براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 6 فروردين 1401
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد. عدة الداعی و نجاح الساعی ، ص۱۵۳
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) : اگر مــردم به هنگامى كه بلاها بـر آنان فــرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، بــانيت هاى خــوب و دلى مشتـاق به پروردگارشان پناه مى بردند (#استغفار)، بــى گمــان هــر از دسـت رفتــه اى به آنان باز مى گشت و هــر فــاســدى اصـلاح مى شد. نهج البلاغه ، خطبه ۱۷۸
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۸۲تا۸۶ لَتَجِدَنَّ أَشدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشرَكُواوَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصارَى ذَلِك بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسيسِينَ وَ رُهْبَاناً وَ أَنَّهُمْ لا يَستَكبرُونَ(۸۲) وَ إِذَا سمِعُوا مَا أُنزِلَ إِلى الرَّسولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيض مِنَ الدَّمْع مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشاهِدِينَ(۸۳) وَ مَا لَنَا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصالِحِينَ(۸۴) فَأَثاَبَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَارُ خالِدِينَ فِيهَاوَ ذَلِك جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ(۸۵) وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كذَّبُوا بِئَاياَتِنَا أُولَئك أَصحَاب الجَْحِيمِ(۸۶) ترجمه: ۸۲ -بطور مسلم يهود و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت ، ولى آنها را كه مىگويند مسيحى هستيم نزديكترين دوستان به مؤمنان مى يابى ، اين به خاطر آن است كه در ميان آنها افرادى دانشمند و تارك دنيا هستند و آنها ( در برابر حق ) تكبر نمىورزند . ۸۳ -و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبينى كه ( از شوق ) اشك مىريزد بخاطر حقيقتى را كه دريافته اند ، آنها مىگويند : پروردگارا ايمان آورديم ، ما را با گواهان ( و شاهدان حق ) بنويس. ۸۴ -چرا ما ايمان به خدا و آنچه از حق به ما رسيده نياوريم در حالى كه آرزو داريم ما را در زمره جمعيت صالحان قرار دهد ؟! ۸۵ -خداوند آنها را به خاطر اين سخن باغهائى از بهشت پاداش داد كه از زير درختان آن نهرها جارى است ، جاودانه در آن خواهند ماند و اين جزاى نيكوكاران است . ۸۶ -و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند آنها اهل دوزخند. شان نزول : نخستين مهاجران اسلام بسيارى از مفسران از جمله طبرسى در مجمع البيان و فخر رازى و نويسنده المنار در تفسيرهاى خود از مفسران پيشين نقل كرده اند كه اين آيات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و ياران او نازل شده است و در حديثى كه در تفسير برهان نقل شده اين موضوع مشروحا آمده است. آنچه از روايات اسلامى و تواريخ و گفتار مفسران در اين زمينه استفاده مىشود چنين است : در سالهاى نخستين بعثت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و دعوت عمومى او ، مسلمانان در اقليت شديدى قرار داشتند ، قريش به قبائل عرب توصيه كرده بود كه هر كدام ، افراد وابسته خود را كه به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) ايمان آورده است تحت فشار شديد قرار دهند و به اين ترتيب هر يك از مسلمانان از طرف قوم و قبيله خود سخت تحت فشار قرار داشت. آن روز تعداد مسلمانان براى دست زدن به يك جهاد آزاديبخش كافى نبود ، پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) براى حفظ اين دسته كوچك ، و تهيه پايگاهى براى مسلمانان در بيرون حجاز ، به آنها دستور مهاجرت داد ، و حبشه را براى اين مقصد انتخاب فرمود و گفت : در آنجا زمامدار صالحى است كه از ستم و ستمگرى جلوگيرى مىكند ، شما آنجا برويد تا خداوند فرصت مناسبى در اختيار ما بگذارد . منظور پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نجاشى بود ( نجاشى اسم عامى بود همانند كسرى كه به تمام سلاطين حبشه گفته مىشد ، اما اسم نجاشى معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) اصحمه كه در زبان حبشى به معنى عطيه و بخشش است بود). يازده مرد و چهار زن از مسلمانان عازم حبشه شدند و از طريق دريا با كرايه كردن كشتى كوچكى راه حبشه را پيش گرفتند ، و اين در ماه رجب سال پنجم بعثت بود ، و اين مهاجرت ، مهاجرت اول نام گرفت . چيزى نگذشت كه جعفر بن ابو طالب و جمعى ديگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلى يك جمعيت متشكل اسلامى را كه از 82 نفر مرد و عده قابل ملاحظه اى زن و كودك تشكيل مىشد به وجود آوردند. طرح اين مهاجرت براى بت پرستان سخت دردناك بود ، زيرا بخوبى مىديدند چيزى نخواهد گذشت كه با يك جمعيت متشكل نيرومند از مسلمانان كه تدريجا اسلام را پذيرفته و به سرزمين امن و امان حبشه رفته اند روبرو خواهند شد ، براى بهم زدن اين موقعيت دست به كار شدند ، و دو نفر از جوانان باهوش و فعال و حيله گر و پشت هم انداز يعنى عمرو بن عاص و عمارة بن وليد را براى بهم زدن موقعيت مسلمانان حبشه انتخاب كردند و با هداياى فراوانى به حبشه فرستادند. اين دو نفر در كشتى شراب نوشيدند و بجان هم افتادند ولى بهر حال براى پياده كردن نقشه خود وارد سرزمين حبشه شدند ، و با مقدماتى به حضور نجاشى بار يافتند ، و قبلا با دادن هداياى گرانبهائى به اطرافيان نجاشى موافقت آنها را جلب كرده و قول تاييد و طرفدارى از آنان گرفته بودند . عمرو عاص سخنان خود را از اينجا شروع كرد ، و با نجاشى چنين گفت : ما فرستادگان بزرگان مكه ايم تعدادى از جوانان سبك مغز در ميان ما پرچم مخالفت برافراشته اند و از آئين نياكان خود برگشته و به بدگوئى از خدايان ما پرداخته و آشوب و فتنه بپا كرده و در ميان مردم تخم نفاق پاشيده اند ، و از موقعيت سرزمين شما سوء استفاده كرده و به اينجا پناه آوردند ، ما از آن مىترسيم كه در اينجا نيز دست به اخلالگرى زنند ، بهتر اين است كه آنها را به ما بسپاريد و به محل خود باز گردانيم ... اين را گفتند و هدايائى را كه با خود آورده بودند تقديم داشتند . نجاشى گفت : تا من با نمايندگان اين پناهندگان به كشورم تماس نگيرم نمىتوانم در اين زمينه سخن بگويم ، و از آنجا كه اين بحث يك بحث مذهبى است بايد از نمايندگان مذهبى نيز در جلسهاى در حضور شما دعوت شود. روز ديگرى در يك جلسه مهم كه اطرافيان نجاشى و جمعى از دانشمندان مسيحى و جعفر بن ابى طالب به عنوان نمايندگى مسلمانان ، و نمايندگان قريش ، حضور داشتند ، نجاشى پس از استماع سخنان نمايندگان قريش رو به جعفر كرد و از او خواست كه نظر خود را در اين زمينه بيان كند. جعفر پس از اداى احترام چنين گفت : نخست از اينها بپرسيد آيا ما جزء بردگان فرارى اين جمعيتيم ؟ ! عمرو گفت : نه شما آزاديد. جعفر - و نيز سؤال كنيد آيا آنها دينى بر ذمه ما دارند كه آن را از ما مى طلبند ؟ ! عمرو - نه ما هيچگونه مطالبه اى از شما نداريم. جعفر - آيا خونى از شما ريخته ايم ؟ كه آنرا از ما مىطلبيد ؟ ! عمرو - نه چنين چيزى در كار نيست. جعفر - پس از ما چه مىخواهيد كه اين همه ما را شكنجه و آزار داديد و ما از سرزمين شما كه مركز ظلم و بيدادگرى بود بيرون آمديم ؟ ! سپس جعفر رو به نجاشى كرد و گفت : ما جمعى نادان بوديم ، بت پرستى مىكرديم ، گوشت مردار مىخورديم ، انواع كارهاى زشت و ننگين انجام مىداديم ، قطع رحم مىكرديم و نسبت به همسايگان خويش بدرفتارى داشتيم ، و نيرومندان ما ضعيفان را مىخوردند ! ولى خداوند پيامبرى در ميان ما مبعوث كرد كه به ما دستور داده است هر گونه شبيه و شريك را از خدا دور سازيم و فحشاء و منكرات و ظلم و ستم و قمار را ترك گوئيم ، به ما دستور داده نماز بخوانيم ، زكات بدهيم ، عدالت و احسان پيشه كنيم و بستگان خود را كمك نمائيم . نجاشى گفت : عيساى مسيح نيز براى همين مبعوث شده بود ! سپس از جعفر پرسيد آيا چيزى از آياتى كه بر پيامبر شما نازل شده است حفظ دارى ؟ جعفر گفت : آرى و سپس شروع به خواندن سوره مريم كرد . حسن انتخاب جعفر ، در مورد آيات تكان دهنده اين سوره كه مسيح و مادرش را از هر گونه تهمت هاى ناروا پاك مىسازد ، اثر عجيبى گذاشت تا آنجا كه قطره هاى اشك شوق ، از ديدگان دانشمندان مسيحى سرازير گشت ، و نجاشى صدا زد به خدا سوگند نشانه هاى حقيقت در اين آيات نمايان است ! هنگامى كه عمرو خواست در اينجا سخنى بگويد و تقاضاى سپردن مسلمانان را بدست وى كند ، نجاشى دست بلند كرد ، و محكم بر صورت عمرو كوبيد و گفت : خاموش باش بخدا سوگند اگر بيش از اين سخنى در مذمت اين جمعيت بگوئى ترا مجازات خواهم كرد ! اين جمله را گفت و رو به مامورين كرد و صدا زد هداياى آنها را به آنان برگردانيد و آنها را از حبشه بيرون نمائيد ، و به جعفر و يارانش گفت آسوده خاطر در كشور من زندگى كنيد ! اين پيش آمد علاوه بر اثر تبليغى عميقى كه در زمينه شناساندن اسلام به جمعى از مردم حبشه داشت ، سبب شد كه مسلمانان مكه جدا روى اين پايگاه مطمئن حساب كنند ، ومسلمانان تازه وارد را براى آن روز كه قدرت كافى بيابند به آنجا روانه سازند. سالها گذشت ، پيامبر(صلىالله عليه وآله وسلّم) هجرت كرد و كار اسلام بالا گرفت ، و عهدنامه حديبيه امضا شد و پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) متوجه فتح خيبر گشت ، در آن روز كه مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شكستن بزرگترين كانون خطر يهود در پوست نمىگنجيدند ، از دور شاهد حركت دست جمعى عده اى بسوى سپاه اسلام بودند ، چيزى نگذشت كه معلوم شد اين جمعيت همان مهاجران حبشه اند كه به آغوش وطن باز مىگردند در حالى كه قدرتهاى اهريمنى دشمنان در هم شكسته شده و نهال اسلام به قدر كافى ريشه دوانيده است . پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) با مشاهده جعفر و مهاجران حبشه ، اين جمله تاريخى را فرمود : لا ادرى انا بفتح خيبر اسر ام بقدوم جعفر ؟ ! : نميدانم از پيروزى خيبر خوشحالتر باشم يا از بازگشت جعفر ؟ مىگويند علاوه بر مسلمانان ، هشت نفر از شاميان كه در ميان آنها يك راهب مسيحى بود و تمايل شديد به اسلام پيدا كرده بودند ، خدمت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) رسيدند و پس از شنيدن آيات سوره يس بگريه افتادند و مسلمان شدند و گفتند چقدر اين آيات به تعليمات راستين مسيح شباهت دارد . و طبق روايتى كه در تفسير المنار از سعيد بن جبير نقل شده نجاشى سى نفر از بهترين ياران خود را به عنوان اظهار علاقه به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و آئين اسلام به مدينه فرستاد ، و همانها بودند كه با شنيدن آيات سوره يس گريستند و اسلام را پذيرفتند ، آيات فوق نازل شد و از اين مؤمنان تجليل كرد. (اين شان نزول منافات با آن ندارد كه سوره مائده در اواخر عمر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نازل شده باشد ، زيرا اين سخن مربوط به اكثريت آيات سوره است ، هيچ مانعى ندارد كه بعضى از آيات در حوادث قبل نازل شده باشد و بدستور پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) به مناسبتهائى در اين سوره قرار گيرد ) . تفسیر كينه توزى يهود و نرمش نصارى در اين آيات مقايسه اى ميان يهوديان و مسيحيانى كه معاصر پيامبر اسلام (صلىالله عليه وآله وسلّم) بوده اند شده است. در نخستين آيه يهود و مشركان در يك صف قرار داده شده اند و مسيحيان در صف ديگر ، در آغاز مىگويد : سرسخترين دشمنان مومنان ، يهود و مشركان هستند ، و با محبتترين آنها نسبت به مؤمنان مدعيان مسيحيتند ( لتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود و الذين اشركوا و لتجدن اقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انا نصارى ) . تاريخ اسلام بخوبى گواه اين حقيقت است ، زيرا در بسيارى از صحنه هاى نبردهاى ضد اسلامى ، يهود بطور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند و از هر گونه كار شكنى و دشمنى خود دارى نمىكردند ، افراد بسيار كمى از آنها به اسلام گرويدند ، در حالى كه در غزوات اسلامى ، كمتر مسلمانان را مواجه با مسيحيان مىبينيم و نيز افراد زيادى از آنها را مشاهده مىكنيم كه به صفوف مسلمين پيوستند. سپس قرآن دليل اين تفاوت روحيه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بيان كرده ، مىگويد : مسيحيان معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) امتيازاتى داشتند كه در يهود نبود. نخست اينكه : در ميان آنها جمعى دانشمند بودند كه به اندازه دانشمندان دنياپرست يهود در كتمان حقيقت كوشش نداشتند ( ذلك بان منهم قسيسين ) و نيز در ميان آنها جمعى تاریك دنيا بودند كه درست در نقطه مقابل حريصان يهود گام برمىداشتند ، هر چند گرفتار انحرافاتى بودند ولى باز در سطحى بالاتر از يهود قرار داشتند ( و رهبانا). بسيارى از آنها در برابرپذيرش حق خاضع بودند و تكبرى از خود نشان نمىدادند ، در حالى كه اكثريت يهود به خاطر اينكه خود را نژاد برتر مىدانستند ، از قبول آئين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سر باز مىزدند ( و انهم لا يستكبرون). به علاوه جمعى از آنان ( همانند همراهان جعفر و جمعى از مسيحيان حبشه ) هنگامى كه آيات قرآن را مىشنيدند ، اشك شوق از ديدگانشان بخاطر دست يافتن به حق سرازير مىشد ( و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق). و با صراحت و شهامت و بىنظرى صدا مىزدند : پروردگارا ! ما ايمان آورديم ، ما را از گواهان حق و همراهان محمد (صلىالله عليه وآله وسلّم) و ياران او قرار ده ( يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين ) . آنها بقدرى تحت تاثير آيات تكان دهنده اين كتاب آسمانى قرار مىگرفتند كه مىگفتند : چگونه ممكن است ما به خداوند يگانه و حقايقى كه از طرف او آمده است ايمان نياوريم در حالى كه انتظار داريم ما را در زمره جمعيت صالحان قرار دهد. (و ما لنا لا نؤمن بالله و ما جائنا من الحق و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصالحين). البته همانطور كه در بالا اشاره كرديم ، اين مقايسه بيشتر درباره يهود و مسيحيان معاصر پيامبر اسلام (صلىالله عليه وآله وسلّم) است ، زيرا يهود با اينكه داراى كتاب آسمانى بودند ، بخاطر دلبستگى بيش از اندازه به ماديات ، در صف مشركانى قرار گرفته بودند كه از نظر مذهبى با آنها هيچ وجه اشتراكى نداشتند ، در حالى كه در ابتدا ، يهوديان مبشران اسلام محسوب مىشدند و انحرافاتى همانند تثليث و غلو مسيحيت را نداشتند ، اما دنيا پرستى شديد آنها را به كلى از حق بيگانه كرد ، در حالى كه مسيحيان آن عصر چنين نبودند . ولى تاريخ گذشته و معاصر به ما مىگويد:مسيحيان قرون بعد درباره اسلام و مسلمين ، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از يهود نداشت. جنگهاى طولانى و خونين صليبى در گذشته و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مىشود چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد ، بنابر اين نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلى در باره همه مسيحيان دانست جمله هاى اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ... و ما بعد آن ، گواه بر اين است كه اين آيات درباره جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نازل شده است. در دو آيه بعد به سرنوشت اين دو طايفه و پاداش و كيفر آنها اشاره شد ، نخست مىگويد : آنها كه در برابر افراد با ايمان ، محبت نشان دادند ، و در مقابل آيات الهى سر تسليم فرود آوردند ، و با صراحت ايمان خود را اظهار داشتند ، خداوند در برابر اين به آنها باغهاى بهشت را پاداش مىدهد كه از زير درختان آن نهرها جارى است و جاودانه در آن مىمانند و اين است جزاى نيكوكاران (فاثابهم الله بما قالوا جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و ذالك جزاء المحسنين ) و در مقابل ، آنها كه راه دشمنى را پيمودند و كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كردند اهل دوزخند ( و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم ) .
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
منبع (ادامه مطلب)
https://www.leader.ir/
سایر موارد (پیوندها و ...):
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ادعیه و اعمال ماه شعبان المعظم
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/
https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
سوره مبارکه مائده ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
ماه شعبان المعظم ,
,
:: برچسبها:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ,
عبادت ,
حرام خواری ,
ساختمان ,
شنزار ,
بنا ,
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) ,
مردم ,
بلا ,
نعمت ,
نیت ,
نیت خوب ,
مشتاق ,
پروردگار ,
پناه ,
استغفار ,
بی گمان ,
فاسد ,
اصلاح ,
نهج البلاغه، خطبه 178 ,
نهج البلاغه ,
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۸۲تا۸۶ ,
تفسیر سوره مبارکه مائده ,
تفسیر ,
سوره مبارکه مائده ,
سوره مائده ,
يهود و مشركان ,
يهود ,
مشركان ,
دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان ,
دشمن ترين مردم ,
مؤمنان ,
مسيحى ,
نزديكترين دوستان به مؤمنان ,
نزديكترين دوستان ,
دانشمند ,
تارك دنيا ,
حق ,
تکبر ,
پيامبر ,
شوق ,
اشك ,
حقيقت ,
پروردگارا ,
ايمان ,
گواهان ,
شاهدان حق ,
ايمان به خدا ,
آرزو ,
جمعيت صالحان ,
صالحان ,
خداوند ,
باغهائى از بهشت ,
پاداش ,
درختان ,
نهر ,
جاودانه ,
جزاى نيكوكاران ,
كافر ,
آيات ,
تكذيب ,
اهل دوزخ ,
نخستين مهاجران اسلام ,
مفسران ,
طبرسى ,
مجمع البيان ,
فخر رازى ,
المنار ,
مفسران ,
نجاشى ,
زمامدار حبشه ,
حبشه ,
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلّم) ,
ياران ,
روايات اسلامى ,
تواريخ ,
مفسران ,
بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلّم) ,
مسلمانان ,
اقليت ,
قريش ,
قبائل عرب ,
ایمان ,
تحت فشار شدید ,
مسلمانان ,
قوم و قبيله ,
قوم ,
قبيله ,
تعداد مسلمانان ,
جهاد ,
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلّم) ,
حجاز ,
مهاجرت ,
انتخاب ,
زمامدار ,
ستم ,
ستمگرى ,
معاصر ,
اصحمه ,
زبان حبشى ,
عطيه و بخشش ,
عطيه ,
بخشش ,
مرد ,
زن ,
دریا ,
کرایه ,
کشتی ,
ماه رجب ,
جعفر بن ابو طالب ,
زن و كودك ,
بت پرستان ,
دردناك ,
نيرومند ,
سرزمين ,
امن و امان ,
جوانان ,
باهوش ,
فعال ,
حيله گر ,
هدیه ,
هدایا ,
شراب ,
نقشه ,
سرزمين حبشه ,
هداياى گرانبها ,
موافقت ,
طرفدارى ,
عمرو عاص ,
مخالفت ,
آئين نياكان ,
بدگوئى ,
آشوب ,
فتنه ,
تخم نفاق ,
سوء استفاده ,
پناه ,
اخلالگرى ,
نمايندگان ,
پناهندگان ,
دانشمندان مسيحى ,
جعفر بن ابى طالب ,
نمايندگى مسلمانان ,
نمايندگى ,
ظلم و بيدادگرى ,
جعفر ,
نادان ,
كارهاى زشت و ننگين ,
سوره مريم ,
اشك شوق ,
به خدا سوگند ,
مجازات ,
هجرت ,
عهدنامه حديبيه ,
فتح خيبر ,
خیبر ,
شادى ,
خطر يهود ,
یهود ,
قدرتهاى اهريمنى ,
نهال اسلام ,
راهب مسيحى ,
شاميان ,
سوره يس ,
گریه ,
مدینه ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 6 آذر 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) میفرمایند : الكريمُ يَرفَعُ نفسَهُ في كُلِّ ما أسداهُ عن حُسنِ المُجازاةِ. بزرگوار كسى است كه خود را بالاتر از اين داند كه براى نيكيهايش عوض نيكو انتظار داشته باشد. غرر الحكم ح۲۰۳۳
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۴۸تا۱۴۹ ۱۴۸ لا يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللّهُ سَميعاً عَليماً ۱۴۹ إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوء فَإِنَّ اللّهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً ترجمه ۱۴۸ ـ خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بدى ها (ى ديگران) را اظهار كند; مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. ۱۴۹ ـ اگر نيكى ها را آشكار يا مخفى سازيد، و از بدى ها گذشت نمائيد، خداوند آمرزنده و تواناست (و با اين كه قادر بر انتقام است، عفو و گذشت مى كند).
