يك قاعده كلّى در تمام جنگ ها وجود دارد كه اگر جمعيت مهاجم بتوانند خود را به مركز اصلى دشمن برسانند، يعنى در خانه او با او بجنگند، معمولاً پيروز خواهند شد به علاوه، جمعيت «عمالقه» همان طور كه دانستيم داراى اندام هاى درشت بودند (اگر چه جنبه هاى افسانه اى اين مطلب را انكار كرديم) معلوم است چنين جمعيتى در ميدان هاى جنگ بيابانى بهتر مى توانند هنرنمائى كنند، اما در پيچ و خم كوچه هاى شهر آمادگى براى جنگ تن به تن كمتر دارند. از همه اينها گذشته، به طورى كه مى گويند: آنها بر خلاف درشتى قامتشان افرادى ترسو بودند كه با حمله غافلگيرانه زود مرعوب مى شدند. مجموع اين جهات، سبب شد كه آن دو نفر پيروزى بنى اسرائيل را در چنين حمله اى تضمين كنند.

ولى بنى اسرائيل هيچ يك از اين پيشنهادها را نپذيرفتند و به خاطر ضعف و زبونى كه در روح و جان آنها لانه كرده بود، صريحاً به موسى خطاب كرده، «گفتند: ما تا آنها در اين سرزمينند هرگز و ابداً وارد آن نخواهيم شد، تو و پروردگارت كه به تو وعده پيروزى داده است برويد و با عمالقه بجنگيد، هنگامى كه پيروز شديد ما را خبر كنيد، ما در اينجا نشسته ايم»! (قالُوا يا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ). اين آيه نشان مى دهد كه بنى اسرائيل جسارت را در مقابل پيامبر خود به حداكثر رسانيده بودند; زيرا: اوّلاً ـ با كلمه «لَنْ» و «أَبَداً» مخالفت صريح خود را اظهار داشتند. ثانياً ـ با اين جمله كه: «تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما در اينجا نشسته ايم»، موسى(عليه السلام) و وعده هاى او را در واقع تحقير كردند، و حتى به پيشنهاد آن دو مرد الهى نيز اعتنا نكردند و شايد كمترين جوابى نگفتند. جالب اين كه: «تورات» كنونى نيز قسمت هاى مهمى از اين داستان را در باب چهاردهم از سفر اعداد آورده است، آنجا كه مى گويد: «و تمامى بنى اسرائيل بر موسى و هارون گله جو (اعتراض كننده) شدند و همگى جماعت به ايشان گفتند: اى كاش! در زمين مصر مى مرديم و يا اين كه در بيابان وفات مى كرديم كه خداوند چرا ما را به اين مرز بوم آورده است تا آن كه به شمشير افتاده، زنان ما و اطفال ما به يغما برده شوند... پس موسى و هارون در حضور جمهور جماعت بنى اسرائيل بر رو افتادند و يوشع بن نون و كاليب بن يَفُنَّه كه از جمله متجسّسان زمين بودند لباس خود را دريدند...» در آيه بعد مى خوانيم كه موسى به كلّى از جمعيت مأيوس گشت و دست به دعا برداشت و جدائى خود را از آنها با اين عبارت تقاضا كرد: «پروردگارا! من تنها اختياردار خود و برادرم هستم، خداوندا! ميان ما و جمعيت فاسقان و متمرّدان جدائى بيفكن تا نتيجه اعمال خود را ببينند و اصلاح شوند» (قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ). البته كارى كه بنى اسرائيل كردند يعنى ردّ صريح فرمان پيامبرشان در سر حدّ كفر بود، و اگر مى بينيم قرآن لقب «فاسق» به آنها داده است به خاطر آن است كه فاسق معنى وسيعى دارد و هر نوع خروج از رسم عبوديت و بندگى خدا را شامل مى شود، لذا درباره شيطان نيز مى خوانيم: فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ: «در برابر فرمان خدا فاسق گرديد و مخالفت كرد» 1 ذكر اين نكته نيز لازم است كه: از جمله «مِنَ الَّذِيْنَ يَخافُونَ» در آيات گذشته چنين استفاده مى شود كه اقليتى در ميان بنى اسرائيل بودند كه از خدا مى ترسيدند و يوشع و كاليب جزء آنها محسوب مى شدند. ولى در اينجا مى بينيم موسى تنها از خودش و برادرش هارون اسم مى برد و اشاره اى به آنها نمى كند، شايد اين موضوع به خاطر آن باشد كه هارون، هم جانشين موسى(عليه السلام) بود و هم شاخص ترين فرد بنى اسرائيل بعد از موسى، و لذا نام او را به خصوص برده است.

