«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که بدهی مدّتداری (بر اثر وام یا معامله) به یکدیگر پیدا میکنید، آن را بنویسید و باید نویسندهای در میان شما به عدالت (سند را) بنویسد.
کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن خودداری کند، همانطور که خدا به او تعلیم داده است. پس باید او بنویسد و آن کس که حق بر ذمّۀ او (بدهکار) است املا کند و از خدایی که پرورگار اوست بپرهیزد و چیزی از آن فروگذار ننماید.
و اگر کسی که حق بر ذمّۀ اوست، سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف و یا (به جهت لال بودن) توانایی بر املا کردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او) با رعایت عدالت (مدّت و مقدار بدهی را) املا کند و دو نفر از مردان را (بر این حقّ) شاهد بگیرد و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از گواهان، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند (انتخاب کنید) تا اگر یکی از آنان فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند.
و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای ادای شهادت) دعوت میکنند خودداری نمایند. و از نوشتن (بدهیهای) کوچک یا بزرگِ مدّتدار، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید،) این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و برای ادای شهادت استوارتر و برای جلوگیری از شک و تردید بهتر میباشد، مگر اینکه تجارت و داد و ستد نقدی باشد که در میان خود دستبهدست میکنید که ایرادی بر شما نیست که آن را ننویسید.
و هنگامی که خرید و فروش (نقدی) میکنید، (باز هم) شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد (به خاطر حقگویی) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرد) و اگر چنین کنید از فرمان خداوند خارج شدهاید و از خدا بپرهیزید و خداوند (راه درست زندگی را) به شما تعلیم میدهد و خداوند به هر چیزی داناست. بزرگترین آیۀ قرآن:
سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۲ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۲:
این آیه، دربارۀ مسائل حقوقی و نحوۀ تنظیم اسناد تجاری میباشد.
این آیه نشانۀ دقّت نظر و جامعیّت اسلام است که در دورۀ جاهلیّت و در میان مردمی عقبافتاده، دقیقترین مسائل حقوقی را طرح کرده است.
کلمه «تَدایَنْتُمْ» از «بِدَیْنٍ» به معنای بدهی، شامل هر گونه معاملۀ غیر نقدی، وام و خرید سَلَف میشود.
در حدیث آمده است: اگر کسی در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد، هر چه دعا کند، خداوند مستجاب نمیکند و میفرماید: چرا به سفارشات من عمل نکردی؟! «کنز الدقائق، ج ۲، ص ۴۶۷»
اگر دقّت در حفظ حقوق فردی ضروری است، حفظ بیتالمال به مراتب ضروریتر است!
تنظیم سند، حتّی در معاملات نقدی مفید است، ولی ضرورت آن به اندازۀ معاملات نسیه نیست. چون در معاملات موعددار، ممکن است طرفهای معامله و یا شاهدان از دنیا بروند یا فراموش کنند، بنا بر این لازم است نوشته هم بشود.
از فرمان نوشتن، معلوم میشود که اسناد تنظیم شدهای که همراه با گواهی عادل باشد، قابل استشهاد است.
از این آیه استفاده میشود که جامعۀ اسلامی باید یکدیگر را در حفظ حقوق حمایت کنند؛ زیرا هر معاملهای، نیاز به کاتب و چند شاهد دارد.
در زمانی که در تمام جزیرةالعرب به گفتۀ مورخان، ۱۷ باسواد بیشتر نبوده، این همه سخن از نوشتن، نشانۀ توجّه اسلام به علم و حفظ حقوق است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۲:
۱. ایمان، بستر و مقدّمۀ عمل به احکام، و خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» تشویقی برای عمل به احکام است.
۲. مدّت بدهکاری، باید روشن باشد. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»
۳. برای حفظ اعتماد و خوشبینی به همدیگر و آرامش روحی طرفین و جلوگیری از فراموشی، انکار و سوءظن، باید بدهیها نوشته شود. «فَاکْتُبُوهُ»
۴. برای اطمینان و حفظ قرارداد از دخل و تصرّف احتمالی طرفین، سند باید با حضور طرفین و توسط شخص سوّمی نوشته شود. «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ»
۵. نویسندۀ قرارداد، حق را در نظر گرفته و عین واقع را بنویسد. «بِالْعَدْلِ» شرط گزینش نویسندۀ اسناد، داشتن عدالت در قلم است.
۶. به شکرانۀ سواد و علمی که خداوند به ما داده است، کارگشایی کنیم. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ»
۷. اهل هر فن و حرفهای مسئولیّت ویژه دارد، کسی که قلم دارد باید برای مردم بنویسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ»
۸. باید بدهکار که حق بر ذمّۀ اوست، متن قرار داد را بگوید و کاتب بنویسد، نه آنچه را بستانکار ادعا نماید. «وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ»
۹. اقرار انسان علیه خودش، قابل قبول است. «وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ»
۱۰. بدهکار، هنگام املای قرارداد باید خدا را در نظر بگیرد و چیزی را فروگذار نکند و تمام خصوصیّات بدهی را بگوید. «وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ»
۱۱. تدوین قانون باید به گونهای باشد که حقّ ناتوان ضایع نشود. اگر بدهکار، سفیه یا ضعیف و ناتوان و یا گنگ و لال بود، سرپرست و ولیّ او متن قرارداد را بگوید و کاتب بنویسد. «فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً» «فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ»
۱۲. سفیهان و ناتوانان در مناسبات اجتماعی، نیازمند ولی هستند. «فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ»
۱۳.توجّه به حقوق طبقۀ محروم و اقشار ضعیف، از سوی مسئولان و سرپرستان لازم است. «فَلْیُمْلِلْ» صیغۀ امر نشانۀ لزوم این کار است.
۱۴. مردان، در گواه شدن و گواهی دادن بر زنان مقدّم میباشند. «شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ»
۱۵. گواهان باید عادل و مورد اطمینان و رضایت طرفین باشند. «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ»
۱۶. هر کدام از مردها به تنهایی میتوانند شاهد باشند، ولی اگر شاهد یک مرد و دو زن بود، آن دو زن به اتفاق هم ادای شهادت کنند. تا اگر یکی لغزش یا اشتباه کرد، نفر دوّم یادآوری کند. «فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا»
دو زن به جای یک مرد در گواهی، یا به خاطر روحیّۀ ظریف و عاطفی آنهاست و یا به جهت آن است که معمولًا زنان در مسائل بازار و اقتصاد حضور فعّال ندارند و آشنایی آنها با نحوۀ معاملات کمتر است.
۱۷. اگر برای شاهد گرفتن از شما دعوت کردند، خودداری نکنید، گرچه گواه شدن بدون دعوت واجب نیست. «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»
۱۸. مبلغ قرارداد مهم نیست؛ حفظ اطمینان و حقّالناس مهم است. «وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً»
۱۹. ثبتِ سند به صورت دقیق و عادلانه سه فایده دارد:
الف: ضامن اجرای عدالت است «أَقْسَطُ»؛
ب: موجب جرأت گواهان بر شهادت دادن است «أَقْوَمُ»؛
ج: مانع ایجاد بدبینی در جامعه است «أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا».
۲۰. اگر فایده و اسرار احکام برای مردم گفته شود، پذیرفتن آن آسان میشود. «ذلِکُمْ أَقْسَطُ»
۲۱. معطل شدن امروز برای نوشتن قرارداد، بهتر از فتنه و اختلاف فرداست. «أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا»
۲۲. در معاملات نقدی، لزومی به نوشتن نیست. «إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً»
۲۳. در معاملات نقدی، اگرچه نوشتن لازم نیست، ولی شاهد بگیرید. «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ»
۲۴. کاتب و شاهد در امان هستند و نباید به خاطر حقّ نوشتن و حقّ گفتن مورد آزار و اذیّت یکی از طرفین قرار گیرند. «لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ»
۲۵. اگر ادای شهادت و یا نوشتن قرارداد، نیازمند زمان یا تحمّل زحمتی بود، باید شاهد و کاتب به نحوی تأمین مالی شوند وگرنه هر دو ضرر خواهند کرد. «وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ»
۲۶. کاتب و شاهد حق ندارند سند را به گونهای تنظیم کنند که به یکی از طرفین ضرری وارد شود. «لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ»
۲۷. هر گونه خدشه در سند، از هر کس که باشد، فسق و گناه است. «فَإِنَّهُ فُسُوقٌ»
۲۸. کاتب و شاهد، مرزبان حقوق مردم هستند و شکستن مرزها همان خروج از مرز و فسق است.«فَإِنَّهُ فُسُوقٌ»
۲۹. قلب پاک و با تقوی، همچون آینه علوم و حقایق را میگیرد. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»
۳۰. خداوند تمام نیازهای مادّی و معنوی شما را میداند و بر اساس آن، احکام و قوانین را برای شما بیان میکند. قانونگذار باید آگاهی عمیق و گسترده داشته باشد. «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
۱۵۹ - کسانى که آئین خود را پراکنده ساختند و به دسته جات گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند هیچگونه ارتباطى با آنها ندارى، کار آنها واگذار به خدا است پس خدا آنها را از آنچه انجام مى دادند با خبر مى کند.
