امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود که این پنج کلمه را، این پنج مطلب را، از من فرا بگیرید؛ پنج کلمهای که هر چه سِیر کنید در این دنیا، نخواهید توانست بهتر از این کلمات حکمتآمیز را پیدا کنید. تعبیر حضرت این است که «لَو رَکِبتُمُ المَطی»؛ «مطی» جمع «مطیّه» است؛ یعنی چهارپایان و مراکبِ آن روزِ دنیا؛ حالا شما بفرمایید هواپیما و اتومبیل. فَاَنضَیتُموها؛ یعنی فرسوده کنید؛ [یعنی اگر] آن قدر سواری بکشید از این شتر یا این اسب که از پا بیندازید او را؛ یعنی این قدر پیش بروید؛ راه بروید. خلاصه، کنایه از این معنا است که هر چه بگردید، نخواهید توانست مثل این کلمات را در حکمت پیدا کنید. این پنج کلمه [برای هر کس] این است:
اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّه
[اوّل:] امیدی به غیر خدا نداشته باشد؛ پشت سر همهی عوامل مادّی، ارادهی الهی را ببیند. گاهی همهی وسایل مادّی هم فراهم است امّا نتیجهبخش نمیشود. همهی این سلسلهی علل و معالیلی که در این عالَم طبیعت گذاشته شده است، قوامش و تأثیرش به ارادهی الهی است. این را آدم بفهمد و امید او به خدا باشد؛ امید او به این عوامل ظاهری، یعنی به این جسمهای بیروح و این کالبدهای بیجان نباشد. همهی این علل و عوامل، بدون ارادهی الهی کالبدی هستند بیجان؛ جان آنها، روح آنها، حقیقت آنها عبارت است از ارادهی الهی. پس در همه چیز دنبال امید به خدا باشید؛ این، کار انسان را خیلی آسان و گوارا میکند.
وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَه
[دوّم:] از هیچ چیز هم جز گناهِ خود نترسد. این گناه، آثار دنیوی و اخروی دارد. وَ ما اَصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدیکُم؛(۲) این همان گناهان ما است، خطاهای ما است؛ ما هستیم که با سوء تدبیر خودمان، با سوء عمل خودمان، با تنبلی خودمان، با دخالت دادن هواهای نفْسانی خودمان، کارها را خراب میکنیم و میوهی تلخ آن، کام ما را تلخ میکند. پس آنچه باید واقعاً از آن بترسیم، خطای خود ما، گناه خود ما، تخلّف خود ما است. این دوّمی موجب میشود که انسان مراقب باشد که در همهی امور زندگی خطا نکند، مواظب باشد که درست بیندیشد، درست فکر کند، درست عمل کند و خواستها و هواها را در تصمیمگیریهای گوناگون در زندگی خودش اثر ندهد. همین جور هم هست؛ در زندگیتان [اگر] نگاه کنید، خواهید دید همه چیز همین جور است.
وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّم
[سوّم:] شخصی که عالم است، خجالت نکشد از اینکه بیاموزد آن چیزی را که نمیداند. مرحوم کیوان سمیعی -مرد بافرهنگِ فرهیختهای بود به قول امروز؛ مرحوم کیوان سمیعی چند سال پیش فوت کرد- میگفت مرحوم حاج آقا حسین قمی در سفری که از عتبات آمده بود برای زیارت و برمیگشت، آمد کرمانشاه -مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی مرجع تقلید بود آن وقت- یک مسئلهای در قبله محلّ اختلاف شد بین علما، مرحوم سردار کابلیِ معروف که اهل نجوم و این چیزها بود، آمد نشست برای حاج آقا حسین شرح داد؛ میگوید من در مجلس بودم، دیدم حاج آقا حسین وقتی فهمید که این مردِ واردی است، با اینکه سردار کابلی، هم سنّاً، هم رتبهی علمیاش و رتبهی حوزویاش خیلی پایینتر از مرحوم حاج آقا حسین بود -البتّه او هم عالم بود، فاضل بود- حاج آقا حسین مثل یک شاگرد گفت شما فردا هم تشریف بیاورید؛ فردا هم آمد برایش شرح داد مسئلهای را در باب قبله و تبیین کرد برای او. شما عالم هستید، امّا این مطلب را وقتی نمیدانید، از اینکه بروید یاد بگیرید شرم نکنید. آنچه حالا انسان میخواهد یاد بگیرد و بنا دارد که یاد بگیرد، نگویید «من بروم یاد بگیرم با این شأن و با این مقام و با این شهرت؟» ببینید این دایرهی علمآموزی و گسترش علم تا کجاها همین طور گسترده میشود! تمامشدنی نیست یاد گرفتنِ انسان.
وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَم
[چهارم:] یک چیزی هم که از شما پرسیدند، وقتی نمیدانید، خجالت نکشید از اینکه بگویید: من نمیدانم، خدا میداند. حالا در این روایت دارد «اللهُ اَعلَمُ»؛ در یک روایت دیگر با یک سند دیگری همین مطلب نقل شده که دارد «اَن یَقولَ لا اَعلَم». آدم چیزی را که نمیداند، خجالت نکشد از اینکه بگوید من نمیدانم آن را؛ علم را با جهل مخلوط نکنید. الان خیلیها از این کسانی که مدّعیانِ علم هستند در عرصههای مختلف ــ نه فقط عمامهایها؛ عمامهای و غیر عمامهای؛ دیگر حالا غیر عمامهایها شلوغتر کردهاند تا عمامهایها ــ اینها وقتی یک چیزی را نمیدانند، ننگشان میکند که بگویند نمیدانیم، رشتهی ما نیست، کار ما نیست، بلد نیستیم، تحقیق نکردهایم، درسش را نخواندهایم؛ ننگشان میکند که این را بگویند؛ یک چیزی حتماً در جواب افاده میکنند، افاضه میکند، غلط؛ یعنی جهل را میریزند در عرصه و سفرهی علم، مخلوط میکنند، علم را خراب میکنند.
وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه
[پنجم:] همه چیزِ ایمان صبر است. صبر یعنی تحمّل کردن، استقامت کردن، پای فشردن در راه صحیح؛ به این میگویند صبر، که پشتوانهی همهی حرکتها و تلاشهای انسان هم صبر است.
۱) خصال، ج ۱، ص ۳۱۵؛ «على (علیه السّلام) فرمود: کلماتى از من فرا گیرید که اگر بر چهارپایان سوار شوید و در راهپیمایى آنها را از پاى درآورید، مانند آن کلمات را نخواهید یافت. هان که هیچ کس جز به پروردگارش امید نبندد و بجز از گناهِ خویش نهراسد و چون چیزى نداند از فرا گرفتنش خجالت نکشد و چون چیزى از او سؤال شد که نمیداند، خجالت نکشد و بگوید خدا بهتر میداند، و بدانید که شکیبایى براى پیکرهی ایمان همچون سر است براى بدن، و بدنى که سر ندارد خیرى در او نیست.»
۲) سورهی شوریٰ، بخشی از آیهی ۳۰؛ «و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شما است ...»
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد چگونه به چهار چیز پناه نمیبرد!؟
۱_ در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده چگونه به این ذکر پناه نمیبرد 【حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکیلُ】 ↲سوره آل عمران، آیه ۱۷۱
۲_ در شگفتم برای کسیکه اندوهگین است چگونه به این ذکر پناه نمیبرد 【لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنْ الظَّالِمِینَ】↲سوره انبیاء، آیه ۸۷
۳_ در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده چگونه به این ذکر پناه نمیبرد 【اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنَّ الله بَصیرٌ بِالعِباد】↲سوره غافر، آیه ۴۴
۴_ در شگفتم برای کسیکه طالب دنیا و زیبائیهای دنیاست چگونه به این ذکر پناه نمیبرد 【مَا شَاءَ الله لاَ قُوَّةَ إِلّا بِاللهِ】 من لا یحضره الفقیه، جلد ۴
#حدیث
#امامصادقعلیهالسلام
#ذکر
*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
همه بدانند! اسرائیل در دریای سرخ جرئت ندارد پرچم خود را بر روی کشتیهایش نصب کند.
آنها از یمن میترسند و از پرچمهای دیگری استفاده میکنند و سیستمهای خود را در آبهای نزدیک یمن خاموش میکنند که شناسایی نشوند.
اما ما چشممان باز است و در دریای سرخ و بابالمندب آنها را پیدا خواهیم کرد و قطعاً به آنها حمله خواهیم کرد.
این موضع روشن ماست. همه جهان این را بداند!
* طرح گرافیکی رسانه انصارالله یمن که بعد از سخنرانی «سیدعبدالملک بدرالدین» منتشر شد، بازتاب وسیعی در رسانههای صهیونیست داشت.
منبع این مطلب:
https://eitaa.com/masaf
*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
حضرت آیتالله امام خامنهای: «باید خسته نشد، باید ناامید نشد، باید از عربدههای دشمن خوف نکرد. برادران عزیز، خواهران عزیز! راز ماندگاری اینها است... دشمن بیکار نمینشیند؛ یا ضربه میزند یا اگر نتوانست، تهدید میکند و اگر تهدید اثر نکرد، عربده میکشد برای اینکه شما را از میدان خارج کند؛ اگر از میدان خارج نشدید، دشمن شکست خورده؛ اگر ادامه دادید، پیشرفت میکنید... گاهی اوقات در مقام خدشهی در پیشرفتها [میگویند:] چرا همهی تلاش خودتان را گذاشتهاید روی تسلیحات، پهپاد، موشک و از این قبیل؟ بعضیها اینجوری [میگویند]. خب، جوابش این است که اوّلاً لازم است؛ کشوری که دشمن دارد باید به فکر خودش باشد دیگر... ما دشمن داریم، باید جهت دفاعیمان را [قوی کنیم]؛ عقل حکم میکند، شرع هم میگوید: وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل... ر بخشهای دیگر مگر کمتر از بخش دفاعی کار شده؟ چندین برابرِ بخش دفاعی در بخش صنعت کار شده، در بخشهای زیربنائی کار شده، در [ساخت] جادّه و سد و امثال اینها کار شده؛ اینهمه کار شده. حالا مسائل دفاعی طبعاً جوری است که دشمنها هم میخواهند به دلایل خاصّ خودشان دائم تبلیغ کنند که «ایران پهپاد داشت، به فلان جا فروخت، به فلان جا داد و از این قبیل»؛ امّا پیشرفتهای را صنعتی داعی ندارند [بگویند]، بلکه داعی دارند کتمان کنند و کتمان میکنند... همین پیشرفتها است که دشمن را عصبانی میکند، دشمن را خشمگین میکند. قرآن فرمود: قُل موتوا بِغَیظِکُم؛ همین را مرحوم شهید بزرگوارمان [بهشتی] ترجمه کرد [و گفت]: «از این عصبانیت بمیر»!» ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
دو چیز مایه هلاکت مردم است!
امام علی علیه السلام فرمودند: اَهْلَکَ النّاسَ اثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ؛ دو چیز مردم را به هلاکت افکنده است: وحشت و ترس از فقر، و تمنّاى افتخارات موهوم. تحف العقول، صفحه 239
شرح حدیث: اگر درباره علل افزایش تجاوزها، سرقت ها، رشوه خوارى ها، دزدى ها، کم فروشى ها در أشکال مختلف، و همچنین تلاش هاى بى رویه آزمندانه و چپاولگرانه جمع کثیرى از مردم دقّت کنیم، مى بینیم که دو عامل فوق اثر عمیقى در پیدایش غالب این رویدادها دارد.
عدّه اى با داشتن همه چیز، فقط به خاطر ترس از فقر (دقّت کنید ترس از فقر، نه فقر واقعى!) و یا به قول خودشان براى «تأمین آینده»! دست به هر کار خلافى مى زنند. و جمعى نیز آرامش زندگى و روح خود را فداى چشم هم چشمى ها و جلب افتخارات موهوم مى کنند، در حالى که اگر این دو صفت زشت را رها کنند، زندگى راحت و آسوده اى خواهند داشت(1).