تفسیر در اين دو آيه، اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده است: نخست مى فرمايد: «خدا دوست نمى دارد كسى با سخنان خود بدى ها، عيوب و اعمال زشت اشخاص را اظهار كند» (لا يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ). زيرا همان گونه كه خداوند «ستّار العيوب» است، دوست ندارد كه افراد بشر پرده درى كنند، عيوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند. به علاوه مى دانيم هر انسانى معمولاً نقاط ضعف پنهانى دارد كه اگر بنا شود اين عيوب اظهار گردد يك روح بدبينى عجيب بر سراسر جامعه سايه مى افكند، و همكارى آنها را با يكديگر مشكل مى سازد، بنابراين هم به خاطر استحكام پيوندهاى اجتماعى و هم به خاطر رعايت جهات انسانى، لازم است بدون در نظر گرفتن يك هدف صحيح، پرده درى نشود. ضمناً بايد توجه داشت: منظور از كلمه «سوء» هر گونه بدى و زشتى است و منظور از «جهر... من القول» هر گونه ابراز و اظهار لفظى است، خواه به صورت شكايت باشد يا حكايت، يا نفرين، يا مذمت، و يا غيبت، و به همين جهت از جمله آياتى كه در بحث تحريم «غيبت» به آن استدلال شده همين آيه است، ولى مفهوم آيه منحصر به غيبت نيست و هر نوع بدگوئى را شامل مى شود. پس از آن به بعضى از امور كه مجوّز اين گونه بدگوئى ها و پرده درى ها مى شود اشاره كرده، مى فرمايد: «مگر كسى كه مظلوم واقع شده» (إِلاّ مَنْ ظُلِمَ). چنين افرادى براى دفاع از خويشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شكايت كنند و يا از مظالم و ستمگرى ها آشكارا مذمت، انتقاد و غيبت نمايند و تا حق خود را نگيرند و دفع ستم ننمايند از پاى ننشينند. در حقيقت ذكر اين استثناء به خاطر آن است كه حكم اخلاقى فوق مورد سوء استفاده ظالمان و ستمگران واقع نشود. و يا بهانه اى براى تن در دادن به ستم نگردد. روشن است در اين گونه موارد نيز تنها به آن قسمت كه مربوط به ظلمِ ظالم و دفاع از مظلوم است بايد قناعت كرد. و در پايان آيه ـ همان طور كه روش قرآن است ـ براى اين كه افرادى از اين استثناء نيز سوء استفاده نكنند و به بهانه اين كه مظلوم واقع شده اند عيوب مردم را بدون جهت آشكار نسازند، مى فرمايد: «خداوند شنوا و داناست» (وَ كانَ اللّهُ سَميعاً عَليماً) يعنى هم سخنان را مى شنود و هم از نيّات آگاه است. در آيه بعد، به نقطه مقابل اين حكم اشاره كرده كه: اگر نيكى هاى افراد را اظهار كنيد و يا مخفى نمائيد مانعى ندارد، به خلاف بدى ها كه مطلقاً جز در موارد استثنائى بايد كتمان شود و نيز اگر در برابر بدى هائى كه افراد به شما كرده اند راه عفو و بخشش را پيش گيريد بهتر است; زيرا اين كار در حقيقت يك نوع كار الهى است كه با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام، بندگان شايسته خود را مورد عفو قرار مى دهد، مى فرمايد: «(اما) اگر نيكى ها را آشكار يا مخفى سازيد و يا از بدى ها گذشت نمائيد، خداوند بخشنده و توانا است» (إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوء فَإِنَّ اللّهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً). در حقيقت آيه دوم، از دو جهت در نقطه مقابل آيه اول قرار گرفته، نخست «اظهار نيكى ها» در برابر «اظهار بدى ها» و سپس «عفو و بخشش» در برابر كسانى كه به آنها ستم شده است. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه: آيا عفو و گذشت از ستمگر در حقيقت موجب امضاى ظلم او نخواهد بود؟ آيا اين كار، او را تشويق به ادامه ستم نمى كند؟! و آيا اين دستور، يك نوع واكنش منفى تخديرى در مظلومان ايجاد نخواهد كرد؟ پاسخ سؤال اين است كه: مورد «عفو و گذشت» از مورد «احقاق حق و مبارزه با ظالم» جدا است. به همين دليل در دستورهاى اسلامى از يك طرف مى خوانيم: «نه ظلم كنيد و نه تن به ظلم دهيد» (لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ) و مى خوانيم: «دشمنِ ظالم و يارِ مظلوم باشيد» (كُونا لِلْظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً) و يا: «با ظالمان پيكار كنيد تا به حكم خدا گردن نهند» (فَقاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتّى تَفِىءَ اِلى أَمْرِ اللّهِ) و از سوى ديگر دستور به عفو و بخشش و گذشت داده شده است همان طور كه مى فرمايد: «اگر عفو كنيد به تقوا نزديك تر است» (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى) و يا در جاى ديگر مى فرمايد: «آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند; آيا دوست نمى داريد خداوند شما را ببخشد»؟! (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ) گرچه ممكن است بعضى از افراد كم اطلاع ميان اين دو حكم در بدو نظر تضادى ببينند، ولى با توجه به آنچه در منابع اسلامى وارد شده روشن مى شود كه مورد عفو و گذشت جائى است كه از آن سوء استفاده نشود و مورد مبارزه و كوبيدن ظلم، جاى ديگر. توضيح اين كه: عفو و گذشت مخصوص موارد قدرت و پيروزى بر دشمن و شكست نهائى او است. يعنى در موردى كه احساس خطر جديدى از ناحيه دشمن نشود، بلكه عفو و گذشت از او يك نوع اصلاح و تربيت در مورد او محسوب شود و او را به تجديدنظر در مسير خود وادارد، چنان كه در موارد زيادى از تاريخ اسلام به چنين افرادى برخورد مى كنيم و حديث معروف: اِذا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ: «هنگامى كه بر دشمن پيروز شدى، گذشت را زكات اين پيروزى قرار ده» شاهدى بر اين مدعا است. اما در مواردى كه خطر دشمن هنوز برطرف نگشته و احتمالاً گذشت، او را جسورتر و آماده تر مى كند. يا اين كه عفو و گذشت يك نوع تسليم و رضايت به ظلم محسوب مى شود، هيچ گاه اسلام اجازه چنين عفوى را نمى دهد و هرگز پيشوايان اسلام در چنين مواردى راه عفو و گذشت را انتخاب نكرده اند و به آن دستور نداده اند.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۵۰تا۱۵۲ ۱۵۰ إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبَعْض وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً ۱۵۱ أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقّاً وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً ۱۵۲ وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً ترجمه ۱۵۰ـ كسانى كه خدا و پيامبرانِ او را انكار مى كنند، و مى خواهند ميان خدا و پيامبرانش تبعيض قائل شوند، و مى گويند: «به بعضى ايمان مى آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم» و مى خواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند... ۱۵۱ـ آنها كافران حقيقى اند; و براى كافران، مجازات خواركننده اى فراهم ساخته ايم. ۱۵۲ـ (ولى) كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان آورده، و ميان احدى از آنها فرق نمى گذارند، پاداششان را خواهد داد; خداوند، آمرزنده و مهربان است. تفسیر در اين چند آيه، توصيفى از حال جمعى از كافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است كه آيات گذشته درباره منافقان را تكميل مى كند. نخست به حال كسانى كه ميان پيامبران الهى فرق گذاشته، بعضى را بر حق و بعضى را بر باطل مى دانستند اشاره كرده، مى فرمايد: «آنها كه به خدا و پيامبرانش كافر مى شوند و مى خواهند ميان خدا و پيامبران او تفرقه بيندازند و اظهار مى دارند ما نسبت به بعضى از آنها ايمان داريم اگر چه بعضى ديگر را به رسميت نمى شناسيم، و به گمان خود مى خواهند در اين ميان راهى پيدا كنند» (إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يـَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبَعْض وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً). بلافاصله در آيه بعد وضع آنها را روشن ساخته، مى فرمايد: «آنها كافران واقعى هستند» (أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقّاً). در حقيقت اين جمله حال يهود و مسيحيان را روشن مى سازد; چرا كه يهود، مسيح را به رسميت نمى شناختند، و هر دو، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را، در حالى كه طبق كتب آسمانى، نبوت اين پيامبران برايشان ثابت شده بود. اين تبعيض در قبول واقعيت ها، كه از هوا و هوس، تعصبات جاهلانه و احياناً حسادت و تنگ نظرى هاى بى دليل سرچشمه مى گيرد، نشانه عدم ايمان به پيامبران و خدا است; زيرا ايمان آن نيست كه آنچه مطابق ميل انسان است بپذيرد، و آنچه بر خلاف ميل و هواى او است ردّ كند، اين يك نوع هواپرستى است نه ايمان. ايمان واقعى آن است كه انسان حقيقت را بپذيرد خواه مطابق ميل او باشد يا بر خلاف ميل او، و لذا قرآن در آيات فوق اين گونه افراد را با اين كه دم از ايمان به خدا و بعضى از انبياء مى زدند، به طور كلّى كافر دانسته و مى گويد: «آنها كافران واقعى هستند». بنابراين ايمان آنها حتى در مواردى كه نسبت به آن اظهار ايمان مى كنند، بى ارزش قلمداد شده است; چرا كه از روح حق جوئى سرچشمه نمى گيرد. و در پايان آنها را تهديد كرده، مى فرمايد: «ما براى كافران عذاب توهين آميز و خوار كننده اى فراهم ساخته ايم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً). توصيف عذاب در اين آيه به مُهِين: «توهين آميز» ممكن است از اين جهت باشد كه آنها با تفرقه انداختن ميان پيامبران خدا در واقع به جمعى از آنان توهين كرده اند و بايد عذاب آنان متناسب با عمل آنها باشد. سپس در سومين آيه، به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره كرده، مى گويد: «كسانى كه ايمان به خدا و همه پيامبران او آورده اند و در ميان هيچ يك از آنها تفرقه نينداختند و با اين كار، تسليم و اخلاص خود در برابر حق، و مبارزه با هر گونه تعصب نا به جا را اثبات نمودند، به زودى خداوند پاداش هاى آنها را به آنها خواهد داد» (وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتيهِمْ أُجُورَهُمْ). البته ايمان به پيامبران و به رسميت شناختن آنها با اين منافات ندارد كه بعضى را از بعضى برتر بدانيم; زيرا تفاوت در ميان آنها همانند تفاوت مأموريت هاى آنان قطعى است. منظور اين است كه در ميان پيامبران راستين، تفرقه اى از نظر ايمان و به رسميت شناختن نيندازيم. و در پايان آيه به اين مطلب اشاره شده كه اگر اين دسته از مؤمنان در گذشته مرتكب چنان تعصب ها، تفرقه ها و گناهان ديگر شدند اگر ايمان خود را خالص كرده و به سوى خدا باز گردند، خداوند آنها را مى بخشد «و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست» (وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً). قابل توجه اين كه: در آيات فوق افرادى كه در ميان پيامبران تفرقه مى اندازند به عنوان «كافران حقيقى» معرفى شده اند. ولى آنها كه به همه ايمان دارند به عنوان «مؤمنان حقيقى» معرفى نشده اند، تنها به عنوان «مؤمن» توصيف شده اند. شايد اين تفاوت به خاطر آن باشد كه مؤمنان حقيقى آنها هستند كه علاوه بر ايمان، از نظر «عمل» نيز كاملاً پاك و صالح باشند، شاهد اين سخن آياتى است كه در آغاز سوره «انفال» آمده است كه مؤمنان را پس از ايمان به خدا با يك سلسله اعمال مثبت و زنده مانند نمو و رشد اخلاقى و اجتماعى و ايمانى، و نماز و زكات، و توكّل بر خدا، توصيف كرده و به دنبال آن فرموده: «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً» در آيات قرآن مجازات هاى خداوند به انواع مختلف توصيف شده: گاهى «دردناك» است (عذاب اليم) مانند: شلاق زدن و آزار بدنى. گاهى «توهين آميز» است (عذاب مهين) مانند: پاشيدن لجن بر لباس كسى و مانند آن. گاهى «پر سر و صدا» است (عذاب عظيم) مانند: مجازات در حضور جمعيت. و گاهى اثر آن در وجود انسان عميق است و تا مدتى باقى مى ماند (عذا ب شديد) ، مانند: زندان هاى طويل المدّة با اعمال شاقّه... و امثال آن. روشن است توصيف عذاب به يكى از اين صفات، با نوع «گناه» تناسب دارد، لذا در بسيارى از آيات قرآن، مجازات ظالمان به عنوان عذاب اليم آمده است; زيرا متناسب با دردناك بودن ظلم نسبت به بندگان خدا است، و آنها كه گناهشان توهين آميز بوده، عذابشان نيز توهين آميز است. و همچنين آنها كه دست به گناهان شديد و يا پر سر و صدا مى زنند كيفرى همانند آن دارند. ولى منظور از ذكر مثال هاى فوق، نزديك ساختن مطلب به ذهن است و گرنه مجازات هاى آن جهان قابل مقايسه با مجازات هاى اين عالم نيست.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت امام صادق علیه السلام: ما کَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العِبادَ بِکُنهِ عَقلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِنّا مَعاشِرَ النبیاءِ اُمِرنا اَن نُـکَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدرِ عُقولِهِم اصول کافى، ج ۱، ص ۲۳ امام صادق علیه السلام: رسول خدا (درود خداوند بر او و خاندان او باد) هرگز با بندگان به اندازه (حقیقت و نهایت) عقل خودش سخن نگفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا به ما گروه پیامبران فرمان داده شده که با مردم به اندازه عقل های خودشان سخن بگوییم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) : فقیهان و حکیمان وقتی برای هم نامه مینوشتند ، سه نکته را مینوشتند که چهارمی نداشت : 1 کسی که برای آخرت تلاش کند خدا او را از غصه ی دنیا دور میکند 2 کسی که پنهانِ خود را اصلاح کند ؛ خدا آشکار اورا اصلاح میکند 3 کسی که رابطه ی میان خود و خدا را اصلاح کند؛ خداوند میان او و مردم را اصلاح میکند. الخصال شیخ صدوق ص ۱۸۶