You have nothing to do with those who have made divisions in their religion and become sects. Their affair is with Allah and He will inform them of what they have done. (159)
۱۶۰- هر کس کار نیکى بیاورد ده برابر آن پاداش خواهد داشت و هر کس کار بدى بیاورد جز به مقدار آن کیفر نخواهد دید و ستمى بر آنها نخواهد شد.
He who brings a good deed shall have tenfold of its like, but he who brings a sin shall be recompensed only for its like. None shall be wronged. (160)
تفسیر بیگانگى از نفاق افکنان در تعقیب دستورات دهگانه اى که در آیات قبل گذشت و در آخر آن فرمان به پیروى از (صراط مستقیم خدا) و مبارزه با هر گونه نفاق و اختلاف داده شده بود، این آیه در حقیقت تاکید و تفسیر و توضیحى روى همین مطلب است . نخست مى فرماید: (آنها که آئین و مذهب خود را پراکنده کردند و به دسته هاى مختلف تقسیم شدند، در هیچ چیز با آنها ارتباط ندارى و آنها نیز هیچگونه ارتباطى با مکتب تو ندارند) زیرا مکتب تو مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم و راه راست همواره یکى بیش نیست (ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فى شى ء). سپس به عنوان تهدید و توبیخ اینگونه افراد تفرقه انداز، مى گوید: (کار اینها واگذار به خدا است، و آنها را از اعمالشان آگاه خواهد ساخت ) (انما امرهم الى الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون ). در اینجا توجه به دو نکته لازم است : ۱- هدف آیه چه اشخاصى هستند؟ جمعى از مفسران معتقدند که آیه درباره یهود و نصارى نازل شده است که به دسته جات مختلف و پراکنده تقسیم شدند، و در برابر یکدیگر صف بندى کردند. ولى عقیده بعضى دیگر این است که آیه اشاره به تفرقه اندازان این امت است که بر اثر تعصبها و روح تفوق طلبى و عشق به ریاست ، سرچشمه تفرقه و نفاق ، در میان مردم مسلمان مى شوند. ولى محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى درباره تمام افراد تفرقه انداز است ، که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مى پاشند اعم از آنها که در امتهاى پیشین بودند، یا آنها که در این امتند. و اگر مشاهده مى کنیم که در روایات اهلبیت و همچنین اهل تسنن نقل شده است که این آیه اشاره به گمراهان و تفرقه اندازان و بدعتگزاران این امت است ، در حقیقت از قبیل بیان مصداق ، مى باشد زیرا اگر این مصداق بیان نمى شد، ممکن بود عده اى تصور کنند که منظور از آن منحصرا دیگران هستند و به اصطلاح ضمیر را به دیگران برگردانند و خود را تبرئه کنند!. در روایتى از امام باقر (ع ) که در تفسیر على بن ابراهیم در ذیل این آیه نقل شده چنین مى خوانیم : فارقوا امیرالمومنین علیه السلام و صاروا احزابا: (یعنى آیه اشاره به کسانى است که از امیر مومنان جدا شدند و به دسته جات مختلف تقسیم گردیدند). روایاتى که در زمینه افتراق و پراکندگى این امت - به عنوان پیش بینى - از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده ، نیز این حقیقت را تایید مى کند. زشتى تفرقه و نفاق این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آئین وحدت و یگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگى بیزار است با تاکید تمام بازگو مى کند و به پیامبر مى گوید برنامه و کار تو هیچگونه شباهتى با افراد تفرقه انداز ندارد، خداوند منتقم قهار از آنان انتقام خواهد گرفت ، و عاقبت شوم اعمالشان را به آنها نشان مى دهد. توحید نه تنها یکى از اصول اسلام است بلکه تمام اصول و فروع اسلام و همه برنامه هاى آن بر محور توحید دور مى زند، توحید روحى است در کالبد همه تعلیمات اسلام ، توحید جانى است که در پیکر اسلام دمیده شده است . اما با نهایت تاسف آئینى که سر تا پاى آن را وحدت و یگانگى تشکیل مى دهد، امروز آنچنان دستخوش تفرقه نفاق افکنان شده است که چهره اصلى خود را به کلى از دست داده ، هر روز نغمه شومى همانند صداى جغدى که در ویرانه مى خواند از گوشه اى بلند مى شود، و شخصى ماجراجو یا مبتلا به بیمارى روانى و یا کج سلیقه اى پرچم مخالفت با یکى از برنامه هاى اسلامى بلند مى کند و جمعى از افراد ابله و نادان را گرد خود جمع مى نماید، و منشا اختلاف تازه اى مى شود. نقش بى اطلاعى و جهل جمعى از توده مردم در این نفاق افکنى، همانند نقش بیدارى و آگاهى دشمنان، بسیار موثر است . گاهى مسائلى را که قرنها موضوع بحث آن گذشته است ، از نو علم مى کنند و جار و جنجال ابلهانه اى پیرامون آن راه مى اندازند تا افکار مردم را به خود مشغول سازند، اما همانطور که آیه فوق مى گوید، اسلام از آنها بیگانه است و آنها نیز از اسلام بیگانه اند و سرانجام برنامه هاى نفاق افکنى شکست خواهد خورد. حملات نارواى نویسنده المنار به شیعه نویسنده تفسیر المنار که بدبینى فوق العاده اى نسبت به (شیعه ) دارد و به همان نسبت از عقائد شیعه و تاریخ آنها بى خبر است ، در ذیل این آیه زیر ماسک دعوت به سوى اتحاد فصلى در زمینه شیعه ، صحبت کرده و آنها را به عنوان تفرقه افکنان و مخالفان اسلام و کسانى که زیر نقاب مذهب به فعالیتهاى سیاسى ضد اسلامى پرداخته اند، متهم ساخته است !، گویا وجود کلمه شیعا در آیه فوق که هیچگونه ارتباطى با مساله تشیع و شیعه ندارد او را به یاد این مطالب واهى انداخته است !. نوشته هاى او بهترین پاسخ براى گفته هاى او و روشنترین شاهد براى عدم اطلاع او از تاریخ و عقاید شیعه است زیرا: ۱- میان (شیعه ) و (عبدالله سبا) یهودى که اصل وجود او از نظر تاریخ مشکوک است و به فرض وجود، کمترین نقشى در تاریخ تشیع و کتب شیعه ندارد پیوند قائل شده و از سوى دیگر میان (شیعه )) و (باطنیه ) حتى میان (شیعه ) و (فرقه ضاله که از بزرگترین دشمنان شیعه هستند ارتباط قائل شده است ، در حالى که مختصر آگاهى از تاریخ شیعه نشان مى دهد که اینها سخنان موهومى بیش نیست بلکه افترا و تهمت است و از همه عجیبترجمعیت غلات را (آنها که در حق على (علیه السلام ) غلو کردند و او را به خدائى پذیرفتند) که در فقه شیعه به عنوان یکى از دسته هائى که کفر آنها قطعى و مسلم است ، شناخته شده اند، به شیعه پیوند داده ، و شیعیان را متهم به عبادت اهلبیت و امثال آن کرده است !. مسلما اگر نویسنده المنار تحت تاثیر پیش داوریهاى نادرست و تعصبهاى ناروا نبود، و به خود اجازه مى داد که عقائد شیعه را از خود شیعه بشنود و در کتابهاى خود شیعه بخواند نه در کتب دشمنان آنها، به خوبى مى دانست که این نسبتها نه تنها دروغ و افترا است ، بلکه مضحک و خنده آور است . و از همه عجیبتر اینکه پیدایش شیعه را به ایرانیان نسبت داده اند در حالى که قرنها پیش از آنکه ایرانیها شیعه باشند، تشیع در عراق و حجاز و مصر بوده است و مدارک تاریخى گواه زنده این حقیقت است . ۲ - گناه شیعه این است که به گفته قطعى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که در معتبرترین منابع اهل تسنن نیز آمده است عمل کرده ، آنجا که فرمود: من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگارى مى گذارم که اگر به آنها متمسک شوید هیچگاه گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم گناه شیعه این است که اهلبیت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را که از همه آگاهتر به مکتب و آئین او بودند، پناهگاه خود در مشکلات اسلامى قرار داده ، و حقایق اسلام را از آنها گرفته است . گناه شیعه این است که به پیروى از منطق و عقل ، و الهام از قرآن و سنت ، باب اجتهاد را مفتوح مى داند، و به فقه اسلام تحرک مى بخشد و مى گوید: چه دلیلى دارد که فهم قرآن و سنت را منحصر به چهارنفر کنیم ، و همه مجبور باشند از آنها پیروى کنند؟! مگر خطابات قرآن و سنت متوجه عموم افراد با ایمان در همه قرون و و اعصار نیست؟ و مگر صحابه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در فهم قرآن و سنت ، از افراد معینى پیروى مى کردند؟ پس چرا اسلام را در چهار دیوارى خشک و کهنه اى به نام مذاهب چهارگانه حنفى و مالکى و حنبلى و شافعى محصور سازیم ؟! گناه شیعه این است که مى گوید یاران پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مانند همه افراد دیگر باید با مقیاس ایمان و عملشان مورد بررسى قرار گیرند، آنها که عملشان مطابق کتاب و سنت است خوب ، و آنها که در عصر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و یا بعد از او بر خلاف کتاب و سنت عمل کردند، باید طرد شوند، و نام صحابه بودن نباید سپرى براى جنایتکاران شود و افرادى مانند معاویه که تمام ضوابط اسلامى را زیر پا گذاشت و بر امام وقت ، که همه امت اسلامى امامت او را، حد اقل ، در آن زمان قبول دارند، خروج کرد، و آنهمه خونهاى بیگناهان را ریخت نباید تقدیس شوند، همچنین پاره اى از صحابه جیره خوار که جزء دار و دسته او بودند. آرى شیعه چنین گناهانى را دارد و به آن معترف است ، ولى آیا هیچ جمعیتى را مظلومتر از شیعه سراغ دارید که نقطه هاى درخشان و افتخار زندگى و تاریخ او را نقطه هاى ضعف نشان دهند؟ و یکدنیا دروغ و تهمت به او ببندند و حتى اجازه ندهند عقائد صحیح خود را در میان عموم مسلمانان پخش کند، بلکه همیشه عقائد او را از دشمنان او بگیرند نه از خود او؟! آیا اگر جمعیتى به دستور پیامبرش عمل کند در حالى که دیگران عمل نکنند تفرقه انداز و نفاق افکن محسوب مى شود؟ آیا اینها را باید از راهى که مى روند باز داشت تا اتحاد برقرار شود؟ یا آنها را که از بى راهه مى روند؟! ۳ - تاریخ علوم اسلامى نشان مى دهد که در غالب این علوم شیعه پیشقدم بودند تا آنجا که شیعه را به عنوان پدید آورندگان علوم اسلام مى شناسد. کتابهائى که علماى شیعه در رشته تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و رجال و فلسفه اسلامى نوشته اند چیزى نیست که بتوان آنها را پنهان ساخت و در تمام کتابخانه هاى آزاد موجود است (البته به استثناى اکثر کتابخانه هاى اهل تسنن که معمولا اجازه ورود این کتابها را به کتابخانه هاى خود نمى دهند در حالى که ما اجازه ورود کتابهاى آنها را از قرنها قبل به کتابخانه هاى خود داده ایم !) و گواه زنده این مدعا است . آیا آنها که اینهمه کتاب براى عظمت اسلام و پیشبرد تعلیمات اسلام نوشته اند، دشمنان اسلام بودند؟ آیا دشمنى سراغ دارید که اینهمه دوستى و محبت کند؟ آیا کسى جز یک عاشق مخلص نسبت به قرآن و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى تواند منشا اینهمه خدمت باشد؟ در پایان سخن باید بگوئیم اگر مى خواهید نفاق و تفرقه برچیده شود بیائید بجاى تهمت به یکدیگر، همدیگر را آنچنانکه هستیم بشناسیم ، زیرا این گونه نسبتهاى ناروا نه تنها به وحدت اسلام کمک نمى کند، بلکه ضربه محکمى بر پایه هاى وحدت اسلامى مى زند. پاداش بیشتر، مجازات کمتر در آیه بعد، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است ، کرده و تهدیدهاى آیه گذشته را با این تشویقها تکمیل مى کند و مى گوید: هر کسى کار نیکى انجام داد، ده برابر به او پاداش داده مى شود (و من جاء بالحسنة فله عشر امثالها) و هر کس کار بدى انجام دهد جز به همان مقدار، کیفر داده نمى شود (و من جاء بالسیئة فلا یجزى الا مثلها) و براى تاکید این جمله را نیز اضافه مى کند که به آنها هیچگونه ستمى نخواهد شد و تنها به مقدار عملشان کیفر مى بینند (و هم لا یظلمون ). در اینکه منظور از حسنة و سیئة در آیه فوق چیست ؟ و آیا خصوص توحید و شرک است ، یا معنى وسیعتر دارند؟ میان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهر آیه هر گونه کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد را شامل مى شود، زیرا هیچگونه دلیلى بر محدود کردن معنى حسنة و سیئة نیست . نکته ها در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: ۱- منظور از جاء به آنچنانکه از مفهوم جمله ، استفاده مى شود، آن است که کار نیک یا بد را همراه خود بیاورد، یعنى به هنگام ورود در دادگاه عدل الهى ، انسان نمى تواند دست خالى و تنها باشد، یا عقیده و عمل نیکى با خود دارد و یا عقیده و اعمال سوئى ، اینها همواره با او هستند و از او جدا نمى شوند و در زندگانى ابدى ، قرین و همدم او خواهند بود. در آیات دیگر قرآن نیز این تعبیر به همین معنى به کار رفته است ، در آیه 33 سوره ق ، مى خوانیم من خشى الرحمان بالغیب و جاء بقلب منیب . بهشت براى آنها است که خدا را از طریق ایمان به غیب بشناسند و از او بترسند، و قلب توبه کار و مملو از احساس مسئولیت با خود در عرصه محشر بیاورند. ۲- در آیه فوق مى خوانیم ، پاداش حسنه ده برابر است ، در حالى که در بعضى دیگر از آیات قرآن تنها به عنوان اضعافا کثیره (چندین برابر) اکتفا شده (مانند آیه 245 سوره بقره ) و در بعضى دیگر از آیات ، پاداش پاره اى از اعمال مانند انفاق را به هفتصد برابر بلکه بیشتر مى رساند، (آیه 261 سوره بقره ) و در بعضى دیگر اجر و پاداش بیحساب ذکر کرده و مى گوید: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب آنها که استقامت بورزند پاداشى بى حساب خواهند داشت (زمر آیه 10). روشن است که این آیات هیچگونه اختلافى با هم ندارند، در حقیقت حداقل پاداشى که به نیکوکاران داده مى شود، ده برابر است و همینطور به نسبت اهمیت عمل ، و درجه اخلاص آن و کوششها و تلاشهائى که در راه آن انجام شده است ، بیشتر مى شود، تا به جائى که هر حد و مرزى را درهم مى شکند و جز خدا حد آن را نمى داند. مثلا انفاق که فوق العاده در اسلام اهمیت دارد پاداشش از حد معمول پاداش عمل نیک که ده برابر است ، فراتر رفته و به اضعاف کثیره یا هفتصد برابر و بیشتر رسیده است و در مورد استقامت که ریشه تمام موفقیتها و سعادتها و خوشبختیها است و هیچ عقیده و عمل نیکى بدون آن پا بر جا نخواهد بود، پاداش بى حساب ذکر شده است . از اینجا روشن مى شود که اگر در روایات ، پاداشهائى بیش از ده برابر براى بعضى از اعمال نیک ذکر شده نیز هیچگونه منافاتى با آیه فوق ندارد. و همچنین اگر در آیه 84 سوره قصص مى خوانیم من جاء بالحسنة فله خیر منها کسى که عمل نیکى انجام دهد پاداشى بهتر از این خواهد داشت مخالفتى با آیه فوق ندارد تا احتمال نسخ در آن برود، زیرا بهتر بودن معنى وسیعى دارد که با ده برابر کاملا سازگار است . ۳- ممکن است بعضى تصور کنند که واجب شدن شصت روز به عنوان کفاره در مقابل خوردن یک روز روزه ماه مبارک رمضان ، و مجازاتهاى دیگرى در دنیا و آخرت از این قبیل با آیه فوق که مى گوید: در برابر کار بد فقط به اندازه آن کیفر داده خواهد شد سازگار نیست . ولى با توجه به یک نکته پاسخ این ایراد نیز روشن مى شود و آن اینکه : منظور از مساوات میان گناه و کیفر. مساوات عددى نیست ، بلکه کیفیت عمل را نیز باید در نظر گرفت خوردن یک روز روزه ماه رمضان با آنهمه اهمیتى که دارد مجازاتش تنها یک روز کفاره نیست بلکه باید آنقدر روزه بگیرد که به اندازه احترام آن یک روز ماه مبارک بشود. به همین دلیل در بعضى از روایات مى خوانیم که کیفر گناهان در ماه رمضان بیش از سایر ایام است همانطور که پاداش اعمال نیک در آن ایام بیشتر است تا آنجا که مثلا یک ختم قرآن در این ماه برابر با هفتاد ختم قرآن در ماههاى دیگر است . ۴ - نکته جالب دیگر اینکه : آیه فوق نهایت لطف و مرحمت پروردگار را در مورد انسان مجسم مى کند، چه کسى را سراغ دارید که تمام ابزار کار را در اختیار انسان بگذارد، و همه گونه آگاهى نیز به او بدهد، رهبران معصومى براى هدایت و راهنمائى او بفرستد، تا با استفاده از نیروى خداداد و رهبرى فرستادگانش کار نیکى انجام دهد، و تازه در برابر کار او ده برابر پاداش تعیین نماید، اما براى لغزشها و خطاهایش تنها یک جرم قائل شود تازه راه عذر خواهى و توبه و رسیدن به عفو و بخشش را نیز به روى او بگشاید. ابوذر مى گوید: صادق مصدق (یعنى پیامبر) فرمود: ان الله تعالى قال الحسنة عشرا و ازید و السیئة واحدة او اغفر فالویل لمن غلبت آحاده اعشاره : خداوند مى فرماید: کارهاى نیک و حسنات را ده برابر پاداش مى دهم یا بیشتر، و سیئات را تنها یک برابر کیفر مى دهم و یا مى بخشم ، واى به حال آن کس که آحادش بر عشراتش پیشى گیرد (یعنى گناهانش از طاعاتش افزون شود).