تعبیر به «اهلک الناس; مردم را هلاک کرده ... » ممکن است اشاره به هلاکت معنوى و دورى از خدا و گرفتار شدن در چنگال گناهان بوده باشد، و نیز ممکن است اشاره به هلاکت ظاهرى و جسمانى و به اصطلاح «فیزیکى» باشد; چرا که خوف فقر و آرزوى افتخارات موهوم و برترى جویى ها، انسان را وادار به کارهاى خطرناکى مى کند که گاه جان خود را نیز بر سر آن مى نهد.
اضافه بر این «خوف فقر» و «طلب فخر» دو عامل ویران گر اعصاب است که پیوسته اعصاب انسان را در هم مى کوبد و آرامش را از او سلب مى کند و مانند «خوره» او را از درون مى خورد و به مرگ زودرس گرفتار مى سازد. جمع میان دو تفسیر نیز دور از حقیقت نیست.
پی نوشت: 1. یکصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 94.
منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب علیه السلام، 1384.
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم,
«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» «پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایستۀ (ازدواج) خود را همسر دهید. (و از فقر نترسید که) اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود بینیازشان میگرداند. خداوند، گشایشگر داناست. (او از فقر و نیاز شما آگاه است و بر کفایت شما وعده داده است و در عمل به وعدهاش قدرت دارد.)» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
«ایامی» جمع «ایم»، یعنی کسی که همسر ندارد؛ خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.
بهترین واسطه گریها، شفاعت و واسطهگری در امر ازدواج است. چنان که در روایت آمده است: کسی که دیگری را داماد یا عروس کند، در سایۀ عرش خداست. (تفسیر نور الثقلین)
پدر و مادری که با داشتن امکانات، فرزندشان را همسر نمیدهند، اگر فرزند مرتکب گناه شود، والدین در گناه او شریک هستند. (تفسیر مجمع البیان)
دربارۀ ازدواج، روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: توسعۀ زندگی، در سایۀ ازدواج است. کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند سوءظن برده است. دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد. (مجموعۀ روایات از تفسیر نور الثقلین میباشد.) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
۱. جامعۀ اسلامی، مسئول ازدواج افراد بیهمسر است. «وَ أَنْکِحُوا»
۲. ازدواج در اسلام، امری مقدّس و مورد تأکید است. «وَ أَنْکِحُوا»
۳. لازم نیست خواستگاری، از طرف خاصّی باشد، هر یک از طرفین ازدواج میتوانند پیشقدم شوند. «وَ أَنْکِحُوا»
۴. تنها سفارش به ترک نگاه حرام، کافی نیست؛ مسألۀ ازدواج را باید حل کنیم. «یَغُضُّوا، یَغْضُضْنَ، أَنْکِحُوا»
۵. زنان بیوه را همسر دهید. ( «الْأَیامی»، شامل آنان نیز میشود.)
۶. داشتن صلاحیّت، شرط طرفین عقد است. «وَ الصَّالِحِینَ» (یعنی باید صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)
۷. اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح، تشویقی است که جوانان لاابالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. «وَ الصَّالِحِینَ» ... (بنا بر این که مراد از صلاحیّت، صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)
۸. در تأمین نیازهای جنسی، فرقی میان انسانها نیست. (زن، مرد، غلام و کنیز) «مِنْکُمْ، عِبادِکُمْ، إِمائِکُمْ»
۹. فقر، نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۰. در صورت فقر، به ازدواج اقدام کنید و بر خدا توکّل نمایید. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۱. فقر، برای عروس و داماد عیب نیست. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۲. خداوند، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج، وسیلۀ وسعت و برکت زندگی است. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۴. رشد و توسعهای که خداوند نصیب بندگانش میفرماید، بر اساس علم و حکمت اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ» تفسیر صفحه ۳۵۴ قرآن کریم - سوره نور- آیه ۳۳ - تفسیر نور:
«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «و کسانی که وسیلۀ ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی نیاز نماید. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان بازخرید و آزادی (تدریجی) خود باشند، (یعنی مایلند با قرارداد کتبی با مالک خویش کار کرده و خود را آزاد نمایند) اگر در آنان خیر و شایستگی دیدید، تقاضای آنان را بپذیرید (و برای کمک به آزاد شدن آنان) از مالی که خدا به شما داده به آنان بدهید، و کنیزان خود را که تصمیم بر پاکدامنی دارند، به خاطر رسیدن به مال دنیا به فحشا وادار نکنید، که هر کس آنان را به فحشا مجبور کند، البتّه خداوند برای آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشتهاند، بخشندۀ مهربان است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
ابتدا باید به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام کرد، سپس به غیر متأهّلین سفارش عفت و پاکدامنی. (آیه «وَ أَنْکِحُوا» قبل از آیه «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» آمده است) علی (علیهالسّلام) فرمود: در جاهلیّت مردم کنیزان را برای کسب درآمد به فحشا وادار میکردند. (تفسیر در المنثور) اگر مسلمانان در جنگ پیروز شدند و اسیر گرفتند، در مورد رفتار با اسرا یکی از این چند راه را میتوانیم پیش بگیریم:
الف: همۀ اسیران را یک جا آزاد کنیم؛ که در این صورت، دوباره جنگ شروع میشود.
ب: همه را بکشیم، که این، نشانۀ سنگدلی مسلمانان خواهد بود.
ج: اسرا را در منطقهای گرد آوریم و از بیت المال مسلمین، مخارج آنان را تأمین کنیم. (در این طرح، باید بیگناهان هزینۀ مجرمان را بپردازند).
د: آنها را میان مسلمانان تقسیم کنیم تا سیرۀ اسلام و مسلمین را مشاهده کنند و به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند و مسلمان شوند، سپس از راه های مختلف، آنها را آزاد کنیم، که این طرح، بهترین است، و طرح اسلام نیز همین است.
بگذریم که نظام جنگ در آن زمان این بود که اسیر جنگی را به عنوان برده مورد استفاده قرار میدادند و اسلام نیز مقابله به مثل میکرد، همان گونه که امروز در دنیا اسیران را در اردوگاهها قرار میدهند که ما نیز باید قوانین بین المللی جنگ را تا آنجا که منافاتی با مذهب ما نداشته باشد بپذیریم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
۱. دسترسی نداشتن به همسر، مجوّز گناه نیست؛ صبر و عفّت لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»
۲. هر کجا احساس خطر بیشتر شد، سفارش مخصوص لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» (چون افراد غیر متأهل بیشتر از دیگران در معرض فحشا و منکر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است)
۳. اگر عفّت و تقوا داشته باشیم، خداوند ما را بی نیاز میکند. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ ... یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ» (جوانان به خاطر امکانات ازدواج، به سراغ تهیّۀ مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوای مالی از خود نشان دهند)
۴. در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم جوانان خود را حفظ کنند، «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»، هم حکومت قیام کند «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخیزند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۵. در هر قراردادی حتّی با زیردستان خود، سند کتبی داشته باشید. «مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ»
۶. آسان گرفتن ازدواج بردگان از طریق قرارداد بازخرید باید همراه با علم به مصلحت باشد. «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»
۷. اسلام برای آزادی بردگان، طرحهای مختلفی دارد. یکی از آنها قرارداد بازخرید است. «فَکاتِبُوهُمْ»
۸. دارایی و اموال را از خود ندانید بلکه از خداست که چند روزی امانت به شما داده است. «مالِ اللَّهِ»
۹. ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان، مسئولیّت بیشتری دارند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ»
۱۰. اولیا به بردگانی که توان پرداخت بهای بازخرید خود را ندارند، کمک کنند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ» حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: یک چهارم قیمت قرارداد را رها کنند. (تفسیر در المنثور) و امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: چیزی از بهای قرارداد را کم کنند. (من لا یحضر، ج ۳، ص ۷۸)
۱۱. بردگان در بستن قرارداد، هم سنگ مالکان خود هستند. ( «فَکاتِبُوهُمْ» در موردی است که هر دو طرف برابر هم باشند)
۱۲. از مال الهی (بودجۀ زکات) هم برای آزادی بردگان و هم برای ازدواج جوانان هزینه کنید. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۱۳. به کارگیری زیردستان در مسیر حرام و وا داشتن کنیزان عفیف بر فحشا، ممنوع است. «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ»
۱۶. دنیا زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (کلمۀ «عَرَضَ» به معنای عارضی و زودگذر است)
۱۷. ارزشها نباید فدای رفاه و مال و مادیّات شود. «لا تُکْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا»
۱۸. شخصیّت کنیزان مانند دخترانِ آزاد است. ( «لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ» و نفرمود: «لا تکرهوا امائکم»)
۱۹. اسلام حامی کنیزان است. «لا تُکْرِهُوا»
۲۰. پاکدامنی و عفت برای زن بهترین ارزش است. «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۱. سرچشمه بخشی از گناهان، بزرگترها هستند. «لا تُکْرِهُوا ... أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۲. افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار می گیرند. «فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۴ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» «همانا ما به سوی شما آیاتی روشنگر و از کسانی که قبل از شما بودند نمونههای برجسته و تاریخی و پندی برای پرهیزکاران فرستادیم» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۴:
۱. خداوند با مردم اتمام حجّت میکند. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۲. آیات قرآن نور و روشنگر است. «آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۳. تاریخ گذشتگان، چراغ راه آیندگان است. «مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ»
۴. قرآن کتاب جامعی است. «آیاتٍ مَثَلًا مَوْعِظَةً»
۶. متّقین نیز به موعظه نیازمندند. «مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» «خداوند، نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهای و آن شیشه همچون ستارهای تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقی است و نه غربی. (روغنش به قدری صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله ور شود و) روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و خداوند برای مردم مثلها میزند و به هر چیزی آگاه است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
«مشکاة» یعنی چراغدان.
«دُرِّیٌّ» به معنای پر نور و پر فروغ است.
«زیت» روغن زیتون را گویند. (مادّهای که وسیلۀ روشنایی است.)
«نُورُ» یعنی چیزی که هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیای دیگر است. در فرهنگ اسلام از چند چیز به عنوان «نُورُ» یاد شده است، از جمله: قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر (صلوات اللَّه علیه) و امامان معصوم (علیهمالسّلام).
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: چیزی را ندیدم مگر آن که خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن دیدم. «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه»
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم......... به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت......... نشان از قامت رعنا تو بینم
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ» یعنی؛ خداوند هدایت کنندۀ آسمان و زمین است. در میان تمام اقوالی که برای «نور» گفته شده است، از قبیل روشنگر، زینت بخش و هادی، معنای هدایت بهتر به نظر میآید، چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز آمده است. «أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» و جملۀ «نُورٌ عَلی نُورٍ» به معنای هدایتهای دایمی و پی در پی است و در پایان آیه نیز میفرماید: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
۱. هستی، فیض خداوند و پرتوی از نور اوست؛ قوام و بقای هستی از اوست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ»
۲. نور خدا هم زیاد است و هم ثابت. (شیشه، هم نور را زیاد میکند و هم نور را از خاموش شدن حفظ میکند.) «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ»
۳. روشنی نور خدا از ذات اوست نه از جرقههای بیرونی. «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»
۴. زیتون درخت مبارکی است. «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ»
۵. اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر میشود، ولی اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» «(این نور هدایت) در خانههایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
در زیارت جامعه خطاب به ائمّه شیعه (علیهمالسّلام) میخوانیم: «جعلکم فی بیوت أذن الله أن ترفع» بنا بر این حرم امامان معصوم (علیهمالسّلام)، یکی از مصادیق «فِی بُیُوتٍ» است.