سرانجام دعاى موسى(عليه السلام) به اجابت رسيد و بنى اسرائيل نتيجه شوم اعمال خود را گرفتند; زيرا از طرف خداوند به موسى(عليه السلام) چنين وحى فرستاده شد كه: «اين جمعيت از ورود در اين سرزمين مقدس كه مملوّ از انواع مواهب مادّى و معنوى بود، تا چهل سال محروم خواهند ماند» (قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً). به علاوه «در اين چهل سال بايد در بيابان ها سرگردان باشند» (يَتيهُونَ فِي الأَرْضِ) 2 سپس به موسى(عليه السلام) مى گويد: «هر چه بر سر اين جمعيت در اين مدت بيايد به جا است هيچ گاه درباره آنها از اين سرنوشت غمگين مباش» (فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ). جمله اخير شايد براى اين باشد كه پس از صدور فرمان مجازات سرگردانى بنى اسرائيل به مدت چهل سال در بيابان ها، عواطف موسى(عليه السلام) تحريك شد و شايد ـ همان طور كه در «تورات» كنونى آمده است ـ درخواست عفو و گذشت از درگاه خداوند درباره آنها نمود. ولى به زودى به او پاسخ داده شد كه: آنها چنين استحقاقى را دارند، نه استحقاق عفو و گذشت; زيرا آنها همان طور كه قرآن مى گويد: افراد فاسق، متمرّد و سركشى بودند و هر كس چنين باشد چنين سرنوشتى براى او حتمى است. بايد توجه داشت: اين محروميت چهل ساله، هرگز جنبه انتقامى نداشت (همان طور كه هيچ يك از مجازات هاى الهى چنين نيست، بلكه يا سازنده است و يا نتيجه عمل است). در حقيقت، فلسفه اى داشت و آن اين كه: بنى اسرائيل ساليان دراز در زير ضربات استعمار فرعون به سر برده بودند و رسوبات اين دوران به صورت عقده هاى حقارت، خود كم بينى و احساس ذلت و كمبود در روح آنها لانه كرده بود، لذا حاضر نشدند در مدتى كوتاه زير نظر رهبرى بزرگ همانند موسى(عليه السلام)روح و جان خود را شستشو دهند و با يك جهش سريع براى زندگى نوينى كه توأم با افتخار، قدرت و سربلندى باشد آماده شوند، و آنچه را به موسى(عليه السلام) در مورد عدم اقدام به يك جهاد آزادى بخش در سرزمين هاى مقدس گفتند، دليل روشن اين حقيقت بود. لذا مى بايست ساليان دراز در بيابان ها سرگردان بمانند و نسل موجود كه نسل ضعيف و ناتوان بود تدريجاً از ميان برود، نسلى نو در محيط صحرا، در محيط آزادى و حريت، در آغوش تعليمات الهى، و در عين حال در ميان مشكلات و سختى ها كه به روح و جسم انسان توان و نيرو مى بخشد پرورش يابد، تا بتواند دست به چنان جهادى بزند و حكومت حق را در سرزمين هاى مقدس بر پا دارد!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمودند :

اعلم أنّ الخلائق لو اجتمعوا على أن یعطوک شیئا و لم یرد اللَّه أن یعطیک لم یقدروا علیه أو یصرفوا عنک شیئا أراد اللَّه أن یصیبک به لم یقدروا على ذلک فإذا سئلت فاسأل اللَّه و إذا استعنت فاستعن باللَّه.

بدان که اگر جهانیان بخواهند چیزى به تو بدهند و خداوند نخواهد نمی توانند و اگر جهانیان بخواهند چیزى را که خداوند براى تو خواسته از تو منع کنند، نمی توانند.
بنابراین وقتى چیزى می خواهى از خدا بخواه و وقتى کمک مى جوئى از خدا بجوى.

نهج الفصاحه

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

نفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۲۷تا۳۱

۲۷وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قالَ لاَ َقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ ۲۸ لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِط يَدِيَ إِلَيْكَ لاِ َقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمينَ ۲۹إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظّالِمينَ ۳۰ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ ۳۱ فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمينَ

ترجمه
۲۷ ـ و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرب انجام دادند; اما از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد; (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت»! (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزكاران مى پذيرد! ۲۸ ـ اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! ۲۹ ـ من مى خواهم با گناه من و خودت بازگردى (و بار هر دو را به دوش كشى); و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران»! ۳۰ـ نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد; (سرانجام) او را كشت; و از زيانكاران شد. ۳۱ ـ سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كند و كاو) مى كرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واى بر من! آيا من نتوانستم مثل اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم»؟! و سرانجام (از ترس رسوائى، و بر اثر فشار وجدان، از كار خود) پشيمان شد.