هرکَس که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد نامیده میشود ...
اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد.
اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا میکند و دیگر حسینبنعلیها به کربلاها کشانده نمیشوند ...
اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد ...
امام خامنهای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران
پرهیز از دیپلماسی التماسی، لزوم تعاملات خردمندانه و انعطاف با حفظ اصول
۳۰ /اردیبهشت/ ۱۴۰۲
ان الباطل کان زهوقاً با تمام شیطنتهای منافقانه و ضد اسلام ناب چه در داخل و چه در جهان، علیه انقلاب اسلامی و ملت دین باور و انقلابی ایران، این انقلاب با گذر از بحرانهای داخلی و خارجی به سوی مقصد خود که بسترسازی جهان برای حاکمیت اسلام ناب و حکومت عدل در جهان است به پیش خواهد رفت، و هرکَس در همراهی با انقلاب اسلامی و ولایت امر ثابت قدم باشد و فریب فتنههای آخرالزمانی را نخورد و در یاری انقلاب و انتخاب مسئولان با بصیرت عمل کند، بیشترین پاداش را نزد خدای متعال خواهد داشت ... ان شاء الله
بخشی از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).
برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمهی رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیتاللهالحرام و مدینه حرم رسولالله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
خطاب به برادران و خواهران ایرانی
خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید
برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.
برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!
جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میکند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان]چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.
اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را میکرد ...
بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را میکرد، اما هنر امام این بود که اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد. انقلابهایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نمودهاند و بزرگترین قدرتهای مادی را ذلیل خود نمودهاند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.
شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافتهاند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض میگذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.
نیروهای مسلّح خود را که امروز ولیّفقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح میبایست همانند دفاع از خانهی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح میبایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد ...
دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی بن ابی طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم. میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفهها و فطرتها بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود میدانید.
وصیت میکنم اسلام را در این برهه که تداعی یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح میشود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.
مسئولین همانند پدران جامعه میبایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بیمبالاتی و به خاطر احساسات و جلب برخی از آراء احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانوادهها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت میگیرد.
کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشیهای سپاهی دارم: ملاک مسئولیتها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرتِ اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمیکنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است. این شرط خللناپذیر میباشد.
نکته دیگر، شناخت به موقع از دشمن و اهداف و سیاستهای او و اخذ تصمیم به موقع و عمل به موقع؛ هریک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.
سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ ساله در میدان به علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکیها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید. سربازتان از یک برج دیدهبانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که]شما در حوزهها استخوان خُرد کردهاید و زحمت کشیدهاید، از بین میرود. این دورهها با همه دورهها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمیماند. راه صحیح، حمایت بدون هر گونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّفقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همهی شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولیّفقیه است. من با عقل ناقص خود میدیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علماء مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی(ره) هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضراتمعظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان با ایشان میبایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.
شهید حاج قاسم سلیمانی: نمیتوانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک میکرد و مثل برادرانم دوستش داشتم ...
خواهر شهید: برادرم به اطاعت از ولی امر مسلمین، رعایت حجاب و اقامه نماز اول وقت تاکید فراوان داشت و خودش نیز این موارد را رعایت میکرد …
قسمتی از وصیتنامه شهید مدافع حرم شهید سجاد زبرجدی:
شما چهل روز دایم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد.
سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.
انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد.
برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است.
برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرایت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)
سه چیز را هر روز تلاوت کنید
1- زیارت عاشورا
2- نافله
3- زیارت جامعه کبیره
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم.
و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.
خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود ...
* وضعیت منافقان در زمان پیامبر و حضرت علی علیهما السلام
وضع امیرالمؤمنین، حقیقتاً هم خیلی مشکل بوده است. زمان پیامبر، جنگها، صفکشیها و جناحبندیها، جناحبندیهای واضحی بود؛ کفر بود و ایمان، شرک بود و توحید. شرک واضح بود، منافقانی هم که بودند، منافقان شناختهشدهیی بودند، پیامبر منافقان خودش را هم میشناخت؛ منافقانی که در مدینه بودند، منافقانی که از مدینه فرار کردند و به طرف مکه رفتند؛ «فمالکم فیالمنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا»(۱). انواع و اقسام منافقان در زمان پیامبر بودند؛ منافقانی که تا اشتباهی میکردند، دربارهشان آیهیی نازل میشد و حقایق روشن میگردید؛ پیامبر بیان میکرد، همه میفهمیدند؛ اشتباهی در کار نمیماند. اما در زمان امیرالمؤمنین، بزرگترین مشکل، وجود یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف بود؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز میدانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما میخواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
* ولایت، اساسیترین مسألهی دین
اساسیترین مسألهی دین، مسألهی ولایت است؛ چون ولایت، نشانه و سایهی توحید است. ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعهی اسلامی متعلق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤمنین میرسد. آنها [یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.] در این نکته شک داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمیفهمیدند؛ هرچند ممکن بود سجدههای طولانی هم بکنند! همان کسانی که در جنگ صفین از امیرالمؤمنین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند، سجدههای طولانىِ یک شب یا ساعتهای متمادی میکردند؛ اما فایدهاش چه بود که انسان امیرالمؤمنین را نشناسد، خط صحیح را - که خط توحید و خط ولایت است - نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشی دارد؟
بعضی از روایات باب ولایت نشان میدهد که اینطور افرادی اگر همهی عمرشان را عبادت بکنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشارهی او معلوم نمایند، این چه فایدهیی دارد؟ «و لم یعرف ولایة ولىّالله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(۱). این، چه طور عبادتی است؟! امیرالمؤمنین با اینها درگیر بود.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است ...
کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان آقا امام زمان (عج) است، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید ...