کلمۀ «تُرْفَعَ» در آیه به معنای بلندی مکانی نیز میباشد، نظیر آیۀ «إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» (بقره، ۱۲۷) یعنی حضرت ابراهیم پایههای کعبه را بلند ساخت.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: آن خانهها، خانههای انبیاء و حکما و امامان معصوم میباشد. (تفسیر نور الثقلین) و «ثعلبی» در تفسیر خود نقل میکند: روزی پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) مشغول تلاوت این آیه بود. ابو بکر برخاست و پرسید: آیا خانۀ فاطمه (علیهاالسّلام) و علی (علیهالسّلام) از مصادیق این آیه است؟ فرمود: آری، از بهترین مصادیق این آیه است. (تفسیر روح المعانی)
امام کاظم (علیهالسّلام) فرمود: مراد از «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» در آیه، نمازهای اوّل وقت است. (بحار، ج ۲۳، ص ۳۲۶)
در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدی به جای نماز، تسبیح آمده است. «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ» (آل عمران،۴۱)، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» (ق، ۳۹) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
۱. راهیابی به نور خدا در هر کجا نیست؛ بلکه در مکانها و از راههای خاصّی است. «اللَّهُ نُورُ ... فِی بُیُوتٍ»
«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» «مردانی که هیچ تجارت و معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، سرگرم و مشغول نمیکند، از روزی که در آن، دلها و چشمها دگرگون میشود بیمناکند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
«تِجارَةٌ» داد و ستد دایمی است که برای به دست آوردن سود انجام میگیرد، ولی «بَیْعٌ» خرید و فروش مقطعی و دفعی برای رفع نیازهای روزمرّۀ زندگی است. (تفسیر المیزان)
کلمۀ «رِجالٌ» در این جا شامل همۀ بندگان خدا میشود؛ چه مرد و چه زن. در حدیث میخوانیم: مراد از کسانی که در این آیه از آنها یاد شده است، تجاری هستند که با شنیدن صدای اذان، تجارت را رها میکنند و به سوی نماز میروند. (تفسیر نور الثقلین) تجارت، تنها عاملی نیست که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا باز میدارد، عوامل دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله: تکاثر، آرزو، فرزند و دوست بد. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
۱. کسانی که تجارت آنان را غافل نکند، مردان بزرگی هستند. (کلمۀ «رِجالٌ» با تنوین آمده که علامت بزرگی و عظمت است)
۲. تلاش و اقتصاد منهای یاد خدا، پوچ و بیارزش است. ( «لا تُلْهِیهِمْ» به جای «لا تمنعهم» بیانگر آن است که اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدی کار تو لهو، پوچ و بی ارزش است.)
۳. تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگی است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۴. اگر ایمان و ارادۀ قوی باشد، ابزار و وسائل اثری ندارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۵. بازار اسلامی هنگام نماز، باید تعطیل شود. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۶. از نظر اسلام، حتّی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند؛ چه رسد به کارهای مکروه و حرام. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۷. ترک تجارت، ارزش نیست؛ بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ ... عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ» (مردان خدا برای زندگی مادّی خود تلاش میکنند، ولی از آخرت غافل نیستند.)
۸. ایمان به آخرت، دنیا را نزد انسان کوچک میکند. «لا تُلْهِیهِمْ ... یَخافُونَ یَوْماً»
۹. با این که نماز ذکر خداست، ولی به خاطر اهمیّت آن در کنار ذکر اللَّه جداگانه مطرح شده است. «ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»
۱۰. نماز و زکات عِدل یکدیگرند و تاجرانی استحقاق ستایش دارند که اهل هر دو باشند. «إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ»
۱۱. دنیا، شما را از آخرت غافل نکند. «یَخافُونَ یَوْماً»
۱۲. در قیامت، چشمها گاهی تیز و گاهی خاشع و دلها منقلب است. «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قیامت صحنههای هولناک و هراسآوری دارد. «یَخافُونَ»
۱۳. در قیامت، معیارها عوض میشود. (آنچه در دنیا در دیده ها و دل ها جلوه میکند، در آخرت به شکل دیگری درمیآید. آنچه امروز به سوی آن میرویم، فردا از آن فرار خواهیم کرد). «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۸ - تفسیر نور:
«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» «تا خداوند به آنان به نیکوتر از آنچه کردهاند پاداش بدهد و از فضل و رحمت خویش بر پاداششان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۸:
۱. خداوند کم و کاستیهای اعمال مردان خدا را جبران کرده و پاداش عمل کامل به آنان میدهد. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»
۲. مردان خدا همواره در حال رشد میباشند و ابعاد وجودی آنان افزایش مییابد. («یَزِیدَهُمْ ...» و نفرمود: «یزید لهم ...»)
۳. پاداش را بیش از عمل بدهید. «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (در اسلام سفارش شده است که مزد را معیّن کنید؛ ولی هنگام پرداخت بیش از آن مقدار بدهید.)
۴. اگر از سود تجارت دنیا بگذرید به سود بی حساب آخرت میرسید. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ بِغَیْرِ حِسابٍ» (مراد از بی حساب، پاداشی فراوان و فوق انتظار است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۹ - تفسیر نور:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» «اعمال کسانی که کافر شدند همچون سرابی در بیابان است که تشنه آن را آب میپندارد، (امّا) همین که به سراغ آن آمد آن را چیزی نیافت، امّا خدا را نزد خویش یافت که حساب او را بی کم و کاست داده و خداوند زود به حسابها میرسد» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
کلمۀ «قیعة» به معنای زمین مسطح و بزرگ است.
«ظمآن» کسی را میگویند که عطشش زیاد باشد.
کلمۀ «وفی» به معنای پاداش و کیفر کامل و بدون کم و کاست است. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
۱. شرط قبولی عمل، داشتن ایمان است و سعادت انسان نیز در گرو ایمان است. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ» (کفر سبب حبط و پوچی عمل است.)
۲. اعمال کفّار فریبنده است. «کَسَرابٍ» به انگیزهها بنگرید، نه به جلوهها و ظاهر تلاشها.
۳. در تعلیم و تربیت استفاده از مثال و تشبیه مؤثّر است. «کَسَرابٍ»
۵. سعادتخواهی، در فطرت همۀ انسانها وجود دارد و انگیزۀ تمام حرکتها رسیدن به خیر است لکن تفاوت در واقعبینی و خیالگرایی است. «یَحْسَبُهُ ... ماءً»
۶. کفّار در قیامت، هیچ سرمایهای ندارند. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»
۷. علاوه بر عقیده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا ... أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ»
۸. همۀ مردم، روزی خدا را باور خواهند کرد. «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»
۹. در قیامت، رسیدگی به حساب افراد هم کامل و دقیق است و هم سریع. «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ ... سَرِیعُ الْحِسابِ» (بر خلاف حسابرسیهای دنیوی که یا دقیق و کامل نیست و یا همراه معطّلی است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:
«أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» «یا (اعمال کافران) همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ روی آن را میپوشاند، و روی آن، موج بزرگ دیگری است و بالای آن موج (دوّم) ابری است، (تاریکی عمق دریا و موجهای انباشته و ابرهای تیره) ظلماتی است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (برای نجات) برآورد، احدی دست او را نمیبیند (تا نجاتش دهد). و خداوند برای هر کس نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
کافر معمولی و ساده به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست. مانند کدورت سادهای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاشها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیدهاش اصرار ورزیده و دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگها کرده و بودجهها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش و عمل او، موجی از ظلمت بر موجهای قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکمتر ساخته است.
اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراه ترشان میکند و حجابی روی حجاب دیگر است. نظیر آیۀ «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» (بقره، ۲۵۷) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
۱. به هنگام معرّفی الگوها باید از الگوهای مثبت و منفی سخن گفت. (الگوی مثبت «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» و الگوی منفی در آیۀ قبل و این آیه «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۲. در برابر نور الهی (آیه ۳۵) که «نُورٌ عَلی نُورٍ» بود، در این آیه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»
۳. هر عملی از مؤمن نور و هر عملی از کافر ظلمت است. «أَوْ کَظُلُماتٍ»
۴. اعمال خوب کفّار، سراب و اعمال بد آنها ظلمات است. «کَسَرابٍ ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۵. علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بی نیاز نمیکنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمیدهد. «فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ * وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است و پرندگان بال گشوده (در پرواز) برای خدا تسبیح میگویند، و هر یک نیایش و تسبیح خود را میداند؟ و خداوند به آنچه میکنند داناست * و فرمانروایی آسمانها و زمین، مخصوص خداست. و بازگشت (همه) به سوی اوست» نکتههای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
ظاهر آیه همان طور است که ترجمه شد، امّا ممکن است فاعل «عَلِمَ» خدا باشد، نه موجودات که در این صورت معنای آیه چنین میشود: خداوند از نیایش و تسبیح همۀ موجودات آگاه است.
قرآن، بارها مسألۀ تسبیح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بیان کرده و گاهی فرموده است: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. (اسراء، ۴۴) از این آیات به دست میآید که علم و شعور، مخصوص انسان ها نیست. گرچه بعضی تسبیح موجودات هستی را تسبیح تکوینی و زبان حال آفرینش دانستهاند، ولی ظاهر آیات بر خلاف این مطلب است. خداوند، در این آیه چند مرتبه به صورت غیر مستقیم، به انسان هشدار داده است:
الف: موجودات آسمان و زمین و پرندگان در حال تسبیح هستند. چرا انسان غافل است؟!
ب: تسبیح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان حضور قلب ندارد؟!
ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبیح و نمازند، امّا برخی انسان ها هنگام پرواز در آسمان، مظلومان را بمباران میکنند و یا در حال غفلت و مستی به سر میبرند! در روایات میخوانیم: امام صادق (علیهالسّلام) هنگامی که صدای گنجشکی را شنید فرمود: این پرنده مشغول دعا و تسبیح است. (تفسیر کبیر فخر رازی و روح البیان) پیامهای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
۱. تنها به خود نیندیشید؛ به اطراف خود هم بنگرید و در هستی نیز مطالعه و اندیشه کنید. «أَ لَمْ تَرَ»
۲. کسی که میخواهد دیگران را ارشاد کند، خود باید از دید عمیقی برخوردار باشد. پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه)، تسبیح موجودات را میدید. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. در میان موجودات هستی، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّی به خدا دارند. «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ»
۴. همۀ موجودات هستی، شعور دارند و نماز و تسبیح موجودات، آگاهانه است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۵. نماز، در صورتی ارزش دارد که نمازگزار بداند چه میگوید و چه میکند. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۶. نماز و تسبیح هر موجودی به صورت خاصّی است. «صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»
۷. خداوند، بر جزئیات کار تمام هستی آگاه است. «عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»
۸. نظام هستی، هم فرمانروا دارد «وَ لِلَّهِ مُلْکُ» و هم هدفدار است. «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» «آیا ندیدی که خداوند ابرها را به آرامی میراند. سپس بین اجزای آن پیوند برقرار میکند. آن گاه آن را متراکم میسازد. پس میبینی که باران از میان آن بیرون میآید و خداوند از آسمان از ابرهایی که مثل کوه است تگرگ فرو میفرستد. پس (زیانِ) آن را به هر کس بخواهد میرساند و از هر کس بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشندگی برق آن ابر، چشمها را کور کند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
«یُزْجِی» به معنای حرکت آهسته همراه با دفع است.
«بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» یعنی سرمایهای که کمکم قابل دفع و برگرداندن است.
کلمۀ «رُکاماً» به معنای تراکم است.
«الْوَدْقَ» به معنای باران است.
کلمهی «سَنا» به معنای درخشش است و «سَنا بَرْقِهِ» یعنی درخشش برق.