تفسیر
آيات قبل، درباره بنى اسرائيل و نعمت هاى الهى به آنان و تمرّد از دستور ورود به سرزمين قدس بحث مى نمود. در اين آيات، داستان فرزندان آدم، و قتل يكى به وسيله ديگرى، شرح داده شده است و شايد ارتباط آن با آيات سابق كه درباره بنى اسرائيل بود اين باشد كه انگيزه بسيارى از خلافكارى هاى بنى اسرائيل مسأله «حسد» بود. خداوند در اين آيات گوشزد مى كند كه سرانجامِ حسد چگونه ناگوار و مرگبار مى باشد، كه حتى به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود مى آلايد! نخست مى فرمايد: «اى پيامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان» (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ). ذكر كلمه «بِالْحَقِّ» ممكن است اشاره به اين باشد كه سرگذشت مزبور در «عهد قديم» (تورات) با خرافاتى آميخته شده، اما آنچه در قرآن آمده عين واقعيتى است كه روى داده است. شك نيست كه منظور از كلمه «آدم» در اينجا همان آدم معروف، پدر نخستينِ نسل هاى كنونى است و اين كه بعضى احتمال داده اند: منظور از آن مردى به نام «آدم» از قبيله «بنى اسرائيل» بوده، بى اساس است; زيرا اين كلمه كراراً در قرآن مجيد به همين معنى آمده است و اگر در اينجا معنى ديگرى داشت، لازم بود قرينه اى ذكر شود، اما آيه: «مِنْ أَجْلِ ذلِك...» كه تفسير آن به زودى خواهد آمد، هرگز نمى تواند قرينه اى بر اين معنى بوده باشد، چنان كه خواهيم گفت. پس از آن، به شرح داستان مى پردازد و مى گويد: «در آن هنگام كه هر كدام كارى براى تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از يكى پذيرفته شد و از ديگر پذيرفته نشد» (إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ). و همين موضوع، سبب شد برادرى كه عملش قبول نشده بود، ديگرى را تهديد به قتل كند، و «سوگند ياد نمود كه تو را خواهم كشت»! (قالَ لاَ َقْتُلَنَّكَ). اما برادر دوم او را نصيحت كرده، گفت: اگر چنين جريانى پيش آمده گناه من نيست، ايراد متوجه خود تو است كه عملت با تقوا و پرهيزگارى همراه نبوده است; چرا كه «خدا تنها از پرهيزگاران مى پذيرد» (قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ). آنگاه اضافه كرد: حتى «اگر تو، به تهديدت جامه عمل بپوشانى و دست به كشتن من دراز كنى، من هرگز مقابله به مثل نخواهم كرد و دست به قتل تو نمى گشايم» (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِط يَدِيَ إِلَيْكَ لاِ َقْتُلَكَ). «چرا كه من از پروردگار جهانيان مى ترسم و هرگز دست به چنين گناهى نمى آلايم» (إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمينَ).

به علاوه من نمى خواهم بار گناه ديگرى را به دوش بكشم، «بلكه مى خواهم تو بار گناه من و خويش را به دوش بكشى» (إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ) زيرا اگر به راستى اين تهديد را عملى سازى، بار گناهان گذشته من نيز بر دوش تو خواهد افتاد; چرا كه حق حيات را از من سلب نموده اى، بايد غرامت آن را بپردازى و چون عمل صالحى ندارى بايد گناهان مرا به دوش بگيرى! و مسلماً با قبول اين مسئوليت بزرگ «از دوزخيان خواهى بود و همين است جزاى ستمكاران» (فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظّالِمينَ). چهارمين آيه، دنباله ماجراى فرزندان آدم(عليه السلام) را بدين گونه تعقيب كرده، نخست مى گويد: «نفس سركش قابيل او را مصمّم به كشتن برادر كرد و او را كشت» (فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ). با توجه به اين كه: «طوع» در اصل، به معنى رام شدن چيزى است، از اين جمله استفاده مى شود كه بعد از قبولى عملِ «هابيل»، طوفانى در دل «قابيل» به وجود آمد. از يكسو، آتش حسد هر دم در دل او زبانه مى كشيد، و او را به انتقامجوئى دعوت مى كرد. و از سوى ديگر، عاطفه برادرى و عاطفه انسانى و تنفّر ذاتى از گناه و ظلم و بيدادگرى و قتل نفس، او را از اين جنايت باز مى داشت. ولى سرانجام نفس سركش، آهسته، آهسته بر عوامل باز دارنده چيره شد، و وجدان بيدار و آگاه او را رام كرد، به زنجير كشيد و براى كشتن برادر آماده ساخت. جمله «طَوَّعَتْ» در عين كوتاهى اشاره اى پر معنى به همه اينها است; زيرا مى دانيم رام كردنِ چيزى در يك لحظه صورت نمى گيرد، بلكه به طور تدريجى و پس از كشمكش هائى صورت مى گيرد. پس از آن مى گويد: «و بر اثر اين عمل زيانكار شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ). چه زيانى از اين بالاتر كه عذاب وجدان، مجازات الهى و نام ننگين را تا دامنه قيامت براى خود خريد. بعضى خواسته اند از كلمه «أَصْبَحَ» استفاده كنند كه: اين قتل در شب واقع شده، در حالى كه اين كلمه در لغت عرب مخصوص به شب يا روز نيست، بلكه دليل بر وقوع چيزى است مانند آيه 103 «آل عمران» كه مى گويد: فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً: «به بركت نعمت خداوند همه شما برادر شديد». از بعضى روايات كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده، استفاده مى شود: هنگامى كه «قابيل» برادر خود را كشت او را در بيابان افكنده بود و نمى دانست چه كند؟ چيزى نگذشت كه درندگان به سوى جسد «هابيل» روى آوردند و او (كه گويا تحت فشار شديد وجدان قرار گرفته بود) براى نجات جسد برادر خود مدتى آن را بر دوش كشيد. ولى باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در اين انتظار بودند كه چه موقع جسد را به خاك مى افكند، تا به آن حمله ور شوند!