اگر میخواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
پاداش مهمان دوستی
پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:الضَّيفُ اذا دَخَلَ بَيتَ المُؤمِنِ دَخَلَ مَعَهُ اَلفُ بَركَةٍ وَ الفُ رحمةٍ وَ يَكْتُبُ اللهُ لِصاحِبِ المَنزِل بِكُلّ لُقمَةٍ يأكُلُها الضَّيفُ حَجةً و عُمرةً.
مهمان هنگامي که وارد خانة مؤمن ميشود هزار برکت و هزار رحمت به همراه خود دارد و خداوند به تعداد هر لقمه که مهمان تناول ميکند يک حج و يک عمره براي صاحب خانه مينويسد!
لئاليالاخبار، ج ۳، ص ۶۶
پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:الضَّيفُ يَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ يَرتَحِلُ بِذُنوبِ أهلِ البَيتِ.
مهمان با روزي خود (بر ميزبان) وارد ميشود و با گناهان (آمرزيدة) اهل خانه خارج ميگردد.
مستدرک، ج ۱۶، ص ۲۵۸
« اميرالمؤمنين عليهالسلام»
ما مِن مُؤمِنٍ يُحِبُّ الضَّيفَ اِلاّ وَ يَقومُ مِن قَبرِهِ و وَجُهُه كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ.
هر مؤمن مهماندوست، (در روز قيامت) با چهرة درخشان همانند ماه تابان از قبر خود خارج ميگردد.
بر خلاف سیاستهای آمریکایی و پیروان آمریکا که خواستند مسئلهی فلسطین به فراموشی سپرده بشود که مردم اصلاً یادشان برود که یک سرزمینی به نام فلسطین و ملّتی به نام ملّت فلسطین وجود داشته، بر خلاف خواستهی آنها روزبهروز مسئلهی #فلسطین پُررنگتر شده. 1401/1/23
ما بين طلوع سپيده صبح تا طلوع خورشيد، ملائكه الهي ارزاق انسان ها را سهميه بندي مینمايند هركس در اين زمان بخوابد غافل و محروم خواهد شد. وسائل الشّيعة ، ج6 ، ص497
قل سيروا فى الارض ثم انظروا كيف كان عاقبة المكذبين(۱۱)
ترجمه : ۱۱ - بگو روى زمين گردش كنيد، سپس بنگريد سرانجام آنها كه آيات الهى را تكذيب مى كردند چه شد؟
تفسیر قرآن در اينجا براى بيدار ساختن اين افراد لجوج و خود خواه از راه ديگرى وارد شده و به پيامبر دستور مى دهد كه به آنها سفارش كند، در زمين به سير و سياحت بپردازند و عواقب كسانى كه حقايق را تكذيب كردند با چشم خود ببينند، شايد بيدار شوند (قل سيروا فى الارض ثم انظروا كيف كان عاقبة المكذبين ). شك نيست كه مشاهده آثار گذشتگان و اقوامى كه بر اثر پشت پا زدن به حقايق راه فنا و نابودى را پيمودند، تاثيرش بسيار بيشتر از مطالعه تاريخ آنها در كتابها است ، زيرا اين آثار حقيقت را محسوس و قابل لمس مى سازد. شايد به خاطر همين است كه جمله انظروا (نگاه كنيد) را به كار برده نه تفكروا (بينديشيد). ضمنا ذكر كلمه ثم كه معمولا در مورد عطف با فاصله زمانى به كار ميرود، ممكن است به خاطر توجه دادن به اين حقيقت باشد كه در اين سير و قضاوت خود عجله نكنند، بلكه هنگامى كه آثار گذشتگان را مشاهده كردند، با حوصله و دقت بينديشند سپس نتيجه گيرى كرده ، عاقبت كار آنها را با چشم ببينند در مورد سير و سياحت در زمين و تاثير فوق العاده آن در بيدار ساختن افكار مشروحا در ذيل آيه 137 سوره آل عمران (جلد سوم صفحه 102) بحث كرديم .
قل لمن ما فى السماوات و الارض قل لله كتب على نفسه الرحمة ليجمعنكم إلى يوم القيامة لا ريب فيه الذين خسروا اءنفسهم فهم لا يؤمنون(۱۲) و له ما سكن فى اليل و النهار و هو السميع العليم(۱۳)
ترجمه : ۱۲ - بگو از آن كيست آنچه در آسمانها و زمين است بگو براى خدا است ، رحمت (و بخشش ) را بر خود حتم كرده (و به همين دليل ) همه شما را بطور قطع در روز قيامت كه در آن شك و ترديدى نيست مجتمع خواهد كرد، تنها كسانى كه سرمايه هاى وجود خويش را از دست دادند و گرفتار خسران شدند ايمان نمى آورند. ۱۳- و براى او است آنچه در شب و روز قرار دارد و او شنوا و دانا است .
تفسیر در اين آيه بحث با مشركان همچنان دنبال شده است . در آيات گذشته روى مسئله توحيد و يگانه پرستى تكيه شده بود، اما در اين آيه روى مسئله معاد تكيه شده و با اشاره به اصل توحيد، مسئله رستاخيز و معاد از طريق جالبى تعقيب ميگردد، شكل آيه به صورت سؤ ال و جواب است گوينده سؤ ال و جواب هر دو يكى است كه اين خود يك شيوه زيبا در ادبيات است . استدلال معاد در اينجا از دو مقدمه تشكيل شده است : ۱ - نخست مى گويد: بگو آنچه در آسمانها و زمين است براى كيست ؟ (قل لمن ما فى السماوات و الارض ) و بلافاصله به دنبال آن مى گويد : خودت از زبان فطرت و جان آنها پاسـخ بده : براى خدا (قل لله ) طبق اين مقدمه همه جهان هستى ملك خدا است و تدبير آن به دست او است . ۲ - پروردگار عالم سرچشمه تمام رحمتها است ، او است كه رحمت را بر عهده خويش قرار داده ، و مواهب بيشمار، به همه ارزانى ميدارد (كتب على نفسه الرحمة ). آيا ممكن است كه چنين خداوندى اجازه دهد رشته حيات انسانها با مرگ به كلى پاره شود و تكامل و حيات ادامه نيابد؟ آيا اين با اصل فياض بودن و رحمت واسعه او مى سازد؟ آيا او در مورد بندگان خود كه مالك و مدبر آنها است ممكن است چنان بي مهرى كند كه بعد از مدتى راه فنا بپويند و تبديل به هيچ و پوچ شوند؟. مسلما، نه ، بلكه رحمت واسعه او ايجاب مى كند كه موجودات مخصوصا انسان را در مسير تكامل پيش ببرد همانطور كه در پرتو رحمت خويش بذر كوچك و بي ارزشى را تبديل به درخت تناور و برومند، يا شاخه گل زيبائى ميكند، همانطور كه در پرتو فيض خود نطفه بى ارزش را به انسان كاملى مبدل ميسازد، همين رحمت ايجاب انسان را كه استعداد بقاء و زندگى جاودانى دارد پس از مرگ در لباس حياتى نوين و در عالمى وسيعتر در آورد و در اين سير ابدى تكامل دست رحمتش پشت سر او باشد. لذا به دنبال اين دو مقدمه مى گويد: به طور مسلم همه شما را در روز رستاخيز، روزى كه هيچگونه شك و ترديدى در آن نيست جمع خواهد كرد (ليجمعنكم الى يوم القيامة لا ريب فيه ). قابل توجه اينكه آيه با سؤ ال و به اصطلاح استفهام تقريرى كه به منظور اقرار گرفتن از طرف مى باشد شروع شده است ، و چون اين مطلب هم از نظر فطرت مسلم بوده و هم خود مشركان به آن اعتراف داشته اند كه مالكيت عالم هستى متعلق به بتها نيست ، بلكه مربوط به خدا است ، بلافاصله خود او پاسـخ سؤ ال را ميگويد. و اين يك روش زيبا در طرح مسائل مختلف محسوب مى شود. موضوع ديگر اينكه براى معاد در جاهاى ديگر از طرق مختلف از طريق قانون عدالت ، قانون تكامل ، حكمت پروردگار، استدلال شده است اما استدلال به رحمت ، استدلال تازه اى است كه در آيه بالا مورد بحث قرار گرفته . در پايان آيه به سرنوشت و عاقبت كار مشركان لجوج اشاره كرده مى گويد: آنها كه در بازار تجارت زندگى ، سرمايه وجود خود را از دست داده اند به اين حقائق ايمان نمى آورند (الذين خسروا انفسهم فهم لا يؤ منون ). چه تعبير عجيبى ! گاهى انسان مال يا مقام ، يا يكى ديگر از سرمايه هاى خود را از دست مى دهد در اين موارد اگر چه زيان كرده است ولى چيزهائى را از دست داده است كه جزء وجود او نبوده يعنى بيرون از وجود او است ، اما بزرگترين زيان كه مى توان نام آن را زيان حقيقى گذاشت زمانى خواهد بود كه انسان اصل هستى خود را از كف دهد و وجود خويش را ببازد. دشمنان حق و افراد لجوج سرمايه عمر و سرمايه فكر و عقل و فطرت و تمام مواهب روحى و جسمى خويش را كه مى بايست در مسير حق به كار گيرند و به تكامل شايسته خود برسند بكلى از دست ميدهند، نه سرمايه اى ميماند و نه سرمايه دار !. اين تعبير در آيات متعددى از قرآن مجيد آمده است و تعبيرات تكان دهنده اى است كه سرانجام دردناك منكران حق و گنهكاران آلوده را روشن مى سازد.