اگر کسی با هواپیما بالاتر از ابرها پرواز کند، میبیند که تودههای ابر مثل کوه است و این از معجزات قرآن است که ۱۴ قرن قبل فرمود: «یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ» از کوهِ ابر، تگرگ میفرستیم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
۱. سخن حقّ خود را با بیان نمونهها تثبیت کنید. «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ ... أَ لَمْ تَرَ»
۲. دقّت در آفرینش، بهترین راه شناخت خدا و مایۀ عشق به اوست. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. تمام حرکتها در جهان طبیعت، با قدرت و ارادۀ الهی و برای هدفی حکیمانه انجام میگیرد. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ»
۴. عوامل طبیعی، مسیر تحقّق ارادۀ خداست، نه به جای خدا. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ، یُنَزِّلُ»
۵. بارش باران و تگرگ و مفید بودن یا مضرّ بودن آن به ارادۀ خداست. «فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ»
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام خامنه ای
آیین اسلام از مهمترین ارکان فرهنگ ملی ماست امروز ملت ایران پس از گذشت چهارده قرن افتخار میکند که فرهنگ، زبان و عادات او با اسلام آمیخته شده است. آداب، سنن و فرهنگ اسلامی جزء فرهنگ ماست و در این مسأله برای ما ملی بودن عین اسلامی بودن است و هرگز در مقابل یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12
شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی
ترجمه: ۴۴ -ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود و پيامبران كه تسليم در برابر فرمان خدا بودند ، با آن ، براى يهوديان حكم مىكردند و ( همچنين ) علماء و دانشمندان به اين كتاب الهى كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند ، داورى مىنمودند ، بنابراين ( از داورى كردن بر طبق آيات الهى ) از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمىكنند كافرند .
تفسیر
ساختن تاريكي هاى جهل و نادانى .
(انا انزلنا التوراة فيها هدى و نور) . به همين جهت پيامبران الهى كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند و بعد از نزول تورات روى كار آمدند همگى بر طبق آن براى يهود ، حكم مىكردند . (يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا) . نه تنها آنهاچنين مىكردند بلكه علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان و پاك آنها ، بر طبق اين كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود ، و بر آن گواه بودند داورى مىكردند . (و الربانيون و الاحبار بما استحفظوا من كتاب الله و كانوا عليه شهداء) . در اينجا روى سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه در آن عصر مىزيستند كرده و مىگويد : از مردم نترسيد و احكام واقعى خدا را بيان كنيد ، بلكه از مخالفت من بترسيد كه اگر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد . (فلا تخشوا الناس و اخشون) . و همچنين آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد .(و لا تشتروا باياتى ثمنا قليلا) در حقيقت سرچشمه كتمان حق و احكام خدايا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شخصى و هر كدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوط شخصيت است ، و در جمله هاى بالا به هر دو اشاره شده است . و در پايان آيه ، حكم قاطعى در باره اينگونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مىكنند صادر كرده ، مىفرمايد : آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمىكنند ، كافرند .(و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون) . روشن است عدم داورى بر طبق حكم خدا اعم از اين است كه سكوت كنند و اصلا داورى نكنند و با سكوت خود مردم را به گمراهى بيفكنند ، و يا سخن بگويند و بر خلاف حكم خدا بگويند ، اين موضوع نيز روشن است كه كفر داراى مراتب و درجات مختلفى است كه از انكار اصل وجود خداوند شروع مىشود و مخالفت و نافرمانى و معصيت او را نيز در بر مىگيرد ، زيرا ايمان كامل انسانرا به عمل بر طبق آن دعوت مىكند و آنها كه عمل ندارند ايمانشان كامل نيست اين آيه مسئوليت شديد دانشمندان و علماى هر امت را در برابر طوفانهاى اجتماعى و حوادثى كه در محيطشان مىگذرد روشن مىسازد ، و با بيانى قاطع آنها را به مبارزه بر ضد كجرويها و عدم ترس از هيچكس دعوت مىنمايد .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
پیامی خاص و مهم به مومنین صالح وانقلابی، نسل حاضر در این برهه تاریخی بسیار حساس و تعیین کننده،
وظایف صالحان
وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا: خداوند به مؤمنان و صالحان وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آن پسندیده است و مستقر سازد، ودوران خوف آنان راتبدیل به امنیت نماید و بدون ترس و واهمه ای خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خد ارا گردن ننهند» (سوره نور، آیه ۵۵)
این صالحان که در این آیه به آنها اشاره شده چه کسانی هستند؟ که وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهانی اسلام را هم به دست خواهند گرفت .!
عزیزان، مومنین انقلابی و منتظرین منجی عالم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)؛ این پیام از آن جهت مهم است که در دوران حساسی قرار داریم ولذا در این دوران حساس تک تک ما وظیفه داریم که با یاری انقلاب اسلامی که زمینه ساز ظهور است ،شرایط تحقق ظهور امام عصر سلام الله علیه را فراهم نماییم، ولذا اگر بخواهیم زمینههای ظهور را فراهم کنیم، باید به کمک امام علیه السلام شتافته و با او همگام شویم و نایب عام او ، رهبر این انقلاب و خدمتگزاران حقیقی و انقلابی این انقلاب اسلامی و این دولت مردمی که در حساس ترین دوران بلحاظ شرایط سیاسی و اقتصادی قرار دارد را یاری و حمایت کنیم، مسأله مهم در نزد اهل بصیرت که زمینهسازان ظهور امام عصر علیهالسلام میباشند، این است که اهداف این انقلاب مقدس که مقدمه ساز جهانی شدن اسلام می باشد را با دقت مرور و مورد مطالعه قرار دهند، تا به اهمیت آن واقف شوند و با بصیرت کامل این انقلاب را حفظ و یاری نمایند، ضرورت دارد که ویژگیهای این حکومت و امتیازات آن را از سایر حکومتها بدانیم و همچنین بدانیم که این انقلاب مقدمه ساز حاکمیت دین و قرآن در جهان می باشد و آمال و آرزوهای تمام انبیاء الهی است، و از جمله اهداف آن برقراری امنیت جهانی و حکومتی مبتتی بر بسط وگسترش عدل و عدالت و حاکمیت اخلاق و ارزش های انسانی است.
باید آگاه باشیم که
منجی عالم "امام مهدی" (سلام الله علیه) میآیند تا اهداف پیاده نشده تمام انبیای الهی را به انجام برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا عالیترین مظاهر یک حکومت اسلامی مترقّی و جهان شمول را به جهانیان عرضه کنند، امام مهدی علیه السلام میآیند تا بشر را به کمال و به قله های رفیع انسانیت و عبودیت و بندگی برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا به تمام خواستههای ارزشی و مترقی و معنوی بشر ،بدور ازتمام ناملایمات و ناهنجاریها جامه ، عمل بپوشانند،
امروز و در فرصتی که در این سال پرخیر ۱۴۰۰ برای صالحان پیش آمده ، بر تک تک ملت انقلابی ایران فرض است که در کنار ولی فقیه فرزانه و حکیم و قوای سه گانه و سایر ارگانهای انقلابی، در این نظام مقدس برای رفع موانع تولید و تحقق اهداف گام دوم انقلاب و رسیدن به خودکفایی و رفع فقر و تبعیض و فساد و رفع فاصله طبقاتی و یاری محرومین تا رسیدن به یک عدالت نسبی در تقسیم عادلانه ثروت ملی تلاش کنیم و در این راه همت و جدیت شهیدحاج قاسم را سرلوحه قرار دهیم و موانع و فشارهایی که بر اثر تحریم و سوء مدیریت و اختلاس و معطل کردن کشور به امید بیگانگان و افزایش فاصله طبقاتی و تورم گریبانگیر کشور شده... را از سر راه برداریم و دیگران را نیز در یاری این دولت و حمایت از قشر محروم تشویق و ترغیب کنیم تا جامعه ای را ایجاد کنیم که توجه جهانیان را به این انقلاب مقدس که بستر ظهور منجی عالم حضرت حجت بن الحسن العسکری (سلام الله علیه ) می باشد جلب نماییم ، که این است فلسفه انتظاری که افضل عبادات است،
ملت بزرگوار ایران، خطبا، سخنوران، گویندگان، نویسندگان، اساتید، طلاب، دانشجویان، هنرمندان مسلمان و انقلابی، فیلم سازان دین باور (که دراین قشر دین باور نداریم و اَعَزُ من کبریت الاحمر) هستند، کسبه، کارمند، کارگر، مراجع عظام تقلید،
همه و در راس همه ائمه محترم جمعه و جماعات موظف هستند به نحو احسن این انقلاب را یاری نمایند و بهر طریقی به تحقق اهداف متعالی انقلاب در نماز عبادی سیاسی و انقلابی جمعه با بیان انقلابی ضمن دعوت نمازگزاران به رعایت عدالت و تقوی در جهت تحقق عدالت بدون ملاحطه برخی مسئولین محتاط و محافظ کار که هیچ سابقه ای از مبارزه و مخالفت با فتنه گران در کارنامه خود ندارند، اطلاع رسانی نموده و جامعه و مسئولین امر را در جریان انواع مفاسد قرار دهند ، که این مفسدان و رانت خواران و اختلاس گران ابروی انقلاب و نظام اسلامی و کشور، را خدشه دار کرده اند،
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر واجعلنا من انصاره واعوانیه وشیعته وارزقنا روئیته و خدمته ، آمین رب العالمین،/
ترجمه ً ۷۷ ـ آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: «(فعلاً) دست از جهاد بداريد! و نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد»! (ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى»؟! به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است! و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است. و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد».
شان نزول جمعى از مفسران مانند مفسر بزرگ «شيخ طوسى» نويسنده «تبيان» و نويسندگان تفسير «قرطبى» و «المنار» از «ابن عباس» چنين نقل كرده اند: جمعى از مسلمانان هنگامى كه در «مكّه» بودند، و تحت فشار و آزار شديد مشركان قرار داشتند، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، عرض كردند: ما قبل از اسلام عزيز و محترم بوديم، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد، آن عزت و احترام را از دست داديم، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داريم، اگر اجازه دهيد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را بازيابيم. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: من فعلاً مأمور به مبارزه نيستم، ولى هنگامى كه مسلمانان به «مدينه» آمدند و زمينه براى مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، بعضى از آن افراد داغ و آتشين از شركت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند، و از آن جوش و حرارت خبرى نبود، آيه فوق نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.
تفسیر چنان كه در شأن نزول اشاره شد، جمعى اهل سخنند و جمعى اهل عمل، قرآن در اينجا از كسانى سخن مى گويد كه در يك موقعيت نامناسب با حرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند: به آنها اجازه جهاد داده شود، ولى به آنها دستور داده شد: فعلاً خوددارى كنيد، به خودسازى، انجام نماز، تقويت نفرات و اداى زكات بپردازيد، اما همين افراد هنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، ترس و وحشت يك باره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند، مى فرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: دست از جهاد برداريد! نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد! (ولى ناراحت شدند)؟! اما هنگامى كه فرمان جهاد داده شد، جمعى از آنان از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسيدند، بلكه بيشتر از آن»! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً). آنها در اعتراض خود «صريحاً مى گفتند: خدايا چرا به اين زودى دستور جهاد را بر ما نازل كردى؟! چرا اين دستور را مدتى به تأخير نينداختى»؟(وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَل قَريب). و يا اين كه چرا اين رسالت را به عهده نسل هاى آينده نگذاردى؟! 1 قرآن به اين گونه افراد دو جواب مى دهد: نخست جوابى است كه لابلاى عبارت: «يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً» گذشت، يعنى آنها به جاى اين كه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعيف و ناتوان وحشت دارند، بلكه وحشتشان از چنين بشرى بيش از خدا است! ديگر اين كه به چنين افرادى بايد گفته شود: به فرض اين كه با ترك جهاد چند روزى آرام زندگى كنيد، بالاخره اين زندگى فانى و بى ارزش است، ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزش تر است، به خصوص اين كه پاداش خود را به طور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمى شود، لذا مى فرمايد: «به آنها بگو: سرمايه زندگى دنيا ناچيز است و سراى آخرت براى كسى كه پرهيزگار باشد بهتر است و كوچك ترين ستمى به شما نخواهد شد» (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً) 1 ـ نخستين سؤالى كه پيش مى آيد اين است: چرا از ميان تمام دستورهاى اسلامى تنها مسأله نماز و زكات ذكر شده است، در حالى كه دستورهاى اسلام منحصر به اينها نيست؟ پاسخ سؤال اين است: «نماز» رمز پيوند با خدا و «زكات» رمز پيوند با خلق خدا است. بنابراين منظور اين است كه: به مسلمانان دستور داده شد با برقرارى پيوند محكم با خداوند و پيوند محكم با بندگان خدا، جسم و جان خود و اجتماع خويش را براى جهاد آماده كنند، و به اصطلاح خودسازى نمايند; چرا كه مسلماً هر گونه جهادى بدون آمادگى هاى روحى و جسمى و بدون پيوندهاى محكم اجتماعى محكوم به شكست خواهد بود. مسلمان در پرتو نماز و نيايش با خدا ايمان خود را محكم و روحيه خويش را پرورش مى دهد و آماده هر گونه فداكارى و از خودگذشتگى مى شود، و به وسيله زكات شكاف هاى اجتماعى پر مى گردد، و از نظر تهيه نفرات آزموده و ابزار جنگى ـ كه زكات يك پشتوانه اقتصادى براى تهيه آنها مى باشد ـ بهبود مى يابد، و به هنگام صدور فرمان جهاد آمادگى كافى براى مبارزه با دشمن خواهند داشت.