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۵۳تا۱۵۴ ۱۵۳ يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبيناً ۱۵۴ وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِميثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً ترجمه ۱۵۳ ـ اهل كتاب از تو مى خواهند كتابى از آسمان (يك جا) بر آنها نازل كنى; (در حالى كه اين يك بهانه است;) آنها از موسى، بزرگ تر از اين را خواستند و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده»! و به خاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلائل روشن كه براى آنها آمد، (به خدائى) انتخاب كردند! ولى ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسى، برهان آشكارى داديم. ۱۵۴ ـ و كوه طور را بر فراز آنها برافراشتيم; و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم، و به آنها گفتيم: «(براى توبه) از در (بيت المقدس) با خضوع در آئيد»! و (نيز) گفت يم: «روز شنبه تعدّى نكنيد (و دست از كار بكشيد!)» و از آنان (در برابر همه اينها،) پيمان محكمى گرفتيم. شان نزول در تفسير «تبيان» ، «مجمع البيان» و «روح المعانى» چنين آمده: جمعى از يهود نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده، گفتند: اگر تو پيغمبر خدائى كتاب آسمانى خود را يك جا به ما عرضه كن، همان طور كه موسى(عليه السلام) «تورات» را يك جا آورد، آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت. تفسیر اين آيات، نخست اشاره به درخواست اهل كتاب (يهود) مى كند و مى گويد: «اهل كتاب از تو تقاضا مى كنند كتابى از آسمان (يك جا) بر آنها نازل كنى» (يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ). شك نيست كه آنها در اين تقاضاى خود حُسن نيّت نداشتند; زيرا هدف از نزول كتب آسمانى، همان ارشاد، هدايت و تربيت است. گاهى اين هدف با نزول كتاب آسمانى يك جا تأمين مى شود. و گاهى تدريجى بودن آن به اين هدف بيشتر كمك مى كند. بنابراين، آنها مى بايست از پيامبر(صلى الله عليه وآله) دليل بخواهند، و تعليمات عالى و ارزنده، نه اين كه چگونگى نزول كتب آسمانى را تعيين كنند. لذا خداوند به دنبال اين تقاضا به عدم حُسن نيّت آنها اشاره كرده، و ضمن دلدارى به پيامبرش، سابقه لجاجت، عناد و بهانه جوئى يهود در برابر پيامبر بزرگشان موسى بن عمران(عليه السلام) را بازگو مى كند. مى فرمايد: «اينها از موسى چيزهائى بزرگ تر و عجيب تر از اين خواستند، گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده»! (فَقَدْ سَأَلـُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً). اين درخواست عجيب و غير منطقى كه نوعى از عقيده بت پرستان را منعكس مى ساخت و خدا را جسم و محدود معرفى مى كرد و بدون شك از لجاجت و عناد سرچشمه گرفته بود، سبب شد كه: «صاعقه آسمانى به خاطر اين ظلم و ستم آنها را فرا گيرد» (فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ). پس از آن به يكى ديگر از اعمال زشت آنها كه مسأله «گوساله پرستى» بود، اشاره كرده، مى گويد: «آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلائل روشن، گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب كردند»! (ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ). ولى با اين همه، براى اين كه آنها به راه باز گردند و از مَركب لجاجت و عناد فرود آيند، «ما آنها را بخشيديم و به موسى برترى و حكومت آشكارى داديم» (فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبيناً) و بساط رسواى سامرى و گوساله پرستان را برچيديم، اما اين سبب نشد كه آنها دست از لجاجت خود بردارند. لذا در آيه بعد مى افزايد: آنها از خواب غفلت بيدار نشدند و از مَركب غرور پائين نيامدند، به همين جهت خداوند كوه طور را بر بالاى سر آنها به حركت در آورد، و در همان حال از آنها پيمان گرفت كه به عنوان توبه از گناهان خود از در بيت المقدس با خضوع و خشوع وارد شوند، و نيز به آنها تأكيد كرد كه در روز شنبه دست از كسب و كار بكشند و راه تعدّى و تجاوز را پيش نگيرند و از ماهيان دريا كه در آن روز صيدش حرام بود استفاده نكنند و در اين موارد پيمان شديد از آنان گرفت، اما آنها به هيچ يك از اين پيمان هاى مؤكّد وفا نكردند! 1 مى فرمايد: «ما كوه طور را بر فراز آنها برافراشتيم و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم و به آنها گفتيم: از در (بيت المقدس) با خضوع وارد شويد و به آنها گفتيم: در روز شنبه تعدّى نكنيد و از آنها پيمان محكمى گرفتيم» (وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِميثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً). اكنون بنگريد: اين جمعيت با اين سوابق تاريك، آيا مى توانند در اين تقاضائى كه از تو دارند صادق و راستگو باشند؟! اگر آنها راست مى گويند، چرا طبق صراحت كتب آسمانى خود درباره نشانه هاى آخرين پيامبر عمل نمى كنند؟ و چرا اين همه نشانه هاى روشن تو را ناديده مى گيرند؟ در اينجا ذكر دو نكته لازم به نظر مى رسد: نخست اين كه اگر گفته شود: اين اعمال مربوط به پيشينيان يهود بوده است چه ارتباطى به يهوديان معاصر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) دارد كه اين گونه مورد خطاب واقع شده اند؟ در پاسخ بايد گفت: آنها هيچ گاه نسبت به اعمال نياكان خود معترض نبودند، بلكه نسبت به آن نظر موافق نشان مى دادند، و لذا همگى در يك صف قرار گرفتند. ديگر اين كه: آنچه در شأن نزول آيات فوق آمده كه يهوديان مدّعى بودند «تورات» يك جا نازل شده است، مطلب مسلّمى نيست، شايد چيزى كه باعث اين توهّم شده، اين است كه: فرمان هاى دهگانه (وصاياى عشر) يك جا بر موسى در اَلْواحى نازل شد، و اما در مورد ساير دستورهاى «تورات» دليلى بر اين كه يك جا نازل شده باشد در دست نداريم.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۵۵تا ۱۵۸ ۱۵۵ فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللّهِ وَ قَتْلِهِمُ الأَنْبِياءَ بِغَيْرِحَقّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاّ قَليلاً ۱۵۶ وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً ۱۵۷وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً ۱۵۸بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللّهُ عَزيزاً حکیماً ترجمه ۱۵۵ ـ (ولى) به خاطر پيمان شكنى آنها، و انكار آيات خدا، و كشتن پيامبران به ناحق، و به خاطر اين كه (از روى استهزاء) مى گفتند: «بر دل هاى ما، پرده افكنده شده (و سخنان پيامبر را درك نمى كنيم!)» آرى، خداوند به علت كفرشان، بر دل هاى آنها مُهر زده; كه جز عده كمى ايمان نمى آورند. ۱۵۶ ـ و (نيز) به خاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند; ۱۵۷ ـ و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»! در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند; لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى كنند; و قطعاً او را نكشتند; ۱۵۸ ـ بلكه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حكيم است. تفسیر در اين آيات، به قسمت هاى ديگرى از خلافكارى هاى بنى اسرائيل، كارشكنى ها، عداوت ها و دشمنى هاى آنها با پيامبران خدا اشاره شده است. در آيه نخست، به پيمان شكنى و كفر جمعى از آنها و قتل پيامبران به دست آنان اشاره كرده، چنين مى فرمايد: «آنها به خاطر اين كه پيمانشان را شكستند و آيات خدا را انكار كردند و پيامبران را به ناحق كشتند و به خاطر اين كه مى گفتند: بر دل هاى ما پرده افكنده شده، آنها را از رحمت خود دور ساختيم يا قسمتى از نعمت هاى پاكيزه را بر آنان تحريم نموديم» (فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللّهِ وَ قَتْلِهِمُ الأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ) از سياق آيه مى توان استفاده كرده كه: آنها به دنبال اين پيمان شكنى، آيات پروردگار را انكار كردند و راه مخالفت پيش گرفتند، لذا مى فرمايد: (وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللّهِ) . و به اين نيز قناعت نكردند، بلكه دست به جنايت بزرگ ديگرى يعنى قتل و كشتن راهنمايان و هاديان راه حق زدند و بدون هيچ مجوزى آنها را از بين بردند، كه با جمله (وَ قَتْلِهِمُ الأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ) به آن اشاره شده. و به قدرى در اعمال خلاف جسور و بى باك بودند كه گفتار پيامبران را به باد استهزاء مى گرفتند و صريحاً به آنها مى گفتند: بر دل هاى ما پرده افكنده شده كه مانع شنيدن و پذيرش دعوت شما است! كه جمله (وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ) دلالت بر آن دارد. پس از آن قرآن توجه مى دهد كه: پس از اين همه جنايت، دل هاى آنها به كلّى مُهر شده و هيچگونه حقى در آن نفوذ نمى كند، البته عامل آن كفر و بى ايمانى، خود آنها هستند و به همين دليل جز افراد كمى كه خود را از اين گونه لجاجت ها بر كنار داشته اند، شايستگى ايمان آوردن ندارند، لذا مى فرمايد: «خدا (به جهات مذكور) بر دل هاى آنها مُهر زده و جز عده كمى از آنها ايمان نمى آورند» (بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاّ قَليلاً). يعنى نه تنها دل هاى آنها در غلاف است و چيزى در آن نفوذ نمى كند كه مُهر كامل عدم پذيرش حق به آن خورده است. در آيه بعد مى افزايد: خلافكارى هاى آنان منحصر به اينها نيست، آنها در راه كفر آن چنان سريع تاختند كه به مريم پاكدامن ، مادر پيامبر بزرگ خدا كه به فرمان الهى بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگى زدند، مى فرمايد: «اين عدم امكانِ ايمان، به خاطر كفر آنها و تهمت بزرگى است كه به مريم زدند» (وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً). آنها حتى به كشتن پيامبر افتخار مى كردند «و مى گفتند: ما مسيح عيسى بن مريم رسول خدا را كشته ايم» (وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ). شايد تعبير به رسول اللّه در مورد مسيح را از روى استهزاء و سخريه مى گفتند. در حالى كه در اين ادعاى خود نيز كاذب بودند; زيرا: «آنها هرگز نه مسيح را كشتند و نه به دار آويختند، بلكه ديگرى را كه شباهت به او داشت اشتباهاً به دار زدند» (وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ). قرآن پس از آن مى گويد: «آنها كه درباره مسيح اختلاف كردند، خودشان در شك بودند و هيچ يك به گفته خود ايمان نداشتند و تنها از تخمين و گمان پيروى مى كردند» (وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ). درباره اين كه آنها در مورد چه چيز اختلاف كردند؟ در ميان مفسران گفتگو است: احتمال دارد: اين اختلاف مربوط به اصل موقعيت و مقام مسيح(عليه السلام) بوده كه جمعى از مسيحيان او را فرزند خدا مى دانستند و بعضى به عكس همانند يهود او را اصلاً پيامبر نمى دانستند و همگى در اشتباه بودند. و نيز ممكن است اختلاف در چگونگى قتل او باشد كه بعضى مدّعى كشتن او بودند و بعضى مى گفتند: كشته نشده، و هيچ يك به گفته خود اطمينان نداشتند. يا اين كه: مدعيان قتل مسيح(عليه السلام) به خاطر عدم آشنائى با او، در شك بودند آن كس را كه كشتند خود مسيح بوده يا ديگرى به جاى او؟ آنگاه قرآن به عنوان تأكيد مطلب مى گويد: «قطعاً او را نكشتند» (وَ ما قَتَلُوهُ يـَقيناً). و سرانجام اعلام مى دارد: «خداوند او را به سوى خود بالا برد و خداوند قادر و حكيم است» (بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللّهُ عَزيزاً حَكيماً). قرآن در آيه فوق مى گويد: «مسيح نه كشته شد، و نه به دار رفت، بلكه امر بر آنها مشتبه گرديد و پنداشتند او را به دار زده اند و يقيناً او را نكشتند»! ولى «اناجيل» چهارگانه كنونى همگى مسأله مصلوب شدن (به دار آويخته شدن) مسيح(عليه السلام)و كشته شدن او را ذكر كرده اند، و اين موضوع در فصول آخر هر چهار انجيل (متى، لوقا، مرقس و يوحنا) مشروحاً بيان گرديده، و اعتقاد عمومى مسيحيان امروز نيز بر اين مسأله استوار است. بلكه به يك معنى مسأله قتل و مصلوب شدن مسيح(عليه السلام)، يكى از مهمترين مسائل زيربناى آئين مسيحيت كنونى را تشكيل مى دهد، چه اين كه: مى دانيم مسيحيان كنونى، مسيح(عليه السلام) را پيامبرى كه براى هدايت، تربيت و ارشاد خلق آمده باشد نمى دانند، بلكه او را «فرزند خدا»! و «يكى از خدايان سه گانه»! مى دانند كه هدف اصلى آمدن او به اين جهان، فدا شدن و بازخريد گناهان بشر بوده است. مى گويند: او آمده تا قربانى گناهان ما شود، او به دار آويخته و كشته شد، تا گناهان بشر را بشويد و جهانيان را از مجازات نجات دهد. بنابراين، راه نجات را منحصراً در پيوند با مسيح(عليه السلام) و اعتقاد به اين موضوع مى دانند! به همين دليل، گاهى مسيحيت را مذهب «نجات» يا «فداء» قلمداد و مسيح را «ناجى» و «فادى» لقب مى دهند. و اين كه مى بينيم: مسيحيان روى مسأله «صليب» فوق العاده تكيه مى كنند و شعارشان «صليب» است از همين نقطه نظر مى باشد. اين بود، خلاصه اى از عقيده مسيحيان درباره سرنوشت حضرت مسيح(عليه السلام). ولى هيچ يك از مسلمانان در بطلان اين عقيده ترديد ندارند; زيرا: اوّلاً ـ مسيح(عليه السلام) پيامبرى همچون ساير پيامبران خدا بود، نه خدا بود و نه فرزند خدا، خداوند، يكتا و يگانه است، شبيه، نظير، مثل، مانند، همسر و فرزند ندارد. ثانياً ـ «فداء» و قربانى گناهان ديگران شدن مطلبى كاملاً غير منطقى است، هر كس در گرو اعمال خويش است و راه نجات نيز تنها ايمان و عمل صالح خود انسان است. ثالثاً ـ عقيده «فداء» گناهكارپرور و تشويق كننده به فساد، تباهى و آلودگى است. و اگر مى بينيم: قرآن مخصوصاً روى مسأله مصلوب نشدن مسيح (عليه السلام) تكيه كرده است، با اين كه ظاهراً موضوع ساده اى به نظر مى رسد، به خاطر همين است كه عقيده خرافى فداء و بازخريد گناهان امت را به شدت بكوبد و مسيحيان را از اين عقيده خرافى باز دارد، تا نجات را در گرو اعمال خويش ببينند، نه در پناه بردن به صليب. و رابعاً ـ قرائنى در دست است كه مسأله مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) را تضعيف مى كند، اين قرائن عبارتند از: 1 ـ مى دانيم «اناجيل» چهارگانه كنونى كه گواهى به مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) مى دهند، همگى سال ها بعد از مسيح(عليه السلام) به وسيله شاگردان و يا شاگردانِ شاگردان او نوشته شده اند، و اين سخنى است كه مورخان مسيحى به آن معترفند. و نيز مى دانيم شاگردان مسيح(عليه السلام) به هنگام حمله دشمنان به او فرار كردند، و اناجيل نيز گواه بر اين مطلب مى باشد بنابراين، مسأله مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) را از افواه مردم گرفته اند و همان طور كه بعداً اشاره خواهيم كرد، اوضاع و احوال چنان پيش آمد كه موقعيت براى اشتباه كردن شخص ديگرى به جاى مسيح(عليه السلام) آماده گشت. 2 ـ عامل ديگر كه اشتباه شدن عيسى را به شخص ديگر امكان پذير مى كند اين است: كسانى كه براى دستگير ساختن حضرت عيسى(عليه السلام) به باغ «جستيمانى» در خارج شهر رفته بودند، گروهى از لشكريان رومى بودند كه در اردوگاه ها مشغول وظائف لشكرى بودند. اين گروه، نه يهوديان را مى شناختند، نه آداب و زبان و رسوم آنها را مى دانستند و نه شاگردان(عليه السلام) عيسى را از استادشان تشخيص مى دادند. 3 ـ «اناجيل» مى گويد: حمله به محل عيسى(عليه السلام) شبانه انجام يافت و چه آسان است كه در اين گير و دار شخص مورد نظر فرار كند و ديگرى به جاى او گرفتار شود. 4 ـ از نوشته همه «اناجيل» استفاده مى شود كه: شخص گرفتار در حضور «پيلاطس» (حاكم رومى در بيت المقدس) سكوت اختيار كرد و كمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت، و از خود دفاع نكرد. بسيار بعيد به نظر مى رسد كه عيسى(عليه السلام) خود را در خطر ببيند و با آن بيان رسا و گوياى خود و با شجاعت و شهامت خاصى كه داشت از خود دفاع نكرده باشد. آيا جاى اين احتمال نيست كه ديگرى (به احتمال قوى «يهوداى اسخريوطى» كه به مسيح(عليه السلام) خيانت كرد و نقش جاسوس را ايفا نمود و مى گويند: شباهت كاملى به مسيح(عليه السلام) داشت) به جاى او دستگير شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته كه حتى نتوانسته است از خود دفاع كند، و سخنى بگويد به خصوص اين كه در اناجيل مى خوانيم: «يهوداى اسخريوطى» بعد از اين واقعه ديگر ديده نشد و طبق گفته اناجيل انتحار كرد! 2 5 ـ همان طور كه گفتيم: شاگردان مسيح(عليه السلام) به هنگام احساس خطر، طبق شهادت «اناجيل»، فرار كردند، و طبعاً دوستان ديگر هم در آن روز مخفى شدند و از دور بر اوضاع نظر داشتند. بنابراين، شخص دستگير شده در حلقه محاصره نظاميان رومى بوده و هيچ يك از دوستان او اطراف او نبودند، به اين ترتيب چه جاى تعجب كه اشتباهى واقع شده باشد؟ 6 ـ در «اناجيل» مى خوانيم كه: شخص محكوم بر چوبه دار از خدا شكايت كرد كه چرا او را تنها گذارده و به دست دشمن براى قتل سپرده است! 3 اگر مسيح(عليه السلام) براى اين به دنيا آمده كه به دار آويخته شود و قربانى گناهان بشر گردد، چنين سخن ناروائى از او به هيچ وجه درست نبوده است، اين جمله به خوبى نشان مى دهد كه شخص مصلوب آدم ضعيف، ترسو و ناتوانى بوده است كه صدور چنين سخنى از او امكان پذير بوده است، و او نمى تواند مسيح باشد 7 ـ بعضى از «اناجيل» موجود (غير از اناجيل چهارگانه مورد قبول مسيحيان) مانند: انجيل برنابا رسماً مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) را نفى كرده. نيز بعضى از فرق مسيحى در مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) ترديد كرده اند و حتى بعضى از محققان معتقد به وجود دو عيسى در تاريخ شده اند: يكى «عيساى مصلوب» و ديگرى «عيساى غير مصلوب» كه ميان آن دو پانصد سال فاصله بوده است! 6 مجموع آنچه در بالا گفته شد، قرائنى است كه گفته قرآن را در مورد اشتباه در قتل و صلب مسيح روشن مى سازد.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
رابطۀ مؤمن با فرزند و آثار ملکوتی آن رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم ▫️منْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِيَ بِالْأَبَوَيْنِ فَيُكْسَيَانِ حُلَّتَيْنِ يُضِيءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ هرکس فرزندش را ببوسد، خداوند عزّوجلّ برای او حسنه ای می نویسد؛ و هر که فرزندش را شاد کند، خدا روز قیامت او را شاد می کند؛ و هر که به او قرآن بیاموزد، روز قیامت پدر و مادر را فرامی خوانند و دو جامۀ بلند (حُلّه) به آنها می پوشاند که از نور آن دو صورتهای اهل بهشت روشن می شود. «الکافی» ج ۶ ص ۴۹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام صادق (عليه السّلام) فرمودند : انَّ العَملَ القَلیلَ الدّائمَ عَلَی الیَقینِ اَفضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الکثیرِ عَلی غَیرِ یَقینٍ. عمل اندک و مداوم که بر پایه ی یقین باشد در نزد خدای متعال از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است. وسائل الشيعه ، ج١٥، ص ٢٠٢
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام صادق علیه السلام می فرمایند: روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید. آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت : زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند. سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۵۹ ۱۵۹ وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ترجمه ۱۵۹ ـ و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اين كه پيش از مرگش به او (حضرت مسيح) ايمان مى آورد; و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود. تفسیر در آيات پيش، سخن از اعتراف يهود به قتل مسيح(عليه السلام) بود، و اين كه قرآن اعلام داشت: مسيح(عليه السلام) به دار آويخته نشده، بلكه بر آنها مشتبه شد، اين آيه در همين رابطه مى فرمايد: «هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اين كه پيش از مرگش به او ايمان مى آورد» (وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ). در تفسير آيه فوق دو احتمال است كه هر يك به جهاتى قابل ملاحظه است: 1 ـ هيچ كس نيست مگر اين كه پيش از «مرگ خود» به مسيح(عليه السلام) ايمان مى آورد، يعنى هنگامى كه انسان در آستانه مرگ قرار مى گيرد و ارتباط او با اين جهان ضعيف و با جهان بعد از مرگ قوى مى گردد، پرده ها از برابر چشم او كنار مى رود، بسيارى از حقايق را مى بيند، و نسبت به آن آگاهى مى يابد، در اين موقع است كه چشم حقيقت بين او مقام مسيح(عليه السلام) را مشاهده مى كند و در برابر او تسليم مى گردد، آنها كه منكر او شدند به او مؤمن مى شوند و آنها كه او را خدا دانستند به اشتباه خود پى مى برند. در حالى كه اين ايمان همانند ايمان فرعون و اقوام ديگرى است كه به هنگام روياروئى با عذاب و در لحظه مشاهده آن و مقدمات نابودى و مرگ، ايمان مى آوردند هيچگونه سودى براى آنها ندارد. پس، چه بهتر به جاى اين كه در آن لحظه حساس كه ايمان سودى ندارد ايمان بياورند، اكنون كه ايمان مفيد است مؤمن شوند، نه آن دم كه مفيد نيست (طبق اين تفسير ضمير «قَبْلَ مَوْتِهِ» به اهل كتاب بر مى گردد). 2 ـ تفسير ديگر اين است كه: تمام اهل كتاب به حضرت مسيح(عليه السلام) پيش از «مرگ او» ايمان مى آورند، يعنى يهوديان او را به نبوت مى پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او مى كشند و اين به هنگامى است كه مسيح(عليه السلام) ـ طبق روايات اسلامى ـ در موقع ظهور مهدى(عليه السلام) از آسمان فرود مى آيد، و پشت سر او نماز مى گزارد، يهود و نصارا نيز او را مى بينند و به او و مهدى(عليه السلام) ايمان مى آورند روشن است مسيح(عليه السلام) به حكم اين كه آئينش مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در اين زمان از آئين موجود يعنى آئين اسلام كه مهدى(عليه السلام) مجرى آن است پيروى كند (طبق اين تفسير ضمير «قَبْلَ مَوْتِهِ» به «مسيح» بر مى گردد نه به اهل كتاب). در بسيارى از كتب اسلامى اين حديث از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: كَيْفَ أَنْتُمْ اِذا نَزَلَ فِيْكُمْ اِبْنُ مَرْيَمَ وَ اِمامُكُمْ مِنْكُمْ: «چگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم در ميان شما نازل گردد در حالى كه پيشواى شما از خود شما است» البته مطابق اين تفسير، منظور از اهل كتاب جمعيت يهود و مسيحيانى هستند كه در آن زمان وجود دارند. در تفسير «على بن ابراهيم» از «شهر بن حوشب» چنين نقل شده: روزى «حجّاج» به او گفت: آيه اى در قرآن است كه مرا خسته كرده و در معنى آن فرو مانده ام. «شهر» مى پرسد: كدام آيه است اى امير؟ «حجّاج» گفت: آيه «وِ اِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ...» ; زيرا من يهوديان و نصرانيانى را اعدام مى كنم كه هيچگونه نشانه اى از چنين ايمانى در آنها مشاهده نمى كنم. «شهر» پاسخ داد: آيه را درست تفسير نكرده اى. «حجّاج» مى پرسد: چرا؟ تفسير آيه چيست؟ «شهر» پاسخ مى دهد: منظور اين است كه: عيسى(عليه السلام) قبل از پايان جهان فرود مى آيد و هيچ يهودى و نه غير يهودى باقى نمى ماند، مگر اين كه: قبل از مرگ عيسى(عليه السلام) به او ايمان مى آورد، و او پشت سر مهدى(عليه السلام) نماز مى خواند. هنگامى كه «حجّاج» اين سخن را شنيد گفت: واى بر تو! اين تفسير را از كجا آوردى؟ پاسخ داد: از محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(عليه السلام) شنيدم. «حجّاج» گفت: وَ اللّهِ جِئْتَ بِها مِنْ عَيْن صافِيَهْ!: «به خدا سوگند آن را از سرچشمه زلال و صافى گرفته اى»! 3 و در پايان آيه مى فرمايد: «در روز رستاخيز، مسيح(عليه السلام) گواه بر آنها خواهد بود» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً). منظور از گواهى مسيح(عليه السلام) بر ضد آنها اين است كه او گواهى مى دهد تبليغ رسالت كرده و آنها را هيچ گاه به خدائى و الوهيت خود دعوت ننموده، بلكه به ربوبيت پروردگار دعوت كرده است. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه طبق آيه 117 سوره «مائده»، مسيح(عليه السلام)گواهى و شهادت خود را در روز قيامت منحصر به زمانى مى كند كه در ميان امت خويش مى زيسته است و اما نسبت به بعد از آن اين گواهى را از خود سلب مى نمايد، مى گويد: وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيْداً مّا دُمْتُ فِيْهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَنِى كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيْبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَىْء شَهِيْدٌ: «من تا هنگامى كه در ميان آنها بودم، شاهد و ناظر بر ايشان بودم ولى زمانى كه مرا از ميان آنها گرفتى تو مراقب آنها بودى و تو بر هر چيز شاهد و گواهى». در حالى كه در آيه مورد بحث مى خوانيم مسيح(عليه السلام) در روز قيامت نسبت به همه آنان، اعم از كسانى كه در عصر او بودند يا نبودند گواهى مى دهد. در پاسخ بايد توجه داشت: دقت در مضمون دو آيه نشان مى دهد: آيه مورد بحث درباره گواهى بر تبليغ رسالت و نفى الوهيت از مسيح است ولى آيه 117 سوره «مائده» مربوط به گواهى بر عمل مى باشد. توضيح اين كه: آيه مورد بحث مى گويد: عيسى(عليه السلام) بر ضد تمام كسانى كه او را به الوهيت پذيرفتند، اعم از كسانى كه در عهد او بودند يا بعداً به وجود آمدند گواهى مى دهد كه من هرگز آنها را به چنين چيزى دعوت ننمودم، ولى آيه 117 سوره «مائده» مى گويد: علاوه بر اين كه من تبليغ رسالت به طرز صحيح و كافى كردم، تا زمانى كه در ميان آنها بودم عملاً از انحراف آنان جلوگيرى كردم، اما آنها بعد از من موضوع الوهيت مرا مطرح كردند و راه انحراف را پيمودند، من آن روز در ميان آنها نبودم تا گواه اعمال آنها باشم و از آن جلوگيرى كنم.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین الجمعة «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامىكه براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، بهسوى ذكر خدا [و نماز] بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر مىدانستيد! ﴿ سوره مبارکه جمعه، آیه ۹ ﴾ «جمعه» از ماده جمع، ظرف اجتماع و اجماع حول حقّ است. وجه تسمیه آن در نصوص به اجتماع خلق حول ولایت اهل بیت (علیهم السلام) تعبیر شده است؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِيهَا خَلْقَهُ لِوَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ فِي الْمِيثَاقِ فَسَمَّاهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِجَمْعِهِ فِيهِ خَلْقَه» (۱). از آنجا که اجتماع همۀ اهل حق و اجماع همۀ کَلِم، حول وجود مقدس حضرت بقیة الله الأعظم فی السماوات و الأرضین (أرواحنا فداه) شکل می گیرد، لذا یکی از القاب مبارک آن حضرت «جمعه» است و ظرف ظهور آن حضرت نیز «روز جمعه» می باشد (۲). «الْجُمُعَةُ ابْنُ ابْنِي وَ إِلَيْهِ يَجْتَمِعُ عِصَابَةُ الْحَقِّ» (۳). «و الْجُمُعَةَ ابْنُهُ الَّذِي تَجْتَمِعُ فِيهِ الْكَلِمَةُ وَ تَتِمُّ بِهِ النِّعْمَةُ وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ وَ يُزْهِقُ الْبَاطِل وَ اللَّهِ هُوَ بَقِيَّةُ اللَّهِ» (۴). بر این اساس، ندای اذان برای نماز جمعه در آیه نهم سوره مبارکه جمعه عبارتست از: دعوت خلق جهت اجتماع حول ولایت حضرت مولانا بقیة الله الأعظم (أرواحنا فداه) که با شتافتن خلق به سوی ذکر الله یعنی ذکر مولانا أبی عبدالله الحسین (علیه السلام) محقق می شود ؛ «الحسین یجمعنا الی المهدی أرواحنا فداهما». (۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج ۳، ص ۴۱۵ (۲) من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص ۴۲۲ (۳) كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص ۲۹۱ (۴) الهداية الكبرى، ص ۳۶۳ (۵) الکافی ج۲، ص ۵۹۸
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام صادق(عليه السلام) فرمودند : لا تُبدي الشَّماتَةَ لِأخيكَ فيَرحَمَهُ اللّه ُ و يُصَيِّرَها بِكَ . مَن شَمَتَ بِمُصيبَةٍ نَزَلَت بِأخيهِ لَم يَخرُجْ مِنَ الدّنيا حَتّى يُفتَتَنَ . از گرفتارى برادرت اظهار شادى مكن كه خداوند به او رحم مى كند و آن گرفتارى را به تو مى رساند. هر كس از گرفتارى و مصيبتى كه به برادرش رسيده است شاد شود ، از دنيا نرود تا خود گرفتار آن شود. الكافي ، ج۲ ، ص۳۵۹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره نساء آیات ۱۶۰تا۱۶۲ ۱۶۰ فَبِظُلْم مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّبات أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللّهِ كَثيراً ۱۶۱ وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً ۱۶۲ لكِنِ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً ترجمه ۱۶۰ ـ به خاطر ظلمى كه از يهود صادر شد، و (نيز) به خاطر جلوگيرى بسيار آنها از راه خدا، بخشى از چيزهاى پاكيزه را كه بر آنها حلال بود، حرام كرديم. ۱۶۱ ـ و (همچنين) به خاطر ربا گرفتن، در حالى كه از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم به باطل; و براى كافران آنها، عذاب دردناكى آماده كرده ايم. ۱۶۲ ـ ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان (از امت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مى آورند. (همچنين) نمازگزاران و زكات دهندگان و ايمان آورندگان به خدا و روز قيامت، به زودى به همه آنان پاداش عظيمى خواهيم داد.
تفسیر در آيات گذشته به چند نمونه از خلافكارى هاى يهود اشاره شد، در آيات فوق نيز، پس از ذكر چند قسمت ديگر از اعمال ناشايست آنها، كيفرهائى را كه بر اثر اين اعمال در دنيا و آخرت دامان آنها را گرفته و مى گيرد، بيان مى دارد: نخست مى فرمايد: «به خاطر ظلم و ستمى كه يهود كردند، و به خاطر باز داشتن مردم از راه خدا، قسمتى از چيزهائى كه پاك و پاكيزه بود، بر آنها تحريم كرديم، و آنان را از استفاده كردن از آن محروم ساختيم» (فَبِظُلْم مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّبات أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللّهِ كَثيراً). و در آيه بعد مى افزايد: و نيز به خاطر اين كه «ربا مى گرفتند ـ با اين كه از آن نهى شده بودند ـ و همچنين به خاطر اين كه اموال مردم را به ناحق مى خوردند، گرفتار آن محروميت شدند» (وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ). گذشته از اين كيفر دنيوى، ما آنها را به كيفرهاى اخروى گرفتار خواهيم ساخت «و براى كافران آنها عذاب دردناكى آماده كرده ايم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً). در آخرين آيه از آيات سه گانه فوق، به واقعيت مهمى اشاره شده كه قرآن كراراً به آن تكيه كرده است و آن اين كه: مذمت و نكوهش قرآن از يهود به هيچ وجه جنبه مبارزه نژادى و طايفه اى ندارد، اسلام هيچ نژادى را به عنوان «نژاد» مذمت نمى كند، بلكه نكوهش ها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و منحرفان است، لذا در اين آيه افراد با ايمان و پاكدامن يهود را استثناء كرده، و مورد ستايش قرار داده و پاداش بزرگى به آنها نويد مى دهد، و مى گويد: «ولى آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخند و ايمان به خدا دارند به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پيامبران پيشين نازل گرديده ايمان مى آورند ما به زودى پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد» (لكِنِ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً) به همين دليل مى بينيم كه جمعى از بزرگان يهود به هنگام ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مشاهده دلائل حقانيت او به اسلام گرويدند و با جان و دل از آن حمايت كردند و مورد احترام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ساير مسلمانان بودند. منظور از تحريم طيّبات همان است كه در آيه 146 سوره «انعام» به آن اشاره شده، آنجا كه مى فرمايد: «ما به خاطر ظلم و ستم يهود هر حيوانى كه سم چاك نباشد (مانند شتر) را بر آنها حرام كرديم و پيه و چربى گاو و گوسفند را كه مورد علاقه آنها بود نيز بر آنها تحريم نموديم، مگر آن قسمتى كه در پشت حيوان و يا در اطراف امعاء و روده ها و يا مخلوط به استخوان بود». بنابراين، تحريم مزبور يك نوع تحريم تشريعى و قانونى بود، نه تحريم تكوينى، يعنى اين مواهب در دست آنها به طور طبيعى قرار داشت اما شرعاً از خوردن آن ممنوع بودند. البته در «تورات» كنونى «سِفْرِ لاويان» فصل يازدهم، اشاره به تحريم قسمتى از آنچه در بالا آورديم شده است، ولى در آن منعكس نيست كه اين تحريم، جنبه كيفرى داشته. آيا اين تحريم جنبه عمومى داشته و غير ظالمان را شامل مى شده، يا مخصوص ظالمان بوده؟ در ظاهر آيه فوق و آيه 146 سوره «انعام» تحريم جنبه عمومى داشته; (زيرا تعبير به «لَهُمْ» مى كند، به خلاف مسأله مجازات اخروى كه در آن تعبير به «لِلْكافِرِيْنَ مِنْهُمْ» شده است). بنابراين، نسبت به آنها كه ستمگر بوده اند اين محروميت جنبه مجازات داشته، و نسبت به نيكان كه در اقليت بوده اند جنبه آزمايش و انضباط داشته است. ولى بعضى از مفسران معتقدند: اين تحريم مخصوص ستمگران بوده و در بعضى از روايات نيز اشاره اى به آن ديده مى شود. در تفسير «برهان» ، ذيل آيه 146 سوره «انعام» از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده: «زمامداران بنى اسرائيل افراد فقير و كم درآمد را از خوردن گوشت پرندگان و چربى حيوانات منع مى كردند، خداوند به خاطر اين ظلم و ستم اينها را بر آنان تحريم كرد» از اين آيه نيز استفاده مى شود كه تحريم «ربا» مخصوص به اسلام نبوده، بلكه در اقوام پيشين هم حرام بوده است، اگر چه در «توراتِ» تحريف يافته كنونى، تحريم آن مخصوص به برادران دينى شمرده شده است
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آیت الله رییسی:
بسیاری از آنچه می گفتند نمی شود، دارد می شود/ روز به روز گشایشهای بیشتری ایجاد میشود
رئیس جمهور: هر روز که از عمر دولت میگذرد به پیشرفت کشور امیدوارتر میشوم و یقین دارم که گشایشهای جدی در مسایل مختلف ایجاد خواهد شد فروش نفت، منابع پولی، ارتباطات بینالمللی و همه چیزهایی که قبلیها میگفتند نمیشود، دارد اتفاق میافتد و به هیچکس در دنیا باج ندادهایم. پیشرفت در ابعاد مختلف، روزهای روشنی برای کشور انتظار میکشیم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
https://farsi.khamenei.ir/FA/Qesar/qesar.jsp#3-5-b
امام خامنه ای: شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) ,
بزرگوار ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
عفو و گذشت ,
انتقام ,
كافران ,
آمرزنده ,
مهربان ,
امام صادق علیه السلام ,
عقل ,
رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ,
آخرت ,
دنیا ,
خدا ,
اصلاح ,
مردم ,
اهل کتاب ,
صاعقه ,
کوه ,
گوساله ,
سامری ,
ظلم ,
ستم ,
کوه طور ,
شنبه ,
روز شنبه ,
تعدی ,
پیمان ,
محکم ,
استهزاء ,
کشتن ,
پیامبران ,
فرزند ,
اموزش قرآن ,
روز قیامت ,
پدر و مادر ,
اهل بهشت ,
یقین ,
خدای متعال ,
دروغ ,
سوگند ,
زنا ,
فکر زنا ,
آتش ,
سیاه ,
حضرت مسیح ,
مرگ ,
ایمان ,
گواه ,
جمعه ,
نماز جمعه ,
گرفتاری ,
برادر ,
شاهدی ,
اظهار شادی ,
رحم ,
مصیبت ,
یهود ,
پاکیزه ,
حلال ,
حرام ,
ربا ,
اموال مردم ,
باطل ,
عذاب دردناک ,
راسخان در علم ,
مومنان ,
امت اسلام ,
نمازگزاران ,
زکات دهندگان ,
پاداش عظیم ,
بسیج ,
آیت الله رئیسی ,
سید ابراهیم رئیسی ,
رئیس جمهور ,
شهادت ,
هوشیار ,
شهید سلیمانی ,
زیرک ,
شهید صابری ,
حاج قاسم ,
حاج قاسم سلیمانی ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 16 آبان 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
https://www.jz.ac.ir/post/3866-