سؤال : ممكن است گفته شود زندگانى ابدى تنها براى مؤ منان مصداق رحمت است ولى براى غير آنها جز زحمت و بدبختى چيز ديگرى نخواهد بود. پاسـخ : شك نيست كه كار خدا فراهم آوردن زمينه هاى رحمت است او انسان را آفريد، و به او عقل داد، و پيامبران براى رهبرى و راهنمائى او فرستاده و انواع مواهب را در اختيار وى گذارد، و راهى به سوى زندگى جاويدان به روى همگان گشود، اينها بدون استثناء رحمت است . حال اگر در طريق به ثمر رساندن اين رحمتها خود انسان راه خويش را كج كند و تمام زمينه هاى رحمت را براى خود تبديل به شكنجه و زحمت نمايد. اين موضوع هيچگونه لطمه اى به رحمت بودن آنها نخواهد زد و تمام سرزنشها متوجه انسانى است كه زمينه هاى رحمت را تبديل به عذاب كرده است . آيه بعد در حقيقت تكميلى است براى آيه گذشته زيرا در آيه قبل اشاره به مالكيت خداوند نسبت به همه موجودات از طريق قرار گرفتن آنها در افق مكان بود، لذا فرمود خداوند مالك آنچه در آسمانها و زمين است مى باشد. اين آيه اشاره به مالكيت او از طريق قرار گرفتن در افق و پهنه زمان است لذا مى گويد: و از آن او است آنچه در شب و روز قرار گرفته است (و له ما سكن فى الليل و النهار). در حقيقت جهان ماده از اين موضوع يعنى زمان و مكان خالى نيست و تمام موجوداتى كه در ظرف زمان و مكان واقع مى شوند يعنى تمامى جهان ماده از آن او هستند، و نبايد تصور شود كه شب و روز مخصوص منظومه شمسى است بلكه تمام موجودات زمين و آسمان داراى شب و روز و بعضى دائما در روز بدون شب ، و بعضى در شب بدون روز به سر ميبرند، مثلا در خورشيد دائما روز است زيرا در آنجا روشنائى است و تاريكى وجود ندارد، در حالى كه بعضى از كواكب خاموش و بينور آسمان كه در مجاورت ستارگان قرار ندارند در تاريكى شب جاودانى به سر ميبرند. و آيه فوق همه اينها را شامل مى شود. ضمنا بايد توجه داشت كه منظور از سكن سكونت به معنى توقف و قرار گرفتن در چيزى است ، خواه اينكه آن موجود در حال حركت باشد يا سكون مثلا ميگوئيم : ما در فلان شهر ساكن هستيم يعنى در آنجا استقرار يافته و توقف داريم اعم از اينكه در خيابانهاى شهر در حال حركت باشيم يا در حال سكون . اين احتمال نيز در آيه وجود دارد كه سكون در اينجا فقط مقابل حركت باشد و از آنجا كه اين دو از امور نسبى هستند ذكر يكى ما را از ديگرى بى نياز ميكند، بنابراين معنى آيه چنين ميشود: آنچه در روز و شب و افق زمان در حال سكون و حركت است همه از آن خدا است . و در اين صورت آيه ميتواند اشاره به يكى از استدلالات توحيد باشد زيرا حركت و سكون دو حالت عارضى هستند كه به طور مسلم ، حادثند و نمى توانند قديم و ازلى باشند چون حركت عبارت است از بودن چيزى در دو زمان مختلف در دو مكان ، و سكون بودن چيزى است در دو زمان در يك مكان معين ، و بنابراين در ذات حركت و سكون توجه به حالت سابقه نهفته شده است ، و ميدانيم چيزى كه قبل از آن حالت ديگرى باشد ازلى نميتواند بوده باشد. از اين سخن چنين نتيجه مى گيريم كه : اجسام از حركت و سكون خالى نيستند. و آنچه از حركت و سكون خالى نيست نميتواند ازلى باشد. بنابراين تمامى اجسام حادثند و چون حادثند نيازمند به آفريدگارند (دقت كنيد). ولى خداوند چون جسم نيست نه حركت دارد و نه سكون و نه زمان دارد و نه مكان ، و به همين جهت ازلى و ابدى است . و در پايان آيه پس از ذكر توحيد اشاره به دو صفت بارز خداوند كرده مى گويد: و اوست شنونده دانا (و هو السميع العليم ). اشاره به اينكه وسعت جهان هستى و موجوداتى كه در افق زمان و مكان قرار گرفته اند هيچگاه مانع از آن نيست كه خدا از اسرار آنها آگاه باشد، بلكه سخنان آنها را ميشنود و حتى حركت مورچه ضعيفى را در دل شب تاريك بر سنگ سياه و ظلمانى در اعماق يك دره خاموش و دور افتاده را درك مى كند و از احتياجات او و سايرين با خبر و آگاه است و از اعمال و كارهاى همگى مطلع .
شهدا را باید با شیوههای گوناگون به عنوان الگو جلوی چشم نگه دارید ...
عزیزان من! میخواهم بگویم اینها الگویند. جوان در همه جای دنیا به الگو نیاز دارد؛ اینها الگوی جوانهایند؛ این الگوها را زنده کنید، اینها را جلوی چشم نگه دارید. البتّه کتابهایی نوشته میشود، شرححالهایی نوشته میشود؛ کافی نیست، اینها را با شیوههای گوناگونی که در دنیا معمول است، به عنوان الگو جلوی چشم نگه دارید؛ بهترین الگوها اینها هستند. شما بهترین الگوها را در بسیج میتوانید پیدا کنید. اینها را بازآفرینی کنید؛ امثال این چهرهها هر روز بایستی در بسیج ظهور کنند، بُروز کنند. [امام] فرمود بسیج شجرهی طیّبه است؛ شجرهی طیّبه هم این است که «تُؤتیِّ اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»،(سوره مبارکه ابراهيم آیه 25) در همهی دورانها میوهی خودش را خواهد داد.1398/09/06
نماز شب دوم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثانية من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل بیست و نهم، عمل شب دوم ماه رجب: وَجَدْنَا [فقد ذكرنا] فِي كِتَابِ الْعِبَادَاتِ فِي الرِّوَايَاتِ عَنِ النَّبِيِّ ص در برخى كتابهاى عبادات آمده است كه پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: أَنَّ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةِ مِنْ رَجَبٍ عَشْرَ رَكَعَاتٍ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[2] مَرَّةً هر كس در شب دوم ماه رجب ده ركعت نماز-در هر ركعت «فاتحة الكتاب» و سورهى «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ» یک بار-بخواند، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ ذَنْبٍ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ وَ كَتَبَهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ إِلَى السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ وَ بَرِئَ مِنَ النِّفَاقِ خداوند همهى گناهان كوچك و بزرگ او را مىآمرزد و تا سال آينده از نمازگزاران مىنويسد و-همان گونه كه در ضمن اعمال شب اول يادآور شديم-از نفاق و دورويى پاك و مبرّا مىگردد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
ترجمه ۱۰۵ ـ ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم; تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى; و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمائى! ۱۰۶ ـ و از خداوند، طلب آمرزش نما، كه خداوند، آمرزنده و مهربان است. ۱۰۷ ـ و از آنها كه به خود خيانت كردند، دفاع مكن! زيرا خداوند، افراد خيانت پيشه گنهكار را دوست ندارد. ۱۰۸ ـ آنها زشتكارى خود را از مردم پنهان مى دارند; اما از خدا پنهان نمى دارند; و هنگامى كه در مجالس شبانه، سخنانى كه خدا راضى نبود مى گفتند، خدا با آنها بود; خدا به آنچه انجام مى دهند، احاطه دارد. ۱۰۹ ـ آرى، شما همان ها هستيد كه در زندگى اين جهان، از آنان دفاع كرديد! اما كيست كه در برابر خداوند، در روز رستاخيز از آنها دفاع كند؟! يا چه كسى است كه وكيل و حامى آنها باشد؟!