در اين موقع ـ همان طور كه قرآن مى گويد ـ خداوند زاغى را فرستاد كه خاك هاى زمين را كنار بزند و با پنهان كردن جسد بى جان زاغ ديگر، و يا با پنهان كردن قسمتى از طعمه خود ـ آن چنان كه عادت زاغ است ـ به «قابيل» نشان دهد كه چگونه جسد برادر خويش را به خاك بسپارد، مى فرمايد: «سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين جستجو مى كرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند» (فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ) اين موضوع جاى تعجب نيست كه انسان مطلبى را از پرنده اى بياموزد; زيرا تاريخ و تجربه هر دو نشان داده اند كه بسيارى از حيوانات داراى يك سلسله معلومات غريزى هستند كه بشر در طول تاريخ خود آنها را از آنان آموخته و دانش خود را با آن تكميل كرده است، حتى در بعضى از كتب طبّى مى نويسند: انسان در قسمتى از معلومات طبّى خود، مديون حيوانات است! سپس قرآن اضافه مى كند: در اين موقع «قابيل» از غفلت و بى خبرى خود ناراحت شد و «فرياد بر آورد: اى واى بر من! آيا من بايد از اين زاغ هم ناتوان تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم» (قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي). با آموزش چگونگى دفن از زاغ، جسد برادر را دفن نمود، ولى سخت پشيمان شد; چرا كه هم برادر را از دست داده بود، هم نمى دانست جواب پدر و مادر را چه بگويد، و هم وجدانش پى در پى او را ملامت مى كرد! آرى، «سرانجام از كرده خود نادم و پشيمان شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمينَ). اما سؤال اين است: آيا پشيمانى او به خاطر اين بود كه عمل زشت و ننگينش سرانجام بر پدر و مادر و احتمالاً بر برادران ديگر آشكار خواهد شد؟ و او را شديداً سرزنش خواهند كرد؟ يا به خاطر اين بود كه چرا مدتى جسد برادر را بر دوش مى كشيد و آن را دفن نمى كرد؟ و يا به خاطر اين بوده كه اصولاً انسان بعد از انجام هر كار زشتى يك نوع حالت ناراحتى و ندامت در دل خويش احساس مى كند؟ ولى روشن است: انگيزه ندامت او هر يك از احتمالات سه گانه فوق باشد، دليل بر توبه او از گناه نخواهد بود، توبه آن است كه از ترس خدا و به خاطر زشتى عمل انجام گيرد، و او را وادار كند كه در آينده هرگز به سراغ چنين كارهائى نرود، در حالى كه هيچ گونه نشانه اى در قرآن از صدور چنين توبه اى از «قابيل» به چشم نمى خورد، بلكه شايد در آيه بعد، اشاره به عدم چنين توبه اى نيز باشد. در حديثى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه: لا تُقْتَلُ نَفْسٌ ظُلْماً اِلاّ كانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ كِفْلٌ مِنْ دَمِها لاَِنَّهُ كانَ أَوَّلَ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ: «خون هيچ انسانى به ناحق ريخته نمى شود، مگر اين كه سهمى از مسئوليت آن بر عهده قابيل، نخستين فرزند آدم است، كه اين سنت شوم آدم كشى را در دنيا بنا نهاد» ضمناً از اين حديث، به خوبى بر مى آيد كه هر سنت زشت و شومى مادام كه در دنيا باقى است، سهمى از مجازات آن بر دوش نخستين پايه گذار آن مى باشد! شك نيست كه سرگذشت فرزندان آدم(عليه السلام) يك سرگذشت واقعى است. علاوه بر اين كه ظاهر آيات قرآن و اخبار اسلامى اين واقعيت را اثبات مى كند، تعبير «بِالْحَقِّ» كه در نخستين آيه از اين آيات وارد شده نيز، شاهدى براى اين موضوع است. بنابراين، كسانى كه به اين آيات جنبه تشبيه و كنايه و داستان فرضى و به اصطلاح «سمبوليك» داده اند، گفتارى بدون دليل دارند. ولى در عين حال، هيچ مانعى ندارد كه اين «سرگذشت واقعى» نمونه اى از نزاع و جنگ مستمرى باشد كه هميشه در زندگانى بشر بوده است: در يكسو، مردان پاك و با ايمان، با اعمال صالح و مقبول درگاه خدا. و در سوى ديگر، افراد آلوده و منحرف با يك مشت كينه توزى و حسادت و تهديد و قلدرى، قرار داشته اند، و چه بسيار از افراد پاك كه به دست آنها شربت شهادت نوشيده اند. ولى سرانجام، آنها از عاقبت زشت اعمال ننگينشان آگاه مى شوند، و براى پرده پوشى و دفن آن به هر سو مى دوند، و در اين موقع آرزوهاى دور و دراز كه زاغ سمبل و مظهر آن است به سراغشان مى شتابد، و آنها را به پرده پوشى بر آثار جناياتشان دعوت مى كند، اما در پايان، جز خسران و زيان و حسرت چيزى عائدشان نخواهد شد!