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۴ ۱۱۴ لا خَيْرَ في كَثير مِنْ نَجْواهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ إِصْلاح بَيْنَ النّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً ترجمه ۱۱۴ ـ در بسيارى از سخنان درگوشى (و جلسات محرمانه) آنها، خير و سودى نيست; مگر كسى كه (به اين وسيله،) امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند; و هر كس براى خشنودى پروردگار چنين كند، پاداش بزرگى به او خواهيم داد. تفسیر در آيات گذشته اشاره اى به جلسات مخفيانه شبانه و شيطنت آميز بعضى از منافقان، يا مانند آنها شده بود، در اين آيه به طور مشروح تر از آن تحت عنوان «نجوا» سخن به ميان آمده است. «نجوا» تنها به معنى سخنان درگوشى نيست، بلكه هر گونه جلسات سرّى و مخفيانه را نيز شامل مى شود; زيرا در اصل، از ماده «نجوة» (بر وزن دفعة) به معنى «سرزمين مرتفع» گرفته شده است، بدين جهت كه سرزمين هاى مرتفع از اطراف خود جدا هستند. و از آنجا كه جلسات سرّى و سخنان درگوشى از اطرافيان جدا مى شود، به آن «نجوا» گفته اند. بعضى معتقدند: همه اينها از ماده «نجات» به معنى «رهائى» گرفته شده است; زيرا يك نقطه مرتفع از هجوم سيلاب در امان است، و يك مجلس سرّى يا سخن درگوشى از اطلاع ديگران بركنار مى باشد. به هر حال، آيه مى گويد: «در غالب جلسات محرمانه و مخفيانه آنها كه بر اساس نقشه هاى شيطنت آميز بنا شده خير و سودى نيست» (لا خَيْرَ في كَثير مِنْ نَجْواهُمْ). پس از آن براى اين كه گمان نشود هر گونه «نجوا» و سخن درگوشى يا جلسات سرّى مذموم و ممنوع است، به چند مورد به عنوان مقدمه بيان يك قانون كلى، به صورت استثناء در ذيل آيه اشاره كرده، مى فرمايد: «مگر كسى كه در نجواى خود، توصيه به صدقه و كمك به ديگران، يا انجام كار نيك، و يا اصلاح در ميان مردم نمايد» (إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ إِصْلاح بَيْنَ النّاسِ). و «اين گونه نجواها اگر به خاطر تظاهر و رياكارى نباشد بلكه منظور از آن كسب رضاى پروردگار بوده باشد، خداوند پاداش بزرگى براى آن مقرر خواهد فرمود» (وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً). اصولاً نجوا، سخنان درگوشى و تشكيل جلسات سرّى در قرآن به عنوان يك عمل شيطانى معرفى شده است، مى فرمايد: اِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ: «نجوى از شيطان است» زيرا اين كار غالباً براى اعمال نادرست صورت مى گيرد، چرا كه انجام كار خير، مفيد و مثبت معمولاً چيز محرمانه و مخفيانه اى نيست كه مردم بخواهند با سخنان درگوشى آن را انجام دهند. ولى از آنجا كه گاهى شرائط فوق العاده اى پيش مى آيد كه انسان مجبور مى شود در كارهاى نيك از روش نجوا استفاده كند اين استثناء مكرر در قرآن آمده است. در سوره «مجادله» آيه 9 مى خوانيم: يا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوا اِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوا بِالإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه نجوا مى كنيد براى گناه، ستم و نافرمانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوا نكنيد و تنها براى كار نيك و پرهيزكارى نجوا داشته باشيد». اساساً نجوا اگر در حضور جمعيت انجام پذيرد، سوء ظن افراد را بر مى انگيزد، و گاهى حتى در ميان دوستان ايجاد بدبينى مى كند، به همين دليل، بهتر است جز در موارد ضرورت از اين موضوع استفاده نشود و فلسفه حكم مزبور در قرآن نيز همين است. البته گاهى حفظ آبروى انسانى ايجاب مى كند از نجوا استفاده شود، و از جمله كمك هاى مالى است كه در آيه فوق به عنوان «صدقه» از آن ياد شده است. و يا «امر به معروف» كردن كه گاهى اگر آشكارا گفته شود، طرف، در برابر جمعيت شرمنده مى شود، و شايد به همين علت از پذيرش آن امتناع ورزد و مقاومت كند، كه در آيه فوق از آن تعبير به معروف شده است. و يا در موارد «اصلاح بين مردم» كه گاهى آشكارا گفتن مسائل، جلو اصلاح را مى گيرد، و بايد با هر كدام از طرفين دعوا جداگانه و به صورت نجوا صحبت شود تا نقشه اصلاحى پياده گردد. در اين سه مورد و آنچه مانند آن است، ضرورت اقتضاء مى كند كار مثبت در زير چتر نجوا قرار گيرد. قابل توجه اين كه: موارد سه گانه فوق، همه در عنوان «صدقه» مندرج است; زيرا آن كس كه امر به معروف مى كند، زكات علم مى پردازد و آن كس كه اصلاح ذات البين مى نمايد زكات نفوذ و حيثيت خود را در ميان مردم اداء مى كند، چنان كه از على(عليه السلام) نقل شده: اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ زَكاةَ جاهِكُمْ كَما فَرَضَ عَلَيْكُمْ زَكاةَ ما مَلَكَتْ أَيْدِيْكُمْ: «خداوند بر شما واجب كرده است زكات نفوذ و حيثيت اجتماعى خود را بپردازيد، همان طور كه بر شما واجب كرده زكات مال خود را بدهيد» و از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه به «ابو ايوب» فرمود: أَلا أَدُلُّكَ عَلى صَدَقَة يُحِبُّهَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ تُصْلِحُ بَيْنَ النّاسِ اِذا تَفاسَدُوا وَ تَقْرُبُ بَيْنَهُمْ اِذا تَباعَدُوا: «آيا نمى خواهى تو را از صدقه اى آگاه كنم كه خدا و پيامبرش آن را دوست مى دارند: هنگامى كه مردم با يكديگر دشمن شوند آنها را اصلاح ده و زمانى كه از هم دور گردند آنها را به هم نزديك كن»
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۴ ,
سخنان درگوشى ,
سخنان ,
درگوشی ,
سخنان ,
خیر ,
سود ,
وسیله ,
کمک به دیگران ,
کمک ,
کار نیک ,
اصلاح ,
اصلاح در میان مردم ,
خشنودی پروردگار ,
خشنودی ,
پاداش بزرگ ,
پاداش ,
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى ,
امام رضا علیه السلام ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 15 مهر 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
کسی که خدا خیر او را بخواهد حضرت امام صادق علیه السلام منْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام وَ حُبَّ زِيَارَتِه خداوند برای هر کس ارادۀ خیر بفرماید، محبّت حسین علیه السلام و میل به زیارتش را در قلب او می اندازد. «کامل الزیارات» ص ۱۴۲
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم مؤمنانی که قبل از ظهور امام زمان علیه السّلام از دنیا می روند حضرت امام صادق علیه السلام إذَا قَامَ أُتِيَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ فَيُقَالُ لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِيمَ فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَأَقِم وقتی حضرت مهدی علیه السلام قیام می فرمایند، به مؤمن در قبر گفته می شود: امام تو ظهور کرده است؛ اگر میخواهی به ایشان ملحق شوی ملحق شو؛ و اگر میخواهی در کرامتِ پروردگارت بمانی، بمان. «الغیبه» شیخ طوسی ص ۲۵۹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امیرالمومنین امام علی ( علیه السلام) فرمودند : اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد . رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود . آخرتت را اصلاح کن ، خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. خصال شیخ صدوق
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ امام حسن مجتبی (علیه السلام) تُجهَلُ النِّعَمُ ما أقامَت، فإذا وَلَّت عُرِفَت. نعمت ها تا هستند ناشناخته اند و همین که رفتند[قدرشان]شناخته می شوند. منبع : مجلسی، بحارالأنوار، ج 78، ص 11
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمودند : اتَّقِ المَحارِمَ تَکُن أعبَدَ النّاسِ وَ ارضِ بِما قَسَمَ اللَّهُ لَکَ تَکُن أغنَى النّاسِ از چیزهاى حرام بپرهیز تا از همه کس عابدتر باشى و به قسمت خویش راضى باش تا از همه کس ثروتمندتر باشى. نهج الفصاحه
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۶۵ ۶۵ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً ترجمه: ۶۵ ـ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند; و کاملاً تسلیم باشند. شان نزول «زبیر بن عوام» که از مهاجران بود، با یکى از انصار (مسلمانان «مدینه») بر سر آبیارى نخلستان هاى خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافى پیدا کرده بودند، هر دو براى حل اختلاف، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیدند، از آنجا که باغستان «زبیر» در قسمت بالاى نهر و باغستان انصارى در قسمت پائین نهر قرار داشت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «زبیر» دستور داد: اول او باغ هایش را آبیارى کند و بعد مسلمان انصارى (و این مطابق همان سنتى بود که در باغ هاى مجاور هم جریان داشت). اما مرد انصارى به ظاهر مسلمان از داورى عادلانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) ناراحت شده، گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که «زبیر»، عمه زاده تو است؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این سخن بسیار ناراحت شد، به حدّى که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد در بعضى از تفاسیر اسلامى شأن نزول هاى دیگرى ذکر شده، که کم و بیش با شأن نزول فوق شباهت دارد (تفسیر تبیان، و طبرسى، و المنار). تفسیر گرچه شأن نزول خاصى در بالا براى آیه فوق نقل شده، ولى همان طور که بارها گفته ایم: شأن نزول هاى خاص هیچ گاه با عمومیت مفهوم آیه منافات ندارد، و به همین دلیل، این آیه مى تواند مکمل بحث آیات قبل نیز بوده باشد. در این آیه، خداوند سوگند یاد کرده که افراد، در صورتى ایمان واقعى خواهند داشت که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در اختلافات خود به داورى بطلبند و به بیگانگان مراجعه ننمایند، مى فرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود تو را داور قرار دهند» (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ) سپس مى فرماید: نه فقط به داورى را به نزد تو آورند، بلکه هنگامى که تو در میان آنها حکمى کردى، خواه به سود آنها باشد یا به زیان آنها، علاوه بر این که اعتراض نکنند، «بلکه از آنچه قضاوت کرده اى، در دل خود نیز احساس ناراحتى ننمایند و کاملاً تسلیم باشند» (ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً). گرچه ناراحتى درونى از قضاوت هائى که احیاناً به زیان انسان است، غالباً اختیارى نیست، ولى با تربیت هاى اخلاقى و پرورش روح تسلیم در برابر حق و عدالت، و توجه به موقعیت واقعى پیامبر(صلى الله علیه وآله) حالتى در انسان پیدا مى شود که: هیچ گاه از داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى دانشمندانى که جانشینان او هستند، هرگز ناراحت نخواهد شد. به هر حال، مسلمانان واقعى موظفند روح تسلیم در برابر حق را در خود پرورش دهند. جالب توجه این که: در آیه فوق نشانه هاى ایمان واقعى و راسخ را در سه مرحله بیان کرده است: الف ـ در تمامى موارد اختلاف، خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از حکم الهى سرچشمه مى گیرد، مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل. ب ـ هیچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که همان فرمان خدا است ـ حتى در دل خود احساس ناراحتى نکنند، و به داورى ها و احکام او بدبین نباشند. ج ـ در مقام عمل نیز آن را دقیقاً اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند. روشن است قبول یک مکتب و فرمان هاى آن، در مواردى که به سود انسان تمام مى شود، دلیل بر ایمان به آن مکتب نیست. بلکه آنجا که ظاهراً به زیان انسان است، اما در واقع مطابق با حق و عدالت است، اگر پذیرفته شود، نشانه ایمان است. در حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در کتاب «کافى» در تفسیر این آیه نقل شده، چنین مى خوانیم: «اگر جمعیتى خدا را بپرستند، نماز را به پا دارند، زکات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را به جا آورند، ولى نسبت به کارهائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و یا بگویند: اگر او فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود، آنها در حقیقت مؤمنان واقعى نیستند». سپس امام(علیه السلام) آیه فوق را تلاوت فرموده، چنین گفت: «بر شما باد که در مقابل خدا و حق همیشه تسلیم باشید» این آیه یکى از دلائل معصوم بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا دستور به تسلیم مطلق ـ از نظر گفتار و کردار ـ در برابر همه فرمان هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى تسلیم قلبى در برابر او، نشانه روشنى بر این است که، او در احکام، فرمان ها و داورى هایش نه اشتباه مى کند و نه عمداً چیزى بر خلاف حق مى گوید، هم معصوم از خطاست و هم معصوم از گناه. آیه فوق، هر گونه اجتهاد در مقام نص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اظهار عقیده را در مواردى که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آن رسیده باشد، نفى مى کند. بنابراین، اگر در تواریخ اسلامى مى بینیم گاهى بعضى از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجتهاد و یا اظهار نظر مى کردند و مثلاً مى گفتند: «پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین گفته و ما چنین مى گوئیم»، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است.