شان نزول در شأن نزول دو آيه اول از آيات فوق جريان مفصلى نقل شده كه خلاصه اش اين است: طايفه «بنى ابيرق» طايفه اى نسبتاً معروف بودند، سه برادر از اين طايفه «بُشر» ، «بشير» و «مبشّر» نام داشتند. «بشير» به خانه مسلمانى به نام «رفاعه» دستبرد زد و شمشير، زره و مقدارى از مواد غذائى را به سرقت برد. فرزند برادر او به نام «قتاده» كه از مجاهدان «بدر» بود، جريان را به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كرد. ولى آن سه برادر يكى از مسلمانان با ايمان به نام «لبيد» را كه در آن خانه با آنها زندگى مى كرد، در اين جريان متهم ساختند. «لبيد» از اين تهمتِ ناروا سخت برآشفت، شمشير كشيد، به سوى آنها آمد و فرياد زد كه مرا متهم به سرقت مى كنيد؟ در حالى كه شما به اين كار سزاوارتريد. شما همان منافقانى هستيد كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را هَجْو مى كرديد و اشعار هجو خود را به قريش نسبت مى داديد، يا بايد اين تهمت را كه به من زده ايد ثابت كنيد، يا شمشير خود را بر شما فرود مى آورم! برادران سارق كه چنين ديدند، با او مدارا كردند، اما چون با خبر شدند جريان به وسيله «قتاده» به گوش پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، يكى از سخنوران قبيله خود را ديدند كه با جمعى به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروند و با قيافه حق به جانب سارقان را تبرئه كنند، و «قتاده» را به تهمت ناروا زدن، متهم سازند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق «وظيفه عمل به ظاهر» شهادت اين جمعيت را پذيرفت و «قتاده» را مورد سرزنش قرار داد. «قتاده» كه بى گناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شده، به سوى عموى خود بازگشت و جريان را با اظهار تأسف فراوان بيان كرد. عمويش او را دلدارى داده، گفت: نگران مباش خداوند پشتيبان ما است! آيات فوق نازل شد و اين مرد بى گناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى را مورد سرزنش شديد قرار داد شأن نزول ديگرى براى آيه نقل شده كه: زرهى از يكى از انصار در يكى از جنگ ها به سرقت رفت، آنها به يك نفر از طايفه «بنى ابيرق» ظنين شدند. سارق هنگامى كه متوجه خطر شد، زره را به خانه يك نفر يهودى انداخت و از قبيله خود خواست نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) گواهى به پاكى او بدهند و وجود زره را در خانه يهودى دليل بر برائت او بگيرند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه چنين ديد، طبق ظاهر او را تبرئه فرمود، مرد يهودى محكوم شد، آيات فوق نازل گشت و حقيقت را روشن ساخت.
تفسیر در اين آيات خداوند نخست به پيامبر(صلى الله عليه وآله) توصيه مى كند كه: هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه: اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود، مى فرمايد: «ما اين كتاب را به حق بر تو فرو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى» (إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ). سپس به پيامبر(صلى الله عليه وآله) هشدار مى دهد كه هرگز از خائنان حمايت نكند، مى فرمايد: «و از خائنان حمايت نكن» (وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً). گرچه روى سخن در اين آيه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مى باشد، و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر بزند، چه اين كه: حكم مزبور ناظر به همه افراد است. و در آيه بعد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: «از پيشگاه خدا طلب آمرزش كن» (وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ). «زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً). در اين كه «استغفار» در اينجا براى چيست؟ احتمالاتى وجود دارد: نخست اين كه: «استغفار» براى آن ترك اولى است كه به خاطر عجله در قضاوت در مورد شأن نزول آيات صورت گرفت. يعنى گرچه آن مقدار از اعتراف و گواهى طرفين براى قضاوت تو كافى بود، ولى بهتر اين بود كه باز هم تحقيق بيشترى در اين مورد بشود. ديگر اين كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مورد اين شأن نزول، طبق قوانين قضائى اسلام داورى كرد، و از آنجا كه مدارك خائنان از نظر ظاهر محكم تر بود، حق به جانب آنها داده شد. لذا پس از آشكار شدن واقع و رسيدن حق به حق دار، دستور مى دهد: از خداوند طلب آمرزش كند، نه به خاطر اين كه گناهى صورت گرفته است بلكه به خاطر اين كه بر اثر صحنه سازى هاى بعضى، حق مسلمانى در معرض نابودى قرار گرفته است (يعنى به اصطلاح استغفار به خاطر حكم واقعى است نه حكم ظاهرى). احتمال سوم اين كه: استغفار در اينجا براى طرفين دعوا بوده است كه در طرح و تعقيب دعوا خلاف گوئى هائى انجام دادند. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: اِنَّما أَنَا بَشَرٌ وَ اِنَّكُمْ تَخْتَصِمُونَ اِلَىَّ وَ لَعَلَّ بَعْضَكُمْ يَكُونُ أَلْحَنَ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْض فَأَقْضى بِنَحْوِ ما أَسْمَعُ فَمَنْ قَضَيْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِيْهِ شَيْئاً فَلا يَأْخُذُهُ فَاِنَّما أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَةً مِنَ النّارِ!: «من بشرى همانند شما هستم (و مأمور به ظاهرم) شايد بعضى از شما به هنگام بيان دليل خود، قوى تر از بعضى ديگر باشيد، و من هم بر طبق همان دليل قضاوت مى كنم، در عين حال بدانيد داورى من كه بر طبق ظاهر دليل طرفين صورت مى گيرد، حق واقعى را تغيير نمى دهد، بنابراين اگر من به سود كسى (طبق ظاهر) قضاوت كنم و حق ديگرى را به او بدهم پاره اى از آتش جهنم در اختيار او قرار داده ام و بايد از آن بپرهيزد» از اين حديث، به خوبى روشن مى شود: پيامبر(صلى الله عليه وآله) وظيفه دارد، مطابق ظاهر و بر طبق دليل طرفين دعوا قضاوت كند. البته در چنين داورى معمولاً حق به حق دار مى رسد، ولى گاهى هم ممكن است ظاهر دليل و گواهى گواهان با واقع تطبيق نكند. اينجا است كه بايد توجه داشت: حكم داور به هيچ وجه واقع را تغيير نمى دهد، و حق، باطل، و باطل حق نمى شود.
در سومين آيه به دنبال دستورهاى گذشته درباره عدم حمايت از خائنان، همين معنى را با توجه به جهات مختلف، چنين ادامه مى دهد، مى فرمايد: «هيچ گاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند، حمايت مكن» (وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ). و دليل آن را چنين بيان مى كند: «چرا كه خداوند، خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى دارد» (إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوّاناً أَثيماً). قابل توجه اين كه: در اين آيه مى فرمايد: «كسانى كه به خود خيانت كردند» در حالى كه مى دانيم طبق شأن نزول آيه، خيانت نسبت به ديگران انجام شده بود، و اين مى تواند اشاره به چند نكته باشد: اشاره به همان معنى لطيفى كه قرآن بارها آن را تذكر داده كه هر عملى از انسان سر بزند، آثار خوب و بد آن اعم از معنوى و مادى، قبل از هر كس متوجه خود او مى شود، همان طور كه در جاى ديگر فرموده: اِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لاَِنـْفُسِكُمْ وَ اِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها: «اگر نيكى كنيد به خود نموده ايد و اگر بدى كنيد نيز به خودتان بد كرده ايد» يا اين كه اشاره به مطلب ديگرى است كه باز هم قرآن آن را تأييد كرده و آن اين كه: همه افراد بشر بسان اعضاء يك پيكرند، اگر كسى به ديگرى زيانى برساند، همانند آن است كه به خود زيان رسانده باشد، درست مثل كسى كه با دست خود سيلى به صورت خود مى زند. و يا گفته شود: آيه در مورد كسانى نيست كه مثلاً يك بار مرتكب خيانت شده اند و از آن پشيمان گشته اند; زيرا در مورد چنين كسانى نبايد شدت عمل به خرج داد، بلكه بايد ارفاق نمود، لذا بايد دانست آيه در مورد كسانى است كه خيانت جزء برنامه زندگى آنان شده است. اين سخن طبق قرائن ذيل مناسب تر است: «يَختانُون» كه فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد. «خَوّان» كه صيغه مبالغه و به معنى بسيار خيانت كننده است. و «أَثِيم» كه به معنى گناهكار است و به عنوان تأكيد براى «خَوّان» ذكر شده. و در آيه گذشته نيز از آنها تعبير به خائن شده كه اسم فاعل و معنى وصفى دارد و نشانه تكرار عمل است. چهارمين آيه اين گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، مى گويد: آنها از اين شرم دارند كه باطن اعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند! مى فرمايد: «اعمال زشت خود را از مردم پنهان مى دارند، اما نمى توانند از خدا پنهان دارند» (يَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ). آنگاه به دليل اين عدم توانائى، چنين اشاره مى كند: «خداوند همه جا با آنها است، و در آن هنگام كه در دل شب، نقشه هاى خيانت را طرح مى كردند و سخنانى كه خدا از آن راضى نبود را مى گفتند، با آنها بود، و به همه اعمال آنها احاطه دارد» (وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّـتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً). اگر چنين اعتقادى داشتند، هرگز دست به خيانت نمى آلودند و نقشه هاى خائنانه نمى كشيدند.