ـ در قرآن مجيد نامى از فرزندان آدم(عليه السلام) نه در اينجا و نه در جاى ديگر برده نشده، ولى طبق آنچه در روايات اسلامى آمده است نام يكى «هابيل» و ديگرى «قابيل» بوده، اما در سفر تكوين «تورات» ، باب چهارم، نام يكى «قائن» و ديگرى «هابيل» ذكر شده، و به طورى كه مفسر معروف «ابوالفتوح رازى» مى گويد: در نام هر كدام چندين لغت است، نام اوّلى «هابيل» يا «هابل» يا «هابن» بوده، و نام ديگرى «قابيل» يا «قابين» يا «قابل» يا «قابن» و يا «قبن». در هر صورت، تفاوت ميان روايات اسلامى و متن «تورات» در مورد نام «قابيل»، بازگشت به اختلاف لغت مى كند و مطلب مهمى نيست. ولى شگفت آور اين كه يكى از دانشمندان مسيحى اين موضوع را به عنوان يك ايراد بر قرآن ذكر كرده كه: چرا قرآن به جاى «قائن»، «قابيل» گفته است؟! در حالى كه: اوّلاً ـ اين گونه اختلاف در لغت و حتى در ذكر نام ها فراوان است، مثلاً تورات، «ابراهيم» را «ابراهام» و قرآن او را «ابراهيم» ناميده. و ثانياً ـ اساساً اسم هابيل و قابيل در قرآن نيست و تنها در روايات اسلامى آمده است ـ مى دانيم «قربان» به معنى چيزى است كه باعث تقرّب به پروردگار مى شود، اما درباره كارى كه آن دو برادر انجام داده اند در قرآن ذكرى به ميان نيامده، ولى طبق بعضى از روايات اسلامى و آنچه در «تورات» ، سفر تكوين، باب چهار آمده است، «هابيل» چون دامدارى داشت يكى از بهترين گوسفندان و فراورده هاى آن را براى اين كار انتخاب نمود، در حالى كه «قابيل» مردى كشاورز بود، از بدترين قسمت زراعت خود خوشه ها يا آردى براى اين منظور تهيه كرد.

در اين كه فرزندان آدم از كجا فهميدند عمل يكى در پيشگاه پروردگار پذيرفته شده، و عمل ديگرى مردود؟ باز در قرآن توضيحى داده نشده، تنها در بعضى از روايات اسلامى مى خوانيم كه آن دو فراورده هاى خود را به بالاى كوهى بردند، صاعقه اى به نشانه قبولى به فراورده «هابيل» خورد و آن را سوزاند، اما ديگرى به حال خود باقى ماند و اين نشانه سابقه نيز داشته است. اما بعضى از مفسران معتقدند: قبولى عمل يكى، و ردّ عمل ديگرى، از طريق وحى به آدم(عليه السلام) به آنها اعلام گشت و علت آن هم چيزى جز اين نبود كه «هابيل» مردى با صفا، فداكار و با گذشت در راه خدا بود، ولى «قابيل» مردى تاريك دل، حسود و لجوج بود، و سخنانى كه قرآن در همين آيات از اين دو برادر نقل مى كند، به خوبى روشنگر چگونگى روحيه آنها است. از اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه: سرچشمه نخستين اختلافات، قتل، تعدّى و تجاوز در جهان انسانيت، مسأله «حسد» بوده، و اين موضوع ما را به خطرناك بودن اين رذيله اخلاقى و اثر فوق العاده آن در رويداده هاى اجتماعى آشنا مى سازد. بر اين اساس، براى تربيت انسان ها از كودكى تا كهنسالى بايد به گونه اى برنامه ريزى كرده كه بذر غبطه در وجود آنها تبديل به حسادت نشود، و به وسيله گناهان و صفات رذيله ديگر، آبيارى نگردد كه تبديل به درخت تناورى شود و ديگر نتوان آن را از بين برد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند :

إنَّ الدُّنیا لَم تُخلَق لَکُم دارَ مُقامٍ ، بَل خُلِقَت لَکُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ إلى دارِ القَرارِ . فَکونوا مِنها عَلى أوفازٍ ، وقَرِّبُوا الظُّهورَ لِلزِّیالِ (لِلزَّوالِ) .

دنیا آفریده نشده که سراى ماندن شما باشد ، بلکه آفریده شده ، که گذرگاه شما باشد تا از آن براى سراى ماندگارى‏ تان توشه عمل برگیرید.

پس در دنیا همواره مهیّاى سفر باشید و مَرکب‏ها را براى رفتن ، آماده سازید.

نهج البلاغه، خطبه ۱۳۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۳۲

۳۲ مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَني إِسْرائيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

ترجمه
۳۲ ـ به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين، بكشد، چنان است كه گوئى همه انسان ها را كشته; و هر كس، انسانى را از مرگ رهائى بخشد، چنان است كه گوئى همه مردم را زنده كرده است. و رسولان ما، با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و اسراف كردند.

تفسیر
پس از ذكر داستان فرزندان آدم(عليه السلام) يك نتيجه گيرى كلّى و انسانى در اين آيه شده است، نخست مى فرمايد: «به خاطر همين موضوع، بر بنى اسرائيل مقرّر داشتيم كه: هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل، و بدون فساد در روى زمين به قتل برساند، چنان است كه گويا همه انسان ها را كشته است و كسى كه انسانى را از مرگ نجات دهد گويا همه انسان ها را از مرگ نجات داده است» (مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَني إِسْرائيلَ أَنـَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِي الأَرْضِ فَكَأَنـَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنـَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعاً) و در پايان آيه: اشاره به قانون شكنى بنى اسرائيل كرده مى فرمايد: «پيامبران ما با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسيارى از آنها قوانين الهى را در هم شكستند و راه اسراف را در پيش گرفتند» (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ). بايد توجه داشت: «اسراف» در لغت، معنى وسيعى دارد كه هر گونه تجاوز و تعدّى از حدّ را شامل مى شود اگر چه غالباً در مورد بخشش ها و هزينه ها و مخارج زندگى اقتصادى به كار مى رود.