مى دانيم قانون زكات در «مدينه» نازل شد و در «مكّه» زكات بر مسلمانان واجب نشده بود، با اين حال، چگونه مى تواند آيه فوق اشاره به وضع مسلمانان در «مكّه» بوده باشد؟ مرحوم «شيخ طوسى» در تفسير «تبيان» در پاسخ اين سؤال مى گويد: منظور از زكات در آيه فوق زكات مستحب بوده كه در «مكّه» وجود داشته است، يعنى قرآن، مسلمانان را (حتى در «مكّه» ) تشويق به كمك هاى مالى به مستمندان و سر و سامان دادن به وضع تازه مسلمان ها مى نموده است. ـ آيه فوق ضمناً اشاره به حقيقت مهمى مى كند و آن اين كه: مسلمانان در «مكّه» برنامه اى داشتند، و در «مدينه» برنامه اى ديگر. دوران سيزده ساله «مكّه» دوران سازندگى انسانى مسلمانان بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله)كوشيد با تعليمات پى درپى و شبانه روزى خود از همان عناصر بت پرست و خرافى عصر جاهليت، آن چنان انسان هائى بسازد كه در برابر بزرگ ترين حوادث زندگى، از هيچگونه مقاومت و فداكارى مضايقه نكنند. اگر دوران «مكّه» وجود نداشت هيچ گاه آن پيروزى هاى چشمگير و پياپى در «مدينه» نصيب مسلمانان نمى شد. دوران «مكّه» دوران دانشگاه، ورزيدگى و آمادگى مسلمانان بود و به همين دليل حدود نود سوره، از يكصد و چهارده سوره قرآن در «مكّه» نازل شد كه بيشتر جنبه عقيده اى و مكتبى داشت. ولى دوران «مدينه» دوران تشكيل حكومت و پايه ريزى يك اجتماع سالم بود، و به همين دليل، نه جهاد در «مكّه» واجب بود و نه زكات; زيرا جهاد از وظائف حكومت اسلامى است همان طور كه تشكيل بيت المال نيز از شئون حكومت مى باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
قلیاف: خاک امپراتوری ایران حکومت فارس نیست؛ تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند رئیس پیشین پارلمان جمهوری باکو: روسها به ایران یورش آوردند و اینجا (باکو) را اشغال کردند. یعنی خاک امپراتوری ایران، حکومت فارس نیست! کمی به مغز و سرتان محکم بزنید
تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند، اینها در نوشتههای تاریخی هم هست بروید بخوانید؛ من یک تاریخدان عادی در آذربایجان (باکو) نمیبینم.میگویند آذریهای ایران استقلالطلباند ستارخان جنگید تا آذربایجان را مستقل کند! اینها همگی دروغ هستند.
ستارخان برای برپایی مجلس در ایران به پا خاست؛ اصلا از این خبرها نبوده است که میخواست آذربایجان را مستقل کند.میگویند ایران را درهم میکوبیم، از این خبرها نیست از این کارها با ایران نمیتوان کرد.
ارتش ایران آنجا ایستاده است و عربستان و امارات از ترس ایران به فکر نزدیک شدن به ایران هستند. ایران ده سال با عراق جنگید؛ پشتیبانیهایی که آمریکا و غیره از عراق کردند و با آن همه کمک کاری پیش نبردند؛ ایران تا پایان هم ایستادگی کرد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (1)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هنگامیکه حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج عروج فرمودند، خداوند متعال ذوات مقدسه اهل بیت (علیهم السلام) از ابتدا تا حضرت بقیة الله الأعظم (أرواحنا فداه) را به آن حضرت معرفی فرمود. در میان ایشان وجود مبارکی بود که:
كأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فِي وَسَطِهِم قیام نموده به نماز ایستاده و مانند ستاره اي می درخشید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص آن حضرت پرسید، و خداوند تبارک و تعالی فرمود:
او وجود مبارک قائم (حضرت بقیة الله الأعظم أرواحنا فداه) است که حرام مرا حرام بدارد و حلالم را حلال شمارد و از دشمنانم انتقام کشد. اي محمّد! او را دوست بدار که من او را دوست دارم و دوستداران او را دوست دارم.
عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، النصوص، ص ۴۴
ترجمه ـ ۹کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان مى ترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، و سخنى استوار بگویند.
تفسیر قرآن براى برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان، اشاره به حقیقتى مى کند که گاهى مردم از آن غافل مى شوند، و آن این که: شما با یتیمان مردم همانگونه رفتار کنید که دوست مى دارید با یتیمان شما در آینده رفتار نمایند. منظره کودکان بى پناه، و اطفال بى سرپرست خود را که تحت سرپرستى انسانى سنگدل و خائن قرار گرفته که نه به احساسات آنها پاسخ مثبت مى دهد، و نه در اموال آنها رعایت عدالت مى کند، در نظر بگیرید، این منظره دردناک چه اندازه شما را ناراحت مى کند؟ و چقدر به آینده فرزندان خود علاقه مندید؟ همان اندازه نسبت به فرزندان و یتیمان دیگران علاقه مند باشید، و از ناراحتى آنها ناراحت شوید. بنابراین، مفهوم آیه چنین است: «آنها که از وضع آینده فرزندان خود مى ترسند، باید از خیانت درباره یتیمان و آزار آنها بترسند» (وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ). اصولاً مسائل اجتماعى همواره به شکل یک سنت از امروز به فردا، و از فردا به آینده دور سرایت مى کند، آنها که سنت ظالمانه اى در اجتماع مى گذارند و مثلاً رسم «آزار یتیمان» را در جامعه رواج مى دهند، در حقیقت خود عاملى هستند که در آینده با فرزندانشان نیز چنین شود. بنابراین، نه تنها به فرزندان دیگران ستم مى کنند، بلکه راه ستمگرى به فرزندان خود را نیز هموار مى سازند. در پایان آیه مى فرماید: «اکنون که چنین است، باید سرپرستان ایتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهیزند و با یتیمان، با زبان ملایم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگویند» (فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً). تا ناراحتى درونى و زخم هاى قلب آنها به این وسیله التیام یابد. این دستور عالى اسلامى که در جمله فوق بیان شد، اشاره به یک نکته روانى در مورد پرورش یتیمان مى کند که درخور نهایت دقت است و آن این که: نیازمندى کودک یتیم، منحصر به خوراک و پوشاک نیست، بلکه پاسخ گفتن به عواطف و احساسات قلبى او مهمتر است و در ساختمان وجود آینده او فوق العاده مؤثر مى باشد; زیرا طفل یتیم بسان دیگران، انسان است، و باید از نظر نیازهاى عاطفى نیز تغذیه شود، باید از محبت ها و نوازش هاى یک کودک که در دامان پدر و مادر است، بهره مند گردد. او مانند یک بچه گوسفند نیست که صبح همراه گله به چراگاه رود و غروب برگردد، بلکه باید علاوه بر مراقبت هاى جسمى از نظر تمایلات روانى نیز اشباع شود، و گر نه کودکى سنگدل، شکست خورده، فاقد شخصیت و خطرناک به عمل خواهد آمد.
یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند: روزى امام ششم(علیه السلام) فرمود: «هر کس ظلمى به کسى کند خداوند فردى را مسلط مى کند که نسبت به او و بر فرزندان او همان ظلم و ستم را انجام دهد». من در دل، با خود گفتم عجبا پدر ظالم است، ولى فرزند باید نتیجه ظلم او را ببیند! قبل از این که من سخن خود را بیان کنم، امام(علیه السلام) فرمودند: «قرآن مى گوید: وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ» همان سؤال که براى راوى حدیث پیدا شده، براى بسیارى پیدا مى شود که چگونه خداوند مجازات عمل کسى را بر دیگرى روا مى دارد، و اصولاً کودکان شخص ستمگر چه گناهى کرده اند که گرفتار ستم شوند؟! پاسخ این سؤال را از توضیحى که در بالا بیان کردیم مى توان دریافت، و آن این که: کارهائى که افراد در اجتماع مرتکب مى شوند، تدریجاً شکل یک سنت به خود مى گیرد، و به نسل هاى آینده منتقل مى شود. بنابراین، آنها که اساس ظلم و ستم بر ایتام را در اجتماع مى گذارند، بالاخره، روزى این بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را نیز خواهد گرفت، و در حقیقت این موضوع یکى از آثار وضعى و تکوینى اعمال آنها است و اگر به خداوند نسبت داده مى شود، به خاطر آن است که تمام آثار تکوینى و خواص علت و معلول به او منسوب است، و به هیچ وجه ظلم و ستمى از ناحیه خداوند بر کسى نخواهد شد. خلاصه هنگامى که پاى ظلم و ستم در اجتماع باز شد، پاى «ظالم» و فرزندان او را هم خواهد گرفت.
لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الرِّزْقِ فَتُحْرَمُوا كَثِيرَه؛ رزق و روزی کم را ناچیز نشماریدزیرا این کار، شما را از رزق و روزی فراوان منع می کند(بحارالانوار،ج75،ص347)
ترجمه ۳ـ و اگر مى ترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر; و اگر مى ترسید عدالت را رعایت نکنید، یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید. این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى کند.
شان نزول براى این آیه، شأن نزول خاصى نقل شده و آن این که: قبل از اسلام، معمول بود بسیارى از مردم حجاز، دختران یتیم را به عنوان تکفّل و سرپرستى به خانه خود مى بردند، و بعد با آنها ازدواج کرده، اموال آنها را هم تملک مى کردند، و چون همه کار، دست آنها بود، حتى مهریه آنها را کمتر از معمول قرار مى دادند، و هنگامى که کمترین ناراحتى از آنها پیدا مى کردند، به آسانى آنها را رها مى ساختند و حاضر نبودند حتى به شکل یک همسر معمولى با آنها رفتار نمایند آیه فوق در این زمینه نازل شد و به سرپرستان ایتام دستور داد در صورتى با دختران یتیم ازدواج کنند، که عدالت را به طور کامل درباره آنها رعایت نمایند، و در غیر این صورت از آنها چشم پوشى کرده و همسران خود را از زنان دیگر انتخاب نمایند.