در آخرين آيه مورد بحث، روى سخن را به طايفه شخص سارق كه از او دفاع كردند، نموده، مى گويد: «شما همان ها هستيد كه در زندگى اين جهان از آنها دفاع كرديد، ولى كيست كه در روز قيامت بتواند از آنها دفاع نمايد؟ و يا به عنوان وكيل، كارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتارى هاى آنها را بر طرف سازد»؟! (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فَمَنْ يُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكيلاً). بنابراين، دفاع شما از آنها بسيار كم اثر است; زيرا در زندگى جاويدان آن هم در برابر خداوند، هيچگونه مدافعى براى آنها نيست. در حقيقت، در سه آيه، نخست به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و همه قاضيان به حق، توصيه شده كه كاملاً مراقب باشند، افرادى با صحنه سازى و شاهدهاى دروغين حقوق ديگران را پايمال نكنند. پس از آن، به افراد خيانتكار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده است كه مراقب نتايج سوء اعمال خود در اين جهان و جهان ديگر باشند. و اين يكى از اسرار بلاغت قرآن است كه در يك حادثه هر چند به ظاهر كوچك باشد و بر محور يك زره و مقدارى مواد غذائى، دور بزند و يا پاى يك نفر يهودى و دشمن اسلام در ميان باشد، تمام جوانب مطلب را بررسى كرده و يادآورى و اخطار لازم را در هر مورد بنمايد. از پيامبر بزرگ خدا(صلى الله عليه وآله) كه به حكم عصمت دامنش از هر گونه آلودگى به گناه پاك است گرفته، تا به افراد خيانت پيشه گنهكار و كسانى كه به حكم تعصب هاى خويشاوندى از اين گونه افراد دفاع مى كنند، هر كدام را به تناسب خود، مورد بحث قرار دهد.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبی
امام خامنه ای:
میلاد امام مجتبی، امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)؛ حُسن مجسّم بر زبان پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) که این نام را ایشان بر روی این مولود گذاشتند -و این خیلی با عظمت است، خیلی مهم است که پیغمبر این بزرگوار را، این کودک مبارک را «حسن» بنامند- انشاءالله بر همهتان مبارک باشد.
در اقتصاد متکی به منابع زیرزمینی نخبگان جذب نمیشوند. وقتی ...
امام خامنه ای:
در اقتصاد متکی به منابع زیرزمینی نخبگان جذب نمیشوند. وقتی ثروت خود را از زیر زمین خامفروشی کنیم، این اقتصاد مثل "بچه پولدار ملی" است که قدر پول را نمیداند/ آنوقت سرنوشت کشور دست سیاستگذاران جهانی نفت است که ناگهان قیمت نفت را تنزل میدهند. 1393/07/30
تاریخ شهادت : 1394/11/16 | محل شهادت : الرتیان - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
صراط مستقیم صراط شهداست و بس ..
برادران! همیشه به یاد شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس. هر کس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست. آری سیدالشهداء اسوه ایثار و شهادت این را به ما فهماند است که راه اصلی وصول الی الله شهادت است.
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید اصغر فاطمی تبار آمده است: «آگاه باشید که دشمن دین شمارا نه بهیکباره که بهصورت فرسایشی مورد هجوم قرار میدهد، اگر هوشیار نباشید آنگاه به خود میآیید که فرسنگها از اسلام ناب محمدی فاصله گرفتهاید ...»
عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.
اینجا گویا کسی سؤال میکند که: اگر [منافقان] کافرند، پس چرا نماز میخوانند، و اگر ایمان ندارند، چرا انفاق میکنند؟...
وقتی انسان کاری را ازرویِ ضرورت و برای سدّ نیازی بهجا میآورد، هرگز دچار کسالت نمیشود. تشنهای که به دنبال آب میرود، برای پیدا کردن آب خسته میشود، ولی کسل نمیشود. امّا آنکه خود سیراب است، ولی به دستور اربابش برای تشنهی دیگری باید دنبال آب برود و زحمت بکشد، هم خسته میشود و هم کسل و بینشاط.
نمازی هم که اینها[منافقان] بهجا میآورند، برای خدا و ازرویِ احساس نیاز و برای پر کردن یک خلأ روحی نیست، بلکه برای این است که جامعهی مسلمان، آنها را مسلمان بداند، پس یک عمل تحمیلی، اجباری و ازرویِ بیمیلی است. چنین عملی، قهراً کسالت میآورد.
همچنین انفاق و زکات اینان برای رفع نیاز لشکر اسلام در مقابل کفّار نیست، بلکه چون میخواهند در جامعهی مسلمانان زندگی کنند و برای زندگی در این جامعه، نیاز دارند که مردم آنان را مسلمان بدانند، انفاق میکنند...
با این معنا، آیه خیلی آموزنده میشود و به ما میفهماند که نشانهی ایمان واقعی، اتیان نماز و انفاق نیست، بلکه نشانههای دیگری هم دارد که باید آنها را ملاکِ شناختِ ایمان یک انسان قرار داد. بنابراین، آیه برای تمام نسلها درس و معیاری است که با آن میتوان مؤمن را از آدمی که بهظاهر مؤمن است و در باطن ایمان به خدا و رسول(صلّیاللهعلیهوآله) ندارد، تشخیص داد.
ای افراد گمراه، حقانیت نظام جمهوری اسلامی را و حقانیت رهبری و ولایت فقیه را که همانند خورشیدی درخشان است نپوشانید و همگام با امت حزب الله و شهید پرور برای برقراری نظام جمهوری اسلامی در جهان بکوشید.
نه نفوذ اقتصادی آمریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی ...
به خیال خودشان در این توافقی که البته تکلیف آن معلوم نیست -نه معلوم است اینجا رد بشود یا قبول و نه معلوم است آنجا رد بشود یا قبول- نیت آنها این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در کشور؛ ما این راه را بستیم؛ ما این راه را به طور قاطع خواهیم بست. نه نفوذ اقتصادی آمریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. با همهی توان -که بحمدالله این توان، امروز زیاد هم هست- با این نفوذ مقابله خواهیم کرد.
شهید مدافع حرم شهید مجتبی بختی (جواد رضایی)
تاریخ شهادت : 1394/04/22 محل شهادت : تدمر – سوریه
امام خامنه ای:
ما از مقاومت در منطقه و مقاومت فلسطین که یکی از برجستهترین فصول تاریخ اسلامی است دفاع میکنیم؛ و از هر کسی که با اسرائیل مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، همهجور حمایتی را که برای ما ممکن باشد از او میکنیم. 1394/05/26
شهید مدافع حرم شهید مجتبی بختی (جواد رضایی)
تاریخ شهادت : 1394/04/22 محل شهادت : تدمر – سوریه
امام خامنه ای:
اولاً باید دست دشمن را بشناسیم و بعد با برنامهریزی، با اهداف دشمن مبارزه کنیم
مصداق مجاهدت برای ما پیروان اهل بیت (ع) مبارزه با راه و نقشههای استکبار است/ اولاً باید دست دشمن را بشناسیم و بعد با برنامهریزی، با اهداف دشمن مبارزه کنیم. 1394/05/26