1 ـ بر اساس اين بيان، كشتن يك انسان بدون اين كه قتلى انجام داده باشد به منزله كشتن همه مردم است و احياء كردن يك انسان به منزله احياى همه است، به همين جهت در اينجا سؤال مهمى پيش مى آيد كه: چگونه قتل يك انسان مساوى با قتل همه انسان ها و نجات يك نفر، مساوى با نجات همه انسان ها مى باشد؟ مفسران در اينجا پاسخ هاى زيادى داده اند. در تفسير «تبيان» شش پاسخ، در «مجمع البيان» پنج پاسخ و در «كنز العرفان» چهار پاسخ به آن داده شده است كه پاره اى از آنها از معنى آيه بسيار دور است آنچه مى توان در پاسخ سؤال فوق گفت، اين است كه: قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى و تربيتى را بازگو مى كند; زيرا: اوّلاً ـ كسى كه دست به خون انسان بى گناهى مى آلايد، در حقيقت چنين آمادگى را دارد كه انسان هاى بى گناهِ ديگرى را كه با آن مقتول از نظر انسانى و بى گناهى برابرند، مورد حمله قرار دهد و به قتل برساند. او در حقيقت، يك قاتل است و طعمه او انسانِ بى گناه، و مى دانيم از اين نظر تفاوتى در ميان انسان هاى بى گناه نيست. همچنين كسى كه به خاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى، ديگرى را از مرگ نجات بخشد، اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انسانى را در مورد هر بشر ديگرى انجام دهد. او علاقمند به نجات انسان هاىِ بى گناه است و از اين نظر، براى او اين انسان و آن انسان، تفاوت نمى كند و با توجه به اين كه قرآن مى گويد: «فَكَأَنَّما...» استفاده مى شود كه: مرگ و حيات يك نفر اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد. ثانياً ـ جامعه انسانى در حقيقت يك واحد بيش نيست و افراد آن همانند اعضاى يك پيكرند، هر لطمه اى به عضوى از اعضاى اين پيكر برسد، اثر آن كم و بيش در سائر اعضاء آشكار مى گردد; زيرا يك جامعه بزرگ، از افراد تشكيل شده و فقدان يك فرد، خواه ناخواه ضربه اى به همه جامعه بزرگ انسانى است. فقدان او سبب مى شود كه به تناسب شعاع تأثير وجودش در اجتماع، محلى خالى بماند، و زيانى از اين رهگذر دامن همه را بگيرد. همچنين احياى يك نفس، سبب احياى سائر اعضاى اين پيكر است; زيرا هر كس به اندازه وجود خود، در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نيازمندى هاى آن اثر دارد، بعضى بيشتر و بعضى كمتر. و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم: مجازات چنين انسانى در قيامت مجازات كسى است كه همه انسان ها را كشته، اشاره به همين است، نه اين كه از هر جهت مساوى يكديگر باشند. لذا در ذيل همين روايات مى خوانيم، اگر تعداد بيشترى را بكشد، مجازات او به همان نسبت مضاعف شود! 3 از اين آيه، اهميت مرگ و حيات يك انسان از نظر قرآن كاملاً آشكار مى شود، و با توجه به اين كه: اين آيات، در محيطى نازل گرديده كه خون بشر مطلقاً در آن ارزشى نداشت، عظمت آن آشكارتر مى گردد. قابل توجه اين كه: در روايات متعددى وارد شده است كه آيه، اگر چه مفهوم ظاهريش مرگ و حيات مادّى است، اما مهم تر از آن مرگ و حيات معنوى، يعنى گمراه ساختن يك نفر، يا نجات او از گمراهى است. كسى از امام صادق(عليه السلام) تفسير اين آيه را پرسيد، امام فرمود: مِنْ حَرْق أَوْ غَرْق ـ ثُمَّ سَكَتَ ـ ثُمَّ قالَ تَأْوِيْلُهَا الأَعْظَمُ أَنْ دَعاها فَاسْتَجابَ لَهُ: يعنى منظور از «كشتن» و «نجات از مرگ» كه در آيه آمده: «نجات از آتش سوزى يا غرقاب و مانند آن است ـ سپس امام سكوت كرد ـ بعد فرمود: تأويل اعظم و مفهوم بزرگ تر آيه اين است كه ديگرى را دعوت به سوى راه حق يا باطل كند، و او دعوتش را بپذيرد»
2 ـ سؤال ديگرى كه در مورد اين آيه به ذهن مى رسد اين است كه: چرا نام بنى اسرائيل به خصوص، در اين آيه آمده با اين كه مى دانيم حكم مزبور اختصاصى به آنها ندارد؟ در پاسخ مى توان گفت: ذكر نام بنى اسرائيل به خاطر آن است كه مسأله قتل و خونريزى ـ مخصوصاً قتل هائى كه از حسد و تفوق طلبى سرچشمه مى گيرد ـ در ميان آنها فراوان بوده است، و هم اكنون نيز قربانيان بى گناهى كه به دست آنها كشته مى شوند، رقم بزرگى را تشكيل مى دهند، به همين جهت، نخستين بار، اين حكم الهى در برنامه هاى آنها گنجانيده شد!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :

همانا در میان گناهان ، چهار گناه است که قبل از عذاب آخرت در دنیا کیفر داده می شود :

1 ترک نماز
2  آزار پدر و مادر
3  قسم دروغ
4  غیبت کردن

جامع احادیث الشیعة ج 19 ص 447
مستدرک الوسائل ج 3 ص 49
مستدرک الوسائل ج 16 ص 40

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

سفارش امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات عمر شریفشان بر اهتمام به نماز

شیخ صدوق (ره) از ابو بصیر روایت می­کند که بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) برای عرض تسلیت به خدمت «ام حمیده» ام ولد امام صادق
(علیه السلام) مشرّف شدم.

آن بانو به گریه افتاد و من نیز به جهت گریۀ او به گریه افتادم. پس از آن عرضه داشت:

ای ابو محمد! اگر حضرت صادق (علیه السلام) را در وقت شهادت می­دیدی، هر آینه امر عجیبی را مشاهده می­کردی:

آن امام بزرگوار در هنگامه ی رحلت چشم­ان خود را باز کرده و فرمودند: تمام خویشاوندان مرا جمع کنید!

پس ما تمام خویشاوندان آن حضرت را جمع کردیم و به نزد آن بزرگوار آوردیم.