منبع:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
محرم | عاشورا ,
,
:: برچسبها:
خداوند ,
محبّت حسین علیه السلام ,
زیارت ,
خیر ,
ظهور امام زمان علیه السلام ,
حضرت مهدی علیه السلام ,
قیام ,
مومن ,
قبر ,
ظهور ,
امام ,
محلق ,
کرامت ,
پروردگار ,
باطن ,
اصلاح ,
ظاهر ,
خوبی ,
سرزبان ,
زابطه با خدا ,
مردم ,
احترام ,
خلق ,
آخرت ,
نعمت ,
ناشناخته ,
قدر نعمت ,
امام حسن علیه السلام ,
امام مجتبی علیه السلام ,
امام حسن مجتبی علیه السلام ,
پرهیز ,
حرام ,
عابد ,
قسمت ,
راضی ,
ثروتمند ,
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۶۵ ,
سوگند ,
مومن ,
اختلافات ,
داوری ,
احساس ناراحتی ,
تسلیم ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 24 شهريور 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
قرآن و حدیث
قرآن / انس با قرآن/تلاوت قرآن/حفظ قرآن / کتابالله/ کتاب هدایت
امام صادق(علیه السلام) فرمودند : خداوند هیچ دری را بر مومن نمیبندد ، مگر اینکه بهتر از آن را به روی او باز کند. بحار الانوار ج ۵۲ ص ۷۲ امام صادق(علیه السلام) فرمودند : خداوند هیچ دری را بر مومن نمیبندد ، مگر اینکه بهتر از آن را به روی او باز کند. بحار الانوار ج ۵۲ ص ۷۲
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیه ۳۵ سوره مبارکه نساء ۳۵ وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً ترجمه ۳۵ ـ و اگر از جدائى و شکاف میان آنها (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یکه داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند)، اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مى کند; زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است).
تفسیر در این آیه، به مسأله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر اشاره کرده، که اگر نشانه هاى شکاف و جدائى در میان آن دو پیدا شد، براى بررسى علل و جهات ناسازگارى و فراهم نمودن مقدمات صلح و سازش، باید داور و حَکَم، از دو فامیل انتخاب کرد، لذا مى فرماید: «و اگر از جدائى و شکاف میان آن دو بیم داشتید، یک نفر حَکَم از فامیل مرد براى رسیدگى به آن بگمارید» (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ). و از آنجا که قضاوت نباید یک طرفه باشد، مى افزاید: «و یک داور و حَکَم از خانواده زن انتخاب کنید» (وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها). سپس مى فرماید: «اگر این دو حَکَم با حسن نیت و دلسوزى وارد کار شوند و هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک مى کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت مى دهد» (إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما). و براى این که به «حَکَمَیْن» هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند، در پایان آیه مى فرماید: «خداوند از نیت آنها با خبر و آگاه است» (إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً).
محکمه صلح خانوادگى که در آیه فوق به آن اشاره شد، یکى از شاهکارهاى اسلام است. این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله: 1 ـ محیط خانواده، کانون احساسات و عواطف است و طبعاً مقیاسى که در این محیط باید به کار رود، با مقیاس سایر محیط ها متفاوت است، یعنى همانگونه که در «دادگاه هاى جنائى» نمى توان با مقیاس محبت و عاطفه کارکرد، در محیط خانواده نیز نمى توان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بى روح گام برداشت. در اینجا باید حتى الامکان اختلافات را از طرق عاطفى حل کرد، لذا دستور مى دهد: داوران این محکمه کسانى باشند که پیوند خویشاوندى با دو همسر دارند و مى توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند. بدیهى است این امتیاز تنها در این محکمه است و سایر محاکم فاقد آن هستند. 2 ـ در محاکم عادى قضائى، طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هر گونه اسرارى که دارند فاش سازند. مسلّم است اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى اسرار زناشوئى خود را فاش سازند، احساسات یکدیگر را آن چنان جریحه دار مى کنند که اگر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبرى نخواهد بود، و همانند دو فرد بیگانه مى شوند که به حکم اجبار، باید وظائفى را انجام دهند. اصولاً تجربه نشان داده است، زن و شوهرى که راهى آن گونه محاکم مى شوند، دیگر زن و شوهر سابق نیستند. ولى در محکمه صلح فامیلى، یا این گونه مطالب به خاطر شرم حضور مطرح نمى شود و یا اگر بشود چون در برابر آشنایان و محرمان است آن اثر سوء را نخواهد داشت. 3 ـ داوران در محاکم معمولى، در جریان اختلافات غالباً بى تفاوتند، و قضیه به هر شکل خاتمه یابد براى آنها تأثیرى ندارد، دو همسر به خانه بازگردند، یا براى همیشه از یکدیگر جدا شوند، براى آنها فرق نمى کند. در حالى که در محکمه صلح فامیلى، مطلب کاملاً به عکس است; زیرا داوران این محکمه از بستگان نزدیک مرد و زن هستند، و جدائى یا صلح آن دو، در زندگى این عده، هم از نظر عاطفى و هم از نظر مسئولیت هاى ناشى از آن تأثیر دارد، و لذا آنها نهایت کوشش را به خرج مى دهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوى بازگردد! 4 ـ از همه اینها گذشته، چنین محکمه اى هیچ یک از مشکلات و هزینه هاى سرسام آور و سرگردانى هاى محاکم معمولى را ندارد، و بدون هیچگونه تشریفاتى طرفین مى توانند در کمترین مدت به مقصود خود نائل شوند. ناگفته روشن است حکمین باید از میان افراد پخته، با تدبیر و آگاه دو فامیل انتخاب شوند. با این امتیازات که شمردیم، معلوم مى شود: شانس موفقیت این محکمه در اصلاح میان دو همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است. مسأله حَکَمَین و شرایط آنها و دایره نفوذ حکم و داورى آنها درباره دو همسر، در فقه اسلامى مشروحاً بیان شده است، از جمله این که: دو حَکَم باید بالغ و عاقل و عادل و نسبت به کار خود بصیر و بینا باشند. اما در مورد نفوذ حکم و داورى آنها در مورد دو همسر، بعضى از فقهاء حکم آن دو را هر چه باشد، لازم الاجرا دانسته اند و ظاهر تعبیر به «حکم» در آیه فوق نیز همین معنى را مى رساند; زیرا مفهوم حکمیت و داورى، نفوذ حکم است. ولى بیشتر فقها نظر حکمین را تنها در مورد سازش و رفع اختلاف میان دو همسر، لازم الاجرا دانسته اند، و حتى معتقدند: اگر حکمین شرائطى بر زن یا شوهر بکنند، لازم الاجرا است. اما در مورد جدائى، حکم آنها به تنهائى نافذ نیست، و ذیل آیه که اشاره به مسأله اصلاح مى کند، با این نظر سازگارتر است. توضیح بیشتر در این زمینه را در کتب فقهى بخوانید.
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
پوستر حدیثی | احادیث تصویری | عکس نوشته | https://rasekhoon.net/hadith | https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx | اخلاص
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بیانات امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)
طاغوت
حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرتهای عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
به یاد شهدا ...
شهید / شهادت/ایثار/ایثارگران / شهدا
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
برخی پیوندها:
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
بخش فیلم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
محرم | عاشورا ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۳۵ سوره مبارکه نساء ,
جدائى ,
شکاف ,
همسر ,
بیم ,
داور ,
خانواده شوهر ,
خانواده ,
شوهر ,
خانواده زن ,
زن ,
رسیدگی ,
تصمیم ,
اصلاح ,
خداوند ,
اصلاح ,
کمک ,
دانا ,
آگاه ,
نیات ,
با خبر ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 21 شهريور 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
امیرالمومنین امام علی ( علیه السلام) فرمودند : اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد . رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود . آخرتت را اصلاح کن ، خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. خصال شیخ صدوق
منبع:
کانال فضیلتها: https://t.me/fazylatha
کانال فضیلتها: https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه: https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز): https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی: https://raisi.ir/service/election
وبلاگ: http://qaem14.blog.ir استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
حوزههای علمیه ,
حجاب ,
قرآن کریم ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
محرم | عاشورا ,
شهدای انقلاب اسلامی ,
ماه صفر ,
اربعین حسینی علیه السلام ,
,
:: برچسبها:
امیرالمومنین امام علی علیه السلام ,
امیرالمومنین علیه السلام ,
امام علی علیه السلام ,
سه چیز ,
زندگی ,
اصلاح ,
خداوند ,
باطن ,
ظاهر ,
خوبی ,
زبان ,
رابطه با خدا ,
رابطه با مردم ,
احترام ,
خلق ,
آخرت ,
دنیا ,
خصال شیخ صدوق ,
شیخ صدوق ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 1507
:: باردید دیروز : 69
:: بازدید هفته : 1620
:: بازدید ماه : 18411
:: بازدید سال : 66084
:: بازدید کلی : 66084
|