تفسیر به دنبال دستورى که در آیه سابق براى حفظ اموال یتیمان داده شد، در این آیه به یکى دیگر از حقوق آنها چنین اشاره مى شود و آن این که: «اگر مى ترسید به هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت حق و عدالت را درباره حقوق زوجیت و اموال آنان ننمائید، از ازدواج با آنها چشم بپوشید و با زنان پاک دیگر ازدواج کنید» (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ). با توجه به آنچه گفته شد، تفسیر آیه کاملاً روشن است و پاسخ این سؤال که چرا آغاز آیه درباره یتیمان و پایان آن درباره ازدواج است ـ و این دو ظاهراً با هم سازگار نیست ـ روشن مى گردد. زیرا صدر و ذیل آیه هر دو درباره ازدواج است منتها در آغاز آیه مى گوید: اگر نمى توانید ازدواج با یتیمان را با اصول عدالت بیامیزید چه بهتر که از آن صرف نظر کنید، سپس به سراغ زنان غیر یتیم بروید. گر چه مفسران در این زمینه، سخن بسیار گفته اند، ولى آنچه از خود آیه به دست مى آید، همان است که در بالا اشاره شد، یعنى خطاب در آیه متوجه سرپرستان ایتام است که در آیه قبل، براى حفظ اموال یتیمان دستورهاى مختلفى به آنها داده شده بود، و در این آیه درباره ازدواج با آنها سخن مى گوید که مراعات عدالت درباره اموال آنها را باید همان گونه بنمائید که در مورد ازدواج با دختران یتیم، یعنى با نهایت دقت، رعایت مصلحت آنها را بکنید، در غیر این صورت، از ازدواج با آنها چشم بپوشید و زنان دیگرى را انتخاب کنید. از جمله شواهدى که تفسیر فوق را درباره آیه روشن مى سازد، آیه 127 از همین سوره است که در آن صریحاً مسأله رعایت عدالت درباره ازدواج با دختران یتیم ذکر کرده است و توضیح آن در ذیل همان آیه خواهد آمد. روایاتى که در ذیل آیه در کتب مختلف نقل شده نیز گواه این تفسیر است و اما روایتى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده: که میان اول و آخر این آیه مقدار زیادى از قرآن بوده و حذف شده است به هیچ وجه از نظر سند اعتبار ندارد و این گونه احادیث که دلالت بر تحریف، یا اسقاط قسمت هائى از قرآن مى کند، یا از مجعولات دشمنان اسلام و منافقان براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن است. و یا بعضى از افراد چون نتوانسته اند ارتباط آغاز و انجام آیه را درک کنند، چنین پنداشته اند که در اینجا حذف یا اسقاطى در کار بوده و تدریجاً آن را به شکل روایتى جلوه داده اند. در حالى که دانستیم جمله هاى آیه کاملاً با یکدیگر ارتباط و پیوند دارد. آن گاه مى فرماید: «از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید» (مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ). «مَثْنى» در لغت به معنى «دو تا دو تا» و «ثُلاثَ» به معنى «سه تا سه تا» و «رُباع» به معنى «چهار تا چهار تا» مى باشد.
از آنجا که روى سخن در آیه به همه مسلمانان است، معنى آیه چنین مى شود: شما براى دورى از ستم در حق دختران یتیم، مى توانید از ازدواج با آنها خوددارى کنید و با زنانى ازدواج نمائید که موقعیت اجتماعى و فامیلى آنها به شما اجازه ستم کردن را نمى دهد و مى توانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید. منتها چون مخاطب، همه مسلمانان بوده است، تعبیر به «دو تا دو تا» و مانند آن شده است. و گر نه جاى تردید نیست که حد اکثر تعدد زوجات (آن هم با فراهم شدن شرائط خاصش) بیش از چهار همسر نیست. ذکر این نکته نیز لازم است که «واو» در جمله بالا به معنى «أَوْ» (یا) مى باشد نه این که منظور این باشد که: شما مى توانید دو همسر به اضافه سه همسر به اضافه چهار همسر که مجموع آنها نُه نفر مى شود انتخاب کنید. زیرا اگر منظور این بود، باید صریحاً عدد نُه ذکر شود، نه به این صورت از هم گسسته و پیچیده. به علاوه این مسأله جزو ضروریات است، که در اسلام زائد بر چهار همسر مطلقاً ممنوع است. به هر حال آیه فوق دلیل صریحى است بر مسأله جواز تعدد زوجات، منتها با شرائطى که به زودى به آن اشاره خواهد شد. سپس بلافاصله مى گوید: این در صورت حفظ عدالت کامل است، «اما اگر نمیتوانید عدالت را رعایت کنید به همان یک همسر اکتفا نمائید» (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید. «و یا (به جاى انتخاب همسر دوم) از کنیزى که مال شما است استفاده کنید» (أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ). زیرا شرائط آنها سبک تر است، اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند. و در پایان مى فرماید: «این کار (انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت، بهتر جلوگیرى مى کند» (ذلِکَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا). درباره مسأله بردگى و نظر اسلام در این زمینه در آیات مناسب بحث کافى خواهیم کرد.
اکنون پیش از آن که فلسفه حکم تعدد زوجات در اسلام را بدانیم، لازم است این موضوع بررسى شود که منظور از عدالت که جزو شرائط تعدد همسر ذکر شده، چیست؟ آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل هم خوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است؟ یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست؟ شک نیست «عدالت» در محبت هاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى مى تواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همین دلیل، رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه 129 همین سوره مى فرماید: وَ لَنْ تَسْتَطِیْعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ: «شما هر قدر کوشش کنید نمى توانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید». بنابراین، محبت هاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبه هاى عملى نشود، ممنوع نیست، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبه هاى عملى و خارجى است. از این بیان روشن مى شود: کسانى که خواسته اند از ضمیمه کردن آیه فوق «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً». و آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیْعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ با یکدیگر چنین نتیجه بگیرند که، تعدد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است; چرا که در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته، سخت در اشتباهند. زیرا همان طور که اشاره شد، عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است، عدالت در تمایلات قلبى است، و این از شرائط تعدد زوجات نیست، آنچه از شرائط است، عدالت در جنبه هاى عملى است گواه این موضوع ذیل آیه 129 همین سوره مى باشد، آنجا که مى گوید: فَلاتَمِیْلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ: اکنون که نمى توانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید، لا اقل «تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنها نسازید، که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید». نتیجه این که: کسانى که قسمتى از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کرده اند، گرفتار چنان اشتباهى در مسأله تعدد زوجات شده اند، که براى هر محققى جاى تعجب است. از این گذشته از نظر فقه اسلامى و منابع مختلف آن در میان شیعه و اهل تسنن مسأله تعدد زوجات، با شرائط آن جاى گفتگو و چانه زدن نیست و از ضروریات فقه اسلام محسوب مى شود.
آیه فوق، مسأله تعدد زوجات را (با شرائط سنگینى و در حدود معینى) مجاز شمرده است و در اینجا با ایرادها و حملات مخالفان آن رو به رو مى شویم، که با مطالعات زود گذر، و تحت احساسات حساب نشده به مخالفت با این قانون اسلامى برخاسته اند، مخصوصاً غربى ها در این زمینه به ما بیشتر ایراد مى کنند که اسلام به مردان اجازه داده براى خود «حرمسرا» بسازند و به طور نامحدود همسر بگیرند. در حالى که نه اسلام اجازه تشکیل حرمسرا به آن معنى که آنها مى پندارند داده، و نه تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نا محدود قرار داده است. توضیح این که: با مطالعه وضع محیط هاى مختلف قبل از اسلام، به این نتیجه مى رسیم که تعدد زوجات به طور نامحدود، امرى عادى بوده و حتى بعضى از مواقع بت پرستان به هنگام مسلمان شدن، بیش از ده زن و یا کمتر داشته اند. بنابراین، تعدد زوجات از پیشنهادها و ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چهارچوبه ضرورت هاى زندگى انسانى محدود ساخته و براى آن قیود و شرائط سنگینى قائل شده است. قوانین اسلام بر اساس نیازهاى واقعى بشر دور مى زند نه تبلیغات ظاهرى و احساسات رهبرى نشده، مسأله تعدد زوجات نیز از همین زاویه در اسلام مورد بررسى قرار گرفته; زیرا هیچ کس نمى تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگى بیش از زنان در خطر نابودى قرار دارند، و در جنگ ها و حوادث دیگر قربانیان اصلى را آنها تشکیل مى دهند. و نیز نمى توان انکار کرد که عمر زندگى جنسى مردان، از زنان طولانى تر است; زیرا زنان در سنین معینى آمادگى جنسى خود را از دست مى دهند، در حالى که در مردان چنین نیست. و نیز زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتى از دوران حمل، عملاً ممنوعیت جنسى دارند، در حالى که در مردان این ممنوعیت ها وجود ندارد. از همه گذشته، زنانى هستند که همسران خود را به علل گوناگونى از دست مى دهند و معمولاً نمى توانند به عنوان همسر اول، مورد توجه مردان قرار گیرند و اگر مسأله تعدد زوجات در کار نباشد آنها باید براى همیشه بدون همسر باقى بمانند. همان طور که در مطبوعات مختلف، مى خوانیم: این دسته از زنان بیوه با محدود شدن مسأله تعدد زوجات از نابسامانى زندگى خود شکایت دارند و جلوگیرى از تعدد را یک نوع احساسات ظالمانه درباره خود تلقى مى کنند. با در نظر گرفتن این واقعیت ها در این گونه موارد، که تعادل میان مرد و زن به عللى به هم مى خورد، ناچاریم یکى از سه راه را انتخاب کنیم: 1 ـ مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان اضافى تا پایان عمر، بدون همسر باقى بمانند و تمام نیازهاى فطرى و خواسته هاى درونى خود را سرکوب کنند. 2 ـ مردان فقط داراى یک همسر قانونى باشند، ولى روابط آزاد و نامشروع جنسى را با زنانى که بى شوهر مانده اند، به شکل معشوقه برقرار سازند. 3 ـ کسانى که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر «جسمى»، «مالى» و «اخلاقى» مشکلى براى آنها ایجاد نمى شود و قدرت بر اجراء عدالت کامل در میان همسران و فرزندان خود دارند، به آنها اجازه داده شود بیش از یک همسر براى خود انتخاب کنند. مسلماً غیر از این سه راه، راه دیگرى وجود ندارد.
اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم باید با فطرت، غرائز و نیازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخیزیم و عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم. این مبارزه اى است که پیروزى در آن نیست و به فرض که این طرح عملى شود، جنبه هاى غیر انسانى آن بر هیچ کس مخفى نیست. به تعبیر دیگر، مسأله تعدد همسر در موارد ضرورت را نباید تنها از دریچه چشم همسر اول، مورد بررسى قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد، و آنها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مى کنند، کسانى هستند که یک مسأله سه زاویه اى را تنها از یک زاویه نگاه مى کنند. زیرا مسأله تعدد همسر، هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اول و هم از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود و با توجه به مصلحت مجموع، در این باره قضاوت کنیم. و اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشاء را به رسمیت بشناسیم و تازه زنانى که به عنوان معشوقه مورد بهره بردارى جنسى قرار مى گیرند، نه تأمینى دارند و نه آینده اى، و شخصیت آنها در حقیقت لگدمال شده است و اینها امورى نیست که هیچ انسان عاقلى آن را تجویز کند. بنابراین، تنها راه سوم باقى مى ماند که هم به خواسته هاى فطرى و نیازهاى غریزى زنان پاسخ مثبت مى دهد و هم از عواقب شوم فحشاء و نابسامانى زندگى این دسته از زنان بر کنار است، و جامعه را از گرداب گناه بیرون مى برد. البته باید توجه داشت: جواز تعدد زوجات ـ با این که در بعضى از موارد یک ضرورت اجتماعى است، و از احکام مسلّم اسلام محسوب مى شود ـ اما تحصیل شرائط آن در امروز با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است. زیرا زندگى در سابق شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد بر مى آمد، ولى در عصر و زمان ما باید کسانى که مى خواهند از این قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند، و اگر قدرت بر این کار دارند چنین اقدامى بنمایند. اساساً اقدام به این کار نباید از روى هوا و هوس باشد. جالب توجه این که: همان کسانى که با تعدد همسر مخالفند (مانند غربى ها) در طول تاریخ خود، به حوادثى برخورده اند که نیازشان را به این مسأله کاملاً آشکار ساخته است. مثلاً بعد از جنگ جهانى دوم احتیاج و نیاز شدیدى در ممالک جنگ زده، و مخصوصا کشور آلمان، به این موضوع احساس شد و جمعى از متفکران آنها را وادار ساخت که براى چاره جوئى و حل مشکل در مسأله ممنوعیت تعدد همسر، تجدید نظر کنند، و حتى برنامه تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه «الازهر» خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولى در برابر حملات سخت کلیسا مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند، و نتیجه آن، همان فحشاء وحشتناک و بى بند و بارى جنسى وسیعى بود که سراسر کشورهاى جنگ زده را فرا گرفت. از همه اینها گذشته، تمایل پاره اى از مردان را به تعدد همسر نمى توان انکار کرد، این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد، قابل ملاحظه نیست، اما: گاه مى شود بر اثر عقیم بودن زن، و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند، این تمایل را منطقى مى کند. و یا گاهى، بر اثر تمایلات شدید جنسى و عدم توانائى همسر اول بر انجام این خواسته غریزى، مرد، خود را ناچار به ازدواج دوم مى بیند، حتى اگر از طریق مشروع انجام نشود، از طرق نامشروع، اقدام مى کند در این گونه موارد نیز نمى توان منطقى بودن خواسته مرد را انکار کرد. لذا حتى در کشورهائى که تعدد همسر قانوناً ممنوع است، عملاً در بسیارى از موارد ارتباط با زنان متعدد رواج کامل دارد، و یک مرد در آن واحد با زنان متعددى ارتباط نامشروع دارد. مورخ مشهور فرانسوى «گوستاولوبون» قانون تعدد زوجات اسلام را که به صورت محدود و مشروط است، یکى از مزایاى این آئین مى شمارد و به هنگام مقایسه آن با روابط آزاد و نامشروع مردان، با چند زن، در اروپا چنین مى نویسد: «در غرب هم با وجود این که آب و هوا و وضع طبیعت هیچکدام ایجاب چنین رسمى (تعدد زوجات) نمى کند، با این حال وحدت همسر چیزى است که ما آن را فقط در کتاب هاى قانون مى بینیم! و الاّ گمان نمى کنم بشود انکار کرد که در معاشرت واقعى ما اثرى از این رسم نیست! راستى من متحیرم و نمى دانم تعدد زوجات مشروع و محدود شرق، از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد؟ بلکه من مى گویم که اولى از هر حیث از دومى بهتر و شایسته تر است» البته نمى توان انکار کرد، بعضى از مسلمان نماها بدون رعایت روح اسلامى این قانون، از آن سوء استفاده کرده و براى خود حرم سراهاى ننگینى بر پا نموده و به حقوق زنان و همسران خود تجاوز کرده اند. ولى این عیب از قانون نیست و اعمال آنها را نباید به حساب دستورهاى اسلام گذاشت، کدام قانون خوبى است که افراد سودجو از آن، بهره بردارى نامشروع نکرده اند؟
در اینجا بعضى سؤال مى کنند ممکن است شرائط و کیفیاتى که در بالا گفته شد، براى زن یا زنانى نیز پیش آید، آیا در این صورت مى توان اجازه داد که دو شوهر یا بیشتر براى خود انتخاب کنند؟ جواب این سؤال چندان مشکل نیست. اولاً ـ (بر خلاف آنچه در میان عوام معروف است) میل جنسى در مردان به مراتب بیش از زنان است و از جمله ناراحتى هائى که در کتب علمى مربوط به مسائل جنسى درباره غالب زنان ذکر مى کنند، «سرد مزاجى» است، در حالى که در مردان، موضوع بر عکس است، و حتى در میان جانداران دیگر نیز همواره دیده مى شود که تظاهرات جنسى، معمولاً از جنس نر شروع مى شود. ثانیاً ـ تعدد همسر در مورد مردان هیچ گونه مشکل اجتماعى و حقوقى ایجاد نمى کند، در حالى که درباره زنان، اگر فرضاً دو همسر انتخاب کنند، مشکلات فراوانى به وجود خواهد آمد که ساده ترین آنها مسأله مجهول بودن نسب فرزند است که معلوم نیست، مربوط به کدام یک از دو همسر مى باشد، و مسلماً چنین فرزندى مورد حمایت هیچ یک از مردان قرار نخواهد گرفت. و حتى بعضى از دانشمندان معتقدند: فرزندى که پدر او مجهول باشد، کمتر مورد علاقه مادر قرار خواهد گرفت، و به این ترتیب چنین فرزندانى از نظر عاطفى در محرومیت مطلق قرار مى گیرند، و از نظر حقوقى نیز وضعشان کاملاً مبهم است. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که: توسل به وسائل پیشگیرى از انعقاد نطفه به وسیله قرص یا مانند آن، هیچ گاه اطمینان بخش نیست و نمى تواند، دلیل قاطعى بر نیاوردن فرزند بوده باشد; زیرا بسیارند زنانى که از این وسائل استفاده کرده و یا در طرز استفاده، گرفتار اشتباه شده و فرزند پیدا کرده اند. بنابراین، هیچ زنى نمى تواند به اعتماد آن، تن به تعدد همسر بدهد. روى این جهات، تعدد همسر براى زنان، نمى تواند منطقى بوده باشد، در حالى که در مورد مردان، با توجه به شرائط آن، هم منطقى است و هم عملى است. از همه اینها گذشته، سخن از نظام اسلامى و دستورات حضرت حق است، هنگامى که خداوند نظام خاصى را به وسیله رسولش براى انسان ها ارائه داده، اصول و فروع این نظام با یکدیگر هماهنگى خاص خود را دارند، و هرگز نمى توان بخشى از آن را جدا نموده، دستور دیگرى جاى آن گذاشت. روشن است، نظام و سیستمى که اجزاء آن به وسیله سیستم دیگرى پیوند زده شود، چرخش و رشد لازم را نخواهد داشت. بنابراین، یا مى بایست مجموعه نظام الهى را مطالعه کرد، آن گاه در مورد نقص و عدم کاستى اش سخن گفت، و یا ایراد و اشکال روى یکى از بخش ها، سخن درستى نخواهد بود.
لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الرِّزْقِ فَتُحْرَمُوا كَثِيرَه؛ رزق و روزی کم را ناچیز نشماریدزیرا این کار، شما را از رزق و روزی فراوان منع می کند(بحارالانوار،ج75،ص347)
ترجمه ۱۶۹ ـ (اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. ۱۷۰ ـ آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند; و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده) خوشوقتند; که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. ۱۷۱ـ و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند; و (مى بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمى کند; (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند).
شان نزول بعضى از مفسران معتقدند: آیات فوق درباره شهداى احد نازل شده و بعضى دیگر درباره شهداى بدر مى دانند، ولى حق این است که پیوند این آیات با آیات گذشته نشان مى دهد، بعد از حادثه احد نازل شده است. اما مضمون و محتواى آیات تعمیم دارد، و همه شهدا، حتى شهداى بدر را که چهارده نفر بودند شامل مى شود، لذا در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: آیات درباره شهداى احد و بدر هر دو نازل شده است ابن مسعود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: خداوند به ارواح شهیدان احد خطاب کرد و از آنها پرسید: چه آرزوئى دارید؟ آنها گفتند: پروردگارا! ما بالاتر از این چه آرزوئى مى توانیم داشته باشیم، که غرق نعمت هاى جاویدان توایم و در سایه عرش تو مسکن داریم، تنها تقاضاى ما این است که بار دیگر بجهان برگردیم و مجدداً در راه تو شهید شویم، خداوند فرمود: فرمان تخلف ناپذیر من این است: «کسى دوباره به دنیا باز نگردد، عرض کردند». حالا که چنین است تقاضاى ما این است که سلام ما را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) برسانى و به بازماندگانمان، حال ما را بگوئى و از وضع ما به آنها بشارت دهى که هیچگونه نگران نباشند، در این هنگام آیات فوق نازل شد.
تفسیر چنین بنظر مى رسد: بعد از حادثه احد جمعى از افراد سست ایمان مى نشستند و بر دوستان و بستگان خود که در احد شهید شده بودند، تأسف مى خوردند که: چرا آنها مردند و نابود شدند؟ مخصوصاً هنگامى که به نعمتى مى رسیدند و جاى آنها را خالى میدیدند بیشتر ناراحت مى شدند، با خود مى گفتند: ما این چنین در ناز و نعمتیم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابیده اند و دستشان از همه جا کوتاه است! این گونه افکار و این گونه سخنان، علاوه بر این که نادرست بود و با واقعیت تطبیق نمى کرد، در تضعیف روحیه بازماندگان بى اثر نبود. آیات فوق، خط بطلان بر این گونه افکار کشیده، مقام شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده، مى گوید: «اى پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مرده اند»! ( وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتاً ). در اینجا روى سخن فقط به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، تا دیگران حساب خود را بکنند، و مى افزاید: «بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند» ( بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ). منظور از حیات و زندگى در اینجا همان حیات و زندگى برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند، نه زندگى جسمانى و مادى، گرچه زندگى برزخى، اختصاصى به شهیدان ندارد، بسیارى دیگر از مردم نیز داراى حیات برزخى هستند ولى از آنجا که حیات شهیدان یک حیات فوق العاده عالى و آمیخته با انواع نعمت هاى معنوى است ـ به علاوه موضوع سخن، در آیه آنها هستند ـ تنها از آنها نام برده شده است. آنها به قدرى غرق مواهب حیات معنوى هستند که گویا زندگى سایر برزخیان در مقابل آنها چیزى نیست. در آیه بعد، به گوشه اى از مزایا و برکات فراوان زندگى برزخى شهیدان اشاره کرده و مى فرماید: «آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند» ( فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ). «خوشحالى دیگر آنها به خاطر برادران مجاهد آنها است که در میدان جنگ شربت شهادت ننوشیده اند و به آنها ملحق نشده اند; زیرا مقامات و پاداش هاى آنها را در آن جهان به خوبى مى بینند و از این رو مستبشر، و شاد مى شوند» ( وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ) و به دنبال آن مى فرماید: «شهیدان احساس مى کنند که برادران مجاهد آنها، پس از مرگ، هیچگونه اندوهى نسبت به آنچه در دنیا گذارده اند ندارند و نه هیچگونه ترسى از روز رستاخیز، و حوادث وحشتناک آن» ( أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ). این جمله، تفسیر دیگرى هم ممکن است داشته باشد و آن این که شهیدان علاوه بر این که با مشاهده مقامات برادران مجاهدى که به آنها ملحق نشده اند خوشحال مى شوند، خودشان هم هیچگونه ترسى از آینده و غمى از گذشته ندارند. آیه بعد، در حقیقت تأکید و توضیح بیشترى درباره بشارت هائى است که شهیدان بعد از کشته شدن دریافت مى کنند «آنها از دو جهت خوشحال و مسرور مى شوند: نخست از این جهت که نعمت هاى خداوند را دریافت مى دارند، نه تنها نعمت هاى او، بلکه فضل او که همان افزایش و تکرار نعمت است نیز شامل حال آنها مى شود» ( یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل ). دیگر این که: «آنها مى بینند خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمى کند» ( وَ أَنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ ) نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدان راستینى که شربت شهادت ننوشیدند. در حقیقت آنچه را قبلاً شنیده بودند در آنجا آشکار مى بینند.
از جمله آیات قرآن که با صراحت، دلالت بر بقاى روح دارد، آیات فوق است که درباره حیات شهیدان بعد از مرگ مى باشد، و این که بعضى احتمال داده اند: مراد از حیات، معنى مجازى آن است و منظور باقى ماندن آثار زحمات و نام و نشان آنها است، بسیار از معنى آیه دور است و با هیچ یک از جمله هاى آیات فوق، اعم از دریافت روزى و سرور آنها از جهات مختلف، سازگار نمى باشد. به علاوه آیات فوق، دلیل روشنى بر مسأله برزخ و نعمت هاى برزخى است که شرح آن در ذیل آیه شریفه: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» به خواست خدا خواهد آمد درباره اهمیت مقام شهیدان، سخن بسیار گفته شده و هر قوم و ملتى براى شهداى خود احترام خاصى قائل است ولى بدون اغراق، آن احترامى که اسلام براى شهداى راه خدا قائل شده است بى نظیر است، روایت زیر، نمونه روشنى از احترامى است که اسلام براى شهداء قائل شده و در پرتو همین تعلیمات بود که یک جمعیت محدود عقب افتاده، آن چنان قدرت و نیرو گرفتند که بزرگ ترین امپراطورى هاى جهان را به زانو در آوردند. امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) از امیر مؤمنان على(علیه السلام) چنین نقل مى کند: هنگامى که حضرت، مشغول خطبه بود و مردم را تشویق به جهاد مى کرد، جوانى برخاست و عرض کرد: «اى امیر مؤمنان! فضیلت جنگجویان در راه خدا را براى من تشریح کن»!. امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: من بر مرکب پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و پشت سر آن حضرت سوار بودم و از غزوه «ذاتُ السَّلاسِل» برمى گشتیم همین سؤالى را که تو از من نمودى، من از پیامبر(صلى الله علیه وآله) کردم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: هنگامى که جنگجویان، تصمیم بر شرکت در میدان جهاد مى گیرند خداوند آزادى از آتش دوزخ را براى آنها مقرر مى دارد. هنگامى که سلاح بر مى دارند و آماده میدان مى شوند فرشتگان به وجود آنها افتخار مى کنند. هنگامى که همسر و فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظى مى کنند، از گناهان خود خارج مى شوند... از این موقع آنها هیچ کارى نمى کنند مگر این که پاداش آن، مضاعف مى گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد براى آنها نوشته مى شود... هنگامى که با دشمنان رو به رو مى شوند، مردم جهان، نمى توانند میزان ثواب آنها را درک کنند. هنگامى که گام به میدان براى نبرد بگذارند و نیزه ها و تیرها رد و بدل شود، و جنگ تن بتن شروع گردد، فرشتگان با پر و بال خود اطراف آنها را مى گیرند و از خدا تقاضا مى کنند در میدان، ثابت قدم باشند، در این هنگام منادى صدا مى زند: اَلْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ: «بهشت در سایه شمشیرها است». در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید، ساده تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامى که شهید از مرکب فرو مى غلطد، هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتى به استقبال او مى شتابند و نعمت هاى بزرگ معنوى و مادى که خدا براى او فراهم ساخته است، براى او شرح مى دهند. و هنگامى که شهید به روى زمین قرار میگیرد، زمین مى گوید: آفرین بر روح پاکیزه اى که از بدن پاکیزه پرواز مى کند، بشارت باد بر تو، اِنَّ لَکَ ما لا عَیْنٌ رَأَتْوَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَر: «نعمت هائى در انتظار تو است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ انسانى خطور نکرده است». و خداوند مى فرماید: «من سرپرست بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است...»
ترجمه ۱۴۹ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند; و سرانجام، زیانکار خواهید شد. ۱۵۰ـ (آنها تکیه گاه شما نیستند،) بلکه ولىّ و سرپرست شما، خداست; و او بهترین یاوران است. ۱۵۱ ـ به زودى در دل هاى کافران، به خاطر این که بدون دلیل، چیزهائى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مى افکنیم; و جایگاه آنها، آتش است; و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران!.
تفسیر این آیات همانند آیات گذشته بعد از جنگ احد ، و براى تجزیه و تحلیل روى حوادث جنگ نازل گردیده است، وضع آیات گذشته و این آیات نیز گواه بر این حقیقت است. چنین به نظر مى رسد بعد از پایان جنگ احد ، دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده در لباس نصیحت و دلسوزى تخم تفرقه در میان مسلمانان مى پاشیدند، و با استفاده از وضع نا مساعد روانى عده اى از مسلمانان تلاش مى کردند، آنها را نسبت به اسلام بدبین کنند. شاید یهود و مسیحیان نیز در این قسمت با منافقان همکارى داشتند، همان طور که در میدان احد نیز با دامن زدن به شایعه بى اساس کشته شدن پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مى کردند. آیه نخست به مسلمانان اخطار مى کند و از پیروى آنها بر حذر مى دارد، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد» ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ ). پس از پیمودن راه پر افتخار تکامل معنوى و مادى در پرتو تعلیمات اسلام، به نقطه اول که نقطه کفر و فساد بود سقوط مى کنید و در این موقع بزرگ ترین زیانکارى دامنگیر شما خواهد شد. چه زیانى از این بالاتر که انسان اسلام را با کفر، و سعادت را با شقاوت و حقیقت را با باطل معاوضه کند. پس از آن، در آیه بعد تأکید مى کند که شما بالاترین پشتیبان و بهترین یاور را دارید، مى فرماید: «خدا پشتیبان و سرپرست شما است و او بهترین یاوران است» ( بَلِ اللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النّاصِرینَ ). یاورى است که هرگز مغلوب نمى شود و هیچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حالى که یاوران دیگر ممکن است گرفتار شکست و نابودى شوند.
در آخرین آیه به نجات معجزآساى مسلمانان بعد از جنگ احد اشاره مى کند و یکى از موارد حمایت و نصرت خود از آنان را بازگو مى نماید و آنها را نسبت به آینده دلگرم مى سازد و وعده پیروزى مى دهد، مى فرماید: «ما به زودى در دل کفار رعب و وحشت مى افکنیم» ( سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ ). یعنى همان طور که در پایان جنگ احد افکندیم و نمونه آن را با چشم خود دیدید، بنابراین به آینده خویش امیدوار باشید. همان طور که در داستان «احد» گفتیم، بت پرستان «مکّه» با این که در جنگ احد پیروزى چشمگیرى پیدا کرده بودند و لشکر اسلام ظاهراً از هم متلاشى شده بود، مى بایست در بازگشت به سوى میدان و از بین بردن باقى مانده قدرت مسلمین و حتى غارت کردن «مدینه» و کشتن شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که از بى اساس بودن شایعه شهادت او آگاه شده بودند ـ کمترین تردیدى به خود راه ندهند. اما خداوند ترس و وحشت عجیبى در دل هاى آنها افکند، ترس و وحشت بى دلیلى که خاصیت کفر و بت پرستى و خرافه پرستى بود، سراسر وجود آنان را فرا گرفت به طورى که در روایات مى خوانیم: آنها هنگامى که از احد بازگشتند و به نزدیکى «مکّه» رسیدند درست شکل و قیافه یک لشکر شکست خورده را داشتند. جالب این که: علت افکندنِ رعب و ترس در دل هاى آنها را چنین بیان مى کند: «به این جهت که آنها چیزهائى را بدون دلیل شریک خدا قرار داده بودند» ( بِما أَشْرَکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً ). در حقیقت مردمى که خرافى هستند، تابع دلیل و برهان نمى باشند، کاهى را در نظر خود کوه مى کنند و سنگ و چوبى را معبود و پروردگار خویش مى دانند در برابر حوادث بسیار نا توانند; زیرا خیلى زود گرفتار اشتباه محاسبه مى شوند و اگر یک حادثه جزئى در زندگى آنها رخ دهد و مثلاً بشنوند مسلمانان «مدینه» همراه مجروحان میدان احد بار دیگر به میدان نبرد برمى گردند، این موضوع، در نظرشان بسیار بزرگ جلوه مى کند و سخت از آن به وحشت مى افتند، همان طور که در دنیاى امروز نیز افراد قدرتمندى را مشاهده مى کنیم که از کوچک ترین حادثه وحشت دارند و از کاه کوهى مى سازند; زیرا تکیه گاه محکمى در زندگى براى خود انتخاب نکرده اند. و در پایان آیه به سرنوشت این افراد اشاره کرده، مى فرماید: این افراد به خود و به اجتماع خود ستم کرده اند و بنابراین «جایگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بد جایگاهى است»! ( وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمینَ) در روایات متعددى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: یکى از امتیازاتى که خداوند به من داده است این است که مرا به وسیله انداختن ترس در دل دشمن پیروزى داده است این موضوع اشاره به یکى از عوامل مهم پیروزى در جنگ ها مى کند که مخصوصا امروز بسیار مورد توجه است; زیرا یکى از مهمترین عوامل پیروزى، روحیه سرباز است و آن قدر که روحیه عالى سربازان در پیروزى تأثیر دارد کم و کیف آنها و چگونگى سلاح آنها اثر ندارد، اسلام با تقویت روح ایمان، عشق به جهاد و افتخار به شهادت و اتکاى به خداوند قادر منان این روح را در مجاهدان خود به عالى ترین وجهى پرورش داد. در حالى که بت پرستان خرافى که تکیه گاهشان بت هاى بى اراده و بى جان بود و عقیده به معاد و زندگى پس از مرگ نداشتند، و خرافات، افکار آنها را آلوده کرده بود روحیه اى ضعیف و ناتوان داشتند و یکى از عوامل مؤثر پیروزى مسلمانان بر آنها همین تفاوت روحیه بود.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در سخنان تلویزیونی بهمناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره): 14 /خرداد/ 1399
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در سخنان تلویزیونی بهمناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره): 14 /خرداد/ 1399
درس امام برای امروز استمرار تحول است انقلاب نباید دچار ارتجاع شود
حوادث این روزها بروز واقعیات آمریکا است؛ مردم آمریکا از حکومتشان خجالت میکشند
شرط تحول و غلبه بر ترس از دشمنیها، حضور نیروهای جوان در صحنه است
آنچه امروز در شهرهای آمریکا مشاهده میشود بُروز واقعیتها است که آن لجنِ ته حوض میآید بالا و خودش را نشان میدهد ...
امام خامنه ای:
آنچه امروز در شهرهای آمریکا مشاهده میشود بُروز واقعیتها است که آن لجنِ ته حوض میآید بالا و خودش را نشان میدهد ...
آنچه امروز در شهرهای آمریکا مشاهده میشود بُروز واقعیتها است که آن لجنِ ته حوض میآید بالا و خودش را نشان میدهد/ اینکه یک پلیسی با خونسردی تمام زانویش را بگذارد روی گردن یک سیاهپوستی تا او جان بدهد، این چیزی نیست که جدیداً به وجود آمده باشد؛ طبیعت آمریکا این است. این کاری است که آمریکاییها با افغانستان و عراق و سوریه و ویتنام کردند/ مردم آمریکا شعار میدهند نمیتوانیم نَفَس بِکشیم! این در واقع حرف دل همهی ملّتهاست. 1399/03/14
بعثت خمینی
بعثت خمینی
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«امام خمینی رحمهالله عیناً به نسخهی بعثت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) عمل کرد؛ معارف همان معارف است؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق آنها.» ۹۹/۱/۳
2- اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
3- بهکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره ی خانهای سابق را تداعی میکنند.
4- مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.
5- در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بداند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه گر ارزشها باشد، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کند.
آمده است: «مکتب ما مکتب حسین است، ما فرزندان عاشوراییم و فریاد آزادیخواهی را سر میدهیم، هر جا مظلومی به کمک ما احتیاج داشت به کمک او میشتابیم، از مردن باکی نداریم...»
حضرت (مهدی علیه السلام) داراى غیبتى است که روزهایش زیاد و مدّتش طولانى است. پس افراد مخلص منتظر ظهور او هستند و افراد شکّاک مُنکر او هستند. منتخب الاثر، ص 224
شهید مدافع حرم شهید محمد حسین محمد خانی (حاج عمار)
امام خامنه ای:
جاهلیت امروز با توان بسیار بالا و خطر صدها برابر جاهلیت دوران اول اسلام بازتولید شده ...
جاهلیت امروز با توان بسیار بالا و خطر صدها برابر جاهلیت دوران اول اسلام بازتولید شده/ البته اسلام هم امروز مجهز شده و نیروی عظیم اسلامی با ابزار گوناگون در دنیا گسترده است/ ملتها و زمامداران کشورهای اسلامی! بدانید ما میتوانیم مقابل این جاهلیت بایستیم. 1394/02/26
شهید مدافع حرم شهید محمد حسین محمد خانی (حاج عمار)
تاریخ شهادت : 1394/08/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
خیمه، خیمه ی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.