آن حضرت رو به سوی آنها نموده و فرمودند:
بدرستی که شفاعت ما (اهل‌بیت علیهم السلام) به کسی که نماز را سبک بشمارد و به آن اعتنا و اهتمام نداشته باشد، نمی­رسد.

ثواب الاعمال: ۲۲۸،

بحار الانوار: ۴۷/۲ح۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اهمیت تفقه در دین

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

لوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ «5» حَتَّى يَتَفَقَّهُوا.

دوست داشتم با شلاق بر سر اصحاب من بزنند تا در دین تفقه پیدا کنند

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 31


 اهمیت تفقه در دین

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

إذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّين‏

هنگامی که خداوند برای بنده ای خیر بخواهد او را در دین فقیه می کند

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 32

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) :

انَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَى غَیرِه؛

پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که،
براى مردم از عدالت سخن بگوید ،
اما خودش نسبت به دیگران عدالت را روا ندارد.
(اگرعدالت به نفع خودش باشد قبول دارد، به نفع دیگران باشد قبول ندارد)

اصول کافی ، جلد۲

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: فرزندان , خدا , و , دوستان , خاص , مجازات , مستحق , حكومت , آسمان , زمين , بازگشت , خداوند , تبارک , تعالی , بلاها , ابتلائات , امام صادق علیه السلام , اهل کتاب , رسول , پیامبران , حقایق , بشارت , بیم , توانا , موسی , قوم , صاحب اختیار , جهانیان , سرزمین مقدس , زیانکار , عقب , نیرومند , ستمگر , عقل , ایمان , شهامت , دروازه شهر , پیروز , توکل بر خدا , بنی اسرائیل , گنهکار , بیابان , سرگردان , سرنوشت , غمگین , پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) , کمک , خدا , فرزند آدم , داستان , حق , برادر , سوگند , پرهیزکاران , قتل , کشتن , پروردگار جهانیان , ترس , گناه , دوزخ , دوزخیان , ستمکار , ستمکاران , نفس سرکش , زاغ , جسد , دفن , رسوائی , وجدان , پشیمان , امیرالمومنین (عليه السلام) , دنیا , سرای ماندن , گذرگاه , توشه عمل , توشه , نهج البلاغه , فساد , مرگ , زنده , رسولان , تعدی , اسراف , پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) , عذاب آخرت , عذاب , آخرت , ترک نماز , آزار پدر و مادر , قسم دروغ , غیبت کردن , جامع احادیث الشیعة , مستدرک الوسائل , سفارش امام صادق علیه السلام , سفارش , نماز , ام حمیده , بانو , گریه , شهادت , رحلت , حضرت صادق (علیه السلام) , خویشاوندان , شفاعت , تفقه , دین , حضرت امام صادق علیه السلام , فقیه , الكافي , روز قیامت , عدالت , نفع , اصول کافی , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

امام خامنه ای:

اگر غلطی بكنند، تل‌آويو و حيفا را با خاك يكسان خواهیم كرد ...

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22233

**************

مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید

یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت:
رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنه‌ای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشک‌های هسته‌ای نیستند و آن‌ها را نمی‌سازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.

از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت:
هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...

در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید می‌کنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمی‌گوید و اظهارات خود را جعل نمی‌کند.
پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد شد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟

در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است.
اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند.
در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد.
ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.

در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد.
1 پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
2 پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
3 پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد.
به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند.
یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هسته‌ای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمب‌های هسته‌ای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است.
توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.

خلاصه تحلیل:
وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.

این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , حوزه‌های علمیه , حجاب , قرآن کریم , انتخابات , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , شهدای انقلاب اسلامی , ماه صفر , اربعین حسینی علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: امام خامنه ای , تل‌آويو , حیفا , خاک , سید علی خامنه‌ای , سخنرانی , اسرائیل , نابودی اسرائیل , مرگ بر اسرائیل , موشک , موشک‌ هسته‌ای , هسته ای , سمینار , سلاح , حمله , جمهوری اسلامی ایران , پایگاه حماس , فلسطین , پایگاه حزب الله , پایگاه , حزب الله , ضاحیه , پایگاه بختیاریه , راکتور هسته ای اسرائیل , راکتور هسته ای , راکتور , راکتور دیمونا , یهودیان صهیونیست , یهودیان , صهیونیست , سلاح هسته ای , عتیقه , تزئینات , انبار , تحلیلگر اسرائیلی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3780
:: باردید دیروز : 1571
:: بازدید هفته : 8177
:: بازدید ماه : 24968
:: بازدید سال : 72641
:: بازدید کلی : 72641

RSS

Powered By
loxblog